درس تفسیر آیت الله جوادی

92/03/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا داوُد مِنَّا فَضْلاً يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ (10) أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَاعْمَلُوا صَالِحاً إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (11) وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَن يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ (12) يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِن مَّحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ داود شُكْراً وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ (13) فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَي مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ(14)﴾
 نقل معجزات در سوَر مكّي براي حكمت, جدال احسن و موعظه
 چون سورهٴ مباركهٴ «سبأ» در مكه نازل شد و عناصر محوري سوَر مكّي, اصول دين يعني توحيد و وحي و نبوّت و همچنين خطوط كلي فقه و اخلاق و حقوق است برخي از معجزات گذشته را ذات اقدس الهي در سوَر مكّي بيان مي‌كند تا هم براي مؤمنان حكمت باشد هم براي ديگران جدال احسن باشد هم براي افراد متوسط, موعظه حسنه.
 بيان قدرت غيبي الهي در عطابخشي به داوود و سليمان(عليهما السلام)
 كفار و يهودي‌ها و مسيحي‌ها گرچه در مكه كمتر بودند ولي آثار اهل كتاب به مكه رسيده است جريان داوود(سلام الله عليه) و جريان سليمان(سلام الله عليه) گذشته از آن صبغه نبوّتشان جريان انقلابشان, رهبري‌شان, سلطنت‌شان هم به مردم مكه رسيده است خداي سبحان فضيلت‌هايي كه به اين پسر و پدر (سلام الله عليهما) مرحمت كرده است اينها را يادآور شد پايان عمر سليمان(سلام الله عليه) را هم ذكر كرد فرمود اينها قدرت‌هاي غيبي است كه خداي سبحان عطا مي‌كند و آن قدرت‌ها را از اين راه بيان مي‌كند كه چيزي در عالَم نيست كه مطيع خداي سبحان نباشد نه از كوه‌ها سنگين‌تر چيزي هست و نه از پرنده‌ها پركِشنده‌تر چيزي هست و نه از آهن چيزي سخت‌تري هست فرمود ما اينها را براي داوود و سليمان(سلام الله عليهما) نرم و مسخّر كرديم اين قدرت هست.
 دفاعي بودن قدرت انبيا نه كشتاري بودن آن
 مطلب ديگر اين است كه ما كه قدرت داريم و اين قدرت را در اختيار انبيا(عليهم السلام) قرار داديم اينها قدرت حفظي و دفاعي است نه كشتاري, ما بهترين قدرت را در اختيار داوود و سليمان(سلام الله عليهما) قرار داديم الآن بهترين استفاده‌اي كه آنها از اين مهم‌ترين قدرت كردند حفظ خون مردم است ما كه قدرت داريم و اين قدرت را در اختيار انبيا(عليهم السلام) قرار مي‌دهيم اينها قدرت حفظي و دفاعي است نه كشتاري ما بهترين قدرت را در اختيار داوود و سليمان(سلام الله عليهما) قرار داديم الآن بهترين استفاده‌اي كه آنها از اين مهم‌ترين قدرت كردند حفظ خون مردم است ما اين آهن‌ها را در دست داوود پيغمبر نرم كرده‌ايم خب آهن برخي‌ها كه به اين معارف آشنا نيستند خيال كردند كه كوره ذوب آهن براي حضرت درست كردند فرمود اين‌چنين نبود ما هم براي داوود پيامبر آهن را در دستش مثل موم نرم كرديم هم براي سليمان(سلام الله عليه) مس را گداخته و روان كرديم مثل آب اين‌طور نيست كه مس ذاتاً متسلّب باشد چه خدا بخواهد چه خدا نخواهد ـ معاذ الله ـ اين‌طور نيست فرمود ما اين قطعات مس را مثل همين آب برايش روان كرديم كه او بتواند از اين مس هر چه بخواهد بسازد. حالا از اين آهن چه چيزي مي‌سازند؟ آن را ما سيّاف نكرديم نگفتيم شمشير و دشنه و خنجر بساز، گفتيم زِره بباف تا كسي آسيب نبيند اين حرف انبياست آن ضرورت, گاهي اقتضا مي‌كند كه مسئله قتل و قتال رخ بدهد وگرنه بهترين و برجسته‌ترين و سودمندترين بهره‌اي كه اينها از آهن بردند همان جريان زره‌بافي است.
 وابستگي معجزه و كرامت به طهارت روح نه تعليم و تعلّم
 آن روز كافر كم نبود دشمنان دين هم كم نبودند ولي ذات اقدس الهي ذوب مس را در اختيار سليمان(سلام الله عليه) قرار داد. مسئله زره‌بافي يك صنعت است يك علم است ديگران هم ياد گرفتند لذا فرمود: ﴿وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ [1] اين يك فن است اين درس‌خواندن است آدم مي‌تواند بعد از مدتي درس بخواند زره‌باف بشود يا ساير صنايع اما آهن سرد سخت را در دست خودش مثل موم نرم كند اين راه درس و بحثي نيست مسئله معجزه مسئله كرامت، اين فلسفه نيست اين حكمت نيست اين عرفان نيست اين فقه و اصول نيست اينها علم است تصور دارد موضوع دارد محمول دارد تصديق دارد راه فكري دارد آدم مي‌تواند درس بخواند اينها را ياد بگيرد اما كرامت و معجزه به قداست روح وابسته است نمي‌شود كسي درس بخواند به داوود(سلام الله عليه) بگويند تو چه كار كردي كه آهن در دست تو مثل موم نرم شد اين بفرمايد من فلان كار را كردم يا چند بار ذكر گفتم اينها نيست اين به قدرت روح و طهارت روح برمي‌گردد اين آيه تطهير كارش اين است اين قداست كارش اين است راه فكري ندارد! يعني راه فكري ندارد يعني اين‌چنين نيست كسي درس بخواند معجزه بياورد اين به قداست روح وابسته است كه به ذات اقدس الهي مرتبط است لذا فرمود: ﴿وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَنه «علّمناه الانة الحديد» نه اينكه ما به او ياد داديم كه چگونه آهن را مثل موم نرم بكن ما آهن را در دست او مثل موم نرم كرديم.
 مخالفت انبيا با كشتار و خونريزي
 اين يك راه فكري ندارد حالا اين قدرت غيبي كه براي داوود(سلام الله عليه) حاصل شد او خيلي كار مي‌توانست بكند او بهترين شمشير را مي‌توانست بسازد بهترين خنجر و دشنه و تيغ را مي‌توانست بسازد اما انبيا براي خونريزي نيامدند انبيا نيامدند كه از راه كُشتن كسي را هدايت كنند فرمود تو فقط زره بباف كه خون كسي ريخته نشود.
 دستور امام صادق(عليه السلام) به فروش سلاح دفاعي به دو گروه متخاصم كافر
 يك روايت نوراني را مرحوم كليني(رضوان الله تعالي عليه) در كتاب كافي نقل كرده كه در عصر وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) دو گروه از اهل باطل با هم درگير شدند آن روزي كه جنگ شروع شد خريد و فروش اسلحه بازارش گرم بود مرحوم كليني(رضوان الله عليه) نقل مي‌كند كه كسي آمده خدمت امام(سلام الله عليه) ـ فروختن اسلحه به كفار و کسانی كه عليه مسلمان‌ها مي‌خواهند استفاده كنند حرام است حمل اسلحه, دادن اسلحه چه رايگان چه با عوض به كسي كه براي كشتن مسلمان‌ها اين كار را بكند اين جزء كسب‌هاي محرّم است كه در مكاسب محرّمه ملاحظه فرموديد ـ عرض كرد كه اينها هر دو اهل باطل‌اند و الآن بالأخره بازار اسلحه گرم است با يك قيمت خوبي مي‌خرند ما به اينها بفروشيم يا نه.
 پيدايي نور بودن معارف توحيدي در كلام معصوم(عليه السلام)
 اينكه ما در مزار اينها مي‌گوييم «كلامكم نور» [2] اين است الآن هم اين حرف نور است ما هر چه مي‌چشيم بر اثر عمل نكردن به اينهاست حضرت يك بيان كوتاه فرمود, فرمود: «بِعهُما ما يَكُنُّهما» [3] فرمود بله بفروش (يك) اما به هر دو گروه بفروش (دو) اما سلاح‌هاي كشتاري نفروش سلاح‌هاي دفاعي بفروش خود و زره و چكمه و اينها بفروش خب اين نور نيست؟! نور يعني همين! فرمود: «بِعهُما ما يَكُنُّهما» كِنان, حفاظ, حجاب، چيزي كه جان اينها را حفظ بكند بفروش اگر بشر دنبال چنين چيزي باشد اين نور را پيدا بكند ما مشكلي نداريم.
 صرف بودجه‌هاي سنگين غربي‌ها در آدم‌كشي, ثمره دوري از كلام معصوم(عليه السلام)
 الآن شما مي‌بينيد بسياري از كشورها گرفتار فشار اقتصادي‌اند بارها به عرضتان رسيد كه شما با يك حساب سرانگشتي بررسي كنيد مي‌بينيد تقريباً شصت يا هفتاد درصد بودجه كُره زمين صرف آدم‌كشي است اين نعمت‌هاي فراواني كه خدا داد باراني كه نازل كرد جو و گندم و بركات و ميوه‌هايي كه از زمين روئيد ساير بركاتي كه خدا فراهم كرد اكثري هزينه‌ها صرف آدم‌كشي است سي درصد درآمد كُره زمين صرف نان و آب و لباس و اينهاست اين كارخانه‌هاي اسلحه آدم‌كشي شبانه‌روز دارد كار مي‌كند آن‌وقت اينها داعيه دموكراسي دارند اينها داعيه حقوق بشر دارند اينها بشردوست‌اند اينها حقوق بشردوستانه دارند!
 شكست, فرجام اداره جامعه از راه دروغ
  مشكل اين است اگر كسي بخواهد از راه باطل, جامعه‌اي را اداره كند يقيناً شكست مي‌خورد براي اينكه اينها دستشان بازتر است ممكن نيست جامعه را بشود از راه باطل و فريب و تبليغ دروغ اداره كرد اينها دستشان در اين جهت بازتر است بنابراين اينكه ما مي‌گوييم «كلامكم نور» واقعاً نور است بدون اغراق نور است فرمود بفروش ولي به هر دو گروه بفروش و سلاح دفاعي بفروش.
 پيامد تلخ ولايت‌گريزي و ثمره شيرين پذيرش آن
 رهبري انقلاب را وجود مبارك داوود به عهده داشت ﴿وَقَتَلَ داود جَالُوتَ [4] مگر كار آساني بود حرف طالوت را خيلي‌ها نمي‌پذيرفتند عده‌اي را از شهرشان بيرون كردند از سرزمين‌شان بيرون كردند وقتي پيامبر آن عصر به آنها گفت اگر ما فرمانده نظامي براي شما فراهم بكنيم شما حاضريد كه زير پرچم او بجنگيد گفتند بله ﴿وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا [5] ما را از سرزمينمان بيرون كردند اگر ما يك رهبر انقلاب داشته باشيم زير پرچم او مي‌جنگيم فرمود طالوت را خدا براي شما قرار داد آنها خب حرف ﴿نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ [6] را زدند عده‌اي نپذيرفتند ولي بالأخره وجود مبارك داوود قيام كرد رهبري نظامي را به عهده گرفت ﴿وَقَتَلَ داود جَالُوتَ شده رئيس مملكت.
 تبيين فضل خاص الهي بر داوود(عليه السلام) در آيه ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُدَ مِنَّا...﴾
 حالا اين داوودي كه رهبري انقلاب را به اذن الهي به عهده گرفت و خدا نفرمود ما به او فضل داديم اين ﴿مِنَّا را اضافه كرد نفرمود «و آتينا فضلاً» فرمود: ﴿آتَيْنَا داود مِنَّا فَضْلاً ما يك فضل ويژه‌اي به او داديم اگر فقط «آتينا» گفته بود كافي بود اما فرمود نه, از ماست ما از خودمان چيزي به او داديم يعني يك فضل خاصّي داديم يك عنايت مخصوصي كرديم نبوت داديم عنايت كرديم ولايت داديم زبور داديم و اين قدرت‌هاي رهبري را هم به او داديم اما به او گفتيم تو زره بباف شمشير نساز ولو آنها كافرند تا كسي كشته نشود همين حرف را كه ذات اقدس الهي به داوود(سلام الله عليه) فرمود همان بيان نوراني در فرمايشات اهل بيت(عليهم السلام) آمده كه مرحوم كليني در كتاب كافي نقل كرده است كه «بعهما ما يكنّهما» لذا فرمود: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا با سوگند ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا داود مِنَّا فَضْلاً همه اين تأكيدها نشانه ويژگي آن تفضّل الهي است.
 بيان مصاديقي از فضل الهي بر داوود(عليه السلام)
 پرسش: استاد! تمام امر ظاهری و واقعی از آنجا مشخص نمیشود؟
 پاسخ: خب چرا, براي اينكه اينها هم ايمان آوردند كه امنيت واقعي باشد هم سعي كردند خون مردم ريخته نشود تا آنجا كه ممكن است كسي روي زمين كشته نشود.
 ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا داود مِنَّا فَضْلاً آن فضل چيست؟ آن مسئله نبوت و اينها سر جايش محفوظ است فرمود: ﴿يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ كوه‌ها يك تسبيح عمومي دارند اُوب يعني رجوع, تأويب يعني رجوع مكرّر كه از باب تفعيل است كوه‌ها يك سلسله تسبيح و تحميد و اينها را دارند كه ﴿إِن مِن شَيْ‏ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾‌ [7] گاهي مأموريت ويژه‌اي دارند كه بايد در تحت رهبري كسي قرار بگيرند فرمود ما به سلسله جبال گفتيم تأويبت, ترجيعت, رجوع مكرّرت تحت رهبري وجود مبارك داوود باشد ﴿يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ اين تسبيحت اين نماز جماعتت بايد به امامت داوود(سلام الله عليه) باشد چون ﴿إِن مِن شَيْ‏ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ سلسله جبال اين‌طورند, كوه‌ها اين‌طورند, سنگ‌ها اين‌طورند, ﴿وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ [8] اين است, اينكه فرمود برخي از دل‌ها از سنگ ﴿أَشَدُّ قَسْوَةً [9] هستند و برهانش هم اين است كه ﴿وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِسرّش همين است فرمود برخي از سنگ‌ها هستند كه از ترس خدا جابه‌جا مي‌شوند ما اينها را بايد باور كنيم اگر كسي آن چشم درونش باز بود و ديد, مي‌بيند و باور مي‌كند اگر برهان عقلي باشد مطابق برهان عقلي مي‌پذيرد نبود, بايد به عقل معتبر اعتنا كنند و آن نقل معتبر همين است كه فرمود بعضي از سنگ‌ها از ترس خدا جابه‌جا مي‌شوند ولي دلِ برخي‌ها سنگين‌تر از سنگ است هيچ تكان نمي‌خورد ﴿يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُدر سورهٴ مباركهٴ «انبياء» جريان داوود و سليمان(سلام الله عليهما) گذشت در آيه 79 سورهٴ مباركهٴ «انبياء» اين بود كه ﴿فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمانَ وَكُلّاً آتَيْنَا حُكْماً وَعِلْماً وَسَخَّرْنَا مَعَ داود الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَتسبيح همان تحميد حق است سبحان الله گفتن است تنزيه حق است و مانند آن برخي‌ها خيال كردند اين از سنخ سباحت و حركت است [10] فرمود: ﴿وَسَخَّرْنَا مَعَ داود الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ ٭ وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ [11] ما راه زره‌بافي را كه يك جامه نظامي و يك لباس نظامي است به او آموختيم اين در سورهٴ مباركهٴ «انبياء» بود جريان سليمان هم هست كه باز در آيات بعد مي‌خوانيم. فرمود: ﴿يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ پرنده‌ها كه در رميدن ممتازند و هرگز انس نمي‌گيرند ما اينها را تابع رهبري داوود(سلام الله عليه) قرار داديم آنها هر جا احساس امنيت بكنند همان‌جا پر مي‌كشند مي‌مانند ﴿وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ نه «علّمناه الانة الحديد» اينها كه درست اين معارف برايشان نبود خيال كردند ـ فخررازي نقل مي‌كند البته رد مي‌كند كه برخي‌ها خيال كردند ـ اين كوره ذوب آهن ذوب مس در اختيار حضرت داوود و سليمان بود كه اينها مثلاً آهن را آب مي‌كردند مس را آب مي‌كردند و روي آن وسايل صنعتي مي‌ساختند [12] از اين سنخ نبود فرمود اينها را ما آورديم ما به داوود(سلام الله عليه) گفتيم ﴿أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍاين سابغات موصوف است و صفتش محذوف است يعني دروع سابغه زره‌هاي سابغ نه آن روزنه‌هايش خيلي تنگ باشد كه آن نظامي را خفه كند نه خيلي گشاد باشد كه تير بتواند عبور كند طوري باشد كه منظم باشد تقدير, هندسي, قدر, اندازه اين گونه است ﴿وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِسَرد يعني توالي اين حلقه‌ها, نظم اين حلقه‌ها, پيامد و پشت‌سر هم بودن اين حلقه‌ها بايد طوري باشد كه نه خيلي تنگ باشد كه آن نظامي كه اين جامه نظامي را در بر كرده را خفه كند و عرق بياورد و براي او دشوار باشد يك راه نفس هم به او بدهيد نه خيلي هم گشاد باشد كه تير بتواند عبور كند ﴿وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَاعْمَلُوا صَالِحاً إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌگذشته از اينكه به نحو عموم دستور عمل صالح مي‌دهد آن خصوصياتش را هم مشخص مي‌كند اين براي پدر.
 هبةالله بودن سليمان براي داوود(عليهما السلام)
 خود پسر هم جزء مواهب الهي بود كه خداي سبحان مي‌فرمايد ما چندين هبه به داوود داديم يكي از آن هبه‌هاي ما اين است كه به او چنين فرزندي داديم ﴿وَوَهَبْنَا لِداود سُلَيْمَانَ [13] سليمان, هبة الله است بخشش خداست نسبت به داوود لذا بعد از ذكر داوود, جريان سليمان(سلام الله عليهما) را ذكر مي‌كند.
 تبيين بعضي از تفضل‌هاي الهي بر سليمان پيامبر(عليه السلام)
 ﴿وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا حالا اين به اختيار آن حضرت بود ﴿غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ بامداد به اندازه راه يك ماهه مي‌رفتند آن روز بيش از اين ديگر لازم نبود ﴿وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ شامگاه يعني بعدازظهر به اندازه راه يك ماهه مي‌رفتند مرحوم شيخ طوسي(رضوان الله عليه) در تبيان از بعضي از مفسّرين گذشته نقل مي‌كند كه صبح وقتي وجود مبارك سليمان سوار اين باد مي‌شد و اين باد سليمان را حركت مي‌داد گاهي از شام به بيت‌المقدس مي‌آورد از آنجا به اصتخر كه يكي از سرزمين‌هاي اصفهان است مي‌برد آنجا خواب قيلوله‌اي داشتند از اصتخر كه گوشه‌اي از سرزمين اصفهان است شامگاه به كابل مي‌رسيدند [14] حالا فردا دوباره برمي‌گشتند يا جاي ديگر مي‌رفتند حرف ديگر است اين را مرحوم شيخ طوسي در تبيان از بعضي از مفسّران گذشته نقل مي‌كند به هر تقدير صبح تا ظهر راه يك ماهه مي‌رفتند و ظهر تا غروب راه يك ماهه يعني يك روز به اندازه شصت روز حركت مي‌كردند ﴿غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ اين براي سليمان(سلام الله عليه) بود ﴿وَأَسَلَنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ كه همان مس باشد چشمه مس را ما براي او سائل و روان كرديم سيل‌گونه ديگر احتياجي به كوره ذوب مس نداشته باشد اگر اين روان باشد اين هم نظير موم مي‌شود در دستشان, به هر صورتي كه مي‌خواستند در مي‌آوردند ظرف‌هاي كوچك ظرف‌هاي بزرگ, ديگ‌هاي كوچك ديگ‌هاي بزرگ خب آن لشكرها و قشون را كه بخواهند آب بدهند يا غذا بدهند ﴿جِفَانٍ كَالْجَوَابِ مي‌خواهند جَواب اين حوضچه است سطل‌هاي بزرگي كه براي نظامي‌ها و ارتشي‌هاي سابق بود الآن برخي از آنها در موزه‌ها هست اين سطل بزرگ به اندازه حوضچه كوچكي است ساختن يك كاسه بزرگ به اندازه حوض از مسِ روان خيلي آسان است الآن اگر يك مختصر گِل رواني باشد انسان به آساني مي‌تواند اين را به صورت يك حوضچه در بياورد فرمود اين خيلي آسان بود به آساني اين مس آب‌شده را كه روان بود در اختيار خدمتگزاران سليمان(سلام الله عليه) قرار مي‌داديم كه او هر كاري مي‌خواست بكند.
 اجنّه در تسخير سليمان(عليه السلام) همراه با نكاتي پيرامون جن
 ﴿وَمِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ جن هم مستحضريد مثل انس است؛ مسلمان دارند كافر دارند شيعه دارند سني دارند منافق دارند سيدناالاستاد مرحوم علامه طباطبايي از بعضي از بزرگان نقل مي‌كرد كه آنها كه رابطه داشتند گفتند برخي از همين جن‌ها مي‌گفتند در ماها سنّي ما نداريم براي اينكه در جمع ما هنوز پيرمرداني هستند كه غدير را درك كردند در ما سنّي نيست غرض اين است كه اينها همه گونه هستند و مسلمان دارند كافر دارند شيعه دارند سني دارند منافق دارند مزاحم دارند مرافق دارند اينها حالا مسلمان‌هايشان, شيعه‌هايشان كاري به كار كسي ندارند تسخير اينها هم مستحضريد كه جزء كارهاي حرام است كسب از اين راه هم جزء كسب‌هاي محرّم است.
 كيفيت استفاده سليمان و داوود از آهن و مس
 پرسش: ببخشيد! اگر که حضرت داوود(عليه السّلام) کورهٴ ذوب آهن نداشته مانند چشمه به اصطلاح آهن بود میآمد بيرون کيفيتش چگونه بوده؟
 پاسخ: حضرت همين كه دست مي‌زد مثل اينکه وجود مبارك موساي كليم وقتي ديگران آن عصا را دست مي‌زدند عصا بود حضرت كه دست مي‌زد اراده مي‌كرد مي‌شد مار اين آهن براي همه آهن سرد بود وجود مبارك داوود همين كه دست به اين آهن مي‌زد اين مثل موم نرم بود وجود مبارك سليمان وقتي كه دست به اين مس مي‌زد اين نرم بود كه مي‌شد كاملاً جابه‌جا بشود.
 پرسش: اين ديگر آهن نبوده پس پيدايش آهن برايشان چگونه بوده است؟
 پاسخ: آن ديگر بر اساس معدن‌هاي الهي است خداي سبحان فرمود در زمين معدن‌هاي گوناگوني است بعد از ساليان متمادي معدن پيدا مي‌شود اما اين آهن براي حضرت مثل موم بود كه در دستش نرم بود هر كاري مي‌خواست بكند, بكند.﴿وَمِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾.
 عذاب سعير, ثمره سرپيچي از فرمان الهي
 آن وقت اگر كسي نافرماني مي‌كرد زيغ يعني انحراف ﴿فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ [15] همين است زيغ يعني انحراف, اگر از دستورهاي وجود مبارك سليمان(سلام الله عليه) انحرافي پيدا مي‌كردند ﴿وَمَن يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ مي‌بينيد كاملاً لفظ را برگرداند در آنجا فرمود: ﴿بِإِذْنِ رَبِّهِ كلمه ربّ را آورد كه رحمت و عنايت است براي اينكه اين, كار و لطف و فضل الهي است اما آنجا كه جاي كيفر است جاي عِقاب است ديگر سخن از ربّ نيست نفرمود «عن ربّه» فرمود: ﴿وَمَن يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا «من يزغ منهم عن ربّه» نفرمود, ﴿عَنْ أَمْرِنَا كه كلمه ربّ, مفيد رحمت و بركت و تدبير و ربوبيت است اما اينجا چون سخن از عذاب است ديگر اين ربّ را استعمال نفرمود, فرمود: ﴿وَمَن يَزِغْ يعني يَنحرف از اين جن‌ها ﴿عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ حالا خصوص دنيا كما هو الظاهر يا اعم از دنيا و آخرت.
 اطاعت‌پذيري اجنّه در ساخت وسايل مورد نياز سليمان(عليه السلام)
 ما به اينها دستور داديم كه ﴿اعْمَلُوا صَالِحاً اينها هم براي وجود مبارك سليمان ﴿يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِن مَّحَارِيبَ حالا محراب آنچه مخصوص به مسجد است يكي از محتملات است يا آن قسمت‌هاي برجسته قصر است كه سابقاً مي‌گفتند شاه‌نشين آن قسمت‌هاي برجسته را كه در حمام‌ها اين‌طور بود در اماكن عمومي اين‌طور بود در خانه‌ها اين‌طور بود آن را مي‌گفتند محراب, چه قصر باشد چه در مسجد باشد چه آن جاهاي برجسته باشد كه اگر كسي بخواهد به آن محراب برسد بايد با نردبان برسد جاي برجسته‌اي بود كه به اصطلاح شاه‌نشين بود كه پلّه مي‌خواست همه اينها را اين جن براي وجود مبارك سليمان مي‌ساختند ﴿يَعْمَلُونَ لَهُ اين عبارت ﴿مِنَ الْجِنِّ نشانه تبعيض است اين‌طور نبود كه تمام جن‌ها در اختيار سليمان(سلام الله عليه) باشند ﴿يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِن مَّحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ مستحضريد شما الآن هم وقتي به كليسا يا معبد يهودي‌ها مي‌رويد مسئله مجسّمه و تمثال چه ذي‌روح چه غير ذي‌روح فراوان است در دين آنها از همان ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِيّاً [16] شروع شده تا ﴿مِن مَّحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ ختم شده در آنها بالأخره حلال بود در مذهب ما اختلافي است برخي‌ها بين ذي‌روح و غير ذي‌روح فرق گذاشتند تجسيم و غير تجسيم فرق گذاشتند فتوا به حرمت دادند ولي آنها مي‌بينيد در معبدها و كليساهاي آنها جريان بهشت و جهنم ترسيم‌شده است با انواع نقوش, فرشته‌ها, جن‌ها, مارهاي جهنم, نعمت‌هاي بهشت, بوستان‌هاي بهشت, درخت‌هاي بهشت در كليساهايشان هست مخصوصاً كليساي سن‌پترو كه برخي‌ها گفتند ساختن آن صد و برخي‌ها گفتند نود سال طول كشيد تا اين را ساختند ما كاشي‌هاي معرّق داريم ولي آنها آن سنگ‌هاي ظريفي كه از اين كاشي‌هاي معرّق ما قدري كوچك‌تر است صد سال طول كشيد تا اين كليساي سن‌پترو را ساختند وقتي كسي آخر كليسا مي‌ايستد خوب بررسي مي‌كند مي‌بيند به شكل صليب است به اين آساني نمي‌شود فهميد كه به شكل صليب ساخته شده بايد انتهاي سالن اين كليسا برود از دور نگاه بكند معلوم مي‌شود كه به شكل صليب ساخته شده به هر تقدير پر از اين نقوش است حالا در دين ما آن حكم نسخ شده و حكم خاصّ خودش را دارد ولي اينكه فرمود تمثال‌ها همين‌طور است از آن ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِيّاً شروع كردند به اين تماثيل ختم كردند ﴿مِن مَّحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كه جمع جِفنه است يعني كاسه, اين كاسه‌هاي كوچك و بزرگ كسي كه جمعيّتش كم است با همين كاسه‌هاي كوچك زندگي مي‌كند كسي ارتش دارد نظامي دارد صدها نفر غذاخور دارد اين بايد كاسه بزرگ باشد كه اگر خواستند غذايي درست كنند براي اين صد نفر, دويست نفر, دو هزار نفر, سه هزار نفر اين بايد نظير يك حوضچه باشد اين كاسه بزرگي كه از همين مس درست كرده بودند مثل جابيه بود جابيه يعني حوض‌ ﴿وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِكه جمع جابيه است جابيه به آن حوض مي‌گويند, ﴿وَقُدُورٍ رَّاسِيَاتٍ قِدر يعني ديگ, ديگ هم دو قسم است يك قسم يك مقدار كوچك است قابل نقل و انتقال است آشپزخانه مي‌برند و مي‌آورند و مانند آن, يك قسمت ديگ‌هاي بزرگ است كه در اين مراسم ارتش و اينها اين‌طوري است كه اگر كسي بخواهد چند هزار نفر را غذا بدهد اين ديگ‌ها را نمي‌توانند جابه‌جا كنند اگر هم بخواهند بشويند شلنگ مي‌آورند همان‌جا مي‌شويند اين ديگ‌ها راسي است ثابت است مثل جبال رواسي كه خداي سبحان فرمود ما جبال را راسي و ثابت قرار داديم كه جلوي لرزه زمين را بگيرد. [17]
 امر الهي به شكرگزاري آل‌داوود(عليه السلام)
 بعد فرمود: ﴿آلَ داود يعني خود وجود مبارك داوود خود وجود مبارك سليمان(سلام الله عليهما) و بيت آنها و وابسته‌هاي آنها ﴿اعْمَلُوا آلَ داود شُكْراً اما بدانيد كمتر كسي است كه به توفيق شكرگزاري موفق است ﴿وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ﴾.
 ناتواني اجنّه در امور و علوم غيبي
 بعد براي اينكه بفهماند جن‌ها درست است كه برخي از امور را مي‌دانند اما اين‌طور نيست كه عالِم به غيب باشند سليمان(سلام الله عليه) گرچه آن جلال و شكوه را داشت ولي وضع پاياني‌اش هم به اين صورت ختم شد فرمود: ﴿فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَحالا وجود مبارك سليمان(سلام الله عليه) به آنها دستور داده بود هر وقت من با عصا آمدم اينجا تكيه كردم و دارم شما را مي‌بينم مرتب بايد مشغول كار باشيد اينها هر وقت مي‌ديدند كه وجود مبارك سليمان ايستاده است اينها كارهايشان را انجام مي‌دادند تلاش و كوشش مي‌كردند وقتي طبق برخي از نقل‌ها سليمان(سلام الله عليه) رحلت كرده است در حالي كه متّكي به آن عصا بود اينها خيال مي‌كردند سليمان هنوز زنده است مرتب مشغول كار و كوشش بودند تا بالأخره موريانه‌اي اين عصا را خورد و اين عصا كه افتاد وجود مبارك سليمان افتاد اينها فهميدند كه سليمان(سلام الله عليه) رحلت كرده است و مي‌گفتند اگر ما غيب مي‌دانستيم اين مدت در كارهاي سنگين در زحمت نبوديم ﴿فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ يعني بر سليمان(سلام الله عليه) موت را ﴿مَا دَلَّهُمْ اين جن‌ها را ﴿عَلَي مَوْتِهِ سليمان ﴿إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنسَأَتَهُ عصا را مي‌گفتند مِنسئه براي اينكه به وسيله آن چيزي را انسان تأخير مي‌اندازد نسيه در مقابل نقد است انساهُ يعني او را تأخير انداخت, فاصله انداخت, جدا كرد, مقداري دور انداخت چون به وسيله عصا چيزهايي تأخير انداخته مي‌شود به آن مي‌گويند منسئه يعني ابزار تأخير ﴿فَلَمَّا خَرَّ سليمان(سلام الله عليه) بعد از اينكه موريانه آن عصا را خورد و عصا افتاد و حضرت هم سقوط كرد ﴿تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ براي جن روشن شد كه ﴿أَن لَّوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ اگر اينها غيب مي‌دانستند و باخبر بودند كه سليمان(سلام الله عليه) رحلت كرده است در اين عذاب توانفرسا مرتب شب و روز كار نمي‌كردند اينها مأمور بودند هر وقت سليمان زنده است و او را در حال حيات متّكياً علي العصا مي‌بينند آن‌طور كارهاي توانفرسا را انجام بدهند اما الآن وقتي كه رحلت كرده بود ديگر مأمور به اين خدمات نبودند.
 پرسش: اين معجزاتِ مادی و جسماني است.
 پاسخ: در جسمانيّت هم منشأش روحاني است ولي در جسم اثر مي‌كند اكثراً نه, همه, ما معجزاتي كه داريم بالأخره در عالَم طبيعت است همه‌اش جسم است مثل قرآن كريم, قرآن كريم از بالا مي‌آيد غير جسماني است اما اينجا بالأخره جسماني است احياي موتا همين‌طور است كه وجود مبارك عيسي(سلام الله عليه) داشت جريان ﴿ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِيَنَّكَ سَعْياً [18] وجود مبارك ابراهيم خليل از همين قبيل است ﴿يَا نَارُ كُونِي بَرْداً وَسَلاَماً [19] از همين قبيل است اينها معجزاتي است كه نقل كردند همه‌شان جسماني است البته منشأش يك امر روحاني است.
 دليل نقل داستان انبيا و ذكر معجزات آنان در قرآن
 اين قسمت‌ها را ذات اقدس الهي نقل مي‌كنند تا آنها كه اهل برهان‌اند مثل مؤمنين بر اساس برهان به قدرت غيبي پي مي‌برند آنها كه اهل جدال احسن‌اند اين حرف‌ها را از سابق شنيدند متذكّر بشوند متنبّه بشوند كه اين قدرت‌ها هست در بخش‌هاي آينده همين سور‌ه مي‌فرمايد شما كه برخي از قصه‌هاي گذشته‌ها را شنيديد خداي سبحان كساني را خاك كرده كه شما يك دهم قدرت آنها را نداريد ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَيْنَاهُمْ [20] آخر شما به چه چيزي مي‌نازيد اين قصه‌ها كه قصه‌هاي دور نيست شما هم كه قصه قارون را شنيديد شما يك دهم ثروت قارون را نداريد يك دهم قدرت فرعون را نداريد ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَيْنَاهُمْ ما آنها را خاك كرديم شما آخر به چه قدرتي مي‌نازيد؟! بنابراين گاهي نقل است گاهي عقل است گاهي حكمت است گاهي موعظه است گاهي جدال احسن است بلكه اين بشرِ سركش رام بشود.
 «و الحمد لله ربّ العالمين»


[1] . سورهٴ انبياء, آيهٴ 80.
[2] . من لا يحضره الفقيه, ج2, ص616.
[3] . الكافي, ج5, ص113.
[4] . سورهٴ بقره, آيهٴ 251.
[5] . سورهٴ بقره, آيهٴ 246.
[6] . سورهٴ بقره, آيهٴ 247.
[7] . سورهٴ اسراء, آيهٴ 44.
[8] . سورهٴ بقره, آيهٴ 74.
[9] . سورهٴ بقره, آيهٴ 74.
[10] . التفسير الكبير, ج25, ص196.
[11] . سورهٴ انبياء, آيات 79 و 80.
[12] . ر.ک: التفسير الكبير, ج25, ص198.
[13] . سورهٴ ص, آيهٴ 30.
[14] . التبيان في تفسير القرآن, ج8, ص382.
[15] . سورهٴ صف, آيهٴ 5.
[16] . سورهٴ مريم, آيهٴ 17.
[17] . سورهٴ نحل, آيهٴ 15; سورهٴ انبياء, آيهٴ 31; سورهٴ لقمان, آيهٴ 10.
[18] . سورهٴ بقره, آيهٴ 260.
[19] . سورهٴ انبياء, آيهٴ 69.
[20] . سورهٴ سبأ, آيهٴ 45.