71/07/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/ سوره نساء/ آیه 14
﴿وَمَن يَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خَالِداً فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ﴾﴿14﴾
مروري بر آيات مربوط به مسائل ارث
آياتي كه مربوط به ارث است، پنج الي شش آيه است كه محور مسائل ارث است. قسمت مهمّش در همين سورهٴ مباركهٴ «نساء» است كه تا كنون، چند آيهاش قرائت شد. يكي آيه هفت همين سوره است كه فرمود: ﴿لِلْرِجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلْنِسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ﴾، بعد هم آيه يازدهم همين سوره است كه فرمود: ﴿يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُم﴾ و بعد هم آيه دوازده اين سوره است كه فرمود: ﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ﴾، اين سه آيه. يك آيه هم در پايان همين سورهٴ مباركهٴ «نساء» است كه درباره كَلاله است: ﴿يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلاَلَةِ﴾ كه ﴿إِنِ امْرُوا هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ﴾[1] ، بعد هم آيه ششم سورهٴ «احزاب» است كه ﴿وَأُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ﴾ و همين آيهٴ، در سورهٴ مباركهٴ «انفال» هم آمد[2] . اين پنج، شش آيهٴ، محور بحثهاي ارث است در قرآن، البته خطوط فرعي اين بحث را روايات بايد تعيين كند. در قرآن، همين پنج الي شش آيه است كه درباره ارث است.
حکيمانه بودن توزيع سهام طبقات ارث
مطلب دوم آن است كه خداوندي كه عليم و حكيم است سِهام را براساس حكمت توزيع كرده است و هيچ كسي حقّ اظهارنظر ندارد، لذا فرمود: ﴿آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً﴾[3] . اين اختصاصي به آبا و ابنا ندارد كه آيهٴ ﴿يُوصِيكُمُ اللّهُ﴾[4] به عهده گرفته، بلكه ازواج اينچنين است، اخوه و اخوات اينچنين است و اعمام و عمّات هم اينچنيناند. در هيچ طبقهاي، انسان با عقل خود نميتواند تشخيص بدهد كه چه شخصي به حال او انفع است و چه شخصي به حال او انفع نيست، لذا اگر با تعبّد بپذيرد براي او اصلح است.
طبقات نسبي و سببي مربوط به ارث
مطلب سوم آن است كه تقسيم ارث اگر با سبب باشد يعني زوجيّت باشد، اين در همه طبقات هست ولي اگر با نَسب باشد، به سه طبقه تقسيم ميشود: طبقه بلاواسطه؛ طبقهاي كه با يك واسطه به ميّت ارتباط دارند؛ طبقهاي كه با دو واسطه به ميّت ارتباط دارند. آن طبقهاي كه بدون واسطهاند، مثل پدر و مادر و همچنين فرزند، اينها بدون واسطه به ميّت مرتبطاند و براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللّهِ﴾[5] . اينگونه از افراد كه بدون واسطه به ميّت ارتباط دارند، مقدماند بر كساني كه معالواسطه به ميّت ارتباط دارند.
طبقه دوم كسانياند كه به يك واسطه با ميّت ارتباط دارند و آن برادر است و خواهر و جدّ و جدّه، برادر و خواهرِ ميّت از راهِ پدرِ ميّت، به ميّت مرتبطاند و جدّ و جدّه هم از راه پدر ميّت به ميّت مرتبطاند. از اين جهت اينها در طبقه دو قرار ميگيرند، چون به يك واسطه به ميّت مرتبطاند و براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ﴾[6] از طبقه سوم، نسبت به آنها مقدماند بر آنها مقدماند و از آنها جلوترند.
طبقه سوم كسانياند كه به دو واسطه با ميّت ارتباط دارند، مثل عموها و امثال ذلك، عمّهها و عموها و اينها. زيرا عمو از راه جدّ به ميّت ارتباط دارد و جدّ، از راه پدر به ميّت ارتباط دارند. پس عمو از راه جدّ و پدر يعني با دو واسطه به ميّت ارتباط دارد، لذا براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ﴾ هم از طبقه دوم متأخر است، هم نسبت به بنياعمام و امثالذلك مقدم است، اين خلاصهٴ تقسيم ارث براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ﴾.
تقدم ورّاث زوجتين در يک طبقه بر ساير ورّاث
مطلب بعدي آن است كه آنها كه در يك طبقهاند ولي از دو جهت به ميّت ارتباط دارند، با آنهايي كه در همان طبقهاند ولي از يك جهت به ميّت ارتباط دارند، آنهايي كه از دو جهت به ميّت ارتباط دارند مقدماند. مثل كلالهٴ ابويني بر كلالهٴ ابي مقدم است يعني اگر كسي بميرد، برادر و خواهر ابويني داشته باشد. خب، اين بر برادر ابي مقدم است، اين هم يك مطلب با اينكه اينها در يك طبقهاند؛ منتها ابويني از دو جهت به ميّت نزديك است و ابي از يك جهت، البته اينهم براساس تعبّد است، چون اُمّي ارث ميبرد.
تقرير سهام اعلا و ادناي صاحبان فرض
مطلب بعدي آن است كه در اين سِهام، گاهي براي افراد يك سهم اعلا و يك سهم ادنيٰ مقرّر شد، گاهي هم يك سهم مقرّر شد. درباره بعضيها مثل مادر، زن، شوهر اينها مشخص شد كه اگر مانعي نداشتند، سهم اعلا را ميبرند و اگر مانعي داشتند سهم ادنيٰ را ميبرند. مثلا ًاگر فرزندي براي متوفّا نبود، مرد نصف ميبرد، فرزند بود يك چهارم ميبرد. اگر متوفّا مُرد و زن او ماند، فرزند نبود براي اين متوفّا، زن يك چهارم ميبرد. اگر متوفّا فرزند داشت، زن يك هشتم ميبرد[7] و همچنين اگر كسي مُرد و فرزند نداشت، مادر ثلث ميبرد يك سوم ميبرد [و] اگر فرزند داشت، يك ششم ميبرد[8] . پس براي مادر، دو سهم است اعلا و ادني، براي زن، دو سهم است اعلا و ادني، براي شوهر دو سهم است اعلا و ادنيٰ ولي براي ساير ورثه، اين دو سهم مشخص نشد، فقط يك سهم مشخص شد.
تبيين صورت مسأله عول و تعصيب و ردّ
از اينجا به بعد، مسئلهٴ عول و تعصيب وضعش روشن ميشود و آن اين است كه گاهي سِهامي كه براي ورثه تعيين شد، بيش از مقدار مال است گاهي سهام، كمتر از مال است. آنجا كه سهم، بيشتر از مال باشد اگر كسي مُرد و شوهر دارد و مادر دارد و يك دختر، اينجا دختر نصف مال را ميبرد و شوهر، يك چهارم را ميبرد و مادر هم ـ چون فرزند دارد ـ يك ششم، مقداري با اصل مال فرق ميكند. در بعضي از موارد ميبينيم سهام يعني سهامي كه بايد به ورثه برسد، بيش از آن مقدار مالي است كه ميّت ترك كرده است و جزء تَرَكه ميّت است. اگر كَلالهٴ ابويني داشته باشد كه دو ثلث ميبرند[9] و شوهر داشته باشد كه نصف ميبرد شوهر نصف ميبرد، آنها دو ثلث ميبرند ديگر مال كه نميشود به دو ثلث و يك نصف تقسيم بشود. اين زن كه مُرد [و] فرزند نداشت، شوهرِ او نصف ميبرد و كلاله هم دو ثلث ميبرد. چون سهم، بيش از آن مالي است كه به ارث مانده است بايد ديد اين نقص به چه كسي برميگردد يا اگر بميرد و يك دختر داشته باشد، اين دختر نصف ميبرد، بقيه براي چه كسي است? اينجاست كه مسئله رَد مطرح است.
يا اگر دو دختر داشته باشد يا سه دختر داشته باشد، اينها دو ثلث ميبرند، خب بقيه براي چه كسي است?
چگونگي مطرح شدن عول و تعصيب و نظر اماميه
آنجا كه سهم، بيش از مقدار مال ميّت باشد، سخن از عُول مطرح است كه اين نقيصه را چه كسي بايد تحمل كند. آنجا كه مال، بيش از ارث وارث باشد، سخن از تعصيب مطرح است كه اين زياده براي چه كسي است? خطوط فرعي ارث را بايد روايات مشخص كند. روايات مشخص كرد، فرمود: چون وَرثه به دو دسته تقسيم ميشوند، عدهاي سهم اعلا و ادنيٰ دارند يعني اگر مانعي باشد، ارثِ كمتري ميبرند، مانعي نباشد ارث بيشتري ميبرند و دو سهم اينها در دو حال، مقرّر است. براي بعضي از ورثه يك سهم در يك حال مشخص شد، ديگر تفصيل داده نشد كه اگر مانعي داشته باشد چقدر ميبرد، سهم اعلا و أدني ندارد. اين دسته از ورثه كه داراي دو سهم در دو حال نيستند [و] فقط يك سهم براي اينها مقرّر شد، اگر چيزي از مال اضافه آمد به اينها ميرسد و اگر چيزي هم كم آمد از مال، از آنها كم ميشود[10] . همينهايي كه اگر اضافه آمد به اينها برميگردد اگر كم آمد هم از اينها كم ميشود، چون اينها حدّ مشخصي بر اينها نبود يك حالت بر اينها فرض شد، حالتهاي ديگر را بايد نصوص مشخص كند؛ اما آنها كه دو حال در دو مقطع ارث بر اينها مشخص شد كه اگر مانعي داشتند، ارث كمتري ميبرند و اگر مانعي نداشتند ارث بيشتري ميبرند، آنها ديگر از عول و تعصيب مصوناند. پس اگر مال، اضافه آمد به همان گروهي برميگردد كه داراي يك سهماند، نه سهم اعلا و أدني، اگر كم هم آمد از آنها كم ميشود[11] .
جريان تاريخي پيدايش مسئله عول و تعصيب در نزد عامه
ديگران، مسئلهٴ عول را مطرح كردند و مسئله تعصيب را. مسئله عول را مطرح كردند، گفتند كه اگر چيزي كم آمد، همه اينها بايد آن نقص را جبران بكنند و حال آنكه اينچنين نيست. تعصيب را مطرح كردند كه قبلاً هم اين بحث تعصيب اشاره شد. اين كار را كه گفتند از مدّعي خلافت در مرحله دوم رسيده است، اين كاري بود كه ريشهاي هم در سنن جاهلي داشت، زيرا آنها دخترها را و سالمندها را از ارث محروم ميكردند، مال را به مرد ميدادند نه زن، آن هم آن مردي كه بتواند قتال و دفاع را به عهده بگيرد. اينجا هم ديدند اگر در بعضي از سُوَر، مال بيش از آن سهم معيّن شده باشد، اين را مثلاً اگر كسي بميرد و يك دختر يا دو دختر داشته باشد كه يا نصف ميبرد يا دو ثلث ميبرند، بقيه را به عصبهٴ مرد يعني بستگان پدري و مذكر به او ميدادند و اينهم درست نيست بايد كه به رد، به همين وارث برگردد، بنابراين نه مسئله عول تام است و نه مسئله تعصيب.
تحليل نصوص وارده در خصوص سهمالارث دختر و پسر
مطلب بعدي آن است كه در اين نصوص فقط سؤال از ارث پسر و دختر مطرح است، نه اصل زن و مرد يعني در ذيل كريمهٴ: ﴿يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُم لِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ﴾[12] اينجا سؤال ميشود كه چطور مرد، دو برابر زن ارث ميبرد? چطور پسر، دو برابر دختر ارث ميبرد? روايات در اين قسمت وارد شد[13] ، نه زن در مقابل مرد. زن در مقابل مرد، حُكم ديگري دارد، برادر در مقابل خواهر حُكم ديگري. بحثهاي ارث و نصوص وارد. در ارث به دو گروه تقسيم ميشوند: گروه اول عهدهدار بيان سِهام ورثهاند كه محصول اين گروه اين است كه گاهي مرد بيشتر از زن ميبرد، گاهي زن بيشتر از مرد ميبرد، گاهي زن و مرد مساوي هم ميبرند. گروه دوم نصوصياند كه علت فزوني سهم برادر بر خواهر را مشخص ميكند. اما آنجا كه زن و مرد مساوي هم ميبرند، نظير همين كَلالهٴ اُمّي كه خوانديم: ﴿فَإِن كَانُوا أَكْثَرَ مِن ذلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِيْ الثُّلُثِ﴾[14] ؛ يك سوم بين كلالههاي اُمّي يعني بين برادرها و خواهرهاي امّي تقسيم ميشود، برادرها و خواهرهاي امّي متوفّا يكسان ارث ميبرند؛ اينچنين نيست كه برادر، دو برابر خواهر ارث ببرد [بلكه] سهم برادر و خواهر مساوي هم است.
در بعضي از موارد ديگر باز زن و مرد مساوي هم ارث ميبرند، مثل پدر و مادر. اگر كسي بميرد اولادي داشته باشد پدر او يك ششم ميبرد، مادر او هم يك ششم ميبرد. اينچنين نيست كه سهم پدر، بيش از سهم مادر باشد. پس در اينگونه از موارد، زن و مرد مساوي هم ارث ميبرند. در بعضي از موارد ديگر، زن دو برابر مرد ارث ميبرد بيشتر از مرد ارث ميبرد. دربارهٴ نوهها اين طور بود يعني اگر كسي بميرد، نوهٴ پسري داشته باشد و نوهٴ دختري، نوهٴ دختري پسر باشند و نوهٴ پسري دختر، در آنجا مال اينچنين تقسيم ميشود كه نوهٴ پسري گرچه دختر است دو برابر ميبرد، نوهٴ دختري گرچه پسر است يك برابر. پس مال، طوري تقسيم ميشود كه زن، دو برابر مرد ميبرد در آن مفروض مسئله. گاهي هم زن، دو برابر مرد ميبرد، مثل مادر و پدر خود متوفّا. اگر زني بميرد [و] پدر و مادر داشته باشد و شوهر، اين مال را به شش قسمت تقسيم ميكنند: سه قسمت را يعني سه ششم را كه نصف است به شوهر ميدهند، دو ششم را كه ثلث است به مادر ميدهند، يك ششم را به پدر.
محصول اين دو آيه اخير اين بود كه فرمود: اگر كسي بميرد و فرزندي نداشته باشد ﴿وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ﴾[15] يك سوم براي مادر است و چون فرزند ندارد، مشمول آيه بعد است كه: ﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ﴾[16] شوهر، نصف مال را ميبرد [و] مادر، ثلث مال را ميبرد، پدر هم يك ششم. پس سهم مادر از ارث دختر، دو برابر سهم پدر از ارث دختر است، در صورتي كه فرزند نداشته باشد. پس ما موارد فراواني هم داريم يا لااقل موارد قابل توجّهي داريم كه در اسلام، ارث زن دو برابر ارث مرد است؛ منتها اين موارد، البته زياد نيست ـ نسبت به آن موردهاي رايج ـ موردهاي رايج اين است كه افراد كه ميميرند، غالباً فرزند دارند و غالباً هم بعضي پسرند، بعضي دختر و پسرها دو برابر دخترها ميبرند. آنگاه نصوص در اين زمينه وارد شده است كه چطور سهم پسر، دو برابر سهم دختر است[17] ?
سرّ پرسش علت دو برابر بودن سهمالارث پسر
سرّ اينكه سؤال در خصوص اين مورد مطرح شد، براي آن است كه آنجا كه زن و مرد يكسان ارث ميبرند جا براي سؤال نيست، آنجا كه زن بيشتر از مرد ارث ميبرد، باز هم جا براي سؤال نيست. براي اينكه مرد، قدرت فعاليت و كسب و توليد دارد، زن آن كار را كمتر ميكند، بنابراين اگر ارث زن دو برابر ارث مرد بود، سؤال برانگيز نيست. لذا در آن دو قسمت سؤال نكردند از ائمه(عليهم السلام)؛ نگفتند چرا زن و مرد ارثشان يكسان است يا چرا مادر ـ در بعضي از موارد ـ سهمش دو برابر پدر است يا نوههاي پسري ـ گرچه دختر باشند ـ دو برابر سهم نوههاي دختري ـ گرچه پسر باشند ـ ميبرند. در اين مواردي كه ارث زن دو برابر ارث مرد است هم سؤال نكردند، براي اينكه مرد ميتواند در اثر كارهاي اقتصادي، خودش را تأمين كند، زن اگر مال بيشتري ببرد بهجاست.
اما در خصوص همين جملهٴ ﴿يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُم لِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ﴾[18] است كه سؤال برانگيز شد [و] سؤال كردند. سؤال كردند كه چطور پسر، دو برابر دختر ارث ميبرد. اين را با شواهد فراواني جواب دادند، ائمه(عليهم السلام). فرمودند براي اينكه اين پسر بايد زندگي تشكيل بدهد، كسب بكند، مَهريه همسر خود را بدهد، هزينهٴ خود و هزينهٴ همسر را هم بدهد[19] ؛ اما خواهر او كه شوهر ميكند، اين مال براي او محفوظ است، هزينهٴ خود او بر عهدهٴ شوهر است، مَهر را هم از شوهر دريافت ميكند پس او ميشود مصرفكننده. در حقيقت، گرچه بيشتر مال به دست مرد است؛ اما مصرفش به عهدهٴ زنهاست. لذا در سورهٴ مباركهٴ «زخرف» وقتي از زنها ياد ميكند، ميفرمايد: ﴿أَوَ مَن يُنَشَّأُ فِي الْحِلْيَةِ وَهُوَ فِي الْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ﴾[20] ؛ آن كسي كه در لباسهاي نرم يا در زيورها زندگي كرده و در ميدان جنگ ديده نميشود، از او به زن ياد شده است.
خب، پس مصرف براي اوست، براي اينكه جاذبه براي اوست. توليد، به دست مرد است، براي اينكه آن روحِ زِبري و خشني در مرد ايجاب ميكند كه او بهتر بتواند از مال نگهداري بكند. لذا در كلّ اين مسائل، محور توزيع سِهام، همان حكمت ذات اقدس الهي است، فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماً﴾[21] . موارد فراواني را ذكر فرمود كه در اين موارد، شما ميبينيد نه تنها هزينه مرد را يا هزينه بچهها به عهده او نيست، بلكه هزينه خود او هم مثل هزينه بچهها به عهده مرد است. قهراً براي او بيشتر از آنچه مرد فراهم ميكند ميماند براي بهرهبرداري كردن، لذا مصرف غالبش براي زنهاست، گرچه توليد و زِمام اقتصاد براي مردهاست.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ اولاً علت واقعي را كه كسي نميداند: ﴿لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً﴾[22] اما اينها جزء حكمتهاست كه سؤال را تا حدودي فروكش كند و جوابِ قانعكنندهاي بدهد. در موارد ديگري كه به زن بيش از مرد مال ميدهند، آنجا حق ديگر جوابش با خودش است. چون زن، نيازمند است و قدرت توليد ندارد، اگر سهم بيشتري به او دادند بهجاست. آنجايي كه مرد، بيش از زن ارث ميبرد سؤال برانگيز است. لذا در نوع سؤالها آمده است كه اينكه مسكين است و ضعيف است، چرا سهم كمتري ميبرد? لذا همين ابن ابيالعوجاء و امثال ابنابيالعوجاء كه از ائمه(عليهم السلام) سؤال ميكردند «ما بالمرأة المسكينة الضعيفة»[23] آنجا كه سهم زن، معادل سهم مرد است يا بيش از سهم مرد است، آنجا اين سؤال را نكردند، براي اينكه آنجا ضعف زن و اينكه قدرت توليدش كمتر است يا ظهورش در جامعه اقتصادي كمتر است، مصحّح آن است كه سهم بيشتري ببرد. مرد اگر سهم كمتري داشت با توليد، ترميم ميكند ولي زن اگر سهم بيشتري داشت، جبران ميشود.
روايات باب هم البته به عنوان تفصيل اين مسئله، دليل گويايي است، حالا همه آن روايات را نميخوانيم. بعضي از آن روايات كه مربوط به كَلاله بود هم بايد اشاره بشود كه اين كلالهاي كه در آيهٴ دوازده سورهٴ «نساء» است، با كلالهاي كه در آخر سورهٴ «نساء» است باهم فرق ميكند. البته اصل فرق را ميشود به كمك خود دو آيه روشن كرد، براي اينكه در كلالهٴ آخر سورهٴ «نساء» ميفرمايد: ﴿فَلِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ﴾ در كلالهٴ آيهٴ دوازده سورهٴ «نساء» ميفرمايد: ﴿فَهُمْ شُرَكَاءُ فِيْ الثُّلُثِ﴾.
اصل فرق را ميشود فهميد كه معلوم ميشود اينها غير از آنها هستند؛ اما اينها چه كسانياند و آنها چه كسانياند، آن را بايد روايات تأمين كنند.
روايات وارده در خصوص اقسام و سهم الارث کلاله
رواياتي كه در تفسير شريف نورالثقلين آمده، بخشي از اين قسمتها را به عهده دارد. در صفحهٴ 455 كه روايات كَلاله را ذكر ميكنند، ميفرمايد كلاله آنجايي است كه «ما لم يكن والدٌ و لا ولد»[24] ؛ فقط تنها كسي كه ارث ميبرد همين برادرها و خواهرها باشد، چندتا روايت است به اين مضمون كه «ما لم يكن والدٌ و لا ولد». يكي از رواياتي كه بُكيربناعين به وجود مبارك امام صادق عرض ميكند: «إمرأةٌ تركت زوجها و اخوتها لاُمّها و اخوتها لأبيها»؛ چگونه ارث تقسيم ميشود، زني است كه مُرده و شوهر او وارث اوست و برادران اُمّي و برادران أبي. آنگاه حضرت كه حُكم را بيان كرد، ميفرمايد آيهٴ دوازده سورهٴ «نساء» اشاره ميكنند، ميفرمايند: ﴿فَإِن كَانُوا أَكْثَرَ مِن ذلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِيْ الثُّلُثِ وَإِن كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ﴾ والذي عَنّي الله تعالي في قوله ﴿وَإِن كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلاَلَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِن كَانُوا أَكْثَرَ مِن ذلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِيْ الثُّلُثِ﴾ انّما عنيٰ بذلك الاخوة والأخوات من الامّ خاصّة»[25] يعني آنچه در آيه دوازده است، مربوط به كلاله ابي است و آنچه در آخر سورهٴ «نساء» است، آن كلاله ابويني است يا أبي است.
حالا روايات ديگر را مطالعه بفرماييد. آنچه فعلاً ـ اگر خدا توفيق داد ـ محور بحث قرار بگيرد، اين فصول هشتگانهاي است كه سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) در كتاب شريف الميزان مطرح كردند[26] ، آنها را محور بحث قرار بدهيد تا كم و زيادش روشن بشود.