درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

69/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم


موضوع: تفسیر/ سوره آل‌عمران/ آیه 110

 

﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتابِ لَكانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ﴾﴿110﴾

 

احتمالات معناي ‌«‌كان» در آيهٴ شريفه

اين كريمه كه هم مرتبط به مسائل گذشته است و هم مرتبط خصوص آيه امر به معروف و نهي از منكر، مباحث و همچنين احتمالات زيادي را به همراه دارند. اول اينكه اين ‌«كان‌» زائده است يا زائد نيست، چون گاهي ‌«كان‌» براي تأكيد مطلب مي‌آيد و زائده است و عمل هم نمي‌كند و معناي جديدي را هم به همراه ندارد، نظير اينكه ﴿وَ اذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَليلاً فَكَثَّرَكُمْ﴾[1] اين ﴿إِذْ كُنْتُمْ قَليلاً فَكَثَّرَكُمْ﴾ ‌«كان‌» اينجا معناي جديدي را افاضه نمي‌كند، چون همين مطلب در آيه ديگر بدون ‌«كان‌» ذكر شد، فرمود: ﴿إِذْ أَنْتُمْ قَليلٌ﴾[2]

پرسش:...

پاسخ: بله اين احتمال اول كه آيا زائده است يا نه؟

مطلب دوم اين است كه اگر زائد نبود ‌«كان‌» تامه است يا نه، ‌«كان‌» تامه هم در قرآن كريم آمده، نظير ﴿وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلي مَيْسَرَةٍ﴾[3] كه اين ‌«كان‌» خبر نمي‌گيرد [و] ‌«كان‌» تامه است فقط فعل و فاعل دارد و از اصل تحقق، خبر مي‌دهد. پس اگر ثابت شد كه اين ‌«كان‌» زائده است، نوبت به بحث دوم نمي‌رسد و اگر ثابت شد كه زائده نيست، نوبت به بحث دوم مي‌رسد و در بحث دوم اگر ثابت شد ‌«كان‌» تامه است نوبت به بحث سوم نمي‌رسد. حالا اگر در بحث دوم ثابت نشد كه اين ﴿كُنْتُمْ﴾ نظير ﴿وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلي مَيْسَرَةٍ﴾ است ‌«كان‌» تامه است، بلكه ‌«كان‌» ناقصه است، آن‌گاه مسئله سوم و مطلب سوم مطرح مي‌شود كه اگر اين ‌«كان‌» ناقصه است معناي معروف خود را دارد كه از ‌«كون‌» ناقص خبر بدهد يا معناي صيرورت را افاده مي‌كند كه ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ﴾ يعني «صرتم خير امة» اينها سه تا مسئله است كه در طول هم مطرح است.

تبيين مخاطب ﴿كُنتُم﴾ در آيه محل بحث

بخش ديگر بحث آن است كه مخاطب اين ﴿كُنْتُمْ﴾ چه كساني هستند ﴿كُنْتُمْ﴾ خطاب به مهاجر و انصار صدر اسلام است يا ﴿كُنْتُمْ﴾ خطاب به مؤمنين عصر رسالت است يا ﴿كُنْتُمْ﴾ خطاب به كل امت اسلامي است. اگر اين خطاب، ناظر به آن مهاجرين صدر اسلام باشد اين آيهٴ، ضمن تمجيد مؤمنين صدر اسلام يك تعيير و سرزنش ضمني را هم به همراه دارد يعني شما قبلاً اين‌طور بوديد، حالا اين‌طور نيستيد ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ﴾ قبلاً اين‌طور بوديد و الآن اين‌طور نيستيد. اين با اينكه آيه در سياق مدح است هماهنگ نيست و اگر خطاب به مسلمين عصر رسالت باشد اين ‌هم تام نيست، براي اينكه در عصر رسالت هم كساني بودند كه آيات سورهٴ «توبه» در شأن اينها آمده كه ﴿الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللّهَ فَنَسِيَهُمْ﴾[4] و اگر خطاب به كل امت اسلامي باشد كه اين اسوء حالاً است، براي اينكه همه اين خونريزيهاي عترت طاهره به دست همين امت اسلامي است، امويان و مروانيان و عباسيان و امثال‌ ذلك بود و همه جنگهاي داخلي صفين و جمل و مارقين و ناكثين و قاسطين هم در همين امت اسلامي بود. پس نمي‌شود گفت كه منظور كل امت اسلامي‌اند يا منظور همه مسلمين عصر رسالت‌اند يا منظور خصوص مهاجرين و انصار صدر اسلام‌اند، زيرا آيه در سياق مدح است نه يك ذم ضمني را به همراه داشته باشد. گاهي حكم گروه خاصي كه در صدر اسلام زندگي مي‌كردند قرآن مشخص مي‌كند؛ اما به عنوان تخفيف نه تعيير، مثل اينكه مي‌فرمايد در جهادهاي اولي يك نفر در مقابل ده نفر قيام مي‌كرد. قبلاً در مبارزاتتان مي‌فرمود اين‌چنين بود كه اگر ده نفر شما بود بر صد نفر غالب مي‌شد يا بيست نفر بود، بر دويست نفر غالب مي‌شد و مانند آن و اگر صد نفر بود بر هزار نفر غالب مي‌شد[5] اما ﴿الآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنكُمْ﴾[6] و الآن بايد مثلاً يك نفر در برابر دو نفر مقاومت كند نه در برابر ده نفر. اين مدح سابق است و تخفيف لاحق، نه ذم لاحق، اين‌چنين نيست كه بخواهد مذمت كند.

پرسش:...

پاسخ: بله؛ خب قبل از اينكه ما به اين كلمه ﴿تُؤْمِنُونَ﴾ برسيم پس اين ﴿كُنْتُمْ﴾ مخاطبش نمي‌تواند همه منافقين باشد، براي اينكه قبل از ﴿تُؤْمِنُونَ﴾ مسئله ﴿تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾ هست، در حالي كه منافقون ﴿يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ﴾[7] اند. پس مخاطب، همه مسلمين نيستند يا همه كساني كه در عصر رسالت به سر مي‌بردند نيستند. اگر بگوييم خصوص آن صدر اسلام، مهاجر و انصار صدر اسلام هستند آن خوب هست؛ اما معنايش اين است كه قبلاً اين‌چنين بوديد و حالا نيستيد، در صورتي كه ‌«كان‌» ناقصه باشد و اين يك ذم ضمني را هم به همراه دارد و نظير آيه جهاد نيست كه تخفيفي باشد، بلكه اين لسان اگر ‌«كان‌» ناقصه باشد و مخصوص صدر اسلام يعني قبلاً امر به معروف و نهي از منكر حالا نيست.

پرسش:...

پاسخ: بله؛ اما همه اصحاب كه نه، خصوص صدر اسلام چرا؛ اما آيه در مقام مدح است و اگر ما بگوييم شما قبلاً اين‌چنين بوديد يعني حالا اين وصف را نداريد، اين يك مذمت ضمني از او استفاده مي‌شود كه به آيه سازگار نيست. يك احتمال ديگري هست كه آن به خواست خدا در خلال بحث معلوم مي‌شود. پس سه بحث دربارهٴ ‌«كان‌» بود و سه بحث هم دربارهٴ مخاطبين اينكه اين خطاب براي كيست؟ ﴿كُنْتُمْ﴾ خطاب براي كيست؟

تسخير آسمانها و زمين براي انسان در يد قدرت الهي

پرسش:...

پاسخ: خب چرا ولي آن كريمه ﴿سَخَّرَ لَكُمُ﴾[8] نه يعني شما مسخِّريد تا ما بگوييم منظور گروه خاص‌اند يعني معصومين(عليه السّلام) مسخِّر خداست و اين منظومه شمسي و نظام كيهاني مسخَّر است و شما مسخَّرله هستيد لذا مستحب است كسي كه سوار مركب مي‌شود بگويد: ﴿سُبْحانَ الَّذي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنّا لَهُ مُقْرِنينَ ٭ وَ إِنّا إِلي رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ﴾[9] اين اختصاصي به انعام و دواب ندارد، سياره و طياره و امثال‌ذلك را هم را احياناً مي‌گيرد، چون در آيه دارد كه خدا اين نعمتها را براي شما فراهم كرد ﴿لِتَسْتَوُوا عَلي ظُهُورِهِ﴾[10] آيهٴ ﴿سَخَّرَ لَكُمُ﴾ نه يعني شما مسلط هستيد بر او تا گفته بشود كه منظور معصومين‌اند كه بر آسمان و زمين تسخير مي‌كنند معنايش اين است كه خدا براي شما مسخر كرده، مثل اينكه فرمود: ﴿جَعَلَ لَكُمُ اْلأَرْضَ ذَلُولاً﴾[11] ؛ اين زمين را زير پاي شما ذلول و نرم كرده كه هر كاري بخواهيد روي زمين مي‌توانيد انجام بدهيد، چيزي بكاريد حفاري كنيد روي آن بسازيد، اين نرم است.

پرسش:...

پاسخ: البته آن درست است.

پرسش:...

پاسخ: چون همين خود آيه دارد كه وقتي شما بر مركبها سوار مي‌شويد، بگوييد: ﴿سُبْحانَ الَّذي سَخَّرَ لَنا هذا﴾[12] نه اينكه «الحمد لله الذي جعلنا مسخرين لهذا» اين‌طور نيست. خب، البته احتمالات ديگري هست كه شايد در خلال بحث روشن بشود.

 

مفلح و رستگار بودن امتي كه امر به معروف كند

مخاطب، هر كدام از اين سه گروه باشند بدون محذور نيست ولي اگر مخاطب، آن امتي باشد كه قبلاً گذشت كه ﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَي الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[13] اين ﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ﴾ از شما امتي باشند، اين مي‌شود كه امت، از شما باشد ‌«كان‌» تامه باشد يا ناقصه، ناقصه باشد مشكلي ندارد، تامه باشد محذوري ندارد اين امت كه مفلحون‌اند، اينها ﴿خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ﴾‌اند، بعد از اينكه فرمود: ﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ﴾ كه اين امت داعي به خيرند آمر به معروف‌اند و ناهي عن المنكرند و اينها هستند كه مفلح‌اند، آن‌گاه به همينها خطاب مي‌فرمايد كه شما خير امت‌ هستيد مادامي كه اين اوصاف را داشته باشيد ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ﴾ كه ﴿تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ﴾ شما كه مفلحين‌ هستيد، خير امت هستيد. آن‌گاه با آن اصل كلي ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاكُمْ﴾[14] هماهنگ است، براي اينكه نقل شده است از وجود مبارك رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) كه بر فراز منبر بود، سؤال كردند كه «من خير الناس» فرمود: ‌«آمرهم بالمعروف و انهاهم عن المنكر و اتقاهم لله و ارضاهم»[15] عرض كردند چه كسي از همه بهتر است، فرمود آن كسي كه بيش از ديگران امر به معروف مي‌كند آمر است بالمعروف و بيش از ديگران نهي از منكر مي‌كند أنهاست و بيش از ديگران اهل تقواست «و اتقاهم لله» با او هماهنگ مي‌شود. بنابراين خطاب به همان آن مفلحين است؛ اختصاصي به صدر اسلام ندارد، اختصاصي به مهاجر و انصار يا عصر رسالت ندارد، به همين گروه كه مفلح‌اند خطاب مي‌كند. لذا بعضيها وقتي اين آيه را قرائت كردند، گفتند كه شرايط خير امت بودن همين اموري است كه در آيه ياد شد و اگر كسي خواست كه خير امت باشد «فليعدّ شرطها يا شرايطها» شرايط سه‌گانه‌اش را كه در آيه بيان شده است عمل كند. مهم‌ترين شرطش امر به معروف و نهي از منكر است، به عنوان دو جزء اصلي از آن منبع مهم كه ايمان به الله است.

پرسش:...

پاسخ: نه هميشه اين خطاب زنده است، به همان امتي كه آمر به معروف است مي‌گويد شما بهترين امت‌ هستيد ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ﴾.

پرسش:...

پاسخ: نه اين ‌«كان‌»، نظير و ﴿وَ لْتَكُنْ﴾ است هر حرفي كه در ﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ﴾[16] گفته شد اينجا هم هست، اين‌چنين نيست كه ﴿وَ لْتَكُنْ﴾ آنجا مضارع باشد كه يعني بعدها اين‌چنين يعني حال و مضارع را شامل مي‌شود، اين‌هم همين‌طور است؛ هر وقتي كه اين امت داعي الي الخير بود آمر بالمعروف بود، ناهي عن المنكر بود مفلح است و خير امم نه منظور امت اسلامي باشد. اين يك فصل از بحث.

خطاب ﴿كُنْتُمْ﴾ به تمام انسانها در تمام زمانها

پرسش:...

پاسخ: نه ﴿كُنْتُمْ﴾ خطاب به كل انسانهاست در هر مقطعي ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ﴾ چون از محقق الوقوع به ماضي ياد مي‌شود يعني شما خير امت هستيد مادامي كه اين سه وصف را داشته باشيد، هميشه اين خطاب زنده است.

پرسش:...

پاسخ: چون اين خطاب هميشه زنده است، چطور ﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ﴾ هميشه زنده است اين هميشه زنده است، اين ﴿مِنْكُمْ﴾ كه اختصاص به مشافعين ندارد كه، چطور مستحب است انسان وقتي ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا﴾[17] را شنيد حالا به عنوان سنت يا ادب قرآن بگويد ‌«لبيك‌»[18] همواره اين خطاب، زنده است. همان‌طوري كه ﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ﴾ اين ﴿مِنْكُمْ﴾ الآن شامل امت اسلامي مي‌شود از شما، امتي باشد اين‌چنين، حالا اگر از شما امتي اين‌چنين ظهور كردند و قيام كردند مفلح شدند، اينها مي‌شوند خيرالامم.

پرسش:...

پاسخ: نه؛ ايشان كه نمي‌گويند زمان ندارد، مي‌گويند وضعاً زمان ندارد ولي با سياق زمان از آن در مي‌آيد، به هر حال هر معنايي كه ﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ﴾[19] گفته شد اين ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ﴾ هم همان معنا را تبيين مي‌كند آنجا مي‌فرمايد باشيد اينجا مي‌فرمايد هستيد آنجا مي‌فرمايد مفلحين‌ هستيد اينجا مي‌فرمايد خير الامم‌ هستيد آنجا از يك فضيلتي نفسي خبر داد اينجا از يك فضيلت نسبي سخن مي‌گويد: ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ﴾ شما بهترين مردم‌ هستيد نه خطاب بكنيد به امت اسلامي كه در بين اينها كساني‌ هستند كه همان كاري كه امم قبلي كردند اينها هم مي‌كنند اين دليل بر فضيلت نيست.

پرسش:...

پاسخ: بله «وجدتم خير امة» آنها كه ‌«كان‌» را تامه گرفتند، اين‌چنين گفتند ديگر، گفتند اين خير، منصوب علي الحاليت است نه علي الخبريه، خب.

استدلال اشاعره به آيهٴ محل بحث بر حجيت اجماع

بخش ديگر بحث اين است كه گروهي از اشاعره به اين آيه استدلال كردند كه اجماع، حجت است بعدها امام رازي حرف آنها را نقل كرد. قبل از امام رازي و قبل از تفسير او مرحوم شيخ(رضوان الله عليه) سخنان اشاعره را در تبيانشان نقل مي‌كنند و رد مي‌كنند. مرحوم شيخ(رضوان الله عليه) كه در تبيان مي‌فرمايد به اين آيه استدلال شده است كه اجماع حجت است[20] و ما در اصول فقه و در تلخيص شافي كه قبل از تفسيرشان مرقوم داشتند، فرمود در آن كتابها ثابت كرديم كه اين ادله تام نيست؛ اما نحوه استدلال به اين آيه را در تبيان بيان نكردند. امام رازي در تفسير مي‌گويد اين آيهٴ، دلالت دارد كه اجماع حجت است به دو وجه: وجه اوّلش اين است كه درباره بعضي از امم گذشته خدا فرمود: ﴿وَ مِنْ قَوْمِ مُوسي أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ﴾[21] چون بعضي از اقوام موسي و ملتهاي كليمي، كساني هستند كه به حق دعوت مي‌كنند، پس خيرند و چون شما بهترين امت‌ هستيد پس از آنها هم بالاتريد، وقتي از آنها بالاتر بوديد يقيناً بهتر از آنها به حق دعوت مي‌كنيد و پايبنديد و هرگز بطلان، در دعوا و سيرت شما نيست اگر در كار شما بطلان راه پيدا مي‌كرد، ديگر ﴿خَيْرَ أُمَّةٍ﴾ نبوديد و از آنها كه ﴿يَهْدُونَ بِالْحَقِّ﴾ بالاتر نبوديد. پس اگر كاري را امت، انجام بدهد يعني همه‌شان انجام بدهند، چون اين امت ﴿خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ﴾‌اند، از يك طرف و بهترند از همه امم حتي از آنها كه ﴿يَهْدُونَ بِالْحَقِّ﴾[22] معلوم مي‌شود كه اينها بر مسير حق‌اند و هيچ بطلاني در كار اينها نيست، اين اجماع مي‌شود حجت[23] ، وجه ديگري هم ذكر مي‌كنند كه آن‌ هم ممكن است كه بعد اشاره بشود[24] .

پاسخ شيخ به استدلال اشاعره بر حجيت اجماع

مرحوم شيخ(رضوان الله عليه) مي‌فرمايد كه اين آيه دليل بر حجيت اجماع نيست، زيرا اگر منظور آن است كه همه امت اين‌چنين است، همه امت كه ما مي‌بينيم خيليها بر خلاف رفتار كردند و مي‌كنند [و] اگر منظور آن است كه در بين امت اسلامي كساني هستند كه داراي اين برجستگي‌اند بدون نقطه ضعف، اين همان معصوميني‌اند كه ما قائل هستيم حجيت اجماع به دخول اينهاست و شما كه اينها را از دست داده‌ايد چه راهي داريد براي اعتبار اجماع و حجيت اجماع، شما چه راه داريد و شمايي كه منهاي عترت طاهره رفتيد مشي بكنيد، حرف مردمي را كه در آنها فساد، فراوان است چگونه حجت مي‌دانيد؟ در بحثهاي قبلي هم ملاحظه فرموديد كه آن كاري كه منهاي عترت طاهره و وابستگان به آنها مردم انجام بدهند دليل بر صحت آنها نيست، براي اينكه در همان نهج‌البلاغه در هنگام دفن حضرت زهرا(سلام الله عليها) اميرالمؤمنين(عليه السّلام) به قبر مطهر رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) عرض مي‌كند كه اين دختر توست و كريمه توست و شما را از جريان باخبر مي‌كند «بتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَي هَضْمِهَا»[25] اين شما را باخبر مي‌كند كه اجماع كردند كه فاطمه(عليها السّلام) را منزوي كنند، تضافر امت است و تظاهر امت است يعني همه اتفاق كردند كه آن را منزوي كنند. خب، اين چه اجماعي است كه «لا تجتمع امتي علي الخطاء»[26] چه خطايي بدتر از اين؟ پس اگر اجماعي در كار هست معتبر، براي آن است كه يا كاشف از وفاق و رضاي معصوم است يا خود معصومين(عليهم السلام) در جمع آنها حضور دارند و مانند آن وگرنه مي‌شود همه كار خلاف بكنند، چه اينكه كردند.

پرسش:...

پاسخ: بله ما شما را ﴿لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَي النّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيدًا﴾[27] در ذيل همينها هم هست كه قرائت شده است كه «كنتم خير ائمه»[28] يعني معنايش اين است، چه اينكه «و لْتكن مِنْكُم اَئمةٌ»[29] قرائت شده است يعني تفسير شده است، حالا يا امامان معصوم يا شاگردان آنها كه در تعاليم الهي پيرو آنها هستند، اينها هستند كه امام‌اند برابر همان تعبيري كه در رسالةالحقوق امام سجاد(سلام الله عليه) است كه «كل سائس امام»[30] و مانند آن.

وجود امر به معروف و نهي از منكر در امم سابقه

اما بياني كه سيدنا الاستاد(رضوان الله عليه) دارند كه شما در صدر اسلام اين‌چنين بوديد ولي اين ﴿كُنْتُمْ﴾ يعني در صدر اسلام اين‌طور بوديد، اين با سياق آيه هماهنگ نيست اولاً با ذيل آيه هم هماهنگ نيست ثانياً، چون ذيل آيه مي‌فرمايد كه اهل كتاب، مثل شما نبودند و نيستند اگر مثل شما بودند. خب، اگر شما هم كه ﴿مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ﴾ باشيد، اهل كتاب هم همين‌طورند پس چه فرقي بين شما و اهل كتاب؟ اين مسئله امر به معروف و نهي از منكر، در امم سابق بود؛ اما به اين وسعت و عظمتي كه در امت اسلامي هست نبود؛ اما در امت سابق بود به شهادت همين آياتي كه بعد در پيش داريم كه بعد مي‌خوانيم به خواست خدا آنجا آمده است كه ﴿لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ ٭ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ اْلآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصّالِحينَ﴾[31]

ممتاز بودن رسول خدا در امر به معروف موجب برتري ياران پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم)

اما اينكه فرمود: ﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ﴾[32] يا ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ﴾ براي اينكه شما از رسولي پيروي مي‌كنيد كه آن خيرالاديان را آورد و امر معروف و نهي از منكري كه او آورد جامع‌تر از امر به معروف و نهي از منكري است كه ديگران آوردند و وجود مبارك رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در كتب انبياي سلف، به فضايلي وصف شد كه از برجسته‌ترين آنها همين است كه ﴿يأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾ كه در سورهٴ «اعراف» وقتي پيروان راستين كتابهاي انبياي قبل را ياد مي‌كند، مي‌فرمايد اينها كساني هستند كه ﴿الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ اْلأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ اْلإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾ اين به عنوان وصف ممتاز رسول خدا اخذ شده است. خب، اگر اصل امر به معروف و مانند آن باشد كه همه انبياي قبل، اين را داشتند و پيروانشان هم كم و بيش اين را داشتند. آيهٴ 157 سورهٴ «اعراف» همين بود ديگر، كه رسول خدا ﴿يأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ﴾ اصلاً خصوصيت مهمي كه براي پيامبر در كتب انبياي سلف آمده است اول از امر به معروف و نهي از منكر شروع مي‌شود: ﴿يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ﴾ اگر اين خصوصيت، برجسته‌ترين خصوصيتهاست و نسبت به امر به معروفي كه انبياي ديگر آورند اكمل است، گروهي كه از شما به اين وظيفه الهي قيام كرديد اكمل از ديگران‌ هستيد، اگر تطبيق شده است در بعضي از روايات به ائمه به عنوان مصداق كامل است؛ حصر نيست نه احتياج هست كه ائمه، قرائت كنيم كه بگوييم: ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ﴾ همين امت قرائت مي‌شود و نه اگر روايتي هم آمده است كه منظور ائمه است، حصر نيست كه مصداق كاملش آنها هستند كه خود سيدالشهداء(سلام الله عليه) فرمود: «اريد ان آمر بالمعروف و أنهي عن المنكر»[33] و مانند آن و كساني هم كه پيرو آن هستند هم مفلح‌اند و هم خير امت، خير امت يعني خير جماعت؛ بهترين گروه اينها هستند، چه اينكه گروهها را قرآن كريم تقريباً به پنج قسم تقسيم كرده در سورهٴ مباركهٴ «توبه»: مهاجرين، سابقين، مقربين و مانند آن اين چهار پنج گروهي تقسيم كرده همه‌شان اهل اسلام‌اند؛ اما برخي از آنها هم مي‌رسد به جايي كه ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صالِحًا وَ آخَرَ سَيِّئًا﴾[34] آنها هم جزء مسلمين‌اند، البته در مقابل اينها گروههايي هستند كه اسلام بيرون‌اند. بنابراين هر گروهي كه به اين وظيفه الهي، قيام بكند خير امت خواهد بود، خير جماعت خواهد بود.

پرسش:...

پاسخ: مصداق كاملش آنها هستند وگرنه حصر نيست يعني اين‌چنين نيست كه دستور باشد ﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ﴾[35] اما اين دستور را فقط ائمه انجام داده باشند كه ديگري مشمول اين دستور نباشد، اين‌طور نيست.

پرسش:...

پاسخ: اجتماع ندارد دارد كه سنت صالحيني كه ‌«صدور هذه الامة‌» بودند را به هم نزن. خب، روشهاي خوبي، برنامه‌هاي خوبي اگر گذشتگان داشتند چه داعي داريد تغيير بدهيد؟ در همان عهد نامه حضرت امير(سلام الله عليه) به مالك فرمود آن روشهاي خوبي كه در صدر اين امت بود اين را به هم نزن[36] . خب، چه داعي داريد به هم بزنيد، يك برنامه‌هاي خوبي ديگران داشتند خب، همان را حفظ بكنيد.

پرسش:...

پاسخ: بله اگر آن باشد، آن را داعي نداريد به هم بزنيد؛ اما اين دليلي نيستند كه اجماع حق است، يك راه خوبي آنها رفتند، يك روش خوبي داشتند، آن روش خوب را شما هم حفظ بكنيد، كاري به امر به معروف و نهي از منكر ندارد ممكن است در نحوه اجراي امر به معروف و نهي از منكر يك طرح خوبي ارائه داده باشند شما هم همان طرح خوب را حفظ بكن، بنابراين اين دو تا آيه كاملاً مي‌شود هماهنگ.

آمرين به معروف و قسط جزء شاگردان و همراهان انبياء

چون اهل كتاب اين‌چنين نيستند ﴿مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ﴾ اما ﴿مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُون﴾‌ هستند، نه «منهم المؤمنون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنكر» اگر آنها هم باشند آنها هم به نوبه خود، خير امتي هستند كه براي اقوام خودشان لااقل ﴿أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ﴾ اين ﴿أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ﴾ يعني «اظهرت للناس». در اين تعبيرات روايي [و] در تعبيرات حديثي هست يا گاهي هم آنهايي كه فارغ التحصيل مي‌شوند مي‌گويند اين خريج از فلان جامعه است يعني از آنجا بيرون آمده نه خروج مصطلح، گاهي نقل حديث از كسي به عنوان اخرج نقل مي‌شود «اخرجه من فلان» يعني «اظهره من فلان» نه اينكه همين خروج لغوي و منظور خاص باشد، اين‌هم ﴿أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ﴾ يعني «اظهرت»، اگر روايتي را راوي از رواي ديگر نقل كرد در اين كتابهاي روايي ملاحظه فرموديد، مي‌فرمايد: «اخرجه من فلان» يعني «اظهره من فلان» اينجا هم ﴿أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ﴾ يعني «اظهرت للناس» بهترين مردم اين گروه خواهند بود، قهراً اينها در كنار انبيا هستند و شاگردان انبيا محسوب مي‌شوند، همين سورهٴ مباركهٴ «آل عمران» قبلاً خوانديم.

پرسش:...

پاسخ: ‌«خير امة‌» نسبي است؛ اما شما ﴿خَيْرَ أُمَّةٍ﴾ حقيقي هستيد، براي اينكه نه بعداً كسي خواهد آمد نه قبلاً كسي مثل شما بود.

جريان اينكه اين گروه همراه انبيا هستند در همين سورهٴ مباركهٴ «آل‌عمران» قبلاً بحثش گذشت كه ستمكاران كساني هستند كه انبيا را شهيد مي‌كنند، آمران به معروف و ناهيان از منكر را هم شربت شهادت مي‌نوشانند، اينها در رديف همانها هستند. خب، اگر اينها تابع انبيايند و همان راهي كه انبيا طي كردند همان راه را رفته‌اند، قهراً مي‌شوند ﴿خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ﴾ آيهٴ 21 همين سورهٴ مباركهٴ «آل‌عمران» ﴿إِنَّ الَّذينَ يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقِّ وَ يَقْتُلُونَ الَّذينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النّاسِ﴾ خب، پايگاه عظيم آمران به معروف طوري است كه اينها در كنار انبيا قرار گرفتند، طاغيان هم همان‌طوري كه دشمنان انبيايند، دشمنان آمران بالقسط هم هستند و همان‌طوري كه خسارت قتل انبيا، عذاب اليم است خسارت قتل آمران بالقسط هم عذاب اليم است. اينكه فرمود: ﴿إِنَّ الَّذينَ يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقِّ وَ يَقْتُلُونَ الَّذينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النّاسِ﴾ اين كلمه ﴿مِنَ النّاسِ﴾ براي آن است كه اين آمرين بالقسط غير از انبيايند. انبيا خب، يقيناً امرين بالقسط‌اند؛ اما از بين مردم گروهي كه آمر بالقسط‌اند نه موعظه بكنند [بلكه] فرمانروايان عدل و قسط‌اند اينها وارثان همان انبيايند. لذا مرحوم طبرسي(رضوان الله عليه) در مجمع اين حديث را نقل كرد كه آمرين به معروف خليفه‌ٴ الله‌اند در زمين[37] ، اگر سخن از خلافت است در همين معيار هست و اگر سخن از قتل آمران بالمعروف و آمران بالقسط در كنار قتل انبيا هست، به همين معيار است و اگر خسارت قتل انبيا و قتل اين گروه همتاي هم است به همين معيار است، چون اينها ﴿خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ﴾اند، اينها آمر بالقسط‌اند، نه اينكه مقسط‌اند يا مردم را به قسط دعوت مي‌كنند كه به عنوان داعيان الي‌الخير باشند يا مصلحان جامعه باشند يا معلمان جامعه باشند يا مربيان جامعه باشند، اينها يك عناوين عامه است كه بر ديگران هم صادق است و اينها فرمانروايان قسط‌اند، فرمانده قسط و عدل‌اند، لذا به همه جا هم حاضرند. از اين جهت اينها مي‌شوند خيرالامم، وقتي خير امم شدند ظاهراً محذوري هم به همراه ندارد، حالا احتمالات ديگري را ملاحظه مي‌فرماييد كه بحث بشود.

«و الحمد لله رب العالمين»

 


[1] اعراف/سوره7، آیه86.
[2] انفال/سوره8، آیه26.
[3] بقره/سوره2، آیه280.
[4] توبه/سوره9، آیه67.
[5] انفال/سوره8، آیه65.
[6] انفال/سوره8، آیه66.
[7] توبه/سوره9، آیه67.
[8] ابراهیم/سوره14، آیه33؛ سورهٴ نحل، آيه 12.
[9] . (سورهٴ زخرف، آيات 13 و 14)؛ وسائل الشيعه، ج11، ص387.
[10] زخرف/سوره43، آیه13.
[11] ملک/سوره67، آیه15.
[12] . (سورهٴ زخرف، آيه 13)؛ وسائل الشيعه، ج11، ص387.
[13] آل عمران/سوره3، آیه104.
[14] حجرات/سوره49، آیه13.
[15] . مجمع البيان، ج2، ص807.
[16] آل عمران/سوره3، آیه104.
[17] بقره/سوره2، آیه104.
[18] . تهذيب الاحكام، ج2، ص124.
[19] آل عمران/سوره3، آیه104.
[20] . التبيان، ج1، ص210.
[21] اعراف/سوره7، آیه159.
[22] اعراف/سوره7، آیه159.
[23] . مفاتيح الغيب، ج8، ص324.
[24] . مفاتيح الغيب، ج8، ص325.
[25] . نهج‌البلاغه، خطبهٴ 202.
[26] . شرح نهج‌البلاغه، ج8، ص123.
[27] بقره/سوره2، آیه143.
[28] . بحار الانوار، ج24، ص154.
[29] . بحار الانوار، ج24، ص153 و 154.
[30] . مستدرك الوسائل، ج11، ص154.
[31] آل عمران/سوره3، آیه113 و 114.
[32] آل عمران/سوره3، آیه104.
[33] . بحار الانوار، ج44، ص329.
[34] توبه/سوره9، آیه102.
[35] آل عمران/سوره3، آیه104.
[36] . نهج‌البلاغه، نامهٴ 53.
[37] . مجمع البيان، ج2، ص807.