درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

88/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آيات 27 تا 35 سوره مريم

 

﴿فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئاً فَرِيّاً﴾ ﴿يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيّاً﴾ ﴿فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيّاً﴾ ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيّاً﴾ ﴿وَجَعَلَنِي مُبَارَكاً أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ مَادُمْتُ حَيّاً﴾ ﴿وَبَرّاً بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّاراً شَقِيّاً﴾ ﴿وَالسَّلاَمُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيّاً﴾ ﴿وَالسَّلاَمُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيّاً﴾ ﴿ذلِكَ عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ﴾

 

بعد از اينكه وجود مبارك مريم(سلام الله عليها) حُزنش را با مكالمه ي عيسي(سلام الله عليه) برطرف كرد و فهميد اين كلام، كلام الهي است به وسيله ي فرزندش به او القا شده است و چند دستور را از راه توصيه ي الهي به وسيله ي عيسي تلقّي كرد آن‌گاه در كمال شهامت بچّه را در آغوش گرفت و به دامن گرفت و به حضور مردم آمد ديگر مخفيانه و زير حجاب و زير چادر و اينها نگه داشته بشود نبود ﴿فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ﴾ چون مي‌دانست كه ديگر كاملاً قابل دفاع است براي اينكه آن كسي كه با او اين حرفها را زده اين مكالمه را كرده فرمود جواب را من مي‌دهم ﴿فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً﴾[1] اين سفارشها را كرده لذا اين‌چنين نبود كه حالا مخفيانه وارد جمعيت بشود، شبانه وارد جمعيت بشود، بچّه را مستور و پنهان كند، زير لباس بگيرد اينها نبود ﴿فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ﴾ در كمال شهامت. وقتي آنها آمدند گفتند ﴿يَا أُخْتَ هَارُونَ﴾ اين ﴿يَا أُخْتَ هَارُونَ﴾ را نصاراي نجران بر برخي از مسلمانها انتقاد كردند كه بين هارون و بين مريم قرنها فاصله بود هارون برادر موسي(سلام الله عليهما) است و مريم مادر عيساست فاصله ي اينها چندين قرن است چگونه مريم خواهر هارون مي‌شود؟ اين اعتراض را آنها نتوانستند جواب بدهند آمدند حضور پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) حضرت فرمود تَسميه افراد به اسماي انبيا جايز است برادر مريم(سلام الله عليها) نامش هارون بود نام‌گذاري افراد به اسماي انبيا جايز است اين درباره ي اسماءالله هست مثلاً گفته شد توقيفي است و اينها وگرنه كسي اسم خودش را اسم پيغمبر انتخاب بكند كه بد نيست فرمود مريم برادري داشت به نام هارون و اين اُخت هارون بود اين يكي از اقوال چهارگانه‌اي است كه در مسئله اخت هارون مطرح است. خب، ﴿يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيّاً﴾ كه بحثش گذشت. ﴿فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ﴾ آن طوري كه در كتابهاي تفسير هست اين است كه شما از من سؤال نكنيد از اين كودك سؤال بكنيد ولي آن سفارشهايي كه كودك به مادر كرد معناي ﴿فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ﴾ اين خواهد بود گوش كنيد ببينيد او چه جواب مي‌دهد براي اينكه سؤالهاي شما را شنيده ديگر شما گفتيد ﴿يَا أُخْتَ هَارُونَ﴾ او شنيده، ﴿مَا كَانَ أَبُوكِ امْرأَ سَوْءٍ﴾ او شنيده، ﴿مَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيّاً﴾ او شنيده حالا گوش كنيد ببينيد او چه جواب مي‌دهد نه اينكه ﴿فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ﴾ از او بپرسيد آنها متوجّه نشدند كه اين اشاره مريم(سلام الله عليها) چيست ﴿قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيّاً﴾ بعد همين كه حرفشان تمام شد ديدند وجود مبارك عيسي دارد حرف مي‌زند ﴿إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيّاً﴾ جواب آنها را نداد نگفت مادرم كذا و كذا جواب آ‌نها را نداد او مشغول سخنراني خودش بود وجود مبارك مريم فرمود گوش كنيد ببينيد او چه مي‌گويد اينها خيال كردند كه مي‌فرمايد از او سؤال كنيد اين كلمه ي «كَانَ» هم سهمِ تعيين‌كننده دارد براي اينكه وقتي مريم(سلام الله عليها) اين كودك را در آغوش گرفته يا در دامن گرفته آورده پيش اهلش، نزد آن مردم در گهواره كه نبود ممكن است گهواره‌اي باشد در گهواره گذاشته باشد اما اين كودكِ گهواره‌اي است آنها گفتند ﴿مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ﴾ يعني اينكه گهواره‌اي است نه اينكه حالا شما گذاشتيد در گهواره چون حضرت هنوز فرصتي نكرد كه اين را بياورد در منزل و در گهواره بگذارد و امثال ذلك كه همين كه ﴿فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ﴾ بنابراين اين «كَانَ» آن سهم را دارد كه اين اصلاً هويّتش گهواره‌اي است با گهواره‌اي چگونه مي‌شود حرف زد ديگر نمي‌دانستند كه

از سرِ پستان عشق چون كه دمي شير يافت قامت سروي گرفت كودككِ يك مَهِ

بيان لطيف مرحوم كاشف‌الغطاء(رضوان الله عليه) شايد چندين بار در طيّ اين سالها گفته شد كه فرمود قرآن حقّ عظيمي نسبت به همه ي اديان و مِلل دارد و اگر قرآن نبود و اسلام ـ معاذ الله ـ نبود نه يهوديّتي مي‌ماند نه مسيحيّتي با پيشرفت علم اين يهوديّت و اين مسيحيت كه پايگاه علمي ندارد آن اهانتها را به انبيا اسناد دادند، آن تحريفها كه در كتابهاي آسماني روا داشتند اين ماندني نبود قرآن آمد انبياي ابراهيمي را به عظمت و عصمت معرفي كرد وجود مبارك موساي كليم را با مناجات الهي و استكبارستيزي و مبارزه كردن با آل‌فرعون معرّفي كرد، عيسي را تطهير كرد، مريم را عَذرا ناميد، سخنان عيسي را بازگو كرد بخشي از كلماتي كه قرآن كريم درباره ي حضرت عيسي آورد اصلاً در انجيل نيست بيان لطيف مرحوم كاشف‌الغطاء در كتاب قيّم كشف‌الغطاء اين است كه اگر قرآن نبود ديني روي زمين نمي‌ماند براي اينكه اين مسيحيّت ماندني نيست، اين يهوديّت ماندني نيست آدمِ عاقل كه يهودي يا مسيحي نمي‌شود اين دينِ تحريف‌شده كه همه چيز در آن هست شُرب خمر در آن هست، كُشتي خدا با يعقوب در آن هست فرمود اين آمد انبيا را معرفي كرد، موسي را معرفي كرد، عيسي را معرفي كرد، مريم را معرفي كرد، عصمت را معرفي كرد، معجزه را معرفي كرد، كرامت را معرفي كرد، دين را معرفي كرد و ماندني كرد آنها خيليهايشان در پناه قرآن به انجيل احترام مي‌گذارند شما حرفهاي آنها را اين اقاليم ثلاثه را اين تثليث را امثال ذلك را ببينيد بعد از قرآن اصلاح شده. به هر تقدير اگر وجود مبارك مريم در كمال نشاط و شهامت آن حزنش برطرف شد ﴿يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذَا وَكُنتُ نَسْياً مَنْسِيّاً﴾[2] برطرف شد اين بچّه را در آغوش گرفت روي دست گرفت آمد با اطمينان صد درصد آمد وگرنه با خجالت كه نمي‌شد اين طور آدم بچه را بياورد در جمع كه يا شبانه مي‌آيد يا زير لباس نگه مي‌دارد نه خير ﴿فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ﴾ چون مطمئن بود.

 

پرسش: حاج آقا اينها قبل از كلام عيسي(عليه السلام) بوده آورده.

پاسخ: نه بعد از كلام حضرت عيسي بود.

 

پرسش: دليل‌اش همين آيه ﴿إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ﴾ است.

پاسخ: آن فرمايشات حضرت عيسي كه ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ﴾ اين كلام حضرت عيسي بود با مردم اما ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلاَّ تَحْزَنِي﴾[3] ﴿وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ﴾[4] ﴿فَكُلِي وَاشْرَبِي﴾[5] ﴿فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً﴾ همه ي اين حرفها، حرفهاي عيسي بود ديگر اين با اطمينان آمد آن كه مي‌گفت ﴿يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذَا وَكُنتُ نَسْياً مَنْسِيّاً﴾[6] ديگر شبانه نيامد يا بچه را زير دامن نگرفت در زير چادر نگرفت علني آورد ديگر.

 

پرسش: استاد از اين ﴿وَقَرِّي عَيْناً﴾[7] استفاده مي‌شود كه فرشته بود كه اين ﴿هُزِّي إِلَيْكِ﴾ را آورد.

پاسخ: نه، فرشته‌اي در كار نبود چون آنجا.

 

پرسش: خود حضرت عيسي(عليه السلام) بگويد، عيبي ندارد.

پاسخ: بله ديگر، مادرا چشمت روشن من از تو دفاع مي‌كنم اين ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا﴾[8] كه نمي‌شود جبرئيل باشد كه اين ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا﴾ اين كلمه ي ﴿مِن تَحْتِهَا﴾ نشان مي‌دهد آن كه از دامنش دارد متولّد مي‌شود اين حرف را مي‌زند ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا﴾

 

پرسش:...

پاسخ: او بله فاصله‌اش خيلي گذشت او در بله خيلي چندين آيه قبل بود اما اينجا دارد ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا﴾ تمام اين كلمات براي كسي است كه از دامن او با او دارد گفتگو مي‌كند ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلاَّ تَحْزَنِي﴾ يك، ﴿قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيّاً﴾[9] دو، ﴿وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ﴾[10] سه، ﴿تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيّاً﴾ چهار، ﴿فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْناً﴾ هفت، ﴿فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَانِ صَوْماً فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ﴾[11] هشت، اين حرفها را كه شنيد با اطمينان خاطر حركت كرد لذا ﴿فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ﴾ معنايش اين است كه گوش كنيد ببينيد اين چه مي‌گويد لذا آنها از اين سؤال نكردند كه سؤال را تكرار نكردند كه اينها فقط گفتند ما چگونه حرف بزنيم چگونه بپرسيم ديدند جوابِ نقد از زبان مطهّر عيساست ديگر سؤالِ جديد نكردند يا سؤال را تكرار نكردند سؤال از مادر هست ولي جواب از فرزند لذا وجود مبارك مريم(سلام الله عليها) فرمود گوش كنيد ببينيد چه مي‌گويد نه اينكه از او بپرسيد لذا آنها سؤال را تكرار نكردند آن تعريفِ مشهور و تفسير مشهور هم مي‌تواند درست باشد اما خب مستحضريد قرآن مراتبي دارد كه «اقرأ وارقَ»[12] بنابراين ﴿فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ﴾ گوش كنيد ببينيد او چه مي‌گويد ديدند كه دارد جواب مي‌دهد ديگر از او سؤال نكردند و اينكه ﴿مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ﴾ يعني كسي كه كودك است ديگر بالأخره گهواره‌اي است نه اينكه حالا فعلاً در گهواره است اثبات اينكه وجود مبارك مريم(سلام الله عليها) آمده باشد در منزل و اين كودك را در گهواره گذاشته باشد بعيد نيست اما بايد ثابت بشود اما همين كه بچه را در آغوش گرفته آمده نزد اهلش با اين سؤال روبه‌رو شده اين هم جواب داده فرمود گوش كنيد ببينيد چه مي‌گويد ﴿فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيّاً﴾ آن‌گاه وجود مبارك عيسي(سلام الله عليه) اين حرفها را زده ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ﴾ كه در بحث ديروز گذشت اوّلين هدف وجود مبارك عيساي مسيح تنزيه خدا بود بعد تبرئه ي مادر اين را با دلالت مطابقه گفت تبرئه ي مادر را به دلالت التزام.

 

پرسش: ﴿فَنَادَاهَا﴾ را به حضرت مريم قبل از تولد گفت.

پاسخ: بله ديگر يا در حين تولّد ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا﴾[13] حالا حين زايمان بود يا همين كه به دنيا آمده فرمود بالأخره ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا﴾ اين مكالمه را مريم(سلام الله عليها) از فرزندش به ياد داشت لذا با طمأنينه نه شبانه آمد نه در خفا آمد نه زير لباس گذاشت علناً بچه را آورد به ميدان.

 

پرسش:...

پاسخ: خب ديگر ﴿ذلك﴾ فضل الهي است ديگر ﴿يُؤتِيهِ مَنْ يَشاء﴾[14]

﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيّاً﴾ يك، ويژگي هر پيامبري مخصوص خود اوست در پيامبر ديگر نيست يا ظهور نكرده يكي از ويژگيهاي وجود مبارك عيسي(سلام الله عليه) اين بود كه فرمود: ﴿وَجَعَلَنِي مُبَارَكاً﴾ خب درست است نبوّت بركت است و هر نبيّ‌اي منشأ بركت است اما او بيايد افراد عادي را حواريّ خود قرار بدهد اين جزء بركت اوست ديگر ﴿وَجَعَلَنِي مُبَارَكاً﴾ همان بيان نوراني امام صادق(سلام الله عليه) فرمود من هر جا بودم منشأ نفع و بركت بودم همين طور بود حالا يا آن زمان اقتضا مي‌كرد يا فيض الهي نصيب آنها شد ولي بالأخره وجود مبارك عيسي گذشته از مسئله ي نبوّت و بركت عام يك بركت ويژه‌اي هم داشت كه فرمود: ﴿وَجَعَلَنِي مُبَارَكاً﴾ از اين سفارشهاي بعدي هم معلوم مي‌شود كه خصيصه‌اي در او هست كه در توده ي مردم نيست حالا يا اين اختصاص بالقول المطلق است يا نسبت به توده ي مردم است حالا اين ملاحظات بعدي را بفرماييد.

 

پرسش: يك سؤال اينجا مطرح مي‌شود حضرت مريم(سلام الله عليها) وقتي به او بشارت دادند كه صاحب فرزندي خواهد شد يك گونه اضطراب و نگراني برايش حاصل شد و گفت كه با اين بشارت اساساً من ﴿نَسْياً مَنْسِيّاً﴾[15] باشم.

پاسخ: نه، آنجا نفرمود ﴿نَسْياً مَنْسِيّاً﴾، تعجّب كرد براي اينكه من كه همسر ندارم.

 

پرسش: خب همين حالت.

پاسخ: ﴿نَسْياً مَنْسِيّاً﴾ براي اين حالت نيست.

 

پرسش: دليل بر اضطراب او هست يا نه؟

پاسخ: تعجّب هست نه استبعاد، اضطراب نيست، استبعاد نيست، استعجاب هست مثل جريان زكريا.

 

پرسش: همين استعجاب با زمينه ي روحي و ايماني حضرت مريم چطور به او اجازه داده كه اينجا استعجاب كند.

پاسخ: استعجاب براي پيغمبران ضرر ندارد استبعاد ضرر دارد چون هر كاري بالأخره چيزِ شگفت‌انگيز اوّلين‌بار تعجّب‌آور است ديگر.

 

پرسش: استعجاب خلاف اطمينان خاطر اوست.

پاسخ: نه، استبعاد يك، اضطراب دو، اينها خلاف است اما يك كار خلاف عادت تعجّب‌برانگيز است ديگر شگفت‌انگيز است ديگر اين شگفت‌انگيزي سؤال مي‌خواهد كه چطور مي‌شود من مادر بشوم مثل اينكه زكريا(سلام الله عليه) خودش خواسته عرض كرد ﴿وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيّاً﴾[16] اما وقتي كه خداي سبحان به وسيله ي ملائكه ﴿فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمَحْرَابِ أَنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَي﴾[17] استعجاب كرد شگفتي است شگفتي كه آدم شگفت‌انگيز بشود كه نقص نيست بعد اوّلين‌بار اين است بعد وقتي كه معجزه آمد و كرامت آمد مستمرّاً با او مأنوس مي‌شود.

 

پرسش: استعجاب را در مقابل اين عارضه، يعني بحث فرزندش را، صحبت كردن فرزندش را...

پاسخ: نه ديگر حالا تعجّب برطرف شد براي اينكه معجزه را ديد ديگر معجزه را ديد، بنابراين اينكه فرمود: ﴿وَجَعَلَنِي مُبَارَكاً أَيْنَ مَا كُنتُ﴾ يك بركت ويژه است.

 

مطلب بعدي آن است كه ﴿وَأَوْصَانِي بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ مَادُمْتُ حَيّاً﴾ هم يك توصيه ي ويژه است براي اينكه ما هم همين طوريم ما كه فرد عادي هستيم مگر ذات اقدس الهي ما را به صلات و زكات «ما دُمنا أحياء» سفارش نكرده هر كسي كه مكلّف است تا اينكه زنده است نماز بايد بخواند، زكات فطر بايد بدهد، مال اگر دارد زكات مال بايد بدهد همه ما اين طوريم اما وجود مبارك عيسي نمي‌گويد من مادامي كه زنده‌ام مأمور به نمازم مثل افراد عادي خير، من مادامت الحياة مأمور به نمازم اين همان مي‌شود كه «خوشا آنان كه دائم در نمازند» اين روايات را مرحوم صاحب وسائل(رضوان الله عليه) در باب ذكر نقل كرده كه اگر كسي دائم‌الذكر باشد دائم‌الصلات است اگر كسي در تمام حالات به ياد خدا باشد با اذكار الهي با ذِكر و ذُكر الهي مشغول باشد فهو في الصلاة دائم است ﴿الَّذِينَ هُمْ عَلَي صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ﴾[18] همين است وگرنه آنهايي كه في صلواتهم كذا و كذا افراد عادي‌اند خب همه ي ما مكلّفيم تا زنده‌ايم مكلّف به نمازيم ديگر، تا زنده‌ايم مكلّف به روزه‌ايم ديگر اين ديگر خصيصه ي وجود مبارك عيسي نيست اما مي‌گويد من تا زنده‌ام بايد نماز بخوانم اين همان است كه «خوشا آنان كه دائم در نمازند» اين رواياتي كه مرحوم صاحب وسائل در باب ذكر كرده كه اگر كسي در تمام شئون به ياد حق باشد و متذكّر باشد و آني غافل نباشد «فهو في الصّلاة دائماً» صلات او اين است چنين توسعه‌اي را ذات اقدس الهي به وجود مبارك عيسي دارد زكات هم همين طور است يا زكات مال است يا زكات وقت است يا زكات جاه است يا زكات علم است بالأخره يا تزكيه ي نفس است دائماً مشغول انفاق‌اند، دائماً مشغول خدمات‌اند، دائماً مشغول تزكيه نفس‌اند ﴿أَوْصَانِي بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ مَادُمْتُ حَيّاً﴾

 

پرسش:...

پاسخ: آن در اثر ﴿إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ﴾ رد كرده ديگر.

 

پرسش:...

پاسخ: نه، آنكه ﴿إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ﴾ باشد توهّم تثليث را، توهّم ابن‌اللهي يا اينها را رد كرده ديگر.

خب، ﴿بَرّاً بِوَالِدَتِي﴾ نسبت به مادرم بايد بَرّ باشم مسئله ي بَرّ و بِرّ در جريان حضرت يحيي مبسوطاً گذشت كه هر كار خيري را بِرّ نمي‌گويند و هر گروهي كه كارهاي نيك مي‌كنند جزء ابرار نمي‌گويند آن كسي كه صحرادل است مثل بَرّ بيابانِ باز خيرش وسيع و فراگير و مشروح است به او مي‌گويند از ابرار است به چنين آدمي مي‌گويند او ذوالبِرّ است، او بَرّ است، او بارّ است و مانند آن، ﴿وَبَرّاً بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّاراً﴾ چرا، چون جبّار شَقي است شقاوت دنيا دارد، شقاوت آخرت دارد، عذاب الهي دارد و چون من جبّار قرار داده نشدم اهل شقاوت هم نيستم نتيجه اينكه تمام مقاطع من با درود الهي همراه است يك وقت برابر آن بيان نوراني امام رضا(سلام الله عليه) كه انسان سه مقطع حسّاس دارد مقطع ميلاد، مقطع موت، مقطع مبعث اين معنايش اين است كه اين سه مقطع خيلي حسّاس است لذا گفته شد ﴿سَلاَمٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيّاً﴾[19] درباره ي حضرت يحيي(سلام الله عليه)، ﴿وَالسَّلاَمُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيّاً﴾ درباره ي حضرت عيسي يك وقت است نه، منظور امام رضا(سلام الله عليه) اين است كه وقتي مسئله ي ميلاد حل شد تا موت حل مي‌شود ان‌شاءالله، وقتي مسئله ي موت حل شد تا برزخ و قيامت حل مي‌شود وقتي مسئله ي اين فاصله حل شد در قيامت هم وقتي كه سر از قبر برداشت در روح و ريحان است نه اينكه اين سه مقطع مهم است اين وسطها را رها كنيد اين ﴿وَالسَّلاَمُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيّاً﴾ يعني «والسلام عليّ دائماً مِن الميلاد الي البعث» نه اينكه اين وسطها رهاست. خب، اين براي وجود مبارك عيسي تعبيري كه درباره ي حضرت يحيي بود با اين جلال و عظمت نبود آنجا نكره بود اينجا معرفه است، آنجا سلام از خود است ﴿سَلاَمٌ عَلَيْهِ﴾ بود نه ﴿وَالسَّلاَمُ﴾ اينجا سلام از زبان خود عيساي مسيح(سلام الله عليه) است كه اين همه حرفها را كه مي‌زند به اذن الله سخن مي‌گويد، ﴿إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ﴾ مي‌گويد، ﴿آتَانِيَ الْكِتَابَ﴾ مي‌گويد كه همه ي اينها مستقبل محقّق‌الوقوع است و به زمان ماضي بيان شده به اذن خدا مجاز است كه بگويد ﴿وَالسَّلاَمُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ﴾ و ما بينهما، ﴿يَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيّاً﴾ و ما بينهما، همان طوري كه ﴿أَوْصَانِي بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ مَادُمْتُ حَيّاً﴾ يعني «والسلام عليَّ مادمت حيّا، والسلام عليّ ما دمت كذا و كذا الي البعث» تمام اين حالات در زيارت «آل‌ياسين» به جميع شئون وجود مبارك حضرت وليّ‌عصر ما سلام نمي‌كنيم سلام بر شما وقتي كه مي‌نشينيد و سلام وقتي كه بلند مي‌شويد، سلام وقتي كه قرائت داريد، سلام وقتي كه ركوع داريد، «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقوُمُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقْعُدُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقْرَءُ وَتُبَيِّنُ اَلسَّلامُ‌ عَلَيْكَ حينَ تُصَلّي‌ وَتَقْنُتُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَرْكَعُ وَتَسْجُدُ»[20] به جميع حالات حضرت سلام مي‌كنيم ديگر همين است، خب اگر كسي ﴿أَوْصَانِي بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ مَادُمْتُ حَيّاً﴾ شد «والسلام عليه في جميع شئونه» هم درست است ديگر براي اينكه او در جميع شئون غرق در توحيد الهي است ما هم به جميع شئون او سلام مي‌كنيم.

 

پرسش: اين يك نوع درخواست نيست سلامت خواستن.

پاسخ: خب نه، بالأخره يا خواستن است بالأخره به اذن خدا مي‌خواهد ديگر و بدون اجابت كه نيست ولي منظور آن است كه اين‌چنين نيست كه در اين سه مقطع سلام بر عيسي بلكه در تمام حيات سلام بر عيسي به دليل اينكه در تمام شئون «ما دمتُ حيّاً اوصاني بالصلاة و الزكاة» اگر آن وجود مبارك در جميع شئون بنده ي صالح خداست بر آن وجود مبارك در جميع شئون سلام است آن وقت زيارت «آل‌ياسين» معناي خاصّ خودش را روشن پيدا مي‌كند كه ما به تك تك شئون وجود مبارك وليّ عصر سلام عرض مي‌كنيم ديگر آن وقتي كه بلند مي‌شويد، آن وقتي كه قرائت داريد، آن وقتي كه قنوت داريد، آن وقتي كه ركوع داريد، آن وقتي كه سجود داريد «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَرْكَعُ وَتَسْجُدُ»، «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقْرَءُ وَتُبَيِّنُ»[21] همين است ديگر يعني سلام بر جانب شما.

 

پرسش: حاج آقا در يك روايتي از حضرت رضا سفارش شده كه ﴿أقِم الصّلاة لِذِكري﴾[22] اينجا هم آورده كه ﴿وَأَوْصَانِي بِالصَّلاَةِ﴾ قيد ﴿حَيّاً﴾ هم تكليف براي حيّ است وگرنه براي ميّت كه تكليفي نيست.

پاسخ: بله، تكليف براي حيّ است اما ما هم مادامي كه زنده‌ايم مكلّف به نمازيم اما مكلّف به نمازيم در پنج وقت وجود مبارك عيسي مي‌خواهد بفرمايد من مثل ساير مكلّفين در اوقات نماز مكلّف به صلاتم خب همه مردم همين طورند يا مي‌خواهد بفرمايد نه، در تمام حيات من مكلّف به نمازم نظير آنچه در بخش پاياني سوره ي مباركه ي «انعام» گذشت كه ﴿إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[23] اگر كسي حياتش و مماتش لله است جميع شئونش الهي است ديگر اينكه ما در نماز مي‌گوييم «بحول الله و قوّته أقوم و أقعد» اين يك مكتب است نه «بحول الله أقوم في الصلاة و أقعد في الصلاة» نه خير، «بحول الله أقوم في الصلاة و غيرها أقعد في الصلاة و غيرها» در جميع شئون «بحول الله أقوم» در جميع شئون «بحول الله» اين يك مكتب است كه در نماز به ما گفتند براي شئون زندگي نه فقط در نماز «بحول الله أقوم» و در غير نماز «بحولي أقوم و أقعد» اين طور نيست كه خب اگر ﴿إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ شد سلام هم جميعاً خواهد بود همين سلام را ذات اقدس الهي بر پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) داد و براي ماها هم كه بندگان خداييم همين مژده را داد البته آن مراحل عاليه ي اين سلام مخصوص انبيا و اولياست بالأخره وجود مبارك حضرت رسول، اما مراحل وُسطا و نازله‌اش شامل حال مؤمنين مي‌شود. در سوره ي مباركه ي «احزاب» هم كه به مناسبتي قبلاً اين آيه بحث شد آيه ي 56 سوره ي مباركه ي «احزاب» ملاحظه بفرماييد در آنجا آمده است ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ﴾ خب، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلَّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً﴾ (صلّي الله عليه و آله و سلّم) اين آيه ي 56 سوره ي مباركه ي «احزاب» كه خدا و فرشته‌ها بر ذات مقدّس آن حضرت تسليم دارند ما هم موظّفيم تسليم و تَسليه داشته باشيم در همان سوره ي مباركه ي «احزاب» آيه ي 43 به اين صورت است ﴿هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ﴾ خدا بر شما مؤمنين صلوات مي‌فرستد ﴿وَمَلاَئِكَتُهُ﴾ ملائكه خدا بر شما مؤمنين صلوات مي‌فرستند حالا روشن مي‌شود كه انسان تا كجا مي‌تواند برسد ﴿هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلاَئِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً﴾ خب آن قُلّه و آسمان و اوج براي آن خاندان اين پايينها و ميانه براي ما، پس ما مي‌توانيم به جايي برسيم كه خدا بر ما صلوات بفرستد خدا بر ما سلام بفرستد ملائكه ي خدا بر ما صلوات بفرستند، ملائكه ي خدا نسبت به ما سلام بفرستند. مرحوم بحرالعلوم(رضوان الله عليه) در الفوائد الرجاليه نقل مي‌كند وقتي مرحوم خواجه نصير اسم سيّد مرتضي را در درس مي‌بُرد مي‌گفت «قال السيّد المرتضي صلوات الله عليه» شاگردان درس مرحوم خواجه تعجّب مي‌كردند كه چرا ايشان بر سيّد مرتضي صلوات مي‌فرستد ايشان مي‌فرمود: «كيف لا يُصلّي علي المرتضي»[24] خب اگر كسي مؤمن باشد خدا بر او صلوات مي‌فرستد منتها آن صلواتي كه براي انبيا و اولياست در اوج است آن مراحل نازله و وسطايش براي مؤمنين است اين است كه خواجه مي‌گويد مواظب باش خودتان را ارزان نفروشيد اگر هم چيزي گيرتان آمده ببينيد كه چه چيزي از دست داديد كه آن گيرتان آمده اين شعر منسوب مرحوم خواجه نصير طوسي است كه بر فرض شما صيّاد شديد آهو را صيد كرديد مُشكش را گرفتيد مي‌گويند بهترين عطر دنيا همان نافه ي آهوست عطر طبيعي و معطّر و خوب ايشان مي‌فرمايد «گرفتم صيدِ تو شد آهوي مُشك» اما «مكافات سگ و سگ‌بان نيارزد» انسان مدّتي بايد با سگ شكاري و سگ‌دار و سگ‌بان و اينها سرگردان بشود و سرگرم بشود تا نافه ي آهو گيرش بيايد اين فَريّ كه در اينجا آمده كه ﴿لَقَدْ جِئْتِ شَيْئاً فَرِيّاً﴾ ناقص يائي است «فَرْيْ» يعني قطع كردن همين فَري اوداج، فري اوداج همين است اين گاهي للإصلاح است گاهي للإفساد است فِريه هم از همين فَريه است قطع كردن، بُريدن، جدا كردن و مانند آن است، اما آن فرعِ مهموز‌اللام به تعبير صاحب مقاييس ابن‌فارس در مقاييس آن غير از اين «فَرْي» به معناي قطع و فِريه و امثال ذلك است كه آن حمارِ وَحش را مي‌گويند «فراء» و اين حديثي كه از وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) رسيده است «كلّ صيد في جوف الفراء»[25] يعني حمارِ وحش آ‌ن از فَرء مهموزاللامي است كه در آن حديث آمده يعني تمام صيد در همان شكارِ اين حمارِ وحش است كه هم گوشتش تُرد و طيّب است و هم احياناً نظير بعضي از آهوها آن فضيلت را دارند كه اين مربوط به كلمه ي «فَريْ» بود كه ﴿لَقَدْ جِئْتِ شَيْئاً فَرِيّاً﴾ و خطري كه دامن‌گير يهوديّت شد و قرآن كريم آن خطر را از حوزه ي موحّدان زدود همين است اين سه مقطع را وجود مبارك عيسي با طهارت گذراند و مي‌گذراند و قرآن اين سه مقطع عيسوي را با جلال و شكوه تبيين كرد و يهوديّت همين صَهاينه همين اسرائيليها اين سه مقطع را آلوده كردند قرآن مي‌فرمايد: ﴿وَالسَّلاَمُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيّاً﴾ اين يهوديّت اين سه مقطع را آلوده كرده گفته ـ معاذ الله ـ او از راه ناپاكي به دنيا آمده اين ﴿وَالسَّلاَمُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ﴾ را انكار كرده، با صليب و دار زدن از بين رفته ﴿والسلام عليّ يوم أموت﴾ را انكار كرده، در قيامت ـ معاذ الله ـ او اهل دوزخ است چون به تورات ايمان نياورده در صف يهوديها نپيوسته ـ معاذ الله ـ اين در قيامت در آتش است اين حرفِ همين صهيونيستهاست، حرف همين اسرائيليهاست كه اين سه مقطع را آلوده كردند با اينكه قرآن كريم اين سه مقطع را در كمال جلال و شكوه تطهير كرده.


[1] مریم/سوره19، آیه26.
[2] مریم/سوره19، آیه23.
[3] مریم/سوره19، آیه24.
[4] مریم/سوره19، آیه25.
[5] مریم/سوره19، آیه26.
[6] مریم/سوره19، آیه23.
[7] مریم/سوره19، آیه26.
[8] مریم/سوره19، آیه24.
[9] مریم/سوره19، آیه24.
[10] مریم/سوره19، آیه25.
[11] مریم/سوره19، آیه26.
[12] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج2، ص606.
[13] مریم/سوره19، آیه24.
[14] مائده/سوره5، آیه54.
[15] مریم/سوره19، آیه23.
[16] مریم/سوره19، آیه4.
[17] آل عمران/سوره3، آیه39.
[18] معارج/سوره70، آیه23.
[19] مریم/سوره19، آیه15.
[20] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج53، ص171.
[21] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج53، ص171.
[22] طه/سوره20، آیه14.
[23] انعام/سوره6، آیه162.
[24] الفوائد الرجالية (رجال السيد بحر العلوم)، السيد بحر العلوم، ج3، ص91.
[25] لسان العرب، ابن منظور، ج1، ص121.