87/07/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: آيات 87 تا 89 سوره اسراء
﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَي غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً﴾ ﴿وَمِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَي أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَّحمُوداً﴾
در اين سوره ي مباركه ي «اسراء» كه در مكه نازل شد ضمن بيان اصول اعتقادي و تبيين خطوط كلّي اخلاقي، خطوط كلّي برخي از عبادات مثل نماز مطرح شد گرچه زكات و امثال زكات در مدينه تشريح شد لكن نماز در مكه بود. در اين كريمه فرمود: ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ﴾ نماز را اقامه بكن در جريان نماز گاهي قبله مطرح است كه جريان كعبه و عدول از بيتالمقدس به كعبه و اينها را طرح شده است كه در سوره ي مباركه ي «بقره» گذشت ﴿سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا﴾[1] و مانند آن، گاهي به لحاظ مكانِ نماز مطرح است كه ﴿أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ﴾[2] و مانند آن، گاهي به لحاظ زمان نماز مطرح است نظير اين آيه ي 78 سوره ي مباركه ي «اسراء» و آيات ديگر كه ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَي غَسَقِ اللَّيْلِ﴾ در غالب اين موارد سخن از اقامه ي نماز است از نمازگزارها هم به عنوان مقيمين صلات ياد ميكند ﴿الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ﴾[3] درباره ي قرآن ما را به قرائت قرآن امر كردند كه فرمود: ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ﴾[4] اما درباره نماز ما را به قرائت نماز امر نكردند ما را به اقامه ي نماز امر كردند سرّش آن است كه در اسلام نماز عمود دين معرّفي شده است «إنّ الصلاة عمود الدين»[5] اين مطلب اول.
مطلب دوم آن است كه ذات اقدس الهي قرآن را به عنوان كتابِ حكيم معرفي كرد ﴿يس﴾ ﴿وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ﴾، اين مطلب دوم.
مطلب سوم آن است كه كتابِ حكيم همه ي مطالبش حكيمانه است صدر و ساقه ي مطالبش محكم، مُتقن، حكمت و اِتقان است.
مطلب چهارم اين است كه اگر ديني كه نماز را به عمود معرّفي كرد اين دين به ما بگويد نماز بخوان معلوم ميشود حرفش حكيمانه نيست چون ستون را كه نميخوانند بايد حكيمانه حرف بزند حكيمانه حرف زدن اين است كه بگويد اقامه كنيد يا بگويد نماز قرائت است بعد به ما بگويند «اقرأُ الصلاة» يا اگر گفتند «إنّ الصلاة عمود الدين» حتماً بايد بگويند ﴿أَقِيمُوا الصَّلاَةَ﴾[6] براي اينكه ستون خواندني نيست ستون را اقامه ميكنند اين است كه اين كتاب ميشود كتاب حكيم در جايي شما نميبينيد كه ما را به خواندن نماز امر كنند عنوان «مُصلّي» داريم، «يصلّون» داريم كه اينها مُصلّياند «المصلّي من هو؟ هو من يُقيم عمود الدين» نه «هو من يقرأ الصلاة» چون صلات قرائت نيست اين ميشود كتاب حكيم.
مطلب بعدي آن است كه از نمازهاي چهارگانه ظهرين و مغربين به اقامه ياد كرد فرمود: ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ﴾ يعني «عند زوال الشمس» ﴿إِلَي غَسَقِ اللَّيْلِ﴾ كه اين وقت ظهرين است و مغربين از دلوك شمس يعني زوال شمس نماز ظهر شروع ميشود تا تاريكي فراگير شب كه نماز عشاست اين ظهرين و مغربين نمازهاي چهارگانه، پنجمين نماز كه نماز صبح است از او هم به عنوان اقامه ياد كرده است اين چون ﴿وَقُرْآنَ الْفَجْرِ﴾ منصوب است و مفعول «أَقِمِ» باشد ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَي غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ﴾ يعني «أقم قرآن الفجر» پس صلات صبح هم با اينكه مسئله ي قرائت در او مطرح شد چون جنبه ي صلاتي دارد امر به اقامه كرد و آن جنبه ي قرآني را هم در آيات ديگر فرمود: ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ﴾[7] و مانند آن، خب اين هم يك مطلب.
﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ﴾ خطاب به وجود مبارك پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة والثناء) است به عنوان قائد امّت و شامل جميع امّت اسلامي خواهد بود ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ﴾ كه اين «لام» براي وقت است ﴿إِلَي غَسَقِ اللَّيْلِ﴾ تفسير اين مسئله وقت ايضا چه موقع است؟ وقت فضيلت چه موقع است؟ چه موقع قضا ميشود؟ اين را به وسيله روايات بايد مشخص كرد اجمالش اين است كه اين چهار نماز يعني ظهرين و مغربين از اين جمله ي ﴿لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَي غَسَقِ اللَّيْلِ﴾ مشخص ميشود. برخيها خواستند بگويند ﴿لِدُلُوكِ الشَّمْسِ﴾ هنگام مغرب است اول مغرب را ميگويند دلوك سرّش آن است كه اين دلوك از دَلْك است يعني ماليدن هنگام ظهر را ميگويند دلوك شمس براي اينكه در اثر شدّت نور شمس بيننده دست به چشم ميكشد كه چشمش خيره نشود برخيها هنگام غروب را دلوك شمس گفتند براي اينكه تاريكي فرا ميرسد او بايد دَلْك كند، بمالد چشمش را تا درست ببيند اما آنطوري كه در بعضي از روايات ما آمده و تقويت كرده دلوك شمس ميشود عند الزوال كه آغازش نماز ظهر است و غسق الليل ميشود نماز عشا، منتها اگر دلوك شمس همان زوال شمس بود ديگر نماز ظهر ميشود اوّلين نماز در حالي كه در سوره ي مباركه ي «بقره» گذشت ﴿حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَي﴾[8] آنجا ترجيح داده شد كه صلات وسطا صلات ظهر است جمع بين اينكه آغاز نماز، ظهر است و اينكه صلات وسطا صلات ظهر است در همان بحثهاي سوره ي مباركه ي «بقره» اشاره شد و قابل جمع هم هست اينطور نيست كه اگر ما از نظر زمان نماز ظهر را اوّلين نماز قرار داديم با والصلاة الوسطايي كه در روايات آمده منظور صلات ظهر است مخالف باشد آن هم راه حل دارد.
به هر تقدير ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ﴾ كه حالا دلوك به معناي دَلك و ماليدن چشم در اثر شدّت شعاع باشد ﴿إِلَي غَسَقِ اللَّيْلِ﴾ «و أقم قرآن الفجر» در مسئله ﴿قُرْآنَ الْفَجْرِ﴾ نماز صبح و قبل از نماز صبح كه نماز شب هست فضيلتي است كه اين آيه به هر دو نكته اشاره كرده است ولي قبل از اينكه به جريان نماز صبح و نماز شبي كه قبل از نماز صبح هست با آن دو نكتهاي كه قرآن كريم درباره ي اين دو نماز ذكر كرده است بپردازيم به آيات ديگري كه درباره ي نمازهاي پنجگانه وارد شده است مراجعه بشود تا يك مقدار روشن بشود كه قرآن از نماز گاهي به عنوان تسبيح ياد ميكند، گاهي به عنوان تكبير ياد ميكند چه تسبيح باشد، چه تكبير عمود است و هر عمودي را بايد اقامه كرد راجع به نمازهاي پنجگانه آيات فراواني است كه شرحش به عهده ي روايات است حالا اين آيات را ملاحظه ميفرماييد.
در سوره ي مباركه ي «طه» بخشي از اين مطالب آمده كه آيه 129 از سوره ي مباركه ي «طه» به اين صورت آمده ﴿فَاصْبِرْ عَلَي مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ﴾ كه ميشود نماز صبح ﴿وَقَبْلَ غُرُوبِهَا﴾ كه ميشود نماز عصر ﴿وَمِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّح﴾ كه ميشود مغربين يعني نماز مغرب و عشا ﴿وَأَطْرَافَ النَّهَارِ﴾ كه ميشود نماز ظهر ﴿فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَي﴾ اين يك آيه البته تشريحش و تبيينش به عهده ي روايات است در راويات به صورت شفّاف باز كرده كه فرمود ﴿قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ﴾ منظور نماز صبح است ﴿وَقَبْلَ غُرُوبِهَا﴾ عصر است، ﴿وَمِنْ آناءِ اللَّيْلِ﴾ مغربين است، ﴿وَأَطْرَافَ النَّهَارِ﴾ كه نماز ظهر است.
در سوره ي مباركه ي «روم» هم مشابه اين مطلب آمده است به همين نمازهاي پنجگانه اشاره شده آيه هفده و هيجده سوره ي مباركه ي «روم» ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ﴾ كه مغربين ميشود ﴿وَحِينَ تُصْبِحُونَ﴾ كه صلات صبح است ﴿وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ كه جمله معترضه است «وَعَشِيّاً» يعني «فسبحان الله حين تعشون عشيّاً وحين تُظهِرون» «عَشِيّاً» ميشود نماز عصر ﴿وَحِينَ تُظْهِرُونَ﴾[9] هم ميشود نماز ظهر، عشا به معناي مصطلح ما نيست كه پاسي از شب گذشته باشد غروب را ميگويند عشا، خب ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ﴾ يعني «حين سبّحوا سبحان الله» ﴿حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُونَ﴾ ﴿وَعَشِيّاً وَحِينَ تُظْهِرُونَ﴾ گاهي از صبح شروع ميشود، گاهي از ظهر شروع ميشود، گاهي از شب شروع ميشود اين نشان ميدهد كه اگر ما آيه سوره ي مباركه ي «اسراء» را كه محلّ بحث است دلوك شمس را ظهر دانستيم با اينكه طبق رواياتي نماز ظهر بشود صلات وسطا منافات ندارد چون ادلّه ي نمازهاي پنجگانه منحصر در سوره ي «اسراء» نيست چه در سوره ي «اسراء»، چه در سوره ي «طه»، چه در سوره ي «روم»، چه در سوره ي «ق»، چه در سوره ي «طور» كه بعد ميخوانيم به خواست خدا از نمازهاي پنجگانه دور ميزند گاهي از صبح شروع ميكند، گاهي از ظهر شروع ميكند، گاهي از آغاز شب شروع ميكند، گاهي از عشا شروع ميكند اينطور نيست كه الاّ ولابد آغاز اين نمازهاي پنجگانه نماز ظهر باشد كه تا با صلات وسطا هماهنگ نباشد، پس آيه هفده و هيجده سوره ي «روم» اين است كه ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ﴾ يعني «تدخلون في المساء»، ﴿وَحِينَ تُصْبِحُونَ﴾ «تدخلون في الصباح» «وَعَشِيّاً» يعني «حين تعشون عشيّا تدخلون في العشاء» ﴿وَحِينَ تُظْهِرُونَ﴾ يعني ﴿تدخلون في الظهر﴾.
در سوره ي مباركه ي «ق» آنجا هم مشابه آيات گذشته آمده آيه ي 39 و 40 سوره ي مباركه ي «ق» اين است ﴿فَاصْبِرْ عَلَي مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ﴾ چه موقع؟ ﴿قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ﴾ كه ميشود نماز صبح، ﴿وَقَبْلَ الْغُرُوبِ﴾ كه ميشود نماز عصر ﴿وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ السُّجُودِ﴾ خب اينكه فرمود: ﴿فَاصْبِرْ عَلَي مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ﴾[10] «قَبْلَ الْغُرُوبِ» ظهرين را شامل ميشود «وَمِنَ اللَّيْلِ» مغربين را شامل ميشود ﴿فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ السُّجُودِ﴾[11] كه مربوط به تعقيبات است اما در بسياري از موارد امر به صبر همراهي ميكند جريان نماز را در سوره ي مباركه ي «بقره» اين بحث گذشت كه ﴿اسْتَعِينُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ﴾[12] نماز يكي از بهترين راههاي تحصيل استقامت است براي اينكه آدم وقتي آن توان را داشت كه اين ستون را اقامه كند وقتي ستون را اقامه كرد اول كسي كه زير اين خيمه ميرود و از خطر محفوظ ميشود خود نمازگزار است خب شما براي ديگران كه خيمه نميزنيد براي خودتان خيمه ميزنيد وقتي وارد اين خيمه شديد اين خيمه حِصنالله است ديگر وقتي حِصنالله شد از هر گزند و آسيب مصونيد لذا فرمود شما بيا اينجا من حفظت ميكنم اگر فرمود: ﴿اسْتَعِينُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ﴾ يعني اين خيمه را به پا كن بيا در خيمه گاهي ميفرمايد: «ولاية عليّبنابيطالب حِصْني»[13] ، گاهي ميفرمايد: «كلمةُ لا اله الاّ الله حصني» تحليل اين آيات نماز يعني ميگويد «الصلاة حِصني» خب اينكه فرمود: ﴿وَاسْتَعِينُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ﴾[14] با نماز شما از خدا كمك بگيريد يعني چه؟ يعني وقتي آمدي اينجا من حفظتان ميكنم هم شرح صدر به آدم عطا ميكند اين دلهره و ترس كه در اختيار ما نيست اين دل در اختيار «مقلّب القلوب» است او آرام ميكند او در جريان مادر حضرت موسي(سلام الله عليهما) فرمود: ﴿لَوْلاَ أَن رَّبَطْنَا عَلَي قَلْبِهَا﴾[15] او خودش را ميباخت ما دلش را نگه داشتيم گفتيم اين بچه كه دُردانه ي توست با زحمت فراهم كردي با تلاش و كوشش اين را به بار آوردي و داري شير ميدهي بده در آب ديگر زَهْرهاي ميخواهد، جگري ميخواهد آخر اين رودخانه ي عادي نيست كه ديگري بگيرد كه درياي رواني است جريان نيل خب كشتيراني ميشود در آن اين يك رودخانه ي محلّي نيست كه جلوتر كسي اين را بگيرد كه فرمود تو اين را به دريا بده ما حفظش ميكنيم ﴿وَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ﴾[16] به تو دستور ميدهيم كه بينداز در دريا، به دريا هم دستور ميدهيم اين را به ساحل ببرد «فَلْيُلْقِهِ» اين امر، امر غايب است ﴿فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ﴾[17] از طرفي به تو ميگوييم بگو چَشم، از طرفي به دريا ميگوييم دريا هم ميگويد چَشم چنين خدايي است فرمود اگر اين كار را كردي خيمه را به پا كردي اول كسي كه وارد خيمه ميشود خودتي خيمه را روي سر خودت ميزني و اين خيمه حِصن من است لذا در غالب اين موارد به وجود مبارك پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة والثناء) فرمود صبر كن و نماز بخوان اگر كسي نماز را جدّي بگيرد بداند كه من دارم اين ستون را نگه ميداريم يقيناً محفوظ ميماند، خب.
﴿فَاصْبِرْ عَلَي مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ﴾[18] اين در سوره ي مباركه ي «ق» بود آخرين بخش هم سوره ي مباركه ي «طور» است كه در آنجا هم راجع به اين نمازهاي چندگانه به اين صورت بيان فرمود آيه 48 و 49 سوره ي مباركه ي «طور» اين است ﴿وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ﴾ يعني «تقوم من النوم» ﴿وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ﴾ در بعضي از اين آيات مشروحاً مفصّلاً، در بعضي از اين آيات متناً و مُجملاً كه آيات «يفسّر بعضها بعضا» اين نمازهاي پنجگانه آمده البته تبيين فقهياش به بركت روايات و احاديث اهل بيت خواهد بود در غالب اين موارد هم با صبر همراه است، خب.
در اين سوره ي مباركه ي «اسراء» كه محلّ بحث است آيات قبلش ناظر به اين بود كه اينها تلاش و كوشششان اين است كه بالأخره زير پايتان را خالي كنند يا با تهديد يا با تحبيب، يا با طمع دادن و تطميع يا با زر و زور ديگر كه بالأخره زير پايت را خالي كنند تو كوتاه بيايي اهل تسامح باشي، اهل تساهل باشي چيزي را كم كني، چيزي را زياد كني كه آيات قبل اين در سال گذشته بيان شد آيه 74 به بعد اين بود كه ﴿وَإِن كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلاً﴾ ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً﴾ ﴿إِذاً لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيراً﴾ ﴿وَإِن كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا وَإِذاً لاَّ يَلْبَثُونَ خِلاَفَكَ إِلَّا قَلِيلاً﴾[19] يا ميخواهند تو را وادار كنند يا نشد تو را تبعيد كنند بعد فرمود تمام اينها را ميتواني تحمّل كني با اقامه ي نماز ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَي غَسَقِ اللَّيْلِ﴾ «و أقم قرآن الفجر»، خب.
اما آن دو نكتهاي كه مربوط به دوتا نماز است يكي نماز صبح، يكي هم نماز شب. درباره ي نماز صبح فرمود: ﴿إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً﴾ رواياتي كه ذيل اين هست ملاحظه فرموديد مشهود است يعني فرشتههايي كه مأمور شباند شاهدند كه اين شخص دارد نماز صبح را ميخواند او را ثبت ميكنند، فرشتههايي كه مأمور روزند اول صبح ميرسند يعني صبح صادق ميبينند اين شخص دارد نماز ميخواند هم «تشهده ملائكة الليل»، هم «تشهده ملائكة اليوم» يا مشهود خود ذات اقدس الهي است به شهادت خاص و به شهود مخصوص و مانند آن لذا نماز صبح اين فضيلت را دارد كه بالأخره انسان از خواب برخيزد خب شب قدري زودتر ميخوابد سبكتر غذا ميخورد كه ديگر نمازش قضا نشود ﴿إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً﴾.
اما راجع به نماز شب آن را در آيه ي 79 جداگانه ذكر فرمود، فرمود: «وَمِنَ الَّيْلِ» پاسي از شب «فَتَهَجَّدْ بِهِ» هُجود همان قيامِ بعدالنوم است كسي كه قبلاً خوابيده بود و برخاست ميگويند «هَجَد» در بحثهايي كه تفاوت بين قعود و جلوس بود اين حرف گذشت كسي كه خوابيده است مينشيند ميگويند «جَلَس»، كسي كه ايستاده است مينشيند ميگويند «قَعَد» چنين فرقي بين قعود و جلوس هست گرچه در بسياري از موارد «قعود» به جاي «جلوس» و «جلوس» به جاي «قعود» كاربرد دارد اما آن فرق اساسيشان اين است اينها مترادف نيستند كه «قَعد» و «جلس» نظير انسان و بشر باشد دوتا رفع باشد يك مفعول ﴿وَمِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ﴾ يعني اين يك فريضه ي زايد است «نَفْل» آن زائد را ميگويند فرمود وجود مبارك ابراهيم از ما فرزند ميخواست ما به او فرزند داديم به او اسحاق داديم ﴿مِن وَراءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ﴾[20] او از ما فرزند خواست ما به او اسحاق داديم نوه هم داديم كه اين نافله است او كه از ما نوه نخواست ما برابر خواسته ي او كه فرزند بود به او اسحاق داديم به او بعد از اسحاق نوه هم داديم لذا يعقوب ميشود نافله يعني زايد بر خواسته ي او، «نَفْل» آن زياده است اينكه فرمود: «نَافِلَةً لَّكَ» نه يعني مستحب است براي اينكه آن امري كه دارد آن امر به معني وجوب است يعني اين غير از آن نمازهاي پنجگانه كه بر همه واجب است بر شما هم واجب است اين نماز شب هم بر شما واجب است منتها «لَّكَ» ديگر بر مردم واجب نيست براي توده ي مردم همان استحباب خاصّ خودش را دارد، خب.
آن نكتهاي كه درباره ي نماز شب است اين است كه فرمود: ﴿عَسَي أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَّحمُوداً﴾ اين كار را اگر كردي يعني نماز شب را به پا كردي به مقام محمود ميرسي يعني به جايي ميرسي كه هر كه تو را شناخت تو را حمد ميكند و هر كه تو را نشناخت مقامت را حمد ميكند الآن آنها كه مؤمناند و موحّدند ميدانند كه به بركت اهل بيت «بيُمنه رُزِق الوري وبوجوده ثبتت في الأرض والسماء»[21] از اينها حقشناسي ميكنند، اينها را مجراي فيض ميدانند، به اينها عرض ارادت ميكنند، به اينها متوسّل ميشوند و مانند آن، آنهايي كه نميدانند اين ذوات قدسي چه چيزهايياند اين مقام كه مجراي فيض خداست اين مقام را حمد ميكنند منتها نميدانند صاحب اين مقام اهلبيتاند اين مقامي است كه «يَحْمده كلّ متنعّمٍ» ديگر نفرمود چه كسي حمد ميكنند كه، حمد مطلق براي چه كسي است؟ براي كسي است كه مجراي فيض مطلق باشد اگر كسي رحمتِ مقطعي بود، محمود مقطعي است اگر كسي ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾[22] بود محمودِ مطلق است ديگر محمود مطلق مظهر آن حميدِ مطلق است كه در سوره ي مباركه ي «ابراهيم» گذشت ﴿فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾[23] ديگر حمد بالأصاله براي اوست «الْحَمْدُ لِلَّهِ» اگر كسي عبدِ الله بود و مظهر اسم اعظم بود او هم محمود مطلق است چه ديگري بداند چه ديگري نداند.
پرسش:...
پاسخ: بله، مثل اينكه كورها به وسيله ي آفتاب نور ميگيرند گرم ميشوند ولو نبينند اين اعماها گرمايشان به وسيله ي چيست؟ بالأخره روز و شب فرق ميكند يا نميكند؟ اينها مگر آب را ميبينند؟ مگر آفتاب را ميبينند؟ مگر ماه را ميبينند؟ مگر ستارهها را ميبينند؟ مگر آسمان را ميبينند؟ مگر زمين را ميبينند؟ اما از بركات همه ي اينها دارند استفاده ميكنند آنكه نميبيند اينچنين نيست كه محروم نباشد البته از بعضي از فيوضات محروم است اگر فرمود: ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾ معنايش همين است ديگر. در پايان سوره ي مباركه ي «توبه» فرمود: ﴿بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ﴾[24] آنچه معلّم باشد، استاد باشد، مهذّب باشد، مزكّي باشد، ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾[25] باشد آن بله براي شاگردان خودش است اما فرمود تا تو هستي من اين مردم را عذاب نميكنم ﴿مَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ﴾[26] خب اينها عمري به جاي صمد، صَنم گفتند اين كعبه را بُتكده كردند بتخانه كردند شما در جريان مشركين و وثنييون و صنميين قريش خوانديد اينها آنقدر اين كعبه كه با معماري و مهندسي دو پيامبر الهي ساخته شد اين را آنچنان بتكده كردند كه حقّالتوليهاش را كليدداري كعبه را با دو مَشك شراب گاهي معامله ميكردند همين ابوسفيانها، همين ابوقبشانها كه داستانش را شنيديد در همان بازيگريهاي قماربازيهاي خودشان گاهي در همان خَمّاريشان اين كليدداري كعبه را، توليت كعبه را با دو مشك شراب فروختند چنين بلايي به سر كعبه درآوردند مگر قبلاً توليت كعبه دست همين مشركين نبود؟ مگر اين را نميفروختند حقّالتوليه؟ مگر جابهجا نميكردند؟ مگر بالاي همين كعبه قمار نميكردند؟ اين مردم را ذات اقدس الهي فرمود به بركت پيغمبر ما فعلاً كاري با اينها نداريم ﴿وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ﴾[27] اين پيغمبر، خب اين ميشود ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾[28] الآن شما شنيديد لِنين حرفهايي زده ماركسيستها حرفهايي زدند، كمونيستها حرفهايي زدند، استالين حرفهايي زدند اينها آمدند آن صبغه ي انساني دستورات پيامبر را گرفتند صبغه ي الهياش را رها كردند آن عبادت و الهيات و قُربيات و امثال ذلك را گذاشتند كنار اين دعوت به اقتصاد و عدل مردم و رعايت حقوق مستضعفان و رعايت حقوق محرومان و اينها را گرفتند اينچنين نبود كه حالا لنين و استالين تازه پيدا شده باشند اين حرفها هم از خود آنها باشد كه اين وجود مبارك حضرت امير اين را صريحاً اعلام كرد فرمود من كارم اين نيست كه به فقير برسم كمك به فقير يك امر عاطفي است شما هم بلديد من آمدم كه جلوي فقر را بگيرم نه به فقير كمك بكنم «لو تَمثّل لِي الفقر رجلاً لقَتلته» من هر جا فقر را ببينم گردن فقر را ميزنم شما عاطفي فكر ميكنيد من عاقلانه، شما ميخواهيد به فقير در اثر جشن عاطفي كمك بكنيد من ميخواهم بيكاري را بردارم كه مردم كريمانه دستشان به سفره ي خودشان دراز بشود نه شما مردم را كمك بكنيد اين را شما در اين صوت العدالة الانسانية ميبينيد «لو تَمثّل لِي الفقر رجلاً لقَتلته» اين در خيلي از كلمات هست كه در نهجالبلاغه نيست خدا غريق رحمت كند آن گذشتهها را و تأييد كند آن موجودين را كه مستدرك نهجالبلاغه نوشتند، متمّم نهجالبلاغه نوشتند چون نهجالبلاغه كتاب حديث نيست كتاب بلاغت است سيّدرضي(رضوان الله تعالي عليه) بارها شنيديد اين بزرگوار آمده آن جملههاي آهنگين، جملههايي كه فصاحتش بيشتر است، بلاغتش بيشتر است آنها را جمع كرده يك خطبه ي پنج صفحهاي حضرت سخنراني نيم ساعته ي حضرت كه چند صفحه است ايشان همهاش جملهاش را انتخاب كرده همين جريان عهدنامه ي مالك كه وجود مبارك حضرت امير به عنوان بخشنامه براي استاندار مصر مرقوم فرمودند قبل از نهجالبلاغه در اين تحفالعقول آمده تحفالعقول قبل از نهجالبلاغه است مفصّلتر از او هم هست بخشنامه كه نبايد آهنگين باشد كه بايد جملاتش دستوري باشد اين جملههاي دستوري فراواني كه در تحفالعقول است و قبل از نهجالبلاغه آمده در نهجالبلاغه نيست.
غرض آن است كه آن دستورها را وجود مبارك حضرت امير بيان فرمود اين ميشود علي آن وقت اين حرف را بعديها پيدا كردند مثل اينكه اذان دارند ميگويند چون از اين به بعد تا پاييز هست قبل از دوازده اذان ميگويند ما زودتر شروع بكنيم بهتر است.