درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

77/03/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر/ سوره اعراف/ آیه 39 تا 43

 

﴿وَقَالَتْ أُولاَهُمْ لِأُخْرَاهُمْ فَمَا كَانَ لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ﴾ ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لاَتُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلاَيَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّي يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ﴾ ﴿لَهُم مِن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَكَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ﴾ ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لاَنُكَلِّفُ نَفْساً إلاَّ وُسْعَهَا أُولئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأنْهَارُ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلاَ أَنْ هَدَانَا اللّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُوا أَن تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾

 

در ذيل ﴿لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلكِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾[1] روشن شد به اينكه منظور اين است كه كل واحد از مستضعف و مستكبري كه به سوء اختيار استضعاف و استكبار را پذيرفتند عذاب دو برابر هست و آن تفسيري كه جناب صاحب المنار ذكر كردند در اوائل تفسيرشان آن ناتمام است

مطلب ديگر آن است دوزخيان هرگز وارد بهشت نمي‌شوند و يك تعليق بر محالي هم ذكر شد كه نشانه ابديت محروميت اينها از ورود در بهشت است البته منظور از اين دوزخيان آن مستكبران و مكذبان‌اند نه افراد فاسق چون بعضي از كساني كه در دوزخ‌اند در اثر فسق‌اند نه در اثر كفر و عذاب آنها منقطع‌الاخر است به وسيله شفاعت و مانند آن يا بعداز اينكه به مقدار معصيتشان سوختند عتقاء الله من النار خواهند بود و آزاد مي‌شوند اينها عذابشان منقطع است و چون در اين آيه بحث از مستكبر و مكذب است كه آيات الهي را تكذيب كردند اينها كافران عنودند و كافر معاند مخلد است درباره كافر عنود دو مطلب است يكي اينكه هرگز وارد بهشت نمي‌شوند يكي اينكه هرگز از جهنم خارج نمي‌شوند آن آيه‌اي كه دلالت مي‌كند هرگز وارد بهشت نمي‌شوند همين كريمه است كه ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لاَتُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلاَيَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّي يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ﴾ اين تعليق بر محال مي‌تواند هم براي ﴿لاَتُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ﴾ باشد هم براي ﴿لاَيَدْخُلُون﴾ گرچه قدر متيقن اين جمله اخير است براي اينكه قيدي كه پشت سر چند جمله ذكر شده است قدر متيقن جمله اخير است ولي نسبت به جمله اول هم صلاحيت دارد يعني هرگز اينها درهاي آسمان به روي اينها باز نمي‌شود ﴿حَتَّي يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ﴾ و هرگز وارد بهشت نمي‌شوند ﴿حَتَّي يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ﴾ نه اعمال اينها مقبول است نه اينها به بهشت راه دارند اما آياتي كه دلالت مي‌كند براي اينكه اينها هميشه در آتش‌اند در سورهٴ مباركهٴ «بقره» بحثش گذشت كه ﴿هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ در آيات ديگر هم دارد كه ﴿كُلَّمَا أَرَادُوا أَن يَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهَا﴾[2] هر وقت خواستند از آتش بيرون بيايند اينها را دوباره به آتش برمي‌گردانند لا يخرجون من النار هرگز خارج نمي‌شوند تعبير قرآن است ﴿كُلَّمَا أَرَادُوا أَن يَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهَا﴾ تعبير قرآن است و مانند آن خب پس اين آيه ناظر به آن است كه اينها هرگز وارد بهشت نمي‌شوند دلالت ندارد بر اينكه عذاب اينها مخلد است ممكن است عذاب اينها منقطع باشدو اينها وارد اعراف و مانند اعراف بشوند كه از عذاب برهند ولي به بهشت نرسند لكن آن آياتي ديگري كه دارد ﴿وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ﴾[3] يا ﴿كُلَّمَا أَرَادُوا أَن يَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ﴾ اينها دلالت دارد بر اينكه اينها دائماً معذب‌اند پس كسي كه مكذب و مستكبر باشد يعني كافر معاند باشد بعد از تماميت حجت الهي باز تكذيب و استكبار و كفر بورزد چنين كسي مخلد در نار است ﴿حَتَّي يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ﴾ هر كسي كه مجرم باشد در حد اينها جرم داشته باشد حكم اينها را دارد ولو درباره كافران امم گذشته باشد

‌پرسش ...

پاسخ: آن ديگر مربوط به مقدار معصيت آنهاست خدا مي‌داند

پرسش ...

پاسخ: معلوم نيست مربوط به مقدار معصيت است حالا چه مقدار معصيت كردند معلوم نيست

‌پرسش ...

پاسخ: تعداد؟

‌پرسش ...

پاسخ: ما حصر كه نداريم مقدار اصابع يد است كم‌اند البته اما حالا چقدرند كه خدا مي‌داند

‌پرسش ...

پاسخ: هشتاد سال بعيد است حالا چون گاهي ممكن است كسي معصيت كمتر كرده باشد ولي به مقدار معصيتي كه در دنيا كرده است اگر در دنيا معذب نشود اگر عندالاحتضار معذب نشود اگر در برزخ معذب نشود اگر عذابهاي اينها او را تطهير نكند در قيامت معذب نشود يا اگر در قيامت معذب بشود تطهير نشود آن‌گاه وارد جهنم مي‌شود گاهي ممكن است كسي در اثر گناهي كه كرده است مورد غضب الهي قرار بگيرد خداوند در دنيا او را معذب مي‌كند «فالله أحلم و اكرم من ان يعاقب عبده مرتين»[4] هرگز بنده خود را دو بار عقاب نمي‌كند بعضي از گناهان‌اند كه با عذابهاي خدا در دنيا تطهير مي‌شوند و اگر نشد در برزخ معذب مي‌شوند و تطهير مي‌شوند نشد در ساحره قيامت كه پنجاه هزار سال است و مانند آن تطهير مي‌شوند اين گروه اين عذاب را در اين مراحل مي‌چشند اگر ـ معاذ‌الله ـ در اين مراحل پاك نشدند البته وارد جهنم مي‌شوند حالا چقدر در جهنم مي‌مانند ديگر الله مي‌داند اين مربوط به درجه فسق و معصيت است نمي‌شود معياري واحدي ذكر كرد

‌پرسش ...

پاسخ: بله ديگر چون خدا ممكن است يك وقتي كسي را مشمول شفاعت قرار بدهد و ممكن است مشمول شفاعت قرار نگيرند و عفو نشوند اين ديگر ذلك الي الله است خب اما آنهايي كه مخلد در نارند و رقمشان چقدر است هم خدا مي‌داند البته كم‌اند نسبت به آنهايي كه ﴿لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ﴾[5] نسبت به آنها كم‌اند اما هرگز يك لحظه‌اش قابل تحمل نيست چه رسد به اينكه حالا چند روز يا چند سال انسان بخواهد بماند بنابراين اين كريمه ناظر به مستكبرين و مكذبين است يعني كافران عنود بعد فرمود ﴿لَهُم مِن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَكَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ﴾ در مقابل اين گروه فرمود ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لاَنُكَلِّفُ نَفْساً إلاَّ وُسْعَهَا أُولئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ اين حرفي است كه همه انبيا به اممشان گفتند يعني آيهٴ 35 همين سورهٴ مباركهٴ «اعراف» كه طليعه بحث بود اين در حقيقت سخن همه انبياست كه ﴿يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنِ اتَّقَي وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ٭ وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[6] خلود را اينجا ذكر فرمود نفي ورودشان را در بهشت آنجا ذكر فرمود آن‌گاه اين را شرح داد كه متقيان چگونه از بهشت بهره مي‌برند و كافران تبهكار چگونه گرفتار عذاب مي‌شوند اين را به عنوان شرح بعد از متن يا تفسير بعد از اجمال اين قسمتها را ذكر مي‌كند لذا نوبت به مومنين كه مي‌رسد مي‌فرمايد ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾ كه تنها حسن فاعلي كافي نيست يعني تنها ايمان كافي نيست حسن فعلي هم لازم است يعني عمل صالح هم لازم است اگر كسي مجموع حسن فعلي و حسن فاعلي را داشت آدم با ايماني بود به همه اصول اعتقادي مومن بود يك و برابر اعتقاد هم عمل هم داشت دو چنين كسي وارث بهشت است نه تنها بهشت مي‌رود بلكه وارث بهشت است قبلاً هم ملاحظه فرموديد درباره عذاب هرگز قرآن كريم دو قيد ذكر نمي‌كند فقط يك قيد ذكر مي‌كنند هر كس كه گناه كرد معذب مي‌شود خواه مومن باشد خواه كافر براي عذاب صرف گناه كافي است كفر لازم نيست ولي براي ورود در بهشت صرف كار خوب هرگز كافي نيست لذا هميشه قرآن كريم دو قيد را كه مجموع حسن فاعلي است ذكر مي‌كند يكي به جان برمي‌گردد كه ايمان است يكي به تن برمي‌گردد كه عمل صالح است و احياناً اگر يكي از اين دو قيد در بعضي از آيات ذكر شده است منحصراً منظور آن ايمان كامل است يا منظور اعم از عمل جارحي به جانحي است و گرنه غالب آياتي كه مربوط به ورود در بهشت است مجموع ايمان و عمل صالح است هيچ جا در قرآن ندارد كه اگر كسي كار خوب بكند بهشت مي‌رود اين‌طور نيست بايد روح پاك داشته باشد و كار خوب بكند البته اگر كسي روح پليد داشت و كافر بود و كار خوب كرد ذات اقدس الهي آن كار خوب را بي‌اثر نمي‌گذارد در دنيا به او بركاتي مي‌دهد خوش نام مي‌شود نام‌آور مي‌شود پاداش دنيايي را خدا به او عطا مي‌كند اما پاداش اخروي كه جاي نيكان است به او نخواهد داد لذا فرمود ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾ مجموع اين دو قيد را شرط ورود در بهشت دانست آن‌گاه در جمله پاياني آيهٴ 43 كه مي‌رسيم روشن خواهد شد كه اينكه فرمود ﴿أَن تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ يا منظور اعم از عمل جارحي به جانحي است يعني اعم از اعتقاد و عمل صالح است يا نه اگر منظور خصوص عمل صالح است خطاب به مومنين است بنابراين هرگز به صرف عمل صالح كسي وارد بهشت نمي‌شود تا مومن نباشد فرمود ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾ آن‌گاه اين سؤال پيش مي‌آيد كه خب اگر كسي مومن بود حذف متعلق هم يدل علي العموم يعني مومن بود به جميع ما جاء به النبي ولي درباره عمل فرمود ﴿وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾ اين صالحات هم جمع محلي به الف و لام است يعني بايد همه كارهاي خوب را انجام بدهند كسي كه مومن باشد از نظر جان و عقيده و تمام كارهاي خوب را انجام بدهد چنين كسي وارد بهشت مي‌شود پس شرطش ايمان و عمل صالح نيست شرطش ايمان و عمل به صالحات است عمل به همه صالحات است لذا اين را توضيح مي‌دهد مي‌فرمايد ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾ كه ﴿لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إلاَّ وُسْعَهَا﴾ يعني هر كسي به اندازه خودش بتواند عمل صالح انجام بدهد اين‌طور نيست كه شرط ورود در بهشت انجام‌دادن تمام كارهاي صالحه باشد اين‌طور نيست هر كسي به اندازه قدرت خودش كه ﴿لاَ نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَهَ﴾ اين تتميم است و توضيح آن جمله است پس ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾ فان قلت ما المراد من الصالحات آيا به تمام اعمال صالحه بايد عمل بكند قلت نه ﴿لاَنُكَلِّفُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَهَا﴾ هر كسي به اندازه مقدورش خب، چنين گروهي ﴿أُولئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ در مقابل آن تبهكاراني كه فرمود ﴿أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ آيهٴ 36 همين سورهٴ «اعراف» كه گذشت اينجا هم مي‌فرمايد مردان الهي ﴿أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ مطلب ديگر آن است كه در جهنم يك سلسله عذابهاي جسماني است و حسي كه مشخص است كه فرمود ﴿كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ﴾ كه در سورهٴ مباركهٴ «نساء» يك سلسله عذابهاي روحي است آن عذابهاي روحي به عنوان خزي معلوم شد در سورهٴ مباركهٴ «آل‌عمران» بود ﴿رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ﴾[7] آبرو را مي‌برد يك و قسمت مهم ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَي الأفْئِدَةِ﴾[8] كه اينها عذاب روحي است آن ﴿نَارُ اللَّهِ﴾ ديگر نار جهنم نيست با هيزم افروخته بشود آن اشتعال دروني را خدا مي‌داند كه چيست نمونه‌هايي از آن اشتعال دروني همين لعن يكديگر كينه يكديگر عداوت يكديگر بغضا نسبت به يكديگر است كه اين در دنيا كه هست نموداري از جهنم است، براي مردان بهشت مردان الهي در بهشت هم نعمتهاي ظاهري است كه ﴿تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأنْهَارُ﴾ هم نعمتهاي باطني است كه ﴿وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾[9] هم جنت عقلي است با نعمتهاي باطني هم اين نعمت ظاهري كه ﴿إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ﴾[10] آن عند مليك مقتدرش لذت معنوي است آن ﴿فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾[11] لذت حسي است در اين كريمه گذشته از آن جنت حسي و لذتهاي ظاهري كه ﴿تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأنْهَارُ﴾ است و مانند آن مي‌فرمايد ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأنْهَارُ﴾ اينها در آن غرر مبنيه به سر مي‌برند زير قصرهايشان زير درختهايشان آب جاري است اين لذتهاي ظاهري اما بد كسي را هم نمي‌خواهند نه حسد دارند نه كينه دارند نه عداوت دارند هيچ ندارند راحت راحت زندگي مي‌كنند اين عذاب دروني كه يك خوره است يك جزام است براي انسان اين دامنگير دنيازدگان است در بهشت از اين سنخ عذاب اصلاً نيست و مردان الهي هم گذشته از اينكه چنين بهشتي را مي‌طلبند اين بهشتي كه ﴿تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأنْهَارُ﴾ اين چون بهشت حسي است محدود است جا دارد جايش هم بعدالموت است اما آن بهشت عقلي كه جا ندارد خب قبل از موت هم ممكن است باشد آنكه مهم است آن در دنيا هم ممكن است عذاب باشد آنكه جا ندارد كه بگوييم آن سر دنياست آن طرف است جايش اينجا نيست لذا جنت معنوي بهشت عقلي را مردان الهي در دنيا هم طلب مي‌كنند و به آن هم مي‌رسند ببينيد در اين كريمه كه فرمود ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ﴾ غل آن چيزي است كه در بين يك شيئي نفوذ بكند اين زير پيراهن و مانند آن را كه بين لباسها و بدن مي‌چسبد مي‌گويند غلاله اين گونه از لباسها را مي‌گويند غلاله يك چنين چيزي را مي‌گويند غلاله اگر در دل آدم يك چيزي بتند در وسط دل و بيگانه باشد اين را مي‌گويند غل و اگر رشا و اختلاس را هم مي‌گويند غلول از همين باب است كه مخفيانه بخواهد كار بكند چنين كاري را مي‌گويند غل آنكه از بيرون انسان را مي‌بندد مي‌گويند غُل اينكه از درون انسان را گرفتار مي‌كند مي‌بندد مي‌گويند غِل مثل فرقي كه بين حَمْل و حَمْل است حَمْل آن باري است كه زن در درون دارد ﴿وحَمْلُهُ وفِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهْراً﴾[12] حِمْل آن باري است كه شتر و مانند آن از بيرون مي‌برد ﴿وَلِمَن جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ﴾[13] حِمْل يعني آن محمول بيروني حَمل يعني آن محمول دروني يك چنين فرقي مشابه اين فرق بين غِل و غُل هست غُل آن زنجير و امثال زنجير است كه از بيرون دست و پاي آدم را مي‌بندد غِل آن وصفي است كه از درون آدم را قبض مي‌كند يك انسان كينه‌توز نه غذاي خوبي ‌مي‌خورد نه خواب خوبي دارد نه درس خوبي مي‌خواند نه زندگي گوارايي دارد همه‌اش به اين فكر است كه ديگري را از پا دربياورد خب يك جهنمي است ديگر عذابي است عذاب معنوي چون مربوط به اقليم نيست مربوط به موقعيت جغرافيايي ندارد اين در دنيا هم هست در آخرت هم هست چون مربوط به روح آدم است ديگر انسان كه در دنيا هست ممكن است كه روحش در جهنم باشد عذاب معنوي چون موقعيت اقليمي ندرد جاي جغرافيايي ندارد اين مي‌شود گفت آن سر دنيا است يا اين سر دنيا است يا قبل‌الموت است يا بعدالموت است البته بعدالموت ظهورش بيشتر است لذا هم در دنيا حاصل است هم در آخرت اين ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً﴾[14] همين است خب كسي كه هيچ آزاد نيست مي‌خواهد نماز بخواند حواسش پرت است مي‌خواهد درس بخواند حواسش پرت است ‌مي‌خواهد غذا بخورد حواسش پرت است مي‌خواهد بخوابد حواسش پرت است تمام حواسش اين است كه رقيب را از پا در بياورد ثابت بكند كه من از او بهترم خب جهنم همين است ديگر يك سوخت و سوزي است ـ اعاذنا الله ـ كه ان جسماني است اين براي بعدالموت است اين سوخت و سوز حسي اين جايش مشخص است براي اينكه محدود است محسوس است جايش مشخص است اما اگر عذاب روحي بود چون خصوصيت اقليمي ندارد جا ندارد كه ما بگوييم جايش بعدالموت است بهشت هم بشرح ايضاً لذا در قرآن كريم فرمود بهشتيها شرح صدر دارند غِلِّي در آن نيست غُل هم ندارند مشروح‌اند نه مغلول بازند نه بسته اين‌طور نيست كه لابلاي دلشان يك كينه‌اي رفته باشد اين را جمع كرده باشد اين‌طور نيست ا ينها مشروح‌الصدرند شرح صدر هم همين است خب درباره بهشتيها فرمود ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ﴾ اين را در چند جاي قرآن كريم ذكر فرمود يكي همين سورهٴ مباركهٴ «اعراف» است كه محل بحث است يكي هم در آيهٴ 45 به بعد سورهٴ مباركهٴ «حجر» است كه ﴿إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ٭ ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِينَ ٭ وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ إِخْوَاناً عَلَى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ ٭ لاَ يَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبٌ وَمَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِينَ ٭ نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ﴾ فرمود ما كينه‌ها را از دل اينها برداشتيم حالا آنها كه مردان الهي‌اند اين نزع اين غِل از باب دفع است آنهايي كه جزء اوساط از مومنين‌اند نزع غِل از باب رفع است آنهايي كه مردان الهي بودند مواظب بودند كه اصلاً كينه كسي را در دل راه ندهند خب اين كساني‌اند كه در سورهٴ مباركهٴ «حشر» صحبت آنها خواهد آمد آنها كه متاسفانه كينه‌توز بودند يك مقدار مشكل داشتند بالأخره با تلاش و كوشش اگر توانستند توبه كنند بردارند كه برمي‌دارند وگرنه بالأخره با جراحي برمي‌دارند يا بهشت راه نمي‌دهند يا بعد از عمل جراحي راه مي‌دهند اين‌طور نيست كه اگر كسي كينه برادر مومن داشته باشد كينه غير عاقلانه بعد وارد بهشت بشود آنجا جاي طهارت است همان ‌طوري كه قرآن ﴿لَا يَمَسُّهُ إِلاّ الْمُطَهَّرُونَ﴾[15] بهشت هم «لا يدخلها الا المطهرون» اگر كسي نسبت به ديگري همين خيال خام كه چرا من جلو نيفتادم اسم من را نياوردند به من احترام نكردند به دست من نشد به نام نامي من كلنگ نخورد همين خيال كودكانه همينها باعث كينه است ديگر كه نه دنيا در آن است نه آخرت بلكه فقط جهنم است خب اگر كسي خودش را اصلاح كرد كه خب اينكه چيزي در آن نيست من چرا خودم را آلوده كنم نجات پيدا مي‌كند اين دفع‌الغل است كه پيدا نكرد اگر خداي ناكرده مبتلا شد زود شست و شو مي‌كند رفت و رو مي‌كند اين رفع‌الغل است نشد با جراحي مي‌گيرند اين قلب را باز اين دل را مي‌شكافند اين را مي‌گيرند بعد تطهير كردند مي‌گويند حالا برو حالا چه كسي ‌مي‌تواند آن جراحي را تحمل كند اينكه نظير جراحيهاي دنيا نيست كه قلب آدم را جراحي مي‌كنند انسان را بيهوش مي‌كنند و قلب او را عمل مي‌كنند بعد دوخت و دوز مي‌كنند اين‌طور نيست كه در حالي كه انسان با هوش است بيدار است مي‌فهمد مي‌شكافند چه كسي مي‌تواند اينها را تحمل بكند يا راه به بهشت نيست يا بايد يك جراحي باز بيداري را تحمل بكنند بالأخره اگر بيرون نبرديم بيرون مي‌برند و آن وقت وارد بهشت مي‌كنند اين همان عذابي است كه انسانها يا در دنيا اين كار را مي‌كنند يا عندالاحتضار مي‌كنند يا در برزخ مي‌كنند يا في ساحرة القيامة مي‌كنند يا عندالسراب مي‌كند يا عندالحساب مي‌كنند اين است ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ﴾ آن مردان الهي كه اصلاً چنين كينه‌اي در دلشان نبود و آلوده نبودند اينها برادران يكديگرند ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾[16] را عمل كردند در قيامت هم طوري هستند كه ﴿عَلَي سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ﴾[17] اين ﴿عَلَي سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ﴾ براي ما در دنيا قابل درك نيست براي اينكه اين بخشش مربوط به رفع غل است فرمود همه اينها تمام اين مومنيني كه وارد بهشت مي‌شوند همه اينها كه برادران يكديگر خواهند بود روي تختها نشسته‌اند علي سريرند روي تخت‌اند همه رو در روي هم‌اند نه دو به دو رو در روي هم‌اند اين يعني چه؟ شما حالا فرض كنيد در همين مسجد هزار صندلي مي‌گذاريد پانصد نفر اين طرف مي‌نشينند پانصد نفر آن طرف خب هر دو به دو رو در روي هم‌اند يا يك نفر مقابل مثلاً پنج، شش نفر است بقيه را كه نمي‌بيند كه اگر شما دو رديف صندلي چيديد پانصد نفر در اين قسمت نشسته‌اند پانصد نفر در روبروي آنها هر كدام يك نفر را مي‌بينند روبروي يك نفرند يا حداقل هر كدام روبروي دو، سه نفر است وگرنه بقيه طرف راست يا طرف چپ خود را كه نمي‌بينند متقابل نيستند ولي در بهشت همه بهشتيها روي تختهايشان هستند همه در همه حالات رو در روي هم‌اند آنجا نشئه شهود است اصلاً غيبت نيست طرف راستش طرف چپش طرف خلفش مثل أمام است همه در همه حالات متقابل هم‌اند كه برخي گفتند اين ناظر به آن است كه وقتي به لقاء الله مي‌رسند در آنجا در آن مشهد همه رو در روي هم‌اند و برخي خواستند بگويند به اينكه اين ناظر به آن است كه اهل بهشت هرگز غيبت يكديگر را نمي‌كنند همه يكديگر را مثل حاضر مي‌بينند خب اينها توجيه است ولي اگر ظاهرش را ما اخذ بكنيم مي‌گوييم آن نشئه اين است كه هرگز غيبتي هم ندارد چون نشئه، نشئه شهود است ديگر نشئه بدن كه نيست آن مرحله عالي مرحله بدن پايين‌تر است مرحله جان مرحله شهود است و اين هم مربوط به مرحله جان است كه جنت روحي است در جنت روحي جا براي غيبت نيست و تختي كه قلب المومن عرش الرحمان كسي روي چنين تختي نشسته باشد همه مومنين را مي‌بيند و همه مومنين هم او را مي‌بينند

‌پرسش ...

پاسخ: درجاتشان متفاوت هست اما بالايي را هم مي‌بينند اما نمي‌توانند به منزل بالايي سري بزنند و هيچ كدام غِل و كينه ديگري را هم ندارند حسد هم ندارند

‌پرسش ...

پاسخ: آنجا معلوم است يعني كل واحد روبروي خودش است آنجا با قرينه معلوم است

‌پرسش ...

پاسخ: بله همه اينها مقابل هم‌اند لذا اين آقايان به زحمت افتادند كه چگونه كل واحد روبروي ديگرند گفتند به لقاء الله است يك يا اينكه چون غيبت يكديگر را نمي‌كنند مثل اينكه همه يكديگر را مي‌بينند دو يا نه يك راه سوم است كه راه سوم آنجا چون محفوف به قرينه است معنايش اين است كه هر كدام رو در روي ديگري است خب عذاب جسماني جايش معلوم است محدود است ديگر لذت جسماني هم جايش معلوم است و محدود است اما عذاب روحاني كه جا ندارد لذت روحاني كه جا ندارد لذا ممكن است نموداري از آن عذاب روحاني در دنيا هم باشد نمونه‌هايي از آن بهشت روحاني در دنيا هم باشد اگر در سورهٴ «اعراف» و «حجر» سخن از نزع غل مومنين است در سورهٴ «حشر» دعاي مردان الهي را كه شما مي‌خوانيد مي‌بينيد آنها اوصاف بهشتيها را از خدا مسئلت مي‌كنند آيهٴ نُه و ده سورهٴ مباركهٴ «حشر» اين است كه اينها كساني هستند كه ﴿يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ﴾ مردان مدينه كه ذات اقدس الهي از اينها به نيكي ياد كرده است اينها مهاجرين را دوست داشتند ﴿وَلاَ يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَي أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ﴾ خودشان فقيرند مختصات خودشان را هم به ديگري مي‌دهند اينها جزء كار اوحدي از مردان بايمان است ديگر اين انصار كه ﴿يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ﴾ در عين حال كه خودشان نيازمندند ديگري را بر خود مقدم مي‌دارند و از ته دل هم به چنين كار رضا مي‌دهند ﴿وَلاَ يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَي أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ﴾ اينها اصلاً تقوايي داشتند نسبت به بخل اين شح نفس را كه درون خانه جان جا دارد كه ﴿وَأُحْضِرَتِ الأنْفُسُ الشُّحَّ﴾[18] اينها محبوس شدند ﴿وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ و همچنين ﴿وَالَّذِينَ جَاءُو مِن بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا﴾ به فكر خودشان‌اند ﴿وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ﴾ به فكر ديگران هم هستند كه در كنار سفره خير آنها نشسته‌اند ﴿وَلاَ تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِينَ آمَنُوا﴾ خدايا آن توفيق را به ما بدهد كه من اصلاً كينه نسبت به هيچ برادر مومن نداشته باشم خب اين بهشت است ديگر انسان راحت غذا مي‌خورد راحت درس مي‌خواند راحت نماز مي‌خواند راحت زندگي مي‌كند راحت مي‌خوابد چه عقلي بالاتر از اين چه نعمتي بالاتر از اين آن را كه بررسي مي‌كنيم مي‌بينيم جز وهن چيزي در آن نيست نه برهان عقلي او را تاييد مي‌كند نه برهان نقلي آن را تاييد مي‌كند حالا چرا اين كلنگ را من نزدم چرا اين پارچه را به نام من ننوشتند چيزي در آن نيست از اين پارچه‌ها از اين كلنگها در كشور كفر غير كفر روزانه فراوان است كار خير بايد انجام بگيرد خب ما راضي هستيم اگر اين روحيه در ما باشد راحت دارد زندگي مي‌كند ديگر اين بهشت را در دنيا هم مي‌شود فراهم كرد آن البته ﴿جَنَّاتٍ تَجْرِيْ مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ﴾[19] چون محدود است جايش بعد الموت است اما اين مربوط به جان آدم است جان آدم كه اين طرف و آن طرف ندارد جان آدم در دنيا همان جان در آخرت است لذا عذاب روحي و جهنم روحي هم در دنيا هست هم در آخرت جهنم حسي فقط در آخرت است بهشت روحي هم در دنياست هم در آخرت يك جا ندارند بهشت حسي البته در آخرت است اين بيان نوراني رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) كه مرحوم صدوق(رضوان الله عليه) در امالي نقل كردند مؤيد اين مسئله است در همان روايت معروف «انا مدينة العلم و علي بابها»[20] خب هم شيعه نقل كرده هم سني نقل كرد به طروق عديده نقل شده است روايتها در اين باره فراوان‌اند بعضي از آن تعبيراتي كه مرحوم صدوق(رضوان الله عليه) در كتاب شريف امالي نقل كرده اين است «انا مدينة الحكمة و هي الجنة و انت يا علي بابها»[21] من شهر حكمتم حكمت بهشت است و تو باب‌الحكمتي يعني هم اكنون من در بهشتم تو در بهشتي «انا مدينة الحكمة و هي الجنة و انت يا علي بابها» خب غرض آن است كه اگر بهشت روحي شد اين جا ندارد هم در دنيا ممكن است هم در آخرت جهنم اگر ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ﴾[22] شد ـ معاذ‌الله ـ اين هم در دنياست هم در آخرت آن جهنم حسي آن فقط در آخرت است آن بهشت حسي فقط در آخرت است البته بهشت روحي در دنيا هست اما ظهور كاملش در آخرت است بهشت معنوي و روحي، جهنم روحي هم در دنياست هم در آخرت منتها ظهور كاملش در آخرت است اين است كه در آيهٴ ده سورهٴ «حشر» مردان الهي به فكر بهشتي زندگي كردند ﴿وَلاَ تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا﴾[23] اين نكره در سياق نفي است هيچ كسي نيست ﴿وَلاَ تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِينَ﴾

‌پرسش ...

پاسخ: حالا يا دفع است را رفع آنجا هم يا دفع بود يا رفع بالأخره اينهايي كه در دنيا هستند مي‌گويند خدا يا آن توفيق را به ما بده كه ما كينه هيچ برادر مسلماني را نداشته باشيم حالا اگر كسي ـ معاذ‌الله ـ تا كنون عداوت ديگري را داشت اين هم مي‌تواند اين آيه ده سورهٴ «حشر» را به عنوان دعا بخواند ديگر از خدا بخواهد كه خدايا اين را بردار

‌پرسش ...

پاسخ: نه اگر كسي اين كينه است اين كينه درد است امتنان است ديگر ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ﴾ اگر توبه كرده باشد با اين دعاها و اينها بله اما اگر توبه نكرده مشمول شفاعت هم نشده اين كينه خب بالأخره اين مرض هست اين كينه جايش در قيامت نيست اين با اين مرض كه نمي‌شود وارد بهشت بشود كه

‌پرسش ...

پاسخ: نه دو حرف است يك وقت است كه خود آن اشخاص برابر آيه ده سورهٴ «حشر» دفعاً يا رفعاً از ذات اقدس الهي مسئلت مي‌كنند بله خدا كينه‌ها را يا نمي‌گذارد اينها آلوده بشوند يا اگر آلوده شدند به لطف خودش به شرح صدر جبران مي‌كند يك وقت است نه با دعا و نيايش و شفاعت و امثال ذلك تطهير نشد حالا كينه برادر مومن هم در دل او هست اين با اين وضع وارد بهشت مي‌شود يا جراحيش مي‌كنند اين‌طور نيست كه اگر برابر آيه ده سورهٴ «حشر» دفعاً يا رفعاً از ذات اقدس الهي مسئلت كرد آن‌گاه طاهر و مطهر مي‌شود و چنين كسي وارد بهشت خواهد شد خب فرمود شما حالا كه زندگي‌تان كريمانه است و با مهر و لطف نسبت به يكديگر رفتار كرديد وارد بهشت مي‌شويد اين بهشت در حقيقت ميراث شماست كه خداوند اين را به ارث به شما داده است تعبير قرآن كريم اين است كه اينها وقتي وارد شدند ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأنْهَارُ﴾ حالا حقايق را مي‌بينند مي‌گويند خدا را شكر مي‌كنيم كه اينها موجوداتي بودند حقيقي و غيب، ما كه دسترسي نداشتيم انبياي خود را اولياي خود را براي ما فرستادند به ما گفتند كه اينها هست ما هم ايمان آورديم ﴿الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلاَ أَنْ هَدَانَا﴾ خب اگر انبيا نيامده بودند ما از كجا از اينها خبر داشتيم اينها يك علمي نيست كه با تجربه حل بشود كه اين است كه در بحثهاي قبل هم گذشت كه ذات اقدس الهي مي‌فرمايد انبياء به شما چيزي مي‌گويند كه نه تنها نمي‌دانيد نمي‌توانيد ياد بگيريد ﴿وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[24] يك وقت سخن از ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَة﴾[25] است يعني كتاب و حكمت يادتان مي‌دهند ممكن است كسي بگويد كه خب حالا آنها معلم ما بودند اگر ما معلم نداشتيم ممكن بود تلاش و كوشش بكنيم خودمان ياد بگيريم يا از امثالمان كمك فكري بگيريم ياد بگيريم قرآن مي‌فرمايد نه يك سلسله مطالبي است كه نه تنها نمي‌دانيد ﴿عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ﴾[26] بلكه وسيله براي يادگرفتن نداريد آخر از چه چيز شما مي‌خواهيد ياد بگيريد به وسيله چه كسي مي‌خواهيد ياد بگيريد ﴿وَيُعَلِّمُكُمُ﴾ نه ما لا تعلمون ﴿وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ اين خطاب به جوامع بشري است خطاب به يك گروه و دو گروه هم كه نيست به همه جوامع بشري مي‌فرمايد انبيا يك چيزهايي به شما مي‌گويند كه نه تنها نمي‌دانيد اصلاً نمي‌توانيد ياد بگيريد حالا همين مردان الهي كه گوش به حرفهاي انبيا دادند وقتي بهشت رفتند همين حرف را مي‌زنند مي‌گويند خدا را شكر كه يك چيزهايي بود ما خبر نداشتيم اگر انبيا نبودند ما اصلاً راه نداشتيم براي يادگرفتن ﴿الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلاَ أَنْ هَدَانَا اللّهُ﴾ همان كه خدا فرمود كه ﴿وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ همان را مومنين در بهشت مي‌گويند خوب شد خدا انبيا فرستاد چيزهايي را به ما ياد دادند كه اگر آنها نبودند ما از كجا اينها را مي‌فهميديم به ما مي‌گفتند بهشتي هست ما از كجا مي‌فهميديم بهشت چيست؟ جهنم چيست؟ صراط چيست؟ حساب چيست؟ كتاب چيست؟ كوثر چيست؟ ﴿الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهذَا﴾ يعني لهذا اليوم و ما كنا اينجا هم ما كنا است اين كان منفي اين نقش را دارد و چه كسي مي‌گويد همه بهشتيها مي‌گويند يعني اعقل مردم مي‌گويند انبيا مي‌گويند اوليا مي‌گويند خود انبيا را چه كسي آموخت ذات اقدس الهي به پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ﴾[27] تو با اينكه نوابغ عالم در پيش تو شاگردند اگر ما نگفته بوديم تو هم نمي‌دانستي يك چيزهايي را خدا يادت مي‌دهد كه تو هرگز از پيش خودت نمي‌توانستي ياد بگيري ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ﴾ پس وقتي نسبت به چنين انساني حرف بزند خب نسبت به انبيا ديگر هم همين ‌طور است پس همه انبيا همه ائمه همه اوليا و همه مومنين مي‌گويند اگر خدا ما را عاقل نكرده بود به اين امور ما هرگز مهتدي نمي‌شديم حالا مي‌ماند مسئله ميراث.

«و الحمد لله رب العالمين»


[1] اعراف/سوره7، آیه38.
[2] حج/سوره22، آیه22.
[3] بقره/سوره2، آیه167.
[4] ـ كافي، ج2، ص443.
[5] هود/سوره11، آیه119.
[6] اعراف/سوره7، آیه35 ـ 36.
[7] آل عمران/سوره3، آیه192.
[8] همزه/سوره104، آیه6 ـ 7.
[9] الرحمن/سوره55، آیه46.
[10] قمر/سوره54، آیه54 ـ 55.
[11] قمر/سوره54، آیه54.
[12] احقاف/سوره46، آیه15.
[13] یوسف/سوره12، آیه72.
[14] طه/سوره20، آیه124.
[15] واقعه/سوره56، آیه79.
[16] حجرات/سوره49، آیه10.
[17] صافات/سوره37، آیه44.
[18] نساء/سوره4، آیه128.
[19] بقره/سوره2، آیه25.
[20] ـ امالي صدوق، ص345.
[21] ـ امالي صدوق، ص388.
[22] همزه/سوره104، آیه6.
[23] حشر/سوره59، آیه10.
[24] بقره/سوره2، آیه151.
[25] جمعه/سوره62، آیه2.
[26] علق/سوره96، آیه5.
[27] نساء/سوره4، آیه113.