69/11/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/ سوره آلعمران/ آیه 111 الی 113
﴿لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلاّ أَذًي وَإِنْ يُقاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ اْلأَدْبارَ ثُمَّ لا يُنْصَرُونَ﴾﴿111﴾﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ وَباؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ اْلأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَكانُوا يَعْتَدُونَ﴾﴿112﴾﴿لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ﴾﴿113﴾
بيان مراد از ﴿ضُرِبَت﴾ در آيه
فرمود اين گروه يعني يهوديها ذلت بر اينها زده شد اين زدن معناي لزوم را تفهيم ميكند خواه نظير ضرب خيمه باشد كه از بالا ميپوشاند و احاطه دارد يا نظير ضرب سكه باشد كه از نزديك رها نميكند و اين دو جامعي دارند كه همان لزوم باشد خواه ضرب سكه خواه ضرب خيمه و از اينكه فرمود: ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِم﴾ با «علي» ياد شد نظير ضرب خيمه را بهتر تأييد ميكند «ضرب فيهم» و مانند آن نيست ﴿عليهم﴾ است مثل خيمهاي كه از بالا احاطه دارد و ميپوشاند كه از او به سرادق هم ياد ميكنند.
معناي مختلف «ذلّ»
مطلب دوم آن است كه اين ذلت از ذُل است كه قهر و غلبه را همراه دارد و فرومايگي و خواري را هم در بر دارد اما ذِل در قبال ذُل به معناي مطلق نقدي است كه در قرآن كريم هر دو استعمال شد و اينها مباين هم نيستند اينها هم جامع دارند همانطوري كه ضرب خيمه و ضرب سكه جامع داشت ذُل عبارت از آن است كه كسي در اثر قهر يك قاهري به فرومايگي و زبوني بيفتد ذِل به كسر ذال آن است كه بعد از سركشي كسي رام بشود آن رام شدن بعد از سركشي و نفور را ذِل ميگويند حيوان وحشي كه كم كم اهلي ميشود اين بعد از اينكه نفور بود و ناآرام بود حالا رام شد در قرآن كريم هر دو استعمال شد هم ذُل و ذلت و زبوني استعمال شد چه اينكه درباره جهنميها دارد ﴿خاشِعينَ مِنَ الذُّلِّ﴾[1] يا ﴿تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ﴾[2] و مانند آن و هم به معناي نرمي و اهلي استعمال شد فرمود اين حيوانات را ما براي انسان نرم كرديم كه هم از آنها سواري ميگيرند و هم از گوشت آنها استفاده ميكنند[3] يا ميوههاي درخت بهشت ذلول است ﴿وَذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْليلاً﴾[4] ميوههاي درخت دنيا اينطور نيست ذلول و نرم و رام نيست بالأخره انسان بايد با نردبان يا با ابزار ديگر خود را به شاخه برساند و ميوه را بكند ولي ميوههاي درخت بهشت ذلول و نرم و آرام و راماند هر وقت بهشتي طلب بكند در اختيار اوست ﴿وَذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْليلاً﴾ چه اينكه زمين را هم ذات اقدس الهي ذلول و نرم آفريد كه ﴿جَعَلَ لَكُمُ اْلأَرْضَ ذَلُولاً﴾[5] و زنبورهاي عسل هم در عين حال كه يك حيوان پرنيشي هم هستند براي توليد عسل خيلي راماند و ذات اقدس الهي اينها را ذلول و رام كرد ﴿فَاسْلُكي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً﴾[6] ذلل از همان ذلول و آرام و رام بودن است نه از ذليل نظير اينكه ﴿جَعَلَ لَكُمُ اْلأَرْضَ ذَلُولاً﴾ يا حيوانات و دواب اهلي را ذلول كرد مشابه همين در جريان «بقره» گذشت كه ﴿لا ذَلُولٌ تُثيرُ اْلأَرْضَ وَلا تَسْقِي الْحَرْثَ﴾[7] گاو هم از حيوانات اهلي است كه در اختيار كشاورزان براي شيار ذلول و رام است علي اي حال ذُل و ذِل يك جامعي دارند چه اينكه ضرب خيمه و ضرب سكه هم جامعي داشت اما ذُل آن قهر و غلبهاي كه با قهر و غلبه حاصل ميشود ذُل است لذا اگر يك جايي منظور آرام بودن و نرم بودن بدون قهر و غلبه است قيد ميشود مثل اينكه فرمود: ﴿وَاخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ﴾[8] يعني قاهري تو را ذليل نكرد ولي براساس رحمت نسبت به آنها پر مذلت پهن كن.
ذلّت تشريعي يهود در برابر مسلمين
خب اين ذلت براي اينها زده شده است ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا﴾ هر جا باشند اين ﴿أَيْنَ ما ثُقِفُوا﴾ شايد شاهد بر تشريع اين كار باشد نه يعني تكويناً اينها زبون و ذليلاند بلكه تشريعاً هر جا باشند محكوم به ذلتاند «الا بحبل من الناس» هم قرينه ﴿أَيْنَ ما ثُقِفُوا﴾ هم قرينه «الا بحبل» كه استثنا شده است يعني اگر اينها جزيه بپذيرند يا مسلمان بشوند يا تعهدي بپذيرند يا ميثاقي را امضا كنند و مانند آن اين ذلت تشريعي از اينها گرفته ميشود مانند ديگران به سر ميبرند و اما آن ذلت تكويني آن حرف ديگري است كه از جمله ﴿وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ﴾ شايد استفاده بشود كه اينها هر جا باشند ذليلاند مگر اينكه در پناه دولت اسلام باشند يا اسلام بياورند اگر اسلام آوردند كه مثل ساير مسلمين زندگي ميكنند و اگر جزيه پذيرفتند كه باز هم از يك رفاه نسبي برخوردارند و اگر هيچ كدام از اينها نبود اگر حبل مردمي بود يعني ميثاقي با يك دولتي بستند كه آن دولت با نظام اسلامي پيمان متقابل دارد اينها زير پوشش آن دولت متعهد با دولت اسلامياند اين ﴿أَيْنَ ما ثُقِفُوا﴾ نظير آنچه كه در اوايل سورهٴ مباركهٴ «توبه» آمده است كه ﴿فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾ ﴿أَيْنَ ما ثُقِفُوا﴾ يعني «وجدوا» نظير آيهٴ پنج سورهٴ «توبه» است كه درباره مشركين آمده ﴿فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾ كه اين امر تشريعي است نه تكويني.
ذلّت تمامي مخالفان و دشمنان اسلام
مطلب ديگر آن است كه اينكه فرمود: ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا﴾ اين گرچه درباره يهوديهاست اما اختصاصي به اينها ندارد اصولاً آنهايي كه دشمنان ديناند محكوم به ذلتاند چون ﴿إِنَّ الَّذينَ يُحَادُّونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِكَ فِي اْلأَذَلِّينَ﴾[9] اين ذليل بودن در مقابل عزيز بودن است اگر «العزة لله و لرسوله و للمؤمنين» قهراً ديگران محكوم به ذلتاند هم از اين حصر استفاده ميشود كه ديگران ذليلاند هم از آن كريمهاي كه ﴿أُولئِكَ فِي اْلأَذَلِّينَ﴾ از آن آيه هم به خوبي استفاده ميشود كه اينها ذليلاند چه اينكه اگر مسلمين هم دست از اسلام بردارند و اسلام صوري داشته باشند به همين ذلت محكوماند آنها اگر دست بردارند ﴿بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ﴾ يعني مسلم بشوند اسلام راستين عزيز خواهند بود پس ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾
پرسش:...
پاسخ: اينجا چون به استثنا رسيد با ﴿أَيْنَ ما ثُقِفُوا﴾ آمد اين به تشريع تناسب دارد اما اين ﴿وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ﴾اي كه در جمله بعد آمده چون ﴿أَيْنَ ما ثُقِفُوا﴾ ندارد و استثنا هم ندارد آن مانعي نيست كه بر همان تكوين حمل بشود اين مسئله ضرب ذلت بر يهوديها در سورهٴ مباركهٴ «بقره» و «اعراف» هم آمده در سورهٴ مباركهٴ «بقره» كه قبلاً بحثاش گذشت آيهٴ 61 اين بود كه ﴿وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ﴾ آنجا ذلت و مسكنه كنار هم ذكر شد ديگر نه مقيد شد به ﴿أَيْنَ ما ثُقِفُوا﴾ نه مستثنا شد به ﴿إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ لذا حملش بر تكوين محذوري نداشت كه فرمود: ﴿وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَكانُوا يَعْتَدُونَ﴾ در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» اصل تهديد مطرح شد يعني آيهٴ 152 سورهٴ «اعراف» تهديد فرمود و اصل كلي را هم ذكر فرمود كه اين اختصاصي به يهوديها ندارد هر كسي كه كفر بورزد در حيات دنيا ذليلاند و مشمول قهر و غضب الهياند.
شباهتها و تفاوتهاي آيه محل بحث با آيه 61 سوره «بقره»
اما در آيهٴ محل بحث چند قيد هست كه در سورهٴ «بقره» نبود يكي اينكه فرمود: ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا﴾ در آنجا ﴿أَيْنَ ما ثُقِفُوا﴾ نداشت دوم اينكه استثنا شده ﴿إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ آنجا اين استثنا نبود سوم اينكه آنجا ذلت و مسكنه كنار هم ذكر شد اينجا اول ذلت ذكر شد با آن دو قيد بعد مسكنت قيد شد لذا شايد بتوان آن ضرب ذلت را بر تشريع حمل كرد و اين ضرب مسكنت را بر تكوين اين راه باز است البته آن ﴿الاّ﴾ كه استثناست روحش بر هر دو جمله حاكم است يعني اگر واقعاً مسلمان بشوند به حبلالله معتصم بشوند هم آن ضرب ذلت تشريعي برطرف ميشود هم اين ضرب مسكنت تكويني رخت برميبندد هم تشريعاً عزيزند هم تكويناً عزيزند ﴿إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾.
منظور از ﴿حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ﴾
در بحثهاي قبل هم اشاره شد كه اگر بعضي از روايات اين ﴿حَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ را حبل ولا معرفي كرده است وگفت مگر اينكه كسي به حبل ولايت اهلبيت (عليهم السلام) متمسك بشود[10] اين بازگشتش به همان حبلالله است و منافات ندارد كه اين ﴿حَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ معنايي كه تاكنون ياد شده است هم تفهيم كند يعني اگر با كساني زير پوشش تعهدات كساني رفتند اين حكم تشريعي از آنها برداشته ميشود يعني اينچنين نيست كه هر جا هستند شما آنها را تذليل كنيد بلكه روي اصول انساني و قواعد بينالملل با آنها رفتار كنيد ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ وقتي تعهد سپردند ديگر آن تذليل تشريعي را ندارند.
اشتراك اصل ذلّت بين غير يهود از اهل كتاب
و اصل ذلت مشترك بين همه اهل كتاب هست اختصاصي به يهوديها ندارد در سورهٴ «توبه» آيهٴ 29 اينچنين آمده است كه ﴿قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلا بِالْيَوْمِ اْلآخِرِ وَلا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتّي يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صاغِرُونَ﴾ با دست خودشان بايد بدهند و ذليلانه آن مشترك هست آن يك ذلتي است كه با پذيرش جزيه هم سازگار است اما آن ذلتي كه بالكل رخت برميبندد همان به وسيله اسلام رخت برميبندد ﴿إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾.
پرسش: ...
پاسخ: حالا اين سخن از فقر مادي نيست همان سكونت است كه در بحثهاي قبل هم اشاره شد كه اينها هم آنجا هم در تحت استعمار ديگراناند يعني سياستمداراناند كه اين پول پرستان را مهار كردهاند اينچنين نيست كه اينها گردانندگان اصلي باشند اينها هم الآن طناب ديگران است كه به گردن اينهاست مسكنت به معناي فقر مادي نيست همان مسكين بودن و بيچاره بودن و قدرت قيام نداشتن و به سكون مبتلا شدن و مانند آن است الآن هم كه طناب ديگران به گردن اينهاست و از آن وقتي كه آيات قرآن كريم در اين زمينه نازل شده اينچنين بود و قبل از نزول آيات هم اينها باز در اثر قتل نبيين به اين ذلت مبتلا بودند گاهي به مجوسيها جزيه ميدادند گاهي به مسيحيها جزيه ميدادند اينطور نبود كه مثلاً بتوانند مجوسي يا مسيحي را زير پوشش بگيرند بلكه زير پوشش اينها بودند اين استدلال قرآن عام است فرمود: ﴿ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ اْلأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقِّ﴾ لذا همواره زير سلطه يكي از اين ملل غير يهود بودند.
پرسش:...
پاسخ: گاهي ممكن است در يك مقطع خاصي خداوند براي اينكه بيشتر بگيرد يك ميدان بيشتري در اختيار اينها قرار بدهد يك استدلالي يزيد ملعون در همان مجلس شام كرد آيه ﴿قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشاءُ﴾[11] را قرائت كرده كه زينب كبري(عليها سلام) براي رفع مغالطه ايشان آن آيهٴ معروف را قرائت كردند كه ﴿وَلا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ ِلأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً﴾[12] فرمود كافران خيال نكنند اگر چند صباحي ما به آنها مهلت داديم نسبت به آنها رحم كرديم بلكه آنها را ميدان داديم تا بيشتر اينها گرفتار بشوند مثل اينكه فرصت دويدن بيشتري است تا به عمق خطر بيفتند اينهايي كه ميدان بيشتري دارند وقتي سقوط كردند هلاكت بيشتري دامنگير آنها ميشود فرمود كافر خيال نكند كه ما اگر يك چند روزي به او مهلت داديم نسبت به او انعام كرديم يا غفلت داريم يا عجز داريم اينچنين نيست نه غفلت هست نه عجز است نه انعام ﴿وَلا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ﴾ اين املا و اين امهال خير براي آنها نيست ﴿إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً﴾ بنابراين با قرائت اين آيه كه حضرت(عليها سلام) قرائت فرمودند جاي مغالطه يزيد بسته شد اينچنين نيست كه واقعاً آنها در امان باشند نبايد آدم يك مقطع را نگاه بكند در هر حادثهاي وقتي جمعبندي ميكند ﴿وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ﴾[13] درميآيد يعني در آن حوادثي كه گذشت اينطور بود در حوادث قبل از انقلاب اينطور بود در حوادث بعد از انقلاب و زمان جنگ اينطور بود يعني هر حادثهاي را كه شما جمعبندي ميكنيد صدر و ذيلش وقتي تمام بشود ﴿وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ﴾ درميآيد.
چگونگي چينش مدلول و دليل در آيه محل بحث
اينكه فرمود: ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ﴾، ﴿وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ﴾ از هم جدا شدند معنايش اين نيست كه اگر حبل الهي باشد آن ضرب مسكنه عوض نميشود اينطور نيست عمده آن است كه برهاني بر اين مسئله ذكر فرمود اين برهان در سورهٴ مباركهٴ «بقره» هست و در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» هم هست منتها در سورهٴ «اعراف» دليل اول ذكر شد بعد مدعي بعد مدلول در سورهٴ «بقره» و «آل عمران» به عكس در سورهٴ «بقره» اين بود كه ﴿وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ﴾ آنگاه علت در ذيل ذكر شد ﴿ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَكانُوا يَعْتَدُونَ﴾[14] در آيهٴ محل بحث هم كه همين سياق است يعني اولي مدعي است بعد دليل ولي در سورهٴ «اعراف» اينچنين نيست اول دليل است بعد مدلول آيهٴ 152 «اعراف» اين بود كه فرمود اينها كه گوسالهپرستي را اتخاذ كردهاند غضب الهي دامنگير اينها ميشود و ذلت در دنيا كه كفر اول ذكر شد پيامد كفر بعد ولي در آيهٴ« بقره» و «آل عمران» پيامد كفر اول ذكر شد بعد خود كفر كه دليل است.
مطلب بعدي آن است كه آنها دست به قتل انبياي معصوم(عليهم السلام) زدند عالماً عامداً اينكه در سورهٴ «بقره» فرمود: ﴿وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ﴾ كه با الف و لام است و در سورهٴ «آل عمران» كه محل بحث است فرمود: ﴿وَيَقْتُلُونَ اْلأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقِّ﴾ كه بي الف لام است يعني عالماً عامداً بانه بغير حق است اين كار را كردند.
ذكر ادلّه ذلّت به ترتيب اهميت آنها و ارتباط دلائل با يكديگر
مطلب بعدي آن است كه اين دليلها اول اهم ذكر شد بعد آن مهم يعني غير اهم ذكر شد فرمود: ﴿ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ﴾ كه اين كفر است بعد ﴿وَيَقْتُلُونَ اْلأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقِّ﴾ بعد استدلال فرمود چرا اين كار را كردند ﴿ذلِكَ بِما عَصَوْا وَكانُوا يَعْتَدُونَ﴾ يعني اينجا چهار مطلب است كه اين چهار مطلب هر كدام به ديگري وابسته است كفرشان كه اصل توحيد را قبول نكردند آن عاليترين درجه گناه اينهاست در كنار شرك بعد از او مسئله قتل انبياست آنگاه عصيان و گناه مطرح شد بعد تعدي يعني در قوس صعود وقتي انسان تعدي كرد از وظيفه خارج شد سر از عصيان درميآورد وقتي به عصيان كشيد دست به قتل انبيا ميزند بعد هم اصل مبدأ را انكار ميكند شرك است خب چرا اينها به اين روز سياه مبتلا شدند كه ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ﴾ چون ﴿كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ﴾[15] خب چرا به اين روز سياه مبتلا شدند كه كفر ورزيدند و دست به پيامبر كشي زدند براي اينكه معصيت كردند خب چطور شد كه اينها معصيتكار شدند براي اينكه در مرز خود نبودند اگر در سورهٴ «اعراف» اصل كلي را ذكر كرد فرمود: ﴿كَذلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرينَ﴾[16] در اينجا راههاي سقوط را هم ذكر كرده يك وقت است انسان سر جاي خودش هست وظيفهشناس است تعدي نميكند مرتكب مكروهات نميشود كه به معاصي صغيره مبتلا بشود يا مبتلا به معاصي صغيره نميشود كه مبتلا به معاصي كبيره بشود اهل احتياط است خب اول انسان تعدي ميكند از مرز يك مقداري فاصله ميگيرد بعد از تعدي عصيان ميكند آنگاه دستش به خونريزي باز ميشود سر از كفر درميآورد اين است كه آن كه ضرب ذلت و مسكنت معلل شد به كفر و قتل انبيا اين كفر و قتل انبيا معلل شد به عصيان و تعدي يعني كار از مرحله ضعيف شروع ميشود به مرحله قويتر ميرسد نظير آيهٴ ده سورهٴ «روم» كه آنجا فرمود: ﴿ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواي أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللّهِ وَكانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ﴾ اين آيه طبق معناي معروف بين اهل تفسير همين است كه عاقبت كساني كه تن به سيئات دادهاند تكذيب آيات خداست «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواي التكذيب» يعني عاقبت معصيتكاران كفر است اسم كان همان تكذيبي است كه ﴿أَنْ كَذَّبُوا﴾ به آن صورت تبديل ميشود ﴿ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواي﴾[17] چه؟ «التكذيب» يعني «عاقبة المعصيه الكفر» است گرچه سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) احتمال ديگري دادند كه اسم ﴿كان﴾ ﴿السُّواي﴾ باشد ﴿ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواي﴾ يعني عاقبت افراد مسيء و تبهكار بد است اينها بد عاقبتاند؛ چرا؟ ﴿أَنْ كَذَّبُوا﴾ اين ﴿أَنْ كَذَّبُوا﴾ دليل مسئله باشد علي اي حال معروف بين اهل تفسير آن است كه اين آيه هشدار ميدهد كه كسي به سراغ معاصي برود ممكن است ـ معاذاللهـ سر از كفر دربياورد ﴿ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواي أَنْ كَذَّبُوا﴾ يعني عاقبت معصيتكاران تكذيب است آنگاه برابر اين كريمه آيهٴ سورهٴ «بقره» و سورهٴ «آل عمران» كاملاً قابل توجيه است كه فرمود ﴿ذلك﴾ يعني آن ضرب ذلت و مسكنت براي اين است كه اينها ﴿كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَكانُوا يَعْتَدُونَ﴾[18] چرا مبتلا شدند به كفر و قتل انبيا؟ براي اينكه معصيت كردند يعني معصيت زمينه را به آن كفر الحاد كشانده است ﴿ذلِكَ بِما عَصَوْا وَكانُوا يَعْتَدُونَ﴾.
پرسش:...
پاسخ: بله غرض اين است كه قتل انبيا به استناد شرك بد است ريشه همه اينها شرك است ديگر قتل از معاصي كبيره است قتل نبي كفر ميآورد و خلود دارد اما در اثر آن كفر و شركي كه منكشف به اين كار است.
پرسش:...
پاسخ: خب البته گاهي ميفرمايد كه حالا اگر مسئله براي شما روشن نشد در اين سرزمين نباشيد اما اينچنين نيست كه اهم وظايف پرهيز از قتل انبيا باشد اصلش توحيد است آنگاه در سايه توحيد يك تكاليفي متوجه انسانهاست ديگر.
حفظ حق گروه اندك صالحان از اهل كتاب
چون در بين آنها يك گروه كمي هم بودند كه از اين محاذير و مفاسد مصون بودند ذات اقدس الهي حق آنها را حفظ كرده فرمود: ﴿لَيْسُوا سَواءً﴾ همه اهل كتاب برابر هم نيستند براي اينكه ﴿مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ ٭ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ اْلآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَأُولئِكَ مِنَ الصّالِحينَ ٭ وَما يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَنْ يُكْفَرُوهُ وَاللّهُ عَليمٌ بِالْمُتَّقينَ﴾[19] فرمود اينچنين نيست كه اگر در بين آنها چند عضو صالح بودند ما همه را محكوم به ضرب ذلت و مسكنت كنيم اينچنين نيست بلكه ﴿مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ﴾ يك گروهياند كه ﴿قائمة﴾ هستند حالا قائم به امراللهاند يا قائم به صلاتاند كه قيام در برابر صيام ذكر ميشود قائم به انجام وظايف الهياند يا در ليل قائماند ﴿يَتْلُونَ آياتِ اللّهِ﴾ را آن آيات الهي را كه در كتب انبياي سلف آمده آنها را تلاوت ميكنند آنها هم آيات است قرآن كريم آياتي دارد تورات آياتي دارد انجيل آياتي دارد اينچنين نيست كه آيه مخصوص قرآن باشد فرمود آيات الهي كه در كتب انبياي سلف هست اينها تلاوت ميكنند هم براي خودشان هم براي مردم هم براي خودشان تلاوت ميكنند ﴿آناءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ﴾ هم براي مردم تلاوت ميكنند در مسئله امر به معروف و نهي از منكر از آن جهت كه خودشان تلاوت ميكنند براي اينكه نظير ﴿فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ﴾[20] هست يا ﴿وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً﴾[21] هست و مانند آن از آن جهت كه آمر به معروف و ناهي از منكرند كار انبيا را دارند كه انبيا ﴿يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا﴾[22] و امثالذلك هست اين تلاوت آيات يعني تعليم آيات تدريس آيات تبيين آيات تفسير آيات و مانند آن هر دو كار را اين گروه مخصوص از علماي اهل كتاب داشتهاند ﴿مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ﴾ كه ﴿يَتْلُونَ آياتِ اللّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ﴾ نظير آنچه كه در سورهٴ «زمر» آمده كه ﴿أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ﴾ كه ﴿يَحْذَرُ اْلآخِرَةَ وَيَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ﴾ اهل سجدهاند اهل قياماند اهل ركوعاند بعد فرمود: ﴿هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذينَ لا يَعْلَمُونَ﴾[23] اين درباره امت اسلامي هست آيهٴ محلّ بحث هم درباره امت اهل كتاب ﴿يَتْلُونَ آياتِ اللّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ ٭ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ اْلآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ﴾[24] .
پرسش:...
فرق گذشتن قرآن بين گروههايي از اهل كتاب
پاسخ: اينها از همان اول تا زمان اسلام آن گروه كساني بودند كه ﴿يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ﴾ بودند ﴿وَيَقْتُلُونَ اْلأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقِّ﴾ بودند و عصيان داشتند تعدي اين رذائل چهارگانه مايه ضرب ذلت و مسكنت شد ولي درباره گروهي ديگر اينچنين نيست اينها نه ﴿يَكْفُرُونَ﴾اند نه ﴿يَقْتُلُونَ﴾اند نه ﴿بِما عَصَوْا﴾ هستند نه ﴿كانُوا يَعْتَدُونَ﴾اند بلكه در مقابلش ﴿يَتْلُونَ﴾[25] هستند ﴿يَسْجُدُونَ﴾[26] هستند ﴿يُؤْمِنُونَ﴾[27] هستند ﴿يَأْمُرُونَ﴾[28] هستند امثال ذلك اين خطراتي كه متوجه آنهاست در اثر آن معاصي چهارگانه ياد شده است اينها اصل نبوت عامه را قبول دارند كه خدا پيامبراني دارد پيامبري دارد وحياي دارد رسالتي دارد اين نبوت عامه است اينها قوانين كلي نبوت است نبوت خاصه اينكه نوح پيامبر است ابراهيم پيامبر است اسحاق و انبياي ابراهيمي(عليهم السلام) پيامبرند تا برسد به موسي(عليهم السلام) اينها را ميگويند نبوت خاصه از آن به بعد درباره شخص مسيح(عليه السلام) يا درباره شخص رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اين را نميپذيرند اين بخش از نبوت خاصه را نميپذيرند وگرنه اصل نبوت عامه را ميپذيرند نبوت خاصه انبياي ابراهيمي(عليهم السلام) را ميپذيرند و اين آثار را هم كه دارند لذا قرآن روي اينها صحه گذاشت همين كه فرمود: ﴿وَمِنْ قَوْمِ مُوسي أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ﴾[29] همين كه فرمود از قوم موسي كساني هستند كه مردم را به حق دعوت ميكنند معلوم ميشود كه نه تنها از آن معاصي چهارگانه مبرايند بلكه به خيلي از فضايل مزيناند اينها آنطور نيست كه ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ﴾ باشند اينها اينطور نيست كه ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ﴾ باشند البته برابر آيهٴ سورهٴ «توبه» كه قرائت شده است ﴿يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صاغِرُونَ﴾[30] آن حكم ديگري است براي همه است اما آن كفر و قتل و عصيان و تعدي كه مايه ضرب مسكنت است نظير اسرائيل فعلي اين درباره گروهي از آنها نبود
پرسش:...
علّت پرداخت نكردن جزيه در زمان حاضر
پاسخ: بله اين كسي كه دين حق را نميپذيرد و كسي به آنها ستم نميكند اين مالياتي كه ميخواهد بدهد اين ضربي را كه ميخواهد بپردازد اين را با ذلت ميپردازد اينچنين نيست كه حالا حواله بدهد اين چون عمداً نميپذيرد حالا اگر يك قراردادي شد كه اين هم جزء ميثاق بينالملل شد يعني گفتند مسلمانها را كه در كشورهاي ديگر زير پوشش يك كشور كفر زندگي ميكنند آنها هم بايد سرانه بدهند يا ماليات بدهند اما ﴿عَنْ يَدٍ وَهُمْ صاغِرُونَ﴾ ممكن است اين را به عنوان مصلحت نظام اسلامي بگويند نه به طور عادي باشد وگرنه آن .. معنوي هست براي اينها ضرب شده است ولي اين ﴿إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ كه بگويند اگر شما از اينها جزيه گرفتيد از مسلمانهاي شما هم در كشورهاي ديگر زندگي كنند جزيه ميگيرند آن ممكن است كه فعلاً مسكوت باشد تا خود ظهور حضرت(سلام الله عليه) لذا در قانون اساسي جمهوري اسلامي هم اصلاً مسئله ضرب جزيه نيامده وگرنه به همين مسلمانهايي كه در كشورهاي ديگر زندگي ميكنند ميگويند شما هم بايد جزيه بدهيد اما وقتي خود حضرت(سلام الله عليه) ظهور كرد براساس «البيعةلله»[31] همه اينها زير پوشش حكومت اسلامي زندگي ميكنند يعني حكومت حكومت واحده است «البيعةلله» در حكومت اسلامي ديگر كسي نيست كه بگويد كه مسلمان بايد جزيه بپردازد يا مانند آن.
«و الحمد لله رب العالمين»