درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

87/02/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر/سوره اسراء/آیه 61 الی 65

 

﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ قَالَ ءَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِيناً﴾﴿61﴾﴿قَالَ أَرَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلاً﴾﴿62﴾﴿قَالَ اذْهَبْ فَمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكُمْ جَزَاءً مَّوْفُوراً﴾﴿63﴾﴿وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُم بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُوراً﴾﴿64﴾﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَي بِرَبِّكَ وَكِيلاً﴾﴿65﴾

 

سورهٴ مباركهٴ «اسراء» همان طوري كه قبلاً ملاحظه فرموديد در مكه نازل شد عناصر محوري سُوَر مكّي اصول دين است و همچنين خطوط كلي اخلاق و فقه و حقوق و علوم. مهم‌ترين عامل گناه اعم از شرك و غير شرك اغواي ابليس است و قرآن كريم كه تبيان كلّ شيء است، بيان است، ﴿هُديً لِلنَّاسِ﴾[1] است همان طوري كه مسائل علمي و اعتقادي را به خوبي تبيين مي‌كند آسيب‌شناسي را، علل و اسباب آفت و اُفت را هم خب تبيين مي‌كند كه چه چيز منشأ انحراف جامعه مي‌شود؟ چه چيز او را به گناه وادار مي‌كند؟ راههاي انحراف به گناه چيست و راه درمانش هم چيست؟ اگر ذات اقدس الهي اين كتاب را به عنوان شِفا معرفي كرده فرمود: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ﴾[2] شِفا بعد از بيان مرض هست و طبيب هست و دارو هست و عصاره‌اش شفا، مشخص مي‌كند كه چه چيز مرض است؟ منشأ پيدايش اين امراض چيست؟ داروي او چيست و طبيب اين درمان كيست؟ و نتيجه‌اش به نام شفا چيست؟

بنابراين جريان ابليس را كه مهم‌ترين عامل انحراف فرد و جامعه هست در فرصتهاي متنوّع بيان مي‌كند، اين يكي و چون آغاز عداوت ابليس از همان جريان سجده‌ نكردن شروع شد آن را به عنوان سرفصل ذكر مي‌كند تا معلوم بشود كه ابليس عدوّ يك قبيله و يك نژاد و يك گروه و يك حزب و يك باند نيست همهٴ احزاب و قبايل و عشاير و افراد و جوامع در تيررَس او هستند كسي بخواهد خود را از شيطان مُبرّيٰ بداند اين‌چنين نيست، اين هم يك مطلب.

مطلب ديگر اينكه او تصميم جدّي گرفته است كه اين كار را انجام بدهد.

مطلب بعدي آن است كه او چون از جن است زاد و وَلد دارد، همسر دارد، نوه دارد، نتيجه دارد، نبيره دارد، نديده دارد كه ﴿إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾[3] .

مطلب بعدي آن است كه او در اثر اغوا و وسوسه در درون انسان راه پيدا مي‌كند وقتي درون انسان راه پيدا كرد در گوهر او تصرّف مي‌كند او را يا به صورت حيوان درمي‌آورد يا به صورت شيطان درمي‌آورد و مانند آن اينكه در قرآن كريم از يك عده به عنوان انعام ياد مي‌شود كه ﴿أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾[4] از عده‌اي هم به عنوان شياطين ياد مي‌شود به عنوان ﴿شَيَاطِينُ ‌الإنْسِ وَالجِن﴾[5] اينها تشبيه نيست، تحقير هم نيست بلكه تحقيق است و در نوبتهاي قبل هم ملاحظه فرموديد كه سه‌تا راه دارد براي اثبات اين مطلب يا خود انسان اهل كشف و شهود باشد باطن افراد را ببيند نظير آنچه كه وجود مبارك امام سجاد، امام باقر(سلام الله عليهما) در صحنهٴ عرفات هم ديدند و هم نشان دادند هم در زمان امام سجاد(سلام الله عليه) كسي به عرض حضرت عرض كرد «ما أكثر الحجيج وأعظم الضجيج» هم در عصر امام باقر(سلام الله عليهما) حضرت فرمود نه خير، اين‌چنين نيست كه حاجيها زياد باشند ناله‌ها كم باشد حاجي كم است و ناله زياد به حضرت عرض كردند اين همه جمعيت در صحنهٴ عرفات شما مي‌فرماييد حاجي كم است؟ فرمود بله، شما حالا بنگريد ببينيد چه چيزي مي‌بينيد هم به اعجاز وجود مبارك امام سجاد هم به اعجاز وجود مبارك امام باقر(سلام الله عليهما) اين افرادي كه در خدمت آن حضرت بودند از اصحاب آن حضرت بودند سؤال كردند ديدند صحنهٴ عرفات است پُر از حيوانات[6] خب آنكه امام زمان خودش را رها مي‌كند و به دنبال سقيفه راه مي‌افتد همين درمي‌آيد چيز ديگر نيست منتها وجود مبارك امام فقط در بعضي از موارد پرده را برمي‌دارد تا عده‌اي ببينند اينها حقيقتاً حيوان‌اند نه اينكه تشبيه باشد كه اگر كسي اهل كشف و شهود بود، خب ﴿أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾[7] را مي‌بيند، اگر خودش به اين مقام نرسيد ﴿لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ﴾ نبود ﴿أَوْ أَلْقَي السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ﴾[8] بايد گوش بدهد ببيند ائمه چه چيزي فرمودند و قبول بكند اگر نه اهل قلب بود، نه اهل سمع بود نه خود ديد نه حاضر بود بشنود و قبول كند يك چند روزي بايد صبر بكند ببيند بعد از مرگ اينها را به چه صورت درمي‌آيند ببيند ذيل اين آيه ﴿يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجاً﴾[9] اين را هم زمخشري نقل كرده هم مرحوم شيخ طوسي هم مرحوم امين‌الاسلام در مجمع هم شيعه‌ها نقل كردند هم سنّيها كه عدهٴ زيادي به صورت حيوانات درمي‌آيند، خب.

اين حيوان‌شدن يك تحوّل جوهري است انسان با علم ساخته مي‌شود، با عقيده ساخته مي‌شود، با انگيزه ساخته مي‌شود، با نيّت ساخته مي‌شود «يحشر الناس علي نيّاتهم»[10] اگر ابليس در درون اينها وسوسه كرد يك‌بار و دوبار از گناهان صغير به گناهان كبير، از گناهان كبير به اكبرِ كبائر آلوده‌شان كرد كم‌كم درون اينها برمي‌گردد اين بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) در نهج‌البلاغه كه فرمود: «فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَانٍ»[11] اينها تحقير نيست، اهانت نيست واقعيتي است چون مي‌بينند ديگر افراد را، خب فرمود اينها ظاهرشان انسان است، باطنشان حيوان است روز قيامت كه ﴿تُبْلَي السَّرَائِرُ﴾[12] مي‌شود معلوم مي‌شود اينها به چه صورت درمي‌آيند اينها كار ابليس است اين‌چنين نيست كه انديشه و انگيزه و عقايد در درازمدت بي‌اثر باشد، خب لذا ذات اقدس الهي اين خطر را در موارد گوناگون به عبارتهاي مختلف در شئون گوناگون ذكر كرده در هر جرياني از يك منظر فتنه‌گري شيطان را ذكر كرده چه اينكه در هر جرياني از منظر خاصّ الهام و تأييدات فرشته‌ها را ذكر كرده، تأييدات انبيا و اوليا را ذكر كرده و مانند آن.

در اين بخش آمده كه شيطان صريحاً مي‌گويد من احتناك مي‌كنم حالا «إحتنَك» يا همان به معناي «أضجعه» است يا به معناي «استأصله» است يا به معناي «أخذ حَنكه» و مانند آن است هر كدام از اين معاني يادشده باشد احتناك، سلطه را مي‌رساند.

پرسش: ...

پاسخ: شيطان برنده نيست ديگران بازنده‌اند شيطان در برابر رحمت الهي كاري پيش نبرده خيليها هستند كه باختند منتها در بحثهاي قبل هم ما داشتيم قرآن كريم بر اساس جهان‌بيني كه گذشته را به حال و گذشته و حال را به آينده وصل مي‌كند خبر مي‌دهد نبايد گفت اكثر مردم اهل معصيت‌اند و گناه‌اند اكثر مردم اهل سعادت‌اند، اكثر مردم اهل رفاه‌اند.

بيان ذلك اين است كه دنيا مقطعي بيش نيست بعد از دنيا مي‌شود برزخ و قيامت اينها يك مقدار سوخت و سوز در برزخ دارند، يك مقدار سوخت و سوز در قيامت و جهنم دارند منتها يك لحظه‌اش قابل تحمل نيست در بيانات نوراني ائمه مخصوصاً امام سجاد(سلام الله عليه) اين است كه به مقداري كه شما مي‌توانيد آتش را در دستتان نگهداريد معصيت كنيد خب يك لحظه‌اش هم نمي‌شود ديگر.

اينها چون كافرِ عنودِ لجوجِ لدود نيستند سرانجام آزاد مي‌شوند وقتي سرانجام آزاد شدند يا به اعراف مي‌آيند و يا وارد بهشت مي‌شوند ابديّت آنها تأمين است ابديّت با يك ميليون سال، دو ميليون سال، يك ميليارد سال، دو ميليارد سال اصلاً قابل قياس نيست وقتي انسان به پشت‌بام خلقت مي‌رود كلّ جهان را نگاه مي‌كند مي‌بيند اكثري به طرف سعادت رفتند آنهايي كه در جهنم مي‌مانند و مُخلّدند يك گروه خاصي‌اند بنابراين از نظر جهان‌بيني گرچه ساليان متمادي عده‌اي در عذاب‌اند ولي بالأخره «من رحمة بدا وإلي ما بدا يعود» سرانجام رحمت است اين براي كلّ نظام است در مقطعهاي خاص بله، آدم وقتي ببينيد مي‌بيند ﴿أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ﴾[13] ، «أكثرهم لا يشعرون» اما همين اكثري با سوخت و سوز مدّتي در برزخ يا در جهنم بالأخره آزاد مي‌شوند ديگر اينكه مخلّد نيستند كه كم‌اند كساني كه مخلّد باشند آنهايي كه ابليس‌گونه فكر مي‌كنند يعني عالماً عامداً در برابر خدا مي‌ايستند و كفر مي‌ورزند و نفاق مي‌ورزند آنهايي كه عالم و عامد باشند بعد از تمام شدن نصاب حجت الهي بر آنها بسيار كم‌اند، خب.

بنابراين اين رحمت است آن وقت در برابر اين همه انبيا و اوليا و وارستگاني كه در عالم هستند و كم هم نيستند اينها به بركت مبارزه است ديگر اگر جهاد نباشد كه ديگر ما نه شهيد داريم، نه فاتح همان طوري كه اين جهاد، رحمت است چون در جهاد بالأخره انسان سه دسته است يا شهيد مي‌شود يا فاتح يا خداي ناكرد تسليم مي‌شود اگر او را تسليم كردند كه معذور است اما اگر تسليم شد بله، وزر و وَبال است اين تثليث كه در جهاد اصغر است در جهاد اوسط و اكبر هم هست ديگر شيطان كه حمله مي‌كند يا انسان تا آخر تير مي‌زند و تير مي‌خورد اين شهيد است اينكه در روايات دارد «من ماتَ علي حُبّ آل‌محمد(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ماتَ شهيدا»[14] همين است اين تسليم نشد كه تا آخرين لحظه چهارتا تير زد، چهارتا تير خورد، چهارتا گناه كرد، چهارتا توبه كرد، چهارتا اشك ريخت، چهارتا معصيت كرد، چهارتا توبه كرد، چهارتا كار خير كرد مكرّر تير زد و تير خورد، تير زد و تير خورد تا بالأخره مُرد تسليم نشد اين بالأخره مسلمان است، شيعه است يا نه، نظير وجود مبارك پيغمبر و اهل‌بيت(عليهم الصلاة و عليهم السلام) كه حضرت فرمود كه «إنّ الله أعانتي علي شيطان حتي أسلم علي يدي»[15] من فاتحم شيطان را به بند كشيدم تابع من شد اينها كم‌اند البته اگر كسي خداي ناكرده عالماً عامداً خودش پناهنده بشود و ﴿يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ﴾[16] خودش پناهنده بشود و تسليم آنها بشود بله، اين مشكل جدّي دارد اما اينها كم‌اند ما در اكثر موارد پيروزيم بالأخره اين طور نيست كه ـ معاذ الله ـ اينها تسليم بشوند كه آنكه تسليم مي‌شود بسيار كم است اينها يا شهيد مي‌شوند يا فاتح بالأخره اين كسي كه در ميدان جهاد اصغر شهيد مي‌شود همه‌اش كه او تير نمي‌زند كه چهارتا تير هم مي‌خورد، چهارتا تير هم مي‌زند اين مي‌شود شهيد در جهاد اوسط و اكبر هم همين طور است بنابراين اكثر مردم در ديدِ جهاني و كلّي به مقصد مي‌رسند و اهل سعادت‌اند و اينها همه به بركت جنگ است ديگر اگر جهادي نباشد، مبارزه‌اي نباشد كه اين حرفها پيش نمي‌آيد، خب.

پرسش: ...

پاسخ: بله، خلود براي همان كفّارِ عنودي است كه عالماً عامداً در برابر ذات اقدس الهي ايستاده‌اند اينها خيلي كم‌اند الآن بسياري از همين كفار حجت خدا بر آنها بالغ نشده خيليها هستند كه مستضعف فكري‌اند، مستضعف فكري كفّاري كه مستضعف فرهنگي و فكري باشند كه خدا عذاب نمي‌كند الآن در اثر اين استكبار بسياري از مردم مناطق دوردست كه در كشورهاي كفر و امثال ذلك زندگي مي‌كنند اصلاً نام اسلام و قرآن و اهل‌بيت را نشنيدند بيچاره‌ها اينها را كه خدا به جهنم نمي‌برد كه مستضعفين فكري را خدا به جهنم نمي‌برد آنها كه حجّت الهي به آنها نرسيد آنها را به جهنم نمي‌برند بسياري از مردم همين طورند اين طور نيست كه الآن اگر عده زيادي كافرند اينها واقعاً قرآن را، روايات را شنيده باشند بعضي از دوستان ما كه چين سفر كرده بودند اوايل انقلاب گفتند كه ما را راهنمايي كردند به منطقه‌اي كه مثلاً روستايي كه همه‌شان مسلمان بودند زن و بچه به احترام نام امام كه شنيده بودند آمدند تا مرز آن روستا به استقبال ما اما تنها حرفي كه مردم زن و مرد اين روستا مي‌زدند «لا إله الاّ الله»، «لا إله الاّ الله» اينها فقط از اسلام همين يك كلمه را بلد بودند چينِ كمونيست كه اصلاً قرآن و عترت براي آنها مطرح نيست، نهج‌البلاغه مطرح نيست اصلاً نماز نمي‌دانند چه چيزي است با اينكه مسلمان‌اند دسترسي نيست كه تازه اين مسلمانهايشان، خب اگر اين استكبار جهاني نگذاشت دين به جايي برسد آنها هم دور ماندند تازه اينها مسلمانانشان هستند آنها كه مستضعف فكري و كافر استضعافي‌اند كه آنها يقيناً جهنم نمي‌روند. بنابراين ذات اقدس الهي همه علل و عوامل را ذكر كرده فرمود اين چندين كار مي‌كند اول در مالتان، بعد در فرزندتان، اگر ما گفتيم ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا﴾[17] اين هم از همان زينت حيات دنيا مي‌آيد اين يك، مواظب كسبتان باشيد، مواظب نكاحتان باشيد و مانند آن.

يك بيان نوراني حضرت امير دارد كه در كلمات قصار نهج‌البلاغه است كه حضرت داشتند سخنراني مي‌كردند عده‌اي در محضر حضرت نشسته بودند نامحرمي هم عبور كرد حضرت فرمود اگر يك وقت هوس كرديد نامحرمي را ببينيد آنكه در خانه داريد هم همين است[18] مشكل شما را حل مي‌كند داعي نداريد ديگر مكرّر نگاه بكنيد مگر انسان چقدر احتياج دارد؟ فرمود اينها چيز ديگر نيستند همانهايي كه شما داريد همان است ديگر شما كه با حلال مي‌توانيد مشكلتان را حل كنيد مبادا به دنبال حرام برويد اين را صريحاً در آن سخنراني بيان كرده «ترمقوا وجوههم وعيونهم» فرمود جاي ديگر نگاه نكنيد اين يك بحث راه‌حل هست فرمود شركت در مال هست، شركت در فرزند هست و مانند آن بعد فرمود اينها كه در باند شيطان‌اند بعضي با يك سوت كشيدن مي‌آيند، بعضي با آژير مي‌آيند، بعضيها را با نيروي مسلّح بايد آورد اين صوت كه دارد ﴿وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُم بِصَوْتِكَ﴾ اين صوت گاهي به معناي دعوت است، خواندن است، گفتن است مثل اينكه در سورهٴ مباركهٴ «حجرات» فرمود: ﴿لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ﴾، ﴿فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ﴾[19] يعني حضرت كه دارند سخنراني مي‌كنند، حرف مي‌زنند صدايتان بالاتر از صداي حضرت نباشد كمتر كنيد الآن هم آنهايي كه موظف‌اند مواظب ادبِ نبوي هستند، ادب زيارت‌اند وقتي حرم نبوي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مشرّف شدند آهسته زيارت مي‌كنند، آرام زيارت مي‌كنند، آرام سلام عرض مي‌كنند ﴿لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ﴾ اين صوت به معني سخن، دعوت، دعا و مانند آن است. يك وقت است كه نه، صوت همان نعره و امثال ذلك است كه ﴿إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ﴾[20] اين يك صوت است، يك وقت صوت است به معناي علامت‌دادن كه نعيق دامدار است كه نعيق دامدار اينهايي كه گوسفندها و گاوها را مي‌چرانند با صداي مخصوص آنها را هدايت مي‌كنند كه يك گوسفند بيايد يا برود، يك حيوان ديگر بيايد يا برود آن دامدار، آن چوپان، آن رَمه‌دار با صوتش اينها را يا مي‌برد يا مي‌آورد يك صوت هم صوت آژير است با صوت‌كشيدن مي‌آيد.

در بعضي از تعبيرات مفسّران مثل مجاهد و امثال مجاهد نقل شده است كه ابوالفتوح نقل كرده كه صوت شيطان همان مزمار و غِنا و امثال ذلك است اين يكي از آن مصاديق است آنجا كه سخن از غيبت و تهمت و كذب است آنها هم صوت شيطان است ديگر اين سخن از مجاهد نقل شده است كه ابوالفتوح نقل كرده و حصر هم نيست تطبيق است در حقيقت، خب.

آنهايي كه خيلي مقاوم‌اند آنها را با نيروهاي پياده‌نظام و سواره‌نظام جَلْب مي‌كند ﴿وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ﴾، بنابراين بعضيها تحت تأثير او هستند، بعضيها مقاوم‌اند، بعضي مقاومتشان كمتر است، بعضي مقاومتشان بيشتر است اين خطرها را ذات اقدس الهي يكي پس از ديگري ذكر كرده اين به ما هشدار داد كه راه نفوذ شيطان چندتاست و مردمي كه تحت سلطه شيطان‌اند چند گروه‌اند و سرانجام فرمود كه راهِ من هم كه هميشه باز است.

بياني ذات اقدس الهي در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» داشت كه آنجا مبسوطاً گذشت فرمود خطر مهمّ شيطان اين است كه او از كمين مي‌آيد خودش هم گفته ﴿لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ﴾[21] قَعيدم، من كمينم سرِ راه راست مي‌نشينم اينها را كه از راه راست پَرت كردم در كجراهه و بيراهه ديگر آنجا كه نمي‌روم كه آنجا هر جا بروند جزء تيول من‌اند من سرِ راه راست مي‌نشينم كه يا اينها را پَرت كنم يا نگذارم بروند ﴿لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ من هر كار خيري اينها مي‌خواهند بكنند من آنجا حاضرم جلويشان را مي‌گيرم يا مخلوط مي‌كنم يا مَشوب مي‌كنم يا منصرف مي‌كنم يا دو دل مي‌كنم و مانند آن، اين است كه صراط مستقيم از شمشير تيزتر است براي اينكه همين است ديگر براي اينكه كسي كمين كرده چنين آدمي، خب انسان بخواهد برود سخت است از اين كمين مي‌خواهد رَد شود انواع و اقسام حِيَل و بهانه هم در دست اوست همين كه گرفت پَرت كرده انسان را انسان را چه به طرف راست پرت كند آتش است، چه به طرف چپ پرت كند آتش است، چه زير پا پرت كند آتش است اينكه در روايات ما دارد صراط مستقيم همهٴ اطرافش آتش است كه اين روي جهنم است همين است ديگر حالا اگر كسي از صراط مستقيم به طرف راست پَرت شد، افراط شد خب عذاب است، به طرف چپ پرت شد تفريط شد عذاب است، از پايين سقوط كرد آن هم عذاب است گاهي تعبير قرآن اين است كه اينها منحرف مي‌شوند، گاهي تعبير اين است كه ﴿وَإِنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ﴾[22] «نَكَبَ» يعني افتاد گاهي انسان مي‌افتد، گاهي تند است، گاهي كُند هر سه جهنّمي‌اند، خب اين خطر كه از هر طرف آدم را تهديد مي‌كند باعث شده كه اين بشود «أحدّ من السيف»[23] از شمشير تيزتر بشود.

در چنين فرصتي اين در كمين است و ذات اقدس الهي مي‌فرمايد نه تنها در كمين است او شما را مي‌بيند شما هم او را نمي‌بينيد حالا ببينيد كار چقدر سخت است كسي در كمين باشد ما را ببيند ما هم او را نبينيم ﴿إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ﴾[24] نه تنها يك‌دانه است همه باندهايش كه چپ و راست و پايين‌اند شما را مي‌بينند كه بربايند شما هم اينها را نمي‌بينيد. بعد فرمود راه‌حلي هم هست راه‌حلي هست كه در حدود 180 درجه اوضاع برگردد به نفع شما كه شما او را ببينيد او شما را نبينيد اين راه‌حل هست.

رساله‌اي هست گويا براي مرحوم ابن‌طاووس است در پايان اين مُهج‌اش چاپ شده اين رساله، رسالهٴ لطيفي است اصلاً آن رساله براي همين نوشته شده كه اگر كسي بخواهد اين خطر را 180 درجه به سود خود برگرداند يعني به جايي برسد كه او شيطان را ببيند و شيطان او را نبيند راه دارد و آن راه اين است كه شيطان شما را به خوبي مي‌بيند، راه را هم به خوبي مي‌بيند، افراط و تفريط و چاه‌اندازي از هر سه طرف را هم مي‌بيند اما خدا را نمي‌بيند چون خودبين و مستكبر اين ديگر خدا را نمي‌بيند اگر اين شخص سالك بگويد «يا الله» به الهي فكر كند و موحّد باشد و مؤمن باشد و به او پناه ببرد خدا به داد او مي‌رسد وقتي خدا خواست به داد او برسد اين شيطان با باندش خدا و فرشتگان رحمت را نمي‌بينند به هيچ وجه، از كجا تير مي‌خورند هم نمي‌بينند ﴿جَعَلْنَاهَا رُجُوماً لِلشَّيَاطِينِ﴾[25] يا ﴿فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ﴾[26] رَجم الهي، تير الهي چه موقع مي‌خورد؟ از كجا مي‌خورد؟ چطور مي‌خورد؟ نمي‌بينند دفعتاً مي‌بينند بدنشان سوراخ سوراخ شده فرار مي‌كنند در اين حال اگر كسي بگويد «يا الله» خدا به داد او مي‌رسد و خدا شيطان را مي‌بيند و شيطان او را نمي‌بيند اين مي‌شود تغيير 180 درجه‌اي به نفع مؤمن كه هست و همه جا هم اين وعده را داد فرمود تو از ما كمك نخواستي كه اگر از ما كمك بخواهي ﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ﴾ شيطان بر شما مسلّط نيست شما بگو «يا الله» ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ﴾[27] حالا ما فقط براي حلّ مشكل مسكن و مرض و ازدواج و امثال ذلك مي‌گوييم «يا الله» در موقع خطر كه ﴿إِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾[28] فرمود اين وسوسه‌اي كه در دلت پيدا شده اين سيخي است كه حماردار به حمار مي‌زند آنها كه دامدارند، انعام در اختيارشان است براي اينكه اين اسب يا حمار با سرعت بيشتري اين بار را ببرد آهني دستشان است، چوبي دستشان است سيخ مي‌زنند به اين حيوان، به اين حمار اين را مي‌گويند نَزغ فرمود اگر سيخ خوردي بگو «يا الله» ديگر دوّمي را نخور ﴿وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾ اينكه قبلاً در زمان جنگ مي‌گفتند هر وقت صداي آژير را شنيديد برويد در پناهگاه آيه همين است ﴿فَاسْتَعِذْ﴾ نه يعني همانجا بايست بگو «أعوذ بالله من الشيطان الرجيم» اگر مي‌گفتند آژير خطر را شنيديد برويد پناهگاه معنايش اين نبود كه همان در خيابان بايستيد بگوييد من مي‌خواهم بروم پناهگاه اينكه آدم را از خطر نجات نمي‌دهد فرمود فوراً برو در پناهگاه ﴿وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ﴾ پناه ببر البته «أعوذ بالله من الشيطان الرجيم» گفتن ثوابي هم دارد اما اين پناهندگي نيست فوراً بگو خدايا چطور وقتي كه آدم آبرويش در خطر است مي‌گويد خدايا، چطور وقتي بيماري در اتاق عمل دارد «أمن يجيب» مي‌خواند وقتي هم كه وسوسه شده كه دارد يك نامحرم را نگاه كن آنجا هم «أمن يجيب» بخوان يا تهمتي يا دروغي يا روميزي، زيرميزي، رشوه‌اي، عشوه‌اي پيشنهاد داد آنجا هم «أمن يجيب» بخوان آنجا اگر «أمن يجيب» خواندي باز 180 درجه فرمود برمي‌گردي كاملاً ما تقويت‌ات مي‌كنيم بويِ بد گناه را به مشامت مي‌رسانيم خودت عاقلانه از آن منصرف مي‌شوي و راحت مي‌شوي، اما اگر بگويي بر شيطان لعنت همان طور دست بگذاري بگيري اينكه ديگر استعاذه نشد كه بنابراين خطر را بيان كرده يعني مرض را مشخص كرده، راه‌حل نشان داده، طبيب كه پيغمبر است مشخص كرده «طبيب دوّار»[29] علاج را مشخص كرده، شِفا را هم مشخص كرده آن وقت قرآ‌ن مي‌شود شفا نه اينكه ممكن است كسي اين دارو را مصرف بكند و شفا پيدا نكند اين طور نيست.

پرسش: ...

پاسخ: موقعيتي به او نداد او كه مرجوم است موقعيت را به انسان داد كه او را خليفهٴ خود قرار داد فرمود من هميشه حاضرم و به شما از هر چيزي هم نزديك‌ترم كمك من هم رايگان است فقط خواستن از شماست شما بخواهيد ما هم كمك مي‌كنيم ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾ بگو ﴿أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ﴾[30] ﴿أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحْضُرُونِ﴾[31] فرمود بخواه از ما ديگر ما كه مجّان شما را به بهشت ببريم كه نيست شما بخواه ما هم مي‌دهيم.

پرسش: ...

پاسخ: اين روز به روز بر گناه او افزوده مي‌شود ذات اقدس الهي هم فرمود: ﴿لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنْهُمْ﴾[32] اول كسي كه وارد جهنم مي‌شود اوست او مخلّد است ابد الدهر اما خب بالأخره در برابر اين همه انبيا و اوليا و صحف آسماني و عقل و فطرت اينها را هم به ما داده ديگر فرمود بالاتر از همه خود منم كه به شما از هر چيزي نزديك‌ترم فقط از من بخواه ما اتفاق افتاده كه وقتي كه دارند غيبت مي‌كنند، دروغ مي‌گويند، تهمت مي‌زنند يا رشوه و امثال ذلك است «أمن يجيب» بخوانيم اگر يك وقت خداي ناكرده بيماري داريم در اتاق عمل آن وقت دست ما به «أمن يجيب» مي‌رود حالا لازم نيست كسي «أمن يجيب» بخواند ولي همان حالت «أمن يجيب» را داشته باشد ديگر بگويد خدايا من را درياب الآن ممكن است خداي ناكرده من آلوده بشوم اين پول را بگيرم، خب چنين حالتي اگر در آدم پيدا بشود يقيناً نجات پيدا مي‌كند ممكن نيست كسي اين طور از خدا بخواهد و خدا او را نجات ندهد فرمود: ﴿إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ﴾[33] بعد شما هم وقتي كه از ذات اقدس الهي كمك گرفتيد او طارد است ديگر اين رساله خيلي رسالهٴ شيريني است در پايان مهج چاپ شده و جداگانه هم «المجتبيٰ لأثر الكذا» هم جداگانه هم چاپ شده اين رساله خيلي مفصّل نيست آدم مي‌تواند با پناهندگي واقعي اين صحنهٴ خطر را با 180 درجه به سود خود برگرداند طوري كه دوستان او به نفع او حركت كنند و شيطان و قبيل او دوستان او را نبينند و دوستان او شيطان را ببينند اين هست بنابراين همه اين جهات را ذات اقدس الهي ذكر كرد.

در جريان ﴿وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ بخشي از روايت چون روايات فراواني در اين زمينه هست حتماً ملاحظه فرموديد در بخش تفسير كنزالدقائق مقدار زيادي بيش از اين تفسيرهاي نورالثقلين و اينها در آن هست در آنجا مسئله ولايت هست، تولّي هست، تبرّي هست كه خيليها در صدر اسلام براي اينكه بفهمند اين بچه حلال‌زاده است يا حرام‌زاده با ولايت وجود مبارك حضرت امير مي‌شناختند اگر اين بچه لبخند مي‌زد يا نگاه دوستانه مي‌كرد به حضرت امير مي‌گفتند طاهر است اگر نه، صورت برمي‌گرداند بغض و غضب پيدا مي‌كرد مي‌فهميدند آلوده است اين هست اينها نه مجاز است نه اغراق است خب اين ﴿وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ همين است ديگر، خب.

فرمود: ﴿قَالَ اذْهَبْ فَمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكُمْ جَزَاءً مَّوْفُوراً﴾ آن ﴿لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ﴾[34] همين بود ديگر اين مي‌شود جزاي موفور فرمود جهنم با شما پُر مي‌شود چه كار مي‌خواهيد بكنيد ﴿وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ﴾ هر كسي را كه توانستي، هر كسي را كه توانستي ﴿وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُم بِصَوْتِكَ﴾ اين صوت به پنج، شش وجه توجيح شده كه اشاره شد بعضيها هستند كه با آژير بايد اينها را بياوري، بعضيها هستند كه با سواره‌نظام يا پياده‌نظام بايد اينها را بياوري ﴿وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ﴾ جَلبه هم صوت شديد است ديگر ﴿وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ يعني به ما مي‌فهماند كه شيطان گاهي شريك مال مي‌شود، گاهي شريك فرزند ﴿وَعِدْهُمْ﴾ در پايان جمع‌بندي فرمود، فرمود اينها را وعده بده هم وعده، هم وعيد هم ﴿الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ﴾[35] در آن هست هم اينكه به اينها وعده بده به اينها بگو كه ما اين بتها را عبادت مي‌كنيم ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَي اللَّهِ زُلْفَي﴾[36] خب اين نيرنگ شيطان بود به اينها آموخت ديگر ﴿هؤُلاَءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ﴾[37] اين وعدهٴ دروغين و نيرنگي است كه شيطان به اينها ياد داد اين «عِدْ» هم مي‌تواند وعد به معناي نويد باشد هم وعد به معناي وعيد باشد چون اين «وعد» به هر دو معنا آمده گرچه «أوعد» فقط در تهديد به كار رفت اما وَعد به هر دو معنا آمده ﴿الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاءِ﴾[38] اين «عِدْ» به هر دو قِسمش قابل توجيه است.

پرسش: ...

پاسخ: بله ديگر ﴿وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ همين است ديگر شركت در او اگر كسي از مال حرام چون بعضي از رواياتش هم در چهارشنبه هفته قبل اشاره شد كه با مال حرام ازدواج بكند، تغذيه بكند، با مال حرام شير پيدا مي‌شود و مانند آن اين بچه شريكِ شيطان است يعني شيطان در پيدايش او شريك است و اگر كسي خداي ناكرده از راه زنا فرزند پيدا كرد آن شريك شيطان است يا نه، با همسرِ خودش بر اساس نگاه نامحرمانه‌اي كه روز به نامحرمي كرد با آن انگيزه كنار بيايد باز هم اين شيطان شريك اوست شرايط اينها هم كاملاً فرق دارد.

اما اين سؤال كه زنازاده‌ها چه جرمي كرده‌اند، البته در قيامت پدر و مادر آلوده به آن ضرري كه رسانده‌اند محكوم خواهند بود يك، ثانياً آن نصاب لازم سعادت و ايمان را هر انساني دارد خواه زنازاده، خواه غير زنازاده به دليل اينكه بسياري از همين مشركين حجاز اينها آلوده بودند پدرانشان، مادرانشان آلوده‌دامن بودند ساليان متمادي بت‌پرست بودند بعد برگشتند عاقبت به خير شدند آن راه براي هميشه باز است ممكن است كسي اگر از اين وضع به دنيا بيايد به آن اوج كمالي كه اوحدي از انسانها مي‌رسند نرسد ولي به كمال لازم مي‌رسد يعني كاملاً مي‌تواند ايمان بياورد، كاملاً مي‌تواند به عدل برسد اما اعدل مطلق بشود، اتقاي مطلق بشود آنها البته بسيار كم است منتها پدر و مادرشان هم در قيامت مسئول‌اند.

جريان صوت شيطان متنوّع است در همان خطبهٴ نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) در خطبهٴ «قاصعه» كه گاهي اشاره مي‌شد آنجا وجود مبارك حضرت امير دارد كه من به پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) عرض كردم اين رَنّه و آهي كه من شنيدم چيست؟ در خطبهٴ 192 كه خطبهٴ معروف به خطبهٴ «قاصعه» هست خطبهٴ 192 آنجا وجود مبارك حضرت امير به پيغمبر(سلام الله عليهما) عرض كرد كه «وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ‌صلي الله عليه وآله وسلم فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هذِهِ الرَّنَّةُ؟ فَقَالَ هذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ. إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَي مَا أَرَي إِلاَّ أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَي خَيْرٍ» فرمود من به حضرت رسول عرض كردم اين صدا چيست؟ اين ناله چيست من شنيدم؟ فرمود اين نالهٴ شيطان است تاكنون در جزيرةالعرب او معبود بود، مطاع بود اما الآن با آمدن وحي ديگر فهميد ديگر جا براي معبود و مطاع بودن او نيست يا علي آنچه را كه من مي‌شنوم تو مي‌شنوي و مانند آن منتها تو پيامبر نيستي، خب.

اين صدا هست اگر كسي گوش ملكوتي داشت اين صوت را هم مي‌شنود رَنّه او، صوت او و امثال ذلك را مي‌شنود.

«و الحمد لله ربّ العالمين»


[1] بقره/سوره2، آیه185.
[2] اسراء/سوره17، آیه82.
[3] اعراف/سوره7، آیه27.
[4] اعراف/سوره7، آیه179.
[5] انعام/سوره6، آیه112.
[6] . بحارالأنوار، ج46، ص261؛ مستدرك‌الوسائل، ج10، ص39.
[7] اعراف/سوره7، آیه179.
[8] ق/سوره50، آیه37.
[9] نبأ/سوره78، آیه18.
[10] . الكافي، ج5، ص20.
[11] . نهج‌البلاغه، خطبهٴ 87.
[12] طارق/سوره86، آیه9.
[13] لقمان/سوره31، آیه25.
[14] . بحارالأنوار، ج23، ص233.
[15] . بحارالأنوار، ج16، ص337.
[16] جن/سوره72، آیه6.
[17] کهف/سوره18، آیه46.
[18] . نهج‌البلاغه، حكمت 420.
[19] حجرات/سوره49، آیه2.
[20] لقمان/سوره31، آیه19.
[21] اعراف/سوره7، آیه16.
[22] مؤمنون/سوره23، آیه74.
[23] . الكافي، ج8، ص312.
[24] اعراف/سوره7، آیه27.
[25] ملک/سوره67، آیه5.
[26] حجر/سوره15، آیه34.
[27] بقره/سوره2، آیه186.
[28] اعراف/سوره7، آیه200.
[29] . نهج‌البلاغه، خطبهٴ 108.
[30] مؤمنون/سوره23، آیه97.
[31] مؤمنون/سوره23، آیه98.
[32] ص/سوره38، آیه85.
[33] اعراف/سوره7، آیه27.
[34] ص/سوره38، آیه85.
[35] بقره/سوره2، آیه268.
[36] زمر/سوره39، آیه3.
[37] یونس/سوره10، آیه18.
[38] بقره/سوره2، آیه268.