درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

74/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم


موضوع: تفسیر/سوره مائده/آیه 112 الی 115

 

﴿إِذْ قَالَ الحَوارِيُّونَ يَاعِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَن يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّماءِ قَالَ اتَّقُوا اللّهَ إِن كُنتُم مُؤْمِنِينَ﴾ (۱۱۲) ﴿قَالُوا نُرِيدُ أَن نَأْكُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَن قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَكُونَ عَلَيْهَا مِنَ الشَّاهِدِينَ﴾ (۱۱۳) ﴿قَالَ عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ اللّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونَ لَنَا عِيداً لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِنكَ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾ (۱۱٤) ﴿قَالَ اللّهُ إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَن يَكْفُرْ بَعْدُ مِنكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَاباً لاَ أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ العَالَمِينَ﴾ (۱۱۵)

نکات باقي مانده از بحثهاي قبل

نكاتي كه در بحثهاي قبل مانده است يكي اين است كه اينكه در همان آيه 110 فرمود: ﴿وَ إِذْ كَفَفْتُ بَني إِسْرائيلَ عَنْكَ﴾ اين جزء آيات امتناني خداست كه در همين سورهٴ مباركهٴ ‌«مائده‌» آيهٴ 11 قبلاً گذشت كه خداوند به مومنين مي‌فرمايد: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ عَلَي اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾ اين نعمتي است كه ذات اقدس اله دست دشمنان را از مسلمين كوتاه كرده است و مي‌كند، فرمود به ياد آن نعمت باشيد كه عده‌اي خواستند نسبت به شما دست درازي كنند، خدا دست آنها را كوتاه كرده است. همان‌طوري كه درباره عيساي مسيح(سلام الله عليه) مي‌فرمايد، درباره پيروان پيغمبر خاتم (صلّي الله عليه و آله و سلّم) هم مشابه اين مطلب را دارد.

بيان مراتب احياي موت

مطلب بعدي آن است كه يكي از معجزات عيساي مسيح(سلام الله عليه) احياي موتا بود. جريان زنده شدن و يا زنده كردن مرده از مهم‌ترين مسائلي است كه بسياري از انسانها علاقه‌مندند آن را درك كنند. براي اوليا و انبياي الهي، جريان احياي موتا در سه مقطع رخ داده است: گاهي در حضور آنها خدا مرده‌اي را زنده مي‌كرد و آنها اطمينان بيشتري پيدا مي‌كردند يا در حضور آنها موجود ذي روحي را اماته مي‌كرد، بعد احيا مي‌كرد؛ گاهي هم مسئله احياي موتا در درون خود آنها اتفاق افتاد يعني آنها را اماته مي‌كرد و بعد همانها را زنده مي‌كرد، نظير ﴿أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلي قَرْيَةٍ﴾، بعد عرض كرد: ﴿أَنّي يُحْيي هذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ﴾[1] كه اين احياي موتا درباره خود آن انسان اتفاق افتاده است.

قسم سوم جريان احياي موتا براي كسي است كه هر دو مقطع را گذرانده يا هر دو مقطع براي او روشن است [امّا] مي‌خواهد خودش مرده زنده كردن را ياد بگيرد كه اين كرامت به دست او ظاهر بشود؛ جريان حضرت عيسي اين چنين بود جريان حضرت ابراهيم (سلام الله عليهما) اين چنين بود. در جريان حضرت عيسي فرمود: ﴿وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتي بِإِذْني﴾[2] يا خود عيساي مسيح(سلام الله عليه) گفت ﴿وَأُحْيِي المَوْتَي بِإِذْنِ اللّهِ﴾[3] در جريان حضرت ابراهيم(سلام الله عليه) هم ظاهراً اين بود كه او به ذات اقدس الهي عرض كرد كه ﴿أَرِني كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتي﴾ آن گاه براي طمأنينه قلب، خدا دستور داد كه چنين كاري را بكند و بعد از اينكه چهار مرغ را گرفت و كشت و اجزاي اينها را مخلوط كرد و پراكنده كرد: ﴿ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتينَكَ سَعْيًا﴾[4] كه با خواندن ابراهيم خليل (سلام الله عليه) آن مرده‌ها زنده مي‌شوند، اين سه مقطع كه اين مرحله سوم، كامل‌ترين مرحله بحث احياي موتا است و وجود مبارك عيساي مسيح(سلام الله عليه) از اين مرحله برخوردار بود، چه اينكه ابراهيم خليل (سلام الله عليه) هم همين مرحله را از ذات اقدس الهي مسئلت كرد.

نظر زمخشري درباره سؤال حواريون از خدا درباره عيسي(عليه السلام)

در جريان حواريون كه از ذات اقدس الهي سؤال كردند كه به وسيله عيساي مسيح گفتند آيا خدا مي‌تواند مائده‌اي را براي ما نازل كند، جناب زمخشري در كشاف معتقد است كه اينها شك داشتند. براي رفع شك يك چنين آيت و معجزه‌اي را به وسيله مسيح (سلام الله عليه) از خدا خواستند[5] ؛ لكن با آن جريان قبل سازگار نيست، چون آيه قبل اين است كه خدا فرمود ما به حواريون، وحي فرستاديم كه ايمان بياورند. منظور از اين وحي هم الهام است، نه منظور از اين وحي آن است كه به وسيله عيساي مسيح به آنها گفتيم ايمان بياورند، چون عيساي مسيح دعوتش عمومي بود؛ همگان را دعوت كرده است و حواريون آن سابقون و مقرب از اصحاب عيساي مسيح بودند. دليلي ندارد كه اين ﴿أَوْحَيْتُ﴾ را يعني ‌«امرتهم بلسان رسولهمغ معنا بكنيم، بلكه اينها همان الهام است، نظير آنچه درباره مادر موسي فرمود: ﴿وَ أَوْحَيْنا إِلي أُمِّ مُوسي أَنْ أَرْضِعيهِ﴾[6] . خب چنين حوارييني كه سابقه ايمان دارند و جزء مقربين دستگاه عيساي مسيح(سلام الله عليه)‌اند و خدا هم براي تجديد ميثاق، الهام مي‌كند كه به عيساي مسيح ايمان بياوريد، بعيد است كه اينها شك داشته باشند. ممكن است عده ديگري در كنار حواريين بودند در جمع حواريين بودند، آنها شك داشته باشند و اما اسناد شك به حواريين آسان نيست.

البته سؤال، موهم است، سؤال مودبانه نيست و ايهام هم دارد و آن اين است كه: ﴿إِذْ قالَ الْحَوارِيُّونَ يا عيسَي ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ﴾؛ آيا پروردگار تو مي‌تواند كه يك سفره باغذايي از آسمان براي ما نازل كند؟ گفتند فرق بين خوان و مائده و مأدبه اين است: خوان آن سفره است كه هنوز روي او غذايي نچيدند، مائده آن سفره‌اي است كه روي او غذاست، مأدبه خود غذاست نه سفره كه قرآن ‌«‌مأدبة»[7] است يعني غذاي آماده و پخته. اينكه گفتند: ﴿هَلْ يَسْتَطيعُ رَبُّكَ﴾ اگر به اين معنا باشد كه ‌«هل تسطيع أن تسئل ربك‌» خب باز قابل اغماض است و قابل قبول؛ اما اگر به ظاهر معنا بشود اين برخلاف ادب است، نسبت به كسي كه ايمان آورده به خدا، ادب مع الله را بايد رعايت بكند: ﴿هَلْ يَسْتَطيعُ رَبُّكَ﴾ نبايد بگويد، بلكه بايد بگويد آيا خدا اين خواسته ما را اجابت مي‌كند يا نه، نه آيا مي‌تواند اجابت كند يا نه؟ ﴿هَلْ يَسْتَطيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ﴾.

عيساي مسيح(سلام الله عليه) به آنها فرمود: ﴿اتَّقُوا اللّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ﴾؛ بپرهيزيد اگر مؤمن‌ايد اين پيشنهاد را ندهيد. نشان مي‌دهد كه آنها اهل شك و اينها نبودند يعني شمايي كه مومن‌ايد، خاصيت ايمان و اثر ايمان اين است كه معتقد باشيد، همه اين كارها از ذات خدا ساخته است، اين چه سؤالي است مي‌كنيد؟ لكن ذات اقدس الهي يك جواب تند و حادي به وسيله عيساي مسيح به آنها داد. حالا آنها در جواب عيسي مسيح چه گفتند؟ گفتند: ﴿نُريدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنا وَ نَكُونَ عَلَيْها مِنَ الشّاهِدينَ﴾؛ گفتند كه ما مي‌خواهيم از اين غذاي غيبي استفاده بكنيم (اين يك)، و ايماني كه داريم به مرحله كمال و طمأنينه نهايي برسد (اين دو)، و درباره خدا قلب مطمئن پيدا كنيم و درباره شما هم علم به صداقت شما پيدا كنيم يعني علم ما افزوده بشود كامل بشود، و نسبت به كساني هم كه در اين صحنه حاضر نبودند و اين مائده را نديدند ما هم نسبت به آنها شهادت بدهيم؛ بگوييم ما خودمان ديديم به وسيله درخواست عيساي مسيح(سلام الله عليه) مائده غيبي از آسمانها نازل شده است، اين چهار خاصيت را دارد. حالا شايد در جمع حواريون كساني هم بودند كه شك داشتند؛ ولي خود حواريون ظاهراً مصون از شك‌اند، براي آنكه خدا به آنها الهام به ايمان كرد و از آنها در قرآن هم به نيكي ياد شده است.

پرسش: ...

پاسخ: نه، شايد در جمع آنها كساني باشند كه شك داشتند، چون اطمينان قلب معلوم مي‌شود كه اول مرحله‌اي از ايمان را دارا بودند، بعد مي‌خواهند قلبشان مطمئن بشود. نظير آنچه ابراهيم خليل(سلام الله عليه) به خدا عرض كرد: ﴿لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي﴾[8] آن با ﴿وَنَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنا﴾ چون بعد از ﴿تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا﴾ است و محفوف به قرينه است، معلوم مي‌شود علم زائد طلب كردند، نه اصل علم را.

دلائل اهل شک نبودن حواريون

پرسش: ...

پاسخ: بله، چون همه اينها به وسيله عيساي مسيح سخنان‌شان را با پروردگار در ميان مي‌گذارند، گرچه در غالب موارد، سخن از ربنا و امثال ذلك است؛ اما آنكه رابط است به او مي‌گويند كه پروردگار تو اين كار را بكند؛ پروردگاري كه تو از طرف آنها مبعوث شدي، البته پروردگار همه ما هم است. اين تعبير به حواري كردن با اينكه در قرآن از حواريون به نيكي ياد شد (اين يك) و در همين آيه محل بحث هم مسبوق است به اينكه خدا فرمود ما به حواريون وحي فرستاديم كه اين وحي همان الهام است (اين دو) ﴿وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا﴾ هم در پاسخ حواريين است (اين سه)، اينها نشان مي‌دهد كه حواريون اهل شك نبودند و ممكن است گروهي به حواريين پيوسته باشند در اين خواستن و آنها اهل شك بودند؛ اما حواريون ظاهراً شاك نبودند.

بعد گفتند: ﴿وَ نَكُونَ عَلَيْها مِنَ الشّاهِدينَ﴾؛ ما درباره مائده هم شهادت بدهيم، آنها كه توفيق حضور را نداشتند براي آنها اين جريان را نقل كنيم شرح بدهيم و مبلّغ خوبي هم باشيم براي رسالت شما. آن وقت عيساي مسيح خواسته‌هاي اينها را به خدا ابلاغ كرد: ﴿قالَ عيسَي ابْنُ مَرْيَمَ﴾ حالا عيسي مسيح قانع شد و سؤال كرد. سؤال اينها مسبوق به اذن است، چون انبياي الهي تا مأمور نباشند چيزي را سؤال نمي‌كنند، اينها نظير فرشتگان‌اند كه ﴿لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ﴾[9] .

عيساي مسيح بعد از اينكه اذن را از ذات اقدس الهي گرفت لبّاً از خداوند درخواست اجابت اين خواهش را مي‌كند: ﴿قالَ عيسَي ابْنُ مَرْيَمَ اللّهُمَّ رَبَّنا﴾، چون مستحب است قبل از دعا ذات اقدس الهي تمجيد بشود، اينجا هم به ربوبيت تمجيد شده است: ﴿اللّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ﴾ كه ﴿تَكُونُ﴾ تكون اين مائده ﴿عيدًا ِلأَوَّلِنا وَ آخِرِنا﴾ يعني همه امت مسيحي به اين افتخار كنند بركتي باشد، چون عيد از همان رجوع عبد به مولاست، از عود است و يا اگر به معناي سرور است اين ملت، مسرور است كه مورد لطف شما قرار گرفته است: ﴿عيدًا ِلأَوَّلِنا وَ آخِرِنا﴾، آنها كه حضور داشتند خب از اين نعمت غيبي برخوردار مي‌شوند، آنها كه حضور نداشتند بالأخره نسل كساني هستند جزء امت كسي هستند كه مائده آسماني بر آنها نازل شده است. ﴿وَ آيَةً مِنْكَ﴾ و از طرفي هم نشانه قدرت شما باشد كه به دست من ظاهر شده است؛ هم به ربوبيت تو اطمينان بيشتري داشته باشند هم به رسالت من اطمينان بيشتري داشته باشند. ﴿وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرّازِقينَ﴾؛ تو بهترين روزي دهنده هستي. در حقيقت، تمام روزي‌ها از آن توست نه اينكه ﴿خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾ ظاهرش اين چنين باشد كه رازق در عالم فراوان است؛ منتها تو بهترين رازق هستي، براي اينكه در سورهٴ مباركهٴ ‌«ذاريات‌» هست كه: ﴿إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتينُ﴾[10] كه ظاهرش حصر است با كلمه الف لام و هو. قهراً اسناد رزق به غير خدا مجاز خواهد بود، براي اينكه اينها مظهر خالقيت حق تعالي‌اند.

خب پس عده‌اي از عيساي مسيح(سلام الله عليه) درخواست كردند كه مائده‌اي نازل بشود. عيساي مسيح آنها را دستور به تقوا داد گفت اگر مؤمن‌ايد برابر ايمانتان عمل كنيد. آنها گفتند ما خواسته مشروعي داريم و هدف خوبي داريم، مي‌خواهيم از اين غذاي غيبي استفاده كنيم كه اين چيز بدي نيست. مي‌خواهيم قلب ما مطمئن بشود اين هم كه چيز بدي نيست و مي‌خواهيم به رسالت شما علم كامل‌تري پيدا كنيم، اين هم كه چيز بدي نيست و مي‌خواهيم شاهد تبليغي رسالت شما براي ديگران باشيم، اين هم كه چيز خوبي است. آن‌گاه ذات اقدس الهي در جواب عيساي مسيح اين چنين فرمود: ﴿قالَ اللّهُ إِنّي مُنَزِّلُها عَلَيْكُمْ﴾ حالا آنها خواست نشان انزال بود و ذات اقدس الهي تعبير به تنزيل كرد، شايد آنها دفعتاً مي‌خواستند [اما خداوند] وعده داده است. فرمود: ﴿إِنّي مُنَزِّلُها عَلَيْكُمْ﴾؛ من آن مائده را بر شما نازل مي‌كنم؛ اما ﴿فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنّي أُعَذِّبُهُ عَذابًا لا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعالَمينَ﴾؛ اگر كسي بعد از اينكه مائده آسماني را ديد و اين حجت ظاهره را ديد كفر ورزيد، طرزي او را عذاب بكنم كه احدي را كه چنين عذاب نكردم و نمي‌كنم.

خب اما حالا مائده نازل شده است يا نه، آيه در اين زمينه صراحتي ندارد. گرچه دعاي عيساي مسيح اين است كه خدايا! مائده نازل بكن و خدا هم وعده داد با وعيد همراه بود، ظاهرش اين است كه نازل كرده است؛ ولي صريح در نزول مائده نيست و اگر در انجيل عيساي مسيح(سلام الله عليه) از اين مائده خبري نيست، شايد در اثر آن تحريفي كه رخ داد اين مائده، رخت بربست يا منطبق باشد بر بعضي از چيزهايي كه آنها مي‌گويند، نظير همان قصه‌اي كه در امت اسلامي هست كه وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) در جريان حفر خندق در منزل جابر انصاري با غذاي محدودي، عده زيادي را سير كرده است[11] مشابه اين كرامت در جريان حضرت مسيح (سلام الله عليه) هست كه وجود مبارك عيسي با غذاي كمي، عده زيادي از انسانها را سير كرده است و آن جريان عشاء رباني هم كه در مسيحيت رواج دارد از آنها هم به ياد مانده است. غرض آن است كه اگر چنين مائده‌اي بالصراحه در انجيل نيست، براي اينكه انجيل دستخوش تحريف شد؛ نمي‌شود گفت كه چون در انجيل از اين مائده سخني به ميان نيامده، معلوم مي‌شود مائده نازل نشده است. البته قرآن صراحتي در نزول مائده ندارد؛ ولي ظاهرش اين است كه نازل شده است.

سرّ تهديد خدا نسبت به منکرين مائده

سرّ آن تهديد تندي كه ذات اقدس الهي درباره كساني كه بعد از نزول چنين مائده‌اي كفر مي‌ورزند، اين است [كه] خداوند افرادي را كه همه نعمتها را به او داد و حجت خود را بر او تمام كرد از آن به بعد، او دين را به بازي گرفته است طرزي عذاب مي‌كند كه هيچ كس را به آن نحو عذاب نمي‌كند. دو نحو تعذيب در قرآن كريم آمده است كه مي‌فرمايد نظير ندارد: يكي اينكه عده‌اي را خداوند در قيامت عذاب مي‌كند كه اَحدي مانند خدا نمي‌تواند آن عذاب را بكند: ﴿فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ ٭ وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ﴾[12] . در پايان سورهٴ مباركهٴ ‌«فجر‌» دارد كه در آن روز عده‌اي را ذات اقدس الهي به نحوي عذاب مي‌كند كه احدي مثل خدا نمي‌تواند آن‌چنان عذاب بكند. اولاً در دنيا كه انسان ممكن نيست بتواند آن‌چنان عذابي كه در قيامت، خدا عده‌اي را به آن عذاب معذب مي‌كند عذاب بكند، براي اينكه هر كسي بالأخره وقتي مورد شكنجه و عذاب قرار مي‌گيرد اگر يك وجدان بيداري داشته باشد، اميد دارد كه روزي ذات اقدس الهي به اين ظلمها خاتمه دهد و به صبر او هم پاداش دهد، همين مايه آرامش اوست. ولي در قيامت، اگر كسي معذب الهي شد چون حق براي او روشن است و مي‌داند كه حق با ديگران است و او باطل رفته است و هيچ راهي هم براي ترميم و جبران نيست، او هرگز در نهان خود و در نهاد خود آرزوي اينكه روزي اين عذاب برطرف بشود يا حق به سبك ديگري درآيد در خيال او نيست؛ مي‌داند كه كار او بيّن‌الغي است و مي‌داند كه هيچگاه كشف خلاف نخواهد شد و مي‌داند كه به هيچ وجه ترميم پذير نيست. چنين عذابي در قيامت فقط به دست خداست.

اينكه فرمود خداوند اينها را طرزي عذاب مي‌كند كه ديگران را چنين عذاب نكرده است، البته منظور همان چند نفري كه بعد از مائده كفر ورزيدند نيست [بلكه] منظور آن است كه هر كس كه حجت خدا نسبت به آنها بالغ شد و معجزات را مكرر در مكرر ديدند، باز پيشنهاد معجزه جديد بدهند و خداوند برابر پيشنهاد آنها معجزه جديد را هم خلق بكند، آنها از آن به بعد كفر بورزند معلوم مي‌شود كه اصل معجزه و دين و الله و رسالت الله را به بازي گرفتند.

بيان گروههاي معجزه در قرآن کريم

بيان ذلك اين است كه معجزه‌اي كه ذات اقدس الهي در قرآن كريم نقل مي‌كند چند گروه‌اند: يك دسته معجزه‌اي است كه در طليعه رسالت هر پيغمبري خدا به او مي‌دهد، مثل جريان عصاي موسي، جريان يد بيضا كه به موساي كليم مي‌فرمايد كه اين دوتا برهان است[13] اين دوتا معجزه است، با اين دو معجزه ﴿اذْهَبْ إِلي فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغي﴾[14] يا انبياي ديگر(عليهم السلام) را با معجزه‌اي مسلح مي‌كند، بعد آن پيامبر براي هدايت امت مي‌فرستد؛ قسم دوم معجزه‌اي است كه در اثناي هدايت و رهبري و اِعمال رسالت رخ مي‌دهد، نظير آنچه در جريان ابراهيم خليل آمد كه ﴿حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ﴾ جواب آمد كه ﴿يا نارُ كُوني بَرْدًا وَ سَلامًا عَلي إِبْراهيمَ﴾[15] يا در جريان موساي كليم(سلام الله عليه) طوري شد كه اينها نزديك دريا رسيدند، ذات اقدس الهي فرمود: ﴿فَاضْرِبْ لَهُمْ طَريقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا﴾[16] . اينها معجزاتي [است] كه در اثناي رهبري و اعمال رسالت اتفاق مي‌افتد كه مزيد حجت است؛ قسم سوم معجزات اقتراحي است يعني معجزه‌اي است كه امت يك پيغمبر اقتراح مي‌كنند، پيشنهاد مي‌دهند نه اينكه آن پيغمبر(علي نبينا و آله و عليه السلام) ابتدائاً به همراه خود چنين معجزه‌اي را آورده باشد. نظير جريان ناقه صالح و مانند آن كه اينها معجزات اقتراحي است اينها هم قابل قبول است و معقول و خداوند اين پيشنهادها را مي‌پذيرد براي اتمام حجت چنين معجزه‌اي را به دست پيغمبرشان محقق مي‌كند.

از اينها گذشته قسم چهارم اين صورت است كه بعد از اينكه معجزه پيغمبري براي امتي ثابت شده است و بيّن الرشد شد، آنها هر روز بر اساس هوسبازي، پيشنهاد معجزه گوناگون بدهند؛ مثل اينكه قريش مي‌آمدند كنار كعبه تكيه مي‌دادند [به] پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مي‌گفتند كه تو اگر قدرت اعجازي داري، خب دستور بده اين كوههاي مكه مقداري فاصله پيدا كنند، ما اينجا را دشت كشاورزي قرار بدهيم[17] . خب اين معجزه مي‌شود لهو و لعب، وقتي كار كشاورزي اينها تمام شد حالا مي‌خواهند ساختمان سازي كنند بگويند دستور بده اين كوهها يك مقدار جلو بيايند ما براي حمل و نقل مصالح ساختماني در زحمت نيفتيم، اين مي‌شود بازي كردن با نظام آفرينش.

در جريان حضرت عيسي (سلام الله عليه) ذات اقدس اله فرمود: ﴿إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً﴾، ﴿تخرج الموتي باذني﴾، ﴿تُبْرِي اْلأَكْمَهَ وَ اْلأَبْرَصَ بِإِذْني﴾[18] همه اين كارها را كرد، بعد ديگر پيشنهاد مائده آسماني چيست؟ اگر كسي دنبال حجت بالغه مي‌گردد چه حجت بالغه‌اي از احياي موتي قوي‌تر، از ابراي اعميٰ و اكمه بالاتر؟! خب كسي كور مادرزاد را شفا مي‌دهد، ابرص را شفا مي‌دهد، از آنچه اينها در خانه‌ها خوردند يا ذخيره كردند خبر مي‌دهد، مرده‌ها را هم زنده مي‌كند، خب ديگر اين چه خواستني است كه اينها طرح كردند: ﴿أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ﴾، معلوم مي‌شود كه اين را به لهو گرفتند به بازي گرفتند، نظير آنچه براي تفكه و سرگرمي به جادوگران و شعبده بازان پيشنهاد مي‌دهند كه يك بازي هم براي ما دربياور. اين گروه كه اعجاز را و آيات الهي را به استهزا گرفتند ذات اقدس الهي مي‌فرمايد كه ما اين كار را مي‌كنيم؛ اما ﴿فمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنّي أُعَذِّبُهُ عَذابًا لا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعالَمينَ﴾ اين جهت باعث شد كه عده‌اي احتمال دادند كه با آمدن اين وعيد سخت، اينها پشيمان شدند. بعضي گفتند نه، اصل معجزه عمل شد عده‌اي هم به طمأنينه رسيدند عده‌اي هم كفر ورزيدند و بعد مسخ شدند، البته آن را بايد روايت معتبر اثبات كند.

پرسش: ...

پاسخ: غرض آن است كه آنها براي همان طمأنينه قلب و بهره برداري از غذاي معنوي و امثال ذلك است. در جمع اينها عدّه‌اي به اينها پيوستند كه مي‌گفتند: ﴿وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنا﴾ اين احتمال هست، چون اين احتمال هست، بنابراين اين همه تهديد در حقيقت براي آنهاست؛ اما نفرمود كه اگر حواريون كفر ورزيدند، فرمود: ﴿فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ﴾؛ از شما ﴿فَإِنّي أُعَذِّبُهُ عَذابًا لا أُعَذِّبُهُ﴾ ‌«‌لا اعذِّبُ»آن عذاب را ﴿أَحَدًا مِنَ الْعالَمينَ﴾ و شايد آنچه در پايان سورهٴ مباركهٴ ‌«فجر‌» است كه: ﴿فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ ٭ وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ﴾[19] آن هم درباره چنين گروهي باشد؛ منتها آن از نظر جوهر بحث با اين فرق دارد و آن بحثش اين است كه طرزي خدا آنها را عذاب مي‌كند كه احدي مانند خدا نمي‌تواند آنها را عذاب كند. در سورهٴ ‌«فجر‌» آيهٴ 23 به بعد اين است كه: ﴿وَ جي‌ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ اْلإِنْسانُ وَ أَنّي لَهُ الذِّكْري ٭ يَقُولُ يا لَيْتَني قَدَّمْتُ لِحَياتي ٭ فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ ٭ وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ﴾. اگر قرائتي ديگر باشد كه كه ‌«لا يعذَبُ عذابه احد و لا يوثَقُ وثاقه احد‌» كه قرائت مجهول باشد[20] ، با اين آيه محل بحث سورهٴ ‌«مائده‌» همسان است؛ اما اگر معلوم خوانده بشود يعني طرزي خدا او را عذاب بكند كه احدي مانند خدا نمي‌تواند عذاب بكند، چون او ﴿نارُ اللّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتي تَطَّلِعُ عَلَي اْلأَفْئِدَةِ﴾[21] كه از ديگري برنمي‌آيد، ديگري حداكثر آن است كه بدن را شكنجه كند و بسوزاند؛ اما يك نار حقيقي كه روح را بسوزاند كه مقدور ديگري نيست.

پرسش: ...

پاسخ: بله خب آن قرائت هست؛ اما اگر آن باشد با همين آيه محل بحث يكي است و اما اگر غير از آن باشد معلوم باشد نه مجهول يعني خدا طرزي عذاب مي‌كند كه ديگري مثل خدا نمي‌تواند عذاب بكند، چه اينكه طرزي خدا نعمت مي‌دهد كه ديگري نمي‌تواند مانند آن كسي را متنعم بكند؛ همان جرياني كه خداوند ياد گناه را از تبهكاران مي‌زدايد آنها كه گناه كردند بعد وارد بهشت مي‌شوند، اصلاً يادشان نيست گناه كرده‌اند تا خجل باشند، اين كار از غير خدا ساخته نيست، انساء فقط از ‌«مقلبَ القلوب‌»[22] ساخته است.

پرسش: ...

پاسخ: آخر آن اصل اعجاز براي آن بود كه اينها واقعاً مسئله براي آنها حل بشود؛ اما حالا حل شد، شق القمر شد و همه معجزات انجام دادند؛ اما از آن طرف بگويند كه هر روز به دلخواه خودشان بگويند اينجا را براي ما چشمه درست كن، بعد وقتي آب درست كردند حالا مي‌خواهند خانه بسازند مي‌گويند اينجا چشمه نباشد جاي ديگر چشمه باشد، اين مي‌شود لهو آن وقت رسالت مي‌شود ابزار دست اين مصالح فروشها، ابزار كشاورزان و دامداران كه اينجا را يك روز كوه كُن آنجا را يك روز دشت كن آنجا را چشمه كن آنجا را دره كن، اين نظام تابع ميل هوا و هوس كسي نيست.

‌پرسش: ...

پاسخ: نه، خب آن احد هم مثل همين است ديگر يعني هر كسي مثل اينها باشد خداوند او را عذابي مي‌كند كه ديگري را نمي‌كند. اينكه احد، منظورش شخص نيست [بلكه] منظور، مثل است يعني هر كسي مثل اين حجت بالغه حق را ديد، بعد آيات الهي را به بازي گرفت خداوند اين گروه را طرزي عذاب بكند كه احدي از گروههاي ديگر را چنين عذاب نمي‌كند. منظور، شخص معين به نام زيد كه نيست، هر كسي بعد از بلوغ حجت، حجت بالغه داشتن بخواهد دين را ملعبه قرار بدهد، خداوند او را طرزي عذاب مي‌كند كه احدي از افراد ديگر را چنان عذاب نمي‌كند.

پرسش: ...

پاسخ: البته؛ چه در امت عيساي مسيح باشد(سلام الله عليه) چه بعد از عيساي مسيح باشد اين اصل، اصل كلي است. هركسي كه بخواهد دين را ملعبه قرار بدهد، خداوند طرزي او را عذاب بكند كه احدي از عالمين را اين چنين عذاب نمي‌كند، حالا تتمه بحث براي روز بعد ـ انشاء الله ـ .

والحمدلله رب العالمين


[1] بقره/سوره2، آیه259.
[2] مائده/سوره5، آیه110.
[3] آل عمران/سوره3، آیه49.
[4] بقره/سوره2، آیه260.
[5] . ر . ك: الكشاف، ج1، ص693.
[6] قصص/سوره28، آیه7.
[7] . وسائل الشيعه، ج6، ص168.
[8] بقره/سوره2، آیه260.
[9] انبیاء/سوره21، آیه27.
[10] ذاریات/سوره51، آیه58.
[11] . ر . ك: بحار الانوار، ج18، ص24 و 25.
[12] فجر/سوره89، آیه25 و 26.
[13] قصص/سوره28، آیه32.
[14] طه/سوره20، آیه24.
[15] انبیاء/سوره21، آیه68 و 69.
[16] طه/سوره20، آیه77.
[17] . ر . ك: بحار الانوار، ج17، ص190؛ ر . ك: تاريخ الاسلام، ج1، ص214.
[18] مائده/سوره5، آیه110.
[19] فجر/سوره89، آیه25 و 26.
[20] . ر . ك: مجمع البيان، ج10، ص742.
[21] همزه/سوره104، آیه6 و 7.
[22] . تهذيب الاحكام، ج2، ص74.