87/01/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/سوره اسراء/آیه 53 الی 55
﴿وَ قُل لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوّاً مُبِيناً﴾﴿53﴾﴿رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِن يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِن يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً﴾﴿54﴾﴿وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَن فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَي بَعْضٍ وَآتَيْنَا دَاوُدَ زَبُوراً﴾﴿55﴾
براي تأمين يك مدينهٴ فاضله هم عقايد برهاني لازم است، هم اخلاق صحيح و هم اعمال صالح و هم روابط محلّي، منطقهاي و بينالمللي تام. قرآن كريم كه اين داعيه را دارد در همه اين بخشهاي يادشده برنامه دارد مسائل مربوط به عقايد توحيد و نبوّت و معاد را با برهان ارائه فرمود. در روابط محلّي و منطقهاي و بينالمللي هم در سه بخش برنامه دارد مهمترين چيزي كه جامعه را منسجم ميكند حُسن گفتار و رفتار و نوشتار است يعني جامعهاي اگر مطبوعات آنها با ادبيات ديني اداره بشود، رفتار آنها با ادبيات ديني اداره بشود، گفتار آنها با ادبيات ديني اداره بشود آن مدينه ميتواند مدينهٴ فاضله باشد.
مطلب بعدي آن است كه اينكه ذات اقدس الهي دستور داد فرمود به وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) دستور داد فرمود به بندگان من بگو كه با كلمهٴ احسن سخن بگويند، با روش احسن سخن بگويند اين هم مربوط به گفتاري است مربوط به داخلهٴ خود حوزهٴ ايماني و اسلامي و هم در سطح منطقهاي يعني منطقهاي كه قرآن بيان ميكند اقليمي و جغرافيايي نيست اعتقادي است وقتي گفته شد محلّي يعني در حوزهٴ اسلامي، وقتي گفته شد منطقهاي يعني در حوزهٴ موحّدان. مسلمانها با مسيحيها با يهوديها با زرتشتيها و مانند آن وقتي گفته ميشود بينالمللي يعني مسلمانها با ديگران خواه اهل يك نِحلهاي باشند يا ملّتي نداشته باشند يا كافر باشند يا مشرك باشند و مانند آن. در هر سه منطقه قرآن كريم دستور داد كه ﴿بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ سخن بگويند. در حوزهٴ داخلي و اسلامي كه نسبت به يكديگر خب روشن است نسبت به منطقهاي يعني مسلمانها با يهوديها، با مسيحيها و مانند آن فرمود: ﴿وَلاَ تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[1] .
درباره مشركان هم اين آيه مطرح است چون اين آيه در مكه نازل شد و محور اصلي برخورد مسلمانها با مشركان و كافران و اينها بود فرمود: ﴿قُل لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ درست است كه بر اساس برهان اعتقادي آنها اهل ضلالتاند، اهل جهنماند ولي شما نگوييد جهنّميها، شما نگوييد گمراهها براي اينكه اين كارها حسابرسي به عهده خداست ذات اقدس الهي بساط قيامت را پهن ميكند از شما نخواستند كه مردم را طرد كنيد بگوييد شما جهنّمي هستيد، شما اهل ضلالتيد شما فقط با برهان سخن بگوييد كه حرفِ خوب ميزنيد و روشتان هم در برخورد مؤدّبانه باشد كه خوب حرف بزنيد هم با برهان سخن بگوييد كه محتوا خوب باشد، هم در ادبيات محاوره مواظب ادب باشيد ﴿قُل لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ اين هم يك مطلب.
پرسش: ...
پاسخ: بله مخاطب، عباداً يعني به مسلمانها، اما مخاطبانِ اين گويندهها ﴿قُل لِعِبَادِي﴾ به چه كسي بگوييد مطلق است كه آن اعمّ از محلّي و منطقهاي و بينالمللي است خداي سبحان به مسلمانها دستور ميدهد كه شما خوب حرف بزنيد، با چه كسي؟ آن «حذف المتعلّق يدلّ علي العموم» قدر متيقّنش در محور بحث مشركاناند به مسلمانها ميفرمايد مسلمانها شما با مشركان كه ميخواهيد سخن بگوييد با ادبيات خوب سخن بگوييد وقتي مسلمانها مأمور شدند كه با مشركان با ادبيات خوب سخن بگويند وظيفهٴ مسلمانها با اهل كتاب، وظيفهٴ مسلمانها با خودشان روشنتر است كه بايد با همين ادبيات خوب سخن بگويند.
پرسش: ...
پاسخ: بله، آن هم آيه لَعن كه لَعنت خدا و ملائكه و لعنت خدا بر آنها و لعنت خدا بر آنها و لعنت مردم بر آنها هست اما بر اساس اشخاص معيّن نيست بر اساس عناوين است كساني كه كافرند، كساني كه مشركاند، كساني كه ظالماند ﴿أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَالْمَلاَئِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ﴾[2] يك عنوان است كه ميتواند در مورد ضرورت تطبيق بشود اما بر اساس اشخاص معيّن كه مثلاً.
پرسش: ...
پاسخ: بله، آنها هم هست اما در اينگونه از موارد حالا باز اشاره ميشود كه اگر يك وقت آدم اينها را به طور علني ذكر بكند همان خطري پيش ميآيد كه كاملِ بهايي در تاريخ خودش تاريخ طبري يعني اين كاملِ بهايي كه براي سه، چهار قرن قبل است سه قرن قبل است نه آن طبري معروف ايشان ميگويد اين طوري كه اينها علني ميكنند اين سنّيهاي متعصّب و ناصبيهاي آندلس سابق اينها هم در تاسوعا و عاشورا ـ معاذ الله ـ همان كار را ميكنند كه شيعهها در نُهم ربيع اين كار را ميكنند اين هست حالا اين را فقه بايد اجازه بدهد، تقيّه معنايش چيست؟ پيامدهايي نظير تخريب سامرّا هست آيا آدم مجاز است علناً اين كار را بكند آنها هم اين كار را ميكنند غرض آن است اين كار سهلالمئونه است آدم بنشيند تسبيح دست بگيرد اما آنها هم هست تخريب سامرا را هم به دنبال دارد اين را شما بايد بحث فقهي بكنيد كه آيا در اينگونه از موارد جاي تقيّه است؟ علني است؟ مخفيانه است؟ زيارت عاشورا را آدم چطور بخواند؟ كجا بخواند؟ چطور بخواند؟ علني اگر كردي همان حرفِ تاريخ كامل بهايي است كه اينجا نهم ربيع است، آنجا نهم عاشورا من اوّلين باري كه آن كتاب را ديدم واقعاً جگرم سوخت چه كسي حاضر است حالا تاسوعا ديگران آن كار را بكنند كه اينجا نهم ربيع ميكنند اين هست چه بخواهيم، چه نخواهيم جريان سامرا هست چه بخواهيم، چه نخواهيم.
پرسش: ...
پاسخ: بله، آن درست است نشاط و خوشحالي و آن براي اينكه وجود مبارك وليّعصر(ارواحنا فداه) آغاز ولايت اوست.
پرسش: ...
پاسخ: بله، نه آن حالا آن يك مرحله اينها تا حدودي قابل تحمّل هست براي اينكه رواياتي جعل كردند اما آنكه سنّيها و ناصبيهاي آندلس ميكردند اين جگر آدم را خراش ميدهد چطور آدم ميتواند آن را تحمل بكند اين هست بالأخره اين بايد يك بحث فقهي بشود كه آيا اينجاها جاي تقيّه است يا نه؟ علني جايز است يا نه؟ مخفيانه جايز است يا نه؟ آن ثواب زيارت عاشورا هم سرِ جايش محفوظ است آدم ميتواند آنها را بخواند، تنها بخواند، با خودش بخواند، با خداي خودش زمزمه داشته باشد يا علني «علي رئوس الأشهاد» بخواند.
غرض اين است كه اين كارها چه ما بخواهيم، چه نخواهيم هست فقه هم بايد براي اينها برنامهريزي بكند، اين يك مرحله. فرمود: ﴿قُل لِعِبَادِي﴾ شما با مشركان اينها كه بتپرستاند با اينها خوب حرف بزنيد اگر فحش است كه آنها بيشتر بلدند، اگر فحّاشي و بدگويي است كه آنها بيشتر بلدند همين جريان كاريكاتورهاي دانمارك و هلند براي مسلمانها كه مقدور نيست چنين هتك و حرمتي نسبت به مقدّسات كسي انجام بدهند اين راهش بيان مبارزهٴ فكري هست، اعتقادي هست كه اين با حقوق بشر سازگار نيست، اين با آزادي سازگار نيست، هتك مقدّسات در هيچ ملتي روا نيست، تحريم كالاهاي دانمارك هست، تحريم كالاهاي هلند هست، تجديد نظر كردن در بعضي از روابط ديپلماسي هست اينها هست اما حالا اگر آنها چنين كاري كردند آدم هم يك كار ديگر بكند اين نيست الآن فُحش به دست آنهاست در روايات ما هم دارد كه شما با ديگران در نيفتيد براي اينكه يقيناً شكست ميخوريد براي اينكه شما مسلمانيد، مؤمنيند بالأخره مرزي براي گفتار قائليد. مؤمن، مُلجَم است لِگام در دهنش است هر حرفي، هر فحشي، هر هتّاكي را نميكند اما آنها مُلجم نيستند لجامگسيختهاند هر چه چيزي دلشان بخواهد ميگويند.
پرسش: ...
پاسخ: بله، آن ميدان جنگ است آن جاي هشت ساله است آنجا سخن از فُحش نبود سخن از گلوله بود كه اينها ﴿أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ﴾[3] بودند نه سخن از سبّابين در بيانات نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) هست در نهجالبلاغه كه در جبهه جنگ عدهاي داشتند امويان را فُحش ميدادند وجود مبارك حضرت در آنجا آن خطبه را ايراد كرده كه «أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ» خطبهٴ 206 نهجالبلاغه اين است «و قد سمع قوماً من أَصحابه يسبون اهل الشام» يعني جريان اهل صفين را فرمود: «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ» فُحش نگوييد «وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ» شما فجايع تاريخي اينها، ظلم اينها، مزاحمتهاي اينها، تبعيضهاي اينها را بررسي كنيد اين يك سخن حقّي است و كارسازتر هم هست فحش گفتيد دهبرابر ميشنويد «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ إِيَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلاَلَتِهِمْ حَتَّي يَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَرْعَوِيَ عَنِ الْغَيِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ» اين طور بگوييد اين سخن، سخن حَسَن است وگرنه بد گفتيد دهتا ميشنويد، يك سنگ زديد سامرا تخريب ميشود.
پرسش: ...
پاسخ: آن براي جِزيه دادن است مثل زمان وجود مبارك حضرت وليّعصر(ارواحنا فداه).
بله، اينها وقتي كه حجّت الهي پيدا شد اين براي اهل كتاب است فرمود اينها را مُخيّر كنيد يا اسلام بياورند اگر اسلام قبول نكردند جِزيه بدهند ﴿حَتَّي يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾[4] چرا يهودي در شرايط ذمّه حق ندارد خانهاش بالاتر از خانه مسلمانها باشد، حق ندارد بسياري از مسائلي كه او را با مسلمانها همسان ميكند انجام بدهد؟ براي همين است ﴿حَتَّي يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾ اما در آن آيه سورهٴ مباركهٴ «توبه» و اينها نفرمود به اينها فحش بدهيد تازه اينها مقهور شما هستند آنجايي كه حكومت اسلامي است و شما قدرت داريد جِزيه بگيريد در آنجا هم نفرمود فحش به آنها بدهيد شرايط جزيه هم در كتابهاي فقهي خوانديد حق ندارند آنها مثلاً خانه سه طبقه بسازند در حالي كه مسلمانها خانهشان دو طبقه است هيچ حق ندارند، حق ندارند كنيه داشته باشند كَليسا داشته باشند حالا كه دارند حكومت ميرود انشاءالله اسلامي بشود اما اينها مثل مسلمانها آزادند تا شما ميرويد دست به كليساي اينها بزنيد هنوز دست به كليساي اينها نزديد مسجد مسلمانها در كشورهاي اروپايي تخريب ميشود اينچنين نيست كه الآن انسان بتواند بگويد ﴿حَتَّي يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾[5] وقتي حكومت اسلامي شد وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) قدرت پيدا كرد اين دو امپراطوري خاورميانه را حضرت رام كرد آن وقت فرمود: ﴿حَتَّي يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾ وجود مبارك حضرت كه ظهور كرد همين ديگر ﴿حَتَّي يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾ در چهرهٴ پرچم وجود مبارك حضرت نوشته است «البيعةُ لله»[6] آن ميشود «لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»، ﴿وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[7] ، ﴿وَكَفَي بِاللَّهِ شَهِيداً﴾[8] اما حالا مثل وجود خود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ديگر به تعبير آن آقايان حضرت در سيزده سال در مكه فقط خورد داشت نه زدوخورد مسلمانها اين سيزده سال ميخوردند در مدينه سخن از زدوخورد بود وگرنه در مكه سيزده سال خورد بود ديگر خب وقتي آدم قدرت ندارد چه كار بكند؟ تقيّه براي همينجاهاست ديگر اگر كسي قدرت ندارد تازه مقدّسترين مراكز ديني و مشاهد ديني خودش را حفظ بكند در چنين حالي هم اجازه ميدهند علناً سبّ و لعن بشود يا انسان مخفيانه سبّ و لعن ميكند يا تقيّه ميكند راهي بالأخره فقه نشان ميدهد يا نميدهد؟ فرمود: «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ»[9] اين جريان آنهاست.
مطلب ديگر اينكه قول در اينگونه از موارد به معني گفتن نيست در مقابل فعل نيست قول اعمّ از گفتن، نوشتن، فعل، امضا، تقرير و مانند آن است نظير همين مثال معروف فقه كه ﴿لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ﴾[10] آنجا كه خب مستحضريد منظور از أكل، خوردن نيست، خصوص خوردن نيست يعني مطلق تصرّف است اين ﴿لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ﴾ يعني در مال ديگري بدون اذن او تصرّف نكنيد خواه خوردن باشد، خواه پوشيدن باشد در ادبيات عرفي هم اگر كسي زمين ديگري را غصب كرده ميگويند مال مردم را خورد، فرش كسي را غصب كرد ميگويند مال مردم را خورد چون مهمترين مصرف، خوردن است هم در ادبيات تازي، هم در ادبيات فارسي از او به خوردن ياد ميشود قول هم همين طور است وقتي بگويند حرفِ اين آقايان چيست؟ يعني منطقشان چيست؟ رفتارشان چيست؟ گفتارشان چيست؟ نوشتارشان چيست؟ در سورهٴ مباركهٴ «ق» كه فرمود: ﴿مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ﴾[11] معنايش اين نيست كه فقط فرشتهها منتظرند ببينند چه حرفي اين شخص ميزند هر حرفي، هر فعلي، هر نگاهي، هر نوشتاري كسي داشته باشد رقيبِ عتيد ضبط ميكند پس اينكه فرمود: ﴿مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ﴾ نه «رقيبٌ وعتيدٌ» بلكه ﴿رَقِيبٌ﴾ كه همين رقيب، عَتيد است عتيد يعني آماده مراقبي كه رَقبه ميكشد، گردن ميكشد كاملاً اشراف دارد ميبيند اين فرشته هم رقيب است، هم آماده خوابي در آن نيست ﴿إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ﴾ كه اين رقيب، عتيد است.
خب، پس قول يعني مطلق كار اينجا هم كه فرمود: ﴿وَ قُل لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ مطلق كار است بخواهيد در روزنامهها چيز بنويسيد، در رسانههاي عمومي چيزي نقل كنيد، خبر نقل كنيد «بالّتي أحسن» نقل كنيد مگر نميخواهيد جامعهتان منسجم بشود انسجام جامعه در ادبيات خوب است نه در بدگويي فرمود: ﴿يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ اين هم يك مطلب.
پرسش: ...
پاسخ: برهان ديگر، برهان اقامه كردن ﴿قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ﴾[12] توسّل را معنا كردن، شفاعت را معنا كردن اينها، كارهاي زشتي كه آنها انجام ميدهند به وسيله مسئولان محترم بِعثه به دستگاه آنها ارجاع ميدهند آن دستگاهشان هم موظّفاند و مواظباند در روابط حسنهاي كه بين ايران و حجاز هست عربستان هست جلوي آن وهابيها تنديهاي آنها را بگيرند اينچنين نيست كه آدم اگر دست به يك كار خلافي زد فُحش گفت مسئله حل بشود ذات اقدس الهي فرمود اين جايِ انتقام خودمان داريم كه ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ﴾[13] كار اگر بخواهد سامان بپذيرد بشود وحدت طرفين بايد مواظب زبان باشند اين تنها براي ما شيعهها كه نيست كه دستور قرآن است به آنها هم همين حرف را ميزند ديگر، اگر مخصوص ما شيعهها بود بله، اشكال هست كه خب ما اين طور بوديم آنها چه؟ دستور قافلهٴ و قاطبهٴ مسلمين است كه مسلمانها هر نِحلهاي كه داريد ﴿يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ باشد به آنها هم دستور ميدهد ديگر، خب.
پس بنابراين منظور از قول، مطلق فعل است چه در گفتن، چه در نوشتن، چه در رفتار، چه در مصاحبهها ﴿يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾.
پرسش: حاج آقا مولا در نهجالبلاغه دارند كه «إِلَي اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ يَعِيشُونَ جُهَّالاً وَ يَمُوتُونَ ضلاَّلاً»[14] .
پاسخ: درست هم هست بله، اينها برهان مسئله است اما نسبت به شخص معيّن نيست در بعضي از موارد كه به شخص حضرت كسي اهانت كرده است فرمود: «سَبٌّ بِسَبٍّ أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ» كسي نسبت به وجود مبارك حضرت امير داشت سخنراني ميكرد بعد سخنان عميق و حكيمانهاي ارائه كرد منافقي از همين خوارج اهانت كرد گفت «ما أَفقهه» چقدر فقيهانه و عالمانه حرف ميزند بددهني هم كرد لقبي هم به حضرت داد. به حضرت عرض كردند كه اين حرفها را ميزند فرمود يا «سَبٌّ بِسَبٍّ» يا «عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ»[15] او تعبير تندي كرد مستحضريد كه بعضي از حرفهاي تند پاسخ ندارد مثل قَذف، قذف را نميشود پاسخ داد اما بعضي از بيادبيها را ميشود پاسخ داد فرمود: «سَبٌّ بِسَبٍّ أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ» اين در كلمات حكيمانهٴ حضرت هست كه اگر كسي نسبت به شما اهانت كرده است شما يا ميتوانيد همان سبكي كه او اهانت كرده است پاسخ بدهيد در صورتي كه سخن از قذف نباشد و هم ميتوانيد عفو بكنيد آنجا كه حضرت داشتند موعظه ميكردند نامحرمي گذشت و حضرت فرمود اگر كسي خواست به نامحرم نگاه كند بايد بداند كه آنچه كه در خانهٴ خود دارد از همين قبيل است آنجا در ذيل او آن خارجي گفته بود كه مثلاً ـ معاذ الله ـ ديگر نميشود آن تعبير را كرد «ما أَفقهه» حضرت فرمود: «سَبٌّ بِسَبٍّ أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ».
مطلب ديگر در مسئله قول كه بنا شد قول اعمّ از فعل و گفتار و رفتار و نوشتار باشد قولِ حَسن يعني روش زيبا براي اغنيا در جامعه چيست؟ براي فقرا چيست؟ آن را هم وجود مبارك حضرت مشخص فرمود در كلمات حكيمانهٴ آن حضرت رقم 406 به اين صورت آمده است فرمود: «مَا أَحْسَنَ تَوَاضُعَ الْأَغْنِيَاءِ لِلْفُقَرَاءِ طَلَباً لِمَا عِنْدَ اللَّهِ! وَ أَحْسَنُ مِنْهُ تِيهُ الْفُقَرَاءِ عَلَي الْأَغْنِيَاءِ اتِّكالاً عَلَي اللَّهِ» بالأخره ما بايد روش احسن داشته باشيم روش احسنِ اغنيا نسبت به فقرا تواضع است، سبقت سلام است، ادب داشتن است، بالاي دست آنها ننشستن است اينها احسنالأعمال فقرا نسبت به اغنيا بياعتنايي است نه بيادبي، احسنِ از تواضعِ اغنيا به فقرا آن كبريايي نشان دادن فقرا نسبت به اغنياست «اتِّكالاً عَلَي اللَّهِ» آدم بيادب نيست ولي بياعتناست ميگويد خب او چيزي خدا به او داد به عنوان آزمون اينكه نشانهٴ فضل او نيست من چرا عظمت خودم را از دست بدهم اين ﴿يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ است پس ﴿يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ تنها گفتن نيست، ادبِ رفتاري هم مطرح است اغنيا، احسنالأعمالشان تواضع است نسبت به فقرا، فقرا أحسنالأفعالشان تِيه و بزرگواري و بزرگمنشي آنهاست نسبت به اغنيا، خب. اينها ميتواند مجموعهٴ از نمونههاي ﴿قُل لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ باشد.
پرسش: ...
پاسخ: بله خب در برابر يكديگر كه قرار ميگيرند آنچنان هست خود وجود مبارك حضرت امير نامهاي كه در پاسخ نامهٴ معاويه نوشت فرمود بله، تو نسبت به من حق داري كينه داشته باشي براي اينكه جدّت را كُشتم، برادرت را كُشتم فرمود من همانم ديگر «قَاتِلُ جَدِّكَ وَ أَخِيكَ»[16] اينها هست اينها در موقع لزوم حيثيّتي براي اموي نميگذاشتند مرحوم طبرسي در احتجاجاتش وجود مبارك امام حسن همه اعضاي باند اموي را آن طور رسوا كرد اين در دهن به دهن شدن دوتا حكومت اينجا جايش است آنها را نرم كردن جايش است اما حالا توده مردم به جان هم بيفتند همان خطرها را دارد ديگر، خب.
مطلب ديگر اينكه، اينكه فرمود: ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ﴾ اين براي آن است كه دامنهٴ اختلاف را اين تكان ميدهد همين معنا را معلَّل كرده است به ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوّاً مُبِيناً﴾ يعني اين دشمنِ كهنه و كُهن شماست اين «كان» نقشاش اين است در بعضي از آيات دارد كه اين عدوّ مبين است بله، اما در اين آيه دارد كه اين اصلاً دشمنِ قديمي شماست چون دشمن قديمي شماست ميداند چطور شما را فريب بدهد، ميداند چطور بين شما چون چندين سال تجربه كرده كسي كه محصول عبادت شش هزار سالهٴ خود را يكجا آتش ميزند به شما رحم ميكند؟ شما چه كسي بدتر از شيطان در عالم سراغ داريد اينكه «عَبَدَاللَّهَ سِتَّةَ آلاَفِ سَنَةٍ لاَ يُدْرَي أمِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ»[17] چنين مُتنمِّرِ پلنگخويي كه يكجا عبادت شش هزار سالهاش را آتش بزند اين به زيد و عمرو رحم ميكند؟ اين با همه ملائكه بوده، سوابق زيادي دارد، هر كسي را ميداند چطور فريب بدهد لذا فرمود: ﴿إِنَّ كَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوّاً مُبِيناً﴾ آن سوابق طولانيِ عبادي او از يك طرف، آن غضب بيمانندي كه «ليس كمثله شيء» از سوي ديگر اين هم سوابق ديرين دشمني او با شما، بعد ذات اقدس الهي فرمود بعضي از اختلافهاست كه خود من بين شما ايجاد ميكنم آن اختلاف، عذاب است اگر ما ديديم حرف انبيا را گوش نداديد، حرف اهلبيت را گوش نداديد، حرف علما را گوش نداديد، اينها كه وجهاللهاند حرف آنها را گوش نداديد، دستور كتاب و سنّت را پشتسر گذاشتيد ما هم به شما مهلت داديم، راه توبه را باز كرديم اين راه را هم طي نكرديد شما را به جان هم مياندازيم اين در سورهٴ مباركهٴ «انعام» گذشت فرمود: ﴿هُوَ الْقَادِرُ عَلَي أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَاباً مِن فَوْقِكُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً﴾ فرمود ذات اقدس الهي ميتواند از چند راه شما را عذاب بكند اين آيه 65 سورهٴ مباركهٴ «انعام» كه قبلاً بحث شد اين بود فرمود: ﴿قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَي أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَاباً مِن فَوْقِكُمْ﴾ طوفاني، سيلي از بالا بيايد صاعقهاي از بالا بيايد يك، ﴿أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ﴾ زلزلهاي بيايد، حوادث تلخ زماني بيايد اين دو، ﴿أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً﴾ شما را تكّه تكّه كند، حزب حزب كند، باند باند كند اين عذاب الهي است ﴿أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَيُذِيقَ بَعْضَكُم بَأْسَ بَعْضٍ﴾ آن كار را فرعون ظالمانه كرد همين كار را خدا عادلانه براي انتقام ميكند فرعون برابر آيه سورهٴ «قصص» مگر اين كار را نكرد كه ﴿جَعَلَ﴾ اينها را ﴿شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ﴾[18] و عدهاي را ذليل، عدهاي را عزيز ميكرد اين را ظالم، ظالمانه مردم را ارباً اربا [پاره پاره] كرد ذات اقدس الهي ميفرمايد اگر شما آيات الهي را عمداً پشتسر گذاشتيد من بين شما اختلاف ايجاد ميكنم و همين عذاب است سه نمونه در بحث ديروز گذشت اين نمونهٴ چهارم است يك نمونه براي يهوديها بود كه فرمود: ﴿أَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ﴾[19] نمونه دوم براي مسيحيها بود ﴿فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ﴾[20] نمونه سوم براي مسلمانها بود كه در همان سورهٴ مباركهٴ «مائده» دارد كه شيطان ﴿أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ﴾[21] نمونه چهارم همين آيه 64 سورهٴ مباركهٴ «انعام» است فرمود ما مدّتي به شما مهلت ميدهيم همهاش كه زلزله نيست، همهاش كه سيل و صاعقه نيست، همهاش كه سرطان و ايدز نيست همين به جان هم افتادن عذاب الهي است ديگر ﴿أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَيُذِيقَ بَعْضَكُم بَأْسَ بَعْضٍ﴾ اين ميشود عذاب الهي و گفتند اين عذاب چون بدتر از سيل و زلزله و صاعقه است عذاب را از پايين شروع كرده از خفيف به شديد، از شديد به اشدّ رسيده اول عذابهاي آسماني، بعد عذابهاي زميني و مانند آن بعد به آن عذابي كه هيچ راه علاج ندارد اينكه دارد كه اگر ملّتي فلان گناه را بكنند «إبتلاه الله ببلاء لا دواَ له» اينها خيال ميكنند «بلاءٌ لا دواَ له» همان سرطان است اين اختلاف «بلاءٌ لا دواَ له» خيلي از بيماريهاست كه «بلاءٌ لا دواَ له» ﴿أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَيُذِيقَ بَعْضَكُم بَأْسَ بَعْضٍ﴾[22] اين عذاب است.
خب، پس براي اينكه ما انشاءالله به اينها گرفتار نشويم بايد همين دستور الهي را كه فرمود: ﴿قُل لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ انجام بدهيم ما ميتوانيم كاملاً در متن سياست باشيم، در متن جامعه باشيم، در متن حوزه و دانشگاه باشيم، در متن جامعه باشيم سياسي باشيم اما سياستمدار باشيم نه سياستباز نه بازي بكنيم نه كسي را بازي بدهيم، نه بيراهه برويم نه راه كسي را ببنديم اينها ممكن است ديگر بنابراين فرمود: ﴿وَ قُل لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ﴾ دليل اول، ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوّاً مُبِيناً﴾ كه دليلِ دليل است با بيان كردن اينكه اين دشمنِ كهنه شماست، خب.
پرسش: ...
پاسخ: در طول هماند هواي نفس كه امّاره بالسوء است ابزار داخلي اوست اين مثل ستون پنجم اوست ديگر.
پرسش: ...
پاسخ: عدوّ مبين؟
پرسش: ...
پاسخ: نه، نه محسوس است دشمني شفاف است وقتي چيزي كه بر خلاف قرآن و روايات دارد عمل ميكند انسان را وسوسه ميكند همين كه انسان را دارد وسوسه ميكند اين نامحرم را نگاه كن اين ديگر بيّنالغي است ديگر، ميگويد غيبت كن اين بيّنالغي است، ميگويد تهمت بزن اين بيّنالغي است، ميگويد به جان هم دربيفتيد اينها بيّنالغي است اين ديگر مستور نيست كه.
پرسش: ...
پاسخ: نه خير، آن حالا مال را هم كه باشد آنها جزء اسرائيليات است صريحاً فرمود: ﴿يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَي شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا يَبْلَي﴾[23] اوّلين بار وجود مبارك آدم اصلاً سابقه نداشت كه از كسي خلاف بشنود اين هم ﴿وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ﴾[24] قَسم خورد كه من با شما مخلصانه رفتار ميكنم و اين حرف را زد سابقه هم نداشت كه وجود مبارك آدم (سلام الله عليه)از موجودي خلاف شنيده باشد.
پرسش: ...
پاسخ: از هر طرف آن آيه سورهٴ مباركهٴ «اعراف» را خوانديم كه گفت ﴿لَآتِيَنَّهُم مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ﴾[25] .
خدا غريق رحمت كند امام را روزي خدمتشان بوديم مسئولين كه جمع بودند خدمتشان آن وقتها كه بر اثر حفظ افراد و بعضي از كارهايي كه منافقين كرده بودند محافظين زياد بودند گاهي جلو، گاهي پشتسر، گاهي اطراف با ماشين و موتور كسي را بدرقه ميكردند ايشان در جلسهٴ خصوصي فرمود مواظب باشيد اينها شما را فريب ندهند اين همان است ﴿لَآتِيَنَّهُم مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ﴾ با اين جلال و شكوه كه داريد ميرويد اين همان است اين را در جلسات خصوصي فرمود خدا غريق رحمتش كند. گاهي اين طور است انسان بين خود و خداي خود ميداند دارد جلالبازي ميكند يا واقعاً براي محافظت است اين در سورهٴ مباركهٴ «القيامه» هم فرمود: ﴿الْإِنسَانُ عَلَي نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ﴾[26] كه بارها عنايت كرديد اين ﴿بَصِيرَةٌ﴾ «تاء» آن «تاء» تأنيث نيست اين «تاء» مبالغه است مثل اينكه بگوييد «زيد علامةٌ» انسان كه مؤنث نيست تا بگوييم ﴿بَصِيرَةٌ﴾ كه اين «تاء»، «تاء» مبالغه است يعني انسان خودش را خوب ميشناسد گاهي ممكن است فريب بخورد در اين مغالطات عميق علمي چون آن مغالطات هم كار اوست ﴿إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ﴾[27] هيچجا مغالطه نيست مگر به دخالت شيطان انسان در كتابخانهاش نشسته در عمق مطالعه هست دفعتاً ميبينيد موضوع را عوض ميكند، محمول را عوض ميكند، رابطهٴ موضوع و محمول را عوض ميكند اين شخص خيال ميكند يك پژوهشگر ديني است در حالي كه گرفتار مغالطه شد ﴿إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ﴾.
اين آنها شفاف نيست اما آنچه كه به نام وسوسههاست اكثري اينها شفاف است ديگر روشن است، خب. فرمود: ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوّاً مُبِيناً﴾.
پرسش: استاد شيطان با علمي كه داشته يقين دارد كه عداوتش با انسان هيچ فايدهاي برايش ندارد.
پاسخ: چرا؟ ميخواهد همراهانش را زياد كند ديگر حَسد اين است در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» كه حالا آيات بعد ميخوانيم به ذات اقدس الهي عرض كرد كه اين ﴿ كَرَّمْتَ عَلَيَّ... لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ﴾[28] من از همه اينها سواري ميگيرم، من احتناك ميكنم «إحتنك الفَرس» يعني آن سواركار حَنك و تحت حَنك اين اسب را گرفته گفت من از اينها سواري ميگيرم حَنك و تحت حنك اينها دست من است ﴿لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ﴾ اين بر اساس حسادت است ديگر گفت تو اينها را بر من مقدّم داشتي من اينها را زير بند ميكشم كه حالا ميخوانيم به خواست خدا، خب.
فرمود: ﴿رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِن يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِن يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً﴾ كه اشاره شد. آنچه در سورهٴ مباركهٴ «رعد» است كه ﴿عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ﴾[29] يعني بالاصاله ذات اقدس الهي حَسيب است ﴿كَفَي بِرَبِّكَ وَكِيلاً﴾[30] اما اگر در زيارت پربركت جامعه و مانند آن به اهلبيت(عليهم السلام) عرض ميكنيم كه حساب خلق با شماست، اِياب خلق با شماست اينها هم باذن الله هست نظير اينكه توفّي را قرآن كريم به خداي سبحان اسناد داد فرمود: ﴿اللَّهُ يَتَوَفَّي الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا﴾[31] بعد در آيات ديگر به ملائكه اسناد داد، به جبرئيل و عزرائيل(سلام الله عليه) اسناد داد اينها ميشوند به اذن خدا حساب هم اينچنين است بالاصاله براي ذات اقدس الهي، باذن الله در اختيار اهلبيت عصمت و طهارت علمِ غيب هم همين طور است كه «لا يعلم الغيب الا هو»[32] يعني بالذات والاصاله همين غيبي را كه ذات اقدس الهي بالاصاله براي خود ميداند به پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ميفرمايد: ﴿ذلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ﴾[33] اينها اخبار غيبيه است كه ما به تو ميگوييم به علم الهي، به اذن الهي آنگاه اهلبيت عصمت و طهارت ميشوند مرجع حسابرسي و مانند آن ﴿رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِن يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِن يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً﴾.
همان طوري كه در آن جريان قبل علّتي بود، يك علّتالعلّتي اينجا هم بشرح ايضاً [همچنين] علّتي هست، يك علتالعلّتي آن علت اول آن است كه شما كار نداشته باشيد شما برهانتان را اقامه كنيد آن بگير و ببندها در قيامت به دست مأموران ماست ما ميدانيم پايان امر چه كسي است چه كسي اهل هدايت است؟ چه كسي اهل ضلالت است؟ عاقبت امر چه ميشود ما ميدانيم علت اين علم را آن علم مطلق قرار داد فرمود چون خدا به جميع اشياي عالم و آدم عالِم است به اين صحنه هم عالم است.
پس اول يك علم محدودي را به عنوان علت ذكر كرد فرمود: ﴿رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِن يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِن يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ﴾ بعد آن علم ازليِ مطلق را ذكر كرد فرمود: ﴿وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَن فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ بعد هم فرمود ما نسبت به همهٴ انبيا(عليهم الصلاة و عليهم السلام) اينها معصوماند از فضايل الهي برخوردارند ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾[34] لكن انبيا(عليهم السلام) تفاضلي دارند اين تفاضل دو قسمت است يك تفاضل متقابل، يك فضيلت يكجانبه. تفاضل متقابل مثل انبياي غير اولواالعزم يك، يا انبياي اولواالعزم بعضهم نسبت به بعض دو، ميبينيد وجود مبارك موساي كليم را ذات اقدس الهي مزيّتي دارد ﴿وَكَلَّمَ اللّهُ مُوسَي تَكْلِيماً﴾[35] مزيّتي به مسيح(سلام الله عليه) داد كه ﴿وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ﴾[36] اينها فضيلتهاي متقابل است اينچنين نيست كه وجود مبارك موسي افضلِ طولي باشد. در كثرتهاي عرضي تفاضل متقابل است درخت سيب فضيلتي دارد، درخت انار فضيلتي دارد، درخت گلابي فضيلتي دارد اينها فضيلتهاي متقابلند اما فضيلتهاي طولي يكجانبه است مثل اينكه درخت نسبت به جماد فضيلت دارد اينچنين نيست كه فضيلت دوجانبه باشد كه سرّش آن است كه اگر در دو طرف اين كثرت خصوصيّتي در اين باشد كه در او نيست، در او باشد كه در او نيست اين ميشود فضيلتهاي متقابل، تميّزهاي متقابل اما اگر در طول هم باشند امتياز يكطرفه است نه دوطرفه الآن عدد ده از عدد هشت ممتاز است ولي عدد هشت از عدد ده ممتاز نيست چيزي ندارد كه او را از عدد ده جدا بكند عدد ده دوتا كار ميكند يكي اينكه بالاصاله خود را از او جدا ميكند، دو اينكه بالعرض او را از خود دور ميكند تمايزهاي يكجانبهٴ طولي احاطي است يعني هر دو كار براي آن بالايي است پاييني چيزي ندارد كه به وسيله او از بالايي ممتاز بشود در كثرتهاي طولي، در تشكيك طولي، در تمايز طولي تمام مِيز به يدِ كسي است كه «بيده عُقدة الفضيله» است آن بالايي اين بالايي خودش صفِ خودش را بالا ميبرد يك، آن پاييني را پايين نگه ميدارد دو وگرنه عدد هشت چه چيزي دارد كه او را از ده ممتاز بكند غير از فقدان، فقدان هم كه مايز نيست.
پس كثرت اگر عرضي شد، تشكيك اگر عرضي شد، تمايز دو طرفه است اگر طولي شد يكطرفه است انبيا نسبت به يكديگر تمايز عرضي دارند ولي وجود مبارك خاتم(عليهم آلاف التحية والثناء) تمايز طولي دارد يعني او چيزي دارد كه ديگران ندارند وجود مبارك حضرت هم خود را از آنها يك سر و گردن بالا ميبرد، هم آنها را پايين نگه ميدارد براي اينكه شهيدِ شهداست اينكه فرمود: ﴿لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَي بَعْضٍ﴾ اين شامل دو نوع تمايز هست، تفضيل هست يك نوع فضيلت متقابلِ دوجانبه مثل انبيا با يكديگر دارند، يك فضيلت طولي يكجانبه آنكه وجود مبارك حضرت نسبت به انبيا دارد.
«و الحمد لله ربّ العالمين»