78/03/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/سوره اعراف/آیه 166 و 167
﴿فَلَمَّا عَتَوْا عَن مَا نُهُوا عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ﴾ ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلَي يَوْمِ القِيَامَةِ مَن يَسُومُهُمْ سُوءَ العَذَابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ العِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيم﴾
در جريان مسخ تبهكاران اسرائيلي آياتي در سورهٴ مباركهٴ «مائده» و مانند آن بود كه دلالت ميكرد برخي از آنها به صورت بوزينه مسخ شدند و بعضي از آنها به صورت خنزير شايد ناظر به اين باشد كه آن بزرگانشان به صورت خنزير درآمدند و دنبالهروهاي آنها به صورت بوزينه، البته تناسب بين كيفر و جرم محفوظ است بعضي از آنها جرمشان طوري بود كه اوصاف خنزيري در آنها زياد بود بعضي از آنها جرمشان طوري بود كه اوصاف بوزينهاي در آنها زياد بود لذا اينها به دو گروه تقسيم شدند و اين با ذلت همراه است همان طوري كه در قيامت به عدهاي گفته ميشود ﴿اخْسَئُوا﴾ در دنيا هم درباره اين گروه و امثال اين گروه گفته ميشود ﴿خَاسِئِينَ﴾ يعني با حقارت و ذلت قهراً عذاب ظاهري با عذاب روحي و معنوي آميخته است بعد فرمود به اينكه اين حكم درباره اسرائيليها ادامه دارد خداوند اعلام كرده است كه من سوگند ياد كردهام تا روز قيامت اينها گرفتار عذاب ذلت باشند البته گروه كمي از اينها اهل توبه و انابهاند برميگردند و مشمول رحمت الهي خواهند بود وگرنه سيره غالب اينها همان مكر و نقض عهد و امثال ذلك است آنگاه ذات اقدس الهي درباره كساني كه به چنين سيره سيه مبتلا هستند اعلام كرده است كه من سوگند ياد كردهام كه تا روز قيامت اينها تحت سلطه باشند عذاب الهي چند قسم است يك قسم عذابي است كه خودش مستقيما گروهي را عذاب ميكند حالا يا با سيل است يا با زلزله است يا با عذابهاي ديگر يك قسم عذابي براي اينكه اينها تحت ذلت قرار بگيرند كساني را بر اينها مسلط ميكند اگر انسان به وسيله سيل يا زلزله تخريب بشود آواره بشود فقط عذاب جسمي است ديگر ذلت و حقارت را تحمل نميكند ولي اگر گروهي بر اينها مسلط بشوند و اينها را آواره كنند گذشته از عذاب ظاهري عذاب روحي هم هست يعني نشانه تحقير است و شكست است و امثال ذلك اينكه ذات اقدس الهي فرمود به اينكه ﴿قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ﴾[1] و مانند آن اين ناظر به آن است كه گروهي را خداوند به دست مومنين عذاب ميكند چه اينكه گروهي را هم به دست ظالمين عذاب ميكند در سورهٴ مباركهٴ «انعام» در ذيل آيه ﴿وَكَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً﴾[2] آنجا گذشت كه خداوند گاهي ظالمي را بر ظالم مسلط ميكند بدون اينكه آن مظلوم مأجور باشد در عين حال كه مظلوم است مأجور هم نيست فرمود: ﴿وَ كَذلِكَ نُوَلّي بَعْضَ الظّالِمينَ بَعْضًا﴾ كه البته اين بايد توضيح داده بشود كه اين گروهي كه از طرف خدا مبعوثاند هم مبعوث و اعزام تكويني ميشوند هم اعزام تكويني و تشريعي آنجا كه فقط اعزام تكويني است يك رسالت تكويني دارند مثل اينكه فرمود: ﴿أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَي الكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾[3] يا ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لاَيُؤْمِنُونَ﴾[4] آنجا كه شيطان رسالت الهي را به عهده ميگيرد فقط يك كار تكويني است با اينكه خودش هم معاقب است تشريعاً مأذون نيست ولي تكويناً خدا تخليه كرده است يعني رها كرده است يعني مانع را برداشت يا آنجا كه فرمود: ﴿وَكَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً﴾ هم از اين قبيل است يك وقت است كه يك ... تشريعي آميخته با تكوين است يعني گذشته از اينكه موانع تكويني را برميدارد و تكوينا اذن ميدهد همان طوري كه به گروهي ديگر اذن ميدهد چه اينكه در بحث سورهٴ مباركهٴ «بقره» ذيل جريان هاروت و ماروت و ساحران گذشت كه ﴿يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ المَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ﴾[5] هر كسي بخواهد به ديگري آسيب برساند تا اذن تكويني خدا او را همراهي نكند كه قدرت ندارد حتي ساحران و گاهي گذشته از اذن تكويني اذن تشريعي هم هست نظير اينكه فرمود: ﴿قاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْديكُمْ﴾[6] در آنجا كه ذات اقدس الهي كفار را به دست مومنين عذاب ميكند اين گذشته از اذن تكويني اذن تشريعي را هم به همراه دارد پس دو نحو ذات اقدس الهي اذن ميدهد و مانع را برطرف ميكند يك وقت است خصوص تكوين است يك وقت تكوين و تشريع باهم است ديگر ممكن نيست يك جا تشريع باشد و تكوين نباشد اصل تكوين است گاهي تشريع مطابق با اوست گاهي مخالف با اوست وقتي مخالف با او بود ميشود معصيت مطابق با او بود ميشود جهاد في سبيل الله و اين مطلب را ذات اقدس الهي به صورت رسمي اعلام كرد خدا اعلام كرد كه من سوگند ياد كردم ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ﴾[7] اين لام ﴿لَيَبْعَثَنَّ﴾ جواب قسم است يعني اذ تاذن ربك انه اقسم سوگند ياد كرد كه حتماً در اين اسرئيليها يك عده را مسلط ميكنم پس اعلان عمومي از يك طرف سوگند از طرف دوم و نون تاكيد ثقيله از طرف سوم همه نشانه آن است كه اين اسرائيليها استحقاق عذاب را دارند براي اينكه با مشاهده آن همه آيات بينه به تبهكاريشان ادامه ميدادند و در زمان پيغمبر اسلام(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هم بعد از اينكه آيات الهي روشن بود ﴿يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ﴾[8] باز بر لجاج و لدود بودنشان ميافزودند و در عصر كنوني هم كه مشخص است ﴿وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ﴾ در جريان قوم فرعون كه ﴿يَسُومُونَكُمْ سُوءَ العَذَابِ﴾ يا ﴿يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ﴾[9] آنجا آمده است كه اين ﴿يَسُومُون﴾ ريشه لغوياش از همان سوم است به معناي چريدن در بيابان و حيوانات و گوسفندهاي بيابانچر را ميگويند حيوان سائمه در قبال حيوان معلوفه گوسفند معلوفه كه زكات خاص خود را دارد و كمتر از زكات سائمه است براي آن است كه اين زحمت دستپروري دارد اما گوسفندان سائمه در فضاي باز از همان علفهاي طبيعي استفاده ميكنند تعليف اينها و چراندن اينها خيلي سخت نيست غرض آن است كه سائمه يعني به حيواني ميگويند كه در فضاي باز ميچرد ﴿يَسُومُونَكُمْ سُوءَ العَذَابِ﴾[10] يعني اينها را به صورت يك حيوانات عذابچر قرار دادند كه اينها در حد حيوان بودند يك چراگاه آنها هم ميدان عذاب بود فقط عذاب ميچريدند علفشان عذاب بود آبشان عذاب بود و مانند آن ﴿يَسُومُونَكُمْ سُوءَ العَذَابِ﴾ البته معاني ديگر براي «يسومون» ذكر شد تحليل لغوي شد ولي آنجا به اين نتيجه رسيديم كه ﴿يَسُومُونَكُمْ سُوءَ العَذَابِ﴾ يعني عذابچر ميكردند برخورد با اينها برخورد حيواني بود نه انساني اينها را در بيابان عذاب رها ميكردند.
پرسش ...
پاسخ: مفعول مطلق نوعي است يعني عذابا سيئا عذاب بد يا تاكيد است براي آن ﴿وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ﴾ پس معلوم ميشود كه اين اسرائيليها كه معذباند تنها به عذاب بلاواسطه معذب نيستند نظير سيل و زلزله و طاعون و امثال اينها بلكه به دست بندگان خدا معذباند تا گرفتار خزي دنياي هم باشند حالا يا بندگان صالح يا افرادي مثل بخت و نصر بر اينها مسلط ميشوند و اينها را به سوي عذاب سائمه ميكنند ﴿مَن يَسُومُهُمْ سُوءَ العَذَابِ﴾ بعد فرمود: ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ العِقَابِ﴾ آياتي كه درباره عقاب الهي است مثل آياتي كه درباره رحمت الهي است چند طايفه است يك وقت خصوص عذاب ذكر ميشود مثل اينكه آنجا دارد ﴿إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ﴾[11] يا ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ العِقَابِ﴾ يا مانند آن يك وقت است آياتي است كه دلالت ميكند بر خصوص رحمت و مغرفت اين هم آن آياتي كه فقط از تبهكاري، تبهكاران سخن به ميان ميآيد عهده دار همين اين منتقم بودن خدا و سريع العقاب بودن خدا و مانند آن است آن آياتي كه مضمونش توبه و انابه و تقواي پرهيزكاران است پايانش غفران و رحمت و عنايت الهي است اما آياتي كه ميخواهد بيان كند خداوند دو صفت دارد هم عقاب دارد هم رحمت آن براي آن است كه هر دو امر را هم وعده را هم وعيد يا هم تبشير را هم انذار را لازم بود يك جا ذكر بكند نظير ﴿وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ َلأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ﴾[12] يا ﴿بِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الغَفُورُ الرَّحِيم ٭ وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ العَذَابُ الأَلِيمُ﴾[13] براي اعلام اينكه ذات اقدس الهي داراي دو صفت است پس آيات تا كنون به سه طايفه تقسيم شد يك آيه برابر با مضمون فقط عذاب الهي را ذكر ميكند طايفه ديگر آيهاي است كه برابر با مضمون او فقط رحمت الهي را ذكر ميكند طايفه سوم آياتي است كه برابر با مضمون بيانگر اين است كه ذات اقدس الهي داراي قهر و مهر است در صدد وعد و وعيد است از يك سو تبشير و انذار است از سوي ديگر و مانند آن و بدون اينكه به هيچ كدام از اين دو جهت آن صبغه اصالت را بدهد اما طايفه چهارم طايفهاي است كه در عين حال كه وعده و وعيد هر دو را به همراه دارد در عين حال كه در صدد تبشير و انذار است يكي از آنها بر ديگري رجحان دارد حالا يا مغفرت الهي يا قهر و غضب الهي به حسب مورد اساس كار اين است كه نه ذات اقدس الهي اشد المعاقبين است في موضع النكال و النقمة، ارحم الراحمين است في موضع الرحمة آنجا كه جاي رحمت است ارحم الراحمين است آنجاه كه في موضع النكال و النقمة است اشد المعاقبين است درباره اسرائيليها از اين قبيل است يعني در عين حال كه وعده وعيد را بيان ميكند تبشير و انذار را بيان ميكند هر دو صفت را بازگو ميكند و مردم را به هر دو صفت آشنا ميكند اما صبغه آن سبقت غضب بر رحمت در اينجا هست كه از بس اينها تبهكارند لذا فرمود به اينكه ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ العِقَابِ﴾ نه خدا عذاب دارد و منتقم است فرمود سريعالعقاب است و آيه هم صدرش هم نشان ميدهد كه گرچه خداوند غفور رحيم است اما اينها راهي براي استفاده از غفران و رحمت الهي را نگه نداشتند همه راهها را بستند ﴿وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ﴾ چرا؟ براي اينكه ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَسَريعُ الْعِقابِ﴾ اما اينچنين نيست كه راه براي توبه و انابه بسته باشد ﴿وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحيمٌ﴾ مغفرتش هست رحمتش هست
مطلب ديگر اين است كه در بحثهاي قبل بازگو شد كه هر كسي خلاف ميكند مستقيماً به خودش ميكند و هر كسي اطاعت ميكند مستقيماً به خودش ميكند البته آثار معصيت به ديگران ميرسد يا آثار اطاعت به ديگران ميرسد لكن اين سايه كار اوست اصل كار او به خود او برميگردد مثال زده شد به اينكه اگر كسي در اتاق اختصاصي خودش همانجايي كه زندگي ميكند در كنار او يك درختي را غرس بكند گلي بكارد بالأخره از بوي گل خودش استفاده ميكند از ميوه آن درخت خودش استفاده ميكند گاهي هم ممكن است سايه اين درخت عابري را متنعم بكند يا نسيمي بوزد بوي اين گل را به مشام رهگذر پشت ديوار برساند اما آنها خيلي بالتبع است آنچه دائماً مورد استفاده است براي خود انسان است يا دائماً مورد سوء بهره برداري است مال خود انسان است آياتي كه در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» است آيه هفت سورهٴ مباركهٴ «اسراء» ﴿إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ ِلأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها﴾ هم همين معنا را ميرساند آن لام، لام اختصاص است نه لام مشاكله تا گفته بشود اين لام منفعت است تا گفته بشود از سنخ مشاكله است لام منفعت مثل له و عليه ميگويد اين مطلب له اوست يا اين مطلب عليه اوست آن لام به معني منفعت است در قبال علي به معني ضرر است اين لامي كه فرمود: ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِكُمْ﴾ لام منفعت نيست تا در قبالش علي باشد كه بفرمايد و ان عسيتم فعلي عليها منتها عليها را نفرمود لها را فرمود براي مشاكلت اگر لام اول لام منفعت بود مقتضاي مقابله اين بود كه بفرمايد إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ ِلأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَعليَها منتها عليها نفرمود لها فرمود للمشاكله لكن لام اول لام اختصاص است نه لام منفعت ان احسنتم فهو مختص لانفسكم لذا ان اساتم هم فلها آن هم مختص لانفسكم سرّش آن است كه اگر يك كسي كار خير ميكند ارتباطش را با خدا برقرار ميكند آن فيض و فضلي كه از ناحيه ارتباط با خدا برقرار ميكندو فراهم ميكند آن كجا بهرهاي كه به ديگران رساند آن كجا حالا بر فرض براي كسي خانه ساخت يا كسي را از مرگ نجات داد اگر كسي غريقي را از مرگ نجات داد حد اكثر آن است كه به او اين حيات موقت گذرا را براي او حفظ كرد همين اين كجا و آن حيات ابد كه در اثر احسان به ديگران از ذات اقدس الهي دريافت ميكند آن كجا آن يك چيز ديگر است اين سايهاي است كه از شجره طوباي حسنه او به ديگري رسيده است بنابراين سيئه هم همين طور است حالا اگر كسي ديگري را كشت ـ معاذالله ـ خودش به عذاب ابد گرفتار ميشود ﴿وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِدًا﴾[14] شخص را از حيات چند روزه محروم كرده كه آن بعد به فيض دائمي ميرسد اگر مظلوم بود ولي اين ظالم به آن عذاب ابد گرفتار ميشود پس آنچه را كه به ديگري ميرسد سايه اين كار است اين روي برهانهاي عقلي كه شواهد نقلي هم آن را تأييد ميكند اما آيه سورهٴ مباركهٴ «نساء» يعني آيهٴ 107 و 108 سورهٴ مباركهٴ «نساء» آن با آيهٴ بعدي تكميل ميشود آيهٴ 110 به وسيله 111 همان سورهٴ «نساء» تبيين ميشود در آيهٴ 110 سورهٴ مباركهٴ «نساء» اينچنين آمده است فرمود: ﴿وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللّهَ يَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَحيمًا﴾ ممكن است گفته شود كه اين آيهٴ 110 گناهان را دو قسم كرد يكي سوء است نسبت به ديگري يكي ظلم است نسبت به نفس پس هميشه گناه ظلم به نفس نيست بعضي از گناهان است كه ظلم به غير است بعضي از گناهان است كه ظلم به نفس اين تقابل نشان ميدهد كه همه معاصي عليه خود انسان است پاسخش اين است كه آن كه ندارد ﴿مَن يَعْمَلْ سُوءاً﴾ يعني سوء للغير كه شايد بتوان گفت به قرينه ﴿يَظْلِمْ نَفْسَهُ﴾ يعني من يعمل سوء لنفسه اين يك آيه بعد جامع است ميفرمايد هر كس گناه كرد عليه خود گناه كرد ﴿وَ مَنْ يَكْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّما يَكْسِبُهُ عَلى نَفْسِهِ﴾ اين اثم اصل كلي است جامع است هم آن سوء را شامل ميشود هم اين ظلم به نفس را اين يك بعد به صورت حصر ذكر ميكند ميفرمايد هر كس معصيت كرد عليه خود كار كرد چيزي از ديگري نگرفت حالا آن چه را كه از ديگري گرفته ذات اقدس الهي جبران ميكند و آن هم ستمي كه به ديگري رساند نسبت به محروميتي كه خودش براي هميشه ميچشد اصلاً قابل قياس نيست پس هم آن اختصاصي كه از آيه هفت سورهٴ «اسراء» استفاده ميشود سر جايش محفوظ است هم اين حصري كه از آيهٴ 111 سورهٴ مباركهٴ «نساء» برميآيد شاهد كافي است كه هر كاري را انسان ميكند با خودش ميكند ﴿وَ مَنْ يَكْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّما يَكْسِبُهُ عَلي نَفْسِهِ﴾ به ديگري آ سيب نميرساند پس آيه 110 ندارد كه ظلما سوء للغير شايد آنجا هم آن غير محذوف باشد به قرينه اين نفسا كه در قسمت ديگر است گذشته از اين ممكن است آيهٴ 110 ناظر به اين باشد كه گناهاني كه انسان ميكند دو قسم است يك مقدار اثر بيروني دارد يك مقدار بحثهاي اخلاقي و نفسي و شخصي دارد آن گاه آيهٴ 111 به صورت جامع ذكر ميكند كه چه آن سوء چه اين ظلم هر دو عليه نفس خودش است بنابراين اينچنين نيست كه اين آيه بخواهد بگويد گناه دو قسم است بعضي ظلم است نسبت به غير بعضي نسبت به خود نفس آنجا كه ظلم نسبت به نفس است مثل شرك و عقايد كه خودش روشن است آنجا كه ظلم به ديگران است سايه اين كار به ديگران ميرسد اولين بار خود انسان خود را گرفتار عذاب ابد ميكند كه ظلم به نفس است بعد سايه اين ستم به ديگري ميرسد
مطلب ديگر آن است كه از اين آيهٴ 167 سورهٴ مباركهٴ «اعراف» معلوم ميشود كه يهوديها تا روز قيامت زندهاند در سورهٴ مباركهٴ «مائده» دوتا آيه بود يكي راجع به يهوديها يكي راجع به مسيحيها از آن دو آيه استفاده شده كه اين دو گروه تا قيامت هستند چه اينكه فرمود: ﴿وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ﴾[15] يك ﴿فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ﴾[16] دو، درباره يكي از اين دو گروه القا تعبير فرمود درباره گروه ديگر به اغراء تعبير كرده است معلوم ميشود اينها الي يوم القيامه هستند حالا در بعضي از روايات نه خصوص اين آيه در بعضي از روايات آ ياتي كه الي يوم القيامه دارد به زمان ظهور حضرت ولي عصر(ارواحنا فداه) تطبيق شده است چون وقتي حضرت ظهور كرد اوضاع تقريباً برميگردد شرايط ظهور قيامت و اشراط و علايم قيامت هم يكي پس از ديگري ظهور ميكند و اگر الي يوم القيامة يعني تا زمان ظهور حضرت باز هم يك مدتي طولاني است غرض آن است كه اين دو گروه تا آن روز هستند و هم گرفتار عذاب داخلياند هم گرفتار عذاب خارجي آن عذاب داخلي را در سورهٴ «مائده» بيان فرمود: ﴿وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ﴾ يك ﴿فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ﴾ دو اين گرفتار اختلاف داخلياند اما آيه محل بحث سورهٴ «اعراف» يعني آيهٴ 167 گرفتار عذاب خارجي خواهند شد هميشه تحت سلطهاند فرمود: ﴿وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ﴾ حالا آنچه در آيات قبل گذشت كه فرمود: ﴿إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ﴾[17] مگر يك تعهد الهي پيدا كنند يا تعهد مردمي آن شايد بتواند مقيد اين اطلاق باشد اگر حبل الهي بود كه خب يعني واقعاً به حبل الله معتقد شدند معتصم شدند كه برميگردند اگر حبل مردمي بود بالأخره زير چتر يك عدهاي ديگر مثل آمريكاييها بايد بروند و خودشان را حفظ كنند الان هم اينطور نيست كه صهيونيستها بتوانند سياستهاي آمريكا را تأمين كنند گرچه سرمايه داران صهيونيست نيازهاي آنها را برطرف ميكنند ولي باز تحت قدرت آن سياستبازان بيگانهاند تحت سلطه آنها هستند فرمود: ﴿وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَريعُ الْعِقابِ﴾ گاهي خدا از عقابش سخن ميگويد كه خدا داراي عقاب است گاهي از سرعت عقاب او سخن ميگويد نظير اين آيه و آيت ديگر گاهي از اسرع بودن خدا سخن به ميان ميآيد مثل اينكه ميفرمايد ﴿أَلاَ لَهُ الحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الحَاسِبِينَ﴾ يا ﴿قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَكْراً﴾[18] اگر ديگري هيچ قدرتي ارائه نكرد خدا ميشود سريع العقاب ديگري بخواهد قدرتي ارائه كند ﴿اللَّهُ أَسْرَعُ مَكْراً﴾ است ﴿أَسْرَعُ الحَاسِبِينَ﴾ است و مانند آن
مطلب ديگر آن است كه اينكه فرمود: ﴿وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ﴾ اين ضمير ﴿عَلَيْهِمْ﴾ به اين گروهي كه در آيه قبل يعني آيهٴ 166 و 165 ذكر شدند به آنها برنميگردد چون طبق آيهٴ 166 عدهاي مسخ شدند اين ممسوخها هم مدتي كمي ميمانند دوام ندارند كه تا بعداً معذب بشوند پس اين ﴿تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ﴾ ضمير به همان اسرائيليهاي لجوج و لدود برميگردد نه به آن مسخ شدهها ضمير به همان يهوديهاي معاصر پيغمبر برميگردد و نسلهاي آنها ﴿وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَريعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحيمٌ﴾
پرسش ...
پاسخ: البته خود گناه تيره كردن دل است اما غير از اين يك عقاب ديگري هم ذات اقدس الهي دارد البته آن گاهي سريع است گاهي بطيئ گاهي خدا مهلت ميدهد تا انسان توبه كند و آن غفور و رحيم بودنش همين است
پرسش ...
پاسخ: آن كه در هر گناهي هست البته هر كسي در هر لحظه گناه ميكند قلبش تيره ميشود اين است كه در روايات دارد هيچ گناهكاري گناه نميكند مگر اينكه در آن حال ايمان از او گرفته ميشود ناظر به همين قسمت است
پرسش ...
پاسخ: در دنيا هم اگر كسي ديگري را از بين برد اين ارتباط خودش را قطع كرده منتها در قيامت ظهور ميكند الان هم براساس آيه سورهٴ مباركهٴ «نساء» كه فرمود: ﴿إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامي ظُلْمًا إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ نارًا وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيرًا﴾[19] الان هم اين شخص در عذاب است منتها احساس نميكند اينكه وجود مبارك امام سجاد(سلام الله عليه) در همان آن عرفات باطن آن اشخاص را نشان داد كه اينها حيوان بودند همين است ديگر الان هستند منتها احساس نميكنند يك كسي كه سكره حيات دنيا دارد يا سكره مقام دارد اين در عين حال كه او را مدهوش است بيهوش است در عين حالي كه او را دارند قطعه قطعه ميكنند درد را احساس نميكند آدم مست اينچنين است آدم بيهوش اينچنين است كسي كه ﴿لَفِي سْكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ﴾[20] سكرت مقام دارد سكر مقام است و جواني و مانند آن او احساس نميكند خب پس تبشير الهي در موطن خود هست و اينها را هم به رحمت و عنايت دعوت ميكند چه اينكه .. و آيه بعد هم حق آنها را حفظ ميكند ميفرمايد: ﴿وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ﴾[21] ما اينها را اولاً در ديار متفرق كرديم آن استقلال و امنيت و آرامشي كه اهل يك وطن و ميهن دارند اينها ندارند اينها متفرق در بلادند ﴿وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ﴾ اما ﴿وَمِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ﴾ بعضي از آنها آدمهاي صالحياند خداوند اين عدل و انصاف را هميشه حفظ ميكند در آيات قبل فرمود: ﴿وَمِن قَوْمِ مُوسَي أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ﴾ يعني آيهٴ 159 همين سورهٴ مباركهٴ «اعراف» كه گذشت حق آنها را حفظ كرد اينجا هم حق اينها را حفظ ميكند ميفرمايد ما اينها را فرقه فرقه كرديم در زمين پراكنده كرديم ﴿مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ﴾ آنها نه تحت عذابند كه گرفتار مسخند و مانند آن اما ﴿وَمِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ﴾ دون صلاحند دون صلاح ميشود ... طغيان و مانند آن بعد فرمود ما اينها را با حسنات و سيئات آزموديم تا برگردند ﴿وَبَلَوْنَاهُم بِالحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾ آياتي كه مربوط به امتحان بود چند طايفه بود كه در نوبتهاي قبل گذشت بعضي از آياتاند كه دلالت ميكند ما آنها را به دشواري امتحان ميكنيم بعضي ايات است كه ميفرمايند ما آنها را به رفاه و آسايش امتحان ميكنيم بعضي آياتاند كه جامع بين دشواري و رفاهاند يعني خداوند گاهي انسان را به سختي ميآزمايد گاهي به نعمت و رفاه و دولت ميآزمايد در اينجا هر دو قسم اشاره شده فرمود: ﴿وَبَلَوْنَاهُم بِالحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ﴾ اما اينكه فرمود ﴿لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾ براي آن است كه برخي از آنها از دينشان ارتداد داشتند يا از نعمت ولايت ارتداد داشتند يا از نعمتهاي ديگر ارتداد داشتند اينها اگر توبه كردند رجوع صادق است يك عده از همان اول منحرف بودند اينها اگر توبه كردند به لحاظ فطرت رجوع است وگرنه سابقهاي نداشتن تا رجوع صادق باشد ميفرمود ﴿لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾ يعني برگردند يعني به لحاظ فطرت چون داراي نورانيت ايمان بودند اگر به مقتضاي فطرت عمل بكنند اين رجوع محسوب ميشود اين دو تعبير و دو وجه وجه سوم آن است كه مرحوم امين الاسلام در ذيل آيه آيه الكرسي همان حرف را زدند كه الان جمعي همان حرف را ميزنند ميفرمايند در فرهنگ محاوره و عرف اگر كسي بيراهه ميرود همان طوري كه او را راهنمايي ميكنند ميگويند راه ضلالت را ادامه نده راه هدايت را انتخاب كن به او ميگويند كه برگرد اين برگشت لازم نيست كه قبلاً اين شخص در راه مستقيم بود حالا بيراهه ميرود كه اگر كسي بيراهه ميرود در فرهنگ محاوره اين است كه به او ميگويند برگرد ارجع خب پس براساس سه نكته براساس سه وجه ميشود درباره اين تبهكاران عنوان رجوع را صادق دانست يا براي اينكه اينها سابقه ايمان داشتند بعد ارتداد پيدا كردند ميشود گفت به راه قبليتان برگرديد يا اگر سابقه ايمان نداشتند از همان طليعه امر كافر بودند به لحاظ فطرتي كه داشته و آن فطرت محفوظ است و بر اساس آن فطرت موحداند ميتوان گفت به لحاظ فطرت برگرديد به همان مستقر و مستواي فطرت اين دو نكته سوم آن است كه اصولاً كسي كه دارد بيراهه ميرود براي نجات او گاهي ميگويند نرو گاهي ميگويند برگرد اين برگرد يعني از اين راه منصرف شو نه اينكه قبلاً چون در راه صحيح ميرفتي حالا برگرد آن راه صحيح را طي كن.
«و الحمد لله رب العالمين»