71/02/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره نسا/آیه2/
﴿وَآتُوا الْيَتَامَي أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَي أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوباً كَبِيراً﴾[1]
نزول سوره <نساء> در فضاي حاکميت رسوم جاهلي
فضاي نزول سورهٴ مباركهٴ «نساء» همان حكومت جاهلي بود يعني اين سوره، وقتي نازل شد كه از نظر قوانين و مقرّرات، مردم حجاز مبتلا به نظام جاهلي بودند. سُوَر مكّيه فضاي نزول آنها، اعتقادات جاهلي است، لذا اكثر مسائل آن سُوَر، درباره عقايد و همچنين اخلاق و اصول كلي است. ولي سُوَر مدينه كه براي تنظيم قوانين و مقرّرات است به انضمام خطوط كلي و اصول دين، آن نظامهاي باطل ارزشي جاهلي را ذكر ميكند، ضررش را طرح ميكند و راهحل هم ارائه ميدهد.
بطلان معيارهاي جاهلي و طرح نظام نوين در سوره <نساء>
در سورهٴ مباركهٴ «نساء» بسياري از قوانين مربوط به خانواده، رابطه اعضاي خانواده با هم اعمّ از زن و شوهر يا فرزند و پدر و مادر و مانند آن ياد ميكنند، مسائل اقتصادي و مالي را ياد ميكنند، مسائل رعايت حقوق ايتام را ياد ميكنند، مسائل ارث را ياد ميكنند و مانند آن. در جاهليت همه اين امور يادشده با معيارهاي باطل ارزيابي ميشد. قرآن كريم همه آنها را با بطلانش گوشزد ميكند و يك نظام نويي طرح ميكند و ارائه ميكند. يكي از آن مهم ترين مسائل، مسئله زن و مرد بود كه خطّ كلي را در آيهٴ اول بيان فرمود و ساير خطوط را در خلال آيات ديگر تبيين ميفرمايد.
تعريف نظام جامع جهت رعايت حقوق يتيمان
و اصل ديگر از آن اصول كلي، مسئلهٴ رعايت اموال يتاميٰ بود. اصولاً در جاهليت، الآن هم در عصر جاهلي هر مالي بيسرپرست بود، در معرض تَلف و تهاجم است.
يكي از آن كساني كه اموالش بيسرپرست است، يتيم است. حُكم يتيم در قرآن كريم هم از نظر مسائل عاطفي هم از جهت رعايت مسائل بيتالمال و هم از لحاظ رعايت مسائل شخصي، در سه بخش مطرح است.
تأکيد بر تأمين عواطف يتيم در قرآن کريم
در يك بخش، حُكم عاطفي يتيم مطرح است، زيرا او نياز به نوازش و ترميم آن عاطفهٴ از دست رفته دارد، لذا ميفرمايد: ﴿فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ﴾[2] قهر و راندن نسبت به همه نارواست يك حُكم عاطفي است، محكوم كردن قهر ولي نسبت به يتيم اُولاست، فرمود: ﴿فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ﴾.
اهميت و حساسيت خاص اموال يتيمان
مطلب ديگر آن است كه گرامي داشت هر انساني مطلوب است، چون ﴿لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾[3] ولي تكريم يتيم بالخصوص مطلوب است كه در سورهٴ مباركهٴ «فجر» [آيات هفدهم و] هيجدهم اين است ﴿كَلَّا بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ ٭ وَلاَ تَحَاضُّونَ عَلَي طَعَامِ الْمِسْكِينِ﴾ خب، پس هم قهر يتيم، بالخصوص مطرح است هم عدم اكرام يتيم، بالخصوص مَنهي است تا آن جنبهٴ عاطفي تأمين بشود، او از اين جهت احساس كمبود نكند.
از نظر رعايت بيتالمال، خيليها در بيتالمال سهيماند؛ اما در نوعِ برنامهريزي بودجههاي بيتالمال، ايتام به عنوان يك سهم مستقل مطرحاند. چه در سورهٴ مباركهٴ «حشر» چه در ساير سُوَري كه در توزيع بيتالمال سخن به ميان ميآيد، مسئله رعايت حقّ يتيم و مال يتيم جداگانه مطرح است و مانند آن، كه آنها هم در بيتالمال سهمي دارند. قهراً مسائل حكومتي هم آنها را زير پوشش ميگيرد. اينچنين نيست كه افراد عادي، موظف باشند دربارهٴ ايتام حساب خاصّي باز كنند، بلكه مسئولين بودجه بيتالمال هم مأمورند كه دربارهٴ تنظيم زيست ايتام، بودجهٴ خاصّي در نظر بگيرند. آيات خمس و زكات و وجوه ديگر، فراوان است و ايتام در همه اينها مطرحاند.
تعابير مهم قرآني بر حفظ حرمت مال يتيم
آنچه به عنوان يك اصل كلي با همه مردم درميان ميگذارند، اين است كه مالِ شخصي يتيم كه به اينها از ارث رسيده است يا از راه ديگري به اينها رسيده است و اينها بيسرپرستاند، شما نزديك اين مال نشويد، مگر به روش احسن. گناهاني كه خيلي حسّاس و مهم است، تعبير قرآن اين است كه نزديك نشويد: ﴿لاَ تَقْرَبُوا الزِّنَي﴾ غير از «لاتزنوا» است ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا الزِّنَي إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلاً﴾[4] عملي كه خطرش زياد است، ميگويند نزديك نشويد. كارهاي عادي را ميگويند اين كار را مرتكب نشويد؛ اما آن كارهاي حساس را ميگويند نزديكش نشويد. دربارهٴ مال يتيم، همين تعبير آمده ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[5] [6] يك وقت است كسي ميخواهد زميني بخرد كه ايتام در او سهيماند، معاملهاي بكند كه يتيم در آنجا سهيم است، خانهاي را بخرد كه يتيم در آنجا شريك است و مانند آن، در اينگونه از موارد ميفرمايد: ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ و در كنار مسائل سنگين هم ياد ميكند.مثلاً در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» سخن از قتل نفس است و سخن از ارتكاب عمل خلاف عفّت است و سخن از رعايت مال يتيم.ميفرمايد: ﴿وَلاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاَقٍ﴾ بعد ميفرمايد: ﴿لاَ تَقْرَبُوا الزِّنَي إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلاً﴾، بعد ميفرمايد: ﴿وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ﴾، بعد ميفرمايد: ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّي يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤولاً﴾[7] .
وزان مشابه حرمت تصرف مال يتيم با معاصي عظيم ديگر
مشابه اين تعبير با حفظ وحدت سياق، در سورهٴ مباركهٴ «انعام» هم هست. در سورهٴ «انعام»، آيهٴ 151 به بعد، همين است: ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَاحَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ﴾ اين آياتي كه در اواخر سورهٴ مباركهٴ «انعام» است جزء محرّمات و خطوط كلي است كه در مكه هم نازل شده. سورهٴ «انعام» در مكه هم نازل شد اصلاً، اين خطوط كلي دين است ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَاحَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَلاَتَقْتُلُوا أَوْلاَدَكُم مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ٭ وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ﴾، اين ﴿لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ ناظر به آن عقلهاي عملي است آنجا كه ادلهٴ توحيد را نقل ميكند، آيات توحيد و ارض و سماء را نقل ميكند، آن همان عقل نظري است كه شما بينديشيد، بعد ايمان بياوريد. اما در اينجا كه واجبها و محرّمهاي اصلي را ياد ميكند، بعد ميفرمايد اين توصيهٴ الهي است ﴿لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ اين همان عقلِ عملي است كه « ما عَبِدَ به الرحمٰن و اكتُسِبَ به الجِنان»[8] نه يعني بفهمي، بلكه بپذيري. بعد از اينكه اين خطوط كلّي مهم را ياد ميكنند، در خلالش ميفرمايد: ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّي يَبْلُغَ أَشِدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لاَنُكَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا﴾.
نهي از قهر با يتيم فحواي بخش اول آيه دوم
خب، پس بخش اول مربوط به نهي از قهر است و حفظ كرامت يتيم تا آن جنبههاي عاطفيشان تأمين بشود. اينها در همان دوران كودكي ديگر احساس حقارت نكنند. وقتي انسان در همان دوران كودكي، احساس حقارت نكرد با روح بزرگواري رشد ميكند. وقتي هم كه رشد كرد ديگر قَيّم نميخواهد، خودش قيّم ديگران است، با اين روح كه بالا آمد، ديگر نيازي ندارد. آن مرحلهاي كه نياز به عاطفه دارد در آن مرحله، آن طايفهٴ اُولاي از آيات، حاكم است ﴿فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ﴾[9] يا ﴿بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ﴾[10] و امثالذلك. وقتي هم كه رشد كرد، ميبيند كه مالش محفوظ است. تا آن مرحلهاي كه نياز به مال دارد كه مسئولين بيتالمال براي او بودجه و سهمي در نظر دارند چه در زكات، چه در خمس اگر سيّد باشد و چه در ساير وجوهات برّيه، مالِ شخصي او هم كه در كمال احترام محفوظ مانده است. حالا در سورهٴ مباركهٴ «نساء»، سه مسئلهٴ مهمّي كه يك وحدت جامعي هم دارند، دربارهٴ يتيم در كنار هم در يك آيه ذكر ميكند، آن همان آيهٴ محلّ بحث است كه فرمود: ﴿وَآتُوا الْيَتَامَي أَمْوَالَهُمْ﴾ اين (يك)، ﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ﴾ اين (دو)، ﴿وَلاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَي أَمْوَالِكُمْ﴾ اين (سه)، اين سه حُكم معلّل است به ﴿إِنَّهُ كَانَ حُوباً كَبِيراً﴾، اين ﴿إِنَّهُ﴾ يعني كلّ واحد از اينها، نه خصوص اخير، چه ندادن مالِ يتيم، چه جابهجايي بيجاي مال يتيم، چه تجاوز به مال يتيم، اين گناه بزرگ است. كاري كه مايهٴ انزجار است ميگويند حُوب، معصيت را ميگويند حُوب، نفس تبهكار عاصيه را ميگويند نفسِ حوبا، «حوبا> همان نفس امّارهٴ بالسوء است، نفس معصيتكار حوباست. اين كلمه «حوب» هم يك جا در قرآن كريم استعمال شد و آنهم همين كريمه است.
اهتمام به حقوق ايتام با تأکيدهاي مختلف قرآني
يكي از راههاي اهتمام به يك مطلب، همان تعليل آن مطلب است. گاهي عذاب ذكر ميكند، گاهي جملهاي كه آن مطلب را تفهيم ميكند با تأكيد همراه است، مثل جملهاي كه اسميه است يا با «انّ» و امثالذلك است گاهي تعليل دارد كه اصلاً اين گناهِ بزرگ است، نظير ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا الزِّنَي إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلاً﴾[11] .
خب، در اينباره فرمود: ﴿وَآتُوا الْيَتَامَي أَمْوَالَهُمْ﴾؛ مالِ اينها را به اينها بدهيد ﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ﴾؛ مبادا به عنوان دادوستد يا جابهجايي با تعويض، خوب را بگيريد و بد را بدهيد يا مالِ خودتان را بدهيد، مالِ آنها را عوض كنيد. مالِ خود شما براي شما، مال آنها براي آنها، چه داعي داريد براي تعويض ﴿إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[12] [13] در هنگام مصرف كردن هم تعدّي نكنيد كه مال آنها را ضميمه مال خود بكنيد [و] يكجا مصرف كنيد: ﴿لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَي أَمْوَالِكُمْ﴾ كه به سَمت خود بياوريد. پس رايگان بگيريد ممنوع است، تعويض نابهجا بكنيد ممنوع است، مالِ اينها را ضبط بكنيد به اينها ندهيد ممنوع است؛ منتها مالِ اينها را كه ميفرمايد بدهيد، نه در زمان يُتم و بيسرپرستي، مالِ اينها را به دست اينها بدهيد كه اين به اطلاق شبيهتر است تا حفظ مال.
بيان قرآن در نحوه و زمان واگذاري مال يتيم به خودش
در همين سورهٴ مباركهٴ «نساء»، ظرف ايتاء و اعطاي مال را هم مشخص فرمود. فرمود اينها را بيازماييد اگر اينها از عهدهٴ حفظ مال به درآمدند، آنگاه مالِ اينها را به اينها اعطا كنيد. اين آيهٴ دوم فرمود: ﴿وَآتُوا الْيَتَامَي أَمْوَالَهُمْ﴾ اما در آيهٴ ششم همين سورهٴ «نساء» آمده است كه ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَي حَتَّي إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ﴾ اولاً اينها را بيازماييد، اينها را به عنوان اينكه عضوي در مغازهٴ شما، در دفتر تجاري شما يا در كنار زندگي شما هستند رها نكنيد، اينها را امتحان بكنيد به اينها كار بدهيد، مسائل مالي را به اينها ارجاع كنيد، از اينها كار بگيريد تا امتحان كرده باشيد، چون ميخواهيد مالِ اينها را به اينها بدهيد، اينها را امتحان بكنيد. يعني مالِ خودتان را در اختيار اينها قرار بدهيد با حفظ سرپرستي، كه اينها هم آزموده بشوند و هم مالِ شما محفوظ باشد. چون مال را در اختيار اينها قرار داديد، هوش تجاري اينها براي شما روشن ميشود، چون خودتان اشراف داريد، مالتان هدر نميرود، چون خاصيت امتحان اين است كه بالا سر اينها باشيد ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَي﴾ اين وظيفه اول كه يكي از راههاي گرامي داشت ايتام، سرپرستي اينهاست. انسان وقتي بخواهد كسي را احترام بكند، او را امتحان ميكند؛ اما اگر او را رها كرده است كه احترام نيست، اين يك وظيفه.
لزوم احراز رشد طبيعي و رشد اقتصادي يتيم
وقتي امتحان كرديد دو مطلب را بايد كنار امتحانتان احراز كنيد: يكي رشد طبيعي؛ يكي هم رشد اقتصادي و مالي. رشد طبيعيشان همان بلوغ شرعي است ﴿حَتَّي إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ﴾ وقتي بالغ شدند، نماز بر اينها واجب است، روزه بر اينها واجب است، مكلّف هستند؛ اما ببينيد كه در كنار اين رشد طبيعي، آن رشد مالي را اقتصادي را پيدا كردند كه اموالشان را حفظ كنند يا نه، نگوييد حالا امروز خودشان مكلّفاند، شرعاً بالغاند، اين كافي نيست ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَي حَتَّي إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ﴾؛ بلوغ پيدا كردند ﴿فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ﴾.
اين نحوهٴ گرامي داشت يتيم است، نحوهٴ صيانت و سرپرستي ايتام است. پس اينكه فرمود: ﴿وَآتُوا الْيَتَامَي أَمْوَالَهُمْ﴾ با سه قيد، در آيهٴ ششم اين را شرح كرد. نفرمود اين مال را يكجا حفظ بكنيد، همين كه پانزده سالش تمام شد حالا كه شرعاً بالغ شد مال را به او بدهيد، اينچنين نباشد. در طيّ اين مدت نابالغي، او را بيازماييد. وقتي كه بالغ شد، شما هم رشد او را احساس كردهايد كه سَفَه مالي ندارد ﴿فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ﴾[14] اين راجع به ﴿وَآتُوا الْيَتَامَي أَمْوَالَهُمْ﴾.
تبيين مال طيب و خبيث در بخش دوم آيه دوم
قسمت دوم اين است كه فرمود: ﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ﴾ يك وقت است كه شما ميخواهيد تجارت كنيد، ميبينيد مالي در اختيار شماست مال يتيم، آن وقت اين را جابهجا بكنيد؛ خبيث را بدهيد و طيّب را بگيريد. اين تبديل خبيث به طيّب، دو گونه قابل توجيه است، چون خُبث و طِيب در قرآن به دو قِسم آمده كه جامعي هم دارند البته، هم خبيث و طيّب معنوي در قرآن آمده، هم خبيث و طيّب طبيعي و مادّي در قرآن آمده. خبيث و طيّب معنوي يعني حلال و حرام، همه محرّمات خبائثاند و همه محللات، طيّباتاند و كار انبيا(عليهم السلام) عموماً، مخصوصاً خاتمشان(عليهم الصلاة و عليهم السلام) تحليل طيّبات و تحريم خبائث است كه اصولاً وصف مخصوص رسول اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) آن طوري كه در آيهٴ 157 سورهٴ «اعراف» آمده اين است كه ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّورَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ﴾ ممكن است چيزي از نظر علم پزشكي خبيث نباشد ولي آن خُبث معنوي، مايه آن است كه دين او را تحريم بكند.
ترادف معني خبيث و طيب با حرام و حلال
خب، اگر خبيث و طيّب به اين معناست، قهراً به معني حلال و حرام خواهد بود. چه اينكه در سورهٴ مباركهٴ «انفال» خبيث و طيّب به معناي مؤمن و كافر و كسي كه اهل حلال و اهل حراماند به كار رفته آيهٴ 37 سورهٴ «انفال» اين است كه ﴿لِيَمِيزَ اللّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَيَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَي بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعاً فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ﴾؛ تا اينكه اين خبائث را، اين محرّمها را، اين حرامخورها را، اين معصيتكارها را جمع بكند و يكجا طعمهٴ جهنم بكند. خب، پس خبيث و طيّب در اين آيهٴ سورهٴ «انفال» هم به معناي مؤمن و كافر، مطيع و عاصي و مانند آن است كه خُبث و طِيب معنوي است.
بيان معني خبيث و طيب طبيعي
خُبث و طِيب، طيّب و خبيث مادي هم در سورهٴ مباركهٴ «بقره» قبلاً بحثش گذشت. آنجا كه مسئله انفاق را بازگو ميكند كه شما انفاق بكنيد، ميفرمايد در هنگام انفاق كردن، هرگز به اين فكر نباشيد كه خبيث را به ديگران بدهيد، آيهٴ 267 سورهٴ «بقره» اين است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِنَ الْأَرْضِ وَلاَ تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُوا فِيهِ﴾؛ فرمود هنگام انفاق كردن، آن ميوههاي خوب، آن غذاهاي خوب، آن جَيّدها را انفاق بكنيد. آن ميوهها مانده، پوسيده و غذاهاي مانده را كه اگر به خودتان بدهند قبول نميكند مگر با اغماض، به ديگران ندهيد. شما كه معياري داريد براي تشخيص خبيث و طيّب و آن خودتان هستيد. خبيث و طيّب شرعي را شارع بايد مشخص بكند كه چه چيزي شرعاً خبيث است، چه چيزي شرعاً طيّب يعني چه چيزي حلال است چه چيزي حرام؛ اما خبيث و طيّب طبيعي را خودتان به خوبي تشخيص ميدهيد. چيزي كه به شما بدهند با كراهت و بيميلي قبول ميكنيد آن را به ديگري ندهيد ﴿وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُوا فِيهِ﴾؛ شما اگر يك ميوهٴ پوسيده را به شما بدهند با چهرهٴ پژمرده ميگيريد، با كراهت ميگيريد، اگر نيازمند باشيد، اين كار را نسبت به ديگران نكنيد.
خب، اينجا خبيث و طيّب، همان جيّد و ردي منظور است. جامع هم دارند، حالا اين طور نيست كه مشترك لفظي باشند، بد و خوب، بد و خوب در هر جا به يك معناست، مورد فرق ميكند، مصداق فرق ميكند وگرنه جامع هر دو يك شيء است. اينكه فرمود: ﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ﴾ يعني حلال را ندهيد و حرام را نگيريد كه منظور، طيّب و خبيث معنوي است يعني مالِ خود شما كه حلال است، اين را ندهيد و مال يتيم را كه خبيث و حرام است، نگيريد به اين معناست. يا نه، منظور تبديل خبيث و طيّب طبيعي است يعني مال جيّدِ يتيم را نگيريد و مال ردي خود را به او ندهيد. در تعويض گندم و غيرگندم، آنچه نامرغوب است و مال شماست آن را به يتيم بدهيد، به حساب يتيم بگذاريد و مال خوب را كه مال يتيم است به حساب خودتان بگذاريد، اين كار را نكنيد؛ تعويض طيّب به خبيث.
گرچه سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) فرمودند خبيث و طيّب طبيعي يعني جيّد و ردي، اظهر است نه خبيث و طيّب معنوي يعني حلال و حرام[15] .
مراد از «باء» در امثال ﴿لا تتبدلوا الخبيث بالطيب﴾
ولي بعضي از آيات به خوبي نشان ميدهد كه اين كلمهٴ تبدّل با اين وضع اگر استعمال بشود، «باء» روي عِوَض درميآيد و آن معوّض، مفعول قرار ميگيرد ـ مفعول بلاواسطه و بدون حرف جرّ ـ اين ﴿لاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ﴾ يعني خبيث را نگيريد كه طيّب را بدهيد، اين ﴿بِالطَّيِّبِ﴾ يعني «باعطاء الطيّب و أخذ الخبيث»، ﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ﴾ يعني اين كار را نكنيد كه طيّب را بدهيد و خبيث را بگيريد. طيّب، همان مال حلال است و خبيث، آن مال حرام.
مشابه اين تعبير، در سورهٴ مباركهٴ «بقره» هست آيهٴ 108 سورهٴ «بقره» اين است كه ﴿مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ﴾؛ كسي كه ايمان را بدهد و كفر را بگيرد، اين شخص <تبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ> يعني ايمان را ثَمن قرار داد و كفر را مُثمن. ﴿لاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ﴾ به اين معنا خواهد بود كه طيّب را ندهيد كه خبيث را بگيريد. اين همان طيّب و خبيث معنوي خواهد بود يعني مال خودتان كه حلال است آن را ندهيد تا مال يتيم را كه [برای شما] حرام است عوض كنيد. ولي پيداست كه در اين تبديل، كم و زيادي هست، تبديل نابهجايي هست وگرنه يك دادوستد معقول باشد هر دو طيّب است.
نمونه ديگر در سورهٴ مباركهٴ «احزاب» است. در سورهٴ «احزاب» آيهٴ 52 فرمود: ﴿لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ﴾ اينكه فرمود: ﴿وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ﴾ يعني نه همسر جديد بر شما حلال است كه ﴿لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ و نه تبديل نساء بر شما حلال است كه اين عيال را طلاق بدهيد و به جاي او يك عيال ديگر بگيريد، اينهم حلال نيست براي شما در اين حال ﴿وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ﴾ كه اين همسرهاي فعلي را تبديل كنيد به همسرهاي ديگر كه اين كلمهٴ «باء» روي ضميري درآمد كه انسان بخواهد اينها را رها كند و چيز ديگر بگيرد، اينهم فرمود نكنيد. پس در اينگونه از موارد، كلمه «باء» روي آن چيزي درميآيد كه انسان آن را از دست ميدهد. اين ﴿لاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ﴾ به شهادت سورهٴ «بقره» و «احزاب» اين است كه شما طيّب را ندهيد كه خبيث را بگيريد يعني مالِ حلالتان را ندهيد كه مال حرام را دريافت كنيد. ولي چون اصل تبديل و تعويض و «باء» معاوضه ميتواند روي طرفين قرار بگيرد، آن معنا هم اينچنين نيست كه باطل باشد ﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ﴾ شايد با فضاي جاهلي هم مناسبتر باشد يعني اگر شما مالي داريد، ايتام هم مالي دارند، مال آنها جيّد است، مال شما ردي است، مالِ بدتان را ندهيد كه مال خوب يتيم را بگيريد.
اين «باء» كه «باء» معاوضه است يا روي عوض درآمده يا معوّض. اگر روي عوض دربيايد، اين همان طيب و خُبث معنوي است يعني اين طيّب و حلال را كه براي خود شماست ندهيد و مال حرام را بگيريد و اگر روي معوّض دربيايد، اين طِيب طبيعي است يعني خبيث را يعني ردي را ندهيد كه طيّب كه مال يتيم است بگيريد.
﴿وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَي أَمْوَالِكُمْ﴾، خب پس بخواهيد معاوضه كنيد كه در خلال تعويض، سوء قصدي داريد اين نارواست. قصد تعويض نداريد، قصد تهاجم داريد، اينهم نارواست كه مال آنها را ضميمهٴ مال خودتان بكنيد، بدون اينكه چيزي به آنها بدهيد ﴿إِنَّهُ كَانَ حُوباً كَبِيراً﴾ و نشانهٴ اين گناه كبيره بودن او هم در همين سورهٴ مباركهٴ «نساء» آيهٴ ده مشخص شد، فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَي ظُلْماً إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيراً﴾؛ اينها در حقيقت آتش ميخورند و در قيامت هم گرفتار زبانهٴ افروختهٴ آتش ميشوند.
چينش مقدمه جهت بيان ملاکهاي ازدواج با بيوهها
خب، با اين فضا كمكم زمينه را آماده ميكند براي آيه بعد، چون در آيه بعد اينچنين است كه عدهاي به طَمع مال ايتام با زنان بيوه ازدواج ميكردند، كساني كه در جنگ يا غيرجنگ كُشته ميشدند و همسرانشان بيوه بودند و فرزندانشان ايتام و مالشان بيسرپرست، اين متمكّنين حجاز با آن زنهاي بيوه ازدواج ميكردند كه در مال يتيم نفوذ پيدا كنند. بعد از اينكه با سه جمله، عظمت حفظ مال يتيم را مشخص كرد، آنگاه مسئلهٴ ازدواج با مادرهاي اينها را مطرح كردند كه اگر نميتوانيد قِسط و عدل را رعايت كنيد و مانند آن پرهيز كنيد. پس بعد از اينكه فرمود: ﴿وَآتُوا الْيَتَامَي أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَي أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوباً كَبِيراً﴾ آنگاه وارد مسئله ازدواج با بيوهها شدند.