70/12/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره نسا/آیه1/
﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبَاً﴾[1]
کلياتي درباره سوره مبارکه «نساء»
سورهٴ مباركهٴ «آلعمران» به لطف الهي به پايان رسيد اين آغاز سورهٴ مباركهٴ «نساء» است. ـ انشاءالله ـ در اذهان شريفتان باشد كه اين سوره را، هر آيهاي كه خوانده ميشود حفظ بشود تا پايان سوره اصل سوره هم محفوظ باشد ـ انشاءالله ـ .
اين سوره 176 آيه دارد و سورهٴ مباركهٴ «آلعمران» دويست آيه داشت، گرچه ارقام سورهٴ «آلعمران» بيشتر از ارقام سورهٴ «نساء» است ولي سورهٴ «نساء» طولانيتر از سورهٴ «آلعمران» است، چون آياتش مقداري طولانيتر است.
مدني بودن سوره و نقش آن در کيفيت تفسير
مطلب دوم آن است كه اين سوره مَدني است، چون آشنايي به اينكه اين سوره در مكه نازل شد يا در مدينه، در كيفيت تفسير نقش دارد يعني مسئلهاي است به علوم قرآن برميگردد ولي نقش تعيينكنندهاي در تفسير دارد اگر آدم بداند كه اين سوره در مكه نازل شد يا در مدينه، در چه فضايي نازل شد، در تفسير هم متوجه آن نكات مربوط به فضا است. اگر مثلاً آيهاي چندتا احتمال دارد و متوجّه باشد كه يكي از اين احتمالات با فضاي نزول سوره سازگار است، بقيه نيستند آيه را بر همان يك محتمل حمل ميكنند. خيلي نقش داشت اين مسئله كه مربوط به علومالقرآن است، مربوط به قرآنشناسي است، مربوط به تفسير نيست ولي در تفسير مفاهيم و تبيين آيات، كمك ميكند. البته همان طوري كه قرآن، معارف را و احكام و حِكَم را روشن ميكند خود قرآنشناسي را هم روشن ميكند يعني مسئله قرآنشناسي، بهترين راهش هم باز مراجعه به خود قرآن است.
معيار مکي ومدني بودن سورههاي قرآن
مطلب بعدي آن است كه در تشخيص اينكه اين سوره، در مكه نازل شد يا در مدينه، بايد آن معيارهاي اصلي را رعايت كرد.
مشخصههاي سور مکي
در مكه سُوَري نازل ميشد كه درباره اصول عقايد، درباره توحيد، درباره نبوت، درباره معاد، بياناتي داشته باشد و شبهاتي را مطرح كند، به شبهات پاسخ بدهد و مانند آن. احياناً درباره مسائل فقهي هم گاهي آياتي نازل شده است؛ اما قسمت مهمّ مضامين سُوَر مكّي درباره اصول دين و اخلاق صحيح، عقايد و اخلاق كمي هم درباره احكام؛ خيلي كم، قسمت مهم درباره عقايد و اصول دين و اخلاق است، تهذيب نفس و امثالذلك است.
مشخصههاي سور مدني
سُوَري كه در مدينه نازل شد گذشته از اينكه اين معيارها را دارد يعني درباره اصول دين و عقايد و اخلاق، آيات مستدلّي دارد، درباره احكام، آيات فراواني دارد، درباره جهاد، آيات فراواني دارد، درباره برخورد با منافقين، آيات فراواني دارد، درباره احتجاج با اهل كتاب آياتي دارد، چون در مكه منافق، ظهوري نداشت؛ كسي به عنوان نفاق كار نميكرد، اينها قدرت داشتند و علناً در برابر اسلام ميايستادند. در مدينه از آن جهت كه اسلام، قدرتي پيدا كرده است و آنها نتوانستند علناً در برابر اسلام بايستند، منافقانه در برابر اسلام ايستادند. گرچه عدهاي نفاقشان را ظاهر نكردند و در مكه هم بودند؛ اما غالباً آياتي كه درباره منافقين است، در مدينه نازل شد براي اينكه كارشكنيهاي منافقانه از مدينه شروع شده. چه اينكه آيات جهاد در مدينه است، آيات مناظره با اهل كتاب در مدينه است. در مكه، اين فضاي مناظرهٴ با يهوديها و مسيحيها نبود، چه اينكه در مكه فضاي جهاد اصغر نبود، آنجا مسئله جنگي در كار نبود؛ اما در مدينه همه اين مسائل هست.
پس اگر سورهاي احكامي را در برداشت، مسئله جهاد را در برداشت، مسئله مبارزه با منافقين را در برداشت، مسئله افشاگري اهل نفاق را در برداشت، مسئله مناظره و جدال فكري با اهل كتاب را در برداشت، اينها نشان ميدهد كه در مدينه نازل شد كه بخشي از اين علايم، كاملاً در سورهٴ مباركهٴ «نساء» هست. معلوم ميشود اين مَدني است، چه اينكه نوعاً اتفاق دارند كه اين مدني است.
شبهه مدني بودن آيه 58 و176 سوره «نساء» و تحليل حضرت استاد
مطلب بعدي آن است كه مرحوم شيخ(رضوان الله عليه) در تبيان يك آيه را نقل كرده است كه در مكه نازل شده[2] و مرحوم امينالاسلام در مجمع نقل كرد كه بعضي قائلاند دوتا آيه از اين سورهٴ «نساء» در مكه نازل شده است[3] . به استثناي اين دو قول، نوعاً بر آناند كه اين سورهٴ مباركهٴ «نساء» در مدينه نازل شده است.
ادله صاحب تبيان ومجمع البيان در خصوص آيات مزبور
آن آيهاي كه مرحوم شيخ طوسي(رضوان الله عليه) نقل كرد و مرحوم امينالاسلام هم آن را نقل كرد كه بعضيها گفتند آن آيه در مكه نازل شد، آن آيهٴ 58 همين سورهٴ «نساء» است. آن آيه اين است ﴿إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَي أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ سَمِيعاً بَصِيراً﴾.
نقلي كه مرحوم شيخ در تبيان بيان كرد اين است كه بعضيها گفتند وقتي كه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) كليد كعبه را از عثمانبنطلحه گرفت به عباس داد كه او را كليددار كعبه كرد، اين آيه نازل شده است: ﴿إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَي أَهْلِهَا﴾[4] .
تحليل اول حضرت استاد نسبت به نزول بعد از هجرت آيه 58
اولاً معناي اينكه اين در مكه نازل شد، اين نيست كه قبل از هجرت نازل شد [بلكه] معنايش اين است كه در مكه نازل شد ولو بعد از هجرت. چون اين قصه بر فرض تماميّتش، دلالت ميكند كه اين بعد از هجرت نازل شده است، چون مسئلهٴ فتح مكه و گشودن درِ كعبه و بتها را از كعبه دور انداختن، همه اينها بعد از هجرت بود. پس آنهايي هم كه گفتند اين آيهٴ 58 سورهٴ «نساء» در مكه نازل شد، نه يعني نظير آيات و سُوَر مكّي است كه قبل از هجرت نازل شد، بلكه جزء آياتي است كه بعد از هجرت نازل شد؛ منتها وقتي كه پيغمبر به مكه تشريف بردند در جريان فتح و گشودن درِ كعبه، آنجا نازل شده است. پس بالأخره بعد از هجرت است ولو در مكه نازل شد، نظير ساير آيات مكّي نيست، اين يك مطلب.
تحليل دوم حضرت استاد نسبت به تام نبودن دليل مرحوم شيخ الاسلام
مطلب ديگر آن است كه آن آقاياني هم كه گفتند اين آيهٴ 58 سورهٴ «نساء» در مكه نازل شد از نظر استنباط، دليلشان تام نيست، چون دليل آنها اين است كه وقتي رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) كليد كعبه را از عثمانبنطلحه تحويل گرفت به عباس داد، اين آيه را خواند[5] . از روايت برنميآيد كه اين آيه آن وقت نازل شد، شايد اين آيه قبلاً نازل شده و وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) به اين آيه استدلال كرد و اين آيه را در هنگام امتثال و عمل قرائت كرد نه آن وقت اين آيه نازل شد. آن شخصي كه اين معنا را شنيده، آيه را شنيده خيال كرد كه الآن آيهاي است كه تازه نازل شده، پس اگر هم مكّي است به اين معنا نيست كه قبل از هجرت نازل شده و ثانياً دليل آنها همين روايتي است كه حضرت هنگام تحويل كليد اين آيه را قرائت كرده و اين دليل هم دلالت نميكند كه همان وقت اين آيه نازل شده يا در مكه نازل شده بلكه از دليل بيش از اين استفاده نميشود كه حضرت اين آيه را تطبيق كرده و به اين آيه استدلال كرده.
اما آيهٴ دوم، مرحوم امينالاسلام در مجمع ذكر كرده، مرحوم شيخ در تبيان نياورده.
پرسش: ...
پاسخ: خب همين، ما اگر بخواهيم مثلاً آيهاي كلمهٴ جهاد در آن به كار رفت اگر بدانيم اين آيه در مكه نازل شده است نه در مدينه، خب حتماً حمل ميشود بر جهاد اكبر و تهذيب نفس، نه بر جهاد با دشمن و جنگ، براي اينكه در مكه سخن از جنگ نبود و مانند آن.
پرسش: ...
پاسخ: چون نوعاً سورهٴ «نساء» را مَدَني دانستند و اين آيه هم در سورهٴ «نساء» است و آن ممكن است كه در رديف ساير آيات، در مدينه نازل شده باشد و اينجا تطبيق كرده باشد. صِرف قرائت آيه در هنگام تحويل كليد، دليل نيست كه اين آيه در مكه نازل شد. آن راوي هم صِرف قرائت را ضبط كرده است كه حضرت، در هنگام تحويل كليد كعبه از عثمانبنطلحه اين آيه را خواند، همين.
قول صاحب مجمع در مکي بودن آيه 176 سوره «نساء»
آيهٴ دوم كه مرحوم امينالاسلام در مجمع نقل كرد [كه در مكه نازل شد] آيهٴ پاياني سورهٴ مباركهٴ «نساء» است، گرچه در مجمعالبيان آمده است كه آيهٴ ﴿وَيَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ قُلِ اللّهُ يُفْتِيكُمْ في الكلالة﴾[6] اما در قرآن، آيهاي باشد كه هم ﴿وَيَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ﴾ در آن باشد، هم ﴿يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلاَلَةِ﴾ باشد ما نداريم. آن آيهاي كه ﴿يَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ﴾ دارد، آن ديگر سخن از كلاله نيست، سخن از كلاله در آن آيه نيست ﴿يَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ قُلِ اللّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ﴾[7] آن همين مضمون مسئله ارث و امثالذلك را دارد ولي هيچ سخن از كلاله نيست و اما اين آيهاي كه سخن از كلاله را به ميان آورده ﴿يَسْتَفْتُونَكَ﴾ دارد، نه ﴿يَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ﴾. به هر حال اين كلمه «فِي النِّسَاءِ» در تفسير مجمع، ظاهراً سهو مطبعه است. ﴿يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلاَلَةِ﴾[8] گاهي سؤال، حذف ميشود براي اينكه جواب قرينه خوبي است يعني «يستفتونك في الكلاله قل الله يفتيكم في الكلاله».
اين آيه را هم ايشان نقل كردند كه بعضيها قائلاند كه در مكه نازل شد، آنهم بايد دليلش را ديد كه آيا حضرت به اين آيه استدلال كرد و تطبيق كرد در موقع عملِ به حُكم و فتوا دادن يا اينكه نه، دليل دلالت ميكند بر اينكه اين آيه در مكه نازل شده است. به هر حال نوعاً بر ايناند كه اين سورهٴ مباركهٴ 176 آيهاي، در مدينه نازل شد.
شاخصههاي تدريجي و دفعي بودن نزول سور
مطلب ديگر آن است كه بعضي از سُوَر آياتش باهم نازل شدند، بعضي از سُوَر تدريجاً نازل شدند. آن سورهاي كه كاملاً بين آياتش انسجام هست، معلوم ميشود كه يك مطلب را دارد تبيين ميكند. گرچه گاهي به مناسبتي يا مناسبتهايي از مطالب ديگر سخن به ميان ميآيد ولي محور اصلي اين سوره از اول تا آخر يك مطلب است، اين معلوم ميشود كه باهم نازل شد. اما اگر نه، محورهاي فراواني دارد، گرچه آيات به هم بيارتباط نيستند؛ اما درباره يك محور نيست، چندين محور است. اثبات اينكه اين سوره كه در چند محور سخن ميگويد باهم نازل شدند دشوار است، پس اثبات اينكه اول تا آخر اين سوره يكجا نازل شده اين نيست. درباره سورهٴ مباركهٴ «انعام» اينچنين گفته شد كه باهم نازل شدند[9] ، آن چون مكّي است و اول تا آخرش درباره استدلالهاي اعتقادي و مسائل اخلاقي و امثالذلك است. پس سورهٴ مباركهٴ «نساء» نازل شده در مدينه؛ اما ظاهراً تدريجاً نازل شده.
ترتيب وکيفيت نزول سوره مبارکه «نساء»
مطلب ديگر آن است كه طبق بعضي از نقلها، اين سورهٴ مباركهٴ «نساء» بعد از سورهٴ «ممتحنه» نازل شد كه سورهٴ «ممتحنه» هم بعد از «احزاب» نازل شد[10] . سورهٴ «ممتحنه» كه سيزده آيه دارد، بعد از «احزاب» گفتند نازل شد و بخشي از اين مربوط به صلح حديبيه است، بخشي هم مربوط به غزوه فتح است، آن وقت احكامي هم در خلال دارد. اگر سورهٴ «نساء» بعد از «ممتحنه» نازل شد، چون «ممتحنه» مقداري در سال ششم، مقداري هم در سال هشتم هجري نازل شده است، معلوم ميشود كه اين آيات سورهٴ «نساء» بخشي از اين آيات، در سال بين شش تا هشت و بعد از هشت نازل شد؛ اما سورهٴ «ممتحنه» چطور جريان صلح و جريان غزوه فتح را دارد در آنجا دارد كه ﴿إِن يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُم بِالسُّوءِ﴾[11] و خداوند مقدمات صلح را فراهم كرده بعد جريان آمدن مؤمنات را و بيعت كردن مؤمنات را ﴿إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلاَ تَرْجِعُوهُنَّ إِلَي الْكُفَّارِ﴾[12] اين معلوم ميشود كه اسلام قدرتي پيدا كرده كه آنها توانستند بيايند و مسئله بيعت زنها هم در همين سوره مطرح است: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَي أَن لاَ يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً وَلاَ يَسْرِقْنَ وَلاَ يَزْنِينَ وَلاَ يَقْتُلْنَ أَوْلاَدَهُنَّ وَلاَ يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلاَ يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ﴾[13] . خب، اين بعد از فتح است كه عدهاي ميآمدند ﴿يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجاً﴾ و امثالذلك بودند. اگر سورهٴ «نساء» بعد از «ممتحنه» نازل شد و «ممتحنه» هم بخشي از آياتش در سال ششم، بخشي هم در سال هشتم نازل شد يعني در زمان صلح حديبيه و غزوه فتح مكه، آنگاه آيات سورهٴ «نساء» بايد در بين سالهاي شش و هشت و سال نُه و اينها مثلاً نازل شده باشد.
اما اين بعيد است كه همه اين آيات بعد از سال شش و هشت و امثالذلك نازل شده باشد. براي اينكه در خود اين سوره، شواهدي هست كه نشان ميدهد اين در سال چهارم يا پنجم نازل شده يا قبل از سال چهارم و پنجم نازل شده و آن اين است كه در همين سورهٴ «نساء» آيهٴ پانزده آمده است: ﴿وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنكُمْ فَإِن شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّي يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلاً﴾؛ در اينجا فرمود آن زنهايي كه تن به بِزهكاري و تبهكاري ميدهند، چهارتا مرد بايد عليه اينها شهادت بدهد در محكمه. اگر چهار مرد شهادت داد به بِزهكاري اينها حُكمشان همين است، اگر شهادت چهار مرد به نصاب نرسيد كه اين حُكم جاري نميشود، فرمود: ﴿فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنكُمْ﴾؛ چهار مرد، چون ﴿اربعة﴾ آمده نه اربع ﴿فان شهدوا﴾؛ اگر اين چهار شاهد، شهادت دادند به تبهكاري اين زن ﴿فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّي يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ﴾ اين حُكمش حبس ابد است. اگر زني تن به آلودگي داد آن را حبس كنيد در خانه، نه در زندان، حبس كنيد در خانه تا بميرد يعني حبس ابد ﴿أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلاً﴾[14] اين ﴿أَوْ﴾ به معناي «الي أن» است نه ترديد، لذا اين كلمه ﴿يَجْعَلَ﴾ منصوب شده است ﴿أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ﴾ يعني «إلي أن يجعل الله» تا اينكه خداوند، دستور ثانوي بدهد كه در اين زمينه كدام حُكم بايد جاري بشود. مثل اين است كه يك مركز تصميمگيري ميگويد اگر كسي اين كار را انجام داد، كيفرش تا اطلاع ثانوي اين است. اين تا اطلاع ثانوي معلوم ميشود بعداً حُكمي هم در اين زمينه خواهد آمد كه آن حُكم، مخصّص اين است و امثالذلك يعني تخصيص زماني است مثلاً.
در اين آيه فرمود اگر زني با بيّنه، تبهكاري او در محكمه ثابت شد، حُكمش حبس ابد است در خانه تا اطلاع ثانوي. اين تا اطلاع ثانوي يعني حُكمي هم بعداً خواهد آمد كه اين حُكم اوّلي با آمدن آن حُكم دوّمي از بين ميرود و آن حكم همان است كه در سورهٴ مباركهٴ «نور» مشخص كرده. در سورهٴ «نور» آيهٴ دوم همين است: ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلاَ تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾ اين همان سبيلي است كه خداوند فرمود تا اطلاع ثانوي راهي را ما براي شما مشخص ميكنيم، كه نقل كردند وقتي اين آيه نازل شد، وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود: «خُذوا عنّي خُذوا عنّي»[15] يعني اينكه در سورهٴ «نساء» خدا فرمود: ﴿أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلاً﴾[16] سبيل همين تازيانه است، همين جلد است، ديگر جا براي حبس ابد نيست. آن حبس ابد، حُكمش تا اطلاع ثانوي بود، حالا اطلاع ثانوي آمده كه ﴿فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ﴾[17] .
خب، اينكه فرمود: ﴿فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ﴾ اين در جريان اِفك است كه قصهٴ اِفك در همين سورهٴ مباركهٴ «نور» آمده، آن در سال پنجم هجري بود نه سال هشتم و اينها و اين سورهٴ مباركهٴ «نور» مشخص كرده كه حُكمش زنِ تبهكار چيست. خب، پس آيهٴ پانزده سورهٴ «نساء» فرمود اگر زني متّهم شد و تهمتش در محكمه با بيّنه ثابت شد، حُكمش حبس ابد است تا اطلاع ثانوي. اطلاع ثانوي همين است كه در سورهٴ «نور» مشخص كرده و سورهٴ «نور» هم قبل از سورهٴ «ممتحنه» نازل شده. پس معلوم ميشود كه اينكه گفته ميشود سورهٴ «نساء» بعد از سورهٴ «ممتحنه» نازل شده، نه يعني همه آياتش بعد از سورهٴ «ممتحنه» نازل شده يعني بخشي از آياتش بعد از سورهٴ «ممتحنه» نازل شده و با آمدن آن آيات پاياني، سورهٴ «نساء» بسته شد.
وقتي «بسم الله» بار جديد نازل ميشد، معلوم ميشد كه يك سورهٴ تازهاي شروع شده است. چون «بسم الله» 114 بار نازل شده است، اينچنين نيست كه يكبار نازل شده باشد و وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) تبرّكاً دستور داده باشد كه در اوّل هر سوره اين را بنويسند، اين طور نبود [بلكه] 114 بار اين كلمه طيّبه «بسم الله الرحمن الرحيم» نازل شد، منتها 113 بار آن به عنوان آغاز سوره، يكبار هم به عنوان وسط سورهٴ «نمل»: ﴿إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ﴾[18] آن ديگر آغاز سوره نيست، آن آيهاي است جزء سوره كه سورهٴ «نمل» دوتا ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ﴾ جزء اوست: يكي اوّلش كه آن اول سورهٴ «نمل» كه ﴿بسم الله الرحمن الرحيم﴾ دارد كه آن جزء سورهٴ «نمل» است و اين آيه هم كه ﴿إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ﴾ اينهم جزء سورهٴ «نمل» است.
به هر حال «بسم الله الرحمن الرحيم» مكرّر نازل شده است، نه اينكه يكبار نازل شده باشد بعد تبركاً روي سُوَر گذاشته شده. لذا حُكم فقهياش هم مشخص است كه اگر بنا شد سورهاي در نماز خوانده بشود بايد با «بسم الله» باشد و چون تعيين سوره لازم است، گفتند «بسم الله» را هم به نيّت همان سوره بايد بگويند. لذا بعضيها احتياطاً يا قوّتاً فتوا دادند اگر كسي حقّ قرائت سُوَر عزائم را ندارد، حقّ خواندن «بسم الله» را به قصد آن سُوَر عزائم هم ندارد[19] . البته فتواي ديگران بر اين است كه اگر كسي حالت مَنعي دارد فقط آيهٴ سجده را نميتواند بخواند، نه سورهٴ «عزائم» را. اما آنهايي كه ميگويند حقّ قرائت سُور عزائم را ندارد، ميگويند «بسم الله» را هم نميتواند به آن قصد بخواند در آن جمله دعاي «كميل»[20] هم اينها مشكلي دارند كه قرائت كردن آن براي چنين اشخاصي ممنوع است.
خب، «بسم الله الرحمن الرحيم» كه نازل ميشد معلوم شد كه سورهاي تازه باز شده است نه سورهٴ قبلي بسته شد، هنوز فضاي سورهٴ قبلي باز است يعني جا براي اين هست كه بعضي از آيات مربوط به سورهٴ قبل نازل بشود؛ هنوز سورهٴ قبلي بسته نشد ولي سورهٴ بعد شروع شد. براي اينكه بعضي از آيات سورهٴ «نساء» طبق اين استنباط، قبل از سورهٴ «نور» آمده كه سورهٴ «نور» قبل از سورهٴ «ممتحنه» است ولي قسمت قابل توجه از سورهٴ «نساء» بعد از سورهٴ «ممتحنه» آمده، اين معلوم ميشود كه اگر گفتند اين سوره بعد از فلان سوره است، معنايش اين نيست كه همه آياتش بعد از آن سوره آمده.
پرسش: ...
پاسخ: بله، اين حالا ممكن است كه حَمل بر تغليب شده باشد يا مانند آن وگرنه طبق اين شواهدي كه هست، آمدنِ «بسم الله» نشانهٴ افتتاح سورهٴ جديد است نه اختتام سورهٴ قبل، به همين شاهد. براي اينكه اين سورهٴ «نساء» را گفتند بعد از «ممتحنه» است، در حالي كه بعضي از آياتش خب قبل از «ممتحنه» آمده و معلوم ميشود از اول، سوره باز شد بعضي از آياتش بعد از سورهٴ مباركهٴ «ممتحنه» آمده شد و اين محور، بسته شد يعني محور سورهٴ «نساء» بسته شد.
مناط نام گذاري وترتيب نزول سور
مطلب ديگر آن است كه در وصف اين سوره كه اين سوره مكّي است يا نه، يا آيات اول سوره، مناط است يا محورهاي مهمّ اين سوره. گرچه اين سوره، مثلاً بعضي از آياتش در غير مكه يا غير مدينه نازل شده باشد يا ممكن است بعضي از آياتش قبل از سورهٴ ديگر نازل شده باشد. خلاصه اين دو مطلب كه يكي مثلاً بگوييم سورهٴ «نساء» مدني است اين يك، يكي اينكه بگوييم سورهٴ «نساء» بعد از «ممتحنه» است اين دو، اين جهتش يا اين است كه آن بخشهاي اوّليه سورهٴ «نساء» در مكه نازل شد و همچنين وقتي گفته ميشود اين سوره بعد از «ممتحنه» است يعني آيات اوّليهاش بعد از «ممتحنه» است، گرچه ممكن است بعضي از آيات قبل از «ممتحنه» نازل شده باشد، اينهم يك مطلب.
يا اينكه نه، محورهاي اصلي اين سوره، در مدينه نازل شد، گرچه بعضي از محورهاي فرعياش در مكه نازل شد. يا همچنين محورهاي اصلي اين سوره بعد از «ممتحنه» نازل شد، گرچه بعضي از محورهاي فرعي اين سوره قبل از «ممتحنه» نازل شده باشد. منظور آن است كه در اين دو وصف يعني مَدني بودن اين سوره و بعد از «ممتحنه» بودن اين سوره، اين به لحاظ جميع آيات نيست، بلكه به لحاظ آيات اوّليه اين سوره است يا به لحاظ محورهاي اصلي اين سوره است.
تناسب پايان سوره مبارکه آل عمران با آغاز سوره مبارکه «نساء»
مطلب ديگر آن است كه اين سورهٴ مباركهٴ «نساء»، گرچه بعد «از آلعمران» نازل شده است [بلكه] بعد از «ممتحنه» نازل شد كه آن بعد از «احزاب» نازل شد و مانند آن ولي آنچه كه فعلاً ما در خدمت او هستيم اين است كه اين سورهٴ «نساء» بعد از «آلعمران» است و پايان سورهٴ «آلعمران» دستور تقواست و آغاز سورهٴ «نساء» هم دستور تقوا يعني آنچه پايانبخش سورهٴ «آلعمران» بود با همان مطلب، سورهٴ «نساء» آغاز شد. در پايان سورهٴ «آلعمران» اين بود كه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[21] در اول سورهٴ «نساء» هم دارد كه ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ﴾.
تام نبودن دلالت الفاظ برمکي و مدني بودن سور
مطلب ديگر آن است كه بعضيها خواستند بگويند هر جا سخن از ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ﴾ است در مكه نازل شده هر جا سخن از ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ است در مدينه نازل شده[22] . اين ممكن است شواهدي هم او را تعيين كند؛ اما چنين ضابطه كلي باشد اينچنين نيست. البته بعضي از احكام عمومي، در مدينه نازل شده، لذا مصدّر به ناس است ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ﴾ اين اول سورهٴ «نساء» هم به ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ﴾ شروع شده كه اين در مدينه نازل شده است.
سرّ استعمال ناس و آمنوا در سورههاي قرآن کريم
سرّش آن است كه مضمون آيه را بايد ديد. مضمون آيه اگر مطلب جهاني است اين با ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ﴾ شروع ميشود، اگر در محورهاي اصلي او خطاب به مؤمنين دارد ولي شامل ديگران هم خواهد شد براساس اجماع يا اشتراك تكليف، آنجا ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ و امثالذلك دارد. اين ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾ اين چون يك امر جهاني است، مربوط به آفرينش و پيدايش همه افراد بشر و جوامع انساني است، لذا به ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ﴾ خطاب كرده و اختصاصي به مؤمنين ندارد كه مؤمنين! شما از يك پدر و مادر خلق شديد، ديگران هم همين طورند. اين نشانه آن نيست كه اين آيه در مكه نازل شده، بلكه چون مضمونش جهاني است، لذا مصدّر شد به ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ﴾.
پرسش: ...
پاسخ: آن ترتيب سُوَرش و ترتيب آياتش «كما أنزل الله» است و قسمت مهم، تفسير و تأويل است كه خدمت حضرت است وگرنه ما يقين داريم اين قرآني كه الآن در خدمت او هستيم، ترتيب او به ترتيب نزول نيست، چون آنچه الآن به عنوان قرآن، بشر در خدمت اوست، سُوَر مدني قبل است و سور مكّي بعد، در قسمتهاي آخر قرار گرفته، در حالي كه هنگام نزول، سور مكّي قبلاً نازل شده و سور مدني بعد نازل شده.
پرسش: ...
پاسخ: بله، مثلاً ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلاَةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا﴾[23] اين براساس اجماع يا اشتراك تكليف، كافر را هم شامل ميشود وگرنه خطاب، در حقيقت گرچه براي همه است؛ اما براي بعث مؤمنين است. اما مسائلي كه جهاني است؛ مضمونش جهاني است، نظير ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ﴾ اين دستور تقوا جهاني است. خدا همه شما را از يك زن و مرد خلق كرده مضمونش جهاني است، اين است كه نفرمود ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ اين نشانهٴ مكّي بودنش نيست.
پرسش: ...
پاسخ: نزول قرآن، نزول قرآن كه به تدريج نازل شده است در طيّ اين بيش از بيست سال.
پرسش: ...
پاسخ: آن سالي يكبار كلّ قرآن نازل ميشد و در آخرين سال عمر مبارك حضرت، دوبار عرضه شد و در ليلهٴ قدر، كلاً نازل ميشد؛ همان نزول اجمالي است ظاهراً.
پرسش: ...
پاسخ: نه، نزول اجمالي است، نظير ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾[24] يا اگر تفصيلي بود در نشئه طبيعت نبود، در نشئه ﴿إِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِن لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ﴾[25] وگرنه اگر در اين نشئهٴ طبيعت بود احكام نازل شده بود. احكام كه نازل شده بود ديگر مشركين نميگفتند كه چرا تدريجاً نازل ميشود؟ چرا مثل تورات موسي يكجا نازل نشده است و قرآن هم دفاع نميكرد كه ما تدريجاً نازل ميكنيم كه ﴿لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ﴾[26] و امثالذلك. آنها اعتراض كردند كه چرا تدريجاً نازل شده؟ خدا جواب داد، براي اينكه ما قلبت را تثبيت بكنيم، اينچنين نيست كه تو را كتابي بدهيم كه با اين كتاب، جامعه را هدايت كني، براي اينكه در هر حال و در هر فرصتي، فرستاده ما ميآيد، وحي ميآورد [و] تو را تأييد ميكند، تثبيت ميكند، رابطهات را با ما [و] رابطه ما با تو همچنان مستمراً برقرار است.
حالا يك بخش ديگري هم باز مربوط به فضاي اين سوره است كه اين را مطالعه ميفرماييد تا وارد اصل مسئله بشويم.