81/02/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/سوره توبه/آیه 107 الی 110
﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرَاراً وَكُفْراً وَتَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَاداً لِمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَي وَاللّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴾(107)﴿لاَتَقُمْ فِيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَي التَّقْوَي مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُوا وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ﴾(108)﴿أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَي تَقْوَي مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَي شَفا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَيَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾(109)﴿لاَ يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾(110)
بازگويي توطئههاي سازمان يافته منافقان در قرآن
جريان نفاق در مدينه بيش از ساير جريانها زيانبار بود زيرا اينها هم با دشمنان خارجي مرتبط بودند، هم در داخل مدينه دسيسههاي فراواني داشتند و هم كارشكني آنها حسابشده و سازماندهي و سازمانيافته بود. يك وقت است گروهي جزء ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً﴾[1] هستند يا جزء ﴿وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ﴾[2] هستند اينها خطرشان زياد مهم نيست اما يك وقتي گروهي سازمانيافته هستند و اين سازمان يافتگيشان هم ريشهدار است و چند جانبه، لذا ذات اقدس الهي در قرآن كريم به همهٴ اين جوانب و به آن اصول و ريشههاي اين فساد اشاره ميكند و ميپردازد. جريان منافق را كه در چند نوبت ذكر فرمود، در اين بخشهاي اخير هم از آيهٴ 101 به بعد همين سورهٴ «توبه» فرمود: ﴿وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِنَ الأعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَي النِّفَاقِ﴾ اما در اين آيهٴ 107 به بعد دسيسهٴ اينها را ذكر ميكند دسيسهٴ نفاق عبارت از اين است كه اينها تا بتوانند در صدد براندازي آن اصلاند نتوانند در صدد بدلسازي آن اصل هستند تا بتوانند با مشركين هم دست ميشوند كه اصل نظام را ساقط كنند وقتي نتوانستند در صدد دسيسه بر ميآيند كه شبيهسازي كنند تا جامعهٴ اسلامي را به سمت خودشان بكشانند يا لااقل در جذب به آن سمتهاي اساسي و راه راست اينها را مردد كنند.
مقابله كافران با توحيد و جعل معبودهاي دروغين
در نوبتهاي قبل به عرضتان رسيد كه نمونههاي فراواني را ذات اقدس الهي ارائه ميكند و اين نمونهها براي بيدار كردن مردم است پنج نمونه را بارها در همين بحثها به عرضتان رسانديم كه فرمود از اينها در بَدَليسازي و در شبيهسازي سوء استفاده فراواني ميكنند اول از توحيد شروع كرده تا آخر به ايمان ميرسد گروهي كه با ربوبيت ذات اقدس الهي موافق نبودند سعي كردند اين فكر ربوبيت را از بين ببرند وقتي در جامعه فكر ربوبيت جا افتاد عدهٴ زيادي به طرف رب العالمين حركت كردند معتقد شدند ايمان آوردند، گروهي منافقانه با اين امر برخورد ميكنند ميگويند: رب هست، منتها آنچه كه موساي كليم ميگويد نيست ما ربّي ﴿أَنَا رَبُّكُمُ الأعْلَي﴾[3] يا ﴿مَا عَلِمْتُ لَكُم مِنْ إِلهٍ غَيْرِي﴾[4] اينها اول با الوهيت و ربوبيت درگير بودند بعد وقتي ديدند فكر ربوبيت در جامعه نفوذ كرد، اينها گفتند: درست است كه بشر رب ميخواهد اله ميخواهد ولي اله ماييم نه آن كه موساي كليم ميگويد رب ماييم نه آن است كه موساي كليم ميگويد هم فرعون اين داعيه را داشت ميگفت: ﴿أَنَا رَبُّكُمُ الأعْلَي﴾ و ميگفت: ﴿مَا عَلِمْتُ لَكُم مِنْ إِلهٍ غَيْرِي﴾ هم نمرود ميگفت: ﴿أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ﴾[5] اين بعد از اين بود كه ديدند نميتوانند در برابر اصل تفكر الوهيت و ربوبيت مقاومت كنند؛ خواه به صورت زور باشد كه نمرود و فرعون ميگفتند خواه به صورت دسيسه و حيله باشد كه سامري به بار آورده است سامري هم براي اينكه با اصل ربوبيت و الوهيت درگير ميشود گفت: ﴿هذَا إِلهُكُمْ وَإِلهُ مُوسَي﴾[6] بعد از اينكه جريان گوساله را ترسيم كرده است ﴿فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ﴾[7] سامري و دسيسهداران و دستاندركاران سامري ﴿قَالُوا﴾ نه تنها خود سامري همهٴ اين باند ﴿فَقَالُوا هذَا﴾ يعني اين سراميك دستساز گوسالهاي مصنوعي، گوساله نبود، عجل نبود، ﴿عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ﴾ بود، نه يك گوسالهاي را اينها احيا كردند يك سراميك دستي شبيه گوساله ساختند جسدي بود شبيه گوساله نه خود گوساله ﴿فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ﴾[8] نه «عجلا له خوار» بعد اين باند به مردم ﴿فَقَالُوا هذَا إِلهُكُمْ وَإِلهُ مُوسَي﴾ خب پس گاهي نمرود ميشود ﴿أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ﴾[9] گاهي فرعون ميشود ﴿أَنَا رَبُّكُمُ الأعْلَي﴾[10] گاهي جسدِ عجل ميشود ﴿إِلهُ مُوسَ﴾، در هر عصري هم عدهاي ضعيفالفكر هستند عدهاي هم دسيسهباز هستند اينكه مرحوم كليني(رضوان الله عليه) در جلد هشتم كافي يعني روضهٴ كافي از وجود مبارك معصوم(سلام الله عليه) نقل كرد: هيچ پرچمي تا ظهور وجود مبارك وليعصر(اروحنا فداه) بلند نميشود مگر اينكه يك عدهاي دور او جمع ميشوند بالأخره حالا يا كم يا زياد. ديگر نه از ذات اقدس الهي در جهان هستي بالاتر يا مماثل او ممكن است نه از سراميك دستي گوساله، پستتر ممكن است، چون آخر خود گاو ضربالمثلش اين است او را به كودني مثل ميزنند در عرب وقتي بخواهند بگويند اين كودن است ميگويند: اين جاهلتر از گاو است يا همسان گاو است مثل بقر است مثل ثور است كه نميفهمد تازه اين گاو گوساله هم از اين ضعيفتر سراميك گوساله هم كه ديگر قابل درك نيست. آن اعلاي موجودات كه نه تنها اعلاي از او فرض ندارد مثل او هم فرض ندارد بَدَلي او را به صورت عجل جسد له خوار درآورند اين دنياست و شده و ميشود باز. اين دربارهٴ ربوبيت و الوهيت.
مبارزه كافران با نبوت و ادعاي دروغين نبوت و امامت و نيابت
بعد از آن جريان انبيا مطرح است خب اين را كه ديگر همهٴ شما مستحضر هستيد آمار متنبّيان كم نيست اگر همتاي انبيا نباشد يا بيشتر نباشد يا همتا نباشد بالأخره در رديف آنهاست هر وقت يك پيغمبري آمد و در دلها نفوذ پيدا كرد، عدهاي هم متنبّي شدند و داعيهٴ نبوت پيدا كردند و خودشان را به عنوان پيامبر در جامعه معرفي كردند و يك عده هم دور آنها جمع شدند. اين هم مرحلهٴ دوم، بعد از جريان نبوت، نوبت به امامت ميرسد كه خليفهٴ پيغمبر باشد در هر عصري هم سقيفهٴ بنيساعده بود. اينطور نبود كه حالا بعد از رحلت پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فقط علي مظلوم باشد اينكه ميگويند علي(سلام الله عليه) اول مظلوم است، يعني اول مظلوم در امت اسلامي است، وگرنه بسياري از ائمه، بسياري از خلفاي الهي اينها هم در عصر خودشان گرفتار سقايفي بودند. پس بعد از پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) يا(عليه الصلاة و عليه السلام) نوبت به خلافت ميرسد، در خلافت هم همين دسيسهبازي است. يا اول انكار ميكنند كه خليفه را مردم بايد تعيين كنند نه پيغمبر، بعد وقتي ميبينند كه نه اين نميشود حتماً پيغمبر خليفه تعيين كرده است ميگويند بله تعيين كرده است اما فلان شخص است زيد است نه عمر. در مرحلهٴ چهارم نوبت به نايبان خليفه ميرسد، علما و بزرگان و مشاعل هدايت كه نايبان ائمه(عليهم السلام) هستند. اول يك عده با اين فكر درگيرند، بعد وقتي كه ديدند نميشود در عصر غيبت مردم همينطور رها بشوند و كساني كه نايبان امام(عليه السلام) باشند نباشند، اين درست نيست آنوقت مشايخ سوء و وعاظ سلاطين و علماي دربار تراشيده شدند كه اينها بدلي علما و روحانيون واقعي هستند.
تحريف ايمان توسط منافقان و معرّفي خود به عنوان مؤمن
مرحلهٴ پنجم مسئلهٴ ايمان است كه به سطح جامعه سرايت ميكند عدهاي تا ميتوانند ايمان را خرافه و افسانه و ارتجاع و عقبافتادگي ميدانند بعد وقتي ديدند كه نه در جامعه ايمان خريدار دارد اينها ميگويند بله ايمان درست است ولي مؤمن واقعي ما هستيم اينها مراحل نفاق است. اين مرحلهٴ پنجم مرحلهٴ نفاق است كه در سطح جامعه است در سطح تودهٴ مردم. آنها گرچه سيئهٴ آنها سنگينتر است ولي در دسترس هر كسي نيست اينها سيئهشان همتاي سيئهٴ آنها نيست ولي آثار سوء آن زياد است لذا در اين جريان، ذات اقدس الهي آيات فراواني نازل كرده است مخصوصاً در سورهٴ مباركهٴ «توبه» كه مربوط به منافقين در حريم سازمان اسلامي و حكومت اسلامي است كه سازمان يافتند.
مبارزه كافران با مقدسات ديني
مطلب ديگر اين است كه اينها با هر چيزي كه قداست ديني دارد درگير ميشوند يا در صدد از بين بردن آن هستند يا در صدد بدلي و شبيهساختن آن هستند تا اينجا كه ممكن است كتاب آسماني را خرافه ميدانند، نشد يك چيزي را مينويسند ﴿يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾[11] اول با وحي و امثال ذلك مبارزه ميكنند، ميگويند: مگر ميشود بشر با خدا رابطه برقرار بكند، كلام خدا را بشنود. وقتي ديدند اين فكر در جامعه نفوذ پيدا كرده است آنوقت دستنوشت خود را وحي ميدانند؛ ﴿يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ اين براي كتاب. محور طواف و استقبال و تكريم نظير كعبه تا بتوانند با آن مخالفت ميكنند نشد، سعي ميكنند كه او را از بين ببرند، نشد سعي ميكنند شبيهسازي بكنند كم نبودند مسيحيهايي كه به اين فكر بودند يك جايي را هم بسازند كه پيروان خودشان را به آن سمت سالانه دعوت بكنند همانطوري كه سالانه مسلمين به عنوان حج و عمره اطراف كعبه طواف ميكنند و به سمت كعبه شدّ رحال ميكنند يك چنين قداست و صبقهٴ بينالمللي هم به مركز عبادي خودشان بدهند تلاشهاي زيادي كردند مسيحيها ولي موفق نشدند. جريان براندازي كعبه هم ادوار فراواني داشت نمونهٴ بارزش همان جريان اصحاب فيل بود كه ابرهه آمده است ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ ٭ أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ﴾[12] اين براي كعبه. دربارهٴ مسجدالنبي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و مسجد قبا اين منافقين ديگر در آن حد نبودند كه با مسجدالنبي درگير بشوند اينها آمدند بدلي بسازند، شبيهسازي كنند حالا يا شبيه مسجدالنبي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) يا شبيه مسجد قبا بسازند آثار سوء آن به هر دو مسجد سرايت ميكند بالأخره اين تركشهايش به هر دو ميرسد اينها خواستند يك كاري بكنند كه مسلمانها مستقيماً به مسجدالنبي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) كمتر بروند يا به مسجد قبا كمتر بروند ارباً اربا بشوند يك قدري آن مساجد بروند، يك قدري به اين مسجد ضِراري كه خودشان ساختند بيايند اين يك، دو: خودشان كه نميخواستند نماز بخوانند كه اگر علناً نماز نميخواندند خب جامعه آنها را نميپذيرفت ميرفتند در مسجدالنبي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) يا مسجد قبا خب اين با طينت خبيثشان هماهنگ نبود نميخواستند بروند نماز بخوانند كه؛ براي اينكه هم نماز نخوانند و هم نمازخوان شناخته بشوند يك مسجدي ساختند كه ديگران اگر اينها را در مسجدها نميبينند تا اينها نماز بخوانند بر اين معني حمل بكنند اين در مسجد خودشان نماز ميخوانند لذا هم قصد اضرار و كم شدن جمعيت نسبت به مسجدالنبي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) يا مسجد قبا را داشتند، اين ميشود ضراراً. هم قصد داشتند خودشان نماز نخوانند و به عنوان نمازخوان در جامعه شناخته بشوند اين ميشود كفراً هم در صدد جذب نيروهاي داخلي خودشان هستند و تفريق كلمه و طرد وفاق ملي هستند اين ميشود تفريقاً، هم در كمين هستند كه آن ابوعامرراهب كه فرار كرده است يك روزي برگردد اين فراري بيايد و اين مدينه را تصاحب كند اين ميشود ارصاداً.
جريان ارصاد منافقان در مسجد ضرار
جريان ارصاد هم اين بود: اين ابوعامر قبلاً در مدينه بود دين مسيحيت را پذيرفت و راهب مسيحيان شد عدهٴ زيادي را در مدينه دور خود جمع كرد، قبل از اينكه پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و مسلمين صدر اسلام اين مسلمانها به مدينه مهاجرت كنند اين يك بساطي داشت بعد از اينكه پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) از مكه به مدينه مهاجرت كرد و مسلمانها دور آن حضرت جمع شدند و سازمان اسلامي شكل رسمي گرفت اين ناچار شد از مدينه فرار كند برود مكه با مشركين هماهنگ بشود آنها را عليه نظام اسلامي بشوراند براي براندازي، فتوحاتي كه نصيب مسلمانها شد باعث شد كه او ديگر نتواند در مكه بماند براي اينكه او با قوم خودش در ارتباط بود كه او را بپذيرند و دوباره او مثلاً قوم خودش را سازماندهي كند، جواب رد قاطعي از قوم خود شنيد لذا ديد نه تنها در مدينه نميتواند بماند، در مكه هم پايگاهي ندارد فرار كرد به طرف روم رفت وقتي وارد مرز روم شد با سلطان روم هماهنگ كرد، او را به مسيحيت دعوت كرد يا ابقا كرد وعده و وعيدي داد كه شما آماده باشيد من زمينه را از داخل فراهم ميكنم شما از خارج حمله بكنيد برويم در مدينه شما بساط اسلامي را برچينيد. براندازي را از آن پايگاه دشمنان داخلي و خارجي شروع كردند. اين منافقين در مدينه، قوم او نبودند ممكن است كه برخي از اين منافقين جزء اقوام او بودند ولي قوم او كساني بودند كه جواب رد قاطع به او داده بودند اينها در مدينه يك پايگاهي ساختند گفتند: خوب حالا ابوعامر اگر برگردد يك پايگاهي بايد داشته باشد ديگر ما هم كه شبانه بخواهيم توطئه كنيم، مجلس داشته باشيم، مشورت بكنيم، ما بايد يك جايي داشته باشيم اين مسجد را ساختند به عنوان ﴿إِرْصَاداً لِمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ﴾، پس اين مسجد چند منظوره بود هم ضراراً بود هم كفراً بود هم تفريقاً بود هم إرصاداً بود اهداف ديگري هم بود ولي آن اهداف ديگر زيرمجموع اين اهداف مشئوم چهارگانه است بالأخره اينها شب بايد يك جايي بنشينند، توطئه كنند ديگر و به عنوان عبادت هم كسي اينها را متهم نكند كه اينها نماز نميخوانند همين. اينها كار اصليشان بود.
[اطلاع يافتن] پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) [از طريق وحي] و دستور نابودي مسجد ضرار
ذات مقدس پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در جريان تبوك در جبهه تبوك بسياري از اسرار نظامي و غير نظامي آن صحنه را خداي سبحان به پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) گزارش داد كه در قرآن اين آيه را خوانديم در همين سورهٴ مباركهٴ «توبه» كه پيغمبر فرمود: ﴿قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ﴾ خداوند گزارش شما را به من داده است من كه در جبهه بودم خداوند به من فرمود چه كسي نيامده، چرا نيامده، چه قصدي داشتند؟ آنها كه معذور بودند كياناند؟ آنها كه بيعذر نيامدند چه كارهاند؟ آنها كه نيامدند تا توطئه بكنند چه كساني هستند، توطئهشان هم چيست؟ ﴿قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ﴾ جريان اين مسجد چند منظوره را ذات اقدس الهي به پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) گزارش داد و دستور اينكه اين بايد برچيده بشود داد. حالا خواه به صورت عجل سامري باشد، بايد سوخته بشود؛ خواه به صورت مسجد ضرار منافقان مدينه باشد بايد سوخته بشود. اينها يك مكتب است، يك روح است گاهي به دست موساي كليم(سلام الله عليه) اجرا ميشود، گاهي هم به دست پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) آن ﴿فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ﴾[13] را موساي كليم چه فرمود؟ فرمود: ﴿لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً﴾[14] ما دستور ميدهيم اين را بسوزانند، خاكسترش را هم به دريا بريزند، همين كار را هم كرد. همان معني را كه ذات مقدس موسي(سلام الله عليه) حيف موساي كليم كه گرفتار اين يهوديان شد. آدم وقتي عظمت اين انبياي الهي را نگاه ميكند قداست اينها را نگاه ميكند اين مقام كم نيست كه انسان چهل شبانه روز، نه بخوابد، نه بخواهد و نه بخورد و فقط با خداي خود سخن بگويد در آن اربعين در «طور»، نه غذايي خورد و نه خوابيد فقط مشغول گفتگو و مناجات بود. و تورات هم نصيبش شد. حيف موساي كليم كه گرفتار اين يهوديها شد. و ائمّه(عليهم السلام) به ما آموختند كه شما وقتي به مشاهد مشرفه، شرفياب ميشويد به تكتك اين انبيا عرض ادب كنيد، از آدم گرفته تا وجود مبارك خاتم. به اينها سلام كنيد، عرض ارادت كنيد، سعي كنيد از اينها ارث ببريد «السلام علي موسي كليم الله» اين ذات مقدس كه مجلاي غضب الهي قرار گرفت در آن جريان، فرمود: ﴿لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً﴾[15] ﴿فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَن تَقُولَ لاَ مِسَاسَ﴾[16] آن جسد عجل را هم سوزانديم. مشابه اين كار را، ذات پس پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هنوز وارد مدينه نشد، چند نفر را پيشاپيش فرستاد فرمود: اين را تخريب كنيد و بسوزانيد و مزبله قرار بدهيد كه مردم آن زبالهها را اينجا بريزند تا ديگر كسي اين فكر را نكند كه بخواهد در قبال مسجدالنبي يا مسجد قبا يك خانهٴ چند منظوره بسازد كه همهٴ اين منظورههاي پليدش براي براندازي است. قبل از اينكه وارد مدينه بشود در جريان تبوك اين دو نفر را فرستاد، فرمود: برويد هدم كنيد، بسوزانيد و مزبله قرار بدهيد كه مردم آن منطقه زبالهٴ خود را آنجا بريزند فرق نميكند گاهي به صورت ﴿عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوَارٌ﴾[17] است گاهي به صورت مسجد ضرار است. لذا ذات اقدس الهي اين موضوع را مبسوطاً ذكر فرمود و جداي از ساير كارهاي منافقانهٴ منافق كرد.
كمين مسلّحانه منافقان براي براندازي اسلام
فرمود: اينها ارصاداً است. ارصاد يعني چه؟ يعني در كمين هستند به چه گروهي ميگويند در كمين؟ يك وقت ميگويند فرصتطلباند، يك وقتي ميگويند: رصد ميكنند در كمين هستند، يك كسي كه در كمين است مسلّحانه ايستاده است تا مسلماني، يك نيروي اسلامي اگر از كنارش رد ميشود او را از پا در بياورد يك وقت است يك كسي، آتش زير خاكستر است اين فرصت طلب است يك وقت است ارصاداً است نه آتشي است شعلهور، منتها در كمين است پشتسر است ميخواهد حمله كند و كسي را بسوزاند. فرمود. اين منافقان از باب آتش زير خاكستر نيستند، يك آتش شعلهور هستند منتها در كمين شما هستند، همانطوري كه در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» فرمود شيطان طوري است كه ﴿إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾[18] او و باندش شما را ميبينند ولي شما نميبينيد؛ براي اينكه شما خوشباوريد، حسن ظن داريد، آنها در كمين هستند، توطئه ميكنند. آنها شما را ميبينند، شما آنها را نميبينيد منافق هم اينچنين است منافقي كه ارصاد دارد در كمين است در صدد براندازي است اين مسلمانان را ميبيند و مسلمانان او را نميبينند نه آنها را از نظر فيزيكي نميبينند؛ بلكه دسيسه اينها را نميبينند و خداي سبحان، قدم به قدم اينها را نشان داد بعد فرمود: مسلمان بيدار باش اين حيبنيقظان يعني اين.
مساجد بنيانگذاري شده بر تقوا و مساجد پايهگذاري شده بر كفر
بعد هم فرمود: آن مسجدي شايسته است كه شما در آن نماز اقامه بكنيد كه پايگاه تقوا باشد. حالا نمونه كاملش مسجدالنّبي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است و مسجد قبا، ساير مساجد هم كه به دنبال مسجدالنّبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و مسجد قبا هستند در همين حد هستند ﴿لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ﴾، اين لام، لام قسم است ديگر خدا سوگند ياد ميكند، قسم به خدا، قسم ياد ميكند آن مسجدي كه ﴿أُسِّسَ عَلَي التَّقْوَي مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ﴾ اين مسجدي كه ﴿أُسِّسَ عَلَي التَّقْوَي﴾ چند منظوره است؟ هم براي نشر تقوا است. هم براي آثار تقوا است. هم براي پرورش نيروهاي متطهّر است. هم براي پرورش نيروهايي كه محبوبان الهياند اين مسجد هم چند منظوره است. اما صدر و ساقه منظورهاي اين مسجد را طهارت و قداست تشكيل ميدهد. حالا نمونهٴ بارزش مسجدالنّبيّ(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و مسجد قباست نمونههاي ديگرش هم ساير مساجد هستند چه اينكه آن مسجد ضرار منحصر به فرد نيست آن نمونهٴ اين كار است ساير مساجدي كه ـ معاذالله ـ در گوشه كنار روي زمين ساخته ميشود و همين اهداف مشئوم را كلاً يا بعضاً تعقيب ميكنند آنها هم در همين حد هستند. آنها هم مسجد ضرار هستند. بعضي ضراراً و كفراً و تفريقاً و ارصاداً هستند بعضي دو منظورند، بعضي سه منظور هستند بعضي يك منظور از اين منظورههاي چهارگانه هستند و مانند آن.
پرسش ...
پاسخ: البته، آنها هم در همين حد است. لكن آنهايي كه ميخواهند در برابر دين بايستند اين كار را دارند يك وقت است كه نه، ميخواهند در برابر فرهنگ باشند، ميخواهند در برابر آموزش و پرورش باشند، ميخواهند در برابر مؤسسات ديگر باشند، آنها حكم خاص خودش را دارد البته. مسجدي كه در قبال مسجدالنّبي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و مسجد قبا باشد كارش اين است. گاهي است كه نه، مركز ديني است، مدرسه است و محفل بيت است، حسينيه است، آنها هم البته آثار خاص خودشان را دارند.
شبيهسازي مقدسات ديني توسط منافقان
عرض شد به اينكه ما پنج نمونه را در قرآن كريم سراغ داريم هر جايي چيزي قداست پيدا كرده بدلي آن را ميسازند تا ممكن شد با آن مبارزه ميكنند كه او را از بين ببرند و او را طرد كنند نشد شبيهسازي ميكنند از الوهيت و ربوبيت گرفته تا مسئلهٴ ايمان. منافق كه شبيهسازي نميكند دربارهٴ ﴿أَنَا رَبُّكُمُ الأعْلَي﴾[19] . يا شبيهسازي نميكند نظير مسيلمهٴ كذّاب كه ادعاي نبوت بكند، يا شبيهسازي نميكند در جريان سقيفه بگويد من خليفهٴ پيغمبرهستم، يا شبيهسازي نميكند، نميگويد من فقيهم، من مرجع تقليدم، جانشين نايب امام زمانم، اينها كه از منافق عادي ساخته نيست. اين شبيهسازي ميكند ميگويد: من هم مؤمنم، من هم مقدسم، شبيهسازي ميكند، يعني افراد عادي كه بندگان صالح خدا هستند خود را شبيه آنها در ميآورد خوب مدرسه سازي هم همينطور است مركز فرهنگي ديگر هم همينطور است.
پرسش ...
پاسخ: نكردند، حالا يك وقت يك كسي است كه انسان با علم قطعي يك چيزي را پيدا كرد براي او روشن شده است، حجتي دارد بالأخره.
آگاهي غيبي پيامبر اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) از اسر ار منافقان
پرسش ...
پاسخ: نه خوب آنكه براي اولين بار است. يك وقت است انسان نيست اين ميشود علم غيب براي اينكه حضرت تشريف بردند طرف مرز روم. يك دسيسهاي در داخل شهر پديد آمده است اين از اسرار مردم كه از نزديك باخبر نيست اين چاره غير از وحي نيست اما يك وقت كسي همسايه ديوار به ديوار اين منافق است ساليان متمادي است با او مأنوس است. ميشناسد كه اينها چه كار ميكنند. عدهٴ زيادي هم با اينها مينشستند. اين علم به شهادت است اين ديگر علم غيب نيست. وجود مبارك پيغمبر در جبههٴ تبوك كه بود از باب ﴿قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ﴾[20] باخبر شد چنين دستوري داد در حالي كه افراد را هم از نزديك نديده بود. الآن اگر براي كسي ثابت بشود كه اينچنين است ديگر علم به شهادت است اينكه علم عادي است اينكه ديگر علم غيب نيست. خب هر مكلفي برابر وظيفهٴ شرعياش بايد عمل بكند.
پرسش ...
پاسخ: تشريف نبرده بودند آنجا را هم نديده بودند از نزديك.
پرسش ...
پاسخ: بسيار خوب، اما همهٴ آن پانزده نفر كه نيامدند يكي دو نفر آمدند فرمود آن چنان تعريف ميكنيم اعلام، ميكنيم كه ﴿وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ﴾[21] در همان آيات ذات اقدس الهي ميفرمايند: ما ميگوييم تو ميفهمي در اين جريان هم خدا فرمود و پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هم آگاه شد در همان جريان تبوك ﴿قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ﴾ همان جا فرمود ما اگر بخواهيم گزارش ميدهيم پرده را كنار ميزنيم آنگاه ﴿وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ﴾ اينجا هم همين كار را كرده است.
خداوند دوستدار طالبان طهارت
خوب، مطلب ديگر آن است كه، آن مسجدي محبوب و شايسته است كه پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و مراكز اسلامي آنجا مستقر بشوند كه پايگاه تقوا باشد اين براي مصالح ساختماني و هدف ساختار اين مسجد و ساختن آن. كساني هم كه مسجدي هستند حالا خواه جزء هيأت أُمنا باشند، خواه جزء نمازگزاران باشند، بالأخره اهل اين مسجد هستند، اينها هم در مكتب طهارت تلاش و كوشش ميكنند، اينها ميخواهند پاك باشند، يك وقت است كه دربارهٴ شرك فرمود: ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾[22] در بخش ديگر فرمود: ﴿إِنَّهُمْ رِجْسٌ﴾[23] خوب، در قبال اين قذارتهاي معنوي، طهارت معنوي هم است اينها ميخواهند از هر گونه رجس و رجزي مهاجرت كنند، بعد هم بشوند محبوب خدا، اگر محبوب خدا شدند بر اساس قرب نوافل، بركات فراواني در علم و عمل نصيب اينها ميشود اگر اينها ﴿فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُوا﴾ و اگر ﴿وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ﴾ پس خدا اينگونه از مسجديها را دوست دارد وقتي خداي سبحان محب اينگونه از مسجديها بود آنوقت «فإذا أحببته كنت سمعه الذي يسمع به و ... لسانه الذي ينطق به»[24] و مانند آن، چنين مسجدي جاي آن است كه اهداف اهلبيت عصمت و طهارت(عليهم الصلاة و عليهم السلام) را بيان بكند فرمود: اينجاها برويد، اين مسجدها را خدا دوست دارد. قسم خورد خدا، حالا ﴿إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ﴾[25] آن براي اوساط از مسجديها است اما ﴿فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُوا﴾ نه تنها مسجديهاي آنجا، مسجد النّبيّ(صلّي الله عليه وآله وسلّم) يا مسجد قبا، اينها فقط ميخواهند از جهنم نجات پيدا كنند، ﴿يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ﴾ از اين قبيل نيست، از اين مرحله خيلي بالاتر است، اينها طهارت را دوست دارند، خدا هم متطهر را دوست دارد، وقتي خدا متطهر را دوست داشت «فإذا أحببته كنت و بصره الذي يبصر به ولسانه اندي ينطق به» و مانند آن و «يده التي يبطش بها» خوب، كم، كمال نيست.
هشدار به مؤمنان دربارهٴ توطئهٴ منافقان
﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرَاراً وَكُفْراً وَتَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَاداً﴾ خوب اين هشدار است كه مبادا خداي نكرده شما تفريقي پيدا بشويد، فاصلهاي پيدا كنيد، صف جماعتتان را كم بكنيد ضعيف بكنيد و اينها در كمين همان ابوعامر بودند، اين ابوعامر از باب﴿يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ﴾ خدا به او پسري داد كه شد، حنظله غسيل الملائكه، يعني پدر همان حنظله، اسرار عالم، سر قَدَر، واقعاً مجهول است، يعني هيچ راهي براي پي بردن به راز قدر نيست. ﴿وَإِرْصَاداً لِمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ﴾ همين ابوعامر قبلاً در مدينه يك باندي تشكيل داد، فرار كرد آمد در مكه يك باندي تشكيل داد، فرار كرد آمد در روم يك باندي تشكيل داد، الآن رابطه سرّي با منافقان مدينه دارد كه باند ديگر تشكيل بدهد، همان مسجد چند منظوره را بسازد. همين منافقين كه اين مسجد چند منظوره را ساختند سوگند ياد بكنند كه ما جز خدمت به مردم چيز ديگر نداريم، ما جز حُسنيٰ؛ يعني خصلت حسن چيز ديگر نداريم ﴿وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاّ الْحُسْنَي﴾ آنگاه خدا شهادت ميدهد كه اينها دروغ ميگويند فرمود اين مسجدها و اين افراد با ديگران مساوي نيستند، تسويه را گاهي به لحاظ معا ذكر ميكند فرمود كه ﴿سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ﴾ يا اينها كه كافرانه و عنودانه به سر ميبرند فكر ميكنند كه ﴿أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ﴾ كذا وكذا ﴿كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ﴾[26] يعني وقتي مردند ديگر حساب و كتابي نيست. اينچنين نيست.
منافقان در آستانه سقوط
و اما دربارهٴ اين گروه، دربارهٴ مسايل دنيايي فرمود، فرمود: اينها كه يك چنين دسيسههاي مشئومي دارند، اينها دوامي ندارند، اينها مثل آن است كه شما يك درهاي داشته باشيد، يك. زيرش هم پر آتش باشد، جهنم باشد، دو. اين درهٴ شني، لبش آدم اگر يك مختصر يك سنگي بگذارد اين ميغلتد ميآيد پايين، اين چه رسد به اينكه شما بتوانيد آنجا خودتان بايستيد يا ساختماني داشته باشيد. مگر روي لبهاي يك چنين درهاي كه زيرش جهنم است، كسي خانه ميسازد؟! اين همان ﴿شَفا جُرُفٍ هَارٍ﴾ است كه بايد توضيح داده شود.
«والحمد لله رب العالمين»