درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

81/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم


موضوع: تفسیر/سوره توبه/آیه 123 الی 125

 

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُم مِنَ الكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ المُتَّقِينَ﴾(123)﴿وَإِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَن يَقُولُ أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هذِهِ إِيمَاناً فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزَادَتْهُمْ إِيمَاناً وَهُمْ يَسْتَبْشِرُونَ﴾(124)﴿وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْساً إِلَي رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ كَافِرُون﴾(125)

 

در جريان جهاد بعد از پيروزي اسلام در جزيرة‌العرب كه ﴿يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجاً﴾[1] صحبت از نبرد با بيگانگان مزاحم بود فرمود با كفاري كه در مرز شما هستند و نزديك‌ترين اقليم جغرافيايي با شما هستند با آنها بجنگيد لذا طبق همين دستور مسلمانها فتوحشان از همين جا شروع شد بعد از حجاز شام و بعد عراق بعد ايران بعد مصر بعد آفريقا و بعد اندلس طبق همين الاقرب و فالاقرب﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُم مِنَ الكُفَّارِ﴾ بعد اين در مسايل اجتماعي هم اثر گذاشت طوري كه وجود مبارك پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) به همسايه‌ها توصيه و سفارش خاص كرد در برخورد و ضيافتها خود پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اگر آبي را مي‌نوشيد و بنا مي‌شد كه آن آب را به كسي بدهند به كسي كه طرف راست حضرت بود اول به او مي‌داد بعد به ديگران اين الاقرب و فالاقرب در مسايل اجتماعي هم پا گذاشت حتي در مسايل مائده و ضيافت و غذاخوري هم در يكي از مهمانيها گفتند وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ديد كه يكي از اين عربها به هر گوشه سفره دست دراز مي‌كند حضرت فرمود: ‌«كل مما بين يديك‌»[2] هماني‌كه نزديك دست تو است از همان تناول كند اين در همه امور اثر گذاشت هم ‌«كلوا مما يليكم‌» هم ‌«اطعموا مما يليكم‌» هم ‌«جالسوا مما يليكم‌» هم ‌«قاتلوا مما يليكم‌» در همه مسايل الاقرب فالاقرب را انسان بايد رعايت بكند. اينكه فرمود ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ در قبال آنچه در همين سوره آيهٴ هفتاد و سوم به شخص پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) خطاب كرد كه ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الكُفَّارَ وَالمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ﴾ الآن ديگر به پيامبر خطاب نمي‌كند و به مؤمنين خطاب مي‌كند اين مشعر به آن است كه تقريباً در اواخر عمر آن حضرت نازل شده است و وجود مبارك پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ديگر در جبهه‌ها حضور ندارد چه اينكه در سطوح بعدي حضرت حضور نداشت لذا خطاب به مؤمنين شد تا زمينه باشد تا اگر يك وقتي وجود مبارك آن حضرت رحلت كردند و خود مؤمنين خواستند نبرد را ادامه دهند نهراسند يك ﴿و الاقرب فالاقرب﴾ را مقدم بدارند دو ﴿وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً﴾ را حفظ كنند سه آنجا چون خطاب به خود حضرت بود يعني آيهٴ 73 فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الكُفَّارَ وَالمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ﴾ اينجا چون خطاب به مؤمنين است يعني در آستانه رحلت آن حضرت است خطاب به مؤمنين شد.

لذا در نوبتهاي قبل هم اشاره شد كه ﴿وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً﴾ غير از ﴿وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ﴾ است اين در رديف طايفه‌اي از آياتي است كه دارد ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفّاً كَأَنَّهُم بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ﴾[3] يعني طوري باشد كه آنها در شما مقاومت صبر و ايستادگي ببينند وگرنه در معاشرت چه شما چه پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) موظفيد با همه مردم از در ادب سخن بگوييد مسايل سياسي و رفتارها بين‌المللي آنها يك حسابي دارد و جبهه و جنگ يك حساب ديگري دارد جبهه جنگ شما دوتا رسالت داريد يكي اينكه بنيان مرصوص باشيد آنها هرچه جلوتر مي‌آيند با يك سدي رو به‌ رو باشند يكي اينكه از نظر مسايل عاطفي هرگز شروع به جنگ نكنيد بچه‌ها و سالمندان و زنان را نكشيد بيماران و زخميها و فراريان را نكشيد اينها فراوان دستور داده شد پس آن غلظت و خشونت كه قصاوت غير معقول است آن مطلقا ممنوع است چه در جبهه و چه در غير جبهه و قصاوت و غلظت در مسايل اجتماعي هم ممنوع است قبلاً گذشت كه ﴿قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا﴾[4] و اين ﴿قُولُوا﴾ نه يعني بگوييد اين قول در قبال كتابت يا در قبال فعل نيست مثلاً وقتي گفتند ﴿مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ﴾[5] معنايش اين نيست كه در هنگام گفتند و تلفظ اين كلمات فرشتگان آماده مي‌نويسند ما هم در تعبيرات عرفي مي‌گوييم فلان گروه حرفش اين است حرفش اين است يعني اين‌طور حرف مي‌زند اين‌طور فكر مي‌كند و اين‌طور مي‌نويسد و اين‌طور عمل مي‌كند حرف فلان طايفه اين است يعني مرامشان اين است اينكه فرمود ﴿مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ﴾ يعني ما يلفظ، ما تفكروا، ما يتخلقوا، و ما يقوموا، و ما يكتب ﴿إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ﴾[6] اينجا هم ﴿قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا﴾[7] يعني نه تنها گفتارتان آن‌طور باشد رفتارتان آن‌طور باشد نوشتار و داد و ستدتان اين‌طور باشد و آيه هم ناس داشت نه مسلمانها نه مؤمنين نه اهل كتاب هيچ نبود با مردم مؤدبانه رفتار كنيد همين حالا با مؤمنين حساب ديگري دارد با اهل كتاب حساب ديگري دارد با انسان مسلما كان او كافرا مؤدبانه رفتار كنيد در روايات ما دارد كه ‌«احسن مجالسه من جالس و ان كان يهوديا‌»[8] آن روز يهوديها اعدي عدو مسلمين بودند مثل امروز صهيونيستها كه ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا اليَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا﴾ با اينكه اين ﴿أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا اليَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا﴾ فرمود ‌«احسن مجالسه من جالس و ان كان يهوديا‌»[9] پس ما يك برخورد اجتماعي داريم كه آن بايد مؤدبانه باشد كه ﴿قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا﴾ يك امور نظامي و جنگي داريم كه خود ما بايد طوري باشيم كه از ما جز بنيان مرسوس بودن مشاهده نكنند ﴿وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً﴾ بخواهيم نسبت به آنها خشن و قصي القلب باشيم يك خشونتي است كه خاصيت جنگ است جنگيدن و كشتن خاصيت جنگ است اما زايد بر آن را نهي كرده‌اند كه هرگز شما به آن صورت خشن نباشيد پس ﴿وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً﴾ نطاقش نطاق ﴿الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفّاً كَأَنَّهُم بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ﴾[10] است و آن ﴿أَشِدَّاءُ عَلَي الكُفَّارِ﴾ كه نطاقش ديگر است آن هم يك شدت معقول است نه شدت غير معقول ﴿يَلُونَكُم مِنَ الكُفَّارِ﴾ ﴿وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً﴾ در سورهٴ ‌«آل‌عمران‌» هم آيه 139 فرمود: ﴿وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنْتُم مُؤْمِنِينَ﴾ شما اگر مؤمن باشيد پيروزيد به خودتان وهن و سستي راه ندهيد طوري باشد كه دشمن از شما بهراسد و بهترين پايگاه براي ترس دشمن داشتن يك رهبر مقتدر است لذا بعد از جريان غدير و نزول آيه ﴿اليَوْمَ أَكْمَلْتُ﴾[11] در همان مقطع دارد ﴿اليَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ﴾[12] امروز ديگر كفار نااميد شدند براي اينكه شما را مي‌بينند با داشتن يك رهبري مثل حضرت امير يقيناً اينها نااميد شدند چون شما را كه در جريان جبهه ديدند سلحشوري علي(سلام الله عليه) هم كه زبانزد خاص و عام بود همه اينها شنيدند و فهميدند كه علي جانشين پيامبر است ديگر جايي براي طمع بيگانگان نيست ﴿اليَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن دِينِكُمْ﴾ اينها ديگر ﴿يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ اينها كساني بودند كه ﴿لاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِم﴾[13] ‌«لا تاخذهم في الله لومه لائم‌» و مانند آن.

پس اينكه در آيه 139 فرمود ﴿وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنْتُم مُؤْمِنِينَ﴾ از همين قبيل است چه اينكه در همان مباركه سورهٴ «آل‌عمران‌» در آيهٴ 159 به پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) يك دستور عمومي داد كه ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظّاً غَلِيظَ القَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَي اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُتَوَكِّلِينَ﴾ آن وقت وجود مبارك پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مأمور شده است كه با لينت رفتار بكند همراهانشان كه ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[14] آنها هم موظف هستند ليّن باشند و فض و غليظ‌القلب نباشند بنابراين آن قصاوت حيواني مذموم است ولو در جبهه و نسبت به كافر خوي حيواني بد است اينكه مي‌بينيد بعضي از انسانها به جايي مي‌رسند كه غضب آنها غضب خداست سرّش همين است بهترين نشانه عصمت حضرت زهرا(سلام الله عليها) اين است كه غضب او غضب خداست اين يعني چه؟ رضاي او رضاي خداست يعني آن‌قدر بر اعصابش مسلط است كه عاطفي غضبناك نمي‌شود چطور ذات اقدس الهي نسبت به بعضي غضبناك مي‌شود؟ فرمود ﴿غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِم﴾[15] ما اگر بخواهيم بفهميم كه خدا چطور نسبت به برخي غضبناك مي‌شود ببينيم حضرت زهرا(سلام الله عليها) چگونه غضبناك مي‌شود خيلي مهم است كه غضب او غضب خدا باشد يك وقت است مي‌گويند ‌«من آذي مؤمناً فقد آذاني‌»[16] يا ‌«فقد حاربني‌»[17] از آن جهت كه مؤمن محترم است اين يك حساب است يك حساب كه نه معيار غضب حق و غضب باطل غضب اين بانو است اين است كه عده‌اي پيام دادند كه حضرت شب گريه كند يا روز نه از آن جهت است كه حضرت بلند بلند گريه مي‌كرد و نمي‌گذاشت همسايه‌ها بخوابند براي اينكه گريه او نشانه غضب بود و شنيده بودند كه غضب حضرت غضب پيامبر و غضب پيامبر غضب خداست گفتند يك قدري آرام‌تر ما را مورد لطف قرار بدهيد حالا رنجي بر شما تحميل شده است اين‌طور نباشد كه ما صريحاً مورد بي‌مهري شما قرار بگيريم خداي ناكرده حوادثي پيش بيايد نه يعني حضرت نمي‌گذارد ما بخوابيم اينها كه نبود فهميدند اين غضب غضب خداست.

پس اگر آن حضرت(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مأمور شد به اينكه ليّنانه رفتار كند و مؤمنان هم بايد به او اقتدا كنند اين جبهه و غير جبهه ندارد پس انسان بايد ليّن باشد يك، و خشم او هم خشم مقدس باشد در دين خدا ذره‌اي هزينه نكند ﴿لاَ تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ﴾[18] از دين خدا انسان بخواهد هزينه بكند نسبت به كساني كه مستحق حق‌اند حق جاري نشود نه در جبهه‌هاي جنگ ﴿وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً﴾ باشد تا كسي طمع نكند خود شما هم در جبهه‌هاي جنگ بايد غلظت معقول داشته باشيد نه غلظت حيواني آن همه جا بد است حتي در جبهه و نسبت به كافر اين است كه وجود مبارك حضرت امير درباره ابن‌ملجم ملعون مي‌فرمايد كه مثله نكنيد ولو ..؟. همين است چون از ابن ملجم كه اشقي الآخرين است از او شقي‌تر ديگر نيامده و نمي‌آيد حتي او از شمر شقي‌تر است چون شمر با شمشير او امام معصومي شهيد شد اما ديگر او با شمشير اما كشته نشد بدا به حال كسي كه با شمشير او امام كشته شود و بدا به حال كسي كه با شمشير امام كشته شود وجود مبارك حضرت امير در بعضي از خطبه‌ها دارد كه من تو را با شمشيري مي‌زنم كه هيچ كس را با آن نزدم ‌«إِلاَّ دَخَلَ النَّارَ»[19] خيلي است هر كس كشته علي شد مستقيماً به جهنم رفت ديگر سؤال و قبر اينها كلا اين مي‌شود غضب فرمود من با اين شمشير هيچ كسي را نزدم ‌«‌الا دخل النار» خدا آن ابن‌ملجم ملعون با شمشيرش امام اول را شهيد كرد و با شمشير امام دوم به هلاكت رسيد از او شقي‌تر كسي نيست.

پرسش ...

پاسخ: البته اگر توفيق داشتند اما خوب نداشتند وجود مبارك سيدالشهدا در آن صحنه با شمشير ديگري كشته شد ولي با شمشير حضرت بعضيها به هلاكت رسيدند اما آنها ديگر امامي را شهيد نكردند.

پرسش ...

پاسخ: آن از جهات ديگر شقي هستند آنها اهل بدعت‌گذاري و اينها شقي‌ترند اما اين از اين جهتي كه بالأخره بين دو امام قرار گرفت از اين جهت شقي است.

پس غلظت حيواني ممنوع است حتي در جبهه‌هاي جنگ نسبت به كفار يعني انسان بيرحمي بكند به زن و بچه‌هاي آنها و مانند آن ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُم مِنَ الكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً﴾ البته بعضيها خواستند اين آيه را هم مانند ساير آيات تفسير انفسي بكنند آنها سر جايش محفوظ است آياتي كه ما بايد بخوانيم ديگر نيازي نيست كه ما از اين آيه آن‌طور برداشت بكنيم گفتند كه ﴿يَلُونَكُم مِنَ الكُفَّارِ﴾ اين نفس اماره اعدا و عدو ما است و اكفر الكافرين است و از همه دشمنها به ما نزديك‌تر است ‌«‌اعدي عدوك نفسك التي من جنبيك»[20] اين ﴿يَلُونَكُم﴾ شامل اين هم مي‌شود با اين متجانس است اينها حق است اما ديگر لازم نيست و نيازي هم نيست كه ما آن را از ادله فراوان ديگر كه صريح است و واضح است ظاهر است و متقن است مي‌شود استفاده كرد ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُم مِنَ الكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً﴾ و چون احتمال اينكه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در جبهه‌هاي بعدي با آنها نباشد فرمود ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ المُتَّقِينَ﴾ حالا اگر پيغمبر با شما نيست ذات اقدس الهي هميشه با شما بود و هست و پيروز خواهيد شد اگر متقي باشيد پيروز خواهيد شد درباره اين‌گونه از معيتها كه مشابه آن قبلاً گذشت اشاره شد به اينكه سه نوع معيت در قرآن كريم در اين بخش آمد يك معيّت مطلق است كه خدا با هر كسي هست ﴿هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُم﴾[21] چه اينكه در سورهٴ مباركهٴ ‌«حديد ‌» و مانند آن آمده هر جا انسان باشد خدا با او هست و از حالاتش باخبر است اين معيت قيوميه است يك معيت قهريه است كه با كافران دارد كه فرمود: ﴿هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لاَ يَرْضَي مِنَ القَوْلِ﴾[22] فرمود آنها كه در پشت درهاي بسته تبييت مي‌كنند بيتوته مي‌كنند و در آن بيتوته طوتئه مي‌كنند عليه اسلام و مسلمين برنامه‌ريزي مي‌كنند خدا با آنها هست ﴿وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لاَ يَرْضَي مِنَ القَوْلِ﴾ با آنها هست چه اينكه فرمود ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَبِالمِرْصَادِ﴾[23] كه تا به موقع و در جاي حساس اينها را بگيرد اين يك معيت قهريه است يك معيت لطف و مهرباني و رحمت است كه اين‌گونه از آيات ﴿إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا﴾[24] ﴿إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحْسِنِين﴾[25] ﴿أَنَّ اللّهَ مَعَ المُتَّقِينَ﴾ اين غير از آن مشيّت غيوميه يك معيت عنايت و لطف و رحمت را هم به همراه دارد فرمود: ﴿أَنَّ اللّهَ مَعَ المُتَّقِينَ﴾ چون در آيه‌اي كه فرمود﴿فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَي السَّلْمِ وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَن يتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ﴾[26] كه اين پنج بخش داشتدر آن آيهٴ پنج بخشي بخش چهارمش كه علت بخش چهارم است و معلول بخش پنجم اين است كه فرمود خدا با شما است فرمود ﴿فَلَا تَهِنُوا﴾ وهن و سستي به خودتان راه ندهيد يك ﴿فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَي السَّلْمِ﴾ اين مجزوم است يعني ﴿فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَي السَّلْمِ﴾ به صلح و سازش دعوت نكنيد صلح و سازش براي اوايل امر است حالا اينها آمدند زدند كشتند و بردند و به دام افتادند بعد شما را به پذيرش دعوت مي‌كنند آخر اين چه كاري است حالا آمدند در خاكتان هستند اشغال كردن عده زيادي را به اسارت بردند، زدند كشتندد حالا مي‌گويند بياييد صلح كنيد خوب اينجا جاي صلح نيست ﴿فَلَا تَهِنُوا﴾ يك، ﴿وَتَدْعُوا إِلَي السَّلْمِ﴾ دو، چرا؟ براي اينكه ﴿وَأَنْتُمُ الأَعْلَوْنَ﴾ شما وقت پيروزيتان است و پيروز مي‌شويد، چرا شما پيروز مي‌شويد؟ چون ﴿وَاللَّهُ مَعَكُمْ﴾ چرا ﴿وَاللَّهُ مَعَكُمْ﴾ چون ﴿وَلَن يتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ﴾ شما اين همه شهيد و جانباز و آزاده داديد چنين ملتي عملش مَوتور نيتست مَوتور يعني تك شما در اين كتابهاي اصول و غير اصول ديديد تعبير مي‌كنند كه اين مشفوع نيست يعني برهاني نيست حرفي كه برهاني نباشد مَوتور است حرفي كه مبرهين باشد دليل با مدعا است تك نيست و مي‌گويند اين ليس مشفوع است بالبرهان برهان شفيع مدعا است شفيع را هم كه شفيع گفتند براي اينكه جفت و همراه آن است اگر يك مدعايي تك باشد دليلي او را همراهي نكند اين مي‌شود مَوتور و اگر مدعايي با دليل همراه باشد مي‌گويند اين مشفوع بالبرهان است برهان شفع و شفيع اوست در اينجا فرمود ذات اقدس الهي اعمال اين ملت اسلامي را مَوتور نمي‌كند تك نمي‌گذارد براي اينكه اين عمل عملي است كه بايد به نتيجه برسد فرمود ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ﴾[27] اگر ملتي قيام كرد و از هر جهت به ياري دين خدا شتافت و دين خدا را ياري كرد هرچه از دست اين ملت برآمد انجام داد و هيچ كوتاهي نكرد اگر اين به ثمر نرسد اين قيام مي‌شود مَوتور فرمود: ﴿لَن يتِرَكُمْ أَعْمَالَكُم﴾[28] عمل شما را موتور نمي‌كند تك نمي‌گذارد و به نتيجه مي‌رسيد پس چرا ﴿وَاللَّهُ مَعَكُمْ﴾[29] ؟ براي اينكه شما كار كرديد و اگر كار كرديد خدا شما را تنها نمي‌گذارد فرمود ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ﴾ فتحصل كه معيت سه قسم است يك معيت غيوميه مطلقه است كه در سورهٴ ‌«حديد‌» و مانند آن آمده يك معيت قهريه است كه ﴿وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لاَ يَرْضَي مِنَ القَوْلِ﴾[30] يك معيتي است كه لطف و عنايت الهي است ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ المُتَّقِينَ﴾ در جريان ﴿وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ﴾[31] باز نسبت به پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و نسبت به مؤمنين از هر دو جهت فرمود كه هم محتواي حرفتان متقن باشد هم روشتان بنابراين در مسايل اجتماعي در گفتمان در كتابتها در مناظره‌ها هيچ‌كدام سخن از غلظت نيست هم محتوايتان ﴿ادْعُ إِلَي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالحِكْمَةِ وَالمَوْعِظَةِ الحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[32] باشد هم نحوه گفتنتان را هم فرمود: ﴿قُل لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَن﴾[33] فرمود در اجتماعات مي‌خواهيد بنويسيد خيلي مؤدبانه باشد براي اينكه شيطان در كمين است ديگر اين كلمه شيطان از بس گفته شد كم كم دارد اهميت خودش را از دست مي‌دهد ولي همه ما گرفتار روزانه او هستيم همه ما در درونمان يك درگيري احساس مي‌كنيم يك وسوسه و كش و غوصي يك گرايشهايي پيدا مي‌شود كه ناخواسته بر ما تحميل مي‌شود مي‌دانيم بد است و منشائش هم لجاجت است مي‌خواهيم از دستش نجات پيدا كنيم يا بايد بپذيريم كه اينها خودجوجش‌اند خود به خود روي كار مي‌آيند خوب اينكه معقول نيست كه يك چيزي دروغين يا در ذهن خود به خود پيا بشود اينكه انكار عليت و معلوليت است با انكار عليت و معلوليت كه هيچ مطلب علمي پيش نمي‌رود كه يك مطلبي خود به خود سبز شود چه در ذهن چه در عين هر مطلبي حتماً فاعل دارد اين يك، دو فاعلش ما نيستيم براي اينكه اين عليه ما دارد كار مي‌كند ما بدمان مي‌آيد و ما با او درگير هستيم با اين خاطره تلخ درگير هستيم سه پس يك عامل بيروني دارد عامل بيروني خدا نيست چون شر و زشتي و اضلال و اينها از ذات اقدس الهي به دور است فرشتگان الهي نيستند چون آنها مأمور رحمت‌اند مي‌ماند ابليس كه گفت ﴿لَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَأَمُرَنَّهُمْ﴾[34] هيچ راهي نيست مگر اينكه مگر اينكه انسان به خداي سبحان از شر اين عامل دروني و بيروني ما را نجات دهد فرمود: ﴿وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾[35] خوب پس ما در گفتارمان در رفتارمان هم محتوا بايد متقن باشد و هم نحوه گفتن و ادب برخورد بايد حسن باشد هيچ كدامش با غلظت همراه نيست در بخشهاي ديگر هم در سورهٴ مباركهٴ ‌«توبه‌» مثل آيهٴ 86 فرمود ﴿وَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللّهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ﴾ ﴿قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ﴾[36]

پرسش ...

پاسخ: درست آن هم در يك شرايط جن و انس است آنها هم مأموراني دارند آنها هم دست پروردگان شيطان‌اند من الجن و الانس ﴿يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ ٭ مِنَ الجِنَّةِ وَالنَّاسِ﴾[37] اين ﴿مِنَ الجِنَّةِ وَالنَّاسِ﴾ بيان آن موسوس است يعني ﴿أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ٭ مَلِكِ النَّاسِ ٭ إِلهِ النَّاسِ ٭ مِن شَرِّ الوَسْوَاسِ﴾[38] آن وسواس چيست ﴿الخَنَّاسِ﴾ آن الخناس كيست؟ ﴿الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ﴾ تقسيم مي‌شود اين وسواس و خناس كه در دلهاي مردم وسوسه مي‌كنند اينها دو قسم هستند بعضي جن هستند بعضي انس ﴿مِنَ الجِنَّةِ وَالنَّاسِ﴾ آن شياطين والانس هم همين‌طور ديگر دوستان غافل جاهل ضال گاهي انسان را وسوسه مي‌كنند به عنوان نصيحت و ارشاد جن هم اين‌چنين است گاهي آن مرئيس است اين غير مرئيس فرمود در آيهٴ 86 همين سورهٴ مباركهٴ ‌«توبه‌» كه اگر يك سوره‌اي نازل بشود آنهايي كه وضع ماليشان خوب است داراي طول‌اند سرمايه‌اند و زندگي مرفهانه و مترفانه دارند مي‌گويند ما يا بيماريم يا مشكل داريم يا نمي‌توانيم بگوييم ما با قائدين باشيم در قبال آنها اين آيهٴ 124 كه ﴿وَإِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَن يَقُولُ أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هذِهِ إِيمَاناً﴾ است پس وقتي سور قرآني نازل مي‌شد هم مترفين يك برداشت ناروا داشتند توقع نابجا داشتند هم منافقين، منافقين با طعن و استهزا اين‌چنين مي‌گويد: ﴿وَإِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَن يَقُولُ أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هذِهِ إِيمَاناً﴾ كدام يك از شماها از اين آيه استفاده مي‌كنيد كه اين آيه باعث مزيد ايمان شما مي‌شود و اثر مثبت دارد اين را مطرح كرد در قرآن فرمود آيه نازل شد نور است اين نور نسبت به افراد شايسته يك اثر مثبت دارد نسبت به كساني كه بيمار دارند يك اثر منفي دارد و اثر منفي آن هم به استناد سوء تشخيص و سوء اختيار خود اين بيماردلان است ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزَادَتْهُمْ إِيمَاناً وَهُمْ يَسْتَبْشِرُونَ ٭ وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْساً إِلَي رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ كَافِرُونَ﴾ در اوايل سورهٴ مباركهٴ ‌«انفال‌» به اين صورت گذشت آيهٴ دوم سورهٴ ‌«انفال‌» اين بود كه ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَاناً﴾ اينكه درباره قرآن، كريم گفته شد ‌«اقرا و ارْق» هم نسبت به متون قرآن صادق است هم نسبت به درجات قرآن هم نسبت به آيات قرآن هر آيه‌اي كه تازه نازل مي‌شد يك معناي جديدي يك حكم و حكمت تازه‌اي را همراه دارد و يقيناً باعث مزيد ايمان است مزيد ايمان هم گاهي به اين است كه حالات ايماني اضافه بشود گاهي حال تبديل به ملكه مي‌شود گاهي ملكه تبديل به فصل مقوّم مي‌شود آنهايي كه ملكه تبديل به فصل مقوّم مي‌شود طوري كه نظير ايمان عمار امثال عمار ‌«من قرنه الي قدمه‌»[39] مي‌شود ايمان همان بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) كه فرمود دوستان من به حدي رسيده‌اند مؤمنين كامل كه اگر من خيشون ايشان را بزنم اينها را بزنم و بكشم دست از من برنمي‌دارند و دست از ايمان برنمي‌دارند اينها كساني هستند كه ايمان از حد ملكه گذشته است و به صورت فصل مقوّم اينها درآمده هر آيه‌اي كه نازل مي‌شود بر آدم يك تصميم جديدي يك معرفت جديدي يك محبت تازه‌اي يك علم تازه‌اي يك عمل صالحي به همراه دارد لذا در آيه ذيل سورهٴ «انفال‌» فرمود ﴿وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَاناً﴾[40] چه اينكه خداوند در بخشهاي ديگر فرمود: ﴿زَادَهُمْ هُديً وَآتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ﴾ و مانند آن اما درباره مؤمنان اينجا دو تا پيام دارد فرمود ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزَادَتْهُمْ إِيمَاناً﴾ يك، ﴿وَهُمْ يَسْتَبْشِرُونَ﴾ نظير شهدا هستند در ذات اقدس الهي بشارت طلب مي‌كند مژده مي‌طلبند هم آينده خودشان را نيك بخت مي‌دانند از خدا مژده مي‌طلبند هم نسبت به ادامه دهندگان راه خود از خدا بشارت طلب مي‌كنند پس آمدن آيه اين دو بركت را نسبت به مؤمنان دارد دو اثر سو را نسبت به كساني كه ﴿فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ دارد ﴿وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾[41] اين هم دو نقمت است براي مؤمنان دو نعمت بود براي منافقان دو نقمت است ﴿وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ اين دو نقمتش اين است كه ﴿فَزَادَتْهُمْ رِجْساً إِلَي رِجْسِهِمْ﴾ پليدي آنها به وسيله اين آيه زياد مي‌شود يعني اين آيهٴ بليدي آنها را زياد مي‌كند يك، ﴿وَمَاتُوا وَهُمْ كَافِرُونَ﴾ چون اين پليدي زياد شد رجس زياد شد اعماق جانشان را گرفت ديگر به توبه و انابه موفق نمي‌شوند و كافراً مي‌ميرند پس دو نقمت دامنگير بيماردلان مي‌شود و دو نعمت نسيب كساني كه مؤمن‌اند مي‌شود در بحثهاي قبل مشابه اين بود كه مثلاً آنهايي كه سالم‌اند دستگاه گوارششان سالم است اگر يك گلابي شاداب پرآب و شيريني را بياورند هم به او بدهند و هم به كسي كه به زخم معده مبتلا است بدهند هرچه اين ميوه شيرين‌تر و شاداب‌تر باشد آن كسي كه سالم است باعث فربهي و نشاط او مي‌شود آن كسي كه گرفتار زخم معده است همين گلابي هرچه شيرين‌تر باشد و پر آب‌تر باشد داد او در مي‌آيد اين براي اين است كه گلابي بد است؟ يا اين كسي كه دستگاه گوارش او مريض است نمي‌تواند اين را هضم بكند و اين هضم كردن نظير در جيب گذاشتند نيست كه انسان بگذارد در جيب خوب جييب بالأخره اين را تحمل مي‌كند اما دستگاه گوارش در برابر او درگير مي‌شود و با او مبارزه مي‌كند و چون نمي‌تواند بخورد دادش در مي‌آيد اگر اين دستگاه گوارش مثل جيب باشد يا مثل ظرف خالي باشد گلابي در آن بريزند درگير نشود كه دردش نمي‌گيرد اين با او درگير مي‌شود اين آيه كه آمد كسي كه في قلبه مرض است به انكار و لجوج بودن و عناد بودن و تكذيب كردن و استهزا كردن و طوتئه كردن مي‌پردازد همين آيه باعث مي‌شود كه ﴿فَزَادَتْهُمْ رِجْساً إِلَي رِجْسِهِمْ﴾ وگرنه اين طيب و طاهر است آن كسي كه بيماري او شروع مي‌شود دوباره بايد روي تخت عمل بخوابد براي آن است كه درگير شده با اين اگر درگير نمي‌شد و قبول نمي‌كرد و دستگاه او يا هضم مي‌كرد يا مثل جيب بود دوباره به اتاق عمل نمي‌رفت منافق در برابر آيه درگير مي‌شود شروع مي‌كند به تكذيب كردن و توطئه كردن شروع مي‌كند به مسخره كردن ﴿أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هذِهِ إِيمَاناً﴾ لذا همين آيه ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ القُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَاراً﴾ كه در آيهٴ 82 سورهٴ مباركهٴ ‌«اسرا‌» آمده در همين مورد است ﴿وَقُلْ جَاءَ الحَقُّ وَزَهَقَ البَاطِلُ إِنَّ البَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً ٭ وَنُنَزِّلُ مِنَ القُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ﴾ نه تنها دارو است شفا هم هست دارو را انسان اگر بخورد احياناً درمان نمي‌شود خوب همه داروها كه اين‌گونه نيست و بر فرض درمان بشود در طول برنامه‌هاي دراز مدت دارو است اما شفا مصرف كردنش همان و بهبود يافتن همان نفرمود اين دوا است فرمود اين شفا است منتها ما مصرف كردنمان ممكن است طول بكشد وگرنه آن همان لحظه كه آمد به همراه خود شفا را مي‌آورد نه دوا آدم را راحت مي‌كند يعني يك نسيمي اگر بوزد پرده كنار برود آدم باطن اين صحنه را ببيند فوراً راحت مي‌شود حالا اگر يك صحنه‌اي باشد كه پر از زباله است و عده‌اي هم افتاده‌اند به جان هم كه او را بگيرند آدم از اين طرف سر و صدا را مي‌شنود مي‌گويد ‌«يا ليتنا كنا معكم‌» اما يك نسيمي بوزد فوراً اين پرده كنار برود ببيني يك مشت زباله است همانجا راحت مي‌شود مي‌گويد خوب شد ما نرفتيم در همان لحظه شفا است ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ القُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾ يك، و ﴿وَرَحْمَةً﴾ دو، اما ﴿وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَاراً﴾[42]

‌«والحمد لله رب العالمين‌»


[1] نصر/سوره110، آیه2.
[2] . ؟؟؟؟؟.
[3] صف/سوره61، آیه4.
[4] بقره/سوره2، آیه83.
[5] ق/سوره50، آیه18.
[6] ق/سوره50، آیه18.
[7] بقره/سوره2، آیه83.
[8] . ؟؟؟؟؟؟؟.
[9] . ؟؟؟؟.
[10] صف/سوره61، آیه4.
[11] مائده/سوره5، آیه3.
[12] مائده/سوره5، آیه3.
[13] مائده/سوره5، آیه54.
[14] احزاب/سوره33، آیه21.
[15] فتح/سوره48، آیه6.
[16] . مستدرك الوسائل، ج9، ص99.
[17] . مستدرك الوسائل، ج8، ص424.
[18] نور/سوره24، آیه2.
[19] . نهج‌البلاغه، نامهٴ 41.
[20] . بحار الانوار، ج67، ص64.
[21] حدید/سوره57، آیه4.
[22] نساء/سوره4، آیه108.
[23] فجر/سوره89، آیه14.
[24] نحل/سوره16، آیه128.
[25] عنکبوت/سوره29، آیه69.
[26] محمد/سوره47، آیه35.
[27] محمد/سوره47، آیه7.
[28] محمد/سوره47، آیه35.
[29] محمد/سوره47، آیه35.
[30] نساء/سوره4، آیه108.
[31] توبه/سوره9، آیه73.
[32] نحل/سوره16، آیه125.
[33] اسراء/سوره17، آیه53.
[34] نساء/سوره4، آیه119.
[35] اعراف/سوره7، آیه200.
[36] بقره/سوره2، آیه14.
[37] ناس/سوره114، آیه5 ـ 6.
[38] ناس/سوره114، آیه1 ـ 4.
[39] . بحار الانوار، ج19، ص35.
[40] انفال/سوره8، آیه2.
[41] توبه/سوره9، آیه125.
[42] اسراء/سوره17، آیه82.