86/02/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/سوره نحل/آیه 83 الی 88
﴿يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ﴾(83)﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً ثُمَّ لاَ يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَلاَ هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ﴾(84)﴿وَإِذَا رَأَي الَّذِينَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَلاَ هُمْ يُنْظَرُونَ﴾(85)﴿وَإِذَا رَأَي الَّذِينَ أَشْرَكُوا شُرَكَاءَهُمْ قَالُوا رَبَّنَا هؤُلاَءِ شُرَكَاؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُوا مِن دُونِكَ فَأَلْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكَاذِبُونَ﴾(86)﴿وَأَلْقَوْا إِلَي اللَّهِ يَوْمَئِذٍ السَّلَمَ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ﴾(87)﴿الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ زِدْنَاهُمْ عَذَاباً فَوْقَ الْعَذَابِ بِمَا كَانُوا يُفْسِدُونَ﴾(88)
بعد از تبيين براهين توحيد ربوبي و اينكه آنچه در جهان هست هم خلقت است از نعمت، فرمود مشركان نعمت خدا را ميشناسند بعد انكار ميكنند تعبير به معرفت به جاي علم براي آن است كه معمولاً معرفت را درباره مصاديق و امور جزئي بيشتر به كار ميبرند كه اينها تمام اين نعمتها را به عنوان نعمةالله ميشناسند. تعبير به ﴿ثُمَّ﴾ براي اين نيست كه اينها بعد از معرفت مدتي طول ميكشد و انكار ميكنند بلكه اينها اصلاً با انكار معرفت خدا را ميشناسند يعني در درون اينها انكار هست منتها چون انكار ارتباطي با معرفت ندارد، اگر معرفت است لازمهاش اعتراف است نه انكار پس انكار از معرفت جداست و فاصله دارد چون انكار از معرفت فاصله دارد تعبير به ﴿ثُمَّ﴾ فرمود وگرنه اينها همزمان با معرفت منكرند ﴿يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ﴾ كه كفر كامل دارند.
بعد فرمود: ﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً﴾ در صحنه قيامت گذشته از اينكه خود افراد را ميآورند شواهد داخلي اينها را به همراه اينها ميآورند كه اعضا و جوارح باشند شواهد خارجي را هم ميآورند خود اينها هم اعتراف ميكنند ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحَابِ السَّعِيرِ﴾[1] اعضا و جوارح اينها هم شهادت ميدهد و درون اينها هم كه بيرون ميآيد ﴿تُبْلَي السَّرَائِرُ﴾[2] ميشود راهي براي انكار نيست ولي انبيا و ائمه(عليهم السلام) از بيرون هم شهادت ميدهند همان طوري كه ﴿أَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ﴾[3] «أحاطت بهم أدلة العقل» «أحاطت بهم أدلة التوحيد» اينها از طرفي خطا محيط اينهاست، از طرفي هم ادلهٴ حق اينها را فرو برده و فراگرفته چنين آدمي كه ﴿أَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ﴾ از يك سو «أحاطت به الأدله» از سوي ديگر اين سرگردان حرف ميزند حرفهاي منطقي ندارد لذا گاهي نفي ميكند، گاهي اثبات ميكند، گاهي بين نفي و اثبات مردّد است اينكه فرمود: ﴿فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ﴾ اين تنها مربوط به دنيا نيست در آخرت هم اينها در همين نفي و اثبات مردّدند قبلاً هم ملاحظه فرموديد كه ترديد آن ردّ مكرّر است اگر كسي بصير باشد، بينا باشد، خب درِ ورودي را ميداند، در خروجي را ميداند از همان در ورودي وارد ميشود از در خروجي خارج ميشود ترديدي ندارد ولي اگر كسي اعما باشد چون در را نميبيند گاهي به طرف ديوار شرق ميرود ميبيند بسته است، گاهي به طرف ديوار غرب ميآيد ميبيند بسته است اين بين اين دو ديوار ردّ مكرّر دارد اين ردّ مكرّر را ميگويند ترديد كه راه برونرفت ندارد منافق اينچنين است كسي كه «في قلبه مرض» اينچنين است اين نه توان تصميمگيري نفي دارد، نه توان تصميمگيري اثبات ميبيند به طرف دروازه نفي ميرود ميبيند بسته است، به طرف دروازه اثبات ميآيد ميبيند به روي او بسته است ﴿فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ﴾ مردّدند.
همين معنا در قيامت هم ظهور ميكند در قيامت اين افرادي كه در دنيا چند چهره بودند وقتي بتها را ميبينند يك طور حرف ميزنند، وقتي عذاب را ميبينند يك طور ديگر حرف ميزنند، وقتي سران ستم را، مستكبران را، ائمه كفر را ميبينند يك طور حرف ميزنند، وقتي از رحمت الهي باخبر ميشوند يك طور حرف ميزنند هيچ كدام از حرفهاي اينها منطقي نيست و براساس تصميم و اراده و ادراك يا مبادي صحيح نيست لذا آنچه را كه قبلاً نفي كردند الآن اثبات ميكنند، آنچه را كه قبلاً اثبات كردند الآن نفي ميكنند. اينها وقتي وارد صحنه قيامت شدند اولاً ميگويند ما كه بتپرست نبوديم آن روز چون حق ظهور ميكند ﴿يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ﴾[4] وقتي حق ظهور ميكنند اينها ميگويند ما كه مشرك نبوديم. خداي سبحان به پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ميفرمايد: ﴿انظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلَي أَنْفُسِهِمْ﴾[5] اينها چه ترفندي الآن دارند اينها دارند دروغ ميگويند، ميگويند ما كه مشرك نبوديم در حالي كه اعضا و جوارح اينها نسبت به شرك شهادت ميدهد، درون و بيرون اينها نسبت به شرك شهادت ميدهد و شواهد ديگر هم در كار است.
فرمود: ﴿انظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلَي أَنْفُسِهِمْ﴾ اين يك راه، وقتي درباره مستكبران و ائمه كفر و رهبران ستم ميانديشند ميگويند ﴿هَؤُلاَءِ أَضَلُّونَا﴾[6] اينها ما را گمراه كردند ما بيگناهيم، وقتي با شيطان روبهرو ميشوند ميگويند شيطان ما را گمراه كرده در حالي كه شيطان پاسخ ميدهد كه من دعوتي كردم، انبيا هم دعوتي كردند ميخواستيد دعوت انبيا را پاسخ بدهيد ﴿مَّا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتمُ بِمُصْرِخِيَّ﴾[7] من به دادِ شما نميرسم، صريخ شما نيستم، قياس شما نيستم شما هم صريخ و غياث من نيستيد نه شما ميتوانيد مشكل مرا حل كنيد نه من ميتوانم مشكل شما را حل كنم من دعوت كردم شما آمديد ﴿فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنفُسَكُم﴾ من فقط دعوت كردم ﴿إِلَّا أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنفُسَكُم﴾[8] كه در سورهٴ مباركهٴ «ابراهيم» گذشت.
درباره مستكبران ميگويند ﴿هَؤُلاَءِ أَضَلُّونَا﴾ اينها ما را گمراه كردند ﴿رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيِنِ مِنَ الْعَذَابِ﴾[9] مستكبران ميگويند ما گناهي نداريم ما دعوت كرديم شما آمديد ميخواستيد نياييد اينچنين نيست كه گناه شما به سبب ما باشد ما تبليغ كرديم، انبيا هم تبليغ كردند ميخواستيد حرف انبيا را گوش بدهيد در اين صحنه كه گاهي با اصل بتپرستي اينها منكرند، گاهي اين را قبول دارند كه كار بدي است لكن گناهش را با عهده ائمه كفر ميگذارند يا گناهش با به عهده شيطان ميگذارند يا گناهش را به عهده بتها ميگذارند تمام اين فصول چهارگانه را «وما يلحق بذلك» را قرآن كريم ذكر ميكند و رَد ميكند اين نشان آن است كه ﴿فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ﴾[10] .
فصل پنجم اين است كه اينها ميگويند خدايا ما منقاليم، مسلمانيم، مطيعايم اين اسلام اضطراري كه با آن فصول چهارگانهٴ ترديد همراه است اعتباري نداريد يك آدم غريق گاهي نفي دارد، گاهي اثبات دارد، گاهي تسليم ميشود، گاهي انكار دارد، گاهي ميگويد من بتپرست نبودم، گاهي ميگويد بتهاي ما اينهايند، گاهي ميگويند شيطان ما را فريب داد، گاهي ميگويند رهبران كفر ما را فريب داد، گاهي هم ميگويند خدايا ما الآن ايمان آورديم آن ايماني كه براساس اضطرار باشد و براساس ترديد باشد و با دلهره و هراس باشد، با ديدن جهنم باشد آنكه ايمان اختياري نيست نه اينكه آنها ايمان ميآورند و خداي سبحان ميفرمايد الآن وقتش گذشت چون ايمان يك فعل اختياري است بين نفس و بين ايمان اراده فاصله است و اين ميشود عمل صالح آن روز عمل صالح مقدور نيست يعني كسي مختار نيست، زآزاد نيست كه آزادانه ايمان بياورد وگرنه آن روز ميشد روز تكليف نه روز حساب اينكه ميگويند خدايا ﴿رَبَّنَا آمَنَّا﴾[11] اين معنايش اين نيست كه ما واقعاً ايمان آورديم اين همان طوري كه آدم غريق كه دست و پا ميزند گاهي بد ميگويد، گاهي انكار ميكند، گاهي هم اعتراف ميكند، گاهي ميگويد من قبول دارم، گاهي ميگويد ما را فريب دادند هيچ كدام از اينها معيار منطقي ندارد لذا وقتي كه ﴿وَأَلْقَوْا إِلَي اللَّهِ يَوْمَئِذٍ السَّلَمَ﴾ به طرف ذات اقدس الهي تسليم شدند و القاي تسليم كردند و عرض كردند ما الآن سِلميم، منقاديم پذيرفته نميشود براي اينكه اين براساس ايمان و اختيار و اراده و عزم عملي و جزم علمي نيست اين پراكندهگويي است تاكنون چهار فصل را گذراندند اين هم فصل پنجم است در هيچ كدام از اينها صادق نبودند آنجا كه ميگفتند ﴿مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ﴾[12] صادق نبودند، آنجا كه ميگفتند ﴿هَؤُلاَءِ أَضَلُّونَا﴾[13] صادق نبودند، آنجا كه ميگفتند شيطان ما را گمراه كرد صادق نبودند، آنجا كه ميگفتند اينها بت ما هستند صادق نبودند، الآن كه ميگويند ما اسلام آورديم هم صادق نيستند. يك آدم غريقي كه «يتشبث بكل حشيش» حرف او معياري ندارد لذا اين فصول پنجگانه «و ما يلحق بذلك» را در ابواب گوناگون ذات اقدس الهي ذكر ميكند.
پرسش:...
پاسخ: بله، اين شخص در دنيا به خلاف و تعدّد و توجيه سيّئات خود عادت كرده است آن وقت منكر است بعد خداي سبحان ميفرمايد: ﴿انظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلَي أَنْفُسِهِمْ﴾[14] ببين چطور اينها دارند دروغ ميگويند با اينكه اعضا و جوارح آنها دارند شهادت ميدهد، با اينكه بتها در كنارشان هست، با اينكه انبيا شهادت ميدهند، با اينكه درونشان بيرون آمده ببين چطور شهادت ميدهند ميدانيد يك آدم بددهن، فحّاش وقتي دارند تأديبش ميكنند زير شلاّق هم فحش ميگويد اين فحش دادن براي او عادي شده است حالا اين فصول پنجگانه را تا آنجا كه ممكن است برابر پنج طايفه آيات قرآن كريم بايد ارزيابي كنيم.
در آيه محل بحث فرمود: ﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً﴾ از هر امتي، از هر جامعهاي ما شاهد آن جامعه را، شاهد آن امت را كه پيغمبر آن باشد و امام معصوم آنها باشد آنها را ما مبعوث ميكنيم در قرآن كريم ميفرمايد: ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾[15] فرمود هر چه ميخواهيد انجام بدهيد خدا ميبيند، پيغمبر ميبيند، مؤمنان ميبينند در دو جاي قرآن الله و رسول است در جاي سوم گذشته از الله و رسول، مؤمنون هستند كه در روايات ما بر ذوات مقدّس اهلبيت(عليهم السلام) تطبيق شده است كه اينها اعمال ما را ميبينند، بسيار خوب.
فرمود: ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾ اينها شاهدان اعمالاند كه شهادت ميدهند در همين سورهٴ مباركهٴ «نحل» چند آيه بعد ميخوانيم يعني آيه 89 ﴿وَيَومَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِم مِنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيداً عَلَي هؤُلاَءِ﴾ كه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) گذشته از اينكه شهيد امت است، شهيد شهدا هم هست تنها كسي كه شهيد امت خودش هست يك، شهيد جميع اُمم من الأولين و الآخرين است دو، شهيد شهدا هم هست سه، يعني شهيد ائمه و انبياي پيشين هم هست كه شهادت آنها را زير نظر دارند اين مخصوص پيغمبر اسلام است.
حالا انشاءالله در آن آيه اين بحث خواهد آمد، ولي فعلاً در آيه 84 فرمود: ﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً﴾ در اين صحنه مشركان اجازه حرف زدن ندارند، اجازه عذرخواهي هم ندارند، به آنها استعتاب هم نميشود، تخفيف هم در كار نيست، مهلت هم در كار نيست اين چهار امر را اينجا نفي ميكند.
ميفرمايد: ﴿ثُمَّ لاَ يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا﴾ اگر به تبهكار و مجرم اجازه عذرخواهي بدهند يك مقدار سبك ميشوند، يك مقدار تخليه خواهند كرد اجازه حرف زدن نميدهند براي اينكه در تمام مدت دنيا دهنش باز بود هر چه ميخواست بگويد گفت ديگر الآن جا براي حرف زدن نيست فرمود: ﴿ثُمَّ لاَ يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا﴾ اين يك، ﴿وَلاَ هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ﴾ ما «مستعتِب» نيستيم، فرشتگان ما «مستعتِب» نيستند آنها «مستعتَب» نيستند ما پيشنهاد نميدهيم كه شما كاري بكنيد كه رضاي خدا فراهم بشود آنها بشوند مستعتَب بعد شروع بكنند به عُتباخواهي، به تأمين رضايت، به درخواست رضايت و مانند آن ما بايد «مستعتِب» باشيم از آنها درخواست كنيم، پيشنهاد بدهيم بگوييم شما پيشنهاد عُتبا و گذشت بدهيد بعد آنها پيشنهاد گذشت بدهند و خداي سبحان بگذرد نه خير اينچنين نيست نه از طرف ما استعتابي هست يك، نه آنها ميشوند مستعتَب دو، پس آنها نميتوانند مقدماتي فراهم بكنند كه رضاي خدا را به دست بياورند ﴿وَلاَ هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ﴾ سه و چهار.
﴿وَإِذَا رَأَي الَّذِينَ ظَلَمُوا الْعَذابَ﴾ وقتي عذاب را ديدند تخفيفي در كار نيست در دنيا ممكن است عفو و تخفيف باشد اما نسبت به اين كفار و مشركين هيچ تخفيفي نيست چهار ﴿وَلاَ هُمْ يُنْظَرُونَ﴾ مهلت هم نميدهند همين عذاب شديد همين الآن دامنگير آنها ميشود پس نه انذار و مهلت است و نه تخفيف و نه استعتاب و نه اجازه حرف زدن و عذرخواهي كه سبك بشوند هيچ كدام از اين امور چهارگانه راه ندارد ﴿وَإِذَا رَأَي الَّذِينَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمْ﴾ يك، ﴿وَلاَ هُمْ يُنْظَرُونَ﴾ دو، آن دو امر قبلي ميشود چهار، خب.
﴿وَإِذَا رَأَي الَّذِينَ أَشْرَكُوا شُرَكَاءَهُمْ قَالُوا رَبَّنَا هؤُلاَءِ شُرَكَاؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُوا مِن دُونِكَ﴾ وقتي بتها را ببينند، شركاي خود را ببينند ميگويند اينها شركاي ما هستند كه ما اينها را دعوت ميكرديم، ميپرستيديديم، دعا ميكرديم به عنوان شفيع به عنوان مقرب اليالله و مانند آن اينها هستند آنگاه در برابر اين شركا سخني دارند ﴿وَإِذَا رَأَي الَّذِينَ أَشْرَكُوا شُرَكَاءَهُمْ قَالُوا رَبَّنَا هؤُلاَءِ شُرَكَاؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُوا مِن دُونِكَ فَأَلْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكَاذِبُونَ﴾ شركا به مشركين ميگويند دروغ ميگوييد شما ما را نميپرستيديد ما نه ادعاي ربوبيت داشتيم، نه رب بوديم، نه استحقاق ربوبيت داشتيم شما برابر هوا و هوس خودتان عمل كرديد ما را رب تلقّي كرديد يا به اعتماد نياكانتان عمل كرديد ما را پرستيديد در بخشهايي دارد كه ﴿كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ﴾[16] آنها به دنبال شيطان رفته بودند، شيطان فريبتان داد شما به دنبال او راه افتاديد يا همان سنّت باطل قوميّتگرايي وادارتان كرده كه ما را بپرستيد ما چنين ادعايي نداريم استحقاق پرستش هم نداريم ما سنگ و چوبي هستيم كه شما ما را تراشيديد و پرستيديد، پس شما دروغ ميگوييد ما رب شما نيستيم.
آنها گفتند كه ﴿هؤُلاَءِ شُرَكَاؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُوا مِن دُونِكَ﴾ اينها شركاي ما هستند يعني ما اينها را شريك رب قرار داديم آنها ميگويند نه ما يك مُشت سنگ و يك مُشت چوبيم ما شريك الله نيستيم، شريك الباري نيستيم.
﴿وَإِذَا رَأَي الَّذِينَ أَشْرَكُوا شُرَكَاءَهُمْ قَالُوا رَبَّنَا هؤُلاَءِ﴾ يعني اين اصنام و اوثان ﴿شُرَكَاؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُوا مِن دُونِكَ فَأَلْقَوْا﴾ آن شركا ﴿إِلَيْهِمُ﴾ به اين طرف مشركين اين قول را كه ﴿إِنَّكُمْ لَكَاذِبُونَ﴾ شما ما را نميپرستيديد براي اينكه ما كه رب نبوديم داعيه هم نداشتيم شما برابر مِيل خودتان عمل كرديد، براي هوا و سنّيت قوميتان عمل كرديد نه براي ما.
درباره بتها قرآن كريم دارد كه ﴿إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ﴾[17] اين بتها يك اسم بيمُسمّا هستند شما اينها را ميگوييد رب اين كلمه رب را بر اين صنم و وثن اطلاق ميكنيد اين لفظ مفهومي دارد، مفهوم يك مصداق است، مصداقش ذات اقدس الهي است و لاغير، تطبيق آن مفهوم بر اين اجرام خارجي اين بيمصداق است نسبت به اينها اسم بيمُسمّاست ﴿إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ﴾[18] اينها اگر اسم بيمسمّا شدند يعني اين لفظي است كه زيرش خالي است وقتي زيرش خالي است شما اينها را نميپرستيديد يك چيز ديگر ميپرستيديد و هواي خودتان را ميپرستيديد ﴿إِنَّكُمْ لَكَاذِبُونَ﴾، خب.
پرسش:...
پاسخ: بله در هر چيزي ﴿كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ﴾[19] هست و در حقيقت اينها برابر هواي خود اين بت را تقديس كردند يا برابر ﴿إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَي أُمَّةٍ﴾[20] اين بت را تقديس كردند نه اينكه اين بت قداستي داشته باشد كاري انجام بدهد نياكانشان ميگفتند اين بتها حقاند، اينها هم گفتند حقاند در حقيقت اينها به دنبال حرف نياكانشان راه افتادند نه به دنبال بتها اين بتها كه دعوت نكردند بتها حرفشان اين است كه ما چنين چيزي نداشتيم از قبل هم ميدانستيم شما خلاف ميگوييد ﴿وَأَلْقَوْا إِلَي اللَّهِ يَوْمَئِذٍ السَّلَمَ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ﴾ در اين حال همين مشركين به طرف ذات اقدس الهي سَلم و تسليم و استسلام و انقياد را القا كردند گفتند ما مسلميم، ما مطيعيم، ما منقاديم و آنچه را كه افترا بسته بودند كه براي اصنام و اوثان سِمتي قائل شده بودند آنها گُم شد اينها ديگر از بين رفت يعني وقتي كه انسان در تاريكي در اثر توهّم صوري را ميبيند همين كه هوا روشن شد يا برق روشن شد چيزي در فضا نميبيند ميشود ﴿ضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ﴾ مادامي كه در تاريكي است آن صور ذهني خودساخته براي او ممثّل ميشود و او صورت ديو را ميبيند يا صورتهاي ديگر را اما هيمن كه آفتاب درآمد يا برق روشن شد ميبيند خبري نيست اينجا هم فرمود: ﴿وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ﴾ چون روز قيامت حق روشن ميشود اينها ميبينند چيزي همراهشان نيست يعني خداست و ربوبيت مطلقهٴ خداست و حضور اوّلين و آخرين در صحنهٴ حساب چيزي به عنوان بت نيست.
پرسش:...
پاسخ: اينهايي كه در آخرت اعما هستند بهشت را نميبينند، معارف را نميبينند وگرنه جهنم را به خوبي ميبينند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً﴾[21] در دنيا اين همه معارف بود، اين همه مساجد و حسينيه و مراكز فكري و فرهنگي و ديني بود اينها را نميديدند به دنبال مراكز فساد ميرفتند آنها را ميديدند در قيامت هم بهشت هست، انبيا هست، اوليا هست، نعمتهاي الهي هست هيچ كدام از آنها را نميبينند فقط جهنم را ميبينند و كفار را ميگويند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ خداي سبحان اينها را در قيامت از عذاب آگاه ميكند و ميفرمايد: ﴿أَفَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ﴾[22] اين جهنم است اين هم عذاب است اين هم آتش ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ آن كسي كه امروز كور است نسبت به معارف حقيقي كور است وگرنه كور مطلق كه نيست چطور مفاسد و جريانهاي نفاق را به خوبي ميبيند اما معارف الهي را نميبيند همين وضع در قيامت براي او ظهور ميكند، خب.
در سورهٴ مباركهٴ «انعام» آيه 22 به بعد اين است ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا أَيْنَ شُرَكَاؤُكُمُ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ﴾ ما مشركان و همه اينها را جمع ميكنيم بعد ميگوييم اين بتهايي كه شما ميپرستيديد كجاست، اين آلههٴ شما كجايند ﴿ثُمَّ لَمْ تَكُن فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا وَاللّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ﴾ ترفند آنها آن روز اين است كه ميگويند قسم به خدا ما مشرك نبوديم، خب اين نفي با اينكه اعضا و جوارح شاهد است، انبيا شاهدند، متن عمل حاضر است براي همان سرگرداني است كه «الغريق يتشبّث بكل حشيش» اين نفي كه پايگاه علمي ندارد، آن اثبات هم پايگاه علمي ندارد وقتي ميگويند خدايا ما ايمان آورديم براساس حساب و عزم نيست، وقتي ميگويند خدايا ما مشرك نبوديم براساس حساب و عزم نيست، وقتي ميگويند خدايا شيطان ما را گمراه كرد براساس حساب و عزم نيست، وقتي ميگويند ائمه كفر ما را گمراه كردند براساس حساب و عزم نيست، وقتي ميگويند بتهاي ما اينها هستند براساس حساب و عزم نيست. اين همان است كه ﴿فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ﴾[23] يا «الغريق يتشبّث بكل حشيش» در همان سورهٴ مباركهٴ «انعام» آيه 24 اين است بعد فرمود ﴿ثُمَّ لَمْ تَكُن فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا وَاللّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ ٭ انظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلَي أَنْفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ﴾ نگاه كن چطور دارند دروغ ميگويند و آنچه را كه اينها به عنوان وثن و صنم بت ميدانستند الآن خبري از آنها نيست اين مربوط به يكي از آن مناظر قيامت حالا.
پرسش:...
پاسخ: جهل مركب ديگر برطرف ميشود ﴿يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ﴾[24] تمام جهلها به عمل تبديل ميشود منتها كفر به ايمان تبديل نميشود براي اينكه مشكل قيامت اين است كه انسان ميفهمد ولي نميتواند ايمان بياورد مثل اينكه انسان تشنه ميگويند اين عطش شما به وسيله آبِ چشمه برطرف ميشود اين طرف كه ميروي اين سراب است اينجا آب نيست اينها تبليغ سوء ميكنند آب اين طرف نيست آب طرف راست است، طرف چپ نيست مثلاً يا در پيش روست طرف چپ و راست نيست او گوش نميدهد اين با سرعت به طرف آن سراب ميرود تمام اعضا و جوارح را از دست ميدهد هيچ راهي براي حركت نيست عطش دو چندان است، همه اعضا و جوارح را از دست داد، دفعتاً ميفهمد كه آبشار طرف ديگر است او به طرف سراب آمده. در قيامت چنين حالتي است كه حق روشن ميشود اما انسان به هيچ وجه نميتواند ايمان بياورد براي اينكه ايمان آوردن يك عمل صالح است يك فعل اختياري است، فعل اختياري و ايمان آوردن براي دارالعمل است، براي نشئه حساب است بنابراين اگر يك وقتي گفت من ايمان آوردم همان ايماني است كه يك انسان غريق دارد نه انسان متفكّر مؤمن.
در سورهٴ مباركهٴ «ابراهيم» كه بحثش قبلاً گذشت به اين صورت آمده است آيه 22 سورهٴ «ابراهيم» اين است كه ﴿وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِن سُلْطَانٍ إِلَّا أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنفُسَكُم مَّا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتمُ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ شما آنچه را كه شرك ورزيديد من از قبل ميدانستم اين حرفها باطل است من ميدانستم كه خدا هست «لا شريك له» آنچه كه شما شرك ورزيديد من از قبل ميدانستم اينها باطل است من به حرف شما كافر بودم من كه به حرف شما مؤمن نبودم من دعوت كردم شما آمديد، انبيا دعوت كردند نرفتيد خب ميخواستيد آنجا برويد بيش از وسوسه كه كاري از من ساخته نبود اين همه تبليغات درون به نام فطرت و عقل، اين همه تبليغات بيرون به نام وحي و الهام آنها در شما اثر نكرد همين وسوسه من اثر كرد خودتان را ملامت كنيد نه من را، پس رابطه انسان با شيطان هم در سورهٴ مباركهٴ «ابراهيم» مشخص است.
در سورهٴ مباركهٴ «سبأ» و «فاطر» و اينها بخش ديگري از اينها مشخص است در سورهٴ مباركهٴ «عنكبوت» فرمود: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُم بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُم مِن شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ٭ وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالاً مَعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَيُسْأَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ﴾[25] فرمود يك عده ديگران را اغوا ميكنند اما اين طور نيست كه اينها كه ديگران را اغوا كردند جزء ائمه كفر شدند بار اينها را در قيامت به دوش بكِشند اينها دو معصيت كردند دو بار دارند يكي ضلالت خودشان، يكي اضلال ديگري، اضلال ديگري گناه كبيره است، ضلالت خودشان هم گناه بزرگ است اين دو بار را ميكِشند اما اين بارِ ديگران نيست اضلال بار خود مستكبران است چه اينكه ضلالت اينها هم بار خود اينهاست، اما ضلالت پيروان كه به سوء اختيار پيروي كردند آن بار خودشان است اين را در آيه بعد كه فرمود عذاب مستكبران دو برابر هست خواهيم خواند ولي در سورهٴ مباركهٴ «سجده» فرمود اينها در قيامت كار صالحي از اينها ساخته نيست آيه دوازده سورهٴ «سجده» اين است ﴿وَلَوْ تَرَي إِذِ الُمُجْرِمُونَ نَاكِسُوا رُؤُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ ٭ وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ ٭ فَذُوقُوا بِمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هذَا إِنَّا نَسِينَاكُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ آيه بعد همان است كه قرائتش سجده لازم دارد فرمود اينها در قيامت اهل سجده و خضوع نيستند چون عمل صالح از اينها متمشّي نميشود روز جزاي محض است پس اين را هم دارند.
در سورهٴ مباركهٴ «احزاب» بخش پايانياش آيه 66 به بعد اين است كه ﴿يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولاَ ٭ وَقَالُوا رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبيلاَ ٭ رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيِنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً كَبِيراً﴾ كه اين آيه قبلاً هم به يك مناسبتي بحث شد در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» و مانند آن پاسخ اين داده شد يعني ذات اقدس الهي ميفرمايد: ﴿لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلكِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾[26] هم مستكبران عذابشان دو برابر است، هم شما كه دنبالهرو هستيد آنها گمراه شدند و گمراه كردند، شما گمراه شديد و ائمه(عليهم السلام) را رها كرديد، قرآن و عترت را رها كرديد، انبيا را رها كرديد به سوء اختيار خودتان اينها را به عنوان رهبران پذيرفتيد.
در سورهٴ مباركهٴ «فاطر» به اين صورت آمده است كه راهي براي نجات اين افراد نيست براي اينكه اينها به سوء اختيار كار كردند و هم شيطان خودش را تبرئه ميكند، هم بتها خودشان را تبرئه ميكنند در آيه چهارده سورهٴ مباركهٴ «فاطر» به اين صورت آمده است ﴿إِن تَدْعُوهُمْ﴾ يعني اگر بتها را بخوانيد كه مشكل شما را حل بكند ﴿لاَ يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ﴾ اولاً آنها اهل شنيدن نيستند، بر فرض شنوا هم باشند كاري از آنها ساخته نيست ﴿وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ﴾[27] همين بتها در قيامت به زبان ميآيند ميگويند شرك شما باطل است اگر سراسر جهان از جماد و نبات و حيوان و انسان همهشان مسبّح حقاند، محامد حقاند، مكبّر حقاند، اهل تحليلاند، ﴿إِن مِن شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلكِن لَّا تَفْقَهُونَ﴾[28] همينهايي كه شما به عنوان بت قبول كرديد همينها در قيامت ميگويند شما حرف باطلي داشتيد ما بتپرستي را محكوم ميكنيم نه ما ربيم، نه ربوبيت ما حق است، نه اشراك شما حق ﴿يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلاَ يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ﴾.
فتحصّل هر كاري كه مشركين انجام دادند در طيّ اين فصول پنجگانه هيچ كدامشان خردمندانه و منطقي نبود.
«و الحمد لله رب العالمين»