درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

88/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آيات 22 تا 25 سوره مريم

 

﴿فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَكَاناً قَصِيّاً﴾ ﴿فَأَجَاءَهَا الْمضخَاضُ إِلَي جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذَا وَكُنتُ نَسْياً مَنْسِيّاً﴾ ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلاَّ تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيّاً﴾ ﴿وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيّاً﴾

 

جريان مريم(سلام الله عليها) در سوره ي مباركه ي «مريم» قبل از سوره ي مباركه ي «آل‌عمران» ذكر شد لذا آن تفصيلهايي كه در سوره ي «مريم» هست در سوره ي «آل‌عمران» نيست براي اينكه قبلاً گفته شد.

مطلب دوم آن است كه اگر اهتمامي به امري داده بشود قرآن كريم خداوند او را به عنوان ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ﴾ ياد مي‌كند و اگر نيمه‌اهتمام باشد با ﴿وَاذْكُر﴾ْ ذكر مي‌كند ديگر لازم نيست بفرمايد: «واذكر كتاب» و اگر از اين مرحله نازل‌تر باشد با همان «اذ» ظرفيه كه منصوب است به «اُذكرِ» مقدّر ياد مي‌كند «وإذ كذا» اين «إذ» ظرف است، منصوب است به «اُذكر» مقدّر تا موارد چه باشد تا تفسير چه اقتضا كند.

مطلب بعدي آن است كه فرق اساسي جريان زكريا و مريم(سلام الله عليهما) در اين بود كه زكريا(سلام الله عليه) منتظر و راغب و مشتاق فرزند بود ولي مريم(سلام الله عليها) چنين رغبت و اشتياقي از ايشان ما نشان نداريم لذا وقتي به زكريا(سلام الله عليه) بشارت فرزند داده شد او مشعوف و خوشحال شد منتها آيت طلب كرد كه چه موقع اين معجزه و اين كرامت رخ مي‌دهد اما درباره ي مريم(سلام الله عليها) وقتي سخن از بشارت داده شد ﴿إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ﴾[1] اين نگران شد چون سابقه ي رغبت و اشتياق و انتظار و ترغّبي نداشت لذا نگران بود و از تهمت هم هراسناك بود بنابراين زكريا(سلام الله عليه) راغب بود و خوشحال شد منتها منتظر تعيين وقت و آيت بود مريم(سلام الله عليها) چون چنين انتظار و رغبتي در او نبود مسئله را با نگراني استقبال كرد لذا در جريان زكريا سخن از استعاذه نيست كه به خدا پناه ببرد ولي در جريان مريم(سلام الله عليها) سخن از استعاذه است ﴿قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّاً﴾[2] وقتي زكريا(سلام الله عليه) آن فرستاده را مي‌بيند خوشحال مي‌شود، مريم(سلام الله عليها) آن فرستاده را با اين كلام مي‌شنود در صدد رفع تهمت برمي‌آيد به خدا پناه مي‌برد.

مطلب بعدي آن است كه اين ﴿إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنكَ﴾ تنها جمله ي خبريه نيست بلكه جمله ي خبريه‌اي است كه به داعي انشاء القا شده حضرت نمي‌خواهد بفرمايد من در آينده از شرّ تو به خدا پناه مي‌برم بلكه با همين جمله دارد استعاذه مي‌كند مثل اينكه ما مي‌گوييم «أعوذ بالله مِن الشيطان الرّجيم» اين «أعوذ بالله مِن الشيطان الرّجيم» صيغه ي انشائي است نه صيغه ي اخباري نظير «بعت و اشتريت» يا نظير «أنكحتُ» و مانند آن كه صيغه خبر نيست انشاء است انشاي عقد نكاح است انشاي عقد بيع است و مانند آن، اينجا هم انشاء پناهندگي است «أعوذ بالله مِن الشيطان الرّجيم» خبر نيست يعني من دارم پناهنده مي‌شوم وجود مبارك مريم(سلام الله عليها) هم كه اين جمله را گفت ﴿قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّاً﴾ يعني الآن من پناه مي‌برم به خدا نه اينكه جمله ي خبريه باشد كه من بعدها پناه مي‌برم.

مطلب بعدي آن است كه در سوره ي «مريم» ﴿وَلَمْ أَكُ بَغِيّاً﴾[3] آمده و در «آل‌عمران» نيامده كه نكته‌اش قبلاً ذكر شد عمده آن است كه گفتند بَغيّ وصف امرأئه ي زانيه است لذا «بغيّةً» نفرمود براي اينكه يك وصف خاص است و به علامت تأنيث نياز نداشت ﴿وَلَمْ أَكُ بَغِيّاً﴾ به هر تقدير وجود مبارك مريم با اين نگراني روبه‌رو بود كه اگر فرزند پيدا كنم تهمت را چه كنم چون اين نگراني در مريم بود و در زكريا(سلام الله عليهما) نبود اينجا سخن از استعاذه است آنجا سخن از استعاذه نيست يك، اينجا تعليل را به همراه دارد آنجا اين تعليل را به همراه ندارد دو، آنجا ديگر نفرمود ﴿وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِّلنَّاسِ﴾[4] با اينكه يحيي آيت الله بود، آيةً للناس بود اما خدا درباره ي پيدايش يحيي به زكريا(سلام الله عليهما) نفرمود من به تو فرزند مي‌دهم ﴿وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِّلنَّاسِ﴾ اما درباره ي مريم(سلام الله عليها) اين جمله را دارد كه ﴿وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِّلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا﴾ براي اينكه آن نگراني را برطرف كند خب حالا وجود مبارك مريم(سلام الله عليها) به خدا پناهنده شد و مشكل داخلي او و جريان ميلاد حل شد اما تهمت مردم را چه كار كند، وجود مبارك عيسي كه به دنيا آمد تهمت‌زدايي كرد فرمود من او را آية الله قرار مي‌دهم، آيتٌ للناس قرار مي‌دهم جلوي هر تهمتي را مي‌گيرم نمي‌گذارم به تو تهمت بزنند ﴿وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِّلنَّاسِ﴾ او اگر در گهواره است حرف مي‌زند، بزرگ شد كارِ معجزه‌آسايي مي‌كند، كوچك است كارهاي اعجازي دارد كه تو را تبرئه مي‌كند قداست خودش را ثابت مي‌كند تو از اين جهت نگران نباشد پس اين فرق اساسي يعني چندين فرق اساسي بين جريان مريم و زكريا(سلام الله عليهما) هست كه همه ي آن فروق را قرآن كريم با يك كلمه يا يك كلام تبيين كرده در جريان يحيي با اينكه او «آيَةً لِّلنَّاسِ» بود ولي مطرح نفرمود اما اينجا فرمود: ﴿قَالَ كَذلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ﴾[5] خب حالا مشكل مريم با اين حل نمي‌شود كه مشكل مريم(سلام الله عليها) اين است خب من چه كنم تهمت مردم را درست است اين كرامت از طرف ذات اقدس الهي ميسور است كه بدون همسر زني را مادر بكند اما تهمت را چطور ارائه بكنم فرمود: ﴿وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِّلنَّاسِ﴾ ما اين را آيتِ مردم قرار مي‌دهيم چگونه اينها مي‌خواهند تهمت بزنند.

مطلب مهمّ تفسيري كه در سوره ي مباركه ي «آل‌عمران» هم اشاره شد اين است كه در اين گونه از موارد ذات اقدس الهي از اول شروع نمي‌كند چون به حسب ظاهر بايد بفرمايد «كذلك قال ربّكِ هوّ عليّ هيّن لنجعله للناس» اين «واو» ﴿وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِّلنَّاسِ﴾ عطف بر چيست، چه چيزي را بر چه چيزي دارد عطف مي‌كند و او را آيت مردم قرار مي‌دهيم اين ممكن است در تفسيرهاي ديگر هم باشد ولي ابتكار و شاهكارش را شما در الميزان مي‌بينيد در ذيل آيه ي سوره ي مباركه ي «انعام» مبسوطاً اين بحث گذشت كه گويا ذات اقدس الهي كه گوينده است و وجود مبارك پيغمبر كه شنونده است اسراري را در ميان مي‌گذارند بعضي را آرام مي‌گويند بعضي را بلند اسراري كه خداي سبحان به پيامبر مي‌فهماند آن اسرار براي گوش عدّه‌اي نامحرم است خداي سبحان آن رازها را از اينجا شروع مي‌كند من اين كار را براي فلان شيء، براي فلان شيء، براي فلان شيء و براي فلان كار انجام مي‌دهم آنها كه اسرار رمزي بين متكلّم و مخاطب است آنها را ذكر نمي‌كند يا جهراً ذكر نمي‌كند از آن به بعد كه قابل فهم براي توده ي مردم هست آن را ذكر مي‌كند سوره ي مباركه ي «انعام» آيه ي 75 را ملاحظه مي‌فرماييد سوره ي «انعام» آيه ي 75 ﴿وَكَذلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ﴾ اين ﴿وَلِيَكُونَ﴾ عطف است بر اهداف و اغراض و علل محذوف حالا چه چيزهايي حذف شده روشن نيست نه اينكه ـ معاذ الله ـ در قرآن بود و نگفتند آن متكلّم و مخاطب رمزهايي بين آنها هست فرمود ما ملكوت آسمان و زمين را نشان ابراهيم خليل داديم براي فلان كار، براي فلان كار، براي فلان كار و براي اينكه او يقين پيدا كند اين ﴿وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ﴾ عطف است بر محذوف كه آن محذوف در حدّي نبود كه قائل به فهم باشد براي توده ي مردم آنها را ذكر نفرمود اينجا هم همين طور است كه بخشيدن عيسي به مريم(سلام الله عليهما) براي فلان هدف، براي فلان هدف، براي فلان هدف كه آنها مي‌فهمند ﴿وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِّلنَّاسِ﴾ كه بشود معجزه ي مردمي، اگر آيت الله شد ديگر جا براي تهمت نيست اگر آيت شد علامت شد خودش از خودش دفاع مي‌كند ديگر در گهواره باشد حرف مي‌زند، بزرگ كه شد حرف مي‌زند كاملاً دفاع مي‌كند از حريم خودش، از حَرم مادر دفاع مي‌كند اين ﴿وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِّلنَّاسِ﴾ اين نكته را دارد لذا صدر را به ذيل و ذيل را به صدر بست از باب ردّ العجز إلي الصدر كه يكي از لطايفي بديهي است كه لابد در مطوّل ملاحظه فرموديد اينجا هم همين كار را كرده اول با متكلّم مع‌الغير شروع كرده اين وسطها به ضمير غايب و فعل غايب برگردانده بعد به متكلّم مع‌الغير برگشته فرمود: ﴿فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا﴾ بعد ديگر ضمير غايب شد ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِيّاً﴾ ﴿قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّاً﴾ ﴿قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلاَماً زَكِيّاً﴾، ﴿قَالَ كَذلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ﴾ اين وسطها مطالبي مياني بود كه با ضمير مُغايب و فعل مغايب طرح شد به آن نكته حسّاس و اصيل كه رسيد دوباره با ﴿فَأَرْسَلْنَا﴾ كه متكلّم مع‌الغير برگشت فرمود: ﴿وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِّلنَّاسِ﴾

 

پرسش: در سوره ي مباركه ي «زمر» آن جريان ورود جهنميان به جهنم و بهشتيان به بهشت آنجا دارد ﴿فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا﴾.[6]

پاسخ: بله آنجا براي اينكه از بس جزا مهم است ذكر نشده در يك جا ذكر شده در يك جا حالا چقدر خطر هست ذكر نشده در سوره ي مباركه ي «زمر» بخش پاياني‌اش كه يكي مربوط به جهنّميهاست و يكي هم مربوط به بهشتيها به اين صورت است ﴿وَسِيقَ الَّذِينَ﴾[7] هر دو را سوق مي‌دهند هر دو سوق است، سِيق است يك جا «سِيقَ» است «سيقَ» آن كسي كه از جلو رهبري مي‌كند قائد است و كار او قيادت است آن كه از پشت مي‌راند سائق است اينكه از پشت مي‌راند از پشت مي‌آيد گاهي از پشت مي‌راند مثل اينكه حيوانها را هِي مي‌كند يك وقت از پشت بدرقه مي‌كند فرشته‌ها دو قِسم‌اند يك عدّه بهشتيها را از پشت بدرقه مي‌كنند فرمود: ﴿وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَي الْجَنَّةِ زُمَراً﴾ اينجا سوق است به عنوان بدرقه يك وقت از پشت سر هِي مي‌كنند آن طوري كه دامدار دام را هِي مي‌كند فرمود: ﴿وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَي جَهَنَّمَ زُمَراً﴾[8] پس بدرقه كردن با از پشت هِي كردن فرق دارد اين براي پشت سر، وقتي كه به هدف رسيدند آنجا مي‌فرمايد: ﴿وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَي جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّي إِذَا جَاؤُهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا﴾ اين ديگر جزا و شرط روشن است لكن درباره ي بهشتيها فرمود: ﴿وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَي الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّي إِذَا جَاؤُهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا﴾[9] جزا ندارد از بس جزا مهم است كه نمي‌شود آن را ذكر كرد كه چه مي‌شود آنجا خب درها را باز مي‌كنند چه مي‌شود براي بهشتيها آنها چه مي‌بينند اين تفاوت اصيل است كه در پايان سوره ي مباركه ي «زمر» است كه يك جا «واو» هست يك جا «واو» نيست اما اينجا كه از وسط شروع مي‌كنند معلوم مي‌شود چيزهايي قبلاً بوده ديگر و از اينكه اين وسطها را به غايب دادند رشته سخن را به فرشته و مريم(سلام الله عليهم) دادند اول را خدا خودش با متكلّم مع‌الغير شروع كرده، آخر را خودش با متكلّم مع‌الغير شروع كرده اين از اهتمام اين دو مطلب اول و آخر حكايت مي‌كند ﴿فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا﴾[10] يك، ﴿وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِّلنَّاسِ﴾[11] اين دو، بنابراين نگراني مريم(سلام الله عليها) هم برطرف شده اين را درباره ي وجود مبارك يحيي نفرمود براي اينكه زكريا(سلام الله عليه) نگران نبود تا خدا بفرمايد ما او را ﴿آيَةً لِّلنَّاسِ﴾ قرار مي‌دهيم، خب ﴿وَرَحْمَةً مِّنَّا﴾[12] نه تنها آيت است، رحمت است هم براي خودش هم براي مادرش هم براي جامعه ولي براي تهمت‌زدايي او آيت حق است و اين امر هم اتفاق افتاده و مي‌افتد و يقيني است حالا وجود مبارك مريم(سلام الله عليه) اين بار را در زِهدانش تحمّل كرد ﴿فَحَمَلَتْهُ﴾ اين حمل در مقابل وضع است كه ﴿حَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهْراً﴾[13] يك، ﴿حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلَي وَهْنٍ﴾[14] دو، حمل در مقابل وضع يعني بارداري وجود مبارك مريم(سلام الله عليها) حالا باردار شد اين بار را براي اينكه پنهان نگه بدارد فاصله گرفت از اهلش ﴿فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ﴾ كه اين «باء» براي تعديه است يعني اين حملي كه در رَحِم داشت اين حمل را به راه دور بُرد ﴿مَكَاناً قَصِيّاً﴾ حالا كجا برد چون دخيل نبود قرآن كريم ذكر نكرد ولي از قومش فاصله گرفت يك وقت است كه حجاب است كه ﴿مِن دُونِهِمْ حِجَاباً﴾[15] خب بالأخره قوم مي‌توانند بيايند باخبر بشوند اما يك وقت مكان قاصي است، مكان اقصاست، مكان دور است حالا كجاست روشن نيست ﴿مَكَاناً قَصِيّاً﴾ بين اين حمل و لحظه ي وضع چقدر فاصله شد آن را قرآن كريم ذكر نمي‌كند اما فرمود: ﴿فَأَجَاءَهَا الْمضخَاضُ إِلَي جِذْعِ النَّخْلَةِ﴾ مَخاض همان دردِ زايمان است «جاء» يعني آمد اين آمد گاهي با حرف «باء» تعديه مي‌شود مثل «اجعلني برجلٍ» يا ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾ [16] گاهي با همزه ي باب افعال تعديه مي‌شود مثل همين آيه ﴿فَأَجَاءَهَا الْمضخَاضُ﴾ يعني درد زايمان مريم(سلام الله عليها) را آورده به كنار درختي بالأخره جايي تكيه بدهد درختي باشد آمد اينجا اين درخت كاري كرد كه هم مشكل جريان زكريا را به ما فهماند قابل حل است، هم مشكل خود مريم را ﴿فَأَجَاءَهَا الْمضخَاضُ إِلَي جِذْعِ النَّخْلَةِ﴾ هنگام زايمان است و هنگام وضع حَمل. «قَالَتْ» وجود مبارك مريم(سلام الله عليها) فرمود: ﴿يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذَا﴾ چون حالا كه مي‌خواهد مادر بشود اينكه سابقه نداشت چنين كاري چون سابقه در جهان نبود يك كارِ بي‌سابقه است كسي مادر بشود آن هم با قداستي كه دارد، با قداستي كه دارد با آن كرامتهايي كه از او شنيدند و ديدند چگونه اين بار را تحمل كند اين مشكل را ﴿قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذَا﴾ اي كاش قبل از اينكه من به اين وضع در بيايم و زايمان كنم مي‌مردم مستحضريد كه اين «مات، يموت» بايد «مُتّ» بيايد نه «مِتُّ» برخيها گفتند اين از «ماتَ يَماتُ» است لذا «مِتُّ» آمده نظير «خاف، يخاف» كه «خِفت» آمده اين دوتا بحث در ذيل آيه ﴿وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ﴾[17] ﴿وَلَئِن مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ﴾ مطرح شد كه بعضيها «مِتُّم» قرائت كردند كه از «مات، يَمات» است، بعضيها «مُتّم» قرائت كردند كه از «مات، يموت» است ﴿وَلَئِن مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَي اللّهِ تُحْشَرُونَ﴾[18] و مانند آن اينجا هم دوتا قرائت شده هم «مِتُّ» قرائت شده كه از «ماتَ يَمات» است هم «مُتُّ» قرائت شده كه از «مات، يموت» است ﴿قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذَا وَكُنتُ نَسْياً مَنْسِيّاً﴾ اين نَسْي يعني چيزِ حقيرِ غير قابل اعتنا «نَسَأ» كه آخرش همزه دارد به معناي تأخير است اين نقد و نَسِيئه نه نسيه، نَسيئه كه در معاملات است همين است اگر كالا نقد باشد ثمن تأخير بيفتد مي‌گويند نَسيئه است نَسَئه، نسّأئه و أنسيَ يعني «أخَّرَ» و عصا را هم كه گفتند مِنسئه گفتند براي اينكه وسيله ي تأخير است يعني چيزي را به عقب مي‌اندازد اين مهموز اللام است به معني تأخير است يك «نَسَوَ» است كه نساب و نِسوه و امثال ذلك از او تشكيل مي‌شود يك «نَسِيَ» است كه لامش «ياء» است كه نسيان و فراموشي و امثال ذلك از او پيدا شده و شيء حقيري كه قابل اعتنا نيست و فراموش مي‌شود و جزء فراموش شده‌هاست مي‌گويند نَسيْ و تأكيد مَنسي نشانه ي حقارت كامل آن شيء است در كارهاي عرب هم اين‌چنين است كه برخي از اهل تفسير گفتند وقتي كسي رفت جايي مهماني يا رفت اردويي در بيابان مسئول آن منطقه مي‌گويد «خذوا أنسائكم» يعني اين چيزهاي حقيري كه فراموش مي‌شود جا مي‌اندازيد آن را بگيريد خب، وجود مبارك مريم(سلام الله عليها) هم فرمود اي كاش من يك شيء حقيري بودم كه به حساب نمي‌آمدم و اين را تأكيد كرده با «مَنسيّ» ﴿وَكُنتُ نَسْياً مَنْسِيّاً﴾ و چيز حقير چون به ذهن نمي‌آيد فراموش مي‌شود اين را چه موقع گفت، در زماني كه احتمال تهمت درباره ي آن وجود مبارك بود لكن متفرّعاً بر اين ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا﴾ و برخيها «مَن تحتها» قرائت كردند از زير خود يا به تعبير مرحوم شيخ طوسي در تبيان كه «تحت» به معناي وراء است نه به معناي زير از وراي او كسي به او ندا داد كه محزون نباش ﴿أَلاَّ تَحْزَنِي﴾ چرا، براي اينكه ﴿قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيّاً﴾ اينجا كه مي‌بينيد خبري از آب نيست شما مي‌خواهيد خودتان را شستشو كنيد چون اوّلين نياز يك زن زايمان‌كرده آب است اگر آب بخواهي اينجا برايتان آب فراهم مي‌شود نهري جاري مي‌شود و مانند آن، ولي در كتابهاي اهل معرفت شما وقتي به فَصّ عيسوي مراجعه مي‌كنيد مي‌بينيد اين سَريّ را به سيّدالقوم معنا كردند سيّدناالاستاد(رضوان الله عليه) معناي دوم سَريّ را شريف القوم ذكر كرد فرمود[19] و معناي اول اظهر است سريّ يا به معناي نهر و جدول آب است يا به معناي فرد شريف ايشان مي‌فرمايند كه سَريّ همان معناي جدول و آب است و امثال ذلك البته غالب مفسّرين اين را مي‌گويند اما ديگران معناي سَريّ را سيّدالقوم مي‌گويند و اين با رفع حُزن مريم سازگارتر است وجود مبارك مريم(سلام الله عليها) نگراني‌اش اين نبود كه حالا من كه مادر شدم وضع نفاس پيش آمد من كه احتياج به آب دارم اينجا آب نيست بي‌آبي را چه كنم تمام نگراني مريم(سلام الله عليها) اين بود كه من اين بچه را چطوري ببرم آن كه ندا مي‌دهد بايد اين مشكل را حل كند نه مشكل بي‌آبي را لذا آنها مي‌گويند كه «فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلاَّ تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سيّد القوم، الرجل الشريف»، كسي مي‌آيد از تو دفاع مي‌كند نگران چه هستي، حُزن مريم را عيسي مي‌زدايد نه حزن مريم را جدول آب غالب مفسّرين حتي سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) اين سَريّ را به همان جدول آب معنا مي‌كنند خب بله غالباً سَريّ همان آب است اما تناسب صدر و ساقه ي آيه نشان مي‌دهد كه وجود مبارك مسيح آن كسي كه از زير با مادرش با مريم(سلام الله عليهما) سخن مي‌گويد مي‌خواهد حزن او را برطرف كند ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلاَّ تَحْزَنِي﴾ چرا، چون ﴿قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيّاً﴾ كسي آمده از تو دفاع مي‌كند.

 

پرسش: اگر به معناي سيّدالقوم بگيريم ديگر با آيه ي ﴿وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ﴾ نمي‌خورد آخر آنجا مي‌خواهد بگويد كه خوراكي را مي‌خواهد.

پاسخ: نه، منظور آن است كه حزن مريم(سلام الله عليها) از تنهايي و بي‌كسي و بي‌آبي بود يا اينكه ﴿يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذَا وَكُنتُ نَسْياً مَنْسِيّاً﴾ بود.

 

پرسش: از دو آيه ي بعد معلوم مي‌شود كه ﴿فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْناً﴾ «سريا» منظور جدول آب است.

پاسخ: نه، حالا برسيم به آن آيه تا روشن بشود كه آن كاري كه وجود مبارك مسيح به مادرش گفت، گفت قصّه ي تو و زكريا، قصّه ي زكريا و تو را ما با يك شاخه حل مي‌كنيم حالا صبر كنيد تا به آنجا برسيم.

 

پرسش: از اينكه تعبير كوثر به حضرت زهرا(سلام الله عليها) مي‌شود چه اشكالي دارد كه سريّ هم تعبير به حضرت عيسي بشود.

پاسخ: خب بله خود او، بله او تأييد مي‌كند اين مطلب را كه وجود مبارك فاطمه(سلام الله عليها) خب انسانِ كاملي است كه فوق اينهاست لكن آن كه مشكل مريم(سلام الله عليها) را بايد حل كند بايد چيزي باشد كه ديگر او نگويد ﴿يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذَا وَكُنتُ نَسْياً مَنْسِيّاً﴾ وجود مبارك مريم(سلام الله عليها) از اين روزيها كه فراوان ديده ﴿كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً﴾[20] را كه مريم پشت سر گذاشته او كه براي نان و آب نمي‌نالد مگر آنجا بود در محراب بود كسي براي او روزي مي‌آورد يا ﴿قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ﴾[21] اگر بانويي ساليان متمادي رزق مِن حيث لا يحتسب را آزمود الآن براي او نگران نيست نگراني مريم(سلام الله عليها) از اين است كه گفت ﴿يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذَا وَكُنتُ نَسْياً مَنْسِيّاً﴾ بنابراين مناسب اين است كه اين سَريّ بشود شريف القوم، سيّد القوم و مانند آن، حالا برسيم به جريان ﴿هُزِّي إِلَيْكِ﴾ اين جريان ﴿هُزِّي إِلَيْكِ﴾ به اين صورت است ﴿وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيّاً﴾ تو دوتا مشكل داري يكي درباره ي زكرياست كه خب حالا يا مشكل شما بود يا نبود، يكي هم مشكل خود شماست با يك كار اين دو كِرشمه حاصل مي‌شود زكرياي پير جوان شد يك، مريمِ بي‌همسر مادر شد دو، اين شاخه ي نخل كه پير است با اشاره ي الهي جوان مي‌شود يك، نخل بدون همسر ميوه نمي‌دهد بايد تلقيح بشود بايد مذكّر ببيند كدام درخت خرماست بدون تأبير و بدون تلقيح مادر مي‌شود گفت تو تكان بده اين دوتا كار را خدا مي‌كند هر دو كار را كرد هم مشكل مربوط به يحيي و زكريا حل شد اين جزعِ بالي اين درخت خشك شده شاداب همان طوري كه زكريا شده جوان يعني كارِ جواني كرد و درخت خرما بدون تلقيح و بدون تأبير ميوه نمي‌دهد اين هم ميوه داد فرمود تو نگران چه چيزي هستي اين سيّد القوم بايد باشد چنين حرفي بزند نه جدول آب حالا خيليها گفتند بله، الآن شما ده دوره مثلاً الميزان نوشته بشود باز ببينيد قرآن تازه است نمي‌دانم متوجّه مي‌شويد در بعضي از مسائل يا نه، ما وقتي به جاهايي مي‌رسيم كه مي‌بينيم اصلاً جاي ما نيست از وحشت يا ترس وارد نمي‌شويم حالا مي‌فهميد يا نه، نمي‌فهمم اين‌قدر آيات سنگين است اين‌قدر مطالب پيچيده و عميق است كه ما همين كه مي‌خواهيم پا بگذاريم مي‌بينيم كه جا براي آرامش پا نيست فوراً برمي‌گرديم از بس اين كتاب سنگين است اين با كتابهاي ديگر فرق مي‌كند. خب، بنابراين اوّلين باري كه ما اين جمله را يعني اين جمله‌اي كه مي‌خواهم عرض كنم شنيديم از شيخناالاستاد مرحوم آقاي آملي بزرگ بود در تهران ايشان اين را تدريس مي‌كردند كه درست است كه ذات اقدس الهي كارها را با معجزه و كرامت و عنايت انجام مي‌دهد براي خيليها ﴿مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً﴾[22] و مانند آن است اما ما هم بايد كوششي بكنيم آن بزرگوار كه گفت

گرچه مثالش نه به كوشش دهند آن‌ قدر اي دل كه تواني بكوش همين است ايشان مي‌فرمودند تمام كارهاي مريم(سلام الله عليها) با معجزه بود ﴿كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا﴾[23] با معجزه بود، فرشته‌ها را ديدن كرامت بود، مادر شدن كرامت بود، به جذع نخل آمدن كرامت بود، جذع را جوان كردن كرامت بود، ميوه‌هاي شاداب دادن كرامت بود، اما همين خدا به وسيله ي وجود مبارك مسيح به مريم مي‌فرمايد تو هم دستي تكان بده خب مگر نمي‌شد اين درخت خشك كه پر خرما شد اين شاخه‌اش يك مقدار خم بشود چرا فرمود تو تكان بده، تو دستي هم تكان بده تو هم كاري بكن اين همه كار براي خدا ولي تو هم به احتزاز در بياور تو هم دستي دراز بكن تو هم كاري بكن منتظر نباش كه همه از راه غيب به دهنت بيايد چه حاجت كه حالا يك تكان بدهد خب اين شاخه اگر خم مي‌شد و وجود مبارك مريم(سلام الله عليها) اين ميوه را مي‌چيد به جايي برنمي‌خورد كه ما تا آنجا كه وظيفه داريم بايد تلاش و كوشش كنيم حالا لطف الهي تا كه را بخواهد و نظرش به كه باشد ﴿وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيّاً﴾ ما كه نمي‌خواهيم تو را تغذيه كنيم يك ميوه هم به تو بدهيم الآن تو احتياج به ميوه داري نه به غذا اين تازه بودن خرما وقتي خشك شد ديگر جزء غذاها در مي‌آيد اما وقتي رطب تازه است جزء فواكه در مي‌آيد ﴿رُطَباً جَنِيّاً﴾ آن‌گاه ﴿فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْناً﴾[24] اگر كسي را ديدي با زبان رسا و گويا از خودت دفاع بكن.


[1] آل عمران/سوره3، آیه45.
[2] مریم/سوره19، آیه18.
[3] مریم/سوره19، آیه20.
[4] مریم/سوره19، آیه21.
[5] مریم/سوره19، آیه21.
[6] زمر/سوره39، آیه71.
[7] زمر/سوره39، آیه71.
[8] زمر/سوره39، آیه71.
[9] زمر/سوره39، آیه73.
[10] مریم/سوره19، آیه17.
[11] مریم/سوره19، آیه21.
[12] مریم/سوره19، آیه21.
[13] احقاف/سوره46، آیه15.
[14] لقمان/سوره31، آیه14.
[15] مریم/سوره19، آیه17.
[16] انعام/سوره6، آیه160.
[17] آل عمران/سوره3، آیه157.
[18] آل عمران/سوره3، آیه157.
[19] الميزان في تفسير القرآن، العلامة الطباطبائي، ج3، ص177.
[20] آل عمران/سوره3، آیه37.
[21] آل عمران/سوره3، آیه37.
[22] طلاق/سوره65، آیه2.
[23] آل عمران/سوره3، آیه37.
[24] مریم/سوره19، آیه26.