درس تفسیر آیت الله جوادی

97/02/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیات 15 تا 18 سوره تغابن

﴿اِنَّمَا اَمْوَالُکُمْ وَ اَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِندَهُ اَجْرٌ عَظِیمٌ (15) فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ اَطِیعُوا وَ اَنفِقُوا خَیراً لِاَنفُسِکُمْ وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَاُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (16) اِن تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضَاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ (17) عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (18) ﴾

این بخش پایانی سوره مبارکه «تغابن» است که ما را به تقوا فرا می‌خواند به مقدار استطاعت و برحذر می‌دارد از هر چه راهزن ماست و ما را تشویق می‌کند به قرض الحسنه به معنای عام و ما را آگاه می‌کند از علم ذات اقدس الهی که عالم به غیب و شهادت است.

در نوبت قبل اشاره شد که گاهی صلاح پدر یا جدّ باعث می‌شود که خضری فرا می‌رسد و به همراهش موسای کلیم ( (سلام‌الله‌علیها) ا) است که دیواری را می‌چیند تا گنج زیر دیوار برای این ایتام محفوظ بماند و دلیل آنها هم این است که ﴿اَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلاَمَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ﴾، تا می‌رسد به جایی که می‌فرماید: ﴿وَ کَانَ اَبُوهُمَا صَالِحاً﴾.[1] گاهی سؤال می‌شود همان طوری که صلاح پدر یا جد باعث می‌شود که فرزندان و نوه‌های آنها خیر ببینند اگر ظلم و طغیانی از پدر یا جدّ مانده باشد فرزندها گرفتار می‌شوند یا نه؟ چون مستحضرید که وعده خدا تخلّف‌پذیر نیست؛ اما وعید الهی ممکن است تخلّف داشته باشد. خلف وعده مخالف حکمت است؛ اما خلف وعید مخالف حکمت نیست و در قرآن کریم نسبت به این کار به عنوان وعید مطرح شد که اگر پدری ظالم بود و اموال ایتامی را می‌خورد و می‌برد ممکن است فرزندان یتیم او هم گرفتار بشوند. این تهدید را قرآن کریم در سوره مبارکه «نساء» فرمود؛ اما البته ممکن است به وعید عمل نکند، چون این خبر نیست که تخلّف داشته باشد. آیه نه سوره مبارکه «نساء» این است: ﴿وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدِیداً﴾، قبلش هم فرمود: ﴿وَ اِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ اُولُوا الْقُرْبَی وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینُ فَارْزُقُوهُم مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً﴾، [2] و اگر می‌خواهید به بچه‌های شما بعد از مرگ شما ظلمی نشود به ایتام دیگران ستم نکنید. این وعید است ممکن است ذات اقدس الهی به این وعید عمل نکند، ولی این خطر هست.

غرض این است که همان طوری که ﴿وَ کَانَ اَبُوهُمَا صَالِحاً﴾، در فرزندها اثر کرده و خضر راهی (سلام‌الله‌علیه) به کمک موسی (سلام‌الله‌علیه) مشکل ایتام را حلّ کردند، اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ به ایتام دیگران آسیب برساند، به ایتام او بعد از مرگ او هم آسیب می‌رسد او بعد از مرگ هم باخبر است هم می‌بیند و رنج می‌برد. همان طوری که در بحث‌های قبل اشاره شد مردان الهی را با ارحامشان، اولیایشان و اهل بیتشان ﴿اَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ مَا اَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِم مِن شَیْ‌ءٍ﴾،[3] تا لذت بیشتری ببرند، اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ به ایتام دیگران ظلم کرده است ممکن است به ایتام او هم ظلم بشود و او خودش هم رنج می‌برد. این آیه هشت و نه سوره مبارکه «نساء» راجع به این قسمت است. اما درباره این تقوایی که فرمود: ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾، چند نظر هست. یک نظر این است که این ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾ ناسخ آن چیزی است که در سوره مبارکه «آل عمران» آمده که ﴿اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ﴾، آیه 102 سوره مبارکه «آل عمران» این است: ﴿یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَ لاَ تَمُوتُنَّ اِلاّ وَ اَنْتُم مُسْلِمُونَ﴾، گفتند «حقّ تُقات» آن مرحله خیلی عالیه است و دشوار است این نسخ شده است به این آیه ﴿مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾؛ یعنی به مقدار توان خود تقوا داشته باشید، نه به مقدار صلاحیت و شایستگی ذات اقدس الهی، آن مقدار مقدور شما اگر نیست یا دشوار هست، ﴿مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾ را رعایت کنید.

برخی بر آن هستند که این سخن از نسخ نیست. سخن از تخفیف است؛ یعنی ﴿اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ﴾ مرحله قوی‌تر هست، ﴿مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾ مرحله ضعیف‌تر. نسخ این است که مثلاً بفرماید به طرف بیت المقدّس یا مَقدِس استقبال نکنید، به طرف کعبه استقبال کنید، این نسخ است. اما مرحله قوی اگر به مرحله ضعیف برسد این نسخ نیست؛ نظیر آنچه در جریان ﴿الآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنکُمْ﴾،[4] قبلاً یکی با ده برابر باید می‌جنگید و اگر یک نفر بود در برابر دو نفر باید بجنگد. فرار از زحف مستحضرید کسی در جبهه جنگ از میدان جنگ فرار کند جزء معصیت کبیره است این به نام فرار از زحف است. این مسئله اوّل. مسئله دوم اینکه زحف مقدارش چقدر است؟ قبلاً یک نفر در برابر ده نفر باید می‌ایستاد اگر در برابر نه نفر یا ده نفر فرار می‌کرد این فرار از زحف معصیت کبیره بود. اما فرمود الان قدرتی پیدا شد در شما اگر یک نفر در برابر دو نفر قرار گرفتید و صحنه را ترک کردید این فرار از زحف است؛ اما اگر در برابر سه نفر قرار گرفتید فرار کردید این فرار از زحف نیست. این ﴿الآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنکُمْ﴾ و مانند آن است. بنابراین ﴿اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ﴾، مرحله عالیه است. ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾، مرحله نازل‌تر است این نسخ نیست.

نظر سوم که شاید این به ذهن نزدیک‌تر بیاید راهی است که سیدنا الاستاد و امثال ایشان (رضوان الله علیهم) طی کردند که این دو تا آیه در دو راه جداگانه است: یکی منظور به کیفیت است یکی ناظر به کمّیت. درباره کمّیت فرمود: ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾؛ هر چه مقدار شماست. نظیر ﴿لِلّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ اِلَیْهِ سَبِیلاً﴾،[5] استطاعت عقلی به توان عقلی نیست، هر چه که به‌اندازه عرف مقدور شماست؛ اما آن‌که در سوره «آل عمران» است این است که همین که مقدور شماست این باید صد درصد باشد ﴿اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ﴾.

بعضی از چیزهاست که مستهلک هستند بعضی از چیزهاست که مهلک هستد. مثلاً آدم حواسش جمع نباشد، یک مقداری بعضی از اموری که باید رعایت بکند در حضور نماز اگر رعایت نکند اگر در بخشی رعایت بکند آنها مستهلک در این بخش‌اند همه را ـ ان‌شاءالله ـ ذات اقدس الهی با اخلاص قبول می‌کند؛ اما بعضی از امور مهلک هستند؛ یعنی اگر یک درصد یا دو درصد یا کمتر مثلاً ریا در خود کلّ نماز باشد، این کلّ نماز را باطل می‌کند. ریا مهلک است نه مستهلک. این مثال‌های معروف فقهی را هم باید در نظر داشت. شما می‌بینید یک آشپز مهم حالا در مراسم یا غیر مراسم وقتی دیگ بزرگی را دارد هم می‌زند اگر یک مختصر خاک بریزد در این ظرف بزرگ، چون خوردن خاک حرام است، ولی وقتی در این دیگ بزرگ قرار گرفت مستهلک می‌شود خوردن آن آش دیگر حرام نیست. اما اگر یک قطره خون از دست این آشپز بیفتد در این ظرف دیگ، این مهلک است نه مستهلک؛ کلّ این ظرف را آلوده می‌کند. ریا مثل همان یک قطره خونی است که کلّ عمل را باطل می‌کند.

این ﴿اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ﴾ یعنی اخلاص باشد، ریا نباشد؛ اما ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾؛ یعنی به مقدار توانتان. دو مبحث جدای از هم است: یکی ناظر به اخلاص است و پرهیز از ریا، یکی نسبت به مقدار توان شماست که خودتان را خیلی خسته نکنید.

راه چهارم این است که بعضی از اهل معرفت گفتند که این ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾، بالاتر از ﴿اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ﴾ است، این دشوارتر از آن است. پس یا از شدید به ضعیف آمدیم بنا بر آرای خیلی‌ها. یا از ضعیف به شدید آمدیم به نظر بعضی از اهل معرفت. یا اصلاً نسخ است، یا نسخ نیست یکی ناظر به کیفیت است دیگری ناظر به کمّیت. آن‌که به ذهن می‌آید این است که از قوی به ضعیف آمدیم؛ یعنی حالا که آن ﴿حَقَّ تُقَاتِهِ﴾، مقدورتان نیست نظیر ﴿الآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنکُمْ﴾، هر مقداری که مقدور شما است رعایت کنید این چهار مطلب بود درباره ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾.

اما فرمود گوش شنوا داشته باشید و اطاعت کنید و برای هدف برتر خود انفاق کنید. انفاق حالا مستحضرید یک وقت کسی مالی را انفاق می‌کند یک وقت کسی حیثیت و آبرویی که دارد وسیله قرار می‌دهد برای حل مشکل دیگری، کسی فحشی را تحمّل می‌کند تا نظام محفوظ بماند همه اینها انفاق است، انفاق تنها اختصاصی به مسئله مال نیست.

در بحث دیروز ملاحظه فرمودید این خطر بخل دم دروازه است؛ یعنی انسان که می‌خواهد درِ دل را باز کند وارد صحنه دل بشود کار خیر را انجام بدهد این جلوگیری می‌کند. اینکه فرمود: ﴿اُحْضِرَتِ الانْفُسُ الشُّحَّ﴾،[6] یعنی این بخل همان جا دم درتان حاضر است. بعضی از اوصاف است که اوصاف رذیله است؛ اما در آخرهای نفس است. تا نوبت به تاثیرگذاری آن برسد، خیلی راه طولانی است شخص ممکن است به مقصد برسد. اما این دم در است. هر کاری که آدم می‌خواهد بکند می‌گوید به تو چه! دیگری بکند. می‌خواهد به دیگری سلام بکند، می‌گوید او باید سلام بکند. این همه فضیلتی که برای سلام ذکر شده است شما ببینید خیلی‌ها رد می‌شوند اصلاً سلام نمی‌کنند به هم. می‌گوید او باید سلام بکند. فرمود این مشکل دم در است، این ﴿اُحْضِرَتِ الانْفُسُ الشُّحَّ﴾؛ یعنی شُح و بخل را همین جا دم در گذاشتند. این دم در دربان است و نمی‌گذارد آدم وارد بشود. آدم وقتی او را کنار بزند به سخا می‌رسد. شما در روایات سخا می‌بینید فرمودند سخاوت درختی است در بهشت، شاخه‌های فراوانی دارد که به خانه افرادی در دنیا وصل است هر کسی که سهمی از سخاوت دارد معلوم می‌شود شاخه‌ای از درخت سخاوت بهشت در خانه او سبز شده است به خانه او رسیده است. سخاوت اصلاً محبوب است.

سخاوت مستحضرید مثل ملکه شعر، مثل خوشنویسی، خوش‌بیانی، اینها ﴿ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ﴾[7] [8] [9] است. درست است که انسان باید تمرین بکند ولی بعضی‌ها این طور هستند حاتم طایی این طور بود. حرفی را جناب سعدی در بوستان نقل می‌کند از سخاوت حاتم طایی. آن روز غالب مردم حجاز و عرب‌ها در بیابان‌ها زندگی می‌کردند، برای اینکه جز کشاورزی و دامداری وسیله ارتزاق نداشتند و اینها هم بیابان می‌طلبد. هم کشاورزی باید در بیابان باشد و هم دامداری. یک اسب معروفی حاتم طایی داشت یکی از خلفای آن عصر شنیده بود که حاتم طایی چنین اسبی دارد آن روز هم اسب بهترین وسیله نقلیه بود، این را سعدی در بوستان خود نقل می‌کند حاتم طایی می‌بیند که هنگام غروب در اوایل شب، هیاتی از خلیفه آمدند پیامی برسانند. این هم بخشنده بود و مسائل شام را فراهم کرد و بعد از شام آنها گفتند که خلیفه ما را فرستاده که آن اسب معروف شما را اگر شد به ما بدهید. حاتم طایی گفته بود که شما دیر رسیدید اگر زودتر می‌رسیدید پذیرایی می‌کردیم با کشتن گاو و گوسفند؛ اما شما اوایل شب رسیدید من هیچ وسیله‌ای نداشتم برای پذیرایی شما مگر اینکه این اسب را قربانی کردم. اگر می‌گفتید می‌دادم. این روحیه سخا این درس و بحثی نیست. این ﴿ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ﴾. می‌گفتند یکی از اسرایی که آوردند از نوه‌های همین حاتم طایی بودند که وجود مبارک پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت به او مهربانی کرد، بهترین سخاوت را هم اهل بیت (علیهم الصلاة و السلام) داشتند و دارند.

فرمود این سخاوت شما کاری که می‌خواهید انجام بدهید باید حواستان جمع باشد ﴿خَیراً لِاَنفُسِکُمْ﴾، گرچه خدا از شما قرض الحسنه خواست؛ اما این بیان نورانی حضرت امیر (سلام‌الله‌علیه) در ذیل همین ﴿اِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ‌﴾، [10] دارد، یک؛ ﴿مَن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً﴾، دارد، دو؛ فرمود: «فَلَمْ یَسْتَنْصِرْکُمْ‌ مِنْ ذُلٍّ اسْتَنْصَرَکُمْ وَ لَه‌ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْاَرْض‌»؛ «وَ اسْتَقْرَضَکُمْ وَ لَهُ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْاَرْض‌»؛ [11] فرمود این دو تا آیه را در نظر بگیرید با آن دو تا آیه. در یک آیه فرمود: ﴿اِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ‌﴾؛ خدا را یاری کنید، دین خدا را یاری کنید. به جهت نیاز از شما کمک نخواست. خود اعضا و جوارح شما هم ستاد فرمانروایی او هستند. این بیان دیگر حضرت امیر است در نهج که خدا برای هر کسی سربازان گمنامی دارد، ماموران اطلاعاتی دارد؛ اما مامور اطلاعاتی خدا در هر کسی اعضا و جوارح خود اوست،[12] سربازان خدا در هر کسی دست و پای اوست. اگر کسی را خواست بگیرد با زبان او می‌گیرد از جای دیگر لشکرکشی نمی‌کند. حرفی می‌زند رسوا می‌شود، جایی می‌رود رسوا می‌شود، چیزی را امضا می‌کند رسوا می‌شود. فرمود این را توقع نداشته باشید که اگر خدا بخواهد کسی را بگیرد از جای دیگر لشکرکشی بکند.

پس اگر خدا از ما کمک بخواهد این طور نیست که نیازی داشته باشد، برای اینکه کلّ عالم سپاه و ستاد او هستند، اعضا و جوارح ما هم ستاد اوست؛ منتها اعضای ما که ستاد او هستند را بیراه مصرف نکنیم. همین!

پس اینکه فرمود استقراض، استقراض برای اینکه ما را نجات بدهد نه اینکه جایی کمبود دارد. فرمود: ﴿اِنْ تَکْفُرُوا اَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْاَرْضِ جَمیعاً﴾.[13] حالا این طور نیست که تصمیم بگیرند که همه مردم زمین کافر بشوند: ﴿اِنْ تَکْفُرُوا اَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْاَرْضِ جَمیعاً فَاِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ﴾؛ اگر شما و همه مردم عالم کفر بورزید، به جایی آسیب نمی‌رساند، این خداست!

پس اگر استقراض کرده است برای آن است که ما را به مقصد برساند. اگر استنصار کرده است ما را به مقصد بر‌ساند؛ منتها این استقراض برای آن است که ما از یکی به ده تا برسیم یا از ده تا به هفتصدتا برسیم یا ﴿تَثْبِیتَاً مِنْ اَنْفُسِهِمْ﴾[14] برسیم که برتر از همه اینهاست که بحث آن در پایان سوره مبارکه «بقره» گذشت که کسی که در راه خدا قدم برمی‌دارد: ﴿تَثْبِیتَاً مِنْ اَنْفُسِهِمْ﴾؛ نمی‌لرزد. این نفس همان نفسی است که «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»،[15] [16] [17] که اگر این معرفت نفس نباشد فرمود: ﴿نَسُوا اللَّهَ فَاَنسَاهُمْ اَنفُسَهُمْ﴾؛[18] لذا می‌بینید بعضی‌ها به فکر همه چیز، به فکر همه کس هستند؛ اما به فکر خودشان نیستند. فرمود: ﴿لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَاَنسَاهُمْ اَنفُسَهُمْ﴾؛ کسی که به فکر همه چیز است مگر به فکر خودش؛ به فکر زن و بچه‌اش هست، به فکر در و دیوار منزلش هست؛ اما به فکر خودش نیست معلوم می‌شود که خودش را فراموش کرده است. یعنی این خودی که «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»، این را فراموش کرده است؛ اما آن خود حیوانی را ﴿اَهَمَّتْهُمْ اَنْفُسُهُمْ﴾؛ همه‌اش به فکر خودش است. این همه‌اش به فکر خودش است که قرآن در یکجا فرمود و اینها خودشان را فراموش کردندی که در جای دیگر فرمود، برای اینکه انسان هم نفس حیوانی دارد؛ یعنی مرحله حیوانی را می‌گذراند هم مرحله انسانی را.

اینجا فرمود: ﴿اِن تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً﴾، این کار را بکنید، ﴿یُضَاعِفْهُ لَکُمْ﴾، ﴿یُضَاعِفْهُ﴾ نه یعنی دو برابر؛ چند برابر. ﴿وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ﴾؛ هم کمک مالی می‌کند هم شکرگزاری می‌کند هم جانتان را تقویت می‌کند. ﴿وَ یَغْفِرْ لَکُمْ﴾، چرا؟ چون او ﴿عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ﴾[19] است و می‌داند که چه کسی کار خوبی کرد، ﴿حَقَّ تُقَاتِ﴾ را رعایت کرد، یک؛ ﴿مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾ را رعایت کرد، دو؛ و قرضش هم «لله» بود بدون منّت، سه؛ عزیز هم هست حکیم هم هست به وعده‌های خود عمل می‌کند، چهار. بنابراین هیچ مشکلی از این جهت پیش نمی‌آید. این بحث آخر سوره مبارکه «تغابن» بود که ما در امروز حضور شما شرفیاب شدیم برای طرح این مسئله.

اما مسئله مهم جریانی است که اتفاق افتاده؛ البته برای نظام اسلامی از این حوادث فراوان بود هیچ مهم نیست؛ اما دیگران باید خودشان را ارزیابی کنند و بدانند که در جهان کنونی موقعیت آنها چیست؟ بیانی در قرآن کریم هست مربوط به جوامع اسلامی است که اینها را به اصطلاح می‌گویند ملّی و محلّی که مسلمان‌ها این طور باشید نماز این طور است روزه این طور است احکام اسلامی این طور است خمس و زکات این طور است و مانند آن. این بخش ملّی و محلّی است که قرآن کریم و اهل بیت (علیهم‌السّلام) فرمودند. یک بخش منطقه‌ای دارد که مخصوص ما مسلمان‌ها و موحدان عالم است که با اهل کتاب این طور باشید با مسیحی‌ها این طور، با یهودی‌ها این طور، آنهایی که به هر حال خدا را قبول دارند، اینها دستورهای منطقه‌ای قرآن کریم است.

یک سلسله دستورهای بین‌المللی انسانی دارد که ما با جهان انسان نه جهان توحید یا جهان اسلام، با انسان‌هایی که در عالم هستند می‌خواهد مسلمان باشد می‌خواهد کافر باشد هر نِحله‌ای که دارد قرآن کریم در آن باره سخن گفت که این جزء وظایف بین‌المللی اسلام است که این بخش سوم آیات قرآن کریم است.

اوایل سوره مبارکه «ممتحنه» آیه هشت درباره این بخش سوم بود که کفّاری که کاری با شما ندارند، تحریم نکردند، تبعید نکردند، به دشمنان شما کمک نکردند، خودشان به شما حمله نکردند، خدا شما را نهی نمی‌کند که با اینها روابط حسنه داشته باشید که بحث آن گذشت.

درباره همین کفّاری که هیچ رابطه اسلامی و توحیدی با شما ندارند، نظیر مشرکان صدر اسلام که هیچ ارتباط دینی با مسلمان‌ها نداشتند اگر شما تعهّدی سپردید امضایی کردید مادامی که آنها نقض عهد نکردند شما نقض عهد نکنید. در آیه هفت سوره مبارکه «توبه» که بحث آن گذشت فرمود: ﴿فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ﴾. مادامی که آنها عهدنامه، پیمان‌نامه، قطعنامه، روابط بین‌الملل را احترام کردند امضا کردند، پای آن ایستادند، شما هم بایستید؛ ﴿وَ اِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً فَانْبِذْ اِلَیْهِمْ﴾؛ [20] اگر می‌بینید دارند خیانت می‌کنند امضای اینها را به طرف اینها پرت کنید. این معنای استقلال یک نظام اسلامی است. هم فرمودند که در کلّ جهان زنده زندگی کنید و هم اینکه ابداً زیر بار ذلت کسی نروید. فرمود: ﴿وَ اِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً فَانْبِذْ اِلَیْهِمْ عَلَی سَوَاءٍ﴾.

این جریان برجام و امثال برجام که می‌دانید این آمریکایی‌ها از همان روز اوّل اعدی عدو انسان بودند. این را ما بارها به عرض شما رساندیم، همان اوایلی که این بزرگان خواستند رابطه برقرار کنند به جناب آقای دکتر ظریف و اینها گفته شد که رابطه برقرار کنید؛ اما هر وقت با این آمریکایی‌ها دست دادید انگشتان خود را بشمارید! این نه طنز بود نه شوخی بود، جدّی بود، این بود. اما الآن اینها بدانند که خودشان را مفتضح کردند. یک بیان نورانی سیدالشّهداء در قتلگاه دارد این دستور دینی است حرف امام است، این حکم شریعت است. فرمود: «اِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا اَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ»؛[21] این یعنی چه؟ حضرت دارد حکم شرعی را بیان می‌کند؛ یعنی اسلام سه بخش دستور دارد: یک دستور ملّی و محلّی دارد مثل نماز و روزه و زکات و خمس و اینها. یک دستور منطقه‌ای دارد که با اهل کتاب است. یک دستور انسانی و جهانی دارد و آن رعایت عهد است. بسیار خب کافر هستید کافر باشد. شما که نه مسیحی هستید، نه کلیمی هستید، هیچ دینی را در زیر این آسمان قبول نکردید. ولی به هر حال انسان هستید، اگر جناب ترامپ انسان هستید باید زیر امضای خود بایستی! این حرف همه انبیاست. شما اگر به مسیح (سلام‌الله‌علیه) معتقدید همین است این قرآن ﴿مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ﴾[22] [23] سوره مائده، آیه48. است. فرمود با هر کسی روی زمین قرارداد گذاشتی، امضا کردید، زیر امضای خود نزنید. اگر فرموده باشد: ﴿اِنْ هُمْ اِلَّا کَالْاَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ﴾[24] انسان نگران نیست، برای اینکه در این بخش سوم هم فرمود رعایت عهد جزء قوانین بین‌المللی انسانی اسلام است، کاری به دین و کاری به نحله و کاری به ملّت و مذهب ندارد.

اما درباره اینها در همان سوره مبارکه «توبه» فرمود مشکل اساسی اینها این است که اینها به هیچ قانونی از قوانین انسانی پابند نیستند، آیه ده این است: ﴿لاَ یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ اِلّاً وَ لاَ ذِمَّةً وَ اُولئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ﴾؛ اینها نه پیمان، نه عهدنامه، نه قطعنامه، نه کنوانسیون، نه میثاق بین‌الملل هیچ کدام را رعایت نمی‌کنند. حالا اگر قرآن می‌فرماید: ﴿اِنْ هُمْ اِلَّا کَالْاَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ﴾، یعنی مشکل ادبی دارد؟ اگر کسی بخواهد در جامعه زندگی کند باید بر پای امضای خود بایستد.

ببینید دین یک ﴿اَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾[25] دارد که همه ما این ﴿اَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ را می‌شناسیم. دقیق‌تر و قوی‌تر و غنی‌تر از ﴿اَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ آن‌که در لسان عترت طاهرین به عنوان شرح این آمده، فرمود: ﴿اَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ حکمی است امری است که به عقدتان و عهدتان وفا کنید که این یک امر بین‌المللی است؛ اما مؤمن گذشته از اینکه به ﴿اَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ عمل می‌کند، «الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ»[26] نه انسان‌ها. «الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ»، یعنی شناسنامه مؤمن، هویت مؤمن، ماهیت مؤمن، حقیت مؤمن را بخواهی بدانی کجاست، این روایت به شما آدرس می‌دهد. مؤمن را کجا پیدا می‌کنی؟ پای امضای خود! نفرمود «یا ایها الذین امنوا اوفوا بالشروط»، این کجا آن کجا! فرمود اصلاً مؤمن زیر پای امضای خود ایستاده است. می‌خواهی پیدا کنی؟ این است: «الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ» کجا و ﴿اَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ کجا! ﴿اَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ یک تکلیف است؛ اما این دارد آدرس می‌دهد، می‌گوید مؤمن، ایران پای امضای خود هست و هست. این شرف ایران است. قبلاً برای ایران، بیگانه حساب باز نمی‌کرد، الآن برای آمریکا آشناها حساب باز نمی‌کنند، این تفاوت جنگ است.

این بیان نورانی وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التّحیة و الثّناء) که فرمود شما زمینی بودید ما شما را آسمانی کردیم همین است. مرحوم مفید در امالی‌ نقل می‌کند در یکی از غزوات، سفرها، هنگام ظهر دیدند وجود مبارک پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مرتّب آسمان را نگاه می‌کند. عرض کردند یا رسول الله چه خبر است؟ فرمود: «کُنَّا مَرَّةً رُعَاةَ الْاِبِلِ‌ فَصِرْنَا الْیَوْمَ رُعَاةَ الشَّمْس‌»؛[27] ما عرب‌ها قبلاً شتربان بودیم منتظر بودیم که شتر چه موقع می‌آید؟ چه موقع شیر می‌خورد؟ چه موقع شیر می‌دهد؟ چه موقع علف می‌خورد؟ چه موقع می‌خوابد؟ چه موقع بیدار می‌شود؟ «کُنَّا مَرَّةً رُعَاةَ الْاِبِلِ‌ فَصِرْنَا الْیَوْمَ رُعَاةَ الشَّمْس‌»؛ الآن ما شمس‌بان هستیم نه شتربان. الآن به جایی رسیدیم که هنگام ظهر آسمان را نگاه می‌کنیم که چه وقت آفتاب از دایره نصف النهار می‌گذرد وقت نماز ظهر می‌رسد که با مولایمان گفتگو کنیم ما از زمین به آسمان رفتیم. این انقلاب اسلامی به برکت خون‌های پاک شهدا و رهبری امام (رضوان الله علیه) ما را از زمین به آسمان برده است. قبلاً اینها داعیه اربابی داشتند الآن ما صریحاً می‌گوییم اینها خلاف می‌کنند بیراهه می‌روند، برخلاف منطق کار می‌کنند، برخلاف عقل کار می‌کنند و ما پای امضای آنها، شک اینها، ردّ اینها، تفاهم اینها هیچ حرمتی برای اینها قائل نیستیم برای اینکه اینها کسانی هستند که ﴿لاَ یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ اِلّاً وَ لاَ ذِمَّةً وَ اُولئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ﴾، این ﴿اِلّاً وَ لاَ ذِمَّةً﴾ در هم آیه هشت آمده که فرمود: ﴿لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ اِلّاً وَ لاَ ذِمَّةً﴾، هم در آیه نُه آمده که ﴿لاَ یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ اِلّاً وَ لاَ ذِمَّةً﴾، بنابراین ما هیچ نگرانی نداریم، ظلم ظالم به خود آنها برمی‌گردد و ایران به استقلال و عظمت خودش بیش از گذشته بار می‌یابد.

حالا چون در آستانه ماه مبارک رمضان هستیم شما علما، سفرای الهی هستید ـ ان‌شاءالله ـ این ضیافت را هم به خوبی درک کنید هم جامعه الهی و اسلامی را مهمان سفره ذات اقدس الهی قرار بدهید.


[1] کهف/سوره18، آیه82.
[2] نساء/سوره4، آیه8.
[3] طور/سوره52، آیه21.
[4] انفال/سوره8، آیه66.
[5] آل عمران/سوره3، آیه97.
[6] نساء/سوره4، آیه128.
[7] مائده/سوره5، آیه54.
[8] حدید/سوره57، آیه21.
[9] جمعه/سوره62، آیه4.
[10] محمد/سوره47، آیه7.
[11] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص180.
[12] نهج البلاغة (للصبحی صالح)، خطبه199.
[13] ابراهیم/سوره14، آیه8.
[14] بقره/سوره2، آیه265.
[15] مصباح الشريعة، المنسوب للإمام الصادق (ع)، ج1، ص13.
[16] متشابه القرآن و مختلفه، ابن شهرآشوب، ج1، ص44.
[17] عوالي اللئالي، ابن أبي جمهور، ج4، ص102.
[18] حشر/سوره59، آیه19.
[19] انعام/سوره6، آیه73.
[20] انفال/سوره8، آیه58.
[21] اللهوف علی قتلی الطفوف‌، السيد ابن طاووس، ج1، ص120.
[22] بقره/سوره2، آیه97.
[23] آل عمران/سوره3، آیه3.
[24] فرقان/سوره25، آیه44.
[25] مائده/سوره5، آیه1.
[26] تهذيب الأحكام، شيخ الطائفة، ج7، ص371.
[27] الامالی (للمفید)، مفید، النص، ص136.