86/02/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/سوره نحل/آیه 88 الی 89
﴿الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ زِدْنَاهُمْ عَذَاباً فَوْقَ الْعَذَابِ بِمَا كَانُوا يُفْسِدُونَ﴾(88)﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِم مِنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيداً عَلَي هؤُلاَءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُديً وَرَحْمَةً وَبُشْرَي لِلْمُسْلِمِينَ﴾(89)
بعد از اتمام ادلهٴ توحيد و همچنين ضرورت وحي و نبوت به مسئله معاد عنايت فرمودند، مسئله معاد كه مسئوليت را به همراه دارد از مهمترين عوامل اصلاح اخلاقي جامعه است زيرا وقتي جامعه معتقد شد هر عملي زنده است و انسان در برابر هر عملي مسئول است قهراً مواظب خود خواهد بود.
در آيه 84 فرمود: ﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً﴾ و منظور از امت خصوص مؤمنان نيستند بلكه كسانياند كه پيامبر به طرف آنها مبعوث شد خواه آنها قبول كرده باشند، خواه نكول به دليل اينكه فرمود ما به كفار اذن اعتذار نميدهيم معلوم ميشود كه پيامبر شاهد آنهاست، آنها را به محكمهٴ عدل الهي دعوت ميكنند، بازخواست ميكنند و مورد اعتراض قرار ميگيرند اينكه فرمود: ﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً ثُمَّ لاَ يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَلاَ هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ﴾ معلوم ميشود كه امت اعم از اهل ايمان و غير ايمان است.
در اين آيه محل بحث يعني آيه 88 فرمود كه كفار دو قِسماند بعضيها فقط ضالاند، بعضي هم ضالاند هم مُضل، ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ يك، ﴿وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ﴾ صدّ با «صاد» يعني منصرف كردند، راهزني كردند، جلوي ديگران را گرفتند ﴿وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ زِدْنَاهُمْ عَذَاباً فَوْقَ الْعَذَابِ﴾ اينها عذابشان مضاعف است.
اصل اولي كه حاكم بر همه مطالب است عدل خداست چه اينكه در سورهٴ مباركهٴ «كهف» فرمود: ﴿وَلاَ يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً﴾[1] از نظر جزا هم در آيات فراوان آمده است كه ﴿جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾[2] درباره حَسنه فرمود: ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾[3] وگرنه درباره سيّئه مكرّر فرمود: ﴿جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ نه زايد بر او، درباره حَسنه است كه ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا﴾[4] يك طايفه ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ طايفه دوم، مسئله جريان ﴿مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ﴾[5] آن هم طايفه سوم، ولي درباره كيفر و عذاب كفار و منافقان برابر با عدل الهي عمل ميشود يك، آيه سورهٴ «كهف» كه ﴿وَلاَ يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً﴾[6] هر گونه اضافه عذاب را نفي ميكند دو، آيه سورهٴ مباركهٴ «نبأ» كه فرمود: ﴿إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَاداً ٭ لِلطَّاغِينَ مَآبَاً ٭ لاَبِثِينَ فِيهَا أَحْقَاباً ٭ لَا يَذُوقُونَ فِيهَا بَرْداً وَلاَ شَرَاباً ٭ إِلَّا حَمِيماً وَغَسَّاقاً﴾[7] با اين جمله به پايان ميرسد كه ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾[8] اين ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ در قرآن كريم يك بار ذكر شده است آن هم درباره خصوص كفار و منافقان و امثال اينهاست اهل جهنم است، اهل جهنم است كه جزايشان معادل با كارشان هست وگرنه اهل بهشت جزايشان اضعاف ميتواند باشد، ده برابر ميتواند باشد.
پرسش: مشركين از كفار بدترند پس چرا در آيه 84 به كفار اجازه داده نميشود ولي به مشركين اجازه داده ميشود...
پاسخ: بله، در آن مسئله كه اجازهٴ عذرخواهي نميدهند ولي كفار يا مشركان حرفي دارند، عذري دارند جوابهايي مطرح شد كه سه جوابش در بحث ديروز اشاره شده است كه اين يا مربوط به تعدّد موقف است يك، يا اختلاف افراد است كه بعضيها صلاحيت آن را پيدا نميكنند، بعضي صلاحيت آن را پيدا ميكنند دو، يا اگر حرف نميزنند حقّ حرف ندارند نسبت به خداي سبحان حقّ حرف ندارند وگرنه نسبت به يكديگر سخن ميگويند سه، وجوهي براي جمع اين چند طايفه ذكر شد كه سه وجهش در بحث ديروز گذشت، خب.
اينكه در سورهٴ
پرسش: ..
پاسخ: چرا،
پرسش: به دليل اينكه ...
پاسخ: آنكه اجازه عذرخواهي به آنها داده نشد كه اينها گفتند ﴿هؤُلاَءِ شُرَكَاؤُنَا﴾[9] فكر ميكردند كه دليلشان را دارند اقامه ميكنند در محكمهٴ شهادت آنجا كه بايد شاهد حرف بزند ديگر متّهم ساكت است براي اينكه متّهم با آن اعمالش حاضر شده، اما آنجا كه هنوز محكمهٴ شهادت به پا نشده اينها وقتي كه مشركان، بتها را ديدند، معبودها را ديدند به خداي سبحان عرض ميكنند كه اينها شركاي ما هستند كه دو وجه در اين باره گفته شد يكي اينكه يا طمعشان اين است كه ما از قداست اينها استفاده كنيم در صورتي كه فرشتهها يا قدّيسين بشر را بپرستند يا غرضشان توجيه كار خودشان است كه اينها ما را گمراه كردند كه اين راهها هم در بحث ديروز گذشت موقف فرق ميكند در آنجايي كه محكمه به پا شده است و اعمال حاضر است و انبيا دارند شهادت ميدهند در آنجا، جا براي عذرخواهي نيست چون همه حرفها قبلاً گذشت، خب.
در اينكه در سورهٴ مباركهٴ «نبأ» آيه 26 فرمود: ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ يعني اين جزا موافق با عمل است بيشتر نيست، خب اگر ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ يك، ﴿وَلاَ يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً﴾[10] دو، ﴿جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ نه زايد بر آن سه، اين طوايف از آيات هر گونه زياده را نفي ميكند، پس چرا در محل بحث فرمود: ﴿زِدْنَاهُمْ عَذَاباً فَوْقَ الْعَذَابِ﴾.
پاسخش به طور اجمال در بحث ديروز گذشت كه اينها هر كدام در برابر سيّئهاي كه مرتكب شدند كيفري دارند آنها كه راه ضلالت و كفر را طي كردند، تبليغ سوء نكردند، ديگران را گمراه نكردند فقط كيفر كفر و ضلالت خودشان را ميكشند، اما آنهايي كه «ضلوا و اضلوا» هم «فسدوا» هم «افسدوا» هم كافر بودند، هم تبليغات كفر كردند اينها دو گناه كردند چون دو گناه كردند، خب دو كيفر هم دارند اگر به گروه اول دو كيفر متوجّه ميشد اين سؤال مطرح بود، اما براي گروه دوم است، گروهي كه «فسدوا و افسدوا» در همين آيه هم استدلال فرمود، فرمود ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ يك، ﴿وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ﴾ دو، پس دو كار كردند اينها ﴿زِدْنَاهُمْ عَذَاباً فَوْقَ الْعَذَابِ﴾ چرا؟ اين ﴿فَوْقَ الْعَذَابِ﴾ ديگر براي چه؟ براي اينكه ﴿بِمَا كَانُوا يُفْسِدُونَ﴾ نه «بما فسدوا» نه در اثر فساد خود، بلكه در اثر افساد خود «بما اضلوا» نه «بما ضلوا» درباره بعضيها فرمود: ﴿فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً﴾[11] اين يك، درباره گروهي فرمود وقتي آيات ما بر آنها تلاوت ميشود ﴿فَزَادَتْهُمْ رِجْساً إِلَي رِجْسِهِمْ﴾[12] اين دو، هر جا مزيد رجس است، مزيد مرض است، مزيد معصيت است، خب مزيد عذاب هم هست.
اما اينكه مستضعفان به ذات اقدس الهي عرض ميكردند كه ﴿رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيِنِ مِنَ الْعَذَابِ﴾[13] و آنها اعتراض ميكردند يا در بخش پاياني سورهٴ مباركهٴ «احزاب» كه باز قبلاً هم اين آيه خوانده شد آمده است كه آنها ميگويند آيه 67 سورهٴ «احزاب» اين است ﴿رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبيلاَ ٭ رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيِنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً كَبِيراً﴾ اين پيروان، به ذات اقدس الهي عرض ميكنند كه رهبران ما را دو برابر عذاب بكن براي اينكه هم گمراه شدند، هم ما را گمراه كردند.
پاسخش در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» مبسوطاً گذشت در سورهٴ «اعراف» آمده است كه اين پيرواني كه به جهنم افتادند به ذات اقدس الهي عرض ميكنند كه ما مستضعفيم و اينها مستكبر اينها ما را گمراه كردند ولي همه ما در يك جاييم در اين جهنم با هميم، خب عذاب اينها را دو برابر بكن، آيه 38 سورهٴ «اعراف» اين بود ﴿قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُم مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِي النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا﴾ هر وقت گروهي را وارد ميكنند به جهنم «اُخت» يعني مثل، مثل خود را لعنت ميكند آن ميگويد تو باعث شدي، اين ميگويد تو باعث شدي ﴿حَتَّي إِذَا ادَّارَكُوا فِيهَا جَمِيعاً﴾ همهشان كه با هم تابع و متبوع كه «كلاهما في النار» همه اينها در جهنم آمدند آنگاه ﴿قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولاَهُمْ﴾ آنهايي كه تابع بودند درباره متبوعها به ذات اقدس الهي عرض ميكنند ﴿رَبَّنَا هَؤُلاَءِ أَضَلُّونَا﴾ اينها كه ما با هم الآن داريم ميسوزيم اينها ما را گمراه كردند، خب عذاب اينها بايد بيشتر باشد ﴿فَآتِهِمْ عَذَابَاً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ﴾ ما چرا يك جا بايد بسوزيم خب عذاب اينها را بيشتر كنيد عذاب ما بايد كمتر باشد.
ذات اقدس الهي در همان جهنم اينها را توجيه ميكند ميفرمايد حالا خود ذات اقدس الهي يا معالواسطه ﴿قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلكِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ هم عذاب شما كه پيروانيد دو برابر است، هم عذاب آنها دو برابر يعني در جهنم يك جايي است كه عذاب يك برابر است كه عدهاي آنجا گرفتارند دارند معذّب ميشوند، يك جاست كه عذابش دو برابر است، سوخت و سوزش دو برابر است، درجه حرارتش دو برابر است كه شما و مستكبران داريد ميسوزيد، آنجايي كه عذابشان يك برابر است براي تبهكاران است، اما اينجا كه عذاب دو برابر است هم شما كه پيرويد دو برابر عذاب داريد، هم آنها كه رهبران شما هستند، آنها كه رهبران شما هستند عذابشان بايد دو برابر باشد فواضح براي اينكه اينها هم گمراه بودند، هم شما را گمراه كردند، اما عذاب شما هم بايد دو برابر باشد براي اينكه هم شما اين گناه را مرتكب شديد بيراهه رفتيد و هم با سوء اختيار خود اولياي الهي را، ائمه معصوم را، انبياي الهي را پشت سر گذاشتيد به دنبال اينها راه افتاديد حجت بر شما تمام شد آنهايي كه حجت بر آنها تمام نشد بله عذابشان يك برابر است در آن طبقه ضعيفترند اما شما با داشتن عليبنابيطالب به دنبال ديگري راه افتاديد اين حق براي شما روشن شد اين طور نبود كه براي شما روشن نشود كه شما وقتي تحليل بكنيد ميبينيد شما و مستكبران يكجا بايد بسوزيد آنهايي كه فريب خوردند بله خب جايشان سبكتر است اما شما عالماً عامداً اولياي الهي را پشت سر گذاشتيد به دنبال اينها راه افتاديد ﴿قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلكِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ خب چرا تحليل نميكنيد مگر شما دو گناه نكرديد.
يكي اصل كفر و نفاق بود كه مرتكب شديد، يكي اولياي الهي را خانهنشين كرديد شما كم كاري نكرديد كه اينكه مرحوم كليني نقل كرده، ديگران نقل كردند، يكي است مستشاران ديوان اموي بعد از بازنشسته شدن همسايهاي داشت در كوفه و آن همسايه شيعه بود و به همسايهاش گفت كه تو وقتي مدينه ميروي نزد امام صادق(سلام الله عليه) ميشود من را هم ببري اين اجازه گرفت و موافقت را جلب كرد و بعد در سفر بعد كه عازم مكه بود با اجازهٴ قبلي وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) اين مستشار ديوان عالي اموي را به همراه خود برد حجاز حضرت وقتي چشمش به اين شخص كارگزار و كارمند اموي افتاد فرمود تو و امثال تو ما را خانهنشين كرديد و اگر شماها نبوديد كه ما خانهنشين نميشديم كه آن شرحش خيلي مفصّل است و روايت بسيار جالبي هم است كه از معجزات وجود مبارك امام صادق است، خب.
در جهنم ذات اقدس الهي ميفرمايد آنجايي كه عذاب سبكتر است بله براي فريبخوردههاست اما شما كه هوچيگر بوديد يك بيان نوراني حضرت امير در نهجالبلاغه دارد كه يك عده هستند كه از آنها به غوغا ياد ميكند كه «اذا اجتمعوا غلبوا و اذا تفرّقوا لم يعرفوا»[14] فرمود ما يك مشكل جدّي با اينها داريم، يك مشكلي هم با تيم وعدي داريم مشكل جدّي ما با اين طبقه اين است كه اينها وقتي جمع ميشوند زحمت ايجاد ميكنند، وقتي هم متفرّق شدند كسي اينها را نميشناسد از اينها به غوغا ياد كرده است اين غوغاسالاري، غوغاسالاري همين است فرمود: «اذا اجتمعوا غلبوا و اذا تفرّقوا لم يعرفوا» خب تنها يكي دو نفر نيامدند در خانه كه خب عده زيادي آمده بودند فرمود براي شما روشن شد كه حق با ماست خب شما ما را خانهنشين كرديد.
ذات اقدس الهي به اينگونه هوچيگرها ميفرمايد: ﴿لِكُلٍّ ضِعْفٌ﴾[15] ولي شما تحليل نميكنيد لذا شما و مستكبران با هم يكجا بايد بسوزيد.
از اين تحليل معلوم ميشود كه آن آيه ﴿وَلاَ يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً﴾[16] به اطلاقش باقي است، آيه ﴿جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾[17] به اطلاقش باقي است آيه ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾[18] به اطلاقش باقي است اينجا كه فرمود: ﴿زِدْنَاهُمْ عَذَاباً فَوْقَ الْعَذَابِ﴾ هم معلّل است به اينكه ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ يك، ﴿وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ﴾ دو، يعني هم كافر بودند، هم تبليغ كفر كردند ﴿زِدْنَاهُمْ عَذَاباً فَوْقَ الْعَذَابِ﴾ اين ﴿فَوْقَ الْعَذَابِ﴾ براي چه؟ ﴿وَبِمَا كَانُوا يُفْسِدُونَ﴾ است.
بنابراين آن تحليلي كه در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» آمده است آيه 38 سورهٴ «اعراف» كه ﴿لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلكِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ بعد ﴿وَقَالَتْ أُولاَهُمْ لِأُخْرَاهُمْ فَمَا كَانَ لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ﴾[19] شاهد اين مطلب است بعد آن مستكبران به اين پيروان ميگويند شما كه مقام برتر از ما نداريد كه ما بيراهه رفتيم به شما گفتيم بياييد وعد و وعيد داديم شما هم حق برايتان روشن شد هم بيراهه رفتيد هم دنبال ما راه افتاديد هم شما دو گناه كرديد، هم ما دو گناه كرديم اين است كه اين ميشود ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحَابِ السَّعِيرِ﴾[20] .
پرسش:...
پاسخ: خب حالا همان طوري كه شيطان گفت ﴿فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنفُسَكُم﴾[21] خيليها هستند كه تبليغ سوء ميكنند و خيليها هستند كه تشخيص ميدهند و ميگويند نبايد به سراغ اينها رفت ديگر حجت اگر بر كسي تمام نشده باشد فريب خورده باشد ذات اقدس الهي آن فريب خورده را مثل فريبكار كه عذاب نميكند اما اينها كه غوغاسالاري راه انداختند، خب آن طوري كه وجود مبارك حضرت امير يا وجود مبارك زهرا(سلام الله عليها) «علي رئوس الأشهاد» احتجاج كردند ديگر اين طور نبود كه در مجلس خصوصي اقامه حجت كرده باشند كه، در مسجد خيليها هم گريه كردند علني بود اگر اين طور شد بله، ﴿زِدْنَاهُمْ عَذَاباً فَوْقَ الْعَذَابِ﴾ اما اگر واقعاً كسي فريب خورده باشد كه ذات اقدس الهي فريب خوردهٴ مستضعف را كه اصلاً يا عذاب نميكند يا دو برابر عذاب نميكند، خب.
پرسش: احتمال دارد..
پاسخ: ميبينند ولي نميتوانند ايمان بياورند.
پرسش: نه ايمان نميآورند ولي تقاضا كه ميكنند بگويند خدايا اينها را دو برابر بكن
پاسخ: بله، بله حالا يا معالواسطه جواب داده ميشود يا بلاواسطه كه اشاره شد همين است.
پرسش: آن وقت اين با آن دعاي حضرت امير(عليه السلام) ميفرمايد: «لئن تركتني ناطقا»[22] .
پاسخ: خب حالا به همه هم اجازه نميدهند در بعضي از مواقف اصلاً آن قيامت را به عنوان روزي كه كسي حق حرف ندارد معرفي ميكنند فرمود: ﴿صَفّاً لاَّ يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَقَالَ صَوَاباً﴾[23] اصلاً آن روز، روز سكوت است آن وقت استثنا فرمود: ﴿لاَّ يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَقَالَ صَوَاباً﴾ آنگاه به افراد خاص يا در مواقف خاص يا درباره مسائل خاص ممكن است ذات اقدس الهي اجازه بدهد، خب.
مطلب ديگر اينكه فرمود: ﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً﴾ صدر اين آيه با صدر آيه 84 هماهنگ است كه آنجا فرمود: ﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً﴾ از هر امت خواه آن امت پيامبر را قبول داشته باشند، خواه نداشته باشند به دليل اينكه فرمود به كفارشان اجازه عذرخواهي و امثال ذلك نميدهند خواه مؤمن باشند، خواه غير مؤمن از هر امتي پيامبر آن امت شهادت ميدهد اينكه خداي سبحان دربارهٴ امم ميفرمايد ﴿وَإِلَي عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً﴾[24] ﴿وَإِلَي ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً﴾[25] آنها امت بودند منتها بعضيها پذيرفتند، بعضيها نپذيرفتند.
اما اينكه فرمود ﴿مِنْ أَنفُسِهِمْ﴾ اين با همان جملهاي كه فرمود: ﴿مِن كُلِّ أُمَّةٍ﴾ هماهنگ است منتها از آن صريحتر است براي اينكه از متن مردم بايد باشد تا اينكه شهادتش مقبول باشد اگر بيگانه باشد كه در ظرف عمل حضور ندارد تا اينكه در محكمه شهادت او مسموع باشد بايد كسي باشد كه از مردم باشد، در بين مردم باشد، اعمالشان را ببيند و مانند آن.
اين نسبت به گروه خاص روشن است اما نسبت به امتي كه بعدها به دنيا ميآيند اين احتياج به توضيح دارد براي اينكه پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) حياتش و مماتش يكسان است چه اينكه خواب و بيداري آن حضرت يكسان است اينكه فرمود: «تنام عيني و لا ينام قلبي»[26] هم همين طور است الآن حضرت همهٴ اعمال را ميبيند چه اينكه ائمه(عليهم السلام) هم ميبينند و انسان وقتي نابينا باشد بعد بينا بشود ميبيند كه عدهاي دارند او را ميبينند اگر پرده كنار برود ﴿فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ﴾[27] معلوم ميشود كه در حضور ائمه داشت اين كار را انجام ميداد آنها كاملاً ميديدند از اين جهت فرمود بايد ﴿مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾ باشد اين براي شهادت پيامبر هر امتي درباره خود آن امت.
اما اينكه فرمود: ﴿وَجِئْنَا بِكَ شَهِيداً عَلَي هؤُلاَءِ﴾ آيا اين ﴿هؤُلاَءِ﴾ به مجموع امم و شهدا برميگردد يا به خصوص شهدا برميگردد نه امم آيا وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فقط مشمول آن صدر است كه فرمود: ﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِم مِنْ أَنفُسِهِمْ﴾ اين يك موجبهٴ كلي است شامل پيغمبر اسلام(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هم ميشود هر امتي شاهدي دارد اين امت مرحومه هم شاهدش پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است.
اما اينكه فرمود: ﴿وَجِئْنَا بِكَ شَهِيداً عَلَي هؤُلاَءِ﴾ اين ﴿هؤُلاَءِ﴾ به شهدا برگردد نه به امم اين طور نيست كه وجود مبارك پيغمبر شاهد امم از يك سو و شاهد انبيا از سوي ديگر باشد بلكه شاهد انبياست فقط البته اين علي احتمال هست خب هنوز نظر نهايي روشن نشده، پس اين﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِم مِنْ أَنفُسِهِمْ﴾ كه موجبهٴ كليه است دلالت ميكند بر اينكه هر امتي يك شاهدي دارد، خب امت اسلام هم شاهدش پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است، اين مطلب اول.
دوم اينكه ﴿وَجِئْنَا بِكَ شَهِيداً عَلَي هؤُلاَءِ﴾ تو گذشته از اينكه شاهد اعمال امت خودت هستي، شاهد بر آنها هم هستي مقصود از اين ﴿هؤُلاَءِ﴾ اين ﴿هؤُلاَءِ﴾ اشاره به چه كسي است، اين ﴿هؤُلاَءِ﴾ اشاره به خصوص شهداست يعني انبيا، يا به شهدا و مشهود عليهم هم انبيا، هم امم بنا بر اين احتمالي كه الآن داريم ذكر ميكنيم اين ﴿هؤُلاَءِ﴾ خصوص شهدايند حالا ببينيم احتمال درست است يا مشكل دارد.
﴿وَجِئْنَا﴾ به تويِ پيغمبر «شهيداً علي الشهداء» نه «شهيداً علي الشهداء و الامم» حالا ببينيم اين احتمال تام است يا نه، ﴿وَجِئْنَا بِكَ شَهِيداً عَلَي هؤُلاَءِ﴾ آيات شهادت بخشي در سورهٴ مباركهٴ «بقره» گذشت آيه 143 اين بود ﴿وَكَذلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَي النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً﴾ از آن آيه برميآيد كه مردم يك سلسله شهدا دارند، شاهد دارند و پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) شهيدِ شهداست كه فرمود: ﴿لِتَكُنوا شُهَداءَ عَلَي النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً﴾ پس رسول شاهد امم نيست، شاهد شهداي امم است.
در سورهٴ مباركهٴ «نساء» آيه 41 به اين صورت آمده است ﴿فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَي هؤُلاَءِ شَهِيداً﴾ اين قدري شايد روشنتر باشد از آيه محل بحث فرمود در قيامت صحنهاي است اين صحنه را چطور شما ادراك ميكنيد كه ما از هر امتي يك شاهد ميآوريم ﴿وَجِئْنَا بِكَ عَلَي هؤُلاَءِ﴾ يعني بر اين شهدا ﴿شَهِيداً﴾ كه اين آيه 41 سورهٴ «نساء» با آيه سورهٴ مباركهٴ «بقره» نزديك هم است آنجا سخن از انبيا نبود، سخن از اين بود كه يك عده شهداي علي الناس هستند و پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) شهيد بر شهداست اما اينجا دارد كه انبيا يعني از هر امتي يك شهيد همان ظاهرش انبيا هستند از هر امتي يك شاهد ميآوريم و تو را بر آنها يعني بر اين شهدا مثلاً شاهد قرار داديم در همان سورهٴ مباركهٴ «نساء» آيه ديگري است كه باز جريان شهادت را بازگو ميكند وجود مبارك عيساي مسيح به ذات اقدس الهي عرض ميكند كه من مادامي كه بودم شهيد بودم شاهد اعمال اينها بودم وقتي از بين اينها رحلت كردهام از آن به بعد تو شاهدي ﴿وَكَفَي بِاللّهِ شَهِيداً﴾[28] و مانند آن، خب.
آيا اين است يا آن، حالا اگر پيامبر شهيد شهدا بود يعني اعمال انبيا را ميبيند و شهادت ميدهد يا نه، براي توثيق انبياست او شاهد است كه انبيا معصوماند و اشتباه نميكنند نه اينكه اعمال انبيا را كه آيا تبليغ كردند، نكردند، مقاومت كردند، نكردند، هدايت كردند، نكردند وظايفشان را انجام دادند يا ندادند، خير در همين محدوده وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اين شاهد عصمت انبيا(عليهم الصلاة و عليهم السلام) هستند نه شاهد اعمال آنها، خب.
اين دو محذور دارد البته محذورهاي غير مهم يكي اينكه اين ﴿هؤُلاَءِ﴾ را ما مخصوص شهدا قرار بدهيم در حالي كه ﴿هؤُلاَءِ﴾ ظاهرش اين است كه همه آنها چه امم، چه ... دوم اينكه آن شهدا يعني شاهد اعمال اينجا شهيد بر انبيا يعني شهادت بر عصمت آنها كه به منزلهٴ تعديل است مثل اينكه دو عادل را به محكمه آوردند براي شهادت ديگري آمده است شهادت ميدهد به عدالت اين شهود آن وقت اين تجزيه و تفكيك در محتواي شهادت است آن شهادت اول، شهادت بر اعمال است اين شهادت به عصمت و عدالت و امثال ذلك است اين محذور دوم، اگر ما راهي نداشتهايم براي جمع بين آيات مگر اين راه، اين محذورها قابل تحمل است، اين يك مطلب البته اين راهي است كه سيدناالاستاد رفتند ما با احتياط بايد فرمايش ايشان را خوب تحليل كنيم ببينيم كه قابل تثبيت است يا نه؟
مطلب ديگر اينكه در دنيا بنا بر سَتر است و رازداري است و حفظ اسرار چون در قيامت اسرار روشن ميشود كسي مأمور نيست كار خدايي را در دنيا انجام بدهد اينكه گفتند تا شما اگر نبينيد يا چهار نفر شهادت ندهند يا اگر به صورت بيّنالغي نباشد مسئله ثابت نميشود يا علم قاضي همه جا حجت نيست در بعضي از موارد حجت است در بعضي از موارد حجت نيست يا اگر عليه غايب حُكم كرديد «الغائب علي حجته» براي اينكه اين اسرار و راز في الجمله و نه بالجمله محفوظ ميماند.
وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) برابر آن دو آيه شفاف و روشن سورهٴ مباركهٴ «توبه» هر كاري كه مردم ميكردند حضرت ميدانست ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾[29] گذشته از روايات عرض اعمال و امثال ذلك هست كه در آن ترديدي نيست، خب با اينكه همه كارها را پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ميدانست معذلك فرمود محكمهٴ ما محكمهٴ حفظ اسرار است «انما»، «انما» يعني «انما» با حصر «انما أقضي بينكم بالبيّنات و الأيمان» محكمه با سوگند و با شاهد اداره ميشود بعد هم اعلام كرد فرمود بنا بر اين نيست كه ما پردهدري كنيم ما مأمور به پردهداري هستيم نه پردهدري گاهي اعجاز ايجاد ميكند كه ما پرده را برداريم ولي اساس كار بر پردهداري است اگر كسي شاهد زور آورد يا قسم دروغ ياد كرد و محكمه من مال كسي را در اثر شهادت باطل يا زمين باطل به او داد او اين مال را از محكمه من دارد ميبرد نگويد من به دست پيغمبر گرفتم «قطعة من النار»[30] همراه خودش دارد آتش ميبرد مواظب باشد نگويد من از محكمهٴ پيغمبر گرفتم ما بنايمان اين نيست كه اينجا كار خدايي انجام بدهد كار خدايي روزي است كه ﴿تُبْلَي السَّرائِر﴾[31] هست اسرار روشن ميشود، دست و پا حرف ميزنند كسي نميتواند انكار بكند الآن مصلحت الهي اين است كه انسان مجبور نباشد، آزاد باشد خب اگر كسي هر كاري را انجام بدهد آن وليّ عصرش كه علم غيب دارد بگويد تو اين كارها را كردي اينكه يك ايمان الجائي است اينكه تكامل نيست آنهايي كه ﴿يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ﴾[32] به مقام ميرسند اما آنهايي كه از ترس اينكه مبادا پيغمبر يا امام(سلام الله عليهما) بگويد من ديدم تو خلاف كردي اينكه كار نيست فرمود بناي اين عالم بر پردهداري است ولي كار قاضي هم فصلالخطاب است در امور ظاهري يك حُكم ظاهري است اين مجري نيست اين را در اصول ملاحظه فرموديد اين نظير اماراتي كه از واقع حكايت بكند نيست اين يك حكم ظاهري است براي فصل خطاب اينچنين نيست كه حالا چون فعل پيغمبر است حجت است، بله اگر فعل پيغمبر براي بيان احكام بود بله واقع را نشان ميداد اما اين براي بيان احكام نيست براي اجراي احكام است نه براي بيان احكام فرمود ما اساسمان اين است اگر كسي بر خلاف رفتار كرد «قطعة من النار» اين براي دنيا.
پس در دنيا به عدالت شاهد بَسنده ميشود اما در قيامت چه؟ در قيامت به عدالت اكتفا بكنند يا عصمت لازم است؟ عادل عمداً خلاف نميكند اما اگر سهو و نسيان و خطا داشت چه آنجا ديگر بعد روز ديگري نيست كه جبران بشود كه لذا محكمهاي آنجا باشد «حق لا ريب فيه» بايد باشد در دنيا اگر كسي بيراهه رفته است مسئله «قطعة من النار» ترميم ميكند، اما در آخرت اگر محكمه اشتباه حكم كرد راهي براي علاج نيست لذا آنجا بايد بيّنالغي باشد و بيّنالرشد اعضا و جوارح حرف ميزنند شهود بايد معصوم باشد و وجود مبارك پيغمبر به عصمت آنها شهادت ميدهد معصوم كسي است كه عمداً، سهواً هيچ راهي براي اشتباه او نيست گرچه ممكن است كسي در كتابهاي قبلي خوانده باشد كه از ائمه(عليهم السلام) به عنوان علماي ابرار ياد ميكنند اما بعد از اينكه هزار سال گذشت و درس و بحث و تحقيق و كلام و حكمت بازگو كرد و به صورت شفاف روشن شد كه اهلبيت(عليهم السلام) همسطح قرآن كريماند از اين به بعد كه ديگر جا براي متشابهات نيست، خب خداي سبحان از انبيا به عنوان ﴿كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[33] ياد ميكند اينها صالحاند ما بگوييم انبيا آدمهاي صالحي بودند همين، صالحيني كه خدا درباره انبيا ميگويد غير از ابراري كه خداي سبحان درباره اهلبيت گفته در سورهٴ مباركهٴ «انسان» يا شيخ مفيدها درباره اهلبيت ميگويند ابرارند بالأخره اين ديگر يك چيز بيّنالرشدي است كه فريقين گفتند اين ذوات مقدس همسطح قرآناند «تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي»[34] اين كتاب هم سهو ندارد، خطا ندارد، نسيان ندارد، عصيان ندارد، جهل ندارد هيچ چيزي ندارد نور محض است آن چهارده نفر هم هميناند حالا كسي بگويد قرآن كتاب علمي است، خب معنايش اين نيست كه با كتابهاي ديگر يكسان است كه اگر ذات اقدس الهي درباره انبيا فرمود: ﴿كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[35] معنايش اين نيست كه اينها آدمهاي صالحياند و ما ميتوانيم در عصمت اينها ـ معاذ الله ـ شك بكنيم بعداً عصمت انبيا مطرح شد وگرنه خدا فرمود اينها جزء صالحيناند خير صالحي كه خدا ميگويد يعني گوهر ذاتشان صالح است و آن بزرگان نظير كليني، نظير صدوق، نظير شيخ طوسي، نظير شيخ مفيد اينها كه تالي تلو معصوم(عليهم الصلاة و عليهم السلام) هستند درباره اينكه ذات مقدس پيغمبر فرمود اين چهارده نفر همسطح قرآن كريماند كسي ترديد نكرده آن وقت كسي كه جزء علماي ابرار باشد ـ معاذ الله ـ اشتباه بكند، سهو و نسيان هم داشته باشد اين همسطح قرآن ميشود، به هر تقدير.
فرمود در صحنه معاد پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ميآيد شهادت ميدهد به عصمت انبيا حالا اين چند بحث را خوب عنايت بكنيد الميزان را هم به دقت مطالعه كنيد ببينيم فرمايش ايشان تام است يا ناتمام.
«و الحمد لله رب العالمين»