1401/05/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/ملاصدرا/
جلسه هفتم بیان و شرح تفسیر قرآن کریم مرحوم صدر المتألهین مباحثی که به سوره «فاتحة الکتاب» مربوط است صفحه 362 کتاب «و حيث لم يكن الأمر كذلك ـ و نجد المحقّين على جنب المبطلين كالشعرة البيضاء في جلد بقرة سوداء ـ علمنا إنّه لا خلاص من هذه الظلمات إلّا بإعانة إله الأرض و السموات».
همچنان در بحث استعاذه هستیم که فرمودند در استعاذه پنج رکن اصلی و اساسی نقش دارد که اکنون در رکن اول هستیم «فی البحث عن ماهیة الإستعاذه و ما یلتصق بها» نکاتی که در این بخش و این رکن بیان شده است را در جلسات گذشته ملاحظه فرمودید و این جلسه که جلسه هفتم است ایشان میفرمایند که انسانها ولو فرزانگی را در بخش عقل فطری و همچنین آشنایی و مهارت به موازین منطقی داشته باشند، اما آنچه را که انسانها را نوعاً احاطه میکند حتی اکیاس و محققین و علمایی که مشهور به فضل و براعت هستند، این است که گرفتار مغالطات هستند گرفتار شبهات هستند گرفتار وساوس و شکوک هستند و انسانها بدون استعاذه به جناب حق سبحانه و تعالی امکان ندارد که از دست اینگونه از امور رهایی و نجات پیدا بکنند حتی کسانی که به کیاست و تحقیق و فرزانگی مشهور هستند هم اینگونه نیست.
شواهدی را هم ذکر فرمودند. اکنون دارند نتیجهگیری میکنند میفرمایند حالا که امر اینگونه است و ما انسانهای حقمدار و کسانی که واصل به حق شدهاند را در کنار انسانهایی که به رغم تلاشهای علمی و مهارتهای فنّی منطقی نتوانستند به حق برسند، نسبت اینها مثل نسبت موهای سفیدی است که در پوست یک گاو سیاه است گاه سیاه که سراسر موهای او سیاه است ممکن است چند تا دانه و نخ و یا عدد از موها سفید باشد اما پوست یک گاه سیاه به حدی پوشش سیاه دارد که اصلاً این شعرها و موهای سفید مشخص نیستند. انسانهای محقق در کنار انسانهایی که نتوانستند به حق برسند و مبطل هستند از باب تشبیه معقول به محسوس «کالشعرة البیضاء فی جلد بقرة سوداء» معمولاً مثال میزنند.
حالا که امر اینگونه است و ما راهی برای رسیدن به حق نداریم، «علمنا إنّه لا خلاص من هذه الظلمات إلّا بإعانة إله الأرض و السموات» برای اینکه نجات پیدا کنیم از این ظلمات مغالطات، شبهات، شکوک و وساوس و امثال ذلک، ما راهی نداریم جز اینکه استعانت بجوییم از جانب اله و به اعانه ارض و سماوات خودمان را نجات و خلاصی ببخشیم از این مسائل؛ یعنی انسان به رغم اینکه ابزارهایی برای او از عقل فطری و مهارتهای فنّی در اختیار او هست اما نجات از اینگونه اموری که از هر طرف انسان را احاطه کرده است امکان ندارد مگر به اعانه اله ارض و سماوات. از این جهت میفرمایند که نیاز انسان و احتیاج انسان به استعاذه به ساحت یک حقیقتی که واهب حکمت و عرفان است و خالق انس و جان است بسیار بسیار شدید و این نیاز بسیار کاملاً محسوس است «فما أشدّ احتياج الإنسان بالاستعاذة إلى واهب الحكمة و العرفان و خالق الإنس و الجان» به هر حال این نیاز و این احتیاج نسبت به استعاذه به واهب حکمت و عرفان، به جهت این ضعفها و این زبونیها و این مغالطات و این جهلها و غفلتها و نسیانها و امثال ذلک به حدی است که اصلاً قابل بیان نیست «فما أشدّ الاحتیاج الإنسان بالاستعاذة إلی واهب الحکمة و العرفان و خالق الإنس و الجان و لهذا إنّه تعالى أمر نبيّه ـ صلّى اللّه عليه و آله ـ بالاستعاذة بربّه» از همین رهگذر است که خدای عالم پیامبرش را همواره به استعاذه و پناه بردن به پروردگار فرا میکند و امر میکند و میفرماید: «في قوله ﴿وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطِينِ﴾[1] به پیامبرش میفرماید این سخن را بگو و هر جا که سخن الهی نسبت به اینکه پیامبر با «قل» این حرف را بزند یعنی اینکه امر مهم و قابل توجه است. ﴿وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطِينِ﴾ این همزات و این شبهات است مغالطات است این وساوس است این خناسگریهاست هم در جانب علم و نظر و هم در جانب عمل و اطاعت کردن. در هر دو جنبه همزات شیاطینی وجود دارد و انسان در هر دو امر باید به خدا پناه ببرد و استعاذه بجوید.
لذا فرمودند که برخی از دستورات به استعاذه مطلق است که در همه امور باید انسان به خدای عالم پناه ببرد که این را میگویند: «فهذه الاستعاذة مطلقة غير مقيدة بحالة مخصوصة» اما در برخی از مواقع و مواضع است که این استعاذه جدیتر است نیاز شدیدتر است و انسانها برای اینکه در مغالطات و شبهات نمانند و گرفتار نشوند باید به جدیت بیشتری این استعاذه را داشته باشند. یکی از مواردی که این استعاذه جدی است مسئله قرائت قرآن است. قرآن از آن جهت که یک نوع معرفتی را که معرفت وحیانی است و با عصمت الهی همراه است دارد به انسان خطاب میکند شیطان در همین مقطع قرار میگیرد. آنجایی که سخن حق است چون ادعای شیطان و سخن شیطان این است که «لأقعدن صراطک المستقیم» آنجایی که صراط مستقیم است من همانجا هستم وروی همان راه مینشینم و اجازه بهرهمندی انسانها از هدایت تو را نمیدهم. گرچه خدای عالم هم امکاناتی را برای بهرهمندی انسان دارد اما راه نفوذ شیطان همان جایی است که بناست هدایت حالا یا هدایت نظری و یا هدایت عملی دستگیری خدا و عنایت الهی برای انسان بیاید.
لذا در این رابطه میفرماید که وقتی که داری قرآن میخوانی: «و أما قوله ﴿فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ﴾[2] اگر انسان استعاذه نکند و به خدا پناه نبرد چه بسا او القائاتی دارد او ایهائی دارد الهامی دارد که در مقام فهم، فهم قرآن برای انسان دشوار میشود همراه با شبهه و شک و تردید میشود و از این جهت در این مقطع خاص وقتی انسان قرآن میخواند به ویژه در خواندن قرآن باید این استعاذه حق سبحانه و تعالی را به صورت شدیدتر داشته باشد. ﴿فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ﴾ که جناب صدر المتألهین میفرمایند: «فهي استعاذة منه».
پس استعاذه دو نوع است: استعاذه مطلقه که ما برای ورود در هر امری در هر شأنی در هر قولی در هر نظری باید به خدا پناه ببریم و از خدا استعانت بجوییم که اینگونه از امور ما را احاطه نکنند و ما بتوانیم آنگونه که حق است را بیابیم. در مورد خاص و موارد مخصوص به جهت اهمیت و یا شدت نیاز به استعاذه، مثل خواندن قرائت قرآن هم استعاذه لازم است که این را میگویند استعاذه مخصوصه.
در ادامه جناب صدر المتألهین میفرمایند که «و تحقيق هذا المقام يحتاج إلى بسط في الكلام» اگر ما بخواهیم این مسئله را بیشتر باز کنیم و به حق و مغزای سخن برسیم باید بیشتر بسط کنیم و کلام را بیشتر توصیف بدهیم تا حق مطلب ادا بشود «لينكشف إن لكلّ أحد و في كلّ حالة و مقام شيطانا مخصوصا يجب الاستعاذة منه» شرایطی که برای انسانها است شرایط متفاوت است اشتغالاتی که هست کارهایی که هست چه اشتغالات علمی و نظری و چه اشتغالات عملی، اینها فراواناند و مسیر گمراهی و بطالت و انحراف و مغالطه و شبهه و امثال ذلک هم «إلی ما شاء الله» است ایشان میفرماید که ما اگر بخواهیم این مسئله را بسط بدهیم و به جامعه این معانی را نشان بدهیم که چگونه شبهات و مغالطات انسان را احاطه میکند بسط کلام فراوان باید باشد ولی همین مطلب را فی الجمله بیان میکنیم که هر انسانی در هر حال و مقامی یک شیطانی دارد که آن شیطان در حقیقت دمِ درِ آن خیر و کمال و هدایت نشسته و چه بسا با این ایجاد شبههها و خناسگریها و وساوس و امثال ذلک راه هدایت را بر انسانها میبندد و از این جهت واجب است استعاذه از شیطان به حق سبحانه و تعالی.
«و كلّما كان الرجل أفضل و أجلّ» و این را باید یک مقدار بیشتر لحاظ بفرمایید که بعضی چه بسا بگویند که ما تجربه داریم پختگی داریم سالها در این رشته بودیم و امثال ذلک و احساس قدرت و توانمندی داشته باشند و نیازی به استعاذه و اینها را در خود نبینند این از جمله مواردی است که بسیار جای این اعتنای به حق سبحانه و تعالی و استعاذه را جدیتر میکند. این یک غروری است و این یک فریبی است که انسان چه بسا خودش را در درون این غرور و فریب فریبخورده مشاهده کند و ولی متوجه نباشد!
ایشان میفرماید مبادا که ما فکر کنیم که اگر پختگی پیدا کردیم و سوابقی و تجاربی و دانشی و فرهیختگی پیدا کردهایم احساس کنیم که نیازی به استعاذه نیست بلکه هر چه انسان قویتر باشد شیطان قویتری به سراغ او میآید وسوسه بزرگتری میآید، اینجور نیست که انسان به ایمان خودش به تقوای خودش به علم و زهد خودش حتی به عرفان خودش غرّه بشود مغرور بشود فریفته بشود و احساس کند که نیازی به استعاذه نیست این معنا از موارد بسیار مهمی است که معمولاً عالمان و فرزانگان گرفتار این فریبخوردگی و غرور میشوند.
میفرمایند که «کل ما کان الرجل أفضل و أجلّ و مقامه أعلى و أكمل، كان شيطانه أقوى و أغوى و أضلّ» شیاطین هم دارای رتبههایی هستند برای انسانهای عادی شیطانهای عادی آنهایی که معاذالله در مسیر انحراف با سرعت و عجله و با شتاب میروند یا فریفتن آنها کار دشواری نیست آنها شیاطین متوسط و ضعیفی دارند اما انسانهای قوی شیاطین قویتری دارند که هم به لحاظ قوّت وجودی قویترند و هم در مقام فریفتن و فریب دادن و گول کردن و صید کردن و به دام انداختن آنها ابزار قویتری دارند در مقام گمراه کردن و انحراف دادن خیلی شیاطین برتر میتوانند انسانها را پشتشان را به خاک بمالند و این غرور و این داعیههایی که برای خود دارند همه را در پسِ پرده جهل و غفلت آنها را مشاهده کنند.
لذا میفرماید که «کل ما کان الرجل أفضل و أجلّ و مقامه أعلی و أکمل، کان شیطانه أقوی و أغوی» هم شدت وجودی شیاطین قویتر است و هم در مقام فریب دادن و غوایت و ضلالت اینها موفقترند «و له في لطائف الحيل وجوه أدقّ و أخفى» اینها برای اینکه لطایف الحیل یعنی حیلههای بسیار دقیق و ظریفی را بکار بگیرند بسیار وجوه دقیقتر و مخفیتری را در اختیار دارند. اینها کسانی هستند یعنی این شیاطین موجوداتی هستند که چون میخواهند انسانهای عالم و فرزانه را فریب بدهند اینها در مقام کجی و اعوجاج و انحراف و تحریف به شدّت انسانهای یا موجودات قویای هستند «و عن طريق الاستقامة أعوج» اینها قدرت این را دارند که انسانهای قوی را از مسیر استقامت بیاندازند و در مسیر باطل و اعواج و کجی قرار بدهند. «و عن سنن الاهتداء أميل و عن رؤية الحقّ أحول» اینها همه توصیفاتی است که برای این دسته از شیاطینی که أقوی هستند و أغوی هستند این موجودات را دارند معرفی میکنند.
بنابراین اگر از این طرف انسانهای عالم و فرزانه و با درایت و عقلانیت و داشتن موازین منطقی هستند، از آن طرف هم شیاطین بسیار قوی و شدیدی هستند که در مقام انحرافبخشی و تحریف و ایجاد کجی دارای زبردستیاند وجوه ادق و اخفی دارند لطایف الحیلی دارند که میتوانند انسان را از دیدن حق در حقیقت عاجز کنند «و عن رؤیة الحق أحول و عن سسن الاهتداء أمیل» اینها میتوانند راه انسانها را از راه اهتداء و هدایت کج کنند منحرف کنند و انسانهایی که علاقمندند که حق را ملاحظه کنند احول و دوبین کنند.
«و لما كان مقام قراءة الوحي و سماع الآيات أجلّ المقامات وقع الأمر بالاستعاذة باللّه فيه عن شيطان معروف بالبعد و الطرد عن جناب الأحديّة» میفرمایند که انسانهای عالم و فرزانه و آنهایی که با حقائق وحیانی و کتاب و سنت آشنا هستند و دارند وحی را مطالعه میکنند آیات الهی را دارند توجه میکنند اینها اتفاقاً بیشتر در مظانّ گمراهی و تحریف و انحراف هستند. میفرمایند که «و لما كان مقام قراءة الوحي و سماع الآيات أجلّ المقامات» چون برترین و عالیترین مقام مقامی است که انسان دارد وحی را خوانش میکند و آیات الهی را میشنود اینجا در حقیقت مهمترین جایگاه حضور انسان است و چون اینجا بناست انسانها هدایت بیابند روشن بشوند و روشنگری کنند، اینجا مقام ایستادن و دسیسه کردن و شیطنت کردن شیاطین است لذا اینجا به ما امر کردند در این مورد در این موطن که استعاذه کنید «فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله» اینجا همانجاست «و لما کان مقام قراءة الوحی و سما الآیات أجلّ المقامات» بخاطر این مسئله «وقع الأمر بالاستعاذة باللّه» چون این مقام، مقام بسیار مهم و والایی است دستور به استعاذه به حق سبحانه و تعالی در این رابطه از شیطانی که معروف به بُعد و طرد از جانب احدیت است داده شده است.
خیلی این بیانات جناب صدر المتألهین دارد هشدار میبخشد و انسانهایی که در مسیر فهم آیات دارند قرار میگیرند تا صراط مستقیم را بیابند و تا حق را بشناسند و تا معرفت درست به حق پیدا کنند و انگیزه صحیحی برای انجام حق که اینجا جایگاه مهمی است به تعبیر ایشان أجل المقامات است امر به استعاذه اینجا بیشتر باید مورد تأکید باشد لذا واقعاً اینکه خدای عالم فرمود «فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم» ایشان میفرمایند که در اینجا خدای عالم شیطان را با نعت و وصف رجیم که رجیم صفت مشبهه است و همواره باید طرد بشوند همواره باید دور نگه داشته باشند. چه بسا این نکته مورد غفلت عالمان و فرزانگان است ما که به هر حال در این فضا هستیم فکر میکنیم که با توجه به اینکه حالا در این فضا هستیم و داریم آیات الهی را میخوانیم یا با سنت پیامبر و اهل بیت داریم آشنا میشویم چه بسا اینها نیازی به استعاذه و پناه بردن به حق نیست اتفاقاً در همین جاست شما وقتی ملاحظه میکنید میبینید که نوع انحرافاتی که علما پیدا میکنند در همین مسیر است در همین جاست کجرویها تحریفها انحرافها باطلها برای افراد عادی نیست افراد عادی در این فضا نیستند عمده انحرافها از ناحیه عالمانی هستند که دارند وحی را خوانش میکنند دارند سنت پیامبر و اهل بیت را بررسی میکنند.
«أعاذنا من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا» بسیار این تأکید، تأکید قابل توجهی است که جناب صدر المتألهین دارند برای ما این تأکید را بسیار برجسته میکنند میفرمایند که عالمان و فرزانگان که در مقام خوانش و فهم و یافتن حقائق وحیانی و قرآن و امثال ذلک هستند در این حال باید از آن شیطانی که مطرود است مردود است لعین است و خدای عالم با وصف رجیم که مبالغه در طرد بودن و رد بودن هست او را یاد کرده و باید انسانها با چنین موجودی با این شدت برخورد کنند و با جدیت تمام او را از صحنه این معرفت دور بدارند تا یک معرفت اصیل و صحیح وارد اندیشه انسانی بشود شبههناک نباشد با مغالطه همراه نباشد با وسوسه و خناسگری همراه نباشد با گرایشهای ناصواب همراه نباشد که بسیار این مسائل مهم است. معرفت ناب و خالص پیدا کردن انگیزه پاک و منزه پیدا کردن دشوارترین امر است و لذا در اینجا باید که استعاذه شدیدتر و أکیدتر اتفاق بیافتد.
بنابراین ایشان میفرمایند که «فلهذا صار منعوتا» یعنی این شیطنت و شیطان منعوت شده موصوف شده «بصيغة المبالغة في المرجوميّة» که رجیم صیغه مبالغه است صفت مشبهه است و او به گونهای است که همواره مورد رجم و لعن و طرد الهی است که باید در همه امور خصوصاً در مقام فهم حقائق دینی باید این استعاذه بیشتر باشد.
امیدواریم که إنشاءالله این حقیقت برای ما هم علماً و هم حالتاً و هم عملاً حاصل بشود.