درس تفسیر آیت الله جوادی

91/08/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 ﴿وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ (62) قَالَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنَا هؤُلاَءِ الَّذِينَ أَغْوَيْنَا أَغْوَيْنَاهُمْ كَمَا غَوَيْنَا تَبَرَّأْنَا إِلَيْكَ مَا كَانُوا إِيَّانَا يَعْبُدُونَ (63) وَقِيلَ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَرَأَوُا الْعَذَابَ لَوْ أَنَّهُمْ كَانُوا يَهْتَدُونَ (64) وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِينَ (65) فَعَمِيَتْ عَلَيْهِمُ الْأَنْبَاءُ يَوْمَئِذٍ فَهُمْ لاَ يَتَسَاءَلُونَ (66) فَأَمَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَعَسَي أَن يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ (67)
 همراهي دو آساني، با هر دشواري
 نكاتي كه مربوط به بحث‌هاي قبل بود يكي جريان يُسر بعد العسر است. در بحث‌هاي قبل اشاره شد كه هر دشواري در عالَم باشد آساني در كنار اوست (اولاً) دو برابر آن است (ثانياً) از او جدا نيست بلكه با اوست (ثالثاً) چنين كاري باعث اين خواهد بود كه حجّت الهي بالغ است يعني در هر امتحاني كه انسان با سختي روبه‌روست بيان قرآن كريم اين است كه اگر يك امتحان سختي براي بشر پيش بيايد آساني در كنار آن سختي هست (يك) دو برابر آن است (دو) با اوست جدا نيست بيگانه نيست (سه).
 اين حرف قبلي بود كه از قرآن كريم برمي‌آيد از كجاي قرآن برمي‌آيد از اينكه فرمود: ﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً ٭ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً [1] اين كلمه «عُسر» تكرار شده «يُسر» هم تكرار شده منتها عُسر با الف و لام تكرار شده يُسر بي‌الف و لام تكرار شده آن عُسري كه با الف و لام تكرار شده دومي عين اوّلي است معرفه است اين يُسری كه بي‌الف و لام است نكره است دومي غير از اوّلي است ﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً يعني با هر دشواري يك آساني است (اين يك) ﴿إِنَّ مَعَ الْعُسْرِاين عُسر دومي همان عسر اوّلي است ﴿يُسْراًاين يُسر ديگر است اين مطلب اول.
  مطلب دوم اين است كه اگر يك دشواري هست دو آساني هست. مطلب سوم اين است اين آساني با دشواري است نه بعد از دشواري است نفرمود «إنّ بعد العُسر يسراً» فرمود: ﴿إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً.
 ظهور آساني پس از دشواري
 مي‌ماند آيه سورهٴ «طلاق» در آيه سورهٴ «طلاق» يعني آيه هفت آنجا اين‌چنين فرمود: ﴿وَمَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لاَ يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً اين براي مقام ظهور است جعلِ اظهاري است يعني اين يُسر در كنار عُسر است منتها تا خودش را نشان بدهد يا تا شما آن را ببينيد ممكن است زمان ببرد ولي آنجا وجود دارد جعلِ ظهوري و جعلِ اظهاري‌اش بعد از عُسر است وگرنه اگر كسي درون‌بين باشد مي‌بيند كه در كنار هر دشواري دو آساني آنجا هستند روايات را حتماً بايد مراجعه كرد گرچه بعد از خطوط كلي قرآن بايد مراجعه كرد براي اينكه روايات را بايد بر قرآن عرضه كنيم روايات در آن جعل هست و مانند آن بايد خطوط كلي قرآن مشخص بشود به عنوان يك ترازو بعد روايات را بر اين ترازو عرضه كنيم و بهره‌برداري كنيم در روايات دارد كه «لو كان العسر في كوّة» اگر دشواري مثل ماري باشد كه خودش را در سوراخ كرده باشد «لجاء يسران فأخرجاه» [2] دو برابر آن, يُسر مي‌آيند آن را از آن‌ سوراخ در مي‌آورند آن‌گاه ظهورش ممكن است زمان ببرد اگر كسي اهل درون‌بيني بود هم‌اكنون آن آساني را در كنار اين دشواري مي‌بيند.
 هدايت شدن مستمر و ويژه پيامبر اكرم و انسانهاي كامل
 مطلب ديگر اينكه ذات اقدس الهي همه را آفريد و به همه انسان‌ها به اندازه استحقاقشان كمال داد درباره انسان‌هاي كامل مخصوصاً وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) لحظه به لحظه اينها را كمك مي‌كند و تأييد مي‌كند درباره وجود مبارك نوح فرمود شما اين كار را انجام بدهيد ﴿بِأَعْيُنِنَا [3] شما در ديدِ ما هستيد خب همه انسان‌ها در ديدند اما يك ديد خاصّي كه خداي سبحان نسبت به انسان‌هاي كامل مثل انبيا و ائمه(عليهم السلام) دارد نسبت به ديگران ندارد نسبت به بعضي‌ها فرمود اصلاً خدا اينها را نگاه نمي‌كند با اينكه ﴿إِنَّهُ بِكُلِّ شَي‏ءٍ بَصِيرٌ [4] است او ﴿عَلَي كُلِّ شَي‏ءٍ شَهِيدٌ [5] است ﴿بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ [6] است اما ﴿لاَ يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ [7] در قيامت كه شد بعضي‌ها را اصلاً نگاه نمي‌كند با بعضي‌ها حرف نمي‌زند اين نظر تشريفي است كلام تشريفي است و مانند آن. درباره انسان‌هاي كامل مخصوصاً وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) لحظه به لحظه ذات اقدس الهي برنامه‌‌ريزي مي‌كند او را تدبير مي‌كند وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) آن طوري كه در نهج‌البلاغه هست فرمود وجود مبارك رسول خدا در دوران كودكي تحت كفالت و تدبير و مراقبت و مواظبت فرشته بزرگ الهي بود «مِن لدن أن كان فَطيماً» [8] اين يك اصل.
 رهنمودهاي هاديانه خداوند به پيامبر و محدوده هدايتگري حضرت
 اما قرآن كريم برنامه‌ها را هم مشخص كرده لحظه به لحظه به او گفته, وقتي كه به مقام رسالت رسيد ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ [9] و امثال ذلك شروع شد دعوت خيلي علني و شفاف و رسمي نبود بعد از گذشت مدتي دستور آمد كه حالا دعوت را رسمي كن ﴿فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ [10] براي اينكه ﴿إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ [11] آنها كه تو را مسخره مي‌كردند براي آنها اين حرف آشنا نبود ما آنها را طرد كرديم از اين به بعد تو صادع باش يعني صريح و شفاف دعوت كن. قدم به قدم دستور مي‌داد چه در مكه چه در مدينه دستور مي‌داد بعد فرمود هدايت دو قسم است يك هدايت تشريعي است يك هدايت تكويني است هدايت تشريعي يعني دعوت داشتن, دعوا داشتن تو ادّعا داشته باش بگو ﴿إِنِّي رَسُولُ اللّهِ [12] دعوت هم داشته باش به توحيد دعوت بكن به معاد دعوت بكن و مانند آن اما بخواهي در قلب اينها گرايش ايجاد بكني علاقه‌ ايجاد بكني كه اينها از شرك دست بردارند موحّد بشوند آن ديگر در اختيار تو نيست.
 نقد سخن فخررازي در تفسير كريمه ﴿إِنَّكَ لاَ تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ﴾
 فخررازي اين دو هدايت را يكي مي‌داند يعني اينجايي كه خدا فرمود: ﴿إِنَّكَ لاَ تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ [13] با آيه 52 سورهٴ «شوري» كه خدا فرمود: ﴿إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَي صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ هر دو را بر اساس تفكّر اشعري و جبري يكي مي‌داند [14] كه اين درست نيست آنكه در آيه 52 سورهٴ مباركهٴ «شوري» است ﴿إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَي صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍهمان هدايت تشريعي است كه دعوت كردن, راهنمايي كردن, ﴿يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ [15] است, ﴿وَيُزَكِّيهِمْ [16] است, ﴿وَيُعَلِّمَهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ [17] است اينها راه تعليم و تربيت است كه اختيار را حفظ كرده اما بخواهد در قلب گرايشي ايجاد كند كه آنها مشتاقانه دين را بپذيرند اين در اختيار رسول خدا نيست لحظه به لحظه ذات اقدس الهي اين دستورها را مي‌دهد.
 نمونه‌هايي از اوامر هدايتگرانه خداوند به رسول اكرم
 در سورهٴ مباركهٴ «آل‌عمران» گذشت كه خداي سبحان به وجود مبارك پيغمبر فرمود در نظام تكوين شما مسئوليّت نداري اگر فيضي بخواهد به وسيله شما به ديگران برسد آن سرِ جايش محفوظ است آن شفاعت است وسيله بودن است و امثال ذلك اما اگر در مواردي ديگر بخواهي دخالت بكني اينجا روا نيست [18] نظير اينكه درباره منافقين فرمود: ﴿لاَ تَقُمْ عَلَي قَبْرِهِ [19] اگر كسي منافق بود و درگذشت نماز ميّت نخوان بالاي قبرش نايست براي اينكه فايده ندارد ﴿سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِر لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ [20] هفتاد بار هم استغفار بكني بي‌اثر است خدا اينها را نمي‌آمرزد [21] قدم به قدم در اين زمينه آيه نازل كرد اگر گفته مي‌شود وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) تمام شئونش در تحت تدبير الهي است حق است اما لحظه به لحظه تدبير مي‌شود, لحظه به لحظه دستور داده مي‌شود كه آنجا برو آنجا نرو آنجا بنشين آنجا ننشين آنجا بجنگ آنجا نجنگ در سورهٴ مباركهٴ «حج» گذشت كه تاكنون مجاز نبودي دفاع كني به قول بعضي از ظُرفا سيزده سال كه حضرت در مكه تشريف داشتند سيزده سال خورد بود نه زد و خورد ده سال مدينه ده سال زد و خورد بود وگرنه آن كسي كه قيام نمي‌كرد دفاع نمي‌كرد وقتي كه وارد مدينه شدند و حكومت اسلامي تشكيل شد فرمود از اين به بعد مأذوني ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا [22] بله اذن دفاع به شما داده شد پس كجا بجنگ كجا نجنگ اينها همه آمده كجا استغفار بكن كجا استغفار نكن آمده. درباره افراد عادي فرمود بله, زنده و مُرده تو اثر دارد اينها اگر كنار شما بيايند حضور شما بيايند استغفار بكنند شما براي آنها استغفار بكني ﴿لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرَوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّاباً رَحِيماً [23] مي‌آيند حضور تو استغفار بكنند تو براي آنها طلب مغفرت بكني خدا مي‌آمرزد اما نسبت به منافقين فرمود به خودت زحمت نده روي قبر اينها نرو به جنازه اينها نماز نخوان چه استغفار بكني چه استغفار نكني بي‌اثر است آنجا فرمود اگر بيايند استغفار بكنند ﴿وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّاباً رَحِيماًاينجا مي‌فرمايد به خودت زحمت نده براي اينكه آنها مؤمن‌اند اينها منافق‌اند خب كجا بجنگ كجا نجنگ, كجا دفاع بكن كجا دفاع نكن, كجا استغفار بكن كجا استغفار نكن همه لحظه به لحظه به وسيله فرشته وحي مشخص مي‌شود وجود مبارك حضرت هم امتثال مي‌كند.
 عدم تأثيرگذاري ذاتي پيامبر در نظام خلقت
 در سورهٴ مباركهٴ «آل‌عمران» گذشت كه خداي سبحان چهار مطلب را فرمود, دو مطلب را اثباتي به خودش اسناد داد اوّلي و دومي, چهارمي و پنجمي را هم به خودش اسناد داد فرمود اين چهارمي و پنجمي براي من است اوّلي و دومي براي من است اين سومي اين وسط براي شماست آنكه وسط براي شماست اين است كه شما هيچ كاره‌ايد اين پنج امر را ملاحظه بفرماييد كه در سورهٴ مباركهٴ «آل‌عمران» گذشت دو امر اول و دوم, دو امر چهارم و پنجم, اول و دوم براي خدا, چهارم و پنجم براي خدا, اين سومي كه وسط است براي پيغمبر است فرمود تو هيچ كاره‌اي آن چهار امر اين است آيه 126 به بعد فرمود: ﴿وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلَّا بُشْرَي لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُم بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ امور پنج‌گانه اوّلي و دومي: ﴿لِيَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا(يك) ﴿أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خَائِبِينَ(دو) ﴿أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ (چهار) ﴿أَوْ يُعَذِّبَهُمْ (پنج) اينها كارهاي خداست اين چهارمي و پنجمي كه مثبت است, اوّلي و دومي كه مثبت است اينها براي خداست آنكه براي پيغمبر است كه سومي است اين است كه ﴿لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‏ءٌ كار به تو مربوط نيست تو هم مثل اينها مخلوقي اگر به تو دادم مي‌گيري اگر ندادم نمي‌گيري آن اوّلي و دومي به مصلحت من است چهارمي و پنجمي به صلاحديد من است تو بخواهي كسي مورد غضب قرار بگيرد ذاتاً براي تو نيست بله, وقتي من بخواهم لطفي به كسي بكنم از راه شفاعت و وسيله و مجراي فيض بودنِ شما بله, حالا از اين به بعد «بِيُمْنِه رُزق الوريٰ» [24] اين درست است بنابراين آنچه به ذوات قدسي اينها ذاتاً برمي‌گردد همين امر سومي است ﴿لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‏ءٌ اين هم نكره در سياق نفي تو از آن جهت كه ممكني, مخلوقي هيچ سِمتي در عالَم نداري اما وقتي كه فيض الهي بخواهد برسد خدا بخواهد به بركت تو كسي را ببخشد بله, ﴿لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرَوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّاباً رَحِيماً.
 تدبير الهي شئون انسانهاي كامل
 بنابراين اگر گفته مي‌شود انسان كامل همه شئونش تحت تدبير الهي است اين حق است همه اينها لحظه به لحظه مي‌آيد دستور هم لحظه به لحظه مي‌آيد نفي و اثبات هم لحظه به لحظه مي‌آيد كجا استغفار بكن كجا نكن, كجا دخالت بكن كجا دخالت نكن, كجا دفاع بكن كجا دفاع نكن بنابراين همه كارهاي اينها تحت تدبير الهي است منتها لحظه به لحظه همه حساب‌شده است.
 اتمام حجّت خداوند با تبهكاران در قيامت
 حالا در صحنه قيامت كه ذات اقدس الهي با مشركين گفتگو دارد گاهي درباره توحيد است گاهي درباره وحي و نبوّت, درباره توحيد همين آيه اوّلي كه قرائت شده است ﴿وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ قبل از بهشت و جهنم بايد حجّت، بالغه بشود در دنيا ممكن است غفلتي باشد علل و عواملي باشد ﴿شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا [25] باشد و مانند آن اما در آخرت هيچ شغلي هيچ مانعي هيچ رادعي در كار نيست آنجا حقايق روشن مي‌شود انسان بايد حرفش را درست بزند خدا قبل از اينكه به جهنم ببرد در صحنه محاكمه افراد را به محاسبه مي‌كشاند مي‌فرمايد شما غير از خدا را پرستيديد آنهايي كه شريك‌الباري بودند آ‌نها الآن كجا هستند آنها كه شما را گمراه كردند از آنها بخواهيد شما را تأييد كنند چطور شما گمراه شديد.
 پاسخ معبودهاي دروغين به چگونگي گمراهي تبهکاران
 در آن صحنه هم تابعان هستند هم متبوعان, متبوعان اگر نظير فرشته‌ها و حضرت مسيح(سلام الله عليه) و اينها باشند كه اينها از همان اول فرمودند خدايا تو مي‌داني ما همواره آنها را به تو دعوت كرديم فرشته‌ها منزّه از آن هستند كه به سوء اختيار خودشان معبود كسي بشوند, وجود مبارك مسيح منزّه از آن است و مانند آن, آنها از همان اول عرض كردند خدايا ما فقط به اذن تو مردم را به تو دعوت كرديم اما بت‌ها و فرعون‌ها و امثال ذلك كه معبودهاي دروغين اين مشركان بودند اينها حضور دارند در اين صحنه ذات اقدس الهي از مشركين سؤال مي‌كند كه خب شُركاي من كه شما شريك قرار داديد كجا هستند چطور گمراه شديد معبودها مي‌گويند خدايا ما اينها را گمراه كرديم آ‌ن طوري كه خودمان گمراه شديم ما را كسي گمراه نكرد اينها را هم در حقيقت كسي گمراه نكرد ما دعوت كرديم تبليغ كرديم انبيا آمدند اوليا آمدند حرفِ تو را گفتند ما آمديم حرف هوا و هوس را گفتيم اينها مي‌خواستند نيايند در اين صحنه كه ﴿يَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ, ﴿قَالَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ استحقّ العذاب و حقَّ عليهم قولِ عذاب و مانند آن يعني شياطين يعني بت‌ها يعني ارباب متفرّق يعني كساني كه مردم را به خودشان دعوت مي‌كردند اينها مي‌گويند: ﴿رَبَّنَا هؤُلاَءِ الَّذِينَ أَغْوَيْنَا اينها همان‌هايي هستند كه ما اينها را گمراه كرديم اما چطور گمراه كرديم يعني مجبورشان كرديم نه, ﴿أَغْوَيْنَاهُمْ كَمَا غَوَيْنَا ما را كه كسي مجبور نكرد ما به سوء اختيار خودمان گمراه شديم اينها هم به سوء اختيار خودشان گمراه شدند ﴿أَغْوَيْنَاهُمْ كَمَا غَوَيْنَا.
 محاجّه شيطان با ظالمان و مشركان در قيامت
 در سورهٴ مباركهٴ «ابراهيم» آيه 22 سورهٴ مباركهٴ «ابراهيم» صحنه محاكمه همين تبهكاران كه مطرح شد شيطان از يك طرف, تبهكاران از طرف ديگر اينها مي‌گويند خدايا شيطان ما را گمراه كرد شيطان در حضور خدا در حضور همه مي‌گويد من چه گمراهي كردم من يك وسوسه كردم همين! دعوت كردم يك دعوت‌نامه نوشتم بيش از اين كه نبود شما عقل داشتيد فطرت داشتيد از درون, وحي و نبوّت و قرآن و عترت داشتيد از بيرون, اين همه انبيا و اوليا و صُلحا و صدّيقين و شهدا دعوت كردند خب مي‌خواستيد آنجا برويد من هيچ سلطه‌اي بر شما ندارم من فقط دعوت كردم اين صحنه محاكمه در آيه 22 سورهٴ مباركهٴ «ابراهيم» گذشت ﴿وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ عرض كرد: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ خدا يك وعده حق داد من يك وعده باطل ﴿وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِن سُلْطَانٍ من كه مسلّط نبودم اختيار دست خودتان بود ﴿إِلَّا أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي اگر يك دعوت باطل يك وسوسه باطل هست دو هدايت حق در كنارش هست چون «ان مع العسر يسرين» اين است ديگر اگر يك اغوا هست دو هدايت هست اگر يك اضلال هست دو هدايت هست خب انبيا آمدند و شما مي‌خواستيد حرف آنها را گوش بدهيد ﴿وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِن سُلْطَانٍ إِلَّا أَن دَعَوْتُكُمْ همين, ﴿فَاسْتَجَبْتُمْ لِيلذا ﴿فَلاَ تَلُومُونِيمرا ملامت نكنيد ﴿وَلُومُوا أَنفُسَكُم خودتان را ملامت كنيد امروز نه من به داد شما مي‌رسم نه شما به داد من، هر دوي ما اهل جهنّميم نه من مُصرخم كه صريخ و ناله شما را جواب بدهم نه شما مُصرخيد كه صريخ و ناله مرا جواب بدهيد ﴿مَّا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتمُ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ اين صحنه محاكمه‌اي است در صحنه قيامت در سورهٴ مباركهٴ «صافات» هم همين مضمون آمده در سورهٴ «صافات» به اين صورت بيان شده ﴿وَمَا كَانَ لَنَا عَلَيْكُم مِن سُلْطَانٍ بَلْ كُنتُمْ قَوْماً طَاغِينَ ٭ فَحَقَّ عَلَيْنَا قَوْلُ رَبِّنَا إِنَّا لَذَائِقُونَ ٭ فَأَغْوَيْنَاكُمْ إِنَّا كُنَّا غَاوِينَ [26] ما مسلّط نبوديم.
 نعمت بودن وسوسه‌هاي شيطاني و نفساني
 وسوسه, نعمتي است در نظام احسن براي اينكه هر كس به جايي رسيد و به جهاد اوسط و بالاتر از جهاد اوسط بار يافت در اثر مجاهده نفس است خب چرا انسان بالاتر از فرشته مي‌‌شود براي اينكه فرشته همين كه هست, هست ديگر جهادي بكند و جهاد اصغر و جهاد اوسط و جهاد اكبر و اينها داشته باشد كه نيست همين كه هست, هست و خدمهٴ انسان‌ها همين فرشته‌ها هستند حالا آن اوحدي از فرشته‌ها حسابشان جداست اما انسان است كه ميگويد «بار ديگر از مَلك پرّان» يا «از مَلك قُربان شوم» [27] يعني از او مقرّب‌تر مي‌شوم و مي‌شود خب اين در اثر اينكه وسوسه هست اين مبارزه مي‌كند جهاد نفس مي‌كند از مَلك قُربان مي‌شود يعني مقرّب‌تر از مَلك مي‌شود او اين‌چنين نيست لذا همان حدّي كه دارد, دارد فرمود: ﴿وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ. [28]
 نتيجه اخروي دوستيهاي دنيا
 بنابراين هيچ سلطنتي براي شيطان نسبت به انسان نيست در همين آيه محلّ بحث هم ذات اقدس الهي مي‌فرمايد وقتي ما گفتيم, آنها جواب روشني دارند يعني آن رهبران كفر مي‌گويند ما دعوت كرديم مي‌خواستند نيايند اين آيه ﴿الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّدشمنان يكديگرند مي‌تواند ناظر به همين قسمت باشد در دنيا اين طور است نسبت به يكديگر دوست‌اند ولي در آخرت عدوّ يكديگرند كه ﴿الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ [29] آنهايي كه دوستي‌شان با تقوا همراه بود خب شفيع يكديگرند آنچه در روز مبارك غدير عقد اخوّت خوانده مي‌شود اينها خليل يكديگرند در قيامت هم خليل يكديگرند كه با شفاعت يكديگر به بهشت مي‌روند.
 پيروي غضب خداوند از رحمت واسعه الهي
 پرسش:...
 پاسخ: در همه موارد اين طور است نظام «سَبَقَت رحمته غَضبه» [30] است قبلاً هم گذشت كه معناي «سَبَقَت رحمته غَضبه» اين نيست كه رحمت خدا بيش از غضب اوست معنايش اين است كه رحمت خدا پيش از غضب اوست نفرمود «زادت رحمته علي غضبه» فرمود: «سَبَقَت رحمته غَضبه» اين بيان نوراني امام سجاد(سلام الله عليه) در صحيفه همين است «أنت الذي تسعيٰ رحمته أمام غضبه» [31] خدا اگر بخواهد جايي غضب بشود كسي را عذاب بكند خب چطور عذاب مي‌كند چه كسي نقشه مي‌كشد رحمت پيشاپيش حركت مي‌كند نقشه مي‌كشد كه اينجا اين عذاب است اينجا اين عذاب است اينجا اين عذاب است بعد عذاب مي‌آيد; به دستور رحمت, غضب مي‌آيد مثل اينكه به دستور پزشكي اين چاقو را پزشك مي‌گيرد آن قلب را مي‌شكافد اين‌چنين نيست كه غضب الهي در مقابل رحمت باشد غضبِ رحيمانه است «يا مَن سَبَقَت رحمته غَضبه» [32] نه «من زادتْ».
 مراد از غضب نداشتن خداي سبحان
 بنابراين اصلاً خدا غضبي ندارد مثل اينكه پزشك اصلاً غضبي ندارد چون نقشه غضب را رحمت مي‌كشد چقدر اين بيان امام سجاد(سلام الله عليه) در صحيفه لطيف است «أنت الذي تسعيٰ رحمته أمام غضبه» هر وقت مي‌خواهي غضب بكني اين جناب مهندس رحمت را پيشاپيش مي‌فرستي نقشه مي‌كشد كه چقدر بايد غضب بشود به چه كسي بايد غضب بشود چطور بايد غضب بشود تا چه وقت بايد غضب بشود اين است اگر كسي گفت اصلاً غضبي در عالَم نيست درست گفته است اگر كسي گفت در جهان غير از رحمت چيز ديگر نيست درست گفته است يك وقت است كسي چاقوكشي مي‌كند خب آن معصيت است و غضب است اما همين چاقو و همين ارباً اربا هر روز دست پزشكان هست اين پزشك وقتي كه مي‌خواهد قطعه قطعه كند اَمامِ قطعه قطعه كردنِ او فنّ شريف پزشكي قرار دارد بنابراين او چاقوكش نيست:
 پير ما گفت خطا بر قلم صنع نرفتآفرين بر نظر پاك خطا پوشش باد [33]
 حرف حافظ اين است كه در عالَم اشتباهي نيست غضبي نيست چرا؟ براي اينكه آن مهندس را دارد مي‌‌بيند استاد ما آن مهندس را ديد آن بالايي را ديد آن بالايي كه رحمت است اين غضب را مي‌پوشاند آفرين بر نظر پاك و بلند استاد ما كه آن بالا را مي‌بيند «آفرين بر نظر پاك خطا پوشش باد» يعني آن رحمتي كه اين خطا را مي‌پوشاند [مدنظر استاد است] اگر كسي «تسعيٰ رحمته أمام غضبه» را ببيند آ‌ن مهندس را ببيند مي‌گويد در عالَم غضبي نيست اگر كسي پزشك را ببيند علم پزشكي را ببيند مي‌گويد چاقوكشي در بيمارستان نيست.
 طبيب اگر دوا دهد در آن دوا, شفا بوَدحبيب اگر جفا كند در آن جفا, وفا بوَد
 «و الحمد لله ربّ العالمين»


[1] . سورهٴ انشراح, آيات 5 و 6.
[2] . الفرج بعد الشدة, ج1, ص43.
[3] . سورهٴ هود, آيهٴ 37; سورهٴ مؤمنون, آيهٴ 27.
[4] . سورهٴ ملك, آيهٴ 19.
[5] . سورهٴ مائده, آيهٴ 117.
[6] . سورهٴ بقره, آيهٴ 29.
[7] . سورهٴ آل‌عمران, آيهٴ 77.
[8] . نهج‌البلاغه, خطبه 192.
[9] . سورهٴ علق, آيهٴ 1.
[10] . سورهٴ حجر, آيهٴ 94.
[11] . سورهٴ حجر, آيهٴ 95.
[12] . سورهٴ اعراف, آيهٴ 158.
[13] . سورهٴ قصص, آيهٴ 56.
[14] . التفسير الكبير, ج25, ص5.
[15] . سورهٴ آل‌عمران, آيهٴ 164; سورهٴ جمعه, آيهٴ 2.
[16] . سورهٴ بقره, آيهٴ 129; سورهٴ آل‌عمران, آيهٴ 164; سورهٴ جمعه, آيهٴ 2.
[17] . سورهٴ بقره, آيهٴ 129; سورهٴ آل‌عمران, آيهٴ 164; سورهٴ جمعه, آيهٴ 2.
[18] . ر.ك: سورهٴ آل‌عمران, آيهٴ 128.
[19] . سورهٴ توبه, آيهٴ 84.
[20] . سورهٴ منافقون, آيهٴ 6.
[21] . سورهٴ توبه, آيهٴ 80.
[22] . سورهٴ حج, آيهٴ 39.
[23] . سورهٴ نساء, آيهٴ 64.
[24] . ر.ك: مفاتيح‌الجنان, دعاي عديله.
[25] . سورهٴ فتح, آيهٴ 11.
[26] . سورهٴ صافات, آيات 30 ـ 32.
[27] . مثنوي معنوي, دفتر سوم, بخش 187.
[28] . سورهٴ صافات, آيهٴ 164.
[29] . سورهٴ زخرف, آيهٴ 67.
[30] . مصباح المتهجّد, ص442.
[31] . الصحيفة السجادية, دعاي 16.
[32] . مصباح المتهجّد, ص696.
[33] . ديوان حافظ, غزل 105.