درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

81/02/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر/سوره توبه/آیه 106 الی 108

 

﴿وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾(106)﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرَاراً وَكُفْراً وَتَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَاداً لِمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَي وَاللّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴾(107)﴿لاَتَقُمْ فِيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَي التَّقْوَي مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُوا وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ﴾(108)

 

در همين سورهٴ مباركهٴ توبه جريان بسياري از اقوام، طوائف، گروهها، احزاب، تشكلها مبسوطاً بيان شده كه بخشي به جريان جنگ برمي‌گردد بخشي هم به جريان اعتقاد برمي‌گردد بخشي هم به جريان امنيت و اقتصاد برمي‌گردد و مانند آن. برخي از اقوام كه در مسير حق بودند آنها را به دو سه قسم تقسيم كرد يك عدّه مهاجرند، يك عدّه انصارند يك عدّه سابقند يك عدّه لاحقند در همين اين راه‌هاي خير. منافقان هم به همين وصف بعضي تندرو هستند، بعضي به حساب ميانه‌رو هستند بعضي روستاييند بعضي شهريند بعضي در مسئله جبهه و جنگ منافقانه رفتار مي‌كنند بعضي هم در مسائل امنيت منافقانه رفتار مي‌كنند. بعضي هم در مسائل اقتصاد منافقانه رفتار مي‌كنند. همهٴ اينها را دارد. برخي هم در مسائل زهد و ريا و تظاهر، منافقانه رفتار مي‌كنند كه آنها را هم جداگانه ذكر فرمود. دربارهٴ كساني كه از نظر عقيده سالمند ولي كارشان شبيه كار منافق است، يعني معصيت عملي دارند نه اعتقادي، اينها را هم ذكر فرمود اينها يك عدّه آن گناهشان را فوراً ترميم كردند با اعتراف با توبهٴ كامل با عمل صالح كه از آنها به نيكي ياد كرد فرمود به اينكه خدا توبهٴ آنها را مي‌پذيرد گروه ديگري از همين اقوام هستند كه معصيت كردند در جبهه و جنگ شركت نكردند لكن توبهٴ اينها و اعتراف اينها همسان توبه و اعتراف قبلي‌ها نبود دربارهٴ اينها فرمود هم اينها مردّد بين قبول و نكولند هم فضاي جامعه بايد در جريان اينها هنوز مردّدانه به سر ببرد. اينكه فرمود ﴿و آخرون مرجون لأمر الله﴾ اين اختصاصي به خود آن گروه ندارد، يعني فضاي جامعه هم نسبت به اينها نمي‌تواند تعيين تكليف كند چون كار به دست خداست، امر به دست خداست اين يك مطلب، تنها كسي كه از امر با خبر است خود آمر است يعني خدا اين دو مطلب، لذا در پايان فرمود و الله عليم. لذا نه خود اين قوم باخبرند كه آينده دربارهٴ اينها چه خواهد شد اين سه مطلب، نه فضاي حاكم بر مدينه باخبر است كه آيندهٴ اينها چه خواهد شد اين چهار مطلب.

مطلب پنجم اين است كه كار ذات اقدس الهي منحصر در تعذيب و قبول توبه نيست گاهي تعذيب هست گاهي قبول توبه هست گاهي هم عفو رايگان، توبه را اگر واجد شرايط باشد يقيناً خدا مي‌پذيرد امّا عفو رايگان كليدش به دست خود اوست اين آيه يا در مقام بيان حصر نيست يا اگر دلالت بر حصر دارد، حصرش نسبي است نه نفسي. حصرش مضاف است نه مطلق، اينكه فرمود ﴿إمّا يعذّبهم أو يتوب عليهم﴾ گروه سومي هم هستند كه ﴿يعفوا عنهم﴾ آنهايي كه خدا بدون توبه از آنها مي‌گذرد و عفو مي‌كند جريانش را در سورهٴ مباركهٴ نساء بيان كرد كه قبلاً هم بحثش گذشت آيهٴ 48 سورهٴ مباركهٴ نساء اين بود كه ﴿إنّ الله لا يغفر أن يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء﴾ خداي سبحان شرك را نمي‌آمرزد يعني بي‌توبه وگرنه همهٴ مشركين صدر اسلام كه توبه كردند و اسلام آوردند توبهٴ آنها قبول شد و شرك آنها بخشيده شد الاسلام يجبّ ما قبله . الآن هم هر مشركي كه بخواهد توبه كند، توبهٴ او مقبول است جريان ارتداد يك حكم فقهي خاصي دارد كه فرق بين مرتد فطري و ملي از يك سو و فرق بين مسألهٴ فقهي و كلامي از سوي ديگر. ارتداد يك حكم خاصي دارد. ولي شرك با توبه كاملاً بخشيده مي‌شود. چه اينكه مشركان صدر اسلام توبه كردند مسلمان شدند توبه‌شان قبول شد الآن هم هر مشركي توبه كند توبهٴ او پذيرفته است اينكه فرمود ﴿إنّ الله لا يغفر أن يشرك به﴾ يعني بي‌توبه و اينكه فرمود ﴿و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء﴾ يعني بي‌توبه. چون اگر با توبه باشد كه مطلق و عام است ديگر به نحو قضيهٴ مهمله يا قضيهٴ جزئيه بيان نمي‌شود لمن يشاء نيست هر كسي را كه توبه كرد ذات اقدس الهي او و توبه‌اش را مي‌پذيرد. چه اينكه در سورهٴ مباركهٴ زمر فرمود و بدانيد كه ﴿إنّ الله يغفر الذنوب جميعاً﴾ تمام گناهان عالم بخشوده مي‌شود امّا در ظرف توبه ﴿و أنيبوا إلي ربّكم و أسلموا﴾ هر گناهي با انابه و توبه بخشوده مي‌شود منتها شرايط خاص خودش را دارد. توبهٴ از گناه حق الناسي، حكم خاص خودش را دارد حق اللهي حكم مخصوصش را دارد بعضيها قضا دارد بعضيها قضا ندارد ولي بالاخره مقبول است. آنكه فرمود ﴿إنّ الله يغفر الذّنوب جميعاً﴾ او با توبه است و دليل همان ﴿و أنيبوا إلي ربّكم﴾ كه در آيهٴ بعد آمده اينكه فرمود ﴿و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء﴾ يعني بي‌توبه حالا چه جور مي‌شود كه بعضي از گناهان بدون توبه مورد عفو خدا قرار بگيرند آن را خداي حكيم مي‌داند گاهي يك فرزند صالحي پيدا مي‌شود يك دوستي دعا مي‌كند ، يك خيري بالاخره از ناحيهٴ لا يحتسب است به او مي‌رسد و خداوند گناه او را با اينكه او توبه نكرد و مُرد مي‌بخشد. اينكه فرمود ﴿و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء﴾ يعني بي‌توبه چه اينكه در بحثهاي سورهٴ مباركهٴ فصّلت و شوري آنجا هم آمده است كه خداوند هر مصيبتي كه به شما مي‌رسد به وسيلهٴ سيئات شما براي شما مقرّر مي‌كند كه ﴿ما أصابكم من مصيبهٴ فبما كسبت أيديكم﴾ است امّا ﴿و يعفوا عن كثير﴾ و اين دعاي معروف «يا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير» از آن كريمه گرفته شده كه ﴿و يعفوا عن كثير﴾ يعني بي‌توبه خب حالا چه كسي است كه مورد لطف خداست معلوم نيست. لذا به نحو قضيهٴ جزئيه است و انسان بين خوف و رجا بسر مي‌برد. پس كار ذات اقدس الهي در اين قسم به سه وضع ارائه مي‌شود؛ يكي تعذيب است يكي قبول توبه است يكي عفو بي‌توبه ﴿و آخرون مرجون لأمر الله إمّا يعذّبهم أو يتوب عليهم﴾ اين يا براي آن است كه اگر اين حصر، حصر مطلق و حصر نفسي باشد براي اينكه اينها ديگر كسي نيستند كه خداوند گناه اينها را بدون توبه عفو كند يا نه اگر در جمع اينها كساني هستند كه مورد لطف خدا قرار مي‌گيرند گناه اينها را بي‌توبه مي‌بخشد، اين حصر مي‌شود حصر اضافي، منافاتي ندارد كه با آيهٴ سورهٴ نساء تقييد بشود يعني وقتي آن آيهٴ 48 سورهٴ نساء ضميمهٴ آيه محل بحث مي‌شود نتيجه اين مي‌شود كه و آخرون مرجون لأمر الله إمّا يعذّبهم أو يتوب عليهم أو يعفو عنهم منتها چون مورد، مورد توبه است ديگر نيازي به عفو بي‌توبه نبود در صورتي كه منظور از اين توبه، قبول توبه باشد نه همان آن توبهٴ ابتدايي كه انعطاف لطف خداست.

جواب سؤال: بله ديگر اگر چنانچه يك كسي كه حق الناس البته اگر ذات اقدس الهي بخواهد از يك گناهي بي‌توبه عفو بكند آن مظلوم را راضي مي‌كند چيزي به مظلوم مي‌دهد كه آن مظلوم صرف نظر كند. يك فرزند خوبي نصيب كسي شده است آدم در اسرار قدر واقعاً جاهل محض است يعني اين درسهاي عادي حوزه و دانشگاه را آدم ممكن است يك مقداري بفهمد ولي به سرّ قدر كه مي‌رسد، جاهل محض است يك وقتي يك خانواده‌اي به حسب ظاهر متشرعند اما مي‌بينيد منقرض شدند آدم هيچ راهي براي سبب انقراضش نمي‌فهمد گاهي يك پدري، يك مادري ناصالحند ولي يك فرزند صالحي خدا به اينها مي‌دهد آدم راز و رمزش را نمي‌فهمد چون اينقدر حوادث پشت پرده زياد است كه انسان آنها را به حساب نمي‌آورد گاهي مي‌بينيد كه دو دو تا شده پنج تا سرّش اين است كه يك واحدي هم در كنار بود اين نمي‌ديد اين در حقيقت دوي به علاوهٴ سه مي‌شود پنج تا، نه دو دو تا مي‌شود پنج تا منتها آن يكي را چون نمي‌ديد خيال مي‌كرد دو دو تا شده پنج تا خيلي از اسرار است رموز است كه مربوط به سرگذشت زندگي آدم است و انسان بي‌خبر است اين است كه هيچ راهي براي بنده نيست مگر اينكه خودش را به خداي سبحان بسپارد. اگر يك حق اجتماعي را حق الناس را ذات اقدس الهي بدون توبه بخواهد ببخشد اوّل آن حق باخته را مال باخته را آن مظلوم را راضي مي‌كند چيزي به او عطا مي‌كند تا او بگذرد بعد از گنهكار صرف نظر مي‌كند.

جواب سؤال: بله اين توبه براي آن است كه آن بنده توبه كند يعني رجوع خدا بر بنده براي آن است كه بنده را بيدار كند و بنده رجوع كند إلي الله تا دوباره ذات اقدس الهي توبه كند عن العبد اين سه تا مسئله است يكي توبهٴ خداست علي العبد يكي توبهٴ عبد است إلي الله يكي توبهٴ خداست عن العبد كه يقبل التوبهٴ عن عباده كه قبلاً هم اين كلمه اشاره شده كه بايد من عباده باشد قبول توبه من العبد است نه عن العبد آن براي اينكه اين تجاوز را بفهماند يعني خدا صرف نظر مي‌كند تجاوز مي‌كند مي‌گذرد اگر هم توبه به حدّ نصاب نرسيد باز هم خدا تجاوز مي‌كند. ولي اين در ظرف توبه است امّا اگر كسي اصلاً بيدار نشد و مذنباً مُرد با اين‌كه لطف الهي شامل حالش شد اين همانطوري كه نسبت به دين خدا ﴿نبذوا كتاب الله وراء ظهورهم﴾ بود نسبت به لطف خدا هم نبذوا كلام الله و الهام الله وراء ظهوره گاهي يك گرايشي در دل يك كسي پيدا مي‌شود. اين گرايش را او بايد بداند كه از كجا پيدا شده و طلوع كرده اين كلام خداست و فعل خداست گاهي انسان اين را ناديده مي‌گيرد اين حرفي است كه فرشتگان الهي به او زده‌اند اين ميلي كه پيدا ‌شده كه امر عدمي نيست امر وجودي است و به طرف خير است و يك مبدئي دارد مبدأش يقيناً شيطان نيست. يعني انسان وقتي يك علاقه‌اي پيدا كرد به يك كار اين علاقه يك امر وجودي است اوّلاً، امر وجودي عامل و مبدأ فاعلي مي‌خواهد ثانياً به دست خود اين شخص نبود براي اين كه اين بي‌خبر بود ناآگاهانه در دلش القا شده ثالثاً چون خير است و انگيزهٴ خير است و دعوت به خير است از طرف وساوس شيطاني نيست رابعاً، قهراً فرشته‌اي از فرشتگان الهي مأمور شده است كه اين انديشه را يا اين انگيزه را در قلب فلان كس القا كند اين شده كلام خدا همانطوري كه كلامهاي تدويني را انسان مي‌شنود حجّت براي او تمام مي‌شود ﴿نبذوا كتاب الله وراء ظهورهم﴾ اينگونه از انگيزه‌ها را يا انديشه‌ها را يا گرايشها را يا بينشها را كه فرشتگان الهي در قلب بندگان خدا القا مي‌كنند اين را هم نبذوا وراء ظهورهم، آنگاه ديگر ذات اقدس الهي اين را به حال خود رها مي‌كند اوست و اميال نفساني او، او ديگر سقوط مي‌كند.

غرض آن است كه اين آيهٴ محل بحث يا در صدد حصر نيست يا اگر در صدد حصر است حصرش نسبي و اضافي است نه نفسي و مطلق سه راه دارد يا تعذيب است يا پذيرش توبه است يا عفو رايگان. ﴿و آخرون مرجون لأمر الله﴾ پس اشخاص خودشان نمي‌دانند و فضاي جامعه روشن نيست اين دو امر، امّا ذات اقدس الهي مي‌داند آينده چه خواهد شد؛ تعذيب است توبه است عفو رايگان است چيست براي اينكه ﴿و الله عليمٌ حكيمٌ﴾ گاهي اينگونه از تعبيرها كه به صورت إمّا و إمّا در مي‌آيد خود آن شخص هم ممكن است نداند نظير آنچه كه در سورهٴ مباركهٴ كهف به ذي القرنين اسناد داده شد آيهٴ ٨٦ سورهٴ مباركهٴ كهف اين است ﴿حتّي إذا بلغ مغرب الشّمس وجدها تغرب في عينٍ حمئهٴ و وجد عندها قوماً قلنا يا ذا القرنين إمّا أن تعذّب و إمّا أن تتّخذ فيهم حسناً﴾ خدا مي‌فرمايد ما به ذي‌القرنين گفتيم يكي از اين دو كار را بكن حالا يأجوج و مأجوج را بالاخره يا تعذيب مي‌كني يا تصميم خير مي‌گيري اين به عهدهٴ خودت است. گر چه خداي سبحان مي‌داند آينده چه خواهد شد، چه به سر يأجوج و مأجوج مي‌آيد و ذي‌القرنين چه تصميمي مي‌گيرد. ممكن است خود ذي‌القرينين در ظرف نزول آن حكم نداند در آينده نسبت به اينها چه خواهد كرد. فعلاً مردّد است بعد تا تصميم بگيرد. ﴿إمّا أن تعذّب و إمّا أن تتّخذ فيهم حسناً﴾ ولي ذات اقدس الهي كه ﴿كلّ شيء عنده بمقدار﴾ است و ﴿لا يعزب عن علمه مثقال ذرّهٴ﴾ است، و اينكه گفته شد ﴿كان الله عليماً قديراً﴾ يا ﴿عليماً حكيماً﴾ اين كان اين نيست كه فعل ماضي باشد، بلكه منسلخ از زمان است، اين كان هم معناي كان را مي‌دهد هم معناي يكون را مي‌دهد. هم معناي كائن را مي‌دهد. اينكه گفته شد كان الله و لم يكن معه شيء فالان كما كان، اين ناظر به آن است كه كان، كاني ماضي نيست كه يك وقتي خدا بود چيزي با او نبود. چون اين كان ماضي نيست، منسلخ از زمان است، كان الله و لم يكن معه شيء، يكون الله و لايكون معه شيء، الله كائن الآن و لا يكون معه شيء، اين ﴿نامفهوم﴾. اين گونه از كان‌ها كه زماني نيست الآن هم چيزي با خدا نيست. نه تنها در گذشته چيزي با خدا نبود الآن هم چيزي با خدا نيست. آينده هم چيزي با خدا نيست، در حالي كه خدا هميشه با مخلوقات خودش بود و هست. خب

جواب سؤال: تقسيم هست، امّا كدام فرد داخل در كدام قسم است آن هم ممكن است مشخص نباشد. اين چنين نيست كه آمار همهٴ اين افراد مشخص باشد كه چه شخصي در چه قسمي قرار مي‌گيرد. در آن سورهٴ مباركه هم فرمود ﴿امّا من ظلم فسوف نعذّبه ثمّ يردّ إلي ربّه فيعذّبه عذاباً نكراً ٭ و امّا من آمن و عمل صالحاً فله جزاءً الحسني و سنقول له من أمرنا يسراً﴾ اما چه كسي است، چه كسي در كدام قسم است ممكن است معلوم نباشد.

اما دربارهٴ ذات اقدس الهي كه ﴿إنّا كلّ شيء خلقناه بقدر﴾. سرگذشت همه براي ذات اقدس الهي مشخص است. خب اينكه فرمود ﴿و آخرون مرجون لأمر الله إمّا يعذّبهم و إمّا يتوب عليهم و الله عليم حكيم﴾ توبه را ذات اقدس الهي از هر كسي مي‌پذيرد و آنچه كه در آيهٴ 104 همين سورهٴ مباركهٴ توبه يعني دو آيه قبل گذشت كه ﴿ألم يعلموا أنّ الله هو يقبل التّوبهٴ عن عباده﴾ منظور از اين عباد مطلق بندگان خداست نه بندگان مؤمن. به دليل اينكه اگر كسي مشرك بود و توبه كرد توبهٴ او مقبول است، و اگر كسي عاصي بود و توبه كرد توبهٴ او مقبول است. و اگر كسي مؤمن بود و اطاعتش بيش از عصيان بود ولي يك لغزشي پيدا كرد باز هم توبهٴ او مقبول است. اين عباد، عباد مصطلح نيست يعني كساني كه اهل عبادتند. بلكه عباد به معناي بندگان خداست.

جواب سؤال: آن ارتداد است، شرك نيست. بدتر از شرك است. حكم كلامي‌اش محفوظ است ولي حكم فقهيش اعدام است ديگر. اگر كسي مرتد بود مرتد و توبه كرد آن احكام فقهي آن احكام چهارگانهٴ فقهي‌اش كه زنش در خانه‌اش بايد طلاق بگيرد، و اموالش بين ورثه تقسيم بشود، آلودگي هم دارد، حكمش هم اعدام هست، اين احكام چهارگانه را دارد، ولي حكم كلامي‌اش جداست ديگر. ولي وجود مبارك امام سجاد﴿ع﴾ فرمود تو اهل توبه نيستي توفيق توبه نداري.

جواب سؤال: اگر كسي توبه بكند و اعدام كه بايد بشود، چون مرتد است. حكم ارتداد غير از حكم شرك است. بدتر از حكم شرك است. آنجا حق‌الناس را بايد بدهد، حالا عدّه‌اي را كه كشته است به عدد آنها در قيامت بايد عذاب بشود، بعداً ممكن است مخلّد نباشد، غرض آن است كه ده نفر را كه كشته به اندازهٴ ده نفر بايد در جهنّم بسوزد. اگر امام زمان را كشته به اندازهٴ كيفر قتل امام زمان بايد در جهنّم بسوزد. همهٴ اين كارها را بايد انجام بدهد بعد حالا سرانجامش چه پيش بيايد خدا مي‌داند. غرض آن است كه او بدتر از مشرك بود. تنها شرك نبود كه.

جواب سؤال: ﴿ألم يعلموا أنّ الله هو يقبل التوبهٴ عن عباده و يأخذ الصدقات﴾ برخي از مفسّران فكر مي‌كردند كه چون اخذ نسبت به خدا مجاز است، اين اخذ به معني قبول است. ولي چون اخذ، مصاديق فراواني دارد و الفاظ براي ارواح معاني وضع شده است نه معاني مادي، بنابراين حقيقت اخذ دربارهٴ خداي سبحان هست ولو اخذ مادي نباشد. اخذ مادي و مانند آن از مصاديق مفهوم اخذند نه اينكه مفهوم اخذ لفظ اخذ براي مصداق مادي اخذ شده باشد. نظير مصباح و امثال ذلك. خب ﴿و آخرون مرجون لأمر الله إمّا يعذّبهم و إمّا يتوب عليهم و الله عليمٌ حكيمٌ﴾. مطلب ديگر آن است كه ذات اقدس الهي براي اهميت مسئلهٴ نفاق، آن گروهي كه در مسائل نظامي منافقانه برخورد مي‌كردند آنها را ذكر كرد. آنها كه در مسائل امنيتي و سياسي منافقانه برخورد مي‌كردند آنها را ذكر كرد. امّا يك گروهي هم در مسائل عبادي رياكارانه، منافقانه برخورد مي‌كنند آنها را دارد ذكر مي‌كند. فرمود ﴿و الّذين اتّخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين و ارصاداً لمن حارب الله و رسوله من قبل و ليحلفنّ إن أردنا الاّ الحسني و الله يشهد إنّهم لكاذبون﴾. دربارهٴ منافقان فرمود به اينكه ﴿و ممّن حولكم من الأعراب منافقون و من اهل المدينهٴ مردوا علي النّفاق﴾ آنها را در مسئلهٴ جبهه و جنگ، اين گروه وقتي كه ديدند وجود مبارك پيغمبر﴿ص﴾ در مراسم افتتاح مسجد قبا شركت كرد، آن مردمي كه در منطقهٴ قبا به سر مي‌بردند آنجا يك مسجدي ساختند و وجود مبارك پيغمبر﴿ص﴾ رفتند و افتتاح كردند و نماز خواندند و تشويقشان هم كردند. اينها هم منافقانه خواستند كه يك مسجدي در قبال مسجد قبا داشته باشند كه در مسجد آنها شركت نكنند، جمعيت آنها را بشكنند، از فخر آنها بكاهند، بگويند ما هم مسجد داريم پيغمبر اينجا هم آمد. فوراً يك مسجدي ساختند روي اين اهداف مشئوم رفتند خدمت پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) تا در مراسم افتتاح اين مسجد جعلي شركت كند. حضرت هم فرمود الآن كه من عازم غزوهٴ تبوكم تا ببينيم تصميم چه مي‌شود از جبهه برگشتيم ببينيم چه دستور ميرسد. در همان جريان جبهه و جنگ ذات اقدس الهي به پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) هشدار داد كه اين مسجد يك مركز فتنه است، اين براي ايجاد دودستگي است. اين اولاً براي آسيب رساندن به اهالي مسجد قباست، يك. و اينها هم كافرند معتقد نيستند، دست‌آويزي است براي اينها چون منافقانه اين را ساختند و معتقد نيستند، اين دو. و غرضشان هم اين است كه جامعهٴ اسلامي را ارباً ارباً بكنند اين وحدت اسلامي را، وفاق ملي را، به تفريق و كثرت و پراكندگي و دودستگي مبدل بكنند، سه. و يك رهبر سياسي هم دارند كه او جزو محاربان بود و منتظرند كه او بيايد و اين مسجد را اداره كند و بگرداند و يك لانه‌اي براي محاربهٴ آن محارب باشد، چهار. همهٴ اين كارها را بدان. و اينها، اين كار منافقانه را كه انجام دادند پشت بندش هم سوگند ياد مي‌كنند. اصولاً منافقان همينند كه ﴿إتّخذوا أيمانهم جنّهٴ﴾ در يك بحثي هم اين حرف از سخنان مبارك حضرت امير ﴿سلام الله عليه﴾ استفاده شد و نقل شد كه فرمود بعضي اصلاً فقه را مي‌خوانند براي اينكه معصيت بكنند. فرمود يك عدّه مي‌آيند دستورات فقهي را ياد مي‌گيرند فقط براي گناه كردن. چرا؟ چون تمام احكام فقهي يك موارد استثنايي هم دارد ديگر. اگر ربا هست يك چهار تا حيله‌اي هم هست، اگر روزه‌خوردن است، گفتند اگر مسافري يا مريضي يا مشكل ديگري داري، مي‌تواني روزه را بخوري. تمام اطاعات و احكام بالاخره يك موارد استثنايي هم و العذر و الحرج و الضرر و السفر و … دارد. فرمود اينها آن موارد استثنايي را ياد مي‌گيرند فقط براي گناه كردن. و گر نه هدفي ندارند از اينكه بيايند حالا حوزه و چيزي ياد بگيرند. فرمود مواظب اينها باش. اين منافقان سوگند را براي همين ياد گرفتند. اصلاً حرمت قسم را، عظمت قسم را، احترام قسم را براي همين ياد گرفتند كه اين را سپر قرار دهند. ﴿اتّخذوا أيمانهم جنّهٴ﴾ تند تند قسم مي‌خورند. مي‌روند حضور پيغمبر (صلّي الله عليه و آله وسلّم) با اينكه به رسالت او معتقد نيستند مي‌گويند ﴿نشهد إنّك لرسول الله و الله يعلم﴾ كه ما شهادت مي‌دهيم سوگند هم ياد مي‌كنند. در همين جريان جنگ تبوك هم كه قبلاً آياتش خوانده شد، فرمود اينها كساني‌اند كه ﴿يحلفون بالله ما قالوا و لقد قالوا كلمهٴ الكفر و كفروا بعد إسلامهم﴾ آيهٴ 74 همين سورهٴ مباركهٴ توبه كه قبلاً بحثش گذشت. آيهٴ 62 اين بود كه ﴿يحلفون بالله لكم ليُرضوكم﴾ اينها به خدا قسم مي‌خورند تا بگويند ما معذور بوديم تا رضايت شما را جلب بكنند در حالي كه ﴿و الله و رسوله أحق أن يرضوه إن كانوا مؤمنين﴾ اگر اينها واقعاً مؤمنند به فكر اين باشند كه رضاي خدا و پيغمبر را جلب بكنند. ولي تند تند براي شما قسم مي‌خورند كه رضاي شما را جلب بكنند كه ما معذور بوديم نمي‌توانستيم بياييم. خب، پس منافق اين اهداف مشئوم چهارگانه و آنچه كه زيرمجموعهٴ اين اهداف مشؤوم چهارگانه است اينها را در سر پروراند، پشتوانه‌اش هم سوگند است ﴿و ليحلفنّ إن أردنا إلاّ الحسني﴾ آن وقت چه مي‌گويند؟ چون رفتن در مسجد پيغمبر يك مسجدي بود در مدينه به نام مسجدالنبي كه الآن توسعه پيدا كرد جزء حرم نبوي شد عليه و علي آله آلاف التحيهٴ و الثناء يك مسجدي هم بود به نام مسجد قبا اين هم يك مسجد سومي خواستند بسازند كه اهالي محل نه مسجد نبي بروند نه مسجد قبا بروند، خب كساني كه معذورند وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود حالا لازم نيست شما بياييد مرحوم صاحب وسايل رضوان الله عليه نقل كرد كه كسي بود اعمي و نابينا، آمده حضور حضرت و عرض مي‌كند كه من نابينا هستم شبي كه قاعد دارم، عصا‌كش دارم خب دست مرا مي‌گيرد من مي‌آيم مسجد امّا اگر آن قاعد عصاكش نيامد من چه كنم؟ حضرت فرمود خب نخ ببند تو كه بين منزلت و مسجد فاصله زياد نيست اين راه هم كه زياد نيست يك طناب يك نخي ببند همان نخ را بگير و بيا براي اينكه از مسجد فاصله نگيري اين وفاق ملي اين مهد و جمع دين به هم نخورد بالاخره ما مركزمان همين است ديگر. تو بگويي من كورم نيايم آن يكي بگويد من كرم نيايم، آن يكي بگويم شلم نيايد اين كه نمي‌شود كه تو يك طناب ببند بين بيتت و بيت خدا، اين طناب را بگير و بيا اين دستور. و فرمود اگر كسي مسجد نيايد ممكن است من بيت او را عليه او تخريب بكنم اين. شما چه هدفي داريد مسجد نمي‌آييد اين جامعهٴ ما را چه كار مي‌خواهيد بكنيد. مگر كسي شايد باراني باشد كسي مريض باشد مگر پيرزن باشد مگر پيرمرد باشد اينها موارد استثنايي اين منافقين آمدند به حضرت عرض كردند كه همان ﴿و ليحلفنّ إن أردنا إلاّ الحسني﴾ به حضرت عرض كردند كه در محلهٴ ما يك قدري پيرزن است يك قدري پيرمرد است يك قدري كر است يك قدري كور است يك قدري مريض اين يك قدري افرادي هستند كه پا درد دارند گاهي هم شبها بارندگي است و گاهي ليلهٴ شاطيه است هوا سرد است اينها اعذار ماست ما رفتيم اين را بسازيم. حضرت فرمود خب من هم منتظرم ببينم دستور چي مي‌گويد اينها كه گفتند ﴿و ليحلفنّ إن أردنا إلاّ الحسني﴾ يعني چهار گناه از گناهان كبيره را ذات اقدس الهي را شمارد در كنارش هم معاصي زير مجموعهٴ فراوان ديگر هم هست. همهٴ اين سيئات بزرگ را اينها به عنوان اين سيئه را به عنوان حسنه با سوگند نشان دادند . اين ضراراً، كفراً، تفريقاً، إرصاداً همهٴ اين كارها را كه سئيهٴ بزرگ هستند همهٴ اينها به عنوان حسنه معرفي كردند. ﴿و ليحلفنّ إن أردنا إلاّ الحسني﴾ آنگاه ذات اقدس الهي فرمود: ﴿و الله يشهد إنّهم لكاذبون﴾ كار اينها، همين اضلاع چهارگانه را دارد كه فتنه است ، خود اينها هم دروغ مي‌گويند مبادا آنجا نماز بخواني ﴿لا تقم فيه أبداً﴾ قيام يعني نماز اينكه دارد در همان آن روز دعاهاي اوائل ماه مبارك رمضان: «اللّهم اجعل قيامي فيه قيام القائمين و صيامي فيه صيام الصائمين» قيام يعني صلات. چون عمود است بالاخره با قيام هماهنگ است قيام يعني نماز لاتقم فيه يعني لا تصلّ فيه. مبادا بروي آنجا نماز بخواني چه فرادي چه جماعت. ﴿لا تقم فيه أبداً﴾ آن مسجدي كه شما در مدينه ساختيد، أُسّس علي التقوي اين مسجدي را هم كه مؤمنين قبا ساختند اين هم أُسّس علي التقوي اما آن ارصاد است و ضرار است و تفريق است و ارصاد لمسجد اين لام، لام قسم است خدا دارد قسم ياد مي‌كند يعني سوگند ياد مي‌كنم آن مسجدي كه مبناي او تقواست آنجا شايسته است تو بروي نماز بخواني.﴿ لمسجد أُسّس علي التقوي من أوّل يوم أحقّ أن تقوم به﴾ اين احق هم افعل تعييني است نه تفضيلي نظير ﴿أُولوا الأرحام بعضهم أولي ببعض﴾ اين چنين نيست كه آن مسجد احق باشد اين مسجد ضرار، حقيق باشد نه خير او احق است يعني حق اين باطل محض است ﴿لمسجد أُسّس علي التقوي﴾ مثل مسجدالنبي صلي الله عليه و آله و سلم مثل مسجد قباي مؤمنين رضوان الله عليهم اين احق ان تقوم فيه چرا؟ براي اينكه مرداني كه علاقمند به طهارتند در اينجا جمع مي‌شوند با همان نيت ساخته شد با همان پول ساخته شد با همان آن مصالح ساختماني ساخته شد. فيه رجال كه يحبّون أن يتطهّروا. مي‌خواهند به مقام طهارت برسند مي‌خواهند پاك باشند، هر چه غير خداست غين است مي‌خواهند از غين غير الهي طاهر باشند ﴿فيه رجال يحبّون أن يتطهّروا﴾ چون اينها مي‌خواهند متطهر باشند خدا هم متطهرين را دوست دارد. پس اينها دارند كاري مي‌كنند كه محبوب خدا باشند خب برو آنجا ﴿فيه رجال يحبّون أن يتطهّروا و الله يحبّ المطّهّرين﴾ يعني يحب المتطهرين.

«و الحمد لله رب العالمين»