درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

87/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر/سوره اسراء/آیه 59 الی 60

 

﴿وَمَا مَنَعَنَا أَن نُرْسِلَ بِالْآيَاتِ إِلَّا أَن كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْآيَاتِ إِلَّا تَخْوِيفاً﴾﴿59﴾﴿وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَاناً كَبِيراً﴾﴿60﴾

 

در بحثهاي قبل اشاره شد كه هر روايتي چه معارض داشته باشد، چه معارض نداشته باشد بايد بر قرآن كريم عرضه بشود معيار حجيّت روايت عدمِ مخالفت با قرآن است نه موافقت با قرآن زيرا بسياري از قيود يا مقيّدها يا بسياري از خصوصيّتها كه مخصّصهاي عام و مطلق در روايات دارند اينها در قرآن كريم نيست اينها را نمي‌شود گفت حجّت نيست در اصول ملاحظه فرموديد كه مخالفت با قرآن مانع است نه موافقت با قرآن شرط، اين يك مطلب.

مطلب دوم مربوط به ذُق است كه ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾[1] معنايش اين است كه انسان مرگ را مي‌ميراند و براي ابد مي‌ماند اين اصل در همه موارد صادق است كه ذائق، مذوق را حذف مي‌كند خواه در عذاب باشد، خواه در نعمت. در عذاب باشد مثل ﴿ذُقْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ﴾[2] در نعمت و كمال باشد مثل «أذِقْنِي فِيه حَلاوة ذكرك»[3] ، «أذِقْني محبّتك»، «مَن ذاالذي ذاق حلاوة محبّتك فرام منك بدلا»[4] و مانند آن در همه موارد آن ذائق، مذوق را حذف مي‌كند اين هم مطلب دوم، اگر آن مذوق عذاب باشد اين با رنج و درد آن را تحمل مي‌كند و اگر نعمت باشد او را با نشاط مي‌پذيرد و همين نعمت باعث پرورش او مي‌شود.

مطلب ديگر اين است كه اگر عذاب مقطعي باشد انسان يك بار كه او را چشيد او از بين مي‌رود ديگر عذابي نيست لكن در جريان عذاب از اين قبيل نيست كه نظير موت باشد در جريان مرگ فرمود: ﴿لاَ يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَي﴾[5] كساني كه وارد صحنهٴ قيامت مي‌شوند ديگر مرگي در كار نيست همان مرگ پيشين است كه اينها آن را چشيده‌اند ديگر نمي‌ميرند براي هميشه مي‌مانند ﴿لاَ يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَي﴾.

اما در جريان عذاب يا در جريان نعمت آن دوام دارد اگر ﴿ذُقْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ﴾[6] يك بار بود بله، ذائق مذوق را حذف مي‌كرد و عذابي در كار نبود اما برابر آنچه كه در سورهٴ مباركهٴ «نساء» آمده است ﴿كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا لِيَذُوقوا الْعَذاب﴾[7] در آيات ديگر در سُوَر ديگر آمد كه ﴿كُلَّمَا أَرَادُوا أَن يَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا﴾[8] هر وقت بخواهند فرار كنند اينها را برمي‌گردانند چون آن مذوق دائم است ذائقهٴ جهنّميها هم هميشه تلخ است، اين هم يك مطلب.

در جريان بهشت هم چون آن مذوق دائم است ذائقهٴ بهشتيها هميشه شيرين است «مَن ذاالذي ذاق حلاوة محبّتك فرام منك بدلا»[9] محصول همان است كه در دعاي كميل از خدا خواستند كه «وَحالي في خدمتك سرمدا» اگر كسي دائماً در خدمت دين بود آنچه در بهشت مي‌چشد دائمي است و اين مَذوق همواره باعث نشاط آن ذائق خواهد بود.

فتحصّل كه هر ذائق، مذوق را حذف مي‌كند اگر آن مذوق تلخ باشد تلخي‌اش را ذائق بايد تحمل كند، اگر شيرين باشد شَهدش را ذائق تحمل مي‌كند يعني لذت مي‌برد، اگر گذرا باشد ديگر خبري از مذوق نيست اين ذائق فاتح مطلق است و اگر آن مذوق دائمي باشد اين ذائق دائماً در عذاب است.

پرسش: ...

پاسخ: خب بله ديگر از برزخ وارد صحنهٴ قيامت شدن يعني انتقال اما وقتي وارد صحنهٴ معاد شدند ديگر ﴿لاَ يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَي﴾[10] .

پرسش: ...

پاسخ: بله ديگر، از برزخ كه وارد قيامت مي‌شوند موت است، وقتي وارد صحنهٴ معاد شدند ديگر موتي نيست همان موت گذشته است اينها براي ابد زنده‌اند خواه در دوزخ باشند، خواه در بهشت كسي اهل مرگ نيست انسان است و ابديّت او، خب، بنابراين ذُق خاصيّتش اين است.

درباره اينكه آيا ائمه(عليهم السلام) ـ معاذ الله ـ ممكن است اشتباه بكنند و در قرآن اشتباهي نيست پس ائمه(عليهم السلام) همتاي قرآن نيستند اين سخن ناصواب است انسان كاملِ معصوم هرگز اشتباه نمي‌كند گاهي ممكن است رواياتي را تقيّةً بفرمايند مطلبي را تقيّةً بفرمايند يا مستمع درست ادراك نكند وگرنه معصوم در احكام الهي همه‌شان بر اساس ﴿مَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَي ٭ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي﴾[11] هستند منتها وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مستقيماً شريعت را از ذات اقدس الهي مي‌گيرد و اهل‌بيت عصمت و طهارت به وسيله پيامبر از اين وحي الهي و الهام الهي بهره‌مندند اين‌چنين نيست كه انسانِ كاملِ معصوم يعني اين چهارده نفر(سلام الله عليهم اجمعين) در بيان احكام دين ـ معاذ الله ـ اشتباه بكنند، خب.

پرسش: ...

پاسخ: موقّت است ديگر بله، يعني طوفاني است يك هفته‌اي همه‌شان در عذاب‌اند حالا يا مي‌ميرند يا در رنج قرار مي‌گيرند اين طوفان يك هفته‌اي دامنگير آنهاست ديگر حالا عذاب ﴿وَلَعَذَابُّ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَي﴾[12] آن در قيامت كبرا هست در دنيا گاهي مقطعي است، گاهي يك روزه است، گاهي بيش از اينهاست.

پرسش: ...

پاسخ: آنجا هم همين طور است ديگر آنجا هم در امور حسّي دستگاه گوارش تحمّل مي‌كند، در عذاب عقلي كه ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَي الْأَفْئِدَةِ﴾[13] فؤاد تحمّل مي‌كند چون فؤاد اگر بخواهد از بين برود ديگر عذابي نيست فرمود: ﴿ثُمَّ لاَ يَمُوتُ فِيهَا وَلاَ يَحْيَي﴾[14] ، ﴿ثُمَّ لاَ يَمُوتُ فِيهَا﴾ تا اينكه با مرگ راحت بشود ﴿وَلاَ يَحْيَي﴾ يعني «حياة طيّبة» اين زنده است اين رنج را بايد تحمّل بكند اين مذوق را بايد تحمل بكند دائماً بايد بچشد براي اينكه خودش هم دائماً در راه گناه عمرش را صرف كرده است، خب اين هم راجع به آن سؤال.

جريان قصّهٴ ناقه صالح(سلام الله عليه) مبسوطاً هم در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» بحثش گذشت هم در سورهٴ مباركهٴ «هود». قوم صالح يعني ثمود اينها دو خطر داشتند يكي براي اين ناقه، يكي براي خود حضرت صالح(سلام الله عليه) در جريان ناقه فرمود: ﴿فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا﴾[15] ، ﴿فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَي فَعَقَرَ﴾[16] درباره خود حضرت صالح فرمود يك عده توطئه كردند كه ما اين را ترور مي‌كنيم ﴿وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ ... لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ﴾[17] نُه حِزب، نُه باند، نُه گروه بودند مُفسد در شهر بودند اينها يك توطئه نهايي و نهاني داشتند كه وجود مبارك پيامبر صالح را از بين ببرند گفتند طرح ما اين است كه او را از بين ببريم شبانه ﴿لَنُبَيِّتَنَّهُ﴾ تَبييت مي‌كنيم، بيتوته و شبانه حمله مي‌كنيم او و اعضاي خانواده‌اش را از بين مي‌بريم بازمانده‌هايي اگر از او ماندند، طلبكارهايي كه از خانوادهٴ او هستند از ما خواستند خون طلب بكنند مي‌گويند ما خبر نداريم ﴿ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ﴾ ما نمي‌دانيم چه كسي او را كُشته. اين تصميم خائنانه را درباره صالح(سلام الله عليه) گرفتند كه موفق نشدند اما آن تصميم مشئومانه را درباره ناقه گرفتند كه اين كار را انجام دادند و ذات اقدس الهي آنها را عذاب كرد مبسوطاً قصهٴ وجود مبارك صالح هم در سورهٴ «اعراف» آمده است هم در سورهٴ «هود» كه بحثش قبلاً گذشت در بعضي از آيات ديگر هم خواهد آمد فرمود: ﴿وَمَا نُرْسِلُ بِالْآيَاتِ إِلَّا تَخْوِيفاً﴾ ما اين معجزات پيشنهادي را به همراه تخويف و انذار نازل مي‌كنيم كه اگر نپذيرفتيد عذاب الهي هست معلوم مي‌شود شما دين را، معجزه را به بازي گرفتيد براي اينكه دعوت بود با برهان، دعوا و ادّعاي نبوّت بود با برهان، آن براهين براي شما كافي نبود معجزه خواستيد ما آيات و بيّنات آورديم هم براي تثبيت اصل نبوّت، هم براي تأييد نبوّت ادّعا شده اين همه كارهاي چهارگانه را كرديم حالا شما حالا پيشنهاد مي‌دهيد كه فلان كار را براي ما انجام بده اين ديگر لجبازي در برابر مكتب ذات اقدس الهي است جريان جهاد ابتدايي هم همين طور است يعني بعد از اينكه دعوت شده، ادّعا شده، براهين اقامه شده، گفتند معجزه بياور انبيا گفتند چَشم، گفتند كرامت داشته باش گفتند بسيار خب، ديگر راه براي اينها بسته است از اين به بعد مي‌خواهند بازي كنند با دين، خب چنين ملّتي بالأخره بايد تنبيه بشود ديگر همين طور رها بكنند هر كسي هر كاري كرده كه نمي‌شود كه جهاد ابتدايي در اين زمينه است كه بعد از اينكه بيّنه و نِصاب رسيد آن‌گاه اينها نه تنها خودشان ايمان نمي‌آورند در حقيقت جلوي ايمان مؤمنان را مي‌خواهند بگيرند چون مستحضريد كه غالباً اين جهاد با آن رهبران كفر است نه با مستضعفان اينها نمي‌گذارند حرف انبيا به مستضعف برسد با داشتن اين عناصر چهارگانه.

آ‌ن‌گاه فرمود: ﴿وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَاناً كَبِيراً﴾ به تعبير سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) اين چهار، پنج جمله صدر و ساقه اين آيه خيلي شفاف و روشن است اما دو عنصر محوري پيچيده در وسط اين آيه است جملهٴ اُوليٰ اين است كه ﴿إِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ﴾ ذات اقدس الهي به جميع اشيا و اشخاص علم دارد، قدرت دارد، احاطهٴ علمي دارد، احاطهٴ اقتداري دارد هيچ كس از علم خدا و از قدرت خدا بيرون نيست اين معنايش روشن است اين ضمناً هشدار هم هست كه كسي از حيطهٴ قدرت الهي بيرون نيست اين جملهٴ اول.

جملهٴ دوم و سوم را فعلاً نخوانيم جملهٴ چهارم اين است كه ﴿وَنُخَوِّفُهُمْ﴾ ما آنها را انذار مي‌كنيم همان طور كه تبشير داريم، انذار هم داريم همان طوري كه دعوت به بهشت هست، انذار به جهنم هست اين هم معنايش روشن است ﴿فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَاناً كَبِيراً﴾ كه بخش پنجم است اين هم روشن است يعني بعضيها هستند كه وارسته‌اند ﴿إِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَاناً وَعَلي رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ﴾[18] اما بعضيها هستند كه «اذا تُليت عليهم آياتنا زادتهم رجساً الي رجسهم» ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ﴾[19] اما ﴿وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَاراً﴾ اين نمونه‌هايش را قبلاً ملاحظه فرموديد الآن شما بهترين ميوه، شاداب‌ترين ميوه سيب و گلابي را شما به يك انسان سالم بدهيد خب مِيل مي‌كند و لذّت مي‌برد و فربه مي‌شود اما همين گلابي شاداب پرآب را به انساني كه دستگاه گوارش او زخم معده دارد پزشك حاذق هم مي‌گويد ميوهٴ خام نخور همين كه لب به اين گلابي زد دلش درد مي‌آيد خب اين تقصير گلابي شيرين است يا تقصير ضعف و بيماري دستگاه گوارش او فرمود اين قرآن نور است، شفاست، رحمت است ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ﴾ اما همين كه مخالف، منافق، كافر، مشرك اين را مي‌بيند چونن تحمّل نمي‌كند ديگر اين داروست براي هدايت او، اين رذايلي كه در او هست در برابر فضيلت وحي مي‌ايستد اين عكس‌العمل نشانهٴ درد اوست او احساس درد مي‌كند منزجر مي‌شود ﴿وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ﴾[20] چون مي‌گويند اين همه آلهه را بگذاريم كنار به دنبال يك خدا برويم همين كه توحيد مطرح مي‌شود اينها چهره‌هايشان عبوس مي‌شود ﴿وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ﴾ اگر سخن از غير خدا باشد اينها با نشاط‌اند، سخن از خدا باشد اينها مُشمئزند سرّش اين است كه دستگاه دروني اينها بيمار است. اين معنا را هم قبلاً مشخص فرمودند بعد هم در همين سوره تبيين مي‌كنند اين بخش پنجم هم كاملاً قابل درك است ﴿فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَاناً﴾ آن هم طغيان كبير.

بخش اول، بخش چهارم، بخش پنجم روشن است شواهد ديگر هم دارد اين بخش دوم و سوم است كه عويصه‌اي است در اين آيه و آن اين است كه ﴿وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِّلنَّاسِ﴾ يك، ﴿وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ﴾ دو. فرمود ما رؤيايي به تو ارائه كرديم كه تو در عالم خواب آن را مشاهده كردي آن رؤيا، فتنه و امتحان مردمي است از يك سو، همان رؤيا شجره‌اي است كه در قرآن لعنت شده از سوي ديگر، ما بايد ببينيم در قرآن رؤيايي هست كه با اين هماهنگ باشد يا نه؟ شجره‌اي هست كه با اين هماهنگ باشد يا نه؟ شجرهٴ ملعونه‌اي هست كه با اين هماهنگ باشد يا نه؟ اگر ما در يك بخش از آيات لَعن يافتيم نه سخن از شجرهٴ ملعونه يا شجره يافتيم بلا لَعن يا شجرهٴ ملعونه يافتيم اما در بيداري، نه در خواب آنها نمي‌توانند مبيّن و مفسّر اين آيه باشند ما بايد رؤيايي ثابت كنيم كه قرآن از آن رؤيا خبر داد يك، در مضمون آن رؤيا سخن از شجرهٴ ملعونه هم هست دو، اگر توانستيم اينها را منسجماً در بعضي از آيات بيابيم كه خيلي كار آسان است نشد تلفيقي كه به هم بخورد نه اينكه ما سرهم بكنيم اگر آن لَعن را كنار اين شجر گذاشتيم اين شجر را كنار آن لعن گذاشتيم بشود اين مثل اعضاي يك تن كه به هم مي‌خورند اين بشود شجرهٴ ملعونه بايد اين طور باشد و بايد بخورد به مسئله رؤيا تا تفسير اين آيه باشد.

رؤياهايي كه در قرآن هست براي انبياي ديگر كاري به وجود مبارك پيغمبر(عليهم الصلاة و عليهم السلام) ندارد مثل رؤياي حضرت ابراهيم، رؤياي حضرت يوسف آنها مربوط به خودشان است رؤيايي كه مربوط به پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است بخش قابل توجّهي از آنها در مدينه بود و اين سورهٴ مباركهٴ «اسراء» در مكه است آن رؤياهاي سالهاي بعد نمي‌تواند مفسّر رؤياي مكه باشد كه در سورهٴ «اسراء» آمده.

در سورهٴ مباركهٴ «فتح» جريان رؤياي اينكه شما وارد مسجدالحرام مي‌شويد ﴿لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ﴾ آن آمده آيه 27 سورهٴ مباركهٴ «فتح» ﴿لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ﴾ يعني وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) رؤيايي داشت در خواب و ذات اقدس الهي ارائه كرد وجود مبارك پيغمبر ديد اين رؤيا صادق است و خدا هم خوب راست نشان داد واقعيّت را درست نشان داد ﴿لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ﴾ آن رؤيا اين است كه به حضرت فرمود: ﴿لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ﴾ شما كه از مسجد و شجره احرام بستيد امروز كه مشركان جلوي مكه را گرفتند و مانع ورود شما حاجيان و مُعتمران‌اند در آينده ان‌شاءالله با «نون» تأكيد ثَقيله با «لام» به طور اكيد بيان كرد كه شما حتماً وارد مسجدالحرام مي‌شويد بدون خونريزي در كمال امنيّت مي‌رويد آنهايي كه بايد حَلق كنند سرهايشان را حَلق مي‌كنند، آنهايي كه بايد تقصير كنند تقصير مي‌كنند، معتمران و حاجيان، صروره و غير صروره وظيفه‌شان را انجام مي‌دهند بلا محذور اين رؤيايي بود كه ذات اقدس الهي به پيامبر ارائه كرد فرمود اين كار مي‌شود. سالي كه وجود مبارك پيامبر حركت كردند آمدند مشركان اينها را مسدود كردند نگذاشتند صلحي و غير صلحي اتفاق افتاد برخي اعتراض كردند به حضرت كه شما گفتيد ما حتماً وارد مسجدالحرام مي‌شويم حضرت فرمود ما كه نگفتيم امسال وارد مسجدالحرام مي‌شويم اين مصلحتي بود ما تا اينجا بياييم صلحي داشته باشيم و قراري داشته باشيم در آينده هم خواهيم آمد ما هرگز به شما نگفتيم كه فلان سال هجري ما وارد مسجدالحرام مي‌شويم كه پاسخ آن آقا را وجود مبارك پيغمبر داد، خب.

پرسش: ...

پاسخ: براي معصوم كه حجّت است چون سرّش اين است كه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود «تَنام عيني ولا يَنام قلبي»[21] ما كه نمي‌خوابيم كه حضرت فرمود چشمِ من مي‌خوابد ديگران مي‌خوابند اصلاً معلوم نيست كه شيطان با آنها چه مي‌كند فرمود: «تَنام عيني ولا يَنام قلبي» گرچه بخشي از اين دربارهٴ مؤمنان خالص هم آمده است اما در عالم رؤيا اينها بيدارند يك.

ابورافع است ظاهراً اين در يكي از داستانها در سفري وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مقداري استراحت كردند ابورافع رفت كنار درختي شاخه‌اي را شكاند حضرت در همان عالم خواب فرمود چه مي‌كني؟ عرض كرد خواستم ببينم كه شما در خواب مي‌بينيد يا نه؟ فرمود خيال كردي قلب ما هم مي‌خوابند حالا حضرت خواب است ابورافع هم بيدار دارد امتحان مي‌كند فرمود اين چه كاري است داري مي‌كني مگر ما مي‌خوابي؟ آن كسي كه انسان كامل است مثل وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) خواب و بيداري‌اش يكسان است، حجّت است آن ابراهيم خليل است كه خوابش حجّت بود، اين وجود مبارك يوسف صدّيق است كه خوابش واقعيّت داشت، اين وجود مبارك پيغمبر اسلام(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است كه واقعيّت دارد ديگران بله، خوابشان حجّت نيست.

پرسش: ...

پاسخ: اين رؤيا است بله، مثل علم كه علما ورثهٴ انبيا هستند چون اينها مقول به تشكيك‌اند خدا عالم است، انبيا عالم‌اند، ائمه عالم‌اند، علما هم عالم‌اند اما بالأخره اين علم با آن علم مثل اينكه نَمي است در برابر يك دريا آنها بالاصاله است براي ذات اقدس الهي بالاصاله است، براي اولياي الهي بالوحي و الهام است، براي علما در اثر درس و بحث است اين خطاپذير است آنها نيستند، اين سهو و نسيان‌پذير است آنها نسيتند اين كسبي است، آن ارثي است اين با علم حصول است آن با علم حضور است و صدها فرق ديگر ولي بالأخره مثل نور شمع و نور شمس كه فاصله خيلي است ديگر در يك معناي جامع البته شريك‌اند اينها كه مشترك لفظي نيستند اين معاني كه، خب.

در آيه 27 سورهٴ مباركهٴ «فتح» فرمود اين رؤيا، رؤياي صادقه است شما يقيناً وارد مسجدالحرام مي‌شويد با امنيت وارد مي‌شويد جنگ و خونريزي هم نيست آنها كه بايد سر بتراشند مي‌تراشند آنها كه بايد ناخن بگيرند يا مو كوتاه كنند مي‌كنند هيچ محذوري هم نيست اما خب اين رؤيا در مدينه پيدا شده است نه در مكه و مربوط به سُوَر مدني است. آيه محلّ بحث در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» در مكه نازل شده است بايد آيات رؤيايي اثبات بشود كه قبلاً در مكه اتفاق افتاد و همچنين رؤياهاي ديگري كه در مدينه اتفاق افتاد مثل آنچه كه در سورهٴ مباركهٴ «انفال» بحثش قبلاً گذشت آن هم در مدينه اتفاق افتاد در سورهٴ مباركهٴ «انفال» آيه 43 اين است ﴿إِذْ يُرِيكَهُمُ اللّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلاً وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيراً لَفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ﴾ در جريان جنگ بدر ذات اقدس الهي به پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نشان داد كه يك گروه كمي به طرف شما حمله مي‌كنند شما پيروز مي‌شويد و همين معنا را هم ذات مقدس حضرت به مؤمنان گفت كه اينها كم‌اند اينكه گروه كم را نشان پيامبر داد در بخشهاي ديگر هم در همان آيه در سورهٴ مباركهٴ «انفال» آيه 44 فرمود: ﴿وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلاً وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللّهُ أَمْراً كَانَ مَفْعُولاً﴾ مبسوطاً در سورهٴ مباركهٴ «انفال» گذشت كه اين چشم‌بندي نيست ـ معاذ الله ـ در بخشي از اين ميدان جنگ بدر كفّار، مؤمنين را اندك ديدند وقتي جلو آمدند آنها را زياد ديدند خيال كردند كه جمعيتشان كم است همين كه آمدند حمله بكنند ديدند جمعيت اينها زياد است در طليعهٴ برخورد در چشم مشركان اينها كم ظهور كردند در آن ميدان مَصاف و جنگاوري زياد جلوه كردند كه ناچار شدند و مرعوب شدند و ترسيدند و شكست خوردند اينها چشم‌بندي نيست اينها ارائهٴ واقعيّت است اگر فرمود: ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ﴾[22] اگر حقيقت دنيا اندك است دنيازدگان اندك‌اند، دنيامحوران اندك‌اند حقيقت دنيامداران را نشان انبيا مي‌دهد، نشان مردم مي‌دهد و اگر جمعيّت مؤمنين را در چشم آنها كم نشان مي‌دهد خب اينها كم بودند يك سوم جمعيت مشركين بودند، اگر اينها را در چشم آنها زياد نشان مي‌دهند براي اينكه اينها اهل كوثر‌ند آنها اهل تكاثرند، اينها اهل حكمت‌اند، اينها خير كثيرند، اينها فراواني نعمت را به همراه دارند حقيقت اينها را به چشم آنها نشان داد اين مباحث سه، چهارگانه در تفاوت ديد در سورهٴ مباركهٴ «انفال» گذشت ولي به هر تقدير اين رؤيا در مدينه اتفاق افتاد يك و اين رؤياي مدينه كه در سورهٴ «انفال» است نظير رؤياي مدينه‌اي كه در سورهٴ مباركهٴ «فتح» است هر دو رؤياي مُبشّره‌اند رؤيايي هستند كه بشارت را به همراه دارند جزء شجرهٴ ملعونه نيستند هيچ كدام شجرهٴ ملعونه نيست اينها هر كدام شجرهٴ طيّبه‌اند هم از نظر تاريخ اين دوتا رؤيا با رؤياي محلّ بحث هماهنگ نيستند، هم از نظر محتوا آنها رؤياهاي مبشّره‌اند اين رؤيايي كه فتنه است از يك سو، شجرهٴ ملعونه است از سوي ديگر آن را بايد جاي ديگر تأمين كرد.

در جريان آن رؤيايي كه نسبت به بني‌اميه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ديد كه خواب مي‌بيند بوزينه‌هايي روي منبر آن حضرت مي‌نشينند خيلي هم متأثّر مي‌شود بعد تعبير شد كه اينها بعد از رحلت شما و مشكلاتي كه براي حضرت امير(سلام الله عليه) پيش مي‌آيد اينها صاحب منبر مي‌شوند همين منبر را امويها تصاحب مي‌كنند روي همين منبر است كه وجود مبارك حضرت امير سبّ مي‌شود اين رؤيا مي‌تواند فتنه باشد يك، شجرهٴ ملعونه هم باشد دو منتها اگر ما بتوانيم اين اشكال اول را حل بكنيم اين قابل تطبيق است اين رؤيا در مدينه اتفاق افتاد كه وجود مبارك حضرت رؤيا را در مكه ديد اگر اين رؤيا در مدينه اتفاق افتاد همان اشكال قبلي اينجا هم هست اگر اين رؤيا در مكه اتفاق افتاد قابل تطبيق است براي اينكه اينها شجرهٴ خبيثه‌اند، شجرهٴ ملعونه‌اند همان طوري كه مردان الهي شجرهٴ طيّبه‌اند افراد آلودهٴ شرك و نفاق و كفر هم شجرهٴ خبيثه‌اند، شجرهٴ ملعونه هستند آن مشكل بايد حل بشود.

وجهي هم كه مرحوم امين‌الاسلام از ديگران نقل كردند كه بعضيها گفتند چون ملاحظه فرموديد بالأخره رؤيايي كه بتواند با اين آيه هماهنگ باشد كسي ارائه نكرده است اينها ناچار شدند اين رؤيا را به معني رؤيت بگيرند گفتند اين آيه در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» است اول اسراء سخن از اسراء و معراج و وجود مبارك پيغمبر است، در آنجا سخن از رؤيت است كه ما اين را برديم ﴿لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا﴾ يا ببيند آيات منطقه‌اي كه ﴿بَارَكْنَا حَوْلَهُ﴾ بعد وقتي متوجه شدند كه آيه محلّ بحث از رؤيا سخن مي‌گويد آيه اول سورهٴ «اسراء» از رؤيت سخن مي‌گويد و رؤيا غير از رؤيت است گفتند چون آن رؤيا در اسرا بود و در شب بود ديدن شب رؤيتِ شبانه به مثابه رؤياست خب اينها بي‌تكلّف نيست كه ما رؤيا را به معني رؤيت بگيريم و مصحّح اين حمل هم اين باشد چون اسرا در شب بود ديدنِ در شب رؤيت در شب به منزلهٴ رؤياست.

اين سخن هم ناصواب است ما بايد رؤيايي داشته باشيم كه اين رؤيا در مكه حاصل شده باشد يك و پديدهٴ تلخ هم در آن رؤيا مشهود شده باشد دو تا قابل انطباق باشد بر اين آيه سه كه فرمود شجره‌اي است كه اين رؤيا فتنه است و شجرهٴ ملعونه است. فتنه‌بودن قابل تطبيق بر شجرهٴ زقّوم و امثال زقّوم هست اما شجرهٴ ملعونهٴ في القرآن ما نداريم ما شجرهٴ منهي عنها داريم اما نه ملعونه به وجود مبارك آدم و حوّا(سلام الله عليهما) فرمود: ﴿لاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ﴾[23] اين شجره منهي عنهاست نه ملعونه بالأخره در آن بهشت بود چيزي در بهشت نعمتي در بهشت كه مورد لعنت نيست از وجود مبارك امام رضا(سلام الله عليه) رسيده است كه تاريخ دربارهٴ بيان مصداق اين شجره مختلف است بعضي از روايات دارد كه آن درخت انگور بود، بعضي دارد خرما بود، بعضي دارد كه درخت نبود همان خوشهٴ گندم بود آيا گندم بود؟ آيا انگور بود؟ آيا خرما بود؟ چه چيزي بود فرمود همه اين نقلها درست است عرض كرد چطور؟ فرمود درخت بهشت مثل درخت دنيا نيست كه درخت انگور فقط انگور بدهد هر چه را بهشتي طلب بكند مي‌دهد او را كه باغبان نكاشت و نكِشت اين را خود اين شخص كِشت هر چه را اين طلب بكند ﴿لَهُم مَا يَشَاؤُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ﴾[24] خب چنين عالمي كه نعمتش اين‌چنين است، درختش اين‌چنين است اين منهي عنها مي‌تواند باشد اما ملعونه نمي‌تواند باشد.

پس شجرهٴ ملعونه قابل تطبيق بر شجرهٴ منهي عنها نيست ما شجره‌اي داريم كه در قرآن كريم فتنه است ولي لعنت نشده يعني اين بخش كه ﴿إِلَّا فِتْنَةً لِّلنَّاسِ﴾ را تأمين مي‌كند اما ﴿وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ﴾ را تأمين نمي‌كند شجرهٴ زقّوم و مانند آن اينها فتنه شده ﴿إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ﴾[25] فتنه شده وقتي اين آيات نازل مي‌شد اين مشركان پوزخند مي‌زدند مي‌گفتند اين چه چيزي مي‌گويد؟ از يك طرف مي‌گويد آتش جهنم به قدري گدازنده است كه سنگ را آب مي‌كند، از طرفي مي‌گويد كه در اين جهنم درخت سبز مي‌شود ديگر نمي‌داند ما يك درخت آتشي داريم، درخت نسوز داريم اين درختي است كه اصلاً آبش آتش است اين شجره‌اي است كه ﴿تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ ٭ طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّيَاطِينِ﴾[26] اين خيال مي‌كند آتش قيامت هم مثل اين آتش دنياست. فرمود بالأخره اين فتنه است براي اينها دربارهٴ شجرهٴ زقّوم وقتي كه نازل شده است اينها همين فتنه را كردند ﴿إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ﴾ كه وارد شده است همين فتنه را كردند ﴿إِلَّا فِتْنَةً لِّلنَّاسِ﴾ است اما نه شجرهٴ زقّوم ملعون است، نه ﴿شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ﴾ اينها مأموران الهي‌اند جهنم مأمور الهي است، مسئولان و گردانندگان و كارگزاران جهنم فرشتگان الهي‌اند ﴿عَلَيْهَا مَلاَئِكَةٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ﴾، ﴿لاَ يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ﴾[27] با عظمت و تجليل خدا از گرداننده‌هاي جهنم ياد مي‌كند آنجا كسي خلاف نمي‌كند آنجا نه كسي بيشتر از آن مقدار عذاب نمي‌كند كسي را مأموران الهي‌اند اينها هم به فرمان الهي مشتعل مي‌شوند پس درخت جهنم ملعون نيست نارِ جهنم ملعون نيست ﴿وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلاَئِكَةً﴾[28] آنها هم ملعون نيستند پس يك شجرهٴ ملعونه‌اي ما بالأخره بايد ثابت بكنيم كه هم فتنه باشد هم با رؤياي وجود مبارك پيغمبر هماهنگ باشد پس آنكه الآن ما به دنبالش بايد فحص بكنيم ثابت بكنيم اين است كه بايد در مدينه باشد رؤيا باشد نه رؤيت، فتنه باشد براي مردم يعني عده‌اي كه اهل ايمان نيستند به صورت شجره باشد و لعنش هم در قرآن كريم آمده باشد اين را بايد ثابت بكنيم اين مجموعه را فرمود: ﴿وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ﴾ از گذشته خبر مي‌دهد ديگر ﴿وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ﴾.

«و الحمد لله ربّ العالمين»


[1] آل عمران/سوره3، آیه185.
[2] دخان/سوره44، آیه49.
[3] . مفاتيح‌الجنان، دعاي روز چهارم رمضان.
[4] . مفاتيح‌الجنان، مناجات المحبّين.
[5] دخان/سوره44، آیه56.
[6] دخان/سوره44، آیه49.
[7] نساء/سوره4، آیه56.
[8] حج/سوره22، آیه22.
[9] . مفاتيح‌الجنان، مناجات المحبّين.
[10] دخان/سوره44، آیه56.
[11] نجم/سوره53، آیه3 ـ 4.
[12] طه/سوره20، آیه127.
[13] همزه/سوره104، آیه6 ـ 7.
[14] اعلی/سوره87، آیه13.
[15] شمس/سوره91، آیه14.
[16] قمر/سوره54، آیه29.
[17] نمل/سوره27، آیه48 ـ 49.
[18] انفال/سوره8، آیه2.
[19] اسراء/سوره17، آیه82.
[20] زمر/سوره39، آیه45.
[21] . بحارالأنوار، ج73، ص189.
[22] نساء/سوره4، آیه77.
[23] بقره/سوره2، آیه35.
[24] ق/سوره50، آیه35.
[25] صافات/سوره37، آیه64.
[26] صافات/سوره37، آیه64 ـ 65.
[27] تحریم/سوره66، آیه6.
[28] مدثر/سوره74، آیه31.