درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

69/10/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 


موضوع: تفسیر/ سوره آل‌عمران/ آیه 104 الی 105

 

﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَي الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾﴿104﴾﴿وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ﴾﴿105﴾

 

شمول امر به معروف و نهي از منكر بر دو حوزه اسلامي و بين المللي

اينكه فرمود گروهي از شما يا از جنس شما امتي باشند كه به خير دعوت مي‌كنند بعد امر به معروف و نهي از منكر دارند، اين دو برنامه را به همراه دارد يكي برنامه داخل حوزه اسلامي است; يكي هم آن برنامه بين‌المللي اسلام است. آن بخشي كه مربوط به داخل حوزه اسلامي است همين مسئله امر به معروف و نهي از منكر و مانند آن است; اما آن بخشي كه بين‌المللي است همان دعوت الي الخير است، گرچه آن هم از يك نظر مشمول امر به معروف خواهد بود بيان ذلك اين است كه خير شامل اسلام و همه احكام الهي خواهد شد، دعوت غير مسلمان به اسلام، مشمول دعوت الي الخير است چه اينكه دعوت مسلمان عاصي به اطاعت، اين امر به معروف و نهي از منكر است. پس اولاً بايد مردم را به اسلام فرا خواند، بعد در داخل حوزه اسلامي مسلمين را به عنوان امر به معروف و نهي از منكر راهنمايي كرد.

امر به معروف واجب عيني مشروط و رد قول مخالف

مطلب ديگر آن است كه گروهي استدلال كردند بر واجب كفايي بودن اين، به اينكه چون امر به معروف و نهي از منكر شرايطي دارد، نظير علم به معروف و علم به منكر يا قدرت يا احتمال تأثير و مانند آن و مهم‌ترين شرطش همان علم معروف و علم به منكر است و اين شرط در همه نيست، براي اينكه همه عالم به معروف نيستند بنابراين براي همه واجب نيست، وقتي بر همه واجب نشد مي‌شود واجب كفايي. اين خلاصه سخن كساني كه يكي از ادله وجوب كفايي را مسئله اشتراط علم دانستند.

جوابش آن است كه واجب عيني در مقابل واجب كفايي است اگر كسي خواست استدلال كند كه امر به معروف و نهي از منكر واجب كفايي است بايد يا وجوب عيني را رد كند يا وجوب كفايي را اثبات كند كه با اثبات يكي ديگري نفي بشود يا با نفي ديگري وجوب كفايي اثبات بشود. اما مسئله مشروط، در مقابل واجب مطلق است يك واجب مشروطي است در مقابل واجب مطلق [و] يك واجب كفايي است در مقابل واجب عيني. اين دليلي كه آقايان ارائه دادند نشانه آن است كه امر به معروف و نهي از منكر نظير حج، واجب مشروط است; شرطش آگاهي به معروف و منكر است اين حق است. اما مگر حج واجب كفايي است حج، واجب عيني مشروط است. بعضي از امور واجب مطلق‌اند [و] وجوب مطلق دارند، نظير نماز كه انسان چه طاهر باشد چه طاهر نباشد نماز بر او واجب است و طهارت شرط حصولي نيست، بلكه تحصيلي است بايد طهارت را تحصيل بكند; اگر متطهر است كه نماز مي‌خواند اگر متطهر نيست كه طهارت تحصيل مي‌كند، اين واجب مطلق است نسبت به اين شرط طهارت. بعضي از واجبها مشروط‌اند، نظير كسي كه بخواهد مكه برود شرطش استطاعت است; اگر مستطيع بود حج بر او واجب است [و] اگر مستطيع نبود حج بر او واجب نيست، تحصيل استطاعت واجب نيست كه اين شرط حصولي است نه شرط تحصيلي، شرط وجوب است نه شرط واجب.

پرسش:...

پاسخ: عيب ندارد آن هم به خواست خدا آن هم بحث مي‌شود ـ ان‌شاء‌الله ـ بنابراين اگر كسي خواست استدلال كند كه اين واجب كفايي است براي اينكه بر همه واجب نيست، دليلي كه ارائه داده نشانه آن است كه اين واجب، واجب مشروط است نه واجب مطلق; اما ثابت نمي‌كند كه اين واجب كفايي است نه واجب عيني. اگر كسي گفت حج بر همه واجب نيست بر مستطيعها واجب است يعني واجب مشروط است; هر كسي مستطيع شد بر او واجب است، حج واجب عيني مشروط است يعني الواجب يا عيني است يا كفايي، آن‌گاه واجب عيني يا مطلق است يا مشروط. اگر ديديم بر همه واجب نيست بر عالم به معروف واجب است بر عالم به منكر واجب است، اين معنايش آن است كه اين واجب مشروط است نه مطلق; اما معنايش اين نيست كه اين واجب كفايي است نه عيني.

پرسش:...

پاسخ: اين اثر مشترك است بين وجوب كفايي و وجوب عيني كه موضوعش منتفي شده باشد كه روزهاي اول بحث شد. اين اثر، مختص وجوب كفايي نيست اگر خواستيم كه شناسايي كنيم كه اين واجب، كفايي است يا نه بايد در نحوه تعلق وجوب بحث بشود كه اگر نحوه تعلق اين است كه تكليف «الي بعض ما» متوجه شد يا «احد لا علي التعيين» متوجه شد يا «فرد علي البدل» متوجه شد و امثال‌ذلك از انحاي تصوير وجوب كفايي، كما في الاصول اين مي‌شود واجب كفايي; اما اگر نحوه تعلّقش به كل است; منتها بعضي كه انجام دادند موضوع نيست اين مي‌شود واجب عيني، لذا محقق در شرايع فرمود اشبه، اين است كه واجب عيني است.

اقتضاي اخلاقي آيات به وارستگي انسان قبل از امر به معروف

مطلب بعدي آن است كه اينكه فرمود: ﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَي الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾ اين وظيفه كل امت اسلامي است و كساني اهل نجات‌اند كه به اين امور قيام بكنند; منتها همان طوري كه سياق اين آيات، اول ما را به تقوا دعوت كرد، فرمود: ﴿اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾ بعد فرمود: ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ﴾ و مانند آن، آن‌گاه فرمود: ﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَي الْخَيْرِ﴾ بعد ﴿وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾ اين نشانه آن است كه سياق اخلاقي اقتضا مي‌كند اول، خود انسان وارسته باشد بعد شروع به تهذيب ديگران بكند. سورهٴ مباركهٴ «عصر» همين را تأييد مي‌كند كه بعد از بسم الله فرمود: ﴿وَ الْعَصْرِ ٭ إِنَّ اْلإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ ٭ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ﴾[1] اين يك اصل كلي است، فرمود سوگند به عصر حالا عصر وحي است عصر رسالت است عصر ظهور حضرت حجت(سلام الله عليه) است يا عصاره عالم است[2] يا سوگند به عصر و فشار و جهاد و اجتهاد است به هر حال مقسم به است هر چه هست مطلب اين است كه هر انساني در خسارت است، مگر انساني كه داراي اين اركان چهارگانه باشد ركن اول، ايمان كه مسائل اعتقادي خود را تأمين كند ركن دوم، عمل كه بعد از ايمان عمل صالح را رعايت كند ﴿إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ﴾ اين دو ركن كه همان ايمان است و عمل صالح. دو ركن ديگر كه جمعاً مي‌شود چهار ركن اين است كه همان طوري كه خودش ايمان آورد ديگران را به ايمان دعوت كند كه امر قلبي و اعتقادي است و همان طوري كه خودش به عمل صالح موفق شد ديگران را به عمل صالح توصيه كند، اين جمعاً مي‌شود چهار ركن فرمود: ﴿وَ الْعَصْرِ ٭ إِنَّ اْلإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ﴾ مگر گروهي كه داراي اين اركان اربعه باشند يك ﴿إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا﴾ دو ﴿وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ﴾ سه ﴿وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ﴾ اين تواصي بالحق همان دعوت به ايمان است، چهار ﴿وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ﴾ كه اين تواصي به صبر، همان دعوت به عمل صالح است.

پرسش:...

پاسخ: بله آن براي اينكه بارزترين مصداق ايمان، نماز است كه ستون دين است. ولي تفصيل چون قاطع شركت است وقتي الصالحات جمع مُحلّيٰ به الف و لام هست و به عنوان عملوا الصالحات ذكر شده در مقابل ايمان، معلوم مي‌شود آن اولي اعتقاد است و اين دومي عمل خب و اين اختصاصي به گروه معين ندارد همه همين طورند پس مي‌شود گفت كه امر به معروف و نهي از منكر كه همان تواصي به حق و تواصي به صبر است يك برنامه فراگير و جامع اسلامي است هم در برنامه‌هاي بيرون از حوزه اسلام، هم در برنامه‌هاي داخل.

عدم تنافي آيات امر به معروف و نهي از منكر با آيه 105 سوره مائده

مطلب بعدي تنافي است كه بين آيات امر به معروف و نهي از منكر با آيهٴ 105 سورهٴ مباركهٴ «مائده» است. در آيهٴ 105 سورهٴ مباركهٴ «مائده» اين است كه ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَي اللّهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾; فرمود مؤمنين! فقط مواظب خودتان باشيد ﴿عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ﴾ اين ﴿عليكم﴾ اسم فعل است معناي فعل را دارد يعني «الزموا»، مثل اينكه به يك انسان ناآشنا مي‌گويند همين راه را بگير و برو، يمين و يسار را نگاه نكن با كسي هم حرف نزن، فقط همين راه را بگير و برو ﴿عليكم انفسكم﴾ يعني «الزموا انفسكم» سر جاي جانتان باشيد ﴿لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ﴾; ديگران اگر گمراه شدند و شما به هدايت رسيده‌ايد به شما ضرري نمي‌رسانند ﴿إِلَي اللّهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[3] كه جريان قيامت و محكمه عدل الهي است.

آن اشكال متوهم اين است كه اين آيه مي‌گويد امر به معروف و نهي از منكر لازم نيست; شما كار خودت را انجام بده چه كار به ديگران داري؟ جوابش اين است كه اين كريمه فرمود: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ﴾ وقتي شما به هدايت رسيده باشيد شما چه زماني به هدايت مي‌رسيد؟ در صورتي كه همه واجبها را كه يكي‌اش امر به معروف است و نهي از منكر است انجام داده باشيد خب، اگر كسي امر به معروف و نهي از منكر نكرد و طبق بيان خطبه نهج‌البلاغه لعنت خدا بر او شد كه چنين كسي هدايت نشده است تا ما بگوييم ﴿عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ﴾ در آن خطبه نهج‌البلاغه حضرت امير(سلام الله عليه) فرمود ذات اقدس الهي امتهاي گذشته را كه معصيت كردند لعنت كرد سفهاي آنها را براي ارتكاب به معاصي حلماي آنها را كه حلم كاذب ورزيدند براي ترك تناهي و ترك نهي[4] خلاصه. خب، اگر كسي اين وظيفه الهي را انجام ندهد حالا يا واجب كفايي است يا واجب عيني ديگر مهتدي نيست، وقتي مهتدي نشد «يضرّه من ضل» ديگران كه گمراه شدند آن هم متضرر مي‌شود، لذا اگر امر به معروف و نهي از منكر زنده نشد، همه معاقب‌اند.

پرسش:...

پاسخ: آن طرف را كه آيه متعرض نيست، آيه مي‌فرمايد شما كارتان را انجام بدهيد، اگر اثر نكرد شما معذوريد مثل اينكه در سورهٴ مباركهٴ «رعد» به وجود مبارك رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود: ﴿فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ﴾; تو كارت را انجام بده، تو تبليغ بكن ما بايد بررسي كنيم تو ديگر بيش از اين مسئول و مأمور نيستي. در پايان سورهٴ «رعد» اين‌چنين آمده است ﴿فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ﴾ آيهٴ چهل سورهٴ «رعد» اين است كه ﴿وَ إِنْ ما نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ﴾ حالا اگر كسي امر به معروف كرد و نهي از منكر كرد و اثر نكرد، انسان به وظيفه‌اش عمل كرده، متضرر نمي‌شود.

پرسش:...

پاسخ: خب البته آن در صورتي است كه انفس يعني ديگر، چون دارد ﴿لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ﴾[5] معلوم مي‌شود كه اين ﴿أَنْفُسَكُمْ﴾ نظير ﴿وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ﴾[6] نيست، چون آنجا ﴿لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ﴾ خطاب به امت اسلامي است يعني مال خودتان را يا ﴿فَسَلِّمُوا عَلي أَنْفُسِكُمْ﴾[7] يا ﴿لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ﴾[8] اين گونه از موارد كه دارد يعني خودتان با هم; اما اينجا كه دارد ﴿لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ﴾ معلوم مي‌شود كه جامعه را به دو قسم ضال و مهتدي تقسيم فرمود.

پرسش:...

پاسخ: بله; اما آنجا براي اينكه تقابل اركان چهارگانه باهم محفوظ باشد، همه طاعات به صبر بر مي‌گردد ديگر يا صبر علي الطاعة است يا صبر عن المعصية است يا صبر عند المصيبه.

پرسش:...

پاسخ: براي اينكه نظم و سياق آيات محفوظ بماند، چون چهار ركن است ديگر.

پرسش:...

پاسخ: بسيار خب، اين تواصي به صبر يعني همان تواصي به عمل صالحات، كه جمع است.

پرسش:...

پاسخ: نه; حق يعني ايمان، آن وقت عمل صالح شامل اركان خواهد بود انسان عقيده‌اي دارد يك عمل، همين عقيده را به ديگران توصيه مي‌كند مي‌شود تواصي به حق، همين عمل صالح را به ديگران سفارش مي‌كند مي‌شود تواصي به صبر.

پرسش:...

پاسخ: ظاهراً همه آن اقسام سه‌گانه مشمول اينجا هستند.

پرسش:...

پاسخ: آن جامعش هست البته يعني انساني كه مي‌خواهد اطاعت كند، تحمل بايد بكند و كسي كه مي‌خواهد معصيت را ترك بكند بايد تحمل بكند و مانند آن، جامع هر سه عنوان صبر است.

اخلاق الهي در امر و نهي ، از نرم ترين روش تا خشن ترين برخورد

مطلب بعدي آن است كه اينكه فرمود امر به معروف كنيد و نهي از منكر بعد مراتبي هم برايش ذكر كردند، چون خود ذات اقدس الهي همه اين مراتب را در قرآن كريم اعمال و اعلام كرده است در روايتي كه در نهج‌البلاغه قبلاً خوانده شد اين بود كه امر به معروف و نهي از منكر «لَخُلُقان مِن خلق الله»[9] خب، اگر اينها اخلاق الهي‌اند و ما مأموريم كه به اخلاق الهي متخلق باشيم، ببينيم خدا چگونه امر و نهي از منكر كرده. ذات اقدس الهي كه ما را ﴿إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ اْلإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبي وَ يَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾ اين زير پوشش مطلق وضع است [و] اين را با نرمي اعمال مي‌كند; مكرر با نرمش سخن مي‌گويد، بعد به جايي مي‌رسد كه مي‌گويد هر چه فرياد هم بخواهيد بزنيد كسي گوش به حرفهايتان نمي‌دهد و اجازه اينكه فرياد هم بزنيد هم نداريد. خب از آن نرم‌ترين روش تا خشن‌ترين برخورد در قرآن كريم است حالا ببينيم بين اين نرم و آن خشن، مراتبي هم واسطه است.

در بخشي از قرآن كريم كه به عنوان آيات نرم است، گذشته از اينكه خودش به موسي و هارون(عليهما السّلام) دستور مي‌دهد كه به فرعون و آل فرعون ﴿فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشي﴾ كه با نرم‌رفتاري، سخن بگوييد گذشته از اينكه آن دستور را به فرعون خشن مي‌دهد خودش در سورهٴ مباركهٴ «نور» آيهٴ 22 بعد از آن جريان افك و اينها مي‌فرمايد: ﴿أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللّهُ لَكُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ﴾; دوست نداريد كه خدا شما را بيامرزد خدا غفور و رحيم است. خب، اين خيلي نرم است، ذات اقدس الهي كه خالق كل است با بنده تبهكار خود اين‌طور حرف بزند دوست نداريد كه خدا شما را بيامرزد خب اين خيلي نرم است ديگر ﴿أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللّهُ لَكُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ﴾; آيا مايل نيستيد اين خيلي دوستانه است ديگر اين در لبه نرم تا وقتي كه اينها سركشي‌شان را ادامه دادند خب انسان وقتي كه گرفتار شد حالا ناله مي‌زند در آن لحظه ذات اقدس الهي مي‌فرمايد ديگر ناله هم نزنيد حق ناله هم نداريد انسان تبهكار گاهي با عذرخواهي سبك مي‌شود در قيامت مي‌فرمايد ما اجازه عذرخواهي هم به اينها نمي‌دهيم آتش درون و بيرون اينها را گرفته.

در سورهٴ مباركهٴ «مؤمنون» آيهٴ 65 فرمود: ﴿لا تَجْأَرُوا الْيَوْمَ إِنَّكُمْ مِنّا لا تُنْصَرُونَ﴾ «جؤار» همان ناله‌اي است يك بچه غزال وقتي مادرش را از دست داد ناله مي‌زند اين را مي‌گويند «جؤار» ناله، لابه. خب فرمود: ﴿لا تَجْأَرُوا﴾; جؤار نكنيد، ناله نزنيد آه نكشيد، خلاصه براي اينكه ﴿الْيَوْمَ إِنَّكُمْ مِنّا لا تُنْصَرُونَ﴾;[10] هيچ كمكي به شما نخواهد شد خب از آن مرحله سورهٴ «نور» تا اين مرحله سورهٴ «مؤمنون» فاصله خيلي است وقتي كه گرفت مي‌گويد حالا ناله هم حق نداريد بكنيد گاهي انسان با عذر خواهي يك مقدار سبك مي‌شود اين را در قيامت فرمود كه ﴿وَ لا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ﴾[11] ما اجازه اعتذار هم به اينها نمي‌دهيم براي اينكه اتمام حجت شده است اين مي‌شود خلق الهي اگر امر به معروف و نهي از منكر «خُلُقان مِن خُلُقِ الله»[12] سبحانه و تعالي و ما هم مأموريم به تخلق به اخلاق الهي از نرم‌ترين رفتار تا آن درشت‌رين و خشن‌ترين رفتار اينها مراتبي است كه يكي پس از ديگري بايد طي بشود.

تفقه در دين وسيله اي براي ترساندن مردم از عذاب الهي

مطلب ديگر آن است كه در حوزه اسلامي گروه خاصي وقتي قيام كردند موضوع منتفي شد، ديگر جا براي قيام ديگران نيست اين را در همان آيه معروف «نفر» يعني آيهٴ 122 سورهٴ «توبه» بيان فرمود كه ﴿وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾ خب، اين گذشته از اينكه آن دعوت بين‌المللي را اعلام كرده است كه ﴿يَدْعُونَ إِلَي الْخَيْرِ﴾ شامل همه مي‌شود اين يك تقسيم داخلي است كه رشته‌هاي گوناگون وظايف را به افراد گوناگون ارجاع مي‌دهد اما قسمت مهم در بحثهاي قبل هم ملاحظه فرموديد كه هدف اين نيست كه يك عده بيايند فقه پيدا كنند فقه به اصطلاح قرآن غير از فقه به اصطلاح حوزه است چه اينكه حكمت به اصطلاح قرآن غير از حكمت به اصطلاح حوزه است اينها نوع علوم الهي را مي‌گويند حكمت نوع علوم الهي را مي‌گويند فقه ﴿لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ﴾ كه اين مهم است يعني فقيه شدن وسيله است آن برنامه‌هاي ميانگين حوزه است اما برنامه‌هاي مهم بعد از اينكه انسان فقيه شد بايد آنها را اجرا كند و آن برنامه اين نيست كه انسان فقيه بشود بعد كتاب بنويسد يا تدريس كند يا سخنراني كند يا امامت كند يا ارشاد كند اينها نيست اينها چون كارهاي سهلي است واقع يعني هم فقيه شدن و مجتهد شدن خيلي سخت نيست، هم مدرس شدن و هم مصنف شدن و مؤلف شدن و امام جمعه و جماعت شدن و سخنراني كردن و حكيم شدن و استاد شدن، اينها خيلي سخت نيست. آن كه سخت است و مهم اين است كه انسان بتواند ﴿وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ﴾[13] بتواند مردم را از جهنم بترساند خلاصه اين كار همه نيست چون اين كار خيلي سخت است و كار همه هم نيست، آمدند گفتند: ﴿لِيُنْذِرُوا﴾ يعني «ليعلموا، ليخبروا» اين‌قدر اين سطح اين آيه تنزل كرد كه تازه شده دليل حجيت خبر واحد. تبليغ، اينها خب خيلي كار سهلي است ديگر، كسي برود يك ساعت سخنراني بكند خيلي هم عالمانه هم حرف بزند اينها سخت نيست، آن عرضه كه آدم بتواند مردم را از جهنم بترساند او خيلي سخت است و حرف هر كسي هم در مردم اثر نمي‌كند كه آدم از جهنم بترسد. مرحوم مفيد(رضوان الله عليه) از وجود مبارك رسول خدا (عليه آلاف التحية و الثناء) نقل كرده است كه وقتي رسول خدا از جهنم خبر مي‌داد مثل اينكه از حمله و تهاجم يك لشكر جرار مي‌خواست خبر بدهد «و تَحْمارُّ وَ خَبَتاهُ ... كأنّه مُنذِرُ جَيْش»[14] خب آنجا كه فرمانده لشكر مي‌خواهد دستور آژير بده و سربازها را با خبر كند كه حمله شروع شد اين با يك صورت سرخي بالأخره خبر مي‌دهد از حمله ديگر اين در حال عادي كه خبر نمي‌دهد كه فرمود وقتي حضرت از جهنم سخن مي‌گفت مثل اينكه از حمله يك لشكر جرار دارد خبر مي‌دهد صورتش سرخ مي‌شد اين مي‌شد نذير اين مي‌شد منذر فقها كه علماي‌اند ورثه انبيايند كه مردم را بترسانند از جهنم وقتي انذار كردند آن وقت جامعه به راه مي‌افتد ﴿وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ﴾ آن وقت ﴿لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾ مردم البته مي‌ترسند ما اگر اين رسالتمان را اين وظيفه‌مان را داشته باشيم مردم بالطبع از جهنم مي‌ترسند خلاصه اگر خواستيم سخنراني تحويل مردم بدهيم اثرش همين است كه مي‌بينيد اما اگر واقعاً خودمان از جهنم بترسيم و كار سختي هم هست البته آدم بتواند باور بكند كه جهنمي هم هست البته زباني مي‌گوييم شهادت مي‌دهيم; اما خب جمع نمي‌شود كسي معتقد باشد جهنمي هست و دست به گناه بزند بعد هم بداند اين گناه آتش است جمعش دشوار است بالأخره آن وقت است كه جامعه اثر دارد جامعه ما به لطف الهي به بركت امام انقلاب و خون شهدا، جامعه فاضله‌اي شده به لطف الهي.

غيرت مسلمانان موجب حفظ امت اسلامي

الآن هم خبر دادند كه عده‌اي از عزيزان ما حركت كردند راهپيمايي كنند براي محكوم كردن تجاوز اين شيطان بزرگ و اين متحدين‌اش «يا ليتنا كنا معهم» اين وظيفه همه ماست در همه حالات، بالأخره حيات چه كم و چه زياد، آنچه بعداً مي‌گذرد مثل همين قبلي است اگر بدتر از اين نباشد مثل همين قبلي‌هاست. هر كدام ما، سني را گذرانديم و هر چه كه دوران خوشي زندگي ما گذشت، بعداً هم هر چه بگذرد اگر هم خيلي هم خوش بگذرد مثل گذشته است ديگر بهتر از اينكه نخواهد شد; اما واقع اين درنده آمده در منطقه حرمين را به اين صورت در آورده هم آن آل‌سعود پليد اين كار را كرده هم اين صدام پليد دست به اين كار زده و راه را براي شيطان بزرگ باز كرده و حضور همه مردم لازم است آگاهي همه مردم لازم است و آماده‌باش همه نيروهاي نظامي و انتظامي لازم است آنها الآن هنوز كار به جايي نرسيده به فكر تقسيم غنيمت‌اند. خب، اين حرفي كه تركيه گفته بود اين يك حرف فتنه برانگيزي بود، گفت ايران اگر بخواهد وارد مرز عراق بشود ما هم مي‌آييم، اين همان الآن قصدشان ارباً ارباً كردن عراق است ديگر و اگر خداي ناكرده اعتاب مقدسه هم زير پوشش افرادي نظير همانها قرار بگيرد ديگر براي همه موارد قرآن را آن سعودي به آن صورت در آورد عترت را هم اين به اين صورت درآورده حضور همه مسلمانها لازم است گاهي در بعضي از بيانها حضرت امير(سلام الله عليه) مسلمانها را به غيرت آنها دعوت مي‌كند الآن اگر واقعاً مسلمانهاي هند و پاكستان بنگال و ساير كشورهاي اسلامي جلوي دولتهايشان را بگيرند آنها بالأخره لااقل حرف مردم مظلوم ستم ديده را به جهانيان مي‌رسانند اين هست. الآن باز همان ايران است كه دارد حرف حق را مي‌گويد ديگر يعني اين رسانه‌هاي ايران‌اند كه دارند حرف حق را مي‌گويند كه چقدر پيشرفت كرده، كه چقدر هواپيما سرنگون شده، چه هواپيمايي الآن هم حرف مسلمانها را ايران دارد مي‌زند بالأخره، ديگر به اين فكر نيست كه صدام هم مثل آنها پليد است كه دلش براي مسلمانهاي عراق يا مسلمانهايي كه الآن دارند چه در عراق چه در غير عراق كشته مي‌شوند دلش براي اين مي‌سوزد و مردم، مردم بزرگواريند و امام، يك آدم معمولي نبود خلاصه ﴿كُنْتُمْ أَمْواتًا فَأَحْياكُمْ﴾[15] واقع، در عصر حاضر نسبت به امام (رضوان الله عليه) صادق است و سياستمداران ما را هم از سياست‌بازي نجات داد و اينها را واقعاً سياستمدار كرد، اينها هم عاقل‌اند فرصت طلب نيستند، طوري نيست كه يك وقت كه حالا صدام عاجز شد اينها هم از اين طرف حمله بكنند اين طور نيست واقع ايران عزيز و عظيم و بزرگوار است اينها را امام (رضوان الله عليه) خوب تربيت كرد حرف حق و صحيح را هم الآن رسانه‌هاي گروهي ايران دارند مي‌گويند الآن ايران سينه‌اش را سپر كرده در برابر همه تبليغات اين غرب، ايستاده، آنها گزارشهاي راست را كنترل كردند ايران دارد مي‌گويد آنها مظلوم را ظالم و ظالم را مظلوم نشان مي‌دهند، ايران ظالم را ظالم و مظلوم را مظلوم معرفي مي‌كند نه قصد تجاوز به خاك كسي دارد و نه از كسي مي‌ترسد واقع كسي از كسي مي‌ترسد كه بخواهد در دنيا بماند و اگر كسي نخواهد بماند هيچ ترسي ندارد، واقع مردم ايران اين عزيزان سپاه و بسيج و ساير نيروهاي رزمي چه حوزه چه دانشگاه چه ساير مردم «ايدهم الله تعالي» اينها ترس را ترساندن، اينها اصلاً ترس حق ندارد در قلب اين مردم راه پيدا كند، بالأخره ترس پديده‌اي است اين‌چنين نيست كه مجاز باشد به سراغ هر كس برود.

قيام براي تغيير منكر وظيفه آحاد مسلمين

در تتمه امر معروف نهي از منكر اين روايتها را هم بخوانيم كه اگر منكري در خليج فارس اتفاق افتاد وظيفه همه مردم اسلامي است كه قيام كنند يا نه؟ خيلي از اين مسائل ممكن است كه در اينجا به عنوان مسجد اعظم يا حوزه علميه يا مدرسه فيضيه يا جاي ديگر آقايان تدريس بكنند و بفرمايند; اما طولي نمي‌كشد كه در سراسر جهان اسلامي هست، حرف شما مرتب مي‌رسد. يعني يك سخنراني كه شما داشته باشيد اين راديوهاي برون مرزي فرمايشات شما را به مردم مي‌رسانند، خيلي از اين مسلمانان روسيه به وسيله سخنراني شماها آشنا شدند يعني برنامه‌هاي برون مرزي براي اينها درسهاي تبليغي گذاشته درسهاي فقه و اصول و فلسفه و كلام و تفسير گذاشته آنها با نداشتن كتاب و قرآن و كتابهاي فقهي به خيلي از مسائل در طي اين چند سال انقلاب آشنا شدند بعد كم كم اين ديوار كه برداشته شد اينها به مسائل اسلامي عمل كردند وگرنه با گذشت هفتاد سال خيلي از احكام اسلامي را از ياد مسلمانهاي روسيه رفت هر حرفي كه حوزه بزند به لطف الهي هر كاري كه شما آقايان بكنيد يا ديگران بكنند راهپيمايي بكنيد راهپيمايي بكنند همه در جهان منعكس خواهد و هر كسي به هر اندازه‌ از او بر بيايد بخواهد منكري را تغيير بدهد و تغيير ندهد شريك منكر همان منكران است اين منطق همه انبياست.

مرحوم كليني(رضوان الله عليه) در كتاب شريف روضه كافي نقل كرده همان را در كتاب وسائل هم نقل كردند كه عيساي مسيح(سلام الله عليه) فرمود: «التارك شفاء المجروحِ مِن جَرْحِهِ شريكٌ لِجارِحِه»;[16] اگر كسي زخم خورده‌اي را ببيند و به سراغ درمان او نرود اين شريك جرم آن جارح است يك وقت است كه اين خليج فارس را براي اين جهت مشتعل كردند كه كويت را آزاد كنند; اما يك وقت كل عراق دارد ارباً اربا مي‌شود، خب اين دو تا حرف است اينها اين‌چنين نيستند كه اگر خداي ناكرده بر عراق مسلط بشوند ديگر منطقه را رها كنند اينها كل منطقه را به عنوان عبد و برده زير پوشش مي‌گيرند اين است كه بر هر مسلماني واجب است اين منكر را تغيير بدهد; منتها دخالتهاي نظامي، ايران تعهدي نسپرده به مسئولين ما بيش از همه به راه امام آشنايند اما كاري كه انسان از او برمي‌آيد رساندن صداي مظلوم است به عالم و دعوت مردم است به حمايت از مظلوم و محكوم كردن اين غرب غارتگر است، چه اينكه بر مسيحيها هم واجب است آن پيرمرد به عنوان پاپ كه در واتيكان رفته در اتاق بسته دعا كرده بايد بداند اين دعاي او به سود احدي نيست حتي به سود خود او، چون حرف مسيح را امام صادق به ما رسانده. فرمود: «إنّ التارك شفاء المجروحِ مِن جَرْحِهِ شريكٌ لِجارِحِه»;[17] كسي مظلومي را ببيند و به داد مظلوم نرسد اين شريك ظلم و جرح آن جارح ظالم است اين حرف همه انبياست آن‌گاه اين‌طور مسلمانها كشته بشوند به وسيله اين غرب كافر و صداي اينها هم به جايي نرسد اين روا نيست.

تغيير منكر فراتر از نهي از منكر و روايات مربوط به آن

اين حديث را كه انسان بايد منكر را تغيير بدهد ديگر از مسئله امر به معروف مي‌گذرد، آنكه جريان سيد الشهداء(سلام الله عليه) بود آن يك مطلب عميقي را كنار فرمايش رسول خدا به مردم فهماند يعني حضرت بعد از اينكه از مكه درآمده است به طرف كربلا حركت كردند به آن سه راهي رسيدند يك راه به طرف كوفه بود كه قافله‌اي به طرف كوفه مي‌رفت يك راهي بود كه ظرمّاح داشتند، يك راهي هم بود كه حضرت را وادار كردند به سرزمين كربلا در آن سه راهي ـ قبل از متفرق شدن ـ حضرت اعلام كرد كه بايستيد، من سخنراني كنم. نظير جريان غدير قبل از متفرق شدن آن سخنراني و خطبه معروف ايراد شد. اينجا هم قبل از سخنراني، حضرت فرمود بايستيد من حرفهايم را بزنم بعد مي‌خواهيد به طرف كوفه برويد يا جايي ديگر برويد، برويد و آن همان حديث معروف كه من «أنّ رسول الله (صلّي الله عليه و آله و سلّم) قد لا في حياتِه مَن رأي سلطاناً جائراً» و كذا و كذا كه «مُسْتَحِلاً لحرم الله ناكِثاً لعَهدِ الله... يَعْمَل في عبادِ الله بالإثمِ و العُدوان» و قيام نكند و او را تغيير ندهد «حقيقاً علي اللهِ سبحانه و تعالي ان يُدْخِلَهُ مَدخَلَه»[18] اين ديگر امر به معروف نيست، امر به معروف در آن نامه‌هاي قبلي هست كه «اُريد أن آمَرَ بالمعروف و انهي عن المنكر»;[19] نگذاريم معروف واقع بشود، رفت و گفت و مصاحبه كرد و مناظره كرد و پيام داد و پيام فرستاد و قاصد برد قاصد آورد اين امر به معروف بود; اما منكر واقع شد. اين جا، جاي قيام است; تغيير منكر غير از نهي از منكر است، نهي از منكر مقدمه كار است; اگر كسي قصد كار خلاف دارد قلباً يا لساناً يا يداً جلوي او را مي‌گيرند كه نكند، حالا اگر شروع كرد اين نهي از منكر نيست اين تغيير منكر است در آن حديث معروف سيد الشهداء(سلام الله عليه) فرمود كه دوران امر به معروف تمام شد، نهي از منكر گذشت الآن مرحله تغيير منكر است به پيغمبر فرمود اگر كسي ببيند ظالمي مشغول منكر است و تغيير ندهد اين با ظالم يكجا مي‌سوزد، سخن از نهي از منكر نيست تا كسي بگويد ما اعلاميه داديم اين نيست [بلكه] سخن از تغيير منكر است و اين تغيير منكر با نهي از منكر خيلي فرق دارد. آن كار خود سيدالشهداء(سلام الله عليه) آن مقدمات به عنوان اتمام حجت امر به معروف و نهي از منكر بود. باب چهارم از ابواب امر به معروف و نهي از منكر در وسائل اين است كه امام صادق(سلام الله عليه) مي‌گويد اميرالمؤمنين فرمود: «انّ الله لا يعذِّبُ العامةَ بذَنْبِ الخاصةِ إذا عملت الخاصةَ بالمنكر سِرّاً» اگر گروهي در خفا و در سر معصيت كردند خدا همه را عذاب نمي‌كند «مِن غير أن تَعْلَمَ العامّةُ» اما «فاذا عَمِلَتْ الخاصةُ بالمنكر جِهاراً»; علناً دارند يك عده معصيت مي‌كنند «فلم يُغَيَّر ذلك» را «العامهُ استوجب الفريقان العقوبة من الله»[20] تغيير بدهد نه موعظه كند يا اعلاميه بدهد نهي از منكر غير از تغيير منكر است. منكر، واقع شده الآن خليج به آتش كشيده شده اين يك مليارد مسلمان همين‌طور ساكت‌اند اگر اروپا يك مقدار تظاهرات دارد ـ حالا اگر ساختگي نباشد ـ اين معنايش اين نيست كه ستم نكنيد [بلكه] معنايش اين است كه از ما كسي را نكشند. حالا اگر اين غرب غارتگر موفق بشود در همان فضاي دور دست بدون اينكه كشته بشود، اين عراقي را [و] مسلمانها را ارباً اربا بكند اگر يك نفر غربي تظاهر كرد، راهپيمايي مي‌كنند كه، شعارشان اين است ما براي نفت خون نمي‌دهيم يعني از ما كسي را نكشيد اگر بكشيد، كشتيد اين است ﴿لاَ تُظْلَمُونَ﴾ را مي‌گويند قبول نداريم اما ﴿لاَ تُظْلَمُونَ﴾ باشد اين است وگرنه تظاهراتشان براي اين نيست كه شما جنگ نكنيد يا كسي را نكشيد كه پس نهي از منكر براي اوايل كار سيد الشهداء(سلام الله عليه) بود حالا كه شد، حالا كه شد در اين سه راهي قبل از اينكه عده‌اي به طرف كوفه بروند و طرمّاح راه خود را طي كند، فرمود الان ديگر نصاب نهي از منكر تمام شد تغيير منكر است.[21] فرمود: «فاذا عملت الخاصة بالمنكر جهالاً فلم تغير ذلك» را «العامه استوجب الفرقان العقوبة» در حديث بعدي دارد كه «و لم يغير عليه» اگر عامه جلوي خاصه را نگيرد همگان ضرر مي‌كنند.[22]

حديث بعدي كه از حضرت امير(سلام الله عليه) است «ان الله لا يُعَذِّبُ العامةَ بذنبِ الخاصة» بعد فرمود: «و لا يَحْضُرنَّ أحدكم رجلاً يَضْرِبُه سلطانٌ جائرٌ و ظُلماً و عُدواناً و لا مقتولاً و لا مظلوماً اذا لم يَنْصُره» مبادا يك وقت شما ببينيد مظلومي هست و شما فرياد نزنيد، اين نهي از منكر نيست [بلكه] اين تغيير منكر است «لان نُصْرَتَه علي المؤمن فريضةٌ واجبةٌ اذا هو حَضَرَه والعافيةُ أوسعُ ما لم تُلْزِمُكَ الحجّةُ الظاهرةُ و لما جُعِلَ التَّفضُّل في بني اسرائيل جَعَلَ الرجلُ منهم»; چون ذات اقدس الهي خيلي نعمت به بني‌اسرائيل داد اينها هم مغرور شدند [و] ظالم و مظلوم كنار هم زندگي مي‌كردند «و لما جُعِلَ التَّفضُّل في بني اسرائيل جَعَلَ الرجلُ منهم يري اخاه علي الذنب فَيَنْهاه» نهي از منكر مي‌كرد «فلا ينتهي» خب مي‌گفت ما وظيفه‌مان را انجام داديم نهي از منكر كرديم او گوش نداد بعد هم با هم زندگي مي‌كردند «فلا يَمْنَعُهُ ذلك ان يكون أكيلَهُ و جَليسَهُ و شَريبَهُ»; همين كه نهي از منكر كرد و او منتهي نشد، مي‌گفت ما كارمان را انجام داديم خب او نكرد بعد با هم غذا مي‌شدند، اكيل مي‌شدند، جليس مي‌شدند، شريك مي‌شدند در يك جا مي‌نشستند غذا مي‌خوردند و امثال‌ذلك «حتي ضرب الله عزو جل قلوبُ بعضهم ببعض و نزل فيهم القرآن حيث يقول ﴿لُعِنَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ بَني إِسْرائيلَ عَلي لِسانِ داوُودَ وَ عيسَي﴾»; همه انبيا اينها را لعنت كردند «﴿ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ﴾»[23] روايت سوم اين باب كه از امام صادق(سلام الله عليه) است اين است كه «ما أقَرُّ قومٌ بالمنكر بين أظْهُرِهم لا يُغَيِّرونَهُ إلاّ أوْشَكَ انيَعُمَّهُمُ الله بعقابٍ مِن عنده»;[24] هيچ قومي نيست كه منكري را ببينند بعد تغيير ندهند خب اينها بايد از هم كاملاً جدا بشود همه اينها را مرحوم صاحب وسائل در يك باب نقل كرده است البته خب او محدثي بود(رضوان الله عليه) كارش همينها بود; اما يك فقيه كه نمي‌تواند اينها را يكجا بحث كند كه و سيدالشهداء(سلام الله عليه) هم يكجا اينها را پياده نكرده [بلكه] كه اول نهي از منكر بعد تغيير منكر آن نامه‌هاي اولي‌اش اين بود الآن وظيفه همه ما همه اولاً نهي از منكر كردند اين غرب كافر ستم كار را گفتند اين كار را كرد، الآن سخن از تغيير منكر است، اميدواريم به دست همه شما عزيزان و برادران اسلامي خليج امن بشود.

«و الحمد لله رب العالمين»

 


[1] عصر/سوره103، آیه1 ـ 3.
[2] ـ ر.ك: تفسير الميزان، ج20، ص355 و 356.
[3] مائده/سوره5، آیه105.
[4] ـ ر.ك: نهج‌البلاغه، خطبهٴ 192.
[5] مائده/سوره5، آیه105.
[6] بقره/سوره2، آیه188.
[7] نور/سوره24، آیه61.
[8] نساء/سوره4، آیه29.
[9] ـ نهج‌البلاغه، خطبهٴ 156.
[10] مؤمنون/سوره23، آیه65.
[11] مرسلات/سوره77، آیه36.
[12] ـ نهج‌البلاغه، خطبهٴ 156.
[13] توبه/سوره9، آیه122.
[14] ـ الامالي (شيخ مفيد)، ص211; بحارالأنوار، ج16، ص256.
[15] بقره/سوره2، آیه28.
[16] ـ الكافي، ج8، ص345; وسائل الشيعه، ج2، ص409.
[17] ـ الكافي، ج8، ص345; وسائل الشيعه، ج2، ص409.
[18] ـ بحارالأنوار، ج44، ص382.
[19] ـ بحارالأنوار، ج44، ص329.
[20] ـ وسائل الشيعه، ج16، ص135 و 136.
[21] ـ ر.ك: بحارالأنوار، ج44، ص382م.
[22] ـ ر.ك: وسائل الشيعه، ج16، ص136.
[23] ـ (سورهٴ مائده، آيه 78); وسائل الشيعه، ج16، ص136.
[24] ـ وسائل الشيعه، ج16، ص135 ـ 137.