71/07/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/ سوره نساء/ آیه 11 و 12
﴿يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُم لِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِن كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِن كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِن كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَمْ يَكُن لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَرِيضَةً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماً﴾﴿11﴾﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِن لَم يَكُن لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِن كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْن...﴾﴿12﴾
نحوه محاسبه سهمالارث اولاد دختر
در تفصيل مسئله ارث، اول طبقهٴ اُوليٰ را بيان فرمود كه اولاد است و ابنا كه فرمود: ﴿يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُم لِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ﴾، بعد فرمود: ﴿فَإِن كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ﴾ يعني اگر فرزند، بعضي مذكرند بعضي مؤنث ـ كه مذكر دو برابر مؤنث ميبرد ـ اين حُكم، روشن است. اگر همه اينها دختر بودند يا يك نفرند يا بيش از يك نفر. اگر شخص، فرزندي غير از دختر نداشت يا يك دختر دارد يا بيشتر. اگر يك دختر داشت حُكمش همان است كه بيان شد كه نصف است و اگر بيش از دو دختر داشت، آنهم حُكمش دو ثلث است و اگر دو دختر داشت به بركت روايات، روشن ميشود[1] كه حُكم دو دختر مثل سه دختر و بيشتر است ولي استيناس آيه هم او را تأييد ميكند.
استيناس آيه بر سهمالارث دو دختر و بيشتر.
مرحوم محقق اردبيلي(رضوان الله عليه) در آن زبدةالبيان، به بسياري از اين وجوه استيناسی تمسّك كردند[2] . سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) دارند كه اينها ضعيف است؛ با اينها نميشود. البته، استنباط حُكم فقهي به اين استيناسها كار سختي است ولي در حدّ استيناس تفسيري ممكن است. يكي از آن شواهد استيناسي كه آن آقايان ذكر كردند ـ كه خود سيدناالاستاد هم اشاره كرد ـ اين است كه سهم دو دختر بايد دو ثلث باشد؛ مثل بيش از دو دختر. براي اينكه در جمله قبل فرمود: ﴿لِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ﴾ يعني يك پسر، سهم دو دختر را ميبرد، يك پسر، سهم دو دختر را ميبرد. خب، اگر يك پسر بود و يك دختر، چون يك پسر، سهم دو دختر را ميبرد در جايي كه ميّت يك پسر داشت و يك دختر، پسر دو ثلث ميبرد و دختر يك ثلث، پس سهم دو دختر مشخص شد چقدر است[ زيرا چون پسر دو ثلث ميبرد و سهم پسر هم به اندازهٴ سهم دوتا دخت است ، پس دوتا دختر هم دوثلث ميبرند ، قهراً دو دختر دو ثلث ميبرند ، چه اينكه بيش از دو دختر هم دو ثلث ميبرند][3] اين استيناس تفسيري، برابر با همان رواياتي است كه وارد شده [4] وگرنه اجماع امت يا اجماع اماميه[5] ، با بودِ آن روايات، حُكم تعبّدي اثبات نميكند، اين يك مطلب.
پرسش:...
پاسخ: قهراً اين امر داير است که در مفهوم ذيل داخل است يا منطوق صدر ؛ معلوم نيست كه در مفهوم ذيل داخل است يا منطوق صدر و امر داير است بين ظاهر و اظهر؛ ذيل ، اظهر است در طرد بيش از يكي . چون فرمود: ﴿إِن كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النصف ﴾ اين جملهٴ شرطيه با لقب و عدد خاصّي كه دارد ، اين نميگذارد كه شامل دو دختر بشود ؛ اما آن كلمهٴ ﴿فَوْقَ اثْنَتَيْنِ﴾ به قول مقدّس اردبيلي شاهد دارد ، چون در بعضي از تعبيرات دارد كه اگر زن بخواهد مافوق سه روز سفر كند بايد به اجازه باشد يا با مصاحبت باشد ؛ در صحابت محرم باشد و مانند آن. آنجا كه دارد مافوق سه روز اگر بخواهد مسافرت كند بايد زوجش با او باشد ، آنجا فتوا به اين است كه سه و مافوق سه[6] . نظير تحديد كُر، نظير تحديد مسافت و مانند آن . اين تعبير ، رايج است كه وقتي گفتند : مافوق سه. يعني سه و مافوق سه بنابراين اين داخل در همان منطوق صدر است نه مفهوم ذيل ، اين مطلب اول.
اما مطلب دوم ؛ اينكه فرمود: ﴿إِن كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ﴾ حالا اگر يك پسر بود چطور؟ اين حُكمش مشخص ميشود «إن كان واحداً» نه «واحدةً» . اگر آن فرزند ، يك پسر بود اين تمام مال را ميبرد، چرا؟ براي اينكه چون يك دختر، نصف را ميبرد بالأصل [ و ] باقي را بالرد و چون پسر ، سهم دو دختر را ميبرد دوتا نصف ميشود تمام المال، پس فرض اصلي يك پسر ، تمام مال است [ و ] فرض اصلي يك دختر ، نصف مال است بقيه را بالرد ميبرد، پس حُكم يك پسر هم مشخص شد . قهراً حُكم طبقه اُوليٰ از نظر فرزند مشخص است ، براي اينكه فرزند اگر دختر باشند يا پسر يا مخلوط ، هر سه حال حُكمش بيان شده : «إمّا تصريحاً و إمّا تلويحاً» اين فصل اول.
تعيين سهمالارث ابوين در طبقه اول
فصل دوم ، مربوط به پدر و مادر است كه اينها هم جزء طبقه اوّلاند . فرمود: ﴿وَلأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ﴾ در مسئله أب و اُم ، تغليب راه دارد ؛ ميگويند أبوين ، براي اينكه جا براي اشتباه نيست . اما در مسئله ابن و بنت اگر بگويند «بنتين» جا براي اشتباه است، بگويند «ابنين» جا براي اشتباه است . تغليب در جايي رواست كه اشتباه نباشد، نظير شمسين و قمرين و والدين و امثالذلك . ولي جايي كه اشتباه راه پيدا ميكند زمينه براي تغليب نيست ؛ نميشود گفت «بنتين» يا «ابنين» در صورتي كه يكي ابن باشد و ديگري بنت ولي در مسئله ابوين چرا، بيش از يك أب و اُم كه دوتا أب كه نيست ، دوتا اُم كه نيست . پس مسئله أبوين ، چون مصون از اشتباه است تغليبپذير است.
فرمود: ﴿وَلأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِن كَانَ لَهُ وَلَدٌ﴾ نكتهاي هم هست كه نوعاً آنهايي كه به بخش ادبي قرآن بيشتر توجه ميكنند ، از اين نكته غفلت نكردند كه اگر آن سهم ، سهمِ كاملي باشد كلمهٴ «مِن» را نميآورند و اگر كم باشد، كلمهٴ «مِن» را كه نشانه تبعيض است و قلّت ميآورند . مثلاً درباره دو ثلث نفرمود «فلهنّ ثلثا مما ترك» ،«ثلثان مما ترك» ولي درباره سدس فرمود: ﴿لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ﴾ ؛ نفرمود «سدسُ ما ترك» [ بلکه ] فرمود: ﴿السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ﴾ چون يك ششم ، يك سهم كمي است بر خلاف دو سوم[7] .
جمع پدر و مادر ميت با اولاد آن در يک طبقه
﴿إِن كَانَ لَهُ وَلَدٌ﴾ ، اين ﴿إِن كَانَ لَهُ وَلَدٌ﴾ نشانهٴ آن است كه وَلد با پدر و مادر جمع ميشود اينها يك طبقهاند [ و ] در طبقه واحدند، حالا خواه ولد بلافصل باشد كه سهم بالاصاله ميبرد يا ولد معالفصل باشد در صورتي كه آن ولد بلافصل نباشد ، اينها قائممقام پدر خودشان هستند ؛ سهم «مَن يتقرّب» را ميبرند . نوهها سهم «مَن يتقرّب» را ميبرند در صورتي كه پدر و مادرشان نباشد ، اگر پدر و مادرشان باشد ديگر سهم نميبرند.
سهمالارث ابوين در صورت وجود اولاد و عدم آن
﴿إِن كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَمْ يَكُن لَهُ وَلَدٌ﴾ ؛ خواه دختر، خواه پسر، خواه ولد بلافصل، خواه ولد معالفصل ﴿وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ﴾ ؛ فقط پدر و مادر ارث بردند : ﴿فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ﴾ در اينجا هم ملاحظه ميفرماييد در نوع اين محورها ، مسئله ارث زن را اصل قرار ميدهد يا تصريح ميكند . براي اينكه اين مطلب است كه احتياج به تثبيت دارد وگرنه مرد را كه در جاهليت ، ارث ميدادند . آنچه نيازي به تصريح و تأكيد دارد همان ارث زن است . فرمود: مادر يك سوم ميبرد، خب دو سوم را پدر ميبرد. ديگر نفرمود پدر ، دو سوم ميبرد و آن يك سوم را مادر ميبرد ، آن محذوف باشد «و حذف ما يعلم» باشد اينچنين نفرمود، بلكه سهم مادر را ذكر كرد و سهم پدر را حذف كرد براي اينكه به قرينه مشخص ميشود ﴿فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ﴾.
اين در صورتي است كه اينها فرزند نداشته باشند. حالا يك وقت است كه وارث ندارند ولي حاجب دارند، يك وقت است كه نه وارث دارند نه حاجب . پدر و مادر كه در طبقهٴ اولاند اگر اولاد بلافصل يا معالفصل براي ميّت بود، اينها شريك در ارث دارند. اگر اولاد بلافصل يا معالفصل نبود، شريك در ارث ندارند ولي حاجب در ارث دارند . اين حاجب ، كاري از او ساخته نيست ولي جلوي سهمي را ميگيرد يعنی حاجب، خودش ارث نميبرد ولي جلوي سهم اعلاي بعضي از ورثه را ميگيرد . مادر اگر حاجب نباشد يك سوم ميبرد و اگر حاجب داشته باشد، سهم اقلّ ميبرد يعني يك ششم . لذا فرمود اگر وَلد نداشت «وورثه أبواه» وارثانش فقط منحصر بودند در پدر و مادر ﴿فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ﴾ مادر يك سوم ميبرد، پدر دو سوم. ﴿فَإِن كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ﴾ اگر اين ميّت، إخوه و برادراني داشت مادر، سهم اقلّ ميبرد يعني يك ششم ميبرد[ و] پنج ششم براي پدر. اين اخوه كه جمع است شامل برادران ميشود، شامل خواهرها نخواهد شد. ولي آنچه به بركت روايات ثابت شد اين است كه منظور از اين إخوه دو به بالاتر است[8] ، اينهم استيناسی است كه آنجا كه گفته شد: ﴿فَإِن كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ﴾ يعني دو و بيشتر از دو. در اينجا هم دو برادر و بيشتر از دو برادر- دو به بالا- اينها حاجباند، با اينكه اخوه جمع است. اگر ما قرينهاي داشته باشيم البته جمع بر دو به بالا هم اطلاق ميشود ولي به كمك همان روايات، اينجا منظور از إخوه يعني دو برادر و بيشتر از دو برادر يعني دو به بالا[ بلکه] نظير همان ﴿فَوْقَ اثْنَتَيْنِ﴾ يعني دو به بالا؛ دو برادر اگر براي ميّت باشند مادر محجوبه است ديگر ثلث نميبرد[ بلکه] سُدس ميبرد.
پرسش:...
پاسخ: اين را در نكته ديروز اشاره كردند كه چون عائله را پدر اداره ميكند ديگر؛بارِ زندگي و هزينه زندگي به عهده پدر است، اينجا واجبالنفقه پدرند پدر بايد كه امكانات بيشتري داشته باشد.
دلالت اخوه بر حالتهاي ارث بري اولاد.
اما بخشهاي ديگر ملحق به اين است از نظر نصوص؛ آنجا كه يك برادر باشد و دو خواهر- اين يك فرض- يا چهار خواهر باشد، ملحق به همين اخوهاند[9] با اينكه اخوه، اخوات را شامل نميشود ولي اگر يك برادر بود و دو خواهر يا چهار خواهر بودند، اينها حاجبهاند و مادر از سهم اعلا كه ثلث است، به سهم ادني كه سُدس است تنزّل ميكند. پس اخوه در اينجا گرچه اخوات را شامل نميشود ولي به بركت نصوص، سه مطلب فقهي از آن درميآيد. ظاهر اخوه كه جمع است يعني برادران يعني اگر سه برادر بودند؛ اما آن سه مطلب به بركت نصوص حل ميشود: يكي اينكه دو برادر هم همان اثر سه برادر را دارند اين (يك). يكي اينكه يك برادر و دو خواهر هم اثر اخوه را دارند اين (دو).يكي اينكه چهار خواهر هم اثر اخوه را دارند اين (سه). البته شرط اين است كه اينها يا ابويني باشند يا أبي، با اينكه اخوه مطلق است[ و] شامل هر سه گروه ميشود يعني اخوهٴ ابي، اخوهٴ اُمّي، اخوهٴ أبويني، معذلك نصوص،اخوهٴ امّي را خارج كرده است[10] اخوهٴ ابويني يا اخوهٴ ابي را كه واجبالنفقه اباند داخل كرده است كه با آن نكته هم هماهنگ باشد.
پرسش:...
پاسخ: بله ديگر، چندتا شرط دارد چون الآن فرض كردند كه پدر ارث ميبرد، مادر هم ارث ميبرد[ و] وارث ،همين پدر و مادرند. فرض آنجايي است كه يك ثلث براي مادر، دو ثلث براي پدر و اگر در اين فضا برادر و خواهري بودند سهم پدر بيشتر از سهم مادر است. خب، اين معلوم است در جايي فرض شده است كه پدر موجود است ديگر.
حالتهای ارثبري زن در اسلام و دفع شبهه
خب، غرض اين است كه يك وقت انسان درباره ارث از دور اينچنين ميگويد كه اسلام در ارث دادن، هميشه سهم زن را كمتر از سهم مرد قرار داد، اين نيست. اگر به تفسير فقه مراجعه بشود بهتر از اين ظهور ميكند ولي اجمال قضيه اين است كه زن و مرد در ارث، گاهي برابر هم ميبرند، مثل پدر و مادر، مثل برادر و خواهر و مانند آن. گاهي مرد، دو برابر ميبرد، مثل پسر و دختر. گاهي زن دو برابر مرد ميبرد، مثل آنهايي كه سهم و نصيب «من يتقرّب» را ميبرند، مثل نوهها؛ اگر كسي بميرد و دوتا نوه داشته باشد، يك نوهٴ دختري و يك نوهٴ پسري، اگر نوهٴ پسري، دختر باشد و نوهٴ دختري، پسر باشد اين دختر دو برابر آن پسر ارث ميبرد[11] ، اين زن است ديگر.
پرسش:...
پاسخ: بسيار خب، آنچه فعلاً مال با آن معيار تقسيم ميشود اين است كه الآن در اين مورد ابتلا، مال و ميراث طوری تقسيم شد كه زن، دو برابر مرد بُرد. حالا منافع ديگري ترميم كرده است حرف ديگر است. عمده اصرار قرآن است بر اينكه اصلاً اسم مرد را يا نبرد يا به اجمال ببرد و محورها را همين ارث زن قرار بدهد، اين است كه احتياج به تثبيت و تصريح دارد كه جاهليتزدايي با اين شروع ميشود.
پرسش:...
پاسخ: بله، براي اينكه الآن هم يك جاهليت ديگري است. الآن يك جاهليت مُدرني است كه به مراتب، از جاهليت كهن اَسوَءُ حالاً است
پرسش:...
پاسخ: هر وقتي« لكل موسي فرعون» ،﴿جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّاً﴾[12] .اگر نبوّت، مستمرّ است اعداي نبوت هم الي يوم القيامه خواهند بود. بنابراين اينكه فرمود: ﴿فَإِن كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ﴾ بقيه فروعات فقهي را بايد از نصوص استفاده كرد، آنگاه به كمك نصوص معلوم ميشود كه اين اخوه، دو و بالاتر است( يك) و اختصاصي به برادرها ندارد، خواهرها را هم شامل ميشود( دو)، تلفيق برادر و خواهر را هم شامل ميشود (سه[13] ).
اين كلمهٴ ﴿مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ﴾ به عنوان تنازع، متعلّق به همه اين مسائل است[ و] براي جملهٴ اخير نيست، نظير اينكه «وهذا شهر عظّمته وکرمته وشرّفته وفضّلته علي الشهور»[14] ، اين «علي الشّهور» متعلّق به همه است «علي سبيل التنازع» .اين ﴿مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ﴾ هم متعلّق به همه است يعني اگر اولاد، ارث ميبرند ﴿مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ﴾ است، پسر و دختر ارث ميبرند ﴿مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ﴾ ،پدر و مادر ارث ميبرند ﴿مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ﴾ است، حاجب بودن سهم اعلا و سهم اسفل، تنزّل به سهم اسفل براي مادر وقتي است كه ﴿مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ ﴾ باشد، اين ﴿مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ﴾ متعلّق به همه اين احكام ياد شده است[ و] اختصاصي به هيچ حُكم ندارد.
تبيينی علت تقدم «وصيت» نسبت به «ديون» در آيه
در جريان توزيع ميراث، اول حقّ ميّت از مال گرفته ميشود[ که] آن تجهيز است يعني مقدار لازم كفن و آنچه در تكفين لازم است ؛ تجهيز ميّت، بعد هم مسئلهٴ دِيْن است كه ديون ميّت بايد تأديه بشود از اصل مال، خواه حقّالله، نظير زكات و خمس و امثالذلك، خواه حقّالناس كه دِين مصطلح است. بعد هم وصيّتش[15] حالا وصيّتش يا به سقف ثلث ميرسد يا كمتر از ثلث است. اين تقديم ذكري ﴿مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ﴾ نشانهٴ آن نيست كه وصيت بر دِين مقدم است، يك تقديم ذكري است؛ منتها چون اصل دِيْن مسلّم است كه بايد تأديه بشود و طلبكارها هم مراجعه ميكنند بر خلاف وصيّت كه حقّ ميّت است و فعلاً دسترسي به او نيست او هم قدرت استيفاي حق ندارد، لذا اين مسئله وصيّت را در نوع اين موارد، مقدم ذكر كرده است و تأكيد هم آورده فرمود: ﴿مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا ﴾، ﴿مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا﴾ نظير همان جمله قبل است كه ﴿إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً﴾[16] يا ﴿يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم﴾[17] يا ﴿يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ﴾[18] اينها يك وصف تأکيدی است، چون ﴿مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ﴾ كافي بود[و] ديگر احتياجي به ﴿يُوصِي بِهَا﴾ نبوده ولي در نوع اين موارد، کلمه وصيت موصوف می شود به وصفی ﴿مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا ﴾ و مانند آن ، اين تأكيد است.
مافوق فهم بشري بودن تقسيم ارث به ادعاي صريح قرآن
اينکه فرمود : ﴿لاتدرون ايهم اقر لکم نفعاً﴾ خطاب به توده انسانهاست و منظور هم نفع مادی نيست منظور آن نفع معنوی است يا اگر مادی است ، اختصاصی به مسئله ارث ندارد . بيانذلك اين است كه قرآن كريم در يك جا ادّعا كرد، فرمود. ما يك حرف تازهاي داريم. ما به شما چيزي ياد ميدهيم كه نه تنها نميدانيد، نميتوانيد ياد بگيريد، اين ادّعاي قرآن است اين را در چند جا بيان كرد. فرمود. در مكتب وحي، مطالبي هست كه در هيچ جا نيست و هيچكسي هم نميتواند به اسرار و مزاياي اين مكتب پي ببرد و آن اين است كه فرمود: ﴿وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[19] . اين ﴿وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ در كنار ﴿وَيُعلّمکم الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾[20] است يعني نه تنها اين احكام و معارف را يادتان ميدهد، در اين احكام و حِكَم يك سلسله چيزهايي پيدا ميشود كه شما نه تنها نميدانيد، در هيچجاي عالم هم نميتوانيد ياد بگيريد، چون اين خطاب به همهٴ مردم جهان است ديگر، اگر كتابي است كه نازل شده است ﴿هُديً لِلنَّاسِ﴾[21] كتابي است كه ﴿ذِكْرَي لِلْبَشَرِ﴾[22] ، با بشر حرف ميزند، با عالَمين حرف ميزند، به عالَمين ميگويد ما چيزي به وسيله وحي يادتان ميدهيم كه نه تنها نميدانيد، نميتوانيد ياد بگيريد، اين حرف هم «الي يوم القيامه» است. نميفرمايد «ويعلّمكم ما لا تعلمون»[ بلکه ] ميفرمايد: ﴿وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[23] يعني ما چيزي به شما ياد ميدهيم كه شما هرگز نميتوانيد ياد بگيريد. بالاتر از اين سخني كه به ما فرمود به وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود. فرمود: بالأخره تو بندهاي هستي[ که ] از يك استعداد و نبوغ خاصي برخورداري؛ اما وحي چيز ديگر است. فرمود: ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً﴾[24] ، فرمود: ما چيزي به تو ياد داديم كه تو هيچ ممكن نبود از پيش خود ياد بگيري، نه با رياضت و كشف و شهود عارفانه، نه با درس و بحث حكيمانه يا فقيهانه، هيچ ممكن نبود تو بتوانی پيش خود اينها را ياد بگيري ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ﴾، نه «ما لا تعلم». به ماها هم كه ميفرمايد: ﴿وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ همين است. اين است كه عقل ميفهمد كه در بسياري از اسرار عالم محتاج به راهنماست. اين مال بعدها به دست چه كسي ميافتد، از اين مال چه استفادههايي خواهد شد چه كسي ميداند؟ كدام يك از اين ورثه، صالح و ديگري طالح درميآيد آدم چه ميداند؟ كدام يك از اينها در آخرت به حال آدم سودمندند، قدرت شفاعت دارند چه ميداند. فرمود: شما هر چه خدا به شما گفت بگوييد چشم. چه ميدانيد كه كدام يك از اين ورثه به حال شما نافعتر است، كدام يكي بايد بيشتر ببرد، كدام يكي كمتر ببرد. اگر خواستيد درباره مالتان تصميم بگيريد تا اندازه ثلث حق داريد بقيه را بگذاريد «علي كتاب الله» تقسيم بشود چه ميدانيد گاهي ميبينيد آن دختري كه شما ميخواهيد به او كم ارث بدهيد، از او فرزندي به بار ميآيد كه مايهٴ حيات دودمان شماست. آن پسري كه اصرار داريد به او بيشتر برسد، فرزندي به بار ميآيد كه ننگ خانواده است، چه اصراري داريد شما، چه ميدانيد كه چه چيزي پيش ميآيد. نه از اسرار همين طبيعت و دنيا باخبريد، نه از اسرار آن عالم مستحضريد: ﴿لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً﴾.
بنابراين بگذاريد حُكم همين طوري كه خدا فرمود عمل بشود؛ «علي كتاب الله» تقسيم بشود. در زمان حياتتان اگر عاقلانه خواستيد چيزي را هِبه بكنيد، خب مجازيد و خواستيد درباره بعد از مرگتان تصميمي بگيريد تا سقف ثلث آزاديد، از آن به بعد را ديگر نميدانيد، درباره ارث چرا اين كمتر ميبرد، چرا آن بيشتر ميبرد نميدانيد شما.
ارجحيت تقسيم ارث بر اساس کتابالله.
پس تَحَصَّلَ كه اين خطاب، ناظر به توده انسانهاست. نظير همان ﴿يُوصِيكُمُ﴾ كه در صدر آيه است و اين نفع، اختصاصي به نفع مادي و مسئله ارث ندارد[ و] شامل سرنوشتها و سرگذشتهاي دنيايي و آخرت هم خواهد بود و اين مسئلهٴ ارث را فرمود با تعبّد بپذيريد خوب است و راه تعليم هم ندارد؛ ما چطور حاليتان كنيم كه چه ميشود در نسل پنجم از اين دختر، پسري به بار ميآيد ما اين را چطور به شما بفهمانيم. يا در نسل دهم، از اين پسر يك فرزند ديگري به بار ميآيد كه عليه شما قيام ميكند، ما اين را چطور به شما بفهمانيم. وقتي كه شما اين چيزها را نميدانيد بهتر اين است كه اعتراض نكنيد. خب، اينها علمي نيست كه انسان بتواند با كشف و شهود درك كند بدون وحي يا از راه مدرسه بفهمد كه. فرمود: ﴿لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً﴾ اينهم فريضه الهي است.
پرسش:...
پاسخ: او نميداند ﴿لا تدرون﴾ است، چون نميداند ، ميّت نميتواند بگويد كه به حال من اين سودمند است يا سودمند نيست «لا يدري» است و ذات اقدس الهي، مصلحت عامّه را لحاظ كرده است، فرمود: ميراث اينچنين توزيع بشود.
شمول آيه ارث براي عموم انسانها اعم از انبياء و غيره.
مطلب ديگر آن است كه اين آيه، نظير همان ﴿لِلرِّجَالِ﴾[25] شامل انبيا(عليهم السلام) خواهد شد، وجود مبارك صديقه طاهره(عليها سلام) هم مشمول همين آيه است، او هم مانند ساير اولاد از پدر بزرگوارش ارث ميبرد[26] .