درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

69/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 


موضوع: تفسیر/ سوره آل‌عمران/ آیه 104 الی 105

 

﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَي الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾﴿104﴾﴿وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ﴾﴿105﴾

 

شرايط امر به معروف و نهي از منكر

دعوت مردم به هماهنگي بدون نظارت ملي و ديني ميسر نيست، لذا در كنار دعوت به اعتصام، مسئله امر به معروف را بيان فرمود. امر به معروف و نهي از منكر كه شرايط فراواني دارد مقداري از آن شرايط به آمر و ناهي برمي‌گردد و مقداري از آن شرايط به مأمور و منهي برمي‌گردد و بخشي از شرايط هم به اصل خود امر.

شرايط آمر و ناهي در امر به معروف و نهي از منكر

اما آنچه به آمر و ناهي برمي‌گردد بايد عالم به معروف و منكر باشند تا به معروف امر كنند و از منكر نهي كنند يا اجتهاداً يا تقليداً عالم باشند. كسي كه عالم نيست حق امر به معروف و نهي از منكر را ندارد چون ممكن است به منكر امر كند يا از معروف نهي كند. دوم اينكه احتمال تأثير بدهد اگر بداند اين كارش لغو است و آن مأمور مؤتمر نمي‌شود يا آن منهي، متناهي نخواهد شد در اين زمينه امر به معروف و نهي از منكر واجب نيست. سوم گفتند احتمال ضرر جاني يا مالي يا عرضي براي خودش يا براي ساير مسلمانها نداشته باشد. اگر براي او يا برای مسلمان ديگر ضرر جاني يا مالي يا عرضي را همراه داشت در اين صورت امر به معروف و نهي از منكر واجب نيست. مطلب ديگري كه مربوط به آمر و ناهي است آن است كه اگر آمر، احتمال ضرر مي‌دهد ولي احراز اثر كرده است يعني احراز كرد كه امر به معروف و نهي از منكر او مؤثر است، در اينجا آن ضرر را بايد تحمل كرد مگر اينكه آن ضرر اهم باشد از اصلاح اين معروف يا منهي، ولي اگر اصلاح كردن اين مأمور و منهي و برطرف كردن آن گناه، اهم از تحمل آن ضرر بود در اينجا امر به معروف و نهي از منكر ساقط نيست. بنابراين اينكه در شرط چهارم گفته شد وقتي امر به معروف و نهي از منكر واجب است كه ضرري نداشته باشد يعني در صورتي كه آدم بخواهد ضرر را تحمل بكند در حالي كه اثر را احراز نكرده است در اينجا واجب نيست; اما اگر تأَثير را احراز كرد و مي‌داند امر او و نهي او مؤثر است در اينجا تحمل ضرر جايز است و گاهي لازم است در صورتي كه اصلاح، اهم از تحمل آن ضرر باشد اينها اموري است كه به آمر و ناهي برمي‌گردد، ممكن است شرايط ديگري هم يا بحثهاي ديگري هم در همين بخش بعداً مطرح بشود كه به آمر يا ناهي برمي‌گردد.

پرسش:...

پاسخ: يك وقت است كه آن طرف، اهل انصاف است و متنبه مي‌شود و اطاعت مي‌كند و هيچ ضرري متوجه آمر و ناهي نيست. يك وقت است نه، بدون تحمل ضرر اين كار انجام نمي‌گيرد، آنجاست كه اين بحث مطرح است.

پرسش:...

پاسخ: اصل كلي‌اش همين است حالا تا آن معروف در مقابل آن ضرر، منكر در مقابل آن ضرر سنجيده مي‌شود. گاهي امر به معروف و نهي از منكر راجع به مسائل اعتقادي است، گاهي راجع به مسائل اخلاقي است، گاهي راجع به مسائل احكام و اعمال است، ضررهايي هم كه در مقابلش است گاهي فردي است گاهي جمعي است و مانند آن، گاهي هم ضرر، به اصل اسلام متوجه مي‌شود، گاهي متوجه نظام مي‌شود و مانند آن.

پرسش:...

پاسخ: نه; موعظه ممكن است باشد يا ﴿مَعْذِرَةً إِلى رَبِّكُمْ﴾[1] ممكن است باشد; اما ديگر جنبه امر به معروف و نهي از منكر ندارد كه واجب باشد، چون مي‌داند لغو است.

پرسش:...

پاسخ: نه منهي نيست، مگر اينكه مستلزم ضرر بيجا باشد يا هتك حرمت ديگر باشد و مانند آن ولي تكرار موعظه ضرر ندارد.

شرايط منهي و مامور در امر به معروف و نهي از منكر

آنچه به منهي و مأمور برمي‌گردد يعني به آن شخص اولاً اين معروف بايد در حق او منجز باشد يا اين مأمور به يا منهي عنه در حق او منجز باشد. اگر كاري را او معروف نمي‌داند حالا بر اساس شبهه حكمي يا بر اساس شبهه موضوعي و همچنين اگر كاري را او منكر ندانست يا بر اساس شبهه حكمي يا بر اساس شبهه موضوعي چون انجام آن معروف يا ترك اين منكر درباره او منجز نيست او معذور است از باب ارشاد جاهل يا تذكره ناسي يا تعليم جاهل و غافل ممكن است انسان با او سخن بگويد ولي از باب امر به معروف و نهي از منكر اين‌چنين نيست پس كاري كه درباره كسي منجز نيست نمي‌شود به عنوان امر به معروف يا نهي از منكر با او وارد سخن شد ولي مسئله تذكره و مسئله تعليم و تربيت و ارشاد و نصيحت جايش محفوظ است مطلب ديگر آن است كه اگر اين شخص قبلاً اين كار را انجام مي‌داد ولي الآن زمينه توبه در او هست; كم كم دارد منصرف مي‌شود، اينجا ديگر صحبت از امر به معروف و نهي از منكر نيست، بلكه احتمال شبهه‌اي هم مطرح است كه چون مستلزم يادآوري سوابق سوء اوست يا مستلزم هتك حيثيت است و مانند آن به هر حال در اين‌گونه از موارد كه خود شخص در آستانه توبه و انابه است جا براي امر به معروف و نهي از منكر نيست ولي درباره خصوص توبه، مي‌شود او را وادار كرد كه توبه كند. يك وقت است كه ترك كرد آن گناه را ولي توبه نكرد، فعلاً اين گناه را انجام نمي‌دهد; اما استغفار بكند به الله متوسل بشود لابه كند اين‌چنين نيست فعلاً ترك كرده پشيماني هم احراز نشد صرف ترك خارجي است، چون صرف ترك خارجي، توبه نيست بايد او را به توبه امر كرد چون توبه واجب است و معروف است و امر به معروف لازم است، از اين جهت مطلب ديگري است.

پرسش:...

پاسخ: بالأخره بايد جامعه را نجات داد از اين، آن بيان رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود: «لَتأمَرُنَّ بالمعروفِ و لَتَنْهُنَّ عن المنكرِ وَ الا تَولي عليكم شِرارُكُم و يدعو خِيارُكم فلا يَستَجابُ لَهُم»[2] و امثال‌ذلك، پس شخصي كه مورد امر به معروف و نهي از منكر است شرايطش اين است.

متعلق حقيقت و جوهر امر به معروف و نهي از منكر

مطلب ديگري كه متوجه اصل مسئله امر به معروف و نهي از منكر است آن است كه گاهي امر به معروف و نهي از منكر مراتبي دارد كه بعضي از آن مراتب، حالا با ضرب است يا با جرح است يا حتي گفتند قتل است و مانند آن، سخن در اين نيست كه اين بخشها را چه كسي به عهده بگيرد [بلكه] سخن در اين است كه بعضي از مراتب امر به معروف و نهي از منكر ضرب است جرح است قتل است و مانند آن، كه حالا آن بايد بيايد كه جزء مراتب سوم امر به معروف است و متولي اين مرتبه سوم هم چه كسي خواهد بود، آن هم بايد مشخص بشود; اما در جوهرهٴ امر به معروف و نهي از منكر گاهي جرح و ضرب و حتي قتل هم هست.

تفاوت جوهري امر به معروف و نهي از منكر با حدود و تعزير

فرق اين كارهايي كه در امر به معروف و نهي از منكر انجام مي‌گيرد با كاري كه محكمه قضايي به عنوان حدود و تعزير انجام مي‌دهد اين است كه در امر به معروف و نهي از منكر مي‌زنند و مجروح مي‌كنند تا جلوي آن منكر را بگيرند; به شخص مي‌گويند نكن! مي‌زنند كه معصيت نكند، اين مي‌شود نهي از منكر يا مي‌زنند كه واجب را انجام بدهد مي‌شود امر به معروف ولي مسئله تعزير و حدود و امثال‌ذلك آن ديگر به عهده قاضي است اين ديگر نظير امر به معروف و اينها نيست، آن ضرب و جرح حتي قتلي كه هست بعد از وقوع جرم است او را مي‌زنند كه چرا اين كار را كرده‌اي. پس يك فرق جوهري هست بين ضرب و جرح و قتلي كه در امر به معروف است با ضرب و جرح و قتلي كه در تعزير و حدود است، گذشته از اينكه تعزير به عهده حاكم است و قاضي و امر به معروف در اختيار همه است آن است كه اگر اين كارها را در امر به معروف و نهي از منكر روا دانستيم، فرق جوهري اين كارها كه در امر به معروف و نهي از منكر انجام مي‌شود و همين كارها در حدود و تعزير انجام مي‌گيرد، اين است كه در امر به معروف و نهي از منكر جنبه دفع دارد، شخص را مي‌زنند كه نماز بخواند، مي‌زنند كه معصيت نكند ولي در حدود و تعزيرات شخص مرتكب را مي‌زنند به عنوان جزا كه چرا اين كار را كرده‌اي، اين يك فرق جوهري است.

پرسش:...

پاسخ: بله; امر به معروف و نهي از منكر همه مراحلش براي آينده است كه مبادا بعداً اين كار را بكند يا بعداً تكرار بكند ولي حدود و تعزير براي گذشته است كه مي‌زنند چرا اين كار را كردي، لذا جاي عفو هم هست ولي امر به معروف و نهي از منكر جاي عفو نيست.

پرسش:...

پاسخ: بله غرض آن است كه بايد براي فرد يا جامعه، اين نظام را تبيين كند و جلوي فساد را بگيرد. امر به معروف و نهي از منكر، هر مرتبه‌اي كه دارد ناظر به آن است كه اين كار واقع نشود يا اين كار خير زمين نماند همين، حالا اگر كسي معروفي را ترك كرد يا منكري را مرتكب شد اين ديگر به عهده دستگاه قضايي است; حدي دارد، تعزيري دارد اگر ولي مسلمين خواست عفو كند يا فرق است بين اينكه با اقرار ثابت شده باشد يا با بينه ثابت شده باشد در صورت اقرار، عفو مي‌كند در صورتي كه با بينه ثابت شده باشد عفو نمي‌كند و مانند آن; اما در امر به معروف و نهي از منكر جا براي عفو نيست، كسي بگويد حالا مي‌خواهي اين معصيت را بكني من عفو كردم، اين ترخيص در گناه است. غرض اينكه فرق جوهري فقهي اين دو تا باب بايد كه ملحوظ باشد.

مراحل سه گانه امر به معروف و نهي ازمنكر

اين يك بخش، بخش ديگر اين است كه براي امر به معروف و نهي از منكر مراتبي ذكر كردند. مرتبه اولش انكار قلبي است در صورتي كه مبرز داشته باشد، نه انكار قلبي بي‌ابراز و اظهار. انكار قلبي بي‌ابراز آن است كه انسان در قلبش هم آن گناه را بد بداند و هم آن گنهكار را بد بداند، اين جزء لوازم ايمان است اين جزء امر به معروف و نهي از منكر نيست هر كسي كه مؤمن است گناه را بد مي‌داند و گناهكار را هم دوست ندارد; اما اين امر نشد آن درجه اولي كه گفتند انكار قلبي است يعني انكار قلبي كه ابراز داشته باشد، آن طرف بفهمد كه شما قلباً از او منزجريد بفهمد كه از او بدتان مي‌آيد اين حداقل است در نحوه سلام كردن، در نحوه برخورد، در نحوه معاشرتها، معامله‌ها او احساس كند كه شما قلباً بدتان مي‌آيد از او، اين حداقل امر به معروف و نهي از منكر است وگرنه كسي در قلبش گناه را بد بداند و گنهكار را هم بد بداند، اين جزء لوازم ايمان است اين امر نيست، اين نهي از منكر نيست امر به معروف نيست، چون هيچ تأثيري در آن شخص ندارد، او مي‌بيند كه شما «جعلتم المسلم و المجرم سواء» در حالي كه خدا فرمود: ﴿أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمينَ كَالْمُجْرِمينَ﴾[3] اين ‌طور نيست. خب، پس اولين مرحله امر به معروف و نهي از منكر آن انزجار قلبي است كه مبرز داشته باشد كه آن شخص بفهمد شما قلباً بدتان مي‌آيد از او، كه اين اولين مرتبه است كه اينها واجب است البته ديگر، اينها احكامي است كه شرعاً واجب است; آدم طوري با گنهكار و با پرهيزكار رفتار بكند كه در مجالس و غير مجالس كه آنها احساس نكنند شما از چه كسي بدتان مي‌آيد، از چه كسي خوشتان مي‌آيد اين حداقل امر به معروف هم انجام نشده.

مرتبه بعد امر به معروف و نهي از منكر لساني است كه انسان به شخص بگويد اين واجب است بايد انجام بدهي اگر انجام دادي فضايلي دارد، بهشتي دارد، آيات تشويقي را براي او بخوانند و اگر ترك كرديد عذابي دارد خلاصه بشير و نذير باشد مبشر و منذر باشد. درباره نهي از منكر هم اين‌چنين كند، بگويد واجب است نه اينكه به عنوان تعليم، چون مسئله تعليم گذشته است آن حكم بر او منجز است او مي‌داند عالماً عامداً دارد اين كار را انجام مي‌دهد اگر جهلي دارد كه بايد جهلش را برطرف كرد، اگر مبتلا به منكر است كه آيات انذار و تخويف و عذاب و امثال‌ذلك بر او خوانده مي‌شود و از اين راه به او نهي مي‌شود كه لسان، لسان فرمان باشد نه لسان، لسان اندرز امر باشد و نهي باشد امر بالأخره آن است كه بايداز يك موضع قدرتي از يك جنبه اعتلايي نشأت بگيرد، نه موعظه و اندرز عادي و نرم، ممكن است همين از باب ﴿فقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّنًا﴾[4] از اينجا شروع مي‌شود ولي وقتي كه رسيده به مرحله امر، ديد اثر نكرد بايد فرمان باشد بالأخره، اين مرحله دوم. مرحله سوم اگر تأثيري با زبان حاصل نشد با دست و اعضا و جوارح جلويش را مي‌گيرد نمي‌گذارد اين كار را بكند مي‌خواهد كسي را بزند اين ناهي از منكر جلويش را مي‌گيرد، نمي‌گذارد اگر اين اثر نكرد آن‌گاه مسئله ضرب و جرح و قتل شروع مي‌شود كه يد اين‌چنين نيست كه بعد از لسان، از دست استفاده كند و او را بزند، بلكه با قدرتها جلوي آن معصيت را مي‌گيرد، چون عمده آن است كه آن معصيت واقع نشود. اگر اين‌گونه از مراحل هم اثر نكرد نوبت به ضرب و جرح مي‌رسد، جرح و قتل مي‌رسد.

اقوال سه گانه درمرحله سوم

در جرح و قتل هم سه قول هست: يك قول اينكه افراد عادي بالقول المطلق حق ندارند كه اين بخش سوم نهي از منكر و امر به معروف را به عهده بگيرند، اين براي امام معصوم(عليه السلام) يا نايب اوست، خلاصه براي وليّ مسلمين است، حالا وليّ مسلمين يا مباشرتاً يا تصويباً يك گروه خاصي را براي اين كار نصب مي‌كند. قول ديگر آن است كه بالقول المطلق مي‌تواند قول سوم تفصيل بين جرح و قتل است كه مرحوم شهيد ثاني اين قول را پذيرفته كه جرح ممكن است يعني زدن و مجروح كردن براي انجام معروف يا نهي از منكر ممكن است ولي قتل،[5] ممكن نيست براي اينكه قتل سودي ندارد خب اينكه مي‌گويند قتل سودي ندارد اين اختصاصي به امام و نايب امام و توده مردم ندارد اين معنايش آن است كه براي نهي از منكر يا امر به معروف نمي‌شود قتل كرد چه امام چه نايب امام چه توده مردم اين دليلي كه مرحوم شهيد ثاني يا اين قولي كه ايشان ارائه دادند تقريباً خروج از بحث است براي اينكه اگر كسي بگويد مطلقا جايز است اگر كسي بگويد مطلقا جايز نيست اگر كسي بگويد كه اين در جرح درست است در قتل درست نيست اين را بايد در اصل مسئله سه قول گفت نه در اينكه متولي‌اش چه كساني هستند اين مربوط به صناعت بحث.

تحقيق در مسئله جرح وقتل

اما تحقيق در مسئله آن است كه قتل، جايز است اگر آن گناه اهم از خون يك انسان تبهكار باشد و جامعه هم با اين اصلاح خواهد شد البته اگر او مي‌خواهد كسي كه اشرف از اوست و انفع به حال اسلام و مسلمين است او را از بين ببرد.

پرسش:...

پاسخ: جلوي منكر گرفته بشود، ساختن اشخاص براي آن است كه معروف واقع بشود و منكر واقع نشود. گاهي براي اينكه منكر، واقع نشود مرتكب را; كسي كه مي‌خواهد مرتكب به اين گناه بشود او را از بين مي‌برند. حالا اگر كسي قصد قتل يك انسان پارساي سودمند به حال امت اسلامي را داشت اين منكر است ديگر، اگر كشت كه خب مسئله قصاص مطرح است ﴿وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي اْلأَلْبابِ﴾[6] حالا يا ولي دم عفو مي‌كند يا ديه مي‌گيرد بر اساس مصالحه، اينها حكم اولي يا قصاص مي‌كند اين براي وليّ دم است; اما همه افراد جامعه موظف‌اند اگر فهميدند اين شخص، قصد قتل فلان انسان صالحي كه براي امت اسلامي سودمند است دارد، قصد قتل او را دارد حالا گرچه توده مردم نتوانند به عنوان نهي از منكر او را از بين ببرند ولي وليّ مسلمين كه اين حق را دارد، چون غرض از امر به معروف و نهي از منكر آن است كه منكر واقع نشود.

پرسش:...

پاسخ: نه; آن هنوز حد نيست كه به عهده محكمه قضايي باشد او را محكمه قضايي به عهده مي‌گيرد اگر جزء محارب بود، حد بر او جاري است اين بايد در محكمه قضايي ثابت بشود ولي اينكه گفتند جرح و قتل هست; منتها امام يا نايب امام به عهده مي‌گيرند معنايش آن است كه براي اينكه منكر واقع نشود كسي كه قصد ارتكاب جرم بزرگ را دارد اگر با آن راههاي اولي نتوانستيم جلوي فساد را بگيريم نوبت به راه سوم مي‌رسد; منتها متولي اين راه سوم حكومت اسلامي است.

پرسش:...

پاسخ: آن حضرت فرمود كه «تأمُرونّي أن أقتل قاتلي»[7] جواب اساسي به آن جمله داد، فرمود مقدر الهي اين است و ما نبايد با آن علمي كه داريم عمل بكنيم، با اين علم ظاهري آن هم كه كاري نكرده و كسي هم مشخص نيست كه دارد چه كار مي‌كند.

پرسش:...

پاسخ: اگر وليّ فقيه بداند بر اساس علم ظاهري بر او واجب است كه اين را بكشد، به عنوان نهي از منكر، چه اينكه در جبهه‌هاي جنگ هم همين طور است ديگر. در جبهه‌هاي جنگ كه كسي منتظر نيست كسي را بكشد بعد قصاص بكنند كه، همين كه دارد مسلماني را مي‌كشد او را مي‌كشند ديگر، در جبهه جنگ كه به عنوان قصاص نيست يا به عنوان حد نيست، به عنوان اينكه دارد منكري را مرتكب مي‌شود مؤمني را مي‌كشد خب، اين را مي‌كشند كه منكر، واقع نشود ديگر.

پرسش:...

پاسخ: نه; فرمود من مي‌خواهم كه امر به معروف و نهي از منكر بكنم، منكر محقق است; اما كسي كه عالماً عامداً گناه كرده است او را محكمه تعزير مي‌كند كه چرا اين كار را كردي ولو توبه هم كرده باشد; اما نهي از منكر براي آينده است; اگر كسي دو بار معصيت كرد بار سوم هم مي‌خواهد بكند يا نه، همان بار اول است ولي عالماً عامداً مي‌خواهد دست به اين كار بزند، انسان جلويش را مي‌گيرد. نهي از منكر براي اين است كه نكند، حد و تعزير اين است كه چرا كردي.

پرسش:...

پاسخ: نه منع و اجبار هست، اگر در جامعه منع و اجبار نباشد كه مي‌شود هرج و مرج ﴿وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً﴾[8] اما آن منع و اجبار كلامي نيست، شخص آزاد است; اما آزاد است معنايش اين نيست كه جلوي هر كسي را باز مي‌گذارند كه هر كسي هر كاري انجام داده است بكند.

پرسش:...

پاسخ: نه ﴿وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً﴾ همين است. نه; اينجا هم كه نفرمود امر يعني لفظاً كه، امر به معروف را حالا از نهج‌البلاغه مي‌خوانيم، امر به معروف و نهي از منكر از اخلاق الهي است «لَخُلُقَانِ مِنْ خُلُقِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ»[9] اين‌چنين نيست كه حتماً با لفظ باشد كه، گاهي با فعل است گاهي با لفظ است و مانند آن. خب، اينكه در كتابهاي فقهي به سه قسمت كرده‌اند در قسمت اول كه گفتند قلبي است و بعضي خواستند بگويند اين جزء لوازم ايمان است بايد عنايت كرد منظور بزرگان فقه كه گفتند قلبي است و لساني است و يدي، آن قلب نه يعني انزجار محض، بلكه انزجار مبرزدار و مقصود از يدي هم همين ضرب و جرح و قتل است و فرق جوهري نهي از منكر با حد و تعذير هم همان است; منتها متولي‌اش در حكومت اسلامي وليّ مسلمين و منسوبين از قبل ولي‌اند وگرنه مي‌شود هرج و مرج.

عتاب قرآن به آمرين و ناهين بي عمل

در آيات قرآن كريم چند بخش دارد كه ناظر به آمر به معروف و ناهي از منكر است و كساني كه امر به معروف مي‌كنند و نهي از منكر هم مي‌كنند ولي خودشان خلاف را مرتكب مي‌شوند قرآن كريم مي‌فرمايد كه شما عاقل نيستيد كه اين بحثش در سورهٴ مباركهٴ «بقره» گذشت. ﴿أَ فَلا تَعْقِلُونَ﴾[10] كه اين عقلي كه «ما عُبِدَ بِه الرحمان و اكْتُسِبَ به الجِنان»[11] اين را ندارد نه عقل نظري را نداشته باشد، عقل نظري ممكن است كه خيلي از اين مسائل را خوب بتواند تحليل كند عالم باشد و اين را قرآن، عاقل نمي‌داند يعني كسي كه مسائل را خوب مي‌فهمد اين در فرهنگ قرآن عاقل نيست عاقل آن است كه خوب بفهمد و خوب عمل كند، اين يك مرحله از خود نهي از منكر و امر به معروف كردن نسبت به آمرين به معروف و تاركين له و ناهين عن المنكر و عاملين به. از اين لحن، تندتر همان است كه در سورهٴ مباركهٴ «صف» آمده است كه ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ ٭ كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ﴾[12] بنا بر اينكه اين ناظر به نفاق نباشد و ناظر به خلف وعده نباشد كه مقدس اردبيلي(رضوان الله عليه) يكي از محتملات را همين دانستند و خواستند از اين آيه استفاده كنند كه وفاي به وعده واجب است و خلف وعده حرام اگر ناظر به آنها نباشد يا اختصاص به آنها نداشته باشد مسئله امر به معروف و نهي از منكر را شامل مي‌شود در صورتي كه آمر به معروف، خودش اهل معروف نباشد و ناهي از منكر خودش اهل منكر باشد فرمود يك عذاب عظيمي است عذاب بزرگي است ﴿كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ﴾.

پرسش:...

پاسخ: بحث اخلاقي است ديگر شرط فقهي نيست، لذا عدالت در آمر به معروف و نهي از منكر شرط نيست چون اينها تكليفهاي مستقلي‌اند واجبات استقلالي‌اند، واجبهاي ارتباطي نيستند كه حالا اگر كسي امر به معروف كرد و خودش معروف را انجام نداد، اين‌چنين نيست كه امر به معروف از او ساقط شده باشد كه اينها واجبهاي ارتباطي باشند كه واجبهاي مستقل‌اند; اگر كسي معروف را انجام نداد، امر به معروف هم نكرد دو تا گناه كرده كسي منكر را مرتكب شد، نهي از منكر هم نكرد دو تا گناه كرده.

ترتيب در چگونگي امر ونهي از ديدگاه قرآن

مطلب بعدي آن است كه اين امر به معروف و نهي از منكر كه مراتبي بر او ذكر شده اول از مرحله نرم و آسان بعد به مرحله شديد، گذشته از اينكه در روايات اين مراحل تنظيم شده است از آيات قرآني هم ترتب اين مراحل في‌الجمله استفاده مي‌شود، نظير آيهٴ نه سورهٴ «حجرات» اين است كه ﴿وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَي اْلأُخْري فَقاتِلُوا الَّتي تَبْغي حَتّي تَفي‌ءَ إِلي أَمْرِ اللّهِ﴾; اگر دو گروه اهل ايمان با هم مبارزه و مقاتله دارند اين‌چنين نيست كه شما اول با اينكه مي‌دانيد حق با كيست با اينكه مي‌دانيد حق با كيست اين‌چنين نيست كه اول به نفع مظلوم مقاتله كنيد اول ﴿فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما﴾; اگر اين طايفه باغيه، رجوع كرد «فاءَتْ» يعني رجعت عن البغي و الظلم خب، مسئله حل است اگر با اصلاح شما با امر به معروف و نهي از منكر شما اثر نكرد او بر بغي‌اش ادامه مي‌دهد، آن‌گاه به نفع مظلوم وارد جنگ بشويد ﴿فَقاتِلُوا الَّتي تَبْغي حَتّي تَفي‌ءَ إِلي أَمْرِ اللّهِ﴾ اين نشانه ترتب در نحوه ابلاغ است! نحوه امر و نحوه نهي.

ترتيب مامور و منهي در لسان قرآن

اما ترتبي كه درباره مأمورها و منهي‌ها آمده، امر به معروف همان طوري كه اول از خود انسان شروع مي‌شود برابر سورهٴ «بقره» برابر سورهٴ «صف» كه فرمود: ﴿كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ﴾[13] بعد از اصلاح خود از اعضاي خانواده بايد شروع بكند اعضاي خانواده كه اصلاح شدند قوم و قبيله و همسايه و عشيره مطرح‌اند درباره اصلاح اعضاي خانواده همان كريمه شش سورهٴ «تحريم» است كه فرمود: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ نارًا وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ﴾; خودتان و اعضاي خانواده را از اين آتش نجات بدهيد. وقتي اعضاي خانواده با اين وظيفه‌اش را گفت اصلاً انجام وظيفه كرد حالا يك وقت است نظير لوط و نوح مي‌شود يك وقت نه، وظيفه را بايد انجام بدهد. وظيفه كه انجام شد آن وقت نوبت به اقربا و بستگان مي‌رسد برابر آيهٴ 214 سورهٴ «شعراء» كه فرمود: ﴿وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ اْلأَقْرَبينَ﴾ بعد هم نوبت به كل جامعه مي‌رسد. پس اول اصلاح خود برابر آيهٴ «صف»[14] و سورهٴ «بقره»[15] بعد اصلاح اعضاي خانواده، برابر سورهٴ «تحريم»[16] بعد اصلاح فاميلها و اقربا، برابر آيهٴ 214 سورهٴ «شعراء» بعد هم جامعه حالا اين‌چنين نيست كه اگر كسي به اصلاح جامعه داخلي مي‌پردازد، نوبت به قبيله نرسد وقتي كه به قبيله رسيد، نوبت به جامعه نرسد، اين نظم را رعايت كند اُوليٰ است، نه اينكه حالا اگر در منزل، اعضاي خانواده را امر به معروف نهي از منكر كرد بايد اينها اصلاح بشوند تا بعد به جامعه برسد يا اينها را امر بكند، بعد بيايد به جامعه.

پرسش:...

پاسخ: بله ﴿وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ اْلأَقْرَبينَ﴾[17] امر است ﴿قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ نارًا وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ﴾[18] امر است ﴿وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها﴾[19] هم امر است و ﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَي الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ﴾ هم ﴿وَ لْتَكُنْ﴾ امر است; اما آيا ترتيب هم واجب است يعني اول اصلاح خود بعد اصلاح اعضاي منزل بعد اصلاح قبيله و ارحام و عشيره و همسايه بعد اصلاح جامعه كه اينها واجبهاي ارتباطي ترتيبي‌اند يا نه اين ترتيب را رعايت بكند اُوليٰ است البته اولي است.

امر به معروف عملي بالاترين نوع امر به معروف

بالاترين امر به معروف همان امر به معروف عملي است يعني انسان طوري در جامعه زندگي كند كه ﴿وَ جَعَلْنا لَهُ نُورًا يَمْشي بِهِ فِي النّاسِ﴾[20] چون مي‌دانيد مردم با عمل مي‌آيند با عمل هم مي‌روند، كم‌اند كه با حرف بيايند و با حرف بروند آن خيلي كم‌اند، نوعاً با عمل مي‌آيند با عمل هم مي‌روند در يك جامعه چند ميليوني البته يك عده‌اي هستند كه با حرف مي‌آيند و با حرف هم مي‌روند; اما اكثري جامعه با عمل مي‌آيند و با عمل هم مي‌روند اين تفاوتهايي كه در طي اين ده سال ملاحظه فرموديد همين است. در صدر انقلاب با عمل آمدند حالا اگر گوشه كنار كشف خلاف از ماها ديدند مي‌رمند، براي اينكه با عمل آمدند با همان معياري كه آمدند با همان معيار هم وضعشان برمي‌گردد، لذا گفتند بهترين راه آن است كه ﴿وَ جَعَلْنا لَهُ نُورًا يَمْشي بِهِ فِي النّاسِ﴾ باشد.

پرسش:...

پاسخ: بله؟ نه; اگر كسي بخواهد جامعه را امر كند امر عملي همين است مگر نمي‌خواهد معروف واقع بشود، فرمان مي‌دهد بعد مي‌گويد ما اسوه شماييم ديگر، الگو نشان مي‌دهد ديگر جامعه جا براي جاهليت او نمي‌ماند وقتي الگو را ديد ديگر تخلف نمي‌كند.

پرسش:...

پاسخ: اين دعوت، در مقابل امر به معروف نيست آن دعوتي كه ﴿يدعون الي الخير﴾ چون در مقابل قرار گرفته شد، به وسيله تخلل كلمه «واو»، لذا گفته شد كه دعوت دارد امر به معروف است و اگر «واو» نبود ممكن بود بگوييم اين تفصيل بعد از اجمال است چه اينكه مقدس اردبيلي(رضوان الله عليه) و ديگران [همين تفصيل بعد از اجمال را] احتمال مي‌دهند[21] اين «واو» نمي‌گذارد دعوت به خير غير از امر به معروف است ولي اگر كسي مسئول يك جامعه شد، بهترين راه براي امر كردن، همان روش به سنت و سيرت عملي اوست.

«و الحمد لله رب العالمين»


[1] اعراف/سوره7، آیه164.
[2] ـ عوالي اللئالي، ج2، ص107.
[3] قلم/سوره68، آیه35.
[4] طه/سوره20، آیه44.
[5] ـ ر.ك: الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، ج2، ص416 و 417.
[6] بقره/سوره2، آیه179.
[7] ـ بحارالأنوار، ج42، ص196.
[8] توبه/سوره9، آیه123.
[9] ـ نهج‌البلاغه، خطبهٴ 156.
[10] بقره/سوره2، آیه44.
[11] ـ الكافي، ج1، ص11.
[12] صف/سوره61، آیه2 و 3.
[13] صف/سوره61، آیه3.
[14] صف/سوره61، آیه3.
[15] بقره/سوره2، آیه44.
[16] تحریم/سوره66، آیه6.
[17] شعراء/سوره26، آیه214.
[18] تحریم/سوره66، آیه6.
[19] طه/سوره20، آیه132.
[20] انعام/سوره6، آیه122.
[21] ـ زبدة البيان، ص321.