درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

82/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر/سوره یونس/آیه 87 الی 89

 

﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَي مُوسَي وَأَخِيهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُيُوتاً وَاجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَبَشِّرِ المُؤْمِنِينَ﴾(۸۷)﴿وَقَالَ مُوسَي رَبَّنَا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأَهُ زِينَةً وَأَمْوَالاً فِي الحَيَاةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّوا عَن سَبِيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَي أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَي قُلُوبِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُوا حَتَّي يَرَوُا العَذَابَ الأَلِيمَ﴾(۸۸)﴿قَالَ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُمَا فَاسْتَقِيَما وَلاَ تَتَّبِعَانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ﴾(۸۹)

 

چند نكته مربوط به مسائل قبلي مانده است يكي اينكه در آيه 81 فرمود ﴿ماجئتم به السحر ان الله سيبطله ان الله لا يصلح عمل المفسدين﴾[1] سحر همان‌طوري كه ملاحظه فرموديد يك واقعيت تكويني نظير معجزه ندارد كه مثلاً عصا چوبي را به صورت حيواني در بياورد كه بشود حيوان واقعي لكن در چشم اثر مي‌گذارد در خيال اثر مي‌گذارد همين تأثير در چشم و در حس و خيال منشأ بسياري از آثار است منشأ ترس است و مانند آن.

مطلب ديگر اينكه فرمود خداوند عمل مفسدين را اصلاح نمي‌كند احياناً با آنچه در صحيفه مباركه امام سجاد (سلام الله عليه) دعاي چهل آمده است به حسب ظاهر ناهماهنگ تلقي مي‌شود در دعاي چهل صحيفه سجاديه كه آغازش اين است «اللهم صل علي محمد و آله واكفنا طول الأمل و قصره عنا بصدق العمل»[2] بخش پاياني اين دعاي چهلم اين است «امتنا مهتدين غير ضالين طائعين غير مستكرهين تائبين غير عاصين و لا مصدّين يا ضامن جزاء المحسنين و مستصلح عمل المفسدين»[3] اي خدايي كه جزاي افراد محسن را ضامني و عطاء مي‌كني و اي خدايي كه عمل مفسدين را مستصلحي صالح مي‌كني در اين آيه فرمود خداوند ﴿لا يصلح عمل المفسدين﴾[4] آنجا دارد «مستصلح عمل المفسدين»[5] فرق اساسي اين دو بخش اين است كه خداوند عمل كسي كه فاسد باشد و خود آن شخص قبح فاعلي داشته باشد و در صدد اضلال مردم باشد و در برابر دين موضع بگيرد خداوند اين عمل را به صلاح نمي‌رساند يعني اين عمل را عيبش را برطرف نمي‌كند نقصش را برطرف نمي‌كند اين را به مقصد نمي‌رساند قهراً اين شخص نتيجه نمي‌گيرد اين همان است كه فرمود خداوند فاسق را هدايت نمي‌كند ظالم را هدايت نمي‌كند ﴿ان الله لا يهدي القوم الفاسقين﴾[6] ﴿لا يهدي القوم الظالمين﴾[7] يعني نمي‌گذارد فاسقين به مقصد برسند ظالمين به مقصد برسند و مانند آن چون عمل اين افراد هم عيب دارد هم نقص دارد لذا به مقصد نمي‌رسند و ذات اقدس الاه هرگز نقص و عيب اينها را برطرف نمي‌كند و اينها به مقصد نمي‌رسند اما كساني كه در مسير دينند و احياناً غفلتي كردند و اشتباهي كردند ﴿خلطوا عملا صالحا و آخر سيئاً﴾[8] و از ذات اقدس الاه درخواست مي‌كنند كه عيب كارشان را برطرف كند و نقص كارشان را برطرف كند اين عمل فاسد را با رفع نقص و عيب صالح بكند كه اينها بشوند جزء عمل الصالحات اين دعا را خدا مستجاب مي‌كند توفيقي به اينها عطاء مي‌كند كه نقص عملشان را برطرف بكنند عيب عملشان را برطرف بكنند اين عمل بشود بي عيب اين عمل بشود بي نقص آن‌وقت به مقصد مي‌رسد اين همان است كه در ادعيه ديگر مي‌گوييم «اللهم غير سوء حالنا بحسن حالك» خداوند كه اعمال بدمان را احوال بدمان را تغيير مي‌دهد يعني توفيقي عطاء مي‌كند كه آن نقص‌ها آن عيب‌ها برطرف شوند تا به مقصد برسند بنابراين اگر كسي نظير ساحران فرعون و مانند آن در صدد بر اندازي دين نظام ديني و مانند آن بودند اين عمل‌ها را هرگز خدا به مقصد نمي‌رساند يا كسي در صدد ظلم به يك گروه مخصوصي باشد خداوند هرگز اين عمل را به مقصد نمي‌رساند ولي اگر كسي در مسير مستقيم باشد و غفلتي كرده عيبي نقصي در كارش پيدا شده و به ذات اقدس الاه پناهنده شد خداوند توفيقي عطاء مي‌كند كه اين نقص و عيب كارش برطرف بشود پس ﴿اللهم غير سوء حالنا بحسن حالك»[9] و مانند آن در اينگونه از موارد است آن دعاي چهلم صحيفه سجاديه كه ﴿يا ... مستصلح عمل المفسدين»[10] اينها ناظر به آن بخش است و اين آيه محل بحث سوره يونس كه ﴿ان الله لا يصلح عمل المفسدين﴾[11] راجع به بخش ديگر.

سؤال: ... جواب: فرقي نمي‌كند چون مفسدين بالأخره هر دو جا صفت مشبهه است كسي كه يك بار احياناً گرفتار فساد شد اميد عفو الاهي هست اما اين مفسد ملكه است و صفت مشبهه است در حقيقت نه اسم فاعل

سوال: جواب: نه اينجا هم همين‌طور است اينجا هم اگر كسي مدتها بي‌راهه مي‌رفت و حالا برگشت و توبه كرد چون در همان دعاي چهلم دارد كه خدايا توفيق توبه را هم به ما مرحمت بكن قبل از اين مسئله توبه دارد عرض مي‌كند «امتنا مهتدين غير ضالين طائعين غير مستكرهين تائبين غير عاصين و لا مصرّين يا ضامن جزاء المحسنين و مستصلح عمل المفسدين»[12] اين ادعيه هم نظير آيات قرآن كريم آنچه در بخش پاياني آيه است كه اسماي حسناي خداست به منزله دليل مضمون آن آيه است اگر آيه درباره مغفرت و بخشش گناهان است ذيل آيه اين است ﴿ان الله غفور رحيم﴾[13] اگر در صدد انتقام و تنبيه متجاوزان است ﴿وَ ان الله عزيزٌ حكيم﴾[14] و مانند آن مي‌آيد ﴿السارق و السارقة فاقْطعوا ايديهما﴾[15] اما ديگر ذيلش اين نيست ﴿ان الله غفور رحيم﴾[16] آنجا جاي عزيز حكيم است ادعيه ائمه عليهم السلام هم همين‌طور است مضمون جمله‌هاي قبلي درخواست مغفرت درخواست توبه درخواست افاضه جديد و تحويل حال و مانند آن است در پايان اين‌چنين آمده است «يا ضامن جزاء المحسنين و مستصلح عمل المفسدين»[17] با توبه عمل ما را اصلاح كني با توبه عيب را برطرف كنيد با توبه نقص را برطرف كنيد كه نقص و عيب قبلاً گذشت اينها فرق اساسي دارند باهم خوب.

مطلب ديگر اينكه اين ايمان آورنده‌ها جوانان همان قوم موسي كليم (سلام الله عليه) بودند البته سالمندان و ميان‌سال‌ها هم بعداً ايمان آوردند ولي عمده اين كار جوانها بود نظير آنچه در سوره كهف آمده است كه اصحاب كهف را دارد ﴿انهم فتية آمنوا بربهم﴾[18] گرچه آنجا گفتند منظور فتوت و جوانمردي است نه جواني ولي بالأخره ظاهرش اين است جواناني بودند كه متدين شدند اين بزرگوارها كه ايمان آوردند اهل درك بودند خداوند از اينها به نيكي ياد مي‌كند مي‌فرمايد ﴿فما آمن لموسي الا ذرية من قومه عليٰ خوف من فرعون و ملائهم ان يفتنهم﴾[19] اينها مسئله ترس از فرعون براي اينها خيلي مطرح نبود براي اينكه خوب مي‌دانستند اعدام بود و تاكنون ساليان متمادي بود كه درباريان فرعون ﴿يذبحون ابناءكُمْ﴾[20] داشتند «يقتلون» داشتند ﴿يسومونكم سوء العذاب﴾[21] داشتند ﴿و يستحيون نساءكُمْ﴾[22] داشتند و مانند آن اين يك كيفر جديدي ظلم تازه‌اي نبود چه اينكه در جريان مبارزه و تحدّي آن ساحراني كه ايمان آوردند فوراً فرعون گفت كه ﴿وَ لاصلبنكم في جذوع النخل﴾[23] و اينها را به كيفر تلخ مبتلا كرد اينها ترسي از اعدام و شكنجه نداشتند ترسشان از ترفند كساني بود كه مي‌ترسيدند آنها را دوباره برگردانند به دين قبلي ﴿الا ذرية من قومه عليٰ خوف من فرعون و ملائهم ان يفتنهم﴾[24] بود نه ﴿ان يقتلهم و يعذبهم﴾ يا ﴿يسومهم سوء العذاب﴾[25] اينها نبود فتنه در اين‌گونه از موارد همان ترفند و همان تبليغ سوء و همان نيرنگ و امثال ذلك است كه مبادا اينها با آن ترفند و نيرنگ دوباره اينها را برگردانند به حالت اول چون ﴿علي خوف﴾[26] ايمان آوردند لذا زيركي و درايت‌شان را حفظ كردند هم اين مطلب را با ذات اقدس الاه در ميان گذاشتند هم سعي مي‌كردند از راهنمايي‌هاي موسي و هارون (سلام الله عليهما) استفاده كنند بنابراين قرآن كريم گذشته از اينكه از اين جوانها از اين مؤمنان به عنوان ذريه ياد كرده است كه يك تجليلي است از نوجوانها و جوانهاي آگاه فرمود ﴿علي خوف من فرعون و ملائهم ان يفتنهم﴾[27] بودند اينها مي‌دانستند كه بالأخره از ترفند و تبليغ سوء آل فرعون در امان نيستند قهراً يك راه حلي هم براي اين انتخاب كردند كه آن راه حل در آن دعاهاي بعدي آنها هست كه عرض كردند ﴿ربنا لاتجعلنا فتنةً للقوم الظالمين﴾[28] خوب اين ﴿علي خوف﴾[29] گفتند اين علي به معني مع است يعني با اينكه مي‌ترسيدند گرفتار ترفند شوند مع ذلك ايمان آوردند و آن خوف ترفند را هم با اين دارند حل مي‌كنند كه با خداي سبحان راز و نياز مي‌كنند كه خدايا ما را مورد فتنه و ترفند و تبليغ سوء اينها قرار نده كه اينها چهارتا شبهه القا كنند و ما نتوانيم جواب بدهيم و دوباره برگرديم به همان رژيم باطل بت پرستي.

سؤال ... جواب: بله خداي سبحان همين كار را كرد كه اينها نسبت به جهنم خوفي ندارد ﴿الا ان اولياء الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون﴾[30] از دشمن ترسي ندارند كه آنها را اعدام بكنند چون حاضرند اما مي‌ترسند كه دشمن‌ها اينها را مورد ترفند و شبيخون و تهاجم فرهنگي قرار بدهند اين گوهر گرانبهاي دين را از اينها بگيرند لذا بين خوف و رجا به سر مي‌برند اگر كسي دشمن را ناديده ببيند طبق بيان نوراني حضرت امير كه فرمود «وَ من نام لم ينم عنه»[31] خوب تير مي‌خورد ديگر حضرت يا نامه‌اي براي مردم مصر نوشت در قبال آن عهدنامه‌اي كه براي مالك (رضوان الله عليه) نوشت يك نامه جداگانه براي مردم مصر نوشت كه هر دو نامه در نهج البلاغه هست نامه اي كه براي مالك اشتر (رضوان الله عليه) همان عهدنامه معروف است نامه‌اي كه براي مردم مصر نوشت فرمود حالا نگوييد كه ما فرمانده كل قوايي مثل حضرت امير داريم يا فرمانده لشكري مثل مالك اشتر داريم و كارمان تأمين است اين‌چنين نيست «وَ من نام لم ينم عنه»[32] ملتي كه بخوابد دشمن بيدار مي‌تازد دشمن كه نمي‌خوابد كه اين ممكن است نايم بشود ولي منوم عنه نخواهد شد كسي از او غفلت نمي‌كند لذا حمله مي‌كند «وَ من نام لم ينم عنه»[33] اين هم همين‌طور است حالا اينها كه ايمان آوردند اين‌طور نيست كه حالا آنها از حمله نظامي صرف نظر كردند از حمله تبليغاتي و ترفند و فتنه صرف نظر بكنند اينها چندين كار دارند اين جوانها گفتند حالا ممكن است كه دست آنها به سلاح دراز نشود فعلاً كار نظامي نكنند اما كار تبليغي بكنند ﴿عليٰ خوف من فرعون و ملائهم ان يفتنهم﴾[34] آن كارهاي قبلي كه ﴿يسومونكم سوء العذاب﴾[35] كه ساليان متمادي بود ﴿يقتلون ابناءكُمْ﴾[36] كه ساليان متمادي بود ﴿يذبحون ابناءكُمْ﴾[37] كه ساليان متمادي بود يك چيزي جديدي نبود اينكه چيز جديد است همان شبيخون و تهاجم ترفند است كه از اين ترفند به فتنه ياد مي‌شود اين است كه ذات اقدس الاه فرمود ﴿وَ قاتلوهم حتّي لاتكون فتنة﴾[38] يعني اين تنها مسئله نظامي نيست فرمود با آنها مبارزه كنيد تا فتنه‌اي در كار نباشد تا ترفندي در كار نباشد تا شبيخون و تهاجم فرهنگي در كار نباشد.

سؤال ... جواب: خوب بالأخره اينها هم بايد ... قرآن كريم فرمود شما سه تا دشمن داريد كه دو تايش را ممكن است بدانيد يا مي‌دانيد آن سومي را نمي‌دانيد از جهات سه‌گانه شما بايد آماده باشيد ﴿و اعدوا لهم ما استطعتم من قوّةٍ ترهبون به عدو الله﴾[39] يك، ﴿و عدوكم﴾ دو، ﴿و آخرين من دونهم لا تعلمونهم الله يعلمهم﴾[40] سه، فرمود شما يك سلسله دشمناني داريد چه داخل چه خارج ولي ناشناخته‌اند شما وقتي به نصاب علم و عمل رسيده باشيد اينها هم نااميد مي‌شود آنها كه دشمنان خدا هستند يعني با دينتان با آيين‌تان با كتاب‌تان با سنت اهل بيت (عليهم السلام) مخالفند آنها را كه نمي‌شود با اسلحه ترساند كه آنها كار رسمي و اولي حوزه و دانشگاه است كه ﴿ترهبون به عدو الله﴾[41] آنهايي كه ﴿عدوكم﴾ هست آب‌تان نفت‌تان گازتان سرزمين‌تان را مي‌خواهند آنها با اسلحه حل مي‌شود گروه سومي هم هستند كه دشمنان داخلي‌اند مزدوران آنهاهستند پياده نظام بيگانه‌ها هستند خدا مي‌داند شما نمي‌شناسيد اينها را شما وقتي نمي‌شناسيد چگونه با اينها درگير مي‌شويد ولي اگر چنانچه يك ملت عالم آگاه مسلح مصمم باشيد اينها هم از شما مي‌ترسند ﴿ترهبون به عدو الله﴾[42] يك، ﴿و عدوكم﴾[43] دو، چون ﴿عدو الله﴾ رسالت اصلي‌اش مال حوزه و دانشگاه است الان اين آيه آرم سپاه است ولي آن اولي‌اش مال دانشگاه و حوزه است ﴿ترهبون به عدو الله و عدوكم و آخرين من دونهم لا تعلمونهم الله يعلمهم﴾[44] اما اين آيه واقع مثل آيات ديگر اينكه ما آيات قرآن را مي‌بوسيم براي اينكه اينها حيات بخش است هرگز به ما دستور حمله و اينها نداد فرمود شما روي پاي خودتان بايستيد تا ديگران در شما طمع نكنند همين كه ترهبون نه حمله بكنيد وقتي دشمن از شما بترسد خوب حمله نمي‌كند ديگر شما هم حتي آنجايي هم كه بحثهاي قبلي كه داشتيم ﴿وليجدوا فيكم غلظةً﴾[45] نه يعني «اغلظوا عليهم» يعني آنها ببينند شما ستبريد نفوذ ناپذيريد مثل بنيان مرصوص وقتي ببيند بنيان مرصوص است قلعه است خوب حمله نمي‌كند ديگر نه اينكه شما حمله بكنيد آن شما حمله بكنيد را به شخص پيغمبر (عليه و علي آله آلاف التحّية و الثّناء) در ضرورت شرايط خاص لازم است كه ﴿يا ايها النبي جاهد الكفار والمنافقين واغلظ عليهم﴾[46] آن شرايط خاص خودش را دارد اما اينجا نفرمود اغلظوا عليهم فرمود ﴿وليجدوا فيكم غلظةً﴾[47] اينها وقتي آمدند دست زدند ديدند كه شما خيلي ستبريد پولاديد برمي‌گردند شما خودتان را محكم بكنيد نه اينكه بتازيد به ديگري و وجود مبارك ولي عصر (ارواحنا فداه) هم كه الان در آستانه ميلاد آن حضرتيم قسمت مهم كارش اين است كه عقل مردم مي‌رود بالا وگرنه با كشتن حالا بر فرض الان هفت ميليارد بشر روي زمينند حالا حضرت بايد يك ميليارد را بكشد تازه اول دعوا و ترور است مگر با كشتن جامعه اصلاح مي‌شود كشتن در حداقل و ضرورت و لاعلاجي است آن معجزه نوراني وجود مبارك حضرت اين است كه فهم مردم عقل مردم شعور مردم ادراك مردم ايمان مردم را بالا مي‌آورد حالا «وضع يده علي رئوسهم» ضمير وضع يا به ذات اقدس الاه برمي‌گردد يا به دست خليفة الله وجود مبارك ولي عصر (ارواحنا فداه) برمي‌گردد اين است كه فهم مردم بالا مي‌آيد آن وقت اداره كردن اين ملت به فهم خيلي آسان است اگر يك ملتي يعني ملت هفت ميلياردي كه جهان به آن سمت دارد مي‌رود عاقل و عالم و فرزانه شدند وجود مبارك حضرت هم با سيصد و سيزده شاگردي كه همه آنها مثل امام يا بالاتر از امام است ظهور كرده است خوب اصلاح چنين جهاني آسان است ديگر امام (رضوان الله عليه) يك نفره آمده بخش وسيعي از جهان را بالأخره عوض كرد يا مستقيم يا غير مستقيم حالا سيصد و سيزده تا شاگرد داشته باشد مثل امام يا بالاتر از امام و عقل مردم را بالا ببرد خوب اداره‌اش آسان است ديگر مهمترين كار حضرت اين است «وضع يده علي رئوس العباد فزادت عقولهم و احلامهم» خداي سبحان عقل مردم را الان قسمت مهم اين مشكلات روي بي‌عقلي است آن فساد اگر هست آن رشوه‌گري هست آن رباخواري هست آن تفكيك است آن گران‌فروشي هست آن احتكار است همه‌اش روي بي عقلي است چون عقل «ما عبد به الرحمن واكْتسب به الجنان»[48] جريان مبارك ولي عصر در واقع مثل آب حيات است مثل آن هواي زلال است مثل آب شفاف است براي همه ما ضروري است و دعاي ما براي آن حضرت تعجيل در ظهور آن حضرت براي همين است كه جهان به آن شجره طوبي برسد غرض اين است كه وجود مبارك موسي كليم اينها اين آگاهي را داده است اينها هم عرض كردند خدايا ﴿لاتجعلنا فتنةً للقوم الظالمين﴾[49] اينجا جاي ظلم هست بعد هم خوب خدايا حالا بر فرض اينها گرفتار ترفند اينها نشديم ما را از شمشير اينها حفظ بكنيم كه ما بتوانيم كارهايمان را انجام بدهيم مطلب بعدي آن است كه ذات اقدس الاه فرمود فعلاً يك برنامه مقدماتي داريم يك برنامه مهم رسمي آن برنامه مقدماتي اين است كه خانه‌هايتان نزديك هم باشد يك قبيله‌اي تشكيل بدهيد دور هم جمع بشويد مراكز زيست‌تان نزديك هم باشد ﴿و اوحينا الى موسي و اخيه ان تبوءا لقومكما بمصر بيوتا﴾ بعد ضمير جمع آورد فرمود كه با هدايت و راهنمايي اين دو بزرگوار ﴿و اجعلوا بيوتكم قبلةً﴾ برخي‌ها گفتند منظور از اين قبله يعني الي القبله قرار بدهيد ظاهرا آن بعيد است متقابل قرار بدهيد و مانند آن نه منظور آن است كه مركز عبادي داشته باشيد آنجا كه وقتي رهبر مي‌آيد تأسيس حكومت ديني منظور و هدف اوست او اول كاري كه مي‌كند مركز عبادي درست مي‌كند مثل وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) قبل از اينكه حكومت اسلامي تشكيل بدهد در قبا مسجد ساخت نيرو تربيت كرد بعد با نيروهاي خوب كه ﴿لمسجد اسس علي التقوي من اول يوم أحق أن تقوم فيه﴾[50] آنجا ﴿فيه رجال يحبون ان يتطهّروا﴾[51] آن وقت يك عده مسئولان و دولتمردان پاك كه نه تنها آدمهاي خوبي‌اند براي اينكه از جهنم مي‌ترسند يا مي‌خواهند بهشت بروند اين‌طور نيستند اينها اصلاً دوست دارند طاهر باشند لذا مسئله رشوه و باندبازي و اينها اصلاً نبود قبل از تشكيل دولت مسجد بعد از تشكيل دولت مسجد كه ﴿فيه رجال يحبون ان يتطهّروا﴾[52] نشد همين كه مي‌بينيد ديگر اول اين كارها را كرده مسجد ساخته مردان پاك تربيت كرده نه تنها «خوفاً من النار»[53] نه تنها «شوقاً الي الجنة»[54] اينها را تربيت كرده اينها كادر اصلي او بودند نيروهاي او بودند بعد هم حكومت تشكيل داد موفق هم شد وجود مبارك موساي كليم ديد الان وقتش نيست خدا هم نفرمود «واجعلوا بيوتكم قبلة» يعني مسجد بسازيد مركز عبادي بسازيد چون مي‌دانست يك چند روزي اينها اينجا هستند بعد همه اينها را بيرون مي‌كنند ديگر ﴿و جاوزنا ببني اسرائيل البحر﴾[55] كه آيات بعدي است همين است اينها كه اينجا نماندند كه بعدها كه آل فرعون همه‌شان ريخته شدند در دريا ﴿اخذناه و جنوده فنبذناهم في اليم﴾[56] بعدها ﴿و أورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون مشارق الارض و مغاربها﴾[57] كه در سوره مباركه اعراف وضع شد خوب الان جاي ساختمان سازي و جاي معبد‌سازي و اينها نيست شما چند روزي اينجا هستيد فعلاً يك خانه‌هايي حالا يا مختصر هر چه هست كنار هم باشيد از هم باخبر باشيد يك سازماندهي يك سامان‌يافتگي داشته باشيد تا دستور برسد كه كجا برويد نه منظور بيوت رسمي و مراكز عبادي رسمي است مثل مسجد و اينها نه خانه‌هاي آن‌چناني فرمود فعلاً در اين محله گرد هم بياييد تا اينكه ما دستور بدهيم ﴿و جاوزنا ببني اسرائيل البحر﴾[58] امروز ما چون در مسجد جمكران يك برنامه داريم اجازه بدهيد به همين مقدار اكتفا كنيم.

«والحمد لله رب العالمين»

 


[1] یونس/سوره10، آیه81.
[2] ـ صحيفهٴ سجاديه، ص173.
[3] ـ صحيفهٴ سجاديه، ص173.
[4] یونس/سوره10، آیه81.
[5] ـ صحيفهٴ سجاديه، ص173.
[6] منافقون/سوره63، آیه6.
[7] بقره/سوره2، آیه258.
[8] توبه/سوره9، آیه102.
[9] ـ مفاتيح الجنان، ص177.
[10] ـ صحيفهٴ سجاديه، ص173.
[11] یونس/سوره10، آیه81.
[12] ـ صحيفهٴ سجاديه، ص173.
[13] بقره/سوره2، آیه173.
[14] مائده/سوره5، آیه38.
[15] مائده/سوره5، آیه38.
[16] بقره/سوره2، آیه173.
[17] ـ صحيفهٴ سجاديه، ص173.
[18] کهف/سوره18، آیه13.
[19] یونس/سوره10، آیه83.
[20] بقره/سوره2، آیه49.
[21] بقره/سوره2، آیه49.
[22] بقره/سوره2، آیه49.
[23] طه/سوره20، آیه71.
[24] یونس/سوره10، آیه83.
[25] اعراف/سوره7، آیه167.
[26] یونس/سوره10، آیه83.
[27] یونس/سوره10، آیه83.
[28] یونس/سوره10، آیه85.
[29] یونس/سوره10، آیه83.
[30] یونس/سوره10، آیه62.
[31] ـ نهج البلاغه، نامهٴ 62.
[32] ـ نهج البلاغه، نامهٴ 62.
[33] ـ نهج البلاغه، نامهٴ 62.
[34] یونس/سوره10، آیه83.
[35] بقره/سوره2، آیه49.
[36] اعراف/سوره7، آیه141.
[37] بقره/سوره2، آیه49.
[38] انفال/سوره8، آیه39.
[39] انفال/سوره8، آیه60.
[40] انفال/سوره8، آیه60.
[41] انفال/سوره8، آیه60.
[42] انفال/سوره8، آیه60.
[43] انفال/سوره8، آیه60.
[44] انفال/سوره8، آیه60.
[45] توبه/سوره9، آیه123.
[46] توبه/سوره9، آیه73.
[47] توبه/سوره9، آیه123.
[48] ـ كافي، ج1، ص11.
[49] یونس/سوره10، آیه85.
[50] توبه/سوره9، آیه108.
[51] توبه/سوره9، آیه108.
[52] توبه/سوره9، آیه108.
[53] ـ بحارالانوار، ج12، ص380.
[54] ـ بحارالانوار، ج12، ص380.
[55] یونس/سوره10، آیه90.
[56] قصص/سوره28، آیه40.
[57] اعراف/سوره7، آیه137.
[58] یونس/سوره10، آیه90.