درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

86/01/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر/سوره نحل/آیه 71 الی 72

 

﴿وَاللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَي بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ فَمَا الَّذِينَ فُضِّلُوا بِرَادِّي رِزْقِهِمْ عَلَي مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَهُمْ فيهِ سَوَاءٌ أَفَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ﴾(71)﴿وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً وَجَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَاجِكُم بَنِينَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ أَفَبِالْباطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ﴾(72)

 

جريان اصل مال كه مال نعمت الهي است يك، و اعطاي مال كه اگر ذات اقدس الهي به كسي مال داد اين اكرام نيست بلكه امتحان است دو، ندادن مال يا گرفتن بعد از دادن آن هم آزمون الهي است سه، بهره‌برداري صحيح از مال كمك به تقواست اولين روايتي كه در بحث ديروز از اصول كافي مرحوم كليني(رضوان الله تعالي عليه) خوانده شد همان بيان رسول گرامي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بود كه فرمود: «نعم العون علي تقوي الله الغنيٰ»[1] يعني توانگري و داشتن بهترين كمك است براي تقوا اين بود.

و اگر كسي در راه رضاي خداي سبحان توسعه مردم را با مال خود تأمين كرد اين فضيلت است اين يك، و اگر وجوه شرعي اين مال را نداد گرفتار قذارت و آلودگي مي‌شود كه از آيه سورهٴ «توبه» برمي‌آمد فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ﴾[2] معلوم مي‌شود قبل از پرداخت وجوه شرعي مخصوصاً زكات، طاهر نيستند يا آن اموال طاهر نيست بالأخره آنها طاهر نيستند كه اموال ناپاك را در اختيار دارند زيرا تطهير به خود آنها به عنوان مفعول اسناد داده شد ﴿تُطَهِّرُهُمْ﴾ نه «تطهّرُها» يا «تطهّروه» نه اينكه مال را پاك كنيد بلكه صاحبِ مال را پاك مي‌كنيم.

آن‌گاه جريان مال داشتن برخي از بزرگان مثل سليمان(سلام الله عليه) قبل از اسلام، وجود مبارك خديجه(سلام الله عليها) در اسلام و بعضي از رهبران الهي مثل وجود مبارك داود اينها هم از يك طرف مطرح شد كيفيت قناعت و زهد ائمه(عليهم السلام) از طرف ديگر مطرح شد.

پاسخي كه وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) در حالي كه يك جامه فاخري را دربر كرده بود به اينكه هر عصري، هر مصري حُكم خاصّ خودش را دارد در زمان حضرت امير(سلام الله عليه) وضع توده مردم بد بود الآن وضع توده مردم خوب است، قبلاً مشكلات، فراوان بود الآن مردم در رفاه نسبي‌اند من اگر يك لباس تميز و فاخري مي‌پوشم و وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) نمي‌پوشيد اين بر اثر اختلاف حُكم دو عصر است.

اين‌گونه از مسائل و شايد چند برابر اينها در ذيل آيه 32 سورهٴ مباركهٴ «اعراف» مبسوطاً بحث شد آيه 32 سورهٴ «اعراف» اين است كه ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ﴾ خب اينها را خداي سبحان آفريد براي بشر هم آفريد خب شما اين طور تقشّف داريد، تنزّه داريد از اينها فاصله بگيريد براي چيست؟ اين همه نعمتها را خدا براي بشر خلق كرد چرا تحريم مي‌كنيد چرا استفاده نمي‌كنيد؟ ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا﴾ در دنيا اينها حقيقتاً بايد در اختيار مؤمنين قرار بگيرد ﴿قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ﴾ آنهايي كه در دنيا مؤمن‌اند از اين لذايذ بهره مي‌برند در قيامت ديگران محروم‌اند، اما در دنيا براي اينها هم حلال است ﴿كَذلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ﴾ البته اين حرفها شايد بيش از ده سال قبل گفته شد از اين سؤالهاي مكرّر كه وجود مبارك سليمان مال داشت، خديجه(سلام الله عليها) مال داشت، وجود مبارك حضرت امير باغات فراواني داشت، اوقاف فراواني داشت معلوم مي‌شود اين بزرگواراني كه سؤال مي‌كنند در ده سال قبل حضور نداشتند.

در زمان حضرت امير(سلام الله عليه) خودِ حضرت اين دو اصل را عمل مي‌كرد و به ديگران مي‌آموخت مي‌فرمود تلاش در توليد، قناعت در مصرف جامعه وقتي مرفّه است كه همه اعضاي جامعه كه در اقتصاد سهمي دارند كوشش لازم را اعمال بكنند اين يك، انسان تا زنده است كار مي‌كند هر كسي كارِ خاصّ خودش را دارد بعضي كار فرهنگي مي‌كنند، بعضي كار تجاري مي‌كنند و مانند آن و قناعت در مصرف اين هرگز كسي را نمي‌شوراند يعني اگر جامعه بفهمد كه فلان شخص مرتب در تلاش و كوشش است براي توليد داراي كارخانه است، داراي شركت است، وضع مالي‌اش خوب است، وجوه شرعي‌اش را هم ادا مي‌كند و در زندگي مثل افراد ساده به سر مي‌برد هيچ كسي اشكال نمي‌كند نگران هم نيست براي اينكه او قدرت مديريت دارد، بهره صحيح مي‌برد، صدها نفر هم در كارگاه او بهره مي‌برند، خودش هم كه احد من الناس زندگي مي‌كند آنهايي كه مشكل ايجاد مي‌كنند اين است كه يا در توليد بيراهه مي‌روند يا در مصرف كجراهه مي‌روند يا در هر دو، آنكه در وام‌گيري و وام‌دهي و باندبازي مي‌كند، خب باعث رنجش خاطر جامعه است، آن كه وجوه شرعي را پرداخت نمي‌كند باعث رنجش خاطر جامعه است، آن كه گرفتار تكاثر و تفاخر است باعث رنجش جامعه است چنين جامعه‌اي هميشه رنجور است.

در سورهٴ مباركهٴ «حديد» آن تحليلي كه مرحوم شيخ بهايي دارد از آن استفاده مي‌شود شايد قبل از مرحوم شيخ بهايي ديگران هم گفته باشند غير از ايشان هم گفته باشند ولي اين تحليل منسوب به ايشان است آيه بيست سورهٴ مباركهٴ «حديد» اين است كه مرحوم شيخ بهايي مي‌فرمايد به اينكه دنيا براي اهل دنيا در پنج مقطع خلاصه مي‌شود ﴿اعْلَمُوا أَ نَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾[3] دنيا براي دنيازدگان همين پنج مرحله است در اوايل سن به بازيگري نظير كودكاني كه اينها را با اسباب‌بازي سرگرم مي‌كنند، در نوجواني به لهو كه فرق بين لهو و لعب هم در جاي خود مشخص شد اين دو مطلب. در دوران جواني و بالندگي گرفتار مُد و پوشيدن لباس و آرايش سر و بدن و اينهاست، در دوران ميانسالي داشتن پُست و مقام و سِمت و جاه و اينها تفاخر است، در دوران كهنسالي كه ديگر حالا از لعب افتاد، از لهو افتاد، از زينت افتاد، از تفاخر افتاد فقط به تكاثر كه اين قدر در بانك دارم، اين قدر نوه دارم، اين قدر فرزند دارم، اين قدر عشيره و قبيله دارم همين است بعدش هم مرگ. دنيا بيش از اين پنج مقطع نيست، اگر كسي در اين مقاطع خمسه به سر مي‌برد دنيازده است و آن تحقيرهايي كه وجود مبارك حضرت امير فرمود دامنگير اين مي‌شود، اما اگر نه، تلاش در توليد، قناعت در مصرف اين «نعم المال الصالح للرجل الصالح»[4] .

مطلب بعدي آن است كه اين رواياتي كه صاحب وسائل(رضوان الله عليه) هم در ابواب «ما يكتسب به» در كتاب بيع نقل كردند هم در ابواب اجاره در كتاب اجاره نقل كردند كه اگر كسي خودش را اجير كرد، مزدور كرد، روزيِ خود را محدود كرد كه از آن بزرگان ما كراهت اجاره فهميدند اين با وضع موجود يك طور معنا مي‌شود با وضع مطلوب طور ديگر.

وضع موجود ما متأسفانه همين است كه بعضي مزدورند اما اسلام به كدام سَمت ما را راهنمايي كرده وجود مبارك حضرت ولي‌عصر(ارواحنا فداه) كه ظهور كرد جامعه را با كدام قانون سامان مي‌دهد آيا تعاونيها را سامان مي‌دهد آيا اشتراك كارگرها را سامان مي‌دهد آيا كارخانه‌ها و كارخانجات و اينها را توزيع عادلانه مي‌كنند بين همه اينها كه هر كسي يك سهمي داشته باشد برابر توان خود از آن سهم بهره ببرد يا نه همين موجر و مستأجر سرِ جايش محفوظ است.

آنكه از اين روايات برمي‌آيد اين است كه مزدوري مطلوب شارع نيست فرمود شما براي خودتان كار كنيد نه براي ديگري اما خب اگر ده نفر جمع بشويد يك شراكتي به اصطلاح، نه شركت مصطلح كه ده نفر جمع بشويد يك شركت داشته باشيد و صد نفر بشوند مزدور شما آنكه مطلوب نيست وضع موجود يك حد دارد، وضع مطلوب حد ديگر كه ذات اقدس الهي مردم را بر اساس اكرام تأمين كند نه اطعام همه مردم ضيوف‌الرحمان‌اند منتها اين ضيف در ماه مبارك رمضان و در حج عمره ضيافتش برجسته‌تر است وگرنه ذات اقدس الهي كه اصل كلي را تكريم قرار داد فرمود: ﴿لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾[5] راضي نيست كه مردم فقط شكمشان سير بشود اطعام بشوند مردم بايد اكرام بشوند يعني جامعه هر كسي زندگي مي‌كند هر اندازه كه هست با اكرام و احترام زندگي كند، نه با مزدوري كه غرض ضيافت مطلبي است كه با اكرام همراه است، اطعام مطلب ديگر است كه با اكرام همراه نيست شما مهمانها را اطعام نمي‌كنيد وگرنه خب يك ظرف غذا نزد او بگذاريد او سير مي‌شود اما به اندازه يك نفر كه غذا نمي‌بريد لااقل اگر يك نفر است به اندازه دو، سه نفر غذا مي‌بريد دو، سه تا ظرف مي‌بريد، دو، سه تا بشقاب مي‌بريد، پذيرايي بيشتري مي‌كنيد كه مي‌خواهيد اكرام كنيد خداي سبحان مايل است بشر با اكرام تأمين بشود، نه با اطعام لذا خب بالأخره فرق نمي‌كند اين شخص حقوقي مي‌خواهد و تأمين مي‌شود، اما آيا اسلام همين را امضا كرده اين همه رواياتي كه در اين دو باب اين بزرگان ذكر كردند براي آن است كه ما جلوي مزدوري را بگيريم.

پرسش: ...

پاسخ: خب راهش كه اين نيست.

پرسش:...

پاسخ: نه، نه دو حرف است يك وقتي انسان حمل بر ضرورت مي‌كند اين تصرّف در ماده است يك، يك وقتي حمل بر كراهت مي‌كند اين تصرف در هيئت است دو، اين دو طايفهٴ از نصوص را فقهاي ما دو گونه جمع كردند آنكه مرحوم صاحب وسائل عنوان باب را داده چه در ابواب «ما يكتسب» چه در ابواب «اجاره» اين است كه تصرّف در هيئت كردند، نه تصرف در ماده، تصرف در ماده حمل بر ضرورت است، تصرف در هيئت اين است كه اين حرام نيست و مكروه است، خب راه دارد همان باب اجاره همان بحثي كه ديروز اينجا اشاره شد وجود مبارك حضرت مي‌فرمايد به اينكه خب بالأخره مردم هر كسي به تنهايي بخواهد اقدام بكند مشكل خودش را حل كند كه شدني نيست ناچار است از ديگري كمك بگيرد اين حق است، اما اين ضرورت از دو راه حل مي‌شود يكي با تعاون، يكي با مزدوري آنكه مكروه است مزدوري است، آنكه رواست تعاون است.

پرسش: تعاون...

پاسخ: چرا

پرسش: تعاون من مي‌خواهم خانه خودم را بسازم..

پاسخ: شما وقتي براي خودتان خانه بسازيد، شما كه مي‌خواهيد خانه بسازيد، يك كسي بخواهد خانه بسازد مراجعه مي‌كند به يك تعاوني كه اين صد كارگر با هم سهيم‌اند اين صد كارگر هر كدام سهميه دارند آن وقت آنها مي‌آيند شما همان طوري كه نسبت به پيمانكار احساس برتري نمي‌كنيد نسبت به مزدور هم احساس برتري نمي‌كنيد يك وقت است انسان مي‌رود سرِ خيابان اينها كه بيكار افتادند خودش در ماشين نشسته اشاره مي‌كند اين بدو، بدو مي‌آيد و سوار آن ماشينهاي بعدي مي‌شود و مي‌آيد سرِ منزل يك وقت اين طور است، يك وقتي محترمانه تلفن مي‌كند با آن تعاوني، تعاوني هم با او قرارداد دارند اين صد نفر كه عضو تعاوني‌اند هر كدامشان صاحب سهم‌اند اينها نظير مهندسين، نظير معمارها مي‌آيند و محترمانه و پولشان هم به بانك واريز مي‌شود اين طور ديگر نيست كه يك اسكناس پاره را بيندازد دستش بگيرد كه.

پرسش:...

پاسخ: نه سِخريات، سُخري همه مسخّرند آنجا هم در سورهٴ مباركهٴ «زخرف» همان آيه هم در بحثهاي سورهٴ «اعراف» اشاره شد يك تسخير متقابلي است يعني اگر كسي بارِ طبيبي را مي‌برد چمدان و جامه‌دان طبيبي را جابه‌جا مي‌كند وقتي هم كه بيمار شد و به تخت بيمارستان منتقل شد همان طبيب لباس محترم طبيبانه مي‌پوشد مدفوع او را هم آزمايش مي‌كند اين مي‌شود تسخير متقابل ﴿يَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِيّاً﴾[6] «لا سِخريا» يك عده را مسخّر كنيد، يك عده را مسخره كنيد، يك عده را استعمار كنيد اين طور نباشد او هم بلند مي‌شود ادرار اين را جسارت است آزمايش مي‌كند خب اين هم چمدان او را برمي‌دارد اين يك تسخير متقابلي است كه همه با كرامت زندگي مي‌كنند آن وقت آن كسي كه ﴿أَحْسَنُ أَثَاثاً وَرِءْياً﴾[7] است او ديگر در جامعه سهمي ندارد ذات اقدس الهي به پيامبرش(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود ما يك عده را هلاك كرديم كه ﴿هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثاً وَرِءْياً﴾ اين ﴿أَحْسَنُ أَثَاثاً وَرِءْياً﴾ همين است كه الآن خيليها مبتلا هستند مي‌گويند اثاث منزل ما، اين اثاث با «ث» مثلث است يعني لوازم بيت برخلاف اساس با «سين» يعني پايه اثاث‌البيت بعضيها مي‌گويند فرش منزل ما حالا يا بالصراحه يا بالتضمّن يا بالالتزام يا بالقول يا بالفعل يا بالاشاره يا بالكنايه مي‌خواهند بفهمانند كه اين مبل ما اين فرش ما اين منزل ما اين تابلوي ما بهتر است اين يك، ﴿أَيُّهُم﴾ كه مي‌كند ﴿أَحْسَنُ أَثَاثاً﴾ بعد از راه ديگر نشان مي‌دهند كه چشمگيرتريم ﴿وَرِءْياً﴾ يعني ما بيشتر در مرآييم ما را بيشتر نگاه مي‌كنند ما بيشتر مورد توجهيم فرمود ما همه اينها را خاك كرديم كه ﴿أَحْسَنُ أَثَاثاً وَرِءْياً﴾ بودند مبادا تلاش و كوشش شما اين باشد كه «ايكم اربا من امة» «اربا» يعني برجسته‌تر چون رَبْوه اين تَل و برجستگي را مي‌گويند ربوه، ربا هم از همين ربوه است كه يك پولي بالا مي‌آيد، ورم مي‌كنند به آن مي‌گويند بادآورده، خب.

فرمود يك عده تلاش و كوششان اين است كه يا براساس همچشمي يا به يكديگر نشان بدهند كه ﴿أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَي مِنْ أُمَّةٍ﴾[8] اينها اين حزب، اين باند، اين گروه، اين شخص تلاش و كوشش اينها اين است كه برجسته‌تر از ديگران باشند اينها در بيان نوراني حضرت امير دارد تحقير كرده وگرنه در همان خطبه نوراني كه از حضرت امير نقل كرديم فرمود من جريان داود را براي شما تشريح كنم خب داود رهبر انقلاب بود ﴿قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ﴾[9] يك عده‌اي كه ﴿قَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا﴾[10] اينها راه افتادند وجود مبارك داود رهبري اينها را به عهده گرفته و پيروز شده، شده رهبر انقلاب بعد فرمود همه امكانات در زمان حضرت داود در اختيار آنها بود «وان شئت ثلثت بداود»[11] وجود مبارك داود روزي خطاب كرد به اينها خب كدام يك از شما حاضر است نسبت به ما محبت بكند اين زنبيل را ببرند بازار عمومي زنبيل بخرا آنجا بفروشند بروند و بياورند از يك طرفي زنبيل‌بافي مي‌كرد، از يك طرفي زنبيل‌فروشي مي‌كرد با آن قدرت اين هيچ رنجشي نمي‌آورد اين داشتن شرف است براي اينكه چه كسي با اين داشتنها مخالف است.

آنكه ﴿أَثَاثاً وَرِءْياً﴾[12] هست باعث رنجش جامعه است يك، آنكه ﴿أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَي مِنْ أُمَّةٍ﴾[13] اين باعث رنجش جامعه است دو، اين تفاخر و تكاثر رنجش مي‌آورد اين سه، وگرنه اگر كسي تلاش و كوشش كرد، مال فراواني پيدا كرد، وجوه شرعي‌اش هم داد «كأحد من الناس» در مسجد و مرئا زندگي مي‌كرد اين محبوب‌تر از ديگران است همه دلها به آن سَمت است صِرف داشتن جرم نيست، صِرف داشتن رذيلت نيست نعمت است اما ذات اقدس الهي هم نفرمود مال را پاك كن فرمود اين مالمند را اينها را تطهير كن ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ﴾[14] اين پرداخت وجوه اين ناپاكها را پاك مي‌كند حالا اگر كسي ناپاك بود و با پرداخت وجوه پاك نشد اين ناپاكي‌اش رسوخ مي‌كند و رسوب مي‌كند ديگر.

غرض آن است كه ما اگر راه داشته باشيم با كرامت جامعه را اداره كنيم اين رزق الهي است اين اطعام الهي است اين اكرام الهي است اصل كلي ﴿لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾[15] است، خب.

پرسش:...

پاسخ: خب اگر توجيه بشوند كه اين شخص با تلاش و كوشش درست كرده نه با راندخواري و زيرميزي و روميزي و اينها نبود باندبازي هم نبود هرگز مخالف نيست.

پرسش: پس چطور بعضيها مخالف هستند؟

پاسخ: نه آن بايد خودش را معالجه كند خب صِرف داشتن كه رذيلت نيست اين ﴿ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ﴾[16] اگر كسي صِرف داشتن كسي را نمي‌تواند تحمل بكند با اينكه او از راه حلال آن مي‌شود حسد داشتن علم را هم شما اگر دو نفر باشند در يك شهري، در يك روستايي يكي را بالأخره خداي سبحان «الناس معادن كمعادن الذّهب و الفضّه»[17] در استعدادها هم كه يكسان نيستند يك ترقّي كرده ديگري مخالف اوست اين با علمِ او هم مخالف است با محبوبيت او هم مخالف است آن يك حسد است كه بايد درمان بشود وگرنه ذات اقدس الهي نعمتي را كه داد مكرّر در مكرّر فرمود اين نعمت است در همان سورهٴ «اعراف» آيه 32 فرمود آخر چه كسي جلوي اين نعمتها را گرفته اينها را من دادم بايد استفاده كنيد منتها راهش همين است به رُخ كسي نكشيد چرا گفتند لباس شهرت ممنوع است بعضي تحريم كردند، بعضي تنزيه كردند كه آدم انگشت‌نما بشود براي همين است ديگر اين رنجش مي‌آورد خب يكي از البسه محرّم مگر لباس شهرت نيست اينكه «وبر ما لا يؤكل لحمه» كه نيست اينكه نجس نيست اما يك لباسي است كه آدم بپوشد مي‌شود تابلو همه آدم را نشان مي‌دهند، خب اين رنجش مي‌آورد ديگر خب اين را شما در لباس مصلّين مي‌بينيد فقها تحريم كردند چرا ما كاري بكنيم كه جامعه را برنجانيم.

پرسش: ...

پاسخ: خب نه آن اشاره شد به اينكه فقر طبيعي ضروري است ولي جلوي فقر اقتصادي را بايد گرفت از ده سال قبل تا الآن شايد بيش از ده بار اين حديث الغارات خوانده شد الغارات يك كتابي است كه قبل از نهج‌البلاغه مرحوم سيد رضي(رضوان الله عليه) جمع‌آوري شده يكي از مدارك نهج‌البلاغه از سيد رضي(رضوان الله عليه) همين است اين تقريباً يكصد سال قبل از نهج‌البلاغه نوشته شده غارتهايي كه اموي در زمان حكومت حضرت امير(سلام الله عليه) انجام دادند و عده‌اي را زدند و بيرون بردند و غارت كردند صاحب كتاب الغارات اينها را جمع كرده اسم كتاب هم شده الغارات در همان الغارات آمده وجود مبارك حضرت امير در زمان حكومتش داشتند عبور مي‌كردند ديدند يك سالمند مكفوف يعني نابينايي كه ديدش را از دست داد دارد تكدّي مي‌كند فرمود اين چه كسي است؟ عرض كردند اين يك مسيحي است كه نابيناست و سالمند است و دارد گدايي مي‌كند فرمود به اينكه او وقتي كه قدرت داشت كار كرد حالا بايد گدايي بكند «انفقوأ عليه من بيت المال»[18] من حاكم باشم و آن وقت يك مسيحي گدايي كند «انفقوه من بيت المال».

در بحثهاي مكاسب محرّمه در فقه ما به اينجا رسيديم كه غالب اين آقاياني كه مي‌روند براي تبليغ بعضيها شبهه كردند كه اينها از بانيانشان پول بگيرند دو حكم آوردند هم بيت‌المال موظّف است كه اينها را تأمين كند، هم اينها روا نيست از بانيانشان پول بگيرند يا قرارداد كنند حالا بعضيها تحريم كردند بعضيها كراهت اين فتواي اين بزرگان است در ابواب «ما يكتسب به» در باب اخذ اجاره بر واجبات و امثال واجبات گفتند يك سخنراني، يك مبلّغ بگذاريد با بيت‌المال رابطه داشته باشد نه با جيب اين و كيسه او اين دين مي‌خواهد مردم با كرامت زندگي كنند آن وقت اين طلبه وقتي چمدانش را مي‌گرفت با سَر بلند مي‌رود با سر بلند هم برمي‌گردد ديگر منّت زيد و عمر و اين باني و آن باني را كه نمي‌كشد نه جيب اين را نگاه مي‌كند نه كيف او را اين فقط با امام زمانش رابطه دارد بيت‌المال موظف است اينها را تأمين بكند اينها هم كاري با بانيانشان نداشته باشند حالا يك وقت است موقوفه است كه «طوبي له و حسن مآب» يك وقتي موقوفه نيست خودِ شخص مي‌خواهد تأمين كند او با توقّع از كسي دعوت مي‌كند فرمود اين چه كاري است، خب.

اينكه در فقه ما هست در بخشهاي ديگر هم همين طور است وجود مبارك حضرت امير فرمود حكومت، حكومت اسلامي باشد يك مسيحي گدايي كند «انفقوه من بيت المال» اين بيان را ما جاي ديگر نديديم يعني در كتاب صوت العدالة الانسانيه است جاي ديگر نديديم يعني خيلي فحص نكرديم شما اگر توانستيد فحص كنيد اين از غرر روايات ماست در همين صوت العدالة الانسانيه هست كه وجود مبارك حضرت امير فرمود: «لو تمثّل لي الفقر رجلاً لقتلته» ما سالي كه يك بار با اين اعضاي محترم كميته امداد ديدار داريم به عرض اينها هم مي‌رسانيم كه سعي شما مشهود ولي كمك به فقرا يك امر عاطفي است، فقرزدايي يك امر عقلي است اسلام ما را به اين سَمت دعوت مي‌كند وگرنه كدام كشور است كه گدايانش را كمك نمي‌كنند شما يك كشور كمونيستي كفري را پيدا كنيد كه به فكر اين نباشد كه گدا را كمك بكند كمك كردن به گدايان يك امر عاطفي است در هر انساني هم هست چه كافر، چه مسلمان، اما آنكه روال اصلي اسلام است حضرت فرمود من اگر فقر را ببينم فقر را اعدام مي‌كنم به فقير رسيدن كار عاطفي است، اشتغال‌زايي، فقرزدايي، جامعه را از گدايي رهاندن، درِ كميته امداد را بستن، دستِ مردم را باز كردن اين كارِ عقلي است فرمود: «لو تمثّل لي الفقر رجلاً لقتلته» اين در صوت العدالة الانسانيه هست اگر سندش پيدا بشود از غرر روايات ماست.

غرض آ‌ن است كه جامعه ما جامعهٴ عاقلي است، متديّن است، حداقّل را هم داشته باشد راضي است اگر كسي گرفتار تفاخر و تكاثر شد از او مي‌رنجد وگرنه اگر كسي داشته باشد از راه حلال داشته باشد وجوهاتش را هم مي‌دهد و صدها نفر هم در كنار سفره او به اذن خدا اين مي‌شود تسخير متقابل دارند روزي مي‌خورند اينكه نقص نيست.

پرسش:...

پاسخ: اين براي غالب مردم است بله يا براي آن عصر است غالباً همين طور است ديگر آنجا هم حضرت فرمود: «ما متّع غنيٌ الا و ما جاء به فقير» آن بهره‌برداري، آن اصراف، آن اطراف، آن رفاه‌طلبي همين است تمتّع و بهره‌برداري و سفره‌گشايي در كنار جمع كردن سفره فقراست «ما متّع غنيٌ الا و ما جاء به فقير» اما آن عصر هم همين طور بود.

درباره جريان عمروعاص هم كه نقل شد عمروعاص عليل در حال احتضار آن حرف را زده مستحضريد كه در حال احتضار حرف «لا ينفع» نظير حرف فرعون، فرعون وقتي گفت ﴿آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرَائِيلَ﴾[19] به او گفتند ﴿آلْآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ﴾[20] اگر عمروعاص در حال احتضار گفت «يا ليت كانه بئرا» اين نشانه آن نيست كه اين از اولي و دومي يا ديگران و ديگران و ديگران بهتر بود اين هم مثل همانهاست ولي در حال احتضار خيليها اين حرف را مي‌زنند يعني وقتي كه ديدند اين آتش است و الآن بايد بروند در آن ديگر در حال احتضار چشم باز است، گوش باز است اما آدم بستگانش را نمي‌شناسد دارد مي‌رود يعني بهره‌برداري از مجاري ادراكي نسبت به عالَم طبيعت تمام شد، درِ برزخ هم باز شد همان حال مرحوم كليني(رضوان الله تعالي عليه) نقل مي‌كند كه اموال را مي‌آورند جلوي چشم آدم آتش مي‌زنند آن حال اگر كسي حرفهاي صحيح بزند كه مسموع نيست نظير حرفي كه فرعون زده.

بنابراين اينها نعمت الهي است و ذات اقدس الهي درباره اينها ما را وادار به شكر كرده، دستور شكر داده و اينها، اما آنچه كه مربوط به اصول خانواده است كه بسيار مهم است فرمود: ﴿وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً﴾ كه اين مسئله خانوادگي است كه بايد خيلي به آن پرداخت غرب الآن مبتلا شد به متلاشي شدن خانواده وقتي خانواده را از دست داد جامعه هم به صورت يك جامعهٴ عصبانيِ گسيخته درآمده فرمود: ﴿وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً﴾ ذات اقدس الهي از حقيقتِ شما نه از چيز ديگر همسري براي شما خلق كرده.

در سورهٴ مباركهٴ «روم» فرمود كه مهم‌ترين عامل انسجام خانوادگي دو چيز است يكي دوستي عاقلانه نسبت به هم، يكي گذشت و عاطفهٴ مهربانانه نسبت به هم آيه 21 سورهٴ مباركهٴ «روم» اين است ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَوَدَّةً﴾ يك ﴿وَرَحْمَةً﴾ اين دو، اين دو، زندگي را اداره مي‌كند نه آن دو، يعني نه آن جهيزيه و نه آن مهريه سنگين آنها باري است مشكلي است بر دوش طرفين اگر دوستي عاقلانه بود هر چه سن بالاتر مي‌آيد، عقل بيشتر مي‌شود گرايش زن و مرد به يكديگر بيشتر مي‌شود، اگر دوستي براساس غريزه بود هر چه سن بالاتر مي‌آيد غريزه اُفت مي‌كند خانواده در خطر متلاشي شدن است و غير از معصومين(عليهم الصلاة و عليهم السلام) توده مردم بالأخره گاهي در منزل تندند، گاهي كُندند، گاهي حرف بد مي‌زنند، گاهي كار ناشايستي مي‌كنند يكي از طرفين اگر يك لغزشي داشت ديگري فوراً سكينت و وقار نشان بدهد تحمّل كند تا اين وضعش برگردد عذرخواهي كند زندگي همچنان به صلح و صفا ادامه پيدا كند او فرمود: ﴿وَرَحْمَةً﴾ اگر كسي تُندي كرد، خستگي داشت، حرف تندي زد فوري ديگري جبران بكند اينكه زندگي نمي‌ماند كه.

اين دو عامل باعث تشكيل خانواده است اگر شما مي‌بينيد علما موفق شدند، رجال علمي موفق شدند، كتابهاي فراوان نوشتند در هر خانواده‌اي كه يك عالِم ربّاني برخاست يك همسر باايماني آنجا حضور داشت و اين بهترين وسيله است ببينيد از اينكه ما مي‌گوييم «كلامكم نور»[21] واقع وقتي اين بحثها را آدم از ائمه(عليهم السلام) مي‌بيند اينها را گفت «بوييدم و بوسيدم و بر مردمك ديده نهادم» خيليها درباره ازدواج حرف زدند ولي وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) حرف مي‌زند مي‌فرمايد: «من تزوّج فقد احرز نصف دينه»[22] كجا اين حرفها پيدا مي‌شود فرمود پنجاه درصد دين با ازدواج حل مي‌شود ديگري ازدواج را مي‌خواهد خيال مي‌كند ازدواج جمع مذكّر و مؤنّث است خب اين نر و ماده در حيوانات هم هست ازدواج كه به اين معنا نيست يك عينك ملكوت مي‌خواهد، يك چشم ملكوتي مي‌خواهد، يك منظر ملكوتي مي‌خواهد به تشكيل خانواده از آن منظر نگاه كند «من تزوّج فقد احرز نصف دينه» او خيال مي‌كند كه ازدواج يعني اجتماع مذكر و مؤنث اين كجا، آن كجا ذات اقدس الهي فرمود خانواده اين است اين اصل است اگر اين به هم خورد جامعه به هم مي‌خورد هر جا شما ديديد در آن جامعه خانواده متلاشي شد خودشان هم به اين صورت درمي‌آيند الآن واقعاً غرب زندگي انساني دارد؟ شما از هر راهي بالأخره اين سگ اين حيوانات شما بالأخره يك احساني بكنيد او دُم مي‌جنباند شريف‌ترين احسان را دولت اسلامي كرده نسبت به اين ملوانها آنها بدترين تجاوز را كردند بهترين پذيرايي شدند، بهترين آزادي نصيب آنها شده اينها را شخصيتهاي مهم مملكت هم آمدند بدرقهٴ اينها كسي نبود كه بخواهد به كارگرها و كارمندان بگويند شما اينها را آزاد كنيد شما كجاي دنيا اين جلال و شكوه را مي‌بينيد ديديد آن عكس‌العمل چه بود خب اين را شما كجا مي‌بينيد اين اكرام است، اين احسان است، اين محصول تربيت ديني است.

فرمود با كافر اين كار را انجام بدهيد، خب آنها چه كار كردند چون عاطفه نيست عكس‌العملش آن است فرمود خانواده اصل است، مودّت اصل است، رحمت اصل است، بقيّه انسانيت را تأمين نمي‌كند ﴿وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً﴾ با اين منظر اگر كسي تشكيل خانواده را ببيند مي‌فرمايد: «من تزوّج فقد احرز نصف دينه» آن وقت اين ازدواج مي‌شود سنّت او «النكاح» يعني اين نكاح «سنّتي»[23] آن وقت اجتماع نر و ماده در حيوانات هم هست برخيها هم گفتند از حيوانات پست‌تر آن را هم دارند، خب.

آنكه در سورهٴ مباركهٴ «روم» آمده ﴿وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً﴾ شما اين برجهاي مستحكمي كه مي‌بينيد مي‌سازند اين برجها را آن ملات نرم نگه مي‌دارد اينكه مي‌گويند سنگي روي سنگ بند نمي‌شود اگر عاطفه نباشد همين است اگر اين ملات نرم نباشد اين برجها بالا مي‌رود؟ هر چه شما آهن‌كاري كنيد، هر چه سنگ‌كاري كنيد بالأخره يك ملات نرمي لازم است هر چه مردها در جامعه بخواهند زندگي كنند ولي يك عاطفه مهربانانه خانوادگي لازم است فرمود: ﴿وَجَعَلَ بَيْنَكُم﴾ اين جعل الهي است ﴿مَوَدَّةً وَرَحْمَةً﴾ فرمود اين نعمت را كفران نكنيد، اساس خانواده را به هم نزنيد متلاشي نكنيد زندگي خانواده را وگرنه جامعه متلاشي مي‌شود اين را در برابر مهم‌ترين نعمتها قرار داد فرمود: ﴿وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً وَجَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَاجِكُم بَنِينَ وَحَفَدَةً﴾ نمي‌دانم شما غرب رفتيد يا نرفتيد بسياري از اينها صبح تا غروب كار مي‌كنند شب تا صبح مست‌اند چون آب كه نمي‌خورند نوشابه آنها همان شراب است اين قدرت فكر كردن ندارد ما اگر يك تربتي پيدا كنيم به پيشاني بچسبانيم دائماً در حال سجده باشيم كم است حالا آن وقت معلوم مي‌شود اهل‌بيت چه حقي نسبت به ما دارند اينها ما را آدم كردند اگر برويد آن زندگي را ببينيد.

سفيرِ وقت ايتاليا كه من براي درمان رفته بوديم گفت كه يك پيرمرد ايتاليايي به من مي‌گفت به اينكه من الآن مي‌دانم آن وقت تازه جنگ ايران و عراق تمام شده بود گفت در زمان جنگ به من گفته بود من مي‌دانم شما ايرانيها الآن چه مي‌كشيد چون يك پيرمرد كهنسالي بود كه جنگ جهاني دوم را كاملاً درك كرد، گفتم چطور؟ گفت من جنگ جهاني دوم را كاملاً ادراك كردم و مي‌دانم كه به انسان در حال جنگ چه مي‌گذرد، سفير وقت ايران در ايتاليا گفت من از او پرسيدم تلخ‌ترين خاطره جنگ جهاني دوم چه بود؟ گفت آن وقتي كه بمباران مناطق مسكوني شروع شد و ما اينجا نزديك همين محله ما يك كارخانه شراب‌سازي بود اين بمب خورد و اين خراب شد ما يك هفته مجبور شديم آب بخوريم مگر آدم هم آب مي‌خورد آب براي قورباغه است مي‌بينيد ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾[24] اينكه ما در و ديوار اين حرم را مي‌بوسيم اينها ما را آدم كردند گفت تلخ‌ترين دوران زندگي ما همان يك هفته بود مگر آدم هم آب مي‌خورد اين طور مي‌شود.

فرمود فرزند پيدا كنيد، نوه پيدا كنيد، اصول خانوادگي را حفظ كنيد، فرزند داشته باشيد اينها به درد شما مي‌خورد الآن شما وقتي كه رفتيد آنجا مي‌بينيد اينها يك قلاده سگ به همراه دارند كه عواطفشان را با اين سگ تأمين كنند در خيابان هم وامي‌ايستند كه اين سگ قضاي حاجت بكند بعد جمع بكنند و بعد اين برود اگر آن عاطفه از راه صحيح تأمين نشود ناچار است از راه باطل تأمين مي‌شود فرمود شما اين نوه‌هايتان را در بغل كنيد چرا سگ و گربه را در بغل مي‌كنيد اينها ما به شما بنين داديم، حفده داديم، احفاد داديم، نوه داديم تا شما يك كاري داريد آنها زود به دنبال كار شما مي‌آيند اين طور نيست كه شما بايد بپوسيد تا شهرداري شما را جمع بكند به كسي كه زود به خدمت آدم مي‌آيد، مشكل آدم را حل و فصل مي‌كند مي‌گويند حافد، حَفَد يعني «اسرع الي الاحسان و الخدمه» احفاد را از اين جهت گفتند تا نوه‌ها بفهمند پدربزرگها چه چيزي مي‌خواهند فوراً به دنبال كارشان مي‌روند اين بهتر است يا آدم در اتاقش بميرد و بپوسد و وقتي بويش درآمده شهرداري بيايد جمع بكند فرمود كفران نعمت نكنيد اينها را ما به شما داديم قدر اين خانواده را بدانيد.

«و الحمد لله رب العالمين»


[1] ـ كافي، ج5، ص71.
[2] توبه/سوره9، آیه103.
[3] حدید/سوره57، آیه20.
[4] ـ مجموعهٴ ورام، ج1، ص158.
[5] اسراء/سوره17، آیه70.
[6] زخرف/سوره43، آیه32.
[7] مریم/سوره19، آیه74.
[8] نحل/سوره16، آیه92.
[9] بقره/سوره2، آیه251.
[10] بقره/سوره2، آیه246.
[11] ـ نهج‌البلاغه، خطبهٴ 160.
[12] مریم/سوره19، آیه74.
[13] نحل/سوره16، آیه92.
[14] توبه/سوره9، آیه103.
[15] اسراء/سوره17، آیه70.
[16] جمعه/سوره62، آیه4.
[17] ـ كافي، ج8، ص177.
[18] ـ تهذيب الاحكام، ج6، ص293.
[19] یونس/سوره10، آیه90.
[20] یونس/سوره10، آیه91.
[21] ـ مفاتيح‌الجنان، زيارت جامعه كبيره.
[22] ـ بحارالانوار، ج100، ص219.
[23] ـ بحارالانوار، ج100، ص220.
[24] فرقان/سوره25، آیه44.