درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

86/03/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر/سوره نحل/آیه 91 الی 93

 

﴿وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدتُّمْ وَلاَ تَنقُضُوا الْأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلاً إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ﴾(91)﴿وَ لا تَكُونُوا كَالَّتي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثًا تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبي مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللّهُ بِهِ وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾(92)﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلكِن يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُم تَعْمَلُونَ﴾(93)

 

در عين حال كه وفاي به عهد واجب است و نقض يمين و نقض عهد از گناهان بزرگ است و اين اختصاصي به حوزه اسلامي ندارد اگر مسلماني با مسلمان ديگر يا با اهل كتاب يا با كافر در حوزهٴ محلّي و منطقه‌اي و بين‌المللي در هر كدام از اين سه بخش پيماني بست، سوگندي ياد كرد، تعهّدي برقرار كرد وفا واجب است.

لكن همان طوري كه در نوبتهاي قبل اشاره شد در سوره مباركهٴ «نساء» فرمود هوشيار باشيد نه شما عهد و يمين را ابزار قرار بدهيد، نه آنها كه عهد و يمين را ابزار قرار مي‌دهند فريب اين عهد و يمين آنها را بخوريد اينكه در سورهٴ مباركهٴ «نساء» آيه 71 فرمود: ﴿يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُوا جَمِيعاً﴾ ناظر به اين است كه همان طوري كه نظم سپاهي‌تان را حفظ مي‌كنيد و همان طوري كه خود را از نقض عهد منزّه مي‌داريد فريب هم نخوريد هم سلاح ظاهري‌تان را بگيريد كه سيف است، هم سلاح باطني‌تان را بگيريد كه هوشياري است در آن بخش فرمود اسلحه‌هايتان را بگيريد و در هنگام نماز خوف در حال جنگ مواظب سلاحتان هم باشيد از سلاحتان غفلت نكنيد.

در بخش ديگر فرمود دشمن تلاش و كوشش اين است كه ﴿لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ﴾[1] اين مي‌كوشد كه شما از سلاحتان غفلت كنيد، از كالايتان غفلت كنيد تا آنها را ببرد و شما را بدون سلاح و كالا بكند.

در سورهٴ مباركهٴ «نساء» فرمود هوش و عقل و آن ادراك نظامي‌تان هم سلاح شماست ﴿خُذُوا حِذْرَكُمْ﴾ اين برحذر بودنتان، اين هوشياري شما نسبت به دشمن و دشمن‌شناسي اين سرمايه است همان طوري كه آن شمشير را مي‌گيريد اين فهم را هم بگيريد ﴿خُذُوا حِذْرَكُمْ﴾ آنچه كه شما را از خطر برحذر مي‌دارد آن را هم بگيريد آن تيزهوشي‌تان را هم بگيريد.

به استناد آن سلاح ظاهر و اين سلاح باطن در سورهٴ مباركهٴ «انفال» فرمود اگر احساس كرديد كه دشمن مي‌خواهد اين اَيمان را دَخَل قرار بدهد، دغل قرار بدهد دَخَل مثل دغل است وسيله پيروزي خود قرا بدهد ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَي سَوَاءٍ﴾ در سورهٴ مباركهٴ «انفال» به اين صورت آمده است آيه 58 سورهٴ مباركهٴ «انفال» اين است ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَي سَوَاءٍ إِنَّ اللّهَ لاَيُحِبُّ الْخَائِنِينَ﴾ اين عهد و توافق و امضا را نزد اينها پَرت كنيد براي اينكه او به عهد و امضا و توافق و تعهد و روابط خاصشان احترامي نمي‌گذارند اين را وسيله فريب قرار دادند مي‌خواهند خيانت بكنند به شما اگر غرضشان از اين مذاكره خيانت است ﴿فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَي سَوَاءٍ إِنَّ اللّهَ لاَيُحِبُّ الْخَائِنِينَ﴾.

بنابراين در سورهٴ مباركهٴ «توبه» كه قبلاً همان آيه خوانده شد فرمود: ﴿فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ﴾[2] مادامي كه آنها در مسير وفاي به عهدند شما هم به عهدتان وفا كنيد اما اگر در سورهٴ «انفال» دارد ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَي سَوَاءٍ﴾[3] .

فتحصّل كه وفاي به عهد واجب است، نقض عهد و يمين از گناهان بزرگ است اين دو، در جنگ و دفاع در برابر بيگانه گرفتن سلاح ظاهر و باطن هر دو لازم است سه، دشمن مي‌كوشد انسان از سلاح ظاهر و باطن غفلت كند ﴿وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ﴾[4] پنج، اگر احساس خطر كرديد كه آ‌نها نمي‌خواهند به عهدشان وفا كنند، به يمينشان وفا كنند ﴿لاَيَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلّاً وَلاَ ذِمَّةً﴾[5] ﴿فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَي سَوَاءٍ﴾

اين چنين نيست كه حالا شما بگوييد ما چون تعهد سپرديم يا سوگند ياد كرديم بايد وفادار باشيم «بلغ ما بلغ» خير اگر ديديد آنها دارند ابزار خيانت قرار مي‌دهند ﴿فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَي سَوَاءٍ﴾ آيه 85 سورهٴ «انفال»اين بود ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَي سَوَاءٍ﴾

پرسش ...

پاسخ: آ‌ن هم همين طور اگر كسي ديد كه دارد فريب مي‌خورد، دارد فريب مي‌خورد كه نبايد همين طوري مظلومانه زير بار ظلم برود ظلم حرام است ولو داخلي، فريب خوردن، فريب زدن، فريبكاري هر دو بد است چه داخل، چه خارج حالا انسان مي‌بيند كه او اصلاً با نيرنگ سوگند ياد كرده است، خب ﴿فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَي سَوَاءٍ﴾ وفا واجب نيست.

مطلب ديگر در اين چهار بخش بعد از اينكه فرمود وفاي به عهد واجب است و نقض پيمان و يمين حرام است چهار مرحله را پشت سر هم ذكر كرد يكي اينكه به همه كارهاي شما خدا عالِم است، عليم است ﴿وَاللّهُ عَلِيمٌ﴾ يكي اينكه موارد اختلافي كه شما احياناً داريد خداي سبحان در قيامت اين موارد اختلاف شما را براي شما تبيين مي‌كند تا روشن بشود حق با چه كسي است اين دو، بعد فرمود تنها اين‌چنين نيست كه ﴿إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ﴾ صرف اينكه خدا مي‌داند نيست شما را زير سؤال مي‌برد «ولتسئلن يوم القيامه» اين سه، نه تنها زير سؤال مي‌برد حالا شما جواب قانع‌كننده نداشتيد بفرماييد خب پس ديديد كار باطل كرديد، خير ﴿وَتَذُوقُوا السُّوءَ﴾[6] چهار، سخن از جهنم است و عذاب الهي.

اين چهار بخش را پشت سر هم ذكر مي‌كند اول عالِم بودن، بعد مبيّن بودن، بعد سائل بودن، سؤال استيضاحي كه زير سؤال مي‌برند، بعد عذاب كردن اين بخش كه فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ﴾ طليعه اين مقاطع چهارگانه است.

مطلب ديگر اينكه تفسير قرآن به قرآن گاهي به اين صورت است كه يكي محكم است و ديگري متشابه، يكي مطلق است ديگري مقيّد، يكي عام است ديگري خاص، يكي ذي‌القرينه است ديگري قرينه و مانند آن گاهي هم تفسير قرآن به قرآن از سنخ تشبيه معقول به محسوس است مثل همين آيه اين آيه دوم مفسّر آيه اول است منتها از باب تشبيه معقول به محسوس اينكه فرمود: ﴿وَلاَ تَنقُضُوا الْأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلاً﴾ همين مطلب را در آيه بعد به صورت محسوس ذكر فرمود: ﴿وَلاَ تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكَاثاً﴾ خب يعني اگر كسي تعهّد سپرد و سوگندي ياد كرد و نقض عهد كرد، نقض يمين كرد مثل همان زني حمقايي است كه رشتهٴ خود را دوباره پشم كرد يا رشتهٴ خود را دوباره پنبه كرد اين تشبيه معقول است به محسوس اين آيه بعدي مفسّر آيه قبلي است از باب تشبيه معقول به محسوس كمك كرده است سخن از تخصيص عام يا تقييد مطلق يا تبيين متشابه نيست كه از سنخ تفسير آيات به آيات باشد از بخشهاي خاص خودش براي اينكه اين مربوط به بخش خاصّ ديگري است ﴿وَلاَ تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكَاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ.﴾.

مطلب ديگر اينكه فرمود: ﴿تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ﴾ حالا يا جمله حاليه است يا استفهام انكاري است يعني در حالي كه چنين كاري مي‌كنيد يا نبايد چنين كاري بكنيد در اين زيارت حرم مطهّر امام هشتم يا بخشي از ادعيه ديگر در نوبتهاي قبل اشاره شد كه دارد خدايا اين كار را بكنيد «حتي دخلت» شما به أقرب الموارد كه مراجعه مي‌كنيد مي‌بينيد «دَخَل يَدخل» مثل «نصر ينصر» همين معناي دخول و اينها را مي‌رساند اما «دَخِل يَدخَل» مثل «علم يعَلم» به معني فساد و عيب است لذا در اين دعا يا زيارت دارد «حتي دخلت» يعني «فسدت» و «عيبت» وگرنه دخل يا دخلت به معني فسدت نيست.

مطلب ديگر اينكه اين ممكن است اين دَخَل بر وزن دغل باشد كه خيلي از مفسران گفتند يا نه اين دخْل در قبال خرج باشد دخل و خرج چون يكي از چيزهايي كه در أقرب‌الموارد آمده همين است كه دخل در مقابل خرج آنچه كه انسان از مركز دامداري يا كشاورزي‌اش به دست مي‌آورد وارد درآمد او مي‌شود اين را مي‌گويند دخل، آ‌نچه كه هزينه مي‌كند به آن مي‌گويند خرج فرمود شما دخلتان در اين باشد يعني درآمدي باشد حالا يك وقت است كسي درآمدجوست، يك وقتي سياست‌طلب است فتنه سياسي دارد آنكه دنبال نان و آب است اين دخْل در مقابل خرجش همين سوگند و عهد دروغين است، آن‌كه باندباز است و سياست‌باز است دخل به معناي دغلش اين است پس يك وقتي كسي دغلي دارد آن كار سياسي دارد او را نفي مي‌كنند، يك وقت است نه سياست‌باز نيست، سوداگر است براي او فرق نمي‌كند اصلاً با هيچ باندي نيست اين فقط سوداگرانه سوگند ياد مي‌كند يا عهدي را امضا مي‌كند با كسي تعهد مي‌كنند و مانند آن.

پس بنابراين اين هم مي‌تواند دَخَل به معناي دغل باشد كه براي سياست‌بازان است، هم دخْل در قبال خرج باشد به معني درآمد كه براي سوداگران است هر كدام از اينها باشد بد است.

در سورهٴ مباركهٴ «بقره» قبلاً گذشت عده‌اي با همين سوگند سوداگري مي‌كردند و بهره‌اي مي‌جستند و از تقواي الهي محروم مي‌شدند ذات اقدس الهي فرمود اين كار را نكنيد آيه 224 سورهٴ مباركهٴ «بقره» اين بود ﴿وَلاَ تَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضَةً لْأَيْمَانِكُمْ أَن تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾ وجوه فراواني در ذيل اين آيه گفته شد كه اين خدا را در معرض قسم قرار ندهيد، چرا؟ براي اينكه شما مي‌خواهيد به بِرّ و تقوا برسيد، توفيق اصلاح اجتماعي پيدا كنيد اگر بخواهيد بين جامعه اصلاح كنيد، اگر بخواهيد به توفيق برّ و تقوا برسيد نبايد زياد قسم ياد بكنيد خدا را معرض قسم قرار بدهيد اين يك، وجه ديگري كه آنجا گفته شد اين است كه ﴿وَلاَ تَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضَةً لْأَيْمَانِكُمْ﴾ مبادا خدا را معرض سوگندتان قرار بدهيد براي اينكه خودتان را اين‌چنين معرفي كنيد كه اهل برّ و تقوا و اصلاحيد، با خدا رابطه داريد، مرتب به خدا سوگند ياد مي‌كنيد اين هم هست و وجوه ديگري هم در ذيل اين آيه گفته شد.

اجمال سورهٴ «بقره» اين است كه ذات اقدس الهي منزّه از آن است كه ابزار بازي شما باشد و سوگند الهي هم منزّه از آن است كه ابزار كار شما باشد ابزار كار سياستمداران دَخَل به معناي دغل است، ابزار كار سوداگران اين دَخَل به معناي دَخْل در مقابل خرج است فرمود: ﴿تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلاً﴾ كه منشأ درآمد باشد براي شما چون آن كسي كه گرفتار باندبازي است او به فكر درآمد نيست او شايد هزينه هم بكند اما براي اينكه ﴿أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَي مِنْ أُمَّةٍ﴾ يك حزبي رو بيايد چون مشكل او جاه‌طلبي است نه مشكل او مال‌خواهي.

گروه ديگر كه مشكل آنها سوداگري است آنها به دنبال دخل در مقابل خرج‌اند هر دو بخش را آيه مي‌تواند نهي كند كه ﴿وَلاَ تَتَّخِذُوا أَيْمَانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ﴾ اين به صورت جمله حاليه است يا استفهام انكاري است كه نفي را به همراه دارد و آيه بعد هم همين را تأييد مي‌كند آيه بعد با نفي شروع مي‌شود ﴿وَلاَ تَتَّخِذُوا أَيْمَانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ﴾ پس اين ﴿تَتَّخِذُون﴾ يا حال است كه در صورت تقبيح است، يا استفهام انكاري است كه معناي نفي را دارد و به هر دو وجه مي‌تواند موافق با آيه 94 باشد كه در پيش داريم كه فرمود: ﴿وَلاَ تَتَّخِذُوا أَيْمَانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ﴾.

در اقرب‌الموارد بعد از اينكه فرق «دَخَل يَدخُل» و دخِل يدخَلُ را ذكر كرده است اين آيه نوراني را هم ذكر كرده كه ﴿وَلاَ تَتَّخِذُوا أَيْمَانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ﴾[7] اين ﴿دَخَلاً﴾ را ايشان اينجا مفعول‌له آورده، خب راهي براي ابطال فرمايش ايشان نيست آن هم مي‌تواند مفعول‌له باشد منتها اهداف دو قسم‌اند يك اهداف مياني‌اند، يك اهداف پاياني، اهداف مياني اگر دو هدف بود هر دو مي‌تواند مفعول‌له باشد يكي مفعول‌له مياني يعني هدف مياني، غايت مياني، يكي هم غايت نهايي ﴿تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ﴾ سوگندها را قرار مي‌دهيد، به چه منظور؟ براي دخَل، خب دخل براي چيست؟ براي ﴿أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَي مِنْ أُمَّةٍ﴾ كه آن مي‌شود هدف نهايي، اين مي‌شود هدف مياني، آ‌ن مي‌شود مفعول‌له نهايي، اين مي‌شود مفعول‌له مياني.

اما اگر ﴿دَخَلاً﴾ مفعول با واسطه باشد، مفعول دوم باشد ﴿وَلاَ تَتَّخِذُوا أَيْمَانَكُمْ دَخَلاً﴾ آن‌گاه مفعول‌له آن همان ﴿أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَي مِنْ أُمَّةٍ﴾ است.

پرسش ...

پاسخ: چرا؟

پرسش ...

پاسخ: آخر يك وقت است كسي عهد و پيمان را به عنوان يك وسيله شرعي قرار مي‌دهد كه خود را ملزم بكند به اينكه آن كار خوب را انجام بدهد و آن كار بد را طرد كند يك وقت است نه، اين را ابزار قرار مي‌دهد ﴿دَخَلاً بَيْنَكُمْ﴾ اين را وسيله فريب قرار مي‌دهد مثل اينكه منافقان اصلاً ايمانشان را وسيله فريب قرار دادند بعضيها اصلاً ايمانشان را وسيله قرار دادند براي تخريب دين گفتند ﴿آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَي الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ﴾[8] كه بحثش در آيات قبل گذشت همين منافقان، همين سران كفر و طغيان عده‌اي را اجير كرده بودند گفتند شما صبح برويد مسجد، پاي موعظه پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بنشيند، ايمان بياوريد بگوييد چه دين خوبي است ما ايمان آورديم، صبح مؤمن بشويد، ظهر با آن حضرت باشيد، عصر با آن حضرت باشيد غروب كه شد برگرديد بگوييد ما رفتيم ديديم چيزي نيست و برگشتيم ﴿وَاكْفُرُوا آخِرَهُ﴾ ﴿آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَي الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ﴾ اول روز برويد ايمان بياوريد، آخر روز برويد كفر بورزيد بگوييد ما رفتيم ديديم خبري نبود و برگشتيم ﴿وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾ اين معنايي است براي اين آيه وجه ديگري هم در آن ذكر شده، خب اينها چنين توطئه‌اي هم داشتند در صدر اسلام هم اصل ايمانشان ابزار بود، هم منافقانه برخورد مي‌كردند، ساختن مسجدشان ابزار بود به نام مسجد ضرار اين عهد و پيمانشان هم بشرح ايضاً [همچنين] فرمود اين را شما ابزار كار قرار ندهيد، خب.

﴿تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَي مِنْ أُمَّةٍ﴾ اينها همه آزمايش الهي است اين‌چنين نيست كه هميشه همه فلان حزب رو باشد يا فلان قدرت رو باشد يا فلان شخص رو باشد در بعضي موارد او رو هست در بعضي موارد ديگري رو مي‌آيد اين ديگر تفاوت آزمايشهاي الهي است ﴿أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَي مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ﴾ كه تقريباً پنج، شش امر در بحث ديروز اشاره شد كه اين ضمير ﴿بِهِ﴾ مي‌تواند جامع همه آنها باشد، خب.

صِرف علم خدا در اين مسئله مطرح است يا نه، ﴿وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾ چون ديگر امتي داريم و امه يك امت و حزبي رو مي‌آيد، يك امت و حزبي رويش برطرف مي‌شود اينها اختلاف احزاب هست، اختلاف امم هست، اختلاف فِرق هست حق با چه كسي است آن روز معلوم مي‌شود هول آن روز معلوم مي‌شود كه فرمود: ﴿يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ﴾[9] كه كسي نمي‌تواند انكار بكند، خب.

حالا اين اختلاف نمي‌شود به اتحاد برگردد فرمود اين اختلاف را دو گونه مي‌شود به اتحاد برگرداند يك اتحاد مذموم، يك اتحاد محمود و ممدوح، اتحاد مذموم آن است كه ذات اقدس الهي با قهر الهي همه را به يك مسير هدايت كند، خب اين مي‌شود جبر اينكه ديگر كمال نيست اين ﴿قَد تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ﴾[10] كسي كه مطيع خداست، ايمان آورد، ﴿اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا﴾ مطيع كافر بود ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ﴾[11] كمال انسان در اين است كه آزادانه راه را طي كند اگر او مجبور كند به يك راه كه كمال نيست ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعاً﴾[12] پس اگر فرمود: ﴿وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾ فرمود اگر ما بتوانيم همه را در يك گروه، در يك رديف، در يك مكتب وارد مي‌كنيم و اين يك اتحاد مذموم است چون كمال در آن نيست ﴿وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً﴾[13] چه اينكه در بخشهاي ديگر فرمود: ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعاً﴾ همه مؤمن‌اند براي اينكه دلها در تسخير الهي است و اگر ذات اقدس الهي قاهرانه دلها را مرعوب كند يقيناً ايمان مي‌آورد ولي آن ايمان سودي ندارد پس خدا اين كار را نكرد شما را آزاد گذاشته از درون به شما سرمايه داد، به بشر سرمايه داد يك، از بيرون براي تقويت سرمايه درون انبياي الهي، ائمه معصومين، كتاب و سنّت فرستاده نه از درون وسيله گمراهي فراهم كرد، نه از بيرون گمراهي در اين دو منطقه راه ندارند اينها منطقه ممنوعه است در فطرت انسان، ساختار انسان ضلالت نيست در مكتب وحي و نبوت جز نور هدايت چيز ديگر نيست اگر انسان با سوء اختيار خود با داشتن فطرت و الهام از درون، وحي و نبوت از بيرون به سوء اختيار خود ﴿نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الكِتَابَ كِتَابَ اللّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾[14] ذات اقدس الهي مدتها به او مهلت مي‌دهد راه توبه، انابه را باز مي‌كند اگر خدايي كه قرآن را ﴿هُديً لِلنَّاسِ﴾[15] فرستاده، فطرت و الهام درون را به وسيله قرآن «يثيروا لهم دفائن العقول»[16] شكوفا كرده اين شخص به سوء اختيار خود بيراهه رفته مدتها هم به او مهلت مي‌دهد راه توبه و انابه را باز بكند اين هم در بيانات نوراني امام سجاد(سلام الله عليه) هست كه اين مضمون هست «انت الذي فتحت لعبادك باباً الي عفوك وسميته التوبة»[17] ، خب اينها هم هست.

اگر شخص با باز بودن راه توبه عالماً عامداً همه اين راهها را به سوي خود بست از آ‌ن به بعد نوبت به اضلال كيفري مي‌رسد يعني ذات اقدس الهي تاكنون كسي را گمراه نكرده بود و نمي‌كند از اين به بعد اضلال كيفري دارد كه فرمود: ﴿يُضِلُّ مَن يَشَاءُ﴾ هر كه را او بخواهد گمراه مي‌كند نه اضلال ابتدايي، اضلال كيفري.

اضلال كيفري هم همان طوري كه در سورهٴ مباركهٴ «بقره» تبيين شده است آيه 26 منحصراً براي تبهكاران است يعني كسي كه فاسق است، فَسَق يعني «انحرف عن الطريق» كسي كه صراط مستقيم در جلوي راه او بود اين را گذاشته كنار كجراهه رفته و به پرتگاه رسيده ذات اقدس الهي هم او را مهلت داد براي توبه و انابه از اين مهلت استفاده نكرد ﴿يُضِلُّ مَن يَشَاءُ﴾ هر كه را او بخواهد گمراه مي‌كند آن وقت اين مي‌شود اضلال كيفري نه ابتدايي معناي اضلال هم بارها ملاحظه فرموديد امر وجودي نيست يعني چيزي خداي سبحان به كافر و فاسق بدهد به نام ضلالت نيست بلكه آن لطف و توفيق و احسان را از او مي‌گيرد او را به حال خودش رها مي‌كند، خب اگر انسان به حال خودش رها شد در برابر آن وهم و خيال از يك سو، شهوت و غضب از سوي ديگر تا حال كه به حال خود رها نبود بيراهه مي‌رفت الآن به طريق اوليٰ اين است كه فرمود: ﴿يُضِلُّ مَن يَشَاءُ﴾ در همان سورهٴ مباركهٴ «بقره» آيه 26 فرمود: ﴿يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَيَهْدِي بِهِ كَثِيراً﴾ اما ﴿وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الفَاسِقِينَ﴾.

مطلب بعدي سرّ تقديم اضلال بر هدايت است چون اين اضلال در قبال هدايت آن هدايت پاداشي است نه هدايت ابتدايي، هدايت ابتدايي كه شامل همه است ﴿هُديً لِلنَّاسِ﴾[18] است هدايت پاداشي تبشير است اضلال كيفري انذار است گاهي انذار و تهديد را ذات اقدس الهي قبل از تبشير ذكر مي‌كند براي اينكه بسياري از مردم «خوفاً من النار» عبادت مي‌كنند نه «شوقاًٰ الي الجنة»، اگر «شوقاً الي الجنة» عبادت مي‌كردند اين همه فضايل كه براي نماز شب بود خب آن را مي‌خواندند ديگر اما اين دو ركعت نماز صبح را از ترس مي‌خوانند براي اينكه اگر نخوانند سخن از عذاب الهي است آن فضايل فراواني كه براي نماز شب هست خب مي‌دانيد خيليها متأسفانه از آن محروم‌اند و چون اكثري برابر «خوفا من النار» كار مي‌كنند ذات اقدس الهي گاهي انذار را قبل از تبشير ذكر مي‌كند يعني اضلال را قبل از هدايت ذكر مي‌كند.

پرسش ...

پاسخ: خب از اينكه انذار را تنها ذكر مي‌كند و خداي سبحان پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را به عنوان مُنذر معرفي مي‌كند نشان همين است ديگر در قرآن كه ما نداريم اين «انت الا مبشر» يا پيغمبر بفرمايد «ما انا الا مبشر» و مانند آن اما در قرآن به عنوان حصر آمده است ﴿إِنَّمَا أَنَا نَذِير﴾[19] ﴿إِنَّمَا أَنتَ نَذيرٌ﴾[20] ﴿قُمْ فَأَنذِرْ﴾[21] آمده است اما «قم فبشّر» كه نيامده اگر در قرآن حصر هست راجع به انذار است فرمود من فقط انذار مي‌كنم خب با اينكه مبشّر و منذر است از اينكه منحصر كرد فرمود: ﴿إِنَّمَا أَنَا نَذِير﴾.

پرسش ...

پاسخ: چرا، در مواردي كه براي مشتاقان هست آنجا تبشير و هدايت مقدّم است مثل همين آياتي كه قبلاً خوانديم اصلاً سخن از انذار نبود ﴿هُديً وَرَحْمَةً وَبُشْرَي لِلْمُسْلِمِين﴾[22] اما وقتي كه ﴿مَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾ هست دغل‌بازي سياست‌بازان هست، سودطلبي سوداگران هست، ﴿تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ﴾ هست ﴿أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَي مِنْ أُمَّةٍ﴾ هست در اين‌گونه از موارد آن داغ كردن مقدم است تا بشارت و جايزه دادن با چه كسي الآن شما مي‌خواهيد حرف بزنيد؟ با كساني كه كارشان نقض عهد است از يك سو، نقض يمين است از سوي ديگر، سوداگري رفتار كردن از سوي سوم، باندبازي از سوي چهارم، ﴿أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَي مِنْ أُمَّةٍ﴾ در چنين فاز و فضايي اگر شما بخواهيد نصيحت كنيد به بهشت ترغيب مي‌كنيد يا از جهنم مي‌ترسانيد.

پرسش ...

پاسخ: بسيار خب، هدايت و اضلال با هم آمده منتها اضلال را قبل ذكر كردند سرّ اينكه در اين‌گونه از موارد اضلال قبل از هدايت ذكر مي‌شود آن هدايت هم هدايت پاداشي است ديگر نه هدايت ابتدايي، هدايت ابتدايي كه براي همه هست ﴿هُديً لِلنَّاسِ﴾[23] است همه را هدايت كرده اين آياتي هم كه نازل مي‌شود ﴿لاَ تَتَّخِذُوا أَيْمَانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُم﴾[24] اين هدايت است ﴿وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدتُّمْ﴾ هدايت است، ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ﴾[25] هدايت است همه اين هدايتها هست اما در چنين فضايي ببينيد يك عده‌اي يا اهل باندبازي‌اند يا اهل سوداگري در چنين فضايي فرمود: ﴿يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ﴾ آن اضلال را كه اضلال كيفري است مقدم ذكر كرده است البته اينها تقديمهاي لفظي است به صورت فاء و ثمّ و اينها نيست كه ترتيب را بفهماند.

﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلكِن يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ﴾ اما خب تا كنون دو مقطع روشن شد يكي اينكه خب ﴿اللَّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ﴾ يك، يكي اينكه ﴿وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ القِيَامَةِ مَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾ دو، خب پس چه؟ در قيامت بيان مي‌كند كه حق با چه كسي است فقط يك اثر علمي دارد يا اثر حقوقي هم دارد مي‌فرمايد خير اثر حقوقي هم دارد ﴿وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُم تَعْمَلُونَ﴾ در قيامت مسئول مي‌شويد لذا به فعل مضارع ذكر فرمود، فرمود در قيامت مسئول اعمال گذشته هستيد آن ﴿مَا كُنتُم تَعْمَلُونَ﴾ به صورت فعل ماضي درآمده ﴿كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ شما در سابق هر چه مي‌كرديد، هر چه مي‌كرديد امروز تحت سؤاليد آن «كان» يعني آ‌ن روش شما يك وقت است كسي گاهي يك غفلتي مي‌كند اين را ذات اقدس الهي فرمود شما اگر از آن گناهان رسمي صرف‌نظر كنيد آن گناهان كوچك را ما مي‌بخشيم ﴿إِن تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُم﴾[26] اگر شما آن گناهان بزرگ را مرتكب نشويد اگر لغزشهاي كوچكي داشتيد مورد عفو خدا قرار مي‌گيريد يا ﴿اللَّمَمَ﴾[27] كه آمده است يعني مگر گناهان كوچك، اما كسي نه يا گناهان بزرگ مرتكب مي‌شد يا همين گناهان كوچك هم به صورت استمرار بود چون «لا صغيرة مع الاصرار»[28] حالا اگر گناهي كوچك بود ولي شخص مرتب دارد انجام مي‌دهد اين ديگر صغيره نيست «لا صغيرة مع الاصرار» اين ﴿مَا كُنتُمْ﴾ ﴿مَا كُنتُمْ﴾ها براي آن است كه آن ملكات را نشان بدهد يا گناهان كبيره بود يا اگر گناهان صغيره بود مستمر بود فرمود شما زير سؤال مي‌رويد ﴿وَلَتُسْأَلُنَّ﴾ نه سؤال استعطايي يا استفهامي زير سؤال مي‌رويد حالا كه زير سؤال رفتيد نتوانستيد جواب بدهيد آيه بعد دارد ﴿وَتَذُوقُوا السُّوءَ﴾[29] .

«اعاذنا الله من شرور انفسنا و سيّئات اعمالنا»


[1] نساء/سوره4، آیه102.
[2] توبه/سوره9، آیه7.
[3] انفال/سوره8، آیه58.
[4] نساء/سوره4، آیه102.
[5] توبه/سوره9، آیه10.
[6] نحل/سوره16، آیه94.
[7] نحل/سوره16، آیه94.
[8] آل عمران/سوره3، آیه72.
[9] نور/سوره24، آیه25.
[10] بقره/سوره2، آیه256.
[11] بقره/سوره2، آیه257.
[12] یونس/سوره10، آیه99.
[13] مائده/سوره5، آیه48.
[14] بقره/سوره2، آیه101.
[15] بقره/سوره2، آیه185.
[16] . نهج‌البلاغه، خطبهٴ 1.
[17] . صحيفه سجاديه، دعاي 45.
[18] بقره/سوره2، آیه185.
[19] عنکبوت/سوره29، آیه50.
[20] هود/سوره11، آیه12.
[21] مدثر/سوره74، آیه2.
[22] نحل/سوره16، آیه89.
[23] بقره/سوره2، آیه185.
[24] نحل/سوره16، آیه94.
[25] نحل/سوره16، آیه90.
[26] نساء/سوره4، آیه31.
[27] نجم/سوره53، آیه32.
[28] . كافي، ج2، ص288.
[29] نحل/سوره16، آیه94.