درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

78/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر/سوره اعراف/آیه199تا204

 

﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ﴾ ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾ ﴿إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ﴾ ﴿وَإِخْوَانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الْغَيِّ ثُمَّ لاَيُقْصِرُونَ﴾ ﴿وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآيَةٍ قَالُوا لَوْلاَ اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَايُوحَي إِلَيَّ مِن رَبِّي هذَا بَصَائِرُ مِن رَبِّكُمْ وَهُدي وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾ ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾

 

بعضي از مفسراني كه گرايش معرفتي دارند درباره خاطرات معصومين(عليهم السلام) و خاطرات افراد عادي چنين گفته‌اند كه خاطرات معصومين سه قسم است يا الهي يا ملكي است يا نفساني ولي خاطرات افراد عادي چهار قسم است يا الهي يا ملكي يا نفساني و يا شيطاني اين سخن فالجمله درست است ولي درباره معصومين بايد توضيح داده شود و معصومين(عليه السلام) گرچه داراي خاطرات الهي‌اند و داراي ملكي‌اند اما خاطرات نفساني آنها به خاطرات ملكي برمي‌گردد براي اينكه اينها نفسشان را در اثر تهذيب و تزكيه در حد يك فرشته در آوردند اگر در مثال متصل اينها چيزي مي‌گذرد جز حق نخواهد بود نه اينكه مثال متصل اينها اضغاث و احلامي بپروراند و با مثال منفصل موافق نباشد بنابراين اگر بحث به ظاهر خاطرات آنها يا رحماني است يا ملكي است و يا نفساني بازگشت اينها به دو قسم است يا رحماني است و يا ملكي چون نفساني هم به ملكي برمي‌گردد و روح تحقيق هم به يك قسم برمي‌گردد زيرا ملكي هم به رحماني ارجاع داده مي‌شود منتها اگر خاطره بلاواسطه باشد مي‌شود الهي و اگر به واسطه فرشته باشد مي‌شود ملكي و چون فرشته بدون اذن ذات اقدس الهي كاري انجام نمي‌دهد در حقيقت كار فرشته‌ها به رحمان برمي‌گردد در سورهٴ مباركهٴ «انبياء» و مانند آن فرشتگان را به عنوان عباد مكرم معرفي كرد ﴿لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ﴾[1] بدون ذات اقدس الهي كاري انجام نمي‌دهند

مطلب بعدي آن است كه در بحث ديروز اشاره شد كه ﴿وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ﴾ گاهي انسان احساس درد مي‌كند اگر وسوسه‌اي براي او پيش آمد احساس درد مي‌كند مثل اينكه سوزني فرو رفته باشد و چون احساس درد مي‌كند فوراً خودش را جمع مي‌كند و متذكر مي‌شود و مبصر مي‌شود و نجات پيدا مي‌كند و اگر احساس درد نكند به فكر درمان هم نيست لكن احساس درد دو قسم است يك وقت است انسان مريض هست و احساس درد مي‌كند يك وقتي است زنداني است احساس درد مي‌كند اگر كسي مريض بود و احساس درد كرد به فكر درمان مي‌افتد آن‌گاه ذات اقدس الهي فرمود: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ﴾[2] اما اگر زنداني بوده احساس درد كرد اين براي او كيفر و تازيانه است و علاجي هم ندارد آنهايي كه خودشان را به سوي اختيار به جايي رساندند كه برگشت براي آنها دشوار است نظير ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً﴾[3] آنها محبوسانه احساس درد مي‌كنند آن درد دردي نيست كه مشكلشان را حل بكند آن درد عذاب الهي است اگر كسي گرفتار ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً﴾ شد اين دردش محبوسانه است اگر اهل تقوا بود درد هيچ مشكلي نمي‌ماند ﴿مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ﴾[4] اگر معاند تقوا بود تمام درها به روي او بسته است ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً﴾ اين در فشار و تنگنا قرار مي‌گيرد راهي براي خروج ندارد اين عذاب الهي است آنكه اگر مشكلي پيش آمد راه باز است او آدم متقي است چون هرگز در حوادث نمي‌ماند ﴿يَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً﴾ اما آنكه كه دور سيم خاردار الهي است و گير مي‌كند آن كسي است كه از نام و ياد خدا اعراض كرده است كه اين دو آيه تقريباً مقابل هم‌اند ﴿مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَهُ مَخْرَجا﴾[5] با آيه ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً﴾[6] تقريباً مقابل هم‌اند

مطلب بعدي آن است كه اين گروه كه گرفتار مست شيطان شدند بيدار و بينا هستند در مقابل اين گروه آن مشركين قبلي‌اند در آيات قبل درباره مشركين و معاندين سخن مي‌فرمود كه ﴿وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَي الْهُدَي لاَيَسْمَعُوا وَتَرَاهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ وَهُمْ لاَيُبْصِرُونَ﴾[7] بخشي از اين آيات درباره مشركين بود بعضي از اينها درباره شركا بود يعني بتها آن‌گاه اين آيه ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ﴾ ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ﴾ ﴿إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا﴾ در اثنا واقع شد دوباره برمي‌گردد مي‌فرمايد: ﴿وَإِخْوَانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الْغَيِّ﴾ يعني اخوان همان مشركين كه شياطين اخوان مشركينند ﴿إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً﴾[8] اينها اخوان يكديگرند و اخوان آن مشركين يمدون آن مشركين را ﴿فِي الْغَيِّ﴾ نه اينكه اخوان يعني مشركين و ضمير به شياطين برگردد و اين برادران شياطين، شياطين آنها را اضلال مي‌كنند ظاهرش اين است كه ضمير ﴿يَمُدُّون﴾ به همان اخوان برمي‌گردد و منظور از اخوان هم شياطين است مدّ غالباً در قبال امدّ است در قبال امداد است آن مد در موارد شر و عذاب به كار مي‌رود چه اينكه امداد و امد و نمد و امثال ذلك غالباً در مورد خير به كار مي‌روند در سورهٴ مباركهٴ «مريم» آيهٴ 79 اين است ﴿كَلَّا سَنَكْتُبُ مَا يَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدّاً﴾ كه با فعل ثلاثي مجرد ياد كرده است مد فرمود آيهٴ 75 همان سورهٴ مباركهٴ «مريم» اين است ﴿قُلْ مَن كَانَ فِي الضَّلاَلَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدّاً حَتَّي إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكَاناً وَأَضْعَفُ جُنْداً﴾ چه اينكه در سورهٴ مباركهٴ «بقره» هم كه قبلاً گذشت آيه پانزدهم اين است ﴿اللّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ﴾[9] اما امداد يمد نمد و امثال ذلك در فرستادن فرشته‌ها در نزول رحمتهاي الهي معمولاً به كار مي‌رود و ﴿إِخْوَانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الْغَيِّ ثُمَّ لاَيُقْصِرُونَ﴾ ديگر هرگز كوتاه نمي‌آيند

مطلب بعدي آن است كه اين كلمه اجتبا در آيه شايد معني ارتجاع داد اختراع و افترا باشد چون مشركين معتقد نبودند كه اين قرآن مجتبي است و جبايه شده است و برچين شده است معتقد بودند كه ـ معاذ الله ـ اين فريه است و ارتجالاً خود پيغمبر اسلام گفته است و به خدا اسناد داد ‌آن‌گاه مي‌گفتند به اينكه اگر آيه نازل مي‌شد مي‌گفتند اين سحر است و شعبده است و اينها اگر آيه نازل نمي‌شد تأخير مي‌افتاد به پيغمبر(عليه السلام) مي‌گفتند چرا ارتجالاً اختراعاً افترائاً و اختلاقاً يعني از خود خلق نكردي چرا چيزي نياوردي ﴿وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآيَةٍ قَالُوا لَوْلاَ اجْتَبَيْتَهَا﴾ اين ﴿لَوْلاَ﴾ براي تحضيض است و تشويق است اجتبا هم همان ارتجال ابتكار، اختراع، افتراء و مانند آن است چون اينها معتقد نبودند كه اين آيات وحي الهي است آن‌گاه وجود مبارك پيغمبر(عليهم السلام) در پاسخ آنها چند مطلب فرمود، فرمود اولاً اين به من برنمي‌گردد مبدأ فاعليش خداست يك خودش هم فريه و مختلق نيست نور است اين دو نشانه‌اش براي اينكه بفهميد از خداست نه از من و نور است نه فريه اين را بايد خوب گوش بدهي ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾ شما آخر گوش نمي‌دهيد كه ببينيد كه قرآن چه مي‌خواهد بگويد كه فرمود: ﴿وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآيَةٍ قَالُوا لَوْلاَ اجْتَبَيْتَهَا﴾ خب اين ﴿لَوْلاَ اجْتَبَيْتَهَا﴾ دو تا مطلب را مي‌فهماند يكي اينكه تو آورنده‌اي يكي اينكه اين فريه است اگر اجتبا به معناي ارتجال، ابتكار، اختلاق يعني خود در آورده، من درآورده و افتراست پس لو لا اجتبيتها يعني لولا اختلقتها لولا افتريتها پس هم اين فريه است هم مبدائش تويي آن‌گاه وجود مبارك پيغمبر(عليهم السلام) در پاسخ اينها كه دو مطلب بود به دو بيان پاسخ داد اينكه مبداء فاعليش خداي سبحان است ﴿إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَايُوحَي إِلَيَّ مِن رَبِّي﴾ براي من نيست دوم اينكه اين مختلق و فريه و امثال و ذلك نيست اين نور است خب شما هم براي اينكه از نظام فاعلي‌اش استفاده كنيد معلوم بشود كه كلام كلام، خداست و هم از نظام داخليش ترفيع بنديد معلوم مي‌شود كه اين بصيرت است و هدايت است و نور است وقتي قرآن مي‌خوانند گوش بدهيد وقتي گوش داديد معلوم مي‌شود شما حرفتان اين است كه ﴿لَا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ﴾[10] بنايتان بر اين است كه همهمه كنيد و هلهله كنيد و بگوييد ﴿لَا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ﴾ يك شعار باطل بدهيد نگذاريد حرف من به گوش ديگران برسد يا خودتان گوش بدهيد و به يكديگر توصيه مي‌كنيد ﴿لَا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ﴾ اين كار را نكنيد گوش بدهيد ببينيد ما چه مي‌گوييم آن‌گاه هم نظام فاعلي مشخص مي‌شود كلام كسي نيست فقط كلام خداست هم نظام داخلي‌اش معلوم مي‌شود كه بصيرت و است هدايت است و بينه بعد هم فرمود به اينكه شما اگر بخواهيد به مقصد برسيد ﴿لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾ بايد ادب با پيغمبر(عليه السلام) از يك سو و ادب مع الله را سبحانه تعالي از يك سوي ديگر رعايت كنيد احترام پيغمبر اين است كه وقتي وارد مجلس پيغمبر شديد صدايتان بلند از پيغمبر نباشد ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلاَ تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ﴾[11] اما احترام به خدا اين است كه اصلاً حرف نزنيد نه صدايتان بلند نباشد ادب مع الله اينكه وقتي خدا دارد حرف مي‌زند شما اصلاً حرف نزنيد ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ ظاهراً علي ما ببالي مرحوم كليني به اطلاق اين آيه عمل كرده فتوا داده حالا معروف بين فقها اين نيست معروف بين فقها اين است كه اين يك ادب استحبابي است آنجايي كه بر وجوب حمل مي‌شود همان وظيفه ماموم است خلف الامام اگر كسي نماز جماعت مي‌خواند يا نماز جمعه مي‌خواند و امام مشغول قرائت است قرائتش جهري است صداي امام را مأموم مي‌شنود صداي قرائت حمد و سوره امام را مأموم مي‌شنود اينجا گوش دادن استماع و ساكت بودن بر مأموم واجب است آن روايتي است از وجود مبارك امام باقر(عليه السلام) رسيده است و اگر قرائت اخفاتي بود و صداي امام را مأموم نشنيد آن‌گاه مأموم مجاز است كه خودش تلاوت كند خب بنابراين اگر كسي در مشهد و محضر ذات اقدس الهي است آن نبايد اصلاً حرف بزند اين مي‌شود عدم مع الله اگر در محضر پيغمبر(عليهم السلام) است نبايد بلند حرف بزند

پرسش ...

پاسخ: نه جلوتر از او و قانوني مقدم بر قانون او وضع نكنيد حالا اگر مي‌خواهيد حرف بزنيد در همان فضاي شريعت حرف بزنيد آرام تر حرف بزنيد ﴿لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلاَ تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ﴾[12] همين اعراب خشني كه اصلاً گوش نمي‌داندند اين آيه طرزي آنها را تربيت كرد «يدقون بابه عليهم السلام بالانامل» همينهايي كه از دور مي‌گفتند يا فلان يا فلان اخرج اسم حضرت را مي‌بردند كه آيه نازل شد ﴿لاَ تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُم بَعْضاً﴾ او را بگوييد يا رسول الله بگويد يا نبي الله نه اينكه به اسم صدا بزنيد بگوييد يا فلان اخرج همينها طرزي تربيت شدند وقتي مي‌خواستند وارد محفل حضرت بشوند دق الباب كنند «يدقون بابه بالانامل» نه با دست نه با انگشت كه با سر انگشت در مي‌زدند اين طور تربيت شدند و آن كريمه سورهٴ مباركهٴ «مجادله» كه ﴿يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ آنجا كه فرمود به اينكه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا﴾[13] همين بود ديگر محضر آن جا نبود براي افراد تازه وارد اين آيه دو تا دستور داد فرمود اگر به شما گفتند جمع‌تر بشنيد مربع نشينيد دو زانو بشينيد چهار زانو نشينيد اين كار را بكنيد ﴿تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ﴾ و اگر ديديد نه اگر دو زانو هم بنشينيد جا نيست خب شما برخيزيد تا كسي كه تازه وارد شده است استفاده كند ﴿وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾[14] همين‌ها را قرآن اين‌طور تربيت كرده و آن صحابه راستين يك و فصحاي عرب كه بعداً آمدند دو آنها وقتي كسي قرآن تلاوت مي‌كرد و اينها گوش مي‌دادند مي‌گفتند «سمعت الله تعالي يقول» من شنيدم خدا اين چنين مي‌گويد خب كلام الله را جدي مي‌گرفتند ديگر لذا برخي احتياط مي‌كنند مي‌گويند به اينكه از آن سو شنيدن و حالا يا واجب يا مستحب است اگر كسي در يك مجلسي مشغول قرائت قرآن است و كسي گوش نمي‌دهد آيا اين هتك است يا نه برخيها فتوا به حرمت دادند يا لااقل احتياط لزومي كردند كه در چنين جايي قرآن نخوانند خب پس وجود مبارك پيغمبر(عليه السلام) ‌فرمود شما دو تا تهمت زديد يكي اينكه اين قرآن ساخته من است يكي اينكه اين كلام بي محتواست در حالي كه اين قرآن ساخته من نيست كلام الله است يك در حالي كه بصيرت است و هدايت است و نور اين دو مي‌گوييد نه خوب گوش بدهيد ببينيد حرفهايش چيست ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ﴾ اين را بعد از اينكه فرمودند: ﴿وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُدَّكِرٍ﴾[15] از يك سو بعد از اين كه فرمودند: ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ﴾[16] از سوي ديگر تا مي‌توانيد به اندازه وسعتان قرآن بخوانيد بعد فرمودند وقتي كه شما نمي‌خوانيد ديگران مي‌خوانند ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ تا معلوم بشود كه مبداء فاعلي‌اش خداست از يك سو و نظام داخليش هم بصيرت است و هدايت است و بينه است و نور است از سوي ديگر مشابه اين مضمون در سوره مباركه «انعام» قبلا گذشت آيهٴ 104 سورهٴ مباركهٴ «انعام» همين مضمون بود كه قبلاً بحثش گذشت آيهٴ 104 سورهٴ «انعام» اين است ﴿قَدْ جَاءَكُم بَصَائِرُ مِن رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهِا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ ٭ وَكَذلِكَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ وَلِيَقُولُوا دَرَسْتَ وَلِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ٭ اتَّبِعْ مَاأُوْحِيَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ لاَإِلهَ إِلاّ هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِين﴾ چه اينكه در همان سوره مباركه «انعام» راه بررسي اينكه اين بصيرت است و از ناحيه خداست آيهٴ 155 سورهٴ مباركهٴ «انعام» و بعد اين است ﴿وَهذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ٭ أَن تَقُولُوا إِنَّمَا أُنْزِلَ الْكِتَابُ عَلَي طَائِفَتَيْنِ مِن قَبْلِنَا وَإِن كُنَّا عَن دِرَاسَتِهِمْ لَغَافِلِينَ ٭ أَوْ تَقُولوا لَوْ أَنَّا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْكِتَابُ لَكُنَّا أَهْدَي مِنْهُمْ فَقَدْ جَاءَكُم بَيِّنَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَهُدي وَرَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَذَّبَ بِآيَاتِ اللّهِ وَصَدَفَ عَنْهَا سَنَجْزِي الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ آيَاتِنَا سُوءَ الْعَذَابِ بِمَا كَانُوا يَصْدِفُونَ﴾ خب بعد بين القرائت است اثناء قرائت كه نيست اين قرائت كه تمام شد آن قاري نفسي تازه مي‌كند مي‌گويند احسن خب اگر اين تعبير ذات اقدس الهي درباره قرآن كريم فرمود در سورهٴ مباركهٴ «يونس» مشابه اين است كه آيه پانزده سورهٴ مباركهٴ «يونس» اين است ﴿وَإِذَا تُتْلَي عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَايَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ مَا يُوحَي إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾ خب براي اينكه معلوم بشود گوينده اين كلام ذات اقدس الهي است و خود كلام هم هدايت است و بينه است فرمود: ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ اين اصل كلي است درباره قرآن شناسي اما اينكه تطبيق شده است بر خطبه‌هاي نماز جمعه يا نماز عيد فطر يا نماز عيد قربان و همچنين تطبيق شده است بر قرائتهاي نماز جماعت اين ديگر جمع يا تطبيقي است كه بعداً به وسيله اهل بيت(عليه السلام) ظهور كرده است به نظر ما گرچه آنها هم مشابه اين روايات را دارند وگرنه اين آيه در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» است سورهٴ مباركهٴ «اعراف» در مكه نازل شد در مكه سخن از نماز عيد قربان و عيد فطر و نماز جمعه و خطبه‌هاي نماز جمعه و امثال ذلك نبود و اما در جريان نماز جماعت هم يك نماز جماعت محدودي بود وجود مبارك پيغمبر بود اميرالمومنين بود و حضرت فاطمه زهرا(عليهم الصلاة و السلام) بود اين نماز جماعت رسمي به آن صورت كه در شأن نزول اين روايات آمده نيست البته غالب اين روايات در بحثهاي تفسيري ضمناً مطرح مي‌شود شما هم بحثهاي روايات را حتماً جداگانه ببينيد ولي غالب آن بحثها در همه اين اثنا بحثهاي تفصيلي بازگو مي‌شود گفتند به اين كه منشأ نزول اين كريمه ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ اين است كه وقتي پيغمبر(عليهم السلام) را مشغول قرائت قرآن بود وقتي فرمود ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ﴾ آنها كه پشت سر حضرت بودند آنها مي‌گفتند ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ﴾ كلمه كلمه مي‌گفتند بعد آيه نازل شد كه نه وقتي حضرت مشغول قرائت قرآن است شما ساكت باشيد اين يك شأن نزول و يك تطبيق شأن نزول يا تطبيق ديگر اين است كه وقتي حضرت مشغول نماز جماعت بود كسي وارد مي‌شد سؤال مي‌كرد كه ركعت چندم خب پاسخ مي‌دادند آيه نازل شد كه نه شما در نماز حرف نزنيد فقط گوش بدهيد يا در نماز از يكديگر مطالبي مي‌پرسيدند آيه نازل شد كه در نماز حرف نزنيد فقط گوش بدهيد اينها همه تطبيقهاي بعدي است وگرنه در فضاي نزول و جو نزول و شأن نزول اينكه سورهٴ مباركهٴ «اعراف» است و [سوره] «اعراف» در مكه نازل شد و در مكه نماز جماعت به آن صورت نبود اينها معناي مصاديق بعدي است معناي روشن آيه اين است كه در برابر قرآن گوش بدهيد ساكت باشيد البته اين هم كه بعضيها معنا كردند معنايش درست است اما معناي آن مطلب درست است اما معناي آيه ناظر به او نيست آنكه تفسير كردند برخيها گفتند به اينكه ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ يعني در برابر معارف قرآن، احكام قرآن، حكم قرآن، دستورات قرآن حرفي از خودتان نياوريد اين درست است اين را در ﴿لاَ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرسُولِهِ﴾[17] گفته مي‌شود و آيات ديگر اما آن معناي باز و روشن اين آيه اين است كه وقتي در محدوده تلاوت آيات الهي خوانده مي‌شود شما خوب گوش بدهيد تا اينكه انشاء الله از تلاوت به تعليم كتاب و سنت برسيد و از آنجا به تزكيه راه پيدا كنيد

پرسش ...

پاسخ: آن آمادگي است براي استماع البته چون كل واحد وظيفه خودشان را دارند انجام مي‌دهند اين روايتها را قرطبي نقل كرده است اين دو، سه‌تا شأن نزول را اين ﴿لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾ را بعضي اهل معرفت گفتند كه افعال ترجي ذات اقدس الهي حكم واجب را دارد اين لعل شايد خدا بايد است در بعضي از كتابهاي ادبي هم هست كه لعل و ليت‌اي كه قرآن ياد مي‌كند اينها به معناي شايد نيست چون هرچه را كه خدا با شايد ذكر مي‌كند بايد است اين مطلب خودش درست است يعني درباره ذات اقدس الهي شك و ترديدي نيست او به كل شيء عليم است و قطع هم دارد با علم شهودي اما معنايش اين نيست كه لعل‌اي كه به كار رفته است اين شايد به معني بايد است چون اين لعل در مقام فعل خداست اين يك اين فعل زمينه اميد را فراهم مي‌كند نه صد در صد براي اينكه هيچ كسي آگاه از حسن خاتمه يا سوء خاتمه نيست اين كار مثل ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[18] خب اين تقوا و مانند آن از زمينه روزه پديد مي‌آيد نه اينكه حالا اگر كسي روزه گرفت الا و لابد تا آخر عمر باتقوا مي‌ماند اين اقتضاي تقوا يا رحم را دارد اما موانع فراواني در راه است تا انسان اين موانع را پشت سر نگذارد كه روشن نيست به كجا مي‌رسد «الغني و الفقر بعد العرض علي الله»[19] اين از بيانات نوراني حضرت امير(عليه السلام) است كه نقل شده است «ان الغنا و الفقر بعد العرض علي الله» پس تا به لقاء الله نرسيديم تا به محكمه حساب الهي نرسيديم همه در حد شايد است بين خوف و رجاء هيچ كس نمي‌داند كه اين عمل آيا به مقصد مي‌رسد يا خداي ناكرده حوادث تلخ او را از بين مي‌برد لذا چون اين كلمات در مقام فعل خداست نه در مقام ذات خدا و افعالي كه گفته مي‌شود در حد شايد است و در حد اقتضاست نه سبب تام بنابراين لعل در همه اين موارد معناي خاص خودش را دارد ترجيّ چون در مقام فعل است همان به معني ترجيّ است و در حد شايد خواهد بود تتمه بحث مي ماند حالا ما چون در آستانه انتخاباتيم يك جمله را عرض بكنم شما بزرگان اگر مسافرت مي‌كنيد كه به مومنين اين حرفها و فرمايشاتتان را مي‌فرماييد و اگر نه كه به ديگران اگر يك امر واقع امر اسلامي شد ديگر نمي‌شود مسامحه كرد ما بايد دو تا كار بكنيم هم خودمان شركت كنيم و ديگران را به شركت كردن وادار كنيم و هم اينك بيننا و بين الله كسي كه به اسلام و اسلام فقاهتي و به امام و به مسير رهبري و ولايت و دماء شهدا و آب و خاك قرآن پسند و عترت پسند تلاش و كوشش كنيد كه اين رأي بدهند هرگز راي خداي ناكرده ضعيف نباشد كم نباشد چه اينكه منتخب هم بايد انشاءالله اصلح باشد و قرآن كريم در مسائل اجتماعي تأكيد مي‌فرمايد به اينكه مردان الهي و مومنين كساني‌اند كه ﴿إِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَي أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ يَذْهَبُوا حَتَّي يَسْتَأْذِنُوهُ﴾ در امرهاي اجتماعي فرمود شما رهبرتان را تنها نگذاريد بالأخره اين دين تا زمان وجود مبارك حضرت(سلام الله عليه) بايد ظهور داشته باشد حالا در هر عصري يك والي يك ولي يك رهبري بالأخره امت اسلامي دارد حالا فرض كنيد در مسائل فتوا اگر شد مرجع تقليد را نبايد تنها گذاشت در مسئله رهبري شد رهبر را نبايد تنها گذاشت فرمود مومنين واقعي كسانيند كه ﴿إِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَي أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ يَذْهَبُوا حَتَّي يَسْتَأْذِنُوهُ﴾ اين جريان حنظله غسيل الملائكه(رضوان الله عليه) هم همين است او شب دامادي او بود شب زفاف او بود اين با اجازه بالأخره آن شب را منزل ماند و جبهه نرفت فرمود به اينكه بسيار خب حالا در شب زفاف اين بخواهد جبهه نيايد فردا در جبهه شركت كند بايد در حضور يك عده‌اي از خود پيغمبر(عليه السلام) استيذان كند اجازه بگيرد تا ديگران بفهمند كه حنظله چون معذور بود نيامد فرمود اگر كسي معذور است نبايد كه من معذورم شركت نكند بلكه عذرش را علني بازگو كند تا همگان بفهمند كه او معذور است همين كار را هم حنظله كرده است فرمود: ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَي أَمْرٍ جَامِعٍ﴾[20] اين آيه اين چنين نيست كه تلاوتش براي ما مانده باشد و عملش براي 1400 سال قبل باشد كه اين آيه براي هميشه زنده است اگر قرآن حي لايموت است آيات او حي لايموت است احكام و حكم او حي لايموت است اين آيه هم همان‌طور است ديگر اين چنين نيست كه خداي ناكرده اين آيه مرده باشد كه ساير آيات هم همين طور است الان شما مي‌بينيد اين رئيس جمهور آمريكا در شديدترين شرايط در برابر دوربين قرار مي‌گيرد و نشان مي‌دهد كه ما به آينده اميدواريم به آينده ايران اميدواريم ارتباط ما بد نيست مي‌خواهيم رابطه برقرار كنيم از اين حرفها و مرتب دارند اين انتخابات را نگاه مي‌كنند و مي‌گويند ما داريم انتخابات را نگاه مي‌كنيم ببينيم كه مجلس ششم چه مي‌گذرد و خداي ناكرده اگر كسي غفلت كند نمي‌شود گفت به اينكه خون شهدا اثر مي‌گذارد بالأخره اين همه شهدا و آزادگان و مفقودان و جانبازان همه اين پانصد هزار نفر يك طرف و حسين‌بن‌علي طرف ديگر اينها كه به اندازه حسين ابن علي(سلام الله عليه) نخواهند شد اگر امت حضور نداشته باشند آن خون مدتها هدر رفت و اينكه ما بگوييم نظام شاهنشاهي 2500، 2500 ساله اينها همه كه ساساني و ساماني و اشكاني و اينها نبودند كه از همين قوص صعود كه شما شروع مي‌كنيد پهلوي است و قجر است و كم كم صفوي بعد مي‌رسيد به عباسيان و مروانيان و امويان بعد كم كم ساساني و ساماني و اشكاني اينهاست رژيم 2500 ساله بخش وسيعي از اين 2500 ساله شاهنشاهي را اينها تشكيل دادند ايران يك قسمت مهم و قرنها در اختيار همين عباسيها و امويها و مروانيها بود مگر بني العباس كم سلطنت كردند همه اينها آمدند دين را و خلافت الهي را و آن ولايت الهي را به سلطنت تبديل كردند اگر ما بگوييم دماء شهدا اثر دارد يك طرف قضيه است اين دما شهدا يك شمشير خوبي است اما بايد دست كسي باشد يا نه يك كتاب خوبي است ولي كسي بايد ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ وقتي سخن از خون شهدا است ﴿فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ بهره برداري كردن لازم است ديگر وگرنه ـ معاذ الله ـ ممكن است اين خونها هدر برود الان مجموع شهدايي كه انقلاب اسلامي به پيشگاه قرآن و عترت هديه كرده است كه حشر همه اينها با اولياي الهي ‌باشد اينها هيچكدام به اندازه حسين‌بن‌علي نمي‌شود او كجا و اينها كجا خب اين حسين‌بن‌علي آن‌طور شهيد كردند بعد هم اسلام را اينها به اسارت گرفتند اينكه وجود مبارك حضرت امير در خطبه در آن عهد نامه مالك اشتر دارد به اين عهد نامه هم در تحف العقول حسن‌بن‌علي شعبه آمده هم در مدارك ديگر آمده گوشه‌اي از آن در نهج البلاغه آمده اين عهدنامه خيلي مفصل‌تر از آن است كه در نهج البلاغه آمده ولي همه آن محدثان و راويان اين جمله را نقل كردند كه وجود مبارك حضرت علي(سلام الله عليه) به مالك فرمود: «فانن هذا الدين قد كان اسيرا في ايدي الاشرار يعمل فيه بالهوي و تطلب به الدنيا»[21] فرمود يك ديني بود اسير و من قيام كردم و اين دين را از اسارت آزاد كردم يك نمازي بود اسير يك قرآني بود اسير يك عترتي بود اسير ما براي آزادي دين تلاش كرديم «فان هذا الدين قد كان اسيرا في ايدي الاشرار» با اسير چه مي‌كنند؟ با اسير يكي از اين كارها را مي‌كنند يا پول مي‌گيرند و آزاد مي‌كنند ﴿فَإِمَّا مَنَّاً بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً﴾[22] يا اعدامش مي‌كنند يا به بردگي مي‌گيرند يكي از اين سه كار است در حكم اسارت ديگر امويان همين سه كار را كردند يعني اين دين را به اسارت گرفتند بعد از اينكه ثقيفه بني ساعده تشكيل شد اينها اين دين را به اسارت گرفتند وجود مبارك حضرت امير اين شاعر نبود ـ معاذ الله ـ كه اغراق و مبالغه و امثال و ذلك داشته باشد احسنه اكذبه هيچ فرقي بين او و قرآن كريم نيست اين‌طور حرف مي‌زنند خب اگر هيچ فرقي بين سخن معصوم و چون هر دو وحي است ديگر اين نيست حضرت فرمود: «فان هذا الدين قد كان اسيرا في ايدي الاشرار يعمل فيه بالهوي و تطلب به الدنيا» خب و با اسير چه مي‌كنند؟ يا اسير را به عنوان رق و برده قرار مي‌دهند مي‌فروشند يك يا پول مي‌گيرند آزاد مي‌كنند دو يا اعدامش مي‌كنند اين سه با اسير همين كار را مي‌كنند ديگر اموي و مرواني دو تا كار كردند با اسير هيچ كس نبود كه اين دين را از دست آنها آزاد بكند آنها يك پول سنگيني مي‌خواستند هيچ كس هم نبود و از طرفي هم مي‌دانستند دين آزاد بشود آنها را به بند مي‌كشد با آزادي دين هيچ تصميمي نگرفتند اين دين را يك مدتي برده كردند مي‌فروختند بعد هم شروع كردند به اعدام كردن دين بردگي‌اش همان است كه ابوريحان بيروني نقل مي‌كند و ابوالحسن عامري نقل مي‌كند اينها همه براي بزرگان قبل از هزار سالند همه از حكما و صاحب نامان اسلامي‌اند هم ابوالحسن عامري نيشابوري هم ابوريحان بيروني كه معاويه براي تأمين بودجه‌هاي خود اين بتها را مجلل مي‌كرد و مكلل مي‌كرد به زر و زيور و از راه كشتي صادر مي‌كرد براي ملوك هند آنهايي كه بتخانه شخصي داشتند بعضي افراد عادي آن گداهاي هندي همين چوب و سنگ را مي‌پرستيدند سلاطين بت پرست آن بتهاي مجلل را مي‌پرستيدند اين بتهاي در خانه‌ها داشتند در خانه‌هاي شخصي داشتند بتكده‌هاي شخصي داشتند مجلل و مكلل به زر معاويه ديد كه اين بتها خريدار خوبي دارد اينها را مجلل مي‌كرد و مزين مي‌كرد از راه كشتي صادر مي‌كرد به بت پرستان هند، سلاطين هند و از آنجا سرمايه جمع مي‌كرد اين دين فروشي بود ديگر يعني شرك فروشي بود بت فروشي بود اين صريحاً بردگي اسلام است يعني اسلام را مي‌فروخت اسلام فروشي بود در حقيقت اين كار معاويه بود تا جريان كربلاي حسين‌بن‌علي(سلام الله عليه) رسيد آن پسر همين معاويه(عليهما لعان الله والملائكة والناس اجمعين) اين دين را اعدام كرد گفت «لعبت هاشم بالمك فلا ٭٭٭ خبر جاء و لا وحي نزل» صريحاً دستور اعدام دين را داد اين تنها با حسين‌بن‌علي بود با دودمان پيغمبر و با اسارت اينها كه بسنده نمي‌كرد اين آمده تا اعلام كند در آن مجلس رسمي كه لعبت هاشم بالمك فلا ٭٭٭ خبر جاء و لا وحي نزل» «ليت اشياخي ببدر شهدوا» بعد گفت «ثم قالوا يا يزيد لا تشل» بنابراين اين چنين نيست كه ما بگوييم خون شهدا حافظ است همه اينها يك طرف و حسين‌بن‌علي يك طرف ديگر نه مثل او كسي آمد نه آمدني است اينها چه كساني هستند و او چه كسي هست و اگر ملت خداي ناكرده بيدار نباشد اين آمريكا كه دندان نشان مي‌دهد با همين وضع مي‌آيد آن وقت آمده اينها جهنمي هستند كه ﴿لاَ تُبْقِي وَلاَ تَذَرُ﴾ بنابراين حضور همه ما بيننا و بين الله تشويق مردم رعايت مردم اگر با تلفن اگر با نامه به شهرمان به روستايمان هر جا دسترسي داريم مردم را تشويق كنيم به عنوان يك واجب ديني در انتخابات شركت كنيم اولاً و بيننا و بين الله هر كه را اصلح تشخيص داديم كه مسلمان است تابع ولايت است خط امام است اين كشور را و اين قرآن را و اين عترت را و اين انقلاب را نه برده مي‌كند نه مي‌فروشد به او راي بدهيد اميدواريم انفاس قدسي همه شما پاداش دنيا آخرت داشته باشد.

«و الحمد لله رب العالمين»


[1] انبیاء/سوره21، آیه27.
[2] اسراء/سوره17، آیه82.
[3] طه/سوره20، آیه124.
[4] طلاق/سوره65، آیه2 ـ 3.
[5] طلاق/سوره65، آیه2.
[6] طه/سوره20، آیه124.
[7] اعراف/سوره7، آیه198.
[8] اسراء/سوره17، آیه27.
[9] بقره/سوره2، آیه15.
[10] فصلت/سوره41، آیه26.
[11] حجرات/سوره49، آیه2.
[12] حجرات/سوره49، آیه2.
[13] مجادله/سوره58، آیه11.
[14] مجادله/سوره58، آیه11.
[15] قمر/سوره54، آیه17.
[16] مزمل/سوره73، آیه20.
[17] حجرات/سوره49، آیه1.
[18] بقره/سوره2، آیه183.
[19] . نهج‌البلاغه، حكمت 555.
[20] نور/سوره24، آیه62.
[21] . نهج‌البلاغه، نامهٴ 433.
[22] محمد/سوره47، آیه4.