76/11/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/ سوره اعراف/ آیه 12 تا 15
﴿قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلأّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ﴾ ﴿قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ﴾ ﴿قَالَ أَنظِرْنِي إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُون﴾َ ﴿قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ﴾
مطلبي را مرحوم شيخ طوسي(رضوان الله عليه) در تبيان دارند و آن اين است كه چگونه شيطان در برابر امر خدا اينگونه پاسخ داد با اينكه از حكمت و معدلت با خدا باخبر بود ايشان ميفرمايند كه آن منهجي كه ما داريم كه اصلاً شيطان هرگز خدا را نشناخت اين شبه ساقط است آنها كه خب ميگويند شيطان خدا را شناخت بايد كه پاسخ مناسب بدهند مثلاً اين فرمايش مرحوم شيخ طوسي در تبيان كه فرمود بنابر مذهب ما كه اصلاً شيطان خدا را نشناخت منظور لابد اين است كه ﴿مَا قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِه﴾[1] كه خداوند درباره مشركين كه منكر توحيدند از يك سو منكر وحي و نبوتاند از سوي ديگر منكر قيامتاند از سوي سوم كه اين تعبيرات درباره مشركين آمده است از آن جهت شيطان خدا را نشناخت ﴿مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ﴾ وگرنه اصل معرفتش كه عبادتهاي شش هزار ساله را تأمين كرد اين محقق است.
مطلب بعدي آن است كه نزول و هبوط در اين گونه از موارد با تنزل درجه همراه است گرچه لغتاً نزول و همچنين هبوط با وهن و خواري همراه نيست يعني ضرورتي ندارد كه همراه باشد براي اينكه در جريان هبوط آنطوري كه در سورهٴ مباركهٴ «هود» آمده است با سلامت هم همراه است كه خداوند به نوح فرمود: ﴿قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ﴾[2] چه اينكه در تعبيرات ديگر هم داريم كه ﴿رَبِّ أَنزِلْنِي مُنزَلاً مُّبَارَكاً وَأَنتَ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ﴾[3] پس در حقيقت نزول وهن و خواري اخذ نشده است چه اينكه در حقيقت هبوط هم اخذ نشده است گاهي با مكانت همراه است تنزل مكانت يا هبوط مكانت است نظير محل بحث آنجا با وهن و خواري همراه است گاهي همان صرف نزول مكاني است يا هبوط مكاني است در محل بحث چه تعبير به هبوط بشود چه تعبير به نزول تنزل مكانت و هبوط مكانت است لذا با صغار همراه است البته از نظر فرق ادبي آنطوري كه مرحوم شيخ طوسي(رضوان الله عليه) در تبيان ادعا كردند نزول آن است كه انسان از مكان بالا به مكان پايين مرحله به مرحله بيايد هبوط آن است كه منحدراً بيايد اين مثلاً اگر چنانچه از بالا به پايين با نردبان پله به پله ميآيد اين حالت نزول است و اگر نظير آنچه كه در دامنههاي كوه مطرح است كه كسي از بالاي كوه منحدر ميشود نه پله به پله بيايد اين حالت هبوط است ولي در بحث ما آنچه مهم است آن است كه هبوط در اينجا هبوط مكانت است نه تنها هبوط مكان و خروج از آن جنت از آن منزلت همان هبوط است نه اينكه يك جايي بالايي باشد مكاني باشد و از مكان بالا پايين آمده باشد.
مطلب بعدي آن است كه شيطان در اين امر كه گاهي به صورت هبوط مأمور شده است گاهي به صورت خروج آنطوري كه باز مرحوم شيخ طوسي در تبيان دارد به زبان بعضي از ملائكهاي كه مظهر قهر الهياند مخاطب شده است اينچنين نيست كه خداوند بلاواسطه دستور هبوط و خروج او را صادر كرده باشد بلكه به زبان بعضي از ملائكه ثابت شده است بعضي از اشكالها و همچنين بعضي از سؤالهايي كه آقايان مرقوم فرموديد اينها مربوط به آن مباحثي كه در سورهٴ مباركهٴ «بقره» مطرح شده است ديگر حالا از تكرار آنها معذوريم حالا گاهي ممكن است به يك مناسبتي اين مطالب بازگو بشود ولي چون در سورهٴ مباركهٴ «بقره» جريان خلافت آدم و سجده فرشتگان و امتناع ابليس از سجده و نحوه مأموريتها تا حدودي مبسوطاً بحث شد ديگر از طرح بعضي از اشكالها يا از بعضي از سؤالهايي كه مربوط به آن بحث است اينجا معذوريم.
مطلب بعدي آن است كه ذات اقدس الهي وقتي كه فرمود: ﴿فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ﴾ يعني نزد ما صاغري و موهون و ذليلي ممكن است عدهاي تو را تكريم بكنند چه اينكه برخي از شيطانپرستها او را تكريم ميكنند لكن همانطوري كه در سورهٴ مباركهٴ «انعام» بحثش گذشت آيهٴ 24 سورهٴ «انعام» اين بود كه برخيها صغار و وهن و ذلّت عند اللهي دارند ﴿وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَن نُؤْمِنَ حَتَّي نُؤْتَي مِثْلَ مَاأُوتِيَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِندَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِيد﴾ كه اين جمع بين عذاب روحي و جسمي است آن ذلّت عذاب روحي است و آن عذاب شديد كه خب عذاب جسمي را هم در برميگيرد اين شيطان من الصاغرين است عدهاي كه پيروي شيطان را پذيرفتهاند تحت ولايت شيطاناند البته شيطان براي اينها عظيم است گروهي كه تحت ولايت شيطاناند او را عظيم ميدانند شيطنت را كياست و زرنگي ميدانند در حالي كه اين وهن و ذلّت و خواري بيش نيست ﴿فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ﴾ در بعضي از تعبيرات ديگر به عنوان رجيم آمده است به عوان اينكه تو ملعوني آمده است و مانند آن در سورهٴ مباركهٴ «حجر» آيهٴ 34 به بعد اين است كه ﴿فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيم ٭ وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَي يَوْمِ الدِّينِ﴾ همين لعنت در بخشهاي ديگري از قرآن كريم نظير آنچه كه در سورهٴ مباركهٴ «ص» آمده است مشهود است آيهٴ 77 سورهٴ «ص» اين است كه ﴿فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيم ٭ وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَي يَوْمِ الدِّينِ﴾ خب تا روز قيامت تو از رحمت الهي محرومي لعنت همان بعد از رحمت است لعنه يعني «ابعده عن رحمته» اين فعل خداست نه اينكه قولي و لفظي خدا كسي را لعن كند همين تعبيرات نشانه دور كردن خدا شخصي را از رحمت خاصه خودش است البته رحمت رحمانيه كه از كسي پوشيده نيست جهنميها هم از رحمت رحمانيه برخوردارند رحمت به آن معنا كه ﴿وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ﴾ ﴿وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ﴾[4] و مانند آن از بحث خارج است عمده رحمت رحيميه است كه رحمت خاصه است كه با مغفرت و رضوان الهي همراه است خب در اينگونه از موارد سخن از رجيم بودن شيطان سخن از لعين بودن شيطان و مانند آن مطرح است ﴿فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيم ٭ وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَي يَوْمِ الدِّينِ﴾[5] حالا از اين به بعد جريان استنظار و استمهال شيطان مطرح است كه شيطان مهلت خواست اين مهلت خواستن يعني چه؟ گفت: ﴿رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾[6] چه در محل بحث چه در آيات ديگري كه در سورهٴ مباركهٴ «حجر» يا «ص» هست ﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾ انظار با امهال اين فرق را دارد كه در امهال صرف مهلت مطرح است در انظار مهلت است تا من نظر كنم نظريه بدهم و به يك جايي برسم چنين چيزي را ميگويند انظار ميگويند مستحب است يا بالاتر از استحباب واجب است كه بستانكار به بدهكاري و واقعاً معذور است مهلت بدهد ﴿وَإِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَي مَيْسَرَةٍ﴾[7] ﴿فَنَظِرَةٌ﴾ نه يعني تنها مهلت محض يعني به او فرصت بدهيد او نظر كند نظريه بدند تا دين شما را بتواند تأمين كند صرف مدتدار بودن اين انظار نيست آن امهال است نه انظار، انظار آن است كه به كسي مهلت بدهند تا او نظر كند فكر بكند نظريه بدهد راه حل پيدا كند شيطان پليد هم استنظار كرد گفت من را مهلت بدهيد تا من يك راه حلي پيدا كنم اين راه حل يعني با آن سركشي و با آن عتو با آن لدود بودن لجوج بودن عنود بودن بدون توبه كردن يك راه حلي پيدا كنم وگرنه راه حل توبه مشخص است به اين فكر بود كه بدون توبه مشكلش را حل كند ﴿فَأَنظِرْنِي إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾ حالا كه تا قيامت لعنت هست ببينم يك راه حلي پيدا ميكنم يا نه در تمام اين مدت خب بسياري از افرادند كه بدون توبه مشمول مغفرت الهياند در بحثهاي مغفرت گذشت كه مغفرت غير از توّاب بودن خداست خدا هم غفور است هم توّاب توبه ابتدايي الهي هم باز خارج از بحث است يعني رجوع لطف خدا آن هم خارج از بحث است توبه پاداشي خدا توّاب است يعني ﴿قْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِه﴾[8] خدا توبه تائبان را ميپذيرد حالا اگر كسي توبه نكرد باز هم ممكن است مشمول رحمت خدا باشد خب بله آن وعده را كه داد منتها در جريان پذيرش توبه به نحو موجبه كليه وعده داد كه هر كس توبه كند خدا او را ميپذيرد ممكن نيست كسي توبه بكند البته توبه شرايطي دارد و هيچ ممكن نيست به نحو سالبه كليه كه توبه احدي رد بشود اين ممكن نيست و به نحو موجبه كليه توبه همه تائبان مقبول است هم امتناع رد توبه تائبان به نحو سالبه كليه است هم ضرورت پذيرش توبه تائبان به نحو موجبه كليه است البته لكل شيء شرطت وبه هم شرايط خاص خود را دارد توبه حق الله چيست؟ حق الناس چيست؟ و مانند آن اما اگر كسي بيتوبه خواست مشمول رحمت الهي باشد اين چطور؟ اين هم يك سالبه كليه دارد و يك موجبه جزئيه سالبه كليه اين است كه اگر كسي مشرك بود و خواست بيتوبه مغفور باشد اين چنين طمعي نداشته باشد ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ﴾[9] هيچ ممكن نيست مشركي بيتوبه مغفور رحمت حق باشد اما راه توبه به چهره مشركان باز است همه مشركان صدر اسلام توبه كردند و توبهشان پذيرفته شد كه بعضي جزء اوحدي از اصحاب شدند اليوم هم اگر كسي مشرك بود و ملحد بود و توبه كرد خب كاملاً راه اسلام براي او باز است توبه براي هر گروهي به نحو ايجاب كلي اين در باز است و مغفرت بيتوبه براي مشركان به نحو سالبه كلي در را به روي همه ميبندد كسي مشرك باشد ملحد باشد بيتوبه توقع بيجا داشته باشد اين نيست اما اگر كسي موحّد بود مسلمان بود گناهي كرد و توبه هم نكرد و انتظار رحمت دارد اينجاست به نحو موجبه جزئيه خدا وعده داد كه فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِكَ لِمَن يَشَاءُ﴾.
پرسش ...
پاسخ: خب حالا آنجا كه وعيد كرد تهديد كرد خلف وعيد كه مخالف حكمت نيست خلف وعده است كه مخالف حكمت است.
بنابراين ممكن است كه ذات اقدس الهي كسي را كه مسلمان است مؤمن است شيعه است گناه كرده اما خب به توبه هم موفق نشده انتظار رحمت دارد اينجا خدا وعده به نحو ايجاب جزئي قضيه مهمله كه در قوه قضيه جزئي است وعده داد كه ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ﴾ اما ﴿وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِكَ لِمَن يَشَاءُ﴾ شيطان از اين شيطنتها داشت و توقع مغفرت بيتوبه را در سر پروراند گفت من را مهلت بدهيد تا بلكه من بتوانم از آن رجيم بودن لعين بودن برهم راه توبه باز بود خواست بيتوبه مغفور بشود.
پرسش ...
پاسخ: الي يوم البعث چون تا يوم البعث مغفرت هست تا يوم بعث توقع مغفرت هست به من مهلت بدهيد تا من نظر كنم و راه حل پيدا كنم كه مشكلم حل بشود ﴿أَنظِرْنِي إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾ چون ذات اقدس الهي فرمود: ﴿وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَي يَوْمِ الدِّينِ﴾[10] ايشان هم مهلت تا آن روز را خواست خدا فرمود: ﴿وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَي يَوْمِ الدِّينِ﴾ ايشان گفت پس تا آن روز من را مهلت بدهيد كه من بلكه نجات پيدا كنم.
پرسش ...
پاسخ: چرا چون معناي لعنت خدا را ميدانست همه اينها تهديد است ديگر خدا فرمود كه من تا آن روز از رحمت خاصه من دوري ذات اقدس الهي خيليها را تهديد به لعنت و رجم و عذاب ميكند بعد ميبخشد اينطور نيست كه خلف وعيد محال باشد كه خلف وعيد با عفو و بزرگواري و كرم هماهنگ است آن خلف وعده است كه شدني نيست خدا اگر كسي را تهديد كرد كه من رحمتم را از تو گرفتم لعنت من بر تو ممكن است عفو كند ديگر.
آنگاه ﴿أَنظِرْنِي إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾ حالا يا منظورش اين است يا منظورش از اين انظار انتقامجويي است كه به من مهلت بدهيد تا من در اين باره اظهار نظر بكنم كه چه بكنم در برابر اين لعنت در برابر اين عذاب دامنگير من هم بالأخره بايد انتقام بگيرم منشأ انتقام هم اين بود كه اين آدم را بر من مكرّم داشتي يعني آدميّت را انسانيّت را بر من مكرّم داشتي كه در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» كه نمونههايش قبلاً ذكر ميشد آنجا شيطان تعبيرش اين بود كه ﴿أَرَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ﴾[11] يعني انسانيّت را بر من گرامي داشتي من احتناك ميكنم ﴿لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ﴾ آيهٴ 62 هب بعد سورهٴ «اسراء» اين بود ﴿قَالَ أَرَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ﴾ اين انظار براي احتناك خواهد بود نه براي آن مغفرت به من مهلت بده من اظهار نظر كنم تا انتقامم را بگيرم در قبال آن لعن من احتناك ميكنم تحت الحنك اينها را ميگيرم حنك اينها را ميگيرم من از اينها سواري ميگيرم بالأخره آنطوري كه راكب مركوب خود را احتناك ميكند حنك اسب را ميگيرد و بر او سؤال ميشود من از او سواري ميگيرم.
پرسش ...
پاسخ: خدا كه در دسترس او نبود انتقامش به همين بيادبي و جسارت بود كه گفت ﴿أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ﴾ در قبال رأي خدا اظهار نظر كرد خدا فرمود بايد سجده كني ايشان گفت به نظر من نبايد سجده كنم اما چون حسد معنايش همين است اگر كسي را بر ديگري ترجيح بدهند در حقيقت اين شخص حسود نسبت به آن محسود مشكل دارد ميخواهد او را از پا در بياورد لذا اين انظار و اين امهال يا آن استنظار و آن استمهال براي انتقام گيري و اعمال حسد نسبت به انسانيت است ﴿قَالَ أَرَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلاّ قَلِيلاً﴾ احتناك ميكنم من از اينها سواري ميگيرم خب پس انظار او براي اين خواهد بود ذات اقدس الهي خواسته او را فيالجمله اجابت كرد نه بالجمله اينكه در محل بحث و در قسمتهاي ديگر محدود كرد سرّش همين است در محل بحث يعني آيه سورهٴ «اعراف» اينچنين آمده است ﴿قَالَ أَنظِرْنِي إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُون ٭ قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ﴾ يعني ما به خيليها مهلت داديم تا نظر كنند نظريه بدهند تو هم جزء منظريني تنها تو نيستي اين يك مطلب اما حالا تا چه وقت؟ تو هم استنظار كردي هم براي دراز مدت اصل استنظارت پاسخ مثبت يافت ﴿إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ﴾ حالا چه گروهي منظرند كه شيطان جزء آنهاست؟ معلوم ميشود بالأخره يك عدهاي از انظار الهي برخوردارند اما اينچنين نيست كه تو گفتي ﴿إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾ منذر باشي من تو را تا يوم يبعث فرصت بدهم اگر ﴿إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾ منذر بود شيطان شيطنتش را تا بعث و قيامت كبرا ادامه ميداد يعني نه تنها در زمان حيات بلكه در برزخ هم شيطنت ميكرد وقتي كه گفت ﴿أَنظِرْنِي إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُون﴾ ذات اقدس الهي اگر او را تا روز بعث و قيامت كبرا مهلت ميداد اين تا قيامت كبرا شيطنت ميكرد در اينجا دو مطلب است يكي اينكه كسي كه به سوء اختيار خود تحت ولايت شيطان باشد تا قيامت هم با شيطان هست اما ديگر شيطان شيطنتش تا زمان حيات اوست بعد از حيات با شيطان محشور است چه در برزخ كه «في حفرة من حفر النيران» چه در قيامت كبرا چه در بعد از قيامت و ساحره قيامت كه عدهاي به جهنم ميروند و در جهنم در همه مراحل اين انسان تبهكار كه تحت ولايت شيطان بود با ولي خود كه شيطان است محشور ميشود اما آنجا ديگر كار اغوايي و كار اضلالي و كار وسوسهاي از او نيست شيطنت شيطان تا زمان حيات است اما اينكه شيطان انساني تبهكار تحت ولايت شيطان باشد با شيطان محشور ميشود اين درآيات فراواني هست نظير آيه چهار سورهٴ مباركهٴ «حج» اين است ﴿كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَي عَذَابِ السَّعِيرِ﴾ چه اينكه در سورهٴ مباركهٴ «صافات» اينچنين آمده است آيهٴ 22 به بعد سورهٴ «صافات» اين است ﴿احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ﴾ ازواج ظالمان آنها كه زوج ظالماند و قرين ظالماند همين شياطناند كه ﴿وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ﴾[12] قرين انسان تبهكار شيطان اوست در بخش پاياني سورهٴ مباركهٴ «زمر» اينچنين آمده است كه ﴿قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُول ٭ لأمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ﴾[13] اينها با شيطاناند چه اينكه در سورهٴ مباركهٴ «زخرف» به اين صورت ياد شده است كه آيهٴ 36 به بعد سورهٴ «زخرف» اين است ﴿وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ﴾ آنگاه همين انساني كه عمداً از نام و ياد حق خود را به كوري زدند تحت ولايت شيطاناند قرين شيطاناند تحت اغواي شيطان و شيطنت شيطان هم خواهند بود اما تا روز قيامت نه تا روز مرگ ﴿وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ﴾ يعني شياطين اين تبهكاران را از راه راست باز ميدارند ﴿وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُهْتَدُونَ﴾ اينها كه تحت ولايت شيطاناند فكر ميكنند راه مستقيم طي ميكنند و انسان كه ميميرد ديگر گرفتار وسوسه شيطان نيست محصول آن وسوسهها را ميبيند ﴿حَتَّي إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَالَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ﴾ وقتي اين انسان تبهكار به لقاي حق رفت ميبينيد يك همسفر بدي دارد ميگويد: ﴿يَالَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ﴾ پس شيطان با انسان تبهكار هست بر اساس ﴿وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ﴾ «في الدينا و البرزخ و يوم يبعثون» اما نفوذ و كه اغوا و وسوسه است فقط در محدوده دنياست وگرنه اينچنين نيست كه انسان كه تحت ولايت شيطان است با شيطان نباشد شيطان با او نباشد پس اين استنظار و مهلتخواهي شيطان كه تا روز بعث بود و خدا اجابت نكرد معلوم ميشود كه اين براي آن نيست كه با مردم باشد بلكه براي آن است كه مردم را اغوا كند چه اينكه در آيات بعد همين سورهٴ مباركهٴ «اعراف» كه محل بحث است گفت: ﴿فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي﴾[14] ﴿لْأُغْوِيَنَّهُم﴾[15] و مانند آن اين اغوا و اضلال و وسوسهاش ﴿فِي صُدُورِ النَّاسِ﴾[16] اين تا روز مرگ هست وگرنه انسان تبهكار با شيطان قرين است چه در دنيا چه در برزخ چه در قيامت جهنم هم كه ميخواهند بروند برابر بخش پاياني سورهٴ «ص» فرمود كه ﴿لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ﴾[17] بنابراين اينكه ذات اقدس الهي فرمود تا يوم يبعثون به تو مهلت نميدهم نه يعني تو نيستي يا با تبهكاران نيستي تو هستي يك، با تبهكاران خواهي بود دو، اما نفوذ تو به عنوان وسوسه تا روز مرگ است از آن به بعد ديگر نفوذي نداري.
پرسش ...
پاسخ: آنجا هم هست عدهاي ذات مقدس را شهيد ميكنند منتها حكومت حكومت عدل و داد است يعني كسي قدرت ندارد ظلم بكند البته عدهاي منافقانه دست به شهادت آن حضرت ميزنند وگرنه يهوديها هستند مسيحيها هستند منافقين هستند اما زمان و زمين را عدل و داد پر ميكند نه اينكه عقايد مردم كلاً عوض ميشود نه اينكه اصلاً گناهي نميشود به دليل اينكه عدهاي ذات مقدسش را شهيد ميكنند در جريان سورهٴ مباركهٴ «مائده» گذشت كه خداوند درباره يهوديها درباره مسيحيها فرمود: ﴿وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ﴾[18] ﴿فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ﴾[19] از آن دو آيه معلوم ميشود كه يهودي تا روز قيامت هست مسيحي تا روز قيامت هست بينشان اختلاف هست ﴿إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ﴾ و وجود مبارك حضرت كه آمده حكومت را حكومت اسلامي ميكند چهره پرچم آن حضرت نوشته است «البيعة لله».[20]
پرسش ...
پاسخ: يعني حكومت حكومت عدل است البته نه اينكه عقايد مردم كلاً اسلامي شود همه موحّد ناب ميشوند وگرنه در ذيل همان روايات روايات ديگري هست كه حضرت را شهيد ميكنند ديگر.
پرسش ...
پاسخ: يك دين دارند يك قانون را ميپذيرند منتها عدهاي معصيت ميكنند حدود الآيه هم اجرا ميشود اينچنين نيست كه حدود و قياس و ديات اجرا نشود معلوم ميشود معصيت ميكنند منتها حدود حدود الهي است حكومت حكومت عدل است نه اينكه كسي معصيت نميكند قصاص هست حدود هست ديات هست اگر كسي معصيت كرده است برابر كتاب و عترت معصومين مجازات ميشود خب
اينكه او از ذات اقدس الهي مسئلت كرد ﴿إِلَي يَوْمِ الدِّينِ﴾ يا ﴿إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾ و مانند آن و ذات اقدس الهي به او پاسخ نداد مگر فيالجملة نه بالجملة براي آن است ظاهراً كه تا روز بعث او انظار ندارد بلكه تا روز موت انظار دارد تا موت افراد خودش هم كه تا هميشه تا جهنم همچنان هست در آيه محل بحث سورهٴ مباركهٴ «اعراف» كه فرمود: ﴿فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِين ٭ قَالَ أَنظِرْنِي إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُون ٭ قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ﴾ چون ذيل ندارد معلوم نيست كه منظرين هستي يعني منظريني الي يوم الدين؟ يا نه اين احتمال هست كه ﴿إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ﴾ پاسخ دو جهته به او داده باشد اصل انظار را و مدت انظار را اما آن آياتي كه خوانده شد تلاوت شد همه آنها نشان ميدهد كه آن خواسته دوم شيطان رد شد چون شيطان گفت كه ﴿فَأَنظِرْنِي إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُون ٭ قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِين ٭ إِلَي يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ﴾ كه در آيهٴ 36 به بعد سورهٴ مباركهٴ «حجر» بود در آيه هشتاد به بعد سورهٴ «ص» هم اين بود ﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُون ٭ قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِين ٭ إِلَي يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ﴾ خب پس اگر نبود آيات سورهٴ «حجر» و «ص» ممكن بود از آيه محل بحث سورهٴ «اعراف» انسان چنين توهم بكند كه تمام خواستههاي شيطان عملي شده است شيطان گفت: ﴿أَنظِرْنِي إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾ خدا هم فرمود: ﴿إِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِين﴾ و به قرينه اينكه سؤال او ﴿إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾ بود معلوم ميشود آنچه هم كه محذوف است ﴿إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾ است اما اين القاب اين اوصاف كه در مقام تحديدند مفهوم دارند وقتي فرمود ﴿إِلَي يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ﴾ كه در مقام تحديد است يعني مافوق آن و مازاد بر آن منذر نيستي چون در مقام تحديد است بنابراين اينگونه از القاب اينگونه از اوصاف حد انذار را مشخص كرد كه بعد ديگر منذر نيستي لذا تا مرحله بعث يعني تا مرحله برزخ نفوذ دارد البته در حد وسوسه اين هم قبلاً هم گذشت كه اين كار برابر با حكمت است يعني وسوسه كردن كار حكمت است هر كس به هر جايي رسيده است در جهاد اكبر در اثر وسوسه است وگرنه در حد فرشته بود يا در حد حيوان اينكه براي انسان تعالي و تكامل هست براي اينكه وسوسه هست او در برابر وسوسه با جهاد اكبر مبارزه ميكند و كامل ميشود حالا اگر وسوسه نباشد انسان هر چه هست هست ﴿مَا مِنَّا إِلاّ لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾[21] و اين وسوسه هم در نظام احسن شيء زيبايي است چون وسوسه كه انسان را مجبور به گناه نميكند كه وسوسه دعوتنامه است خب عقل و فطرت از درون دعوت ميكنند وحي و شريعتها نقلها از بيرون دعوت ميكنند خدا و انبيا و اوليا و معصومين از بيرون دعوت ميكنند عقل و فطرت از درون دعوت ميكنند يك دعوتنامه كوچك هم به نام وسوسه است خب انسان با داشتن همه اين دعوتنامههاي الهي عقلي و فطري اينها را پشت سر بگذارد يك دعوتنامه جعلي شيطنت شيطان را بگيرد خب بدا به حال او ديگر.
پرسش ...
پاسخ: نه گوش دادن به وسوسه شرّ است وگرنه وسوسه چه شرّي در كل نظام وسوسه خير است اگر كسي با داشتن همه راههاي مستقيم كه عقل او ميگويد فطرت او ميگويد نقل ميگويد اينها را پشت سر بگذارد به دنبال شيطنت شيطان برود خودش به سوء اختيار خود فساد و فتنه را انتخاب كرده است از آن به بعد ديگر تحت ولايت شيطان قرار ميگيرد كه «اعاذنا الله من شرور انفسنا و سيئات اعمالنا»
«و الحمد لله رب العالمين»