69/08/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/ سوره آلعمران/ آیه 86 الی 89
﴿كَيْفَ يَهْدِي اللّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقُّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمينَ﴾﴿86﴾﴿أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النّاسِ أَجْمَعينَ﴾﴿87﴾﴿خالِدينَ فيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ﴾﴿88﴾﴿إ ِلاَّ الَّذينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ﴾﴿89﴾
مراد از هدايت عامه و هدايت پاداشي پروردگار
هدايت خدا به عنوان هدايت تشريعي اين عام است؛ شامل همه انسانها است كه ﴿هُدًى لِّلنَّاسِ﴾[1] است و هيچ انساني نيست كه از هدايت عامه الهي برخوردار نباشد و اگر آن هدايت عامه به آن انسان نرسيد تكليف هم در آنجا نيست و اگر كسي اين هدايت الهي را پذيرفت و به دنبال اين هدايت حركت كرد، آنگاه هدايت پاداشي نصيبش ميشود به عنوان توفيق، به عنوان فراهم كردن وسايل بيرون، به عنوان ايجاد كشش و گرايش در درون و مانند آن و اگر عمداً هدايت الهي را پشتسر گذاشت و اعتنا نكرد آن هدايت پاداشي نصيبش نميشود [و] آن شخص به حال خود واگذار خواهد شد، با همان هدايت اولي بايد كه خود را نجات بدهد.
آيات مربوط به هدايت پاداش درباره صالحان و تبهکاران
آياتي كه مربوط به نفي هدايت پاداشي از تبهكاران است در بحث قبل گذشت كه خداوند چگونه افرادي را كه هدايت كرده، عقل داده وحي فرستاده، حجت بر آنها تمام شده [ولي] معذلك كفر ورزيدند، چگونه آنها را هدايت بكند يعني هدايت پاداشي و هرگز خدا اين گروه تبهكار را راهنمايي نميكند، چه اينكه در سورهٴ «صف» فرمود: ﴿فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ﴾[2] ؛ چون اينها اهل زيغ و انحراف شدند، خدا قلب اينها را منحرف كرد يعني اينها را به حال خود واگذاشت، اين ازاغه بعدي يك وصف وجودي نيست كه خداوند كسي را گمراه بكند، بلكه يك امر سلبي است همين كه توفيق را برداشت و فيض را نرساند ميشود ازاغه.
در قبال اين آيات ياد شده كه ناظر به سلب هدايت پاداشي ازتبهكاران است، آيات فراواني است كه هدايت پاداشي را براي صالحان تثبيت ميكند، نظير آنچه در پايان سوره «عنكبوت» آمده ﴿وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ﴾[3] با اينكه خداوند با همه است ﴿هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ﴾[4] آن معيت قيوميه نسبت به كل، محقق است؛ اما يك معيت خاصه است كه مخصوص مردان با احسان است كه ﴿وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ﴾ يا در بخشهاي ديگر قرآن فرمود: ﴿يَهْدي بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ﴾[5] اين ﴿يَهْدي بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ﴾ اين همان هدايت پاداشي است كه در سوره «مائده» آيه شانزده آمده است ﴿يَهْدي بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ﴾ چه اينكه در سورهٴ «مريم» آيه 76 اينچنين است ﴿وَ يَزيدُ اللّهُ الَّذينَ اهْتَدَوْا هُدًي وَ الْباقِياتُ الصّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوابًا وَ خَيْرٌ مَرَدًّا﴾ يعني خداوند كساني را كه مهتدي باشند و مهتدي شدند، هدايت آنها را اضافه ميكند. يا در سورهٴ 47 كه به نام مبارك رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است، آيه هفده اينچنين آمده است كه ﴿وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدًي وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ﴾ اينگونه از آيات، در بخش هدايت پاداشي فراوان هست كه اگر كسي مهتدي شد، خداوند او را هدايت ميكند ﴿مَنْ يُؤْمِنْ بِاللّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ﴾[6] يا ﴿إِنْ تُطيعُوهُ تَهْتَدُوا﴾[7] كه در سوره «نور» هست و مانند آن.
ايجاد کشش و علاقه از جانب خداوند براي مبارزان با نفس اماره
پرسش: ...
پاسخ: آن اذن تكويني است وگرنه اذن تشريعي را كه خداوند به همه داد نه تنها اذن داد، بلكه امر كرد.
پرسش: ...
پاسخ: اذن، آنجا گاهي اذن نميدهد يعني تكويناً اذن نميدهد با اينكه تشريعاً نه تنها اذن داد، بلكه واجب كرده است؛ كششي، حوصلهاي، علاقهاي به دين پيدا نميكند اين شخص فقط با فكر بايد مسئله را بايد بفهمد يعني راهنما راه را نشان ميدهد، بهشت و جهنم را هم نشان ميدهد و اين شخص حالي در او نيست كه اين راه را طي كند.
پرسش: ...
پاسخ: ايمان را چرا، تكويناً كه لايق ايمان هستند همگان، لذا برابر با آن لياقت تكويني هدايت تشريعي آمده است كه ﴿إِنّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ﴾[8] اما يك گرايش زائدي را خداوند ايجاد بكند كه اين شخص دلش براي ايمان بتپد اينچنين نيست، شوقي داشته باشد اينچنين نيست، اين شوق را خدا به هر كس نميدهد [و] فقط به كساني ميدهد كه اوايل با نفس مبارزه كردند، مقداري اين راه را با سختي طي كردند، آنگاه بعد از اينكه مقداري از اين راه را طي كردند خدا پاداشي كه ميدهد ميفرمايد: ﴿وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدًي﴾[9] ، ﴿وَ يَزيدُ اللّهُ الَّذينَ اهْتَدَوْا هُدًي وَ الْباقِياتُ الصّالِحاتُ﴾[10] كذا و كذا.
پرسش: ...
پاسخ: سختي اوليه براي همه علي السواء است، اينطور نيست كه خداوند يك عده را براي اصل ايمان موفق نكند، براي اينكه فطرت را به همين منظور به همه داد [و] آن گرايش را به همين منظور به همگان داد، آن نفس ملهمه را كه ﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها ٭ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾[11] را به همين منظور به همه داد، هيچ كس نيست كه در نهان و نهادش علاقه به خدا نباشد، لذا هر مولودي با همين فطرت توحيدي خلق ميشود ولي اگر در جبهه جهاد اكبر شخص در جنگ با هوس اسير شد، آنگاه خود او را با همان سرمايههاي اولي رها ميكنند، خب.
پس آياتي كه در اين زمينه هست دو قسمت است: يك قسمت آياتي است كه ميفرمايد اگر كسي با داشتن نصاب لازم حجت عمداً دين را پشتسر گذاشت خداوند آن هدايت پاداشي را نصيبش نميكند ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ﴾[12] و مانند آن.
طايفه ديگر، آياتي است كه ميفرمايد اگر كسي به آن هدايت ابتدايي احترام گذاشت و هدايت ابتدايي را عمل كرد، آنگاه خداوند پاداشي كه به او ميدهد اين است كه هدايتش را افزوده ميكند وسايلش را فراهم ميكند كه ميشود يك سبب تكويني به عنوان توفيق، ايصال مطلوب و مانند آن.
ماهيت توبه الي الله و مراحل آن
توبه هم از تكاليف شرعيه است يعني خداوند يكي از چيزهايي كه در متن دين واجب كرده است توبه است تا آنها كه اصلاً وارد دين نبودند توبه كنند و دين را بپذيرند و آنهايي كه وارد دين بودند ولي ـ معاذ الله ـ مرتد شدند، دوباره برگردند. اين يك بحث كلامي است، گرچه در چهار مسئله از مسائل فقهي توبه مرتد فطري پذيرفته نميشود، ظاهراً اگر آن مرتد مرد باشد ولي از نظر بحث كلامي توبه همگان چه مرتد فطري چه ملي، چه زن چه مرد مقبول است يعني از نظر بحث بهشت و جهنم توبه مقبول است؛ اما از نظر بحث طهارت و غير طهارت و امثال ذلك از آن احكام اربعه، اين در فقه گفتند مقبول نيست اگر ارتدادش فطري باشد و مرتد مرد باشد. خب، خود توبه جزء وظايف دين است كه در متن دين آمده، مشكل كار اين است كه هر توبهاي كه عبد دارد محفوف به دو توبه خداست، توبهاي كه عبد دارد يعني رجوع به مولا دارد، خداوند بعد از اينكه اين عبد به سراغ او بازگشت، كرد لطفش را شامل اين بنده ميكند توبه او را قبول ميكند كه ﴿هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ﴾[13] اين توبه عن العبد است كه با كلمه تجاوز همراه است ﴿هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ﴾ يعني يتجاوز عن سيئاتهم اين توبه معروف است يعني اول انسان تبهكار توبه ميكند كه توبه عبد است الي المولي، دوم توبه مولا است عن العبد، كه از سيئاتش تجاوز ميكند.
پرسش: ...
پاسخ: درست است؛ اما توبه چه كسي قبول ميشود و در چه مقطعي قبول ميشود آن هم اگر ـ انشاءالله ـ بحث به آنجا رسيد خواهد آمد كه ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَي اللّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ﴾[14] اما آنهايي كه با تسويف، توبهها را گذاشتند تا نزديك مرگ، توبه آنها مقبول نيست يا خدا الزامي ندارد. الآن بحث در اين است كه التوبة ما هي؟ توبه هر وقتي كه عبد توبه ميكند الي الله هر توبهاي كه بنده دارد محفوف به دو توبهاي است از خدا كه يكياش معروف است و دومي را هم قرآن تفهيم كرد. آن توبه خدا كه معروف است كه خدا با آن توبه، تواب است اين است كه وقتي عبد عاصي، توبه كرد الي الله، تاب الي الله خداوند «يتوب عن العبد» يعني يتجاوز عن سيئاته اين توبهاي است كه عبد دارد، آن توبهاي است كه خدا دارد و اين معروف است كه خدا تواب رحيم است و اين توبه لاحق است يعني بعد از توبه عبد، توبه خدا لاحق توبه عبد است. توبه يعني رجوع «تاب» يعني رجع يا رجوع عبد الي المولي است يا رجوع لطف مولا است الي العبد او عن العبد يا علي العبد. عمده آن توبه قبلي است؛ اول خدا بايد توبه كند علي العبد تا عبد آبق توبه كند الي الله تا خداوند توبه داشته باشد عن العبد، عمده آن توبه اول است. توبه اخير يك امر ضروري است؛ هيچ ممكن نيست بندهاي بگويد خدا و جواب نشنود، مگر اينكه وقتش بگذرد كه عندالاحتضار بگويد و مانند آن که اصلاً تخصصاً خارج است نه تخصيصاً، چون عندالاحتضار تكليف رخت برميبندد، به همان دليل كه ديگر نماز عندالاحتضار نه بر خود محتضر واجب است، نه قضاي او بر وليّ. احتضار نه به اين معنا كه هنوز زنده است، احتضار به اين معنا كه حضرت الملائكه و اين دارد از دالان دنيا به دالان آخرت منتقل ميشود، برزخ را ديد كه ديگر هيچ دركي نسبت به دنيا ندارد که آن لحظه، لحظه تكليف نيست، آن لحظه وقتي آثار قيامت را ميبيند از ترس مؤمن ميشود، آن نافع نيست اگر در وقتي كه مكلف موظف به توبه است توبه كرد، يقيناً خدا قبول ميكند اين به نحو موجبه كليه است كه ﴿يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ﴾[15] تواب رحيم است، به عنوان موجبه كليه و بدون تخصيص و اگر در جايي توبه را خدا قبول نكرد آن تخصصاً خارج است وگرنه خدا، خلف وعده نميكند.
مهمترين قسمت توبه، توبه پروردگار بر عبد
عمده اين توبه اول است كه توبه الله است علي العبد تا عبد توبه كند الي الله تا خدا توبه كند عن العبد، مهم آن توبه علي العبد است اين توبه يعني ريزش لطف بر بالاي سر بنده كه در بنده ميل ناله و دعا پيدا بشود، ميل زاري و اشك ريختن پيدا بشود آن مهم است آن را به همه نميدهد، نه وعده داد به همه نه دليلي اقامه شده كه حتماً خدا بايد اين كار را بكند. در آن باره است كه ميفرمايد: ﴿ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا﴾[16] اين توبه اول خداست كه خدا لطفش شامل حال عدهاي ميشود تا اينها برگردند ﴿ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا﴾ اين رجوع اولي لطف خدا علي العبد، همان ريزش لطف است بر بالاي سر عبد كه اين عبد به هوش بيايد و شوق اشك ريختن پيدا كند، اين نصيب همه نيست البته.
پرسش: ...
پاسخ: بله؛ در همين اين سورهٴ مباركهٴ «توبه» كه دارد ﴿يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ﴾[17] اين با كلمه «عن» است كه نشانه تجاوز است يعني يتجاوز عن سيئاتهم و قبول هم در متن.
پرسش: ...
پاسخ: بله آن توبه ابتدايي است، اين ﴿لَقَدْ تابَ اللّهُ عَلَي النَّبِيِّ﴾[18] اين توبه ابتدايي است وگرنه وجود مبارك حضرت ذنبي نداشت كه توبه كند تا آن توبه سوم كه توبه عن العبد است شاملاش بشود ﴿لَقَدْ تابَ اللّهُ عَلَي النَّبِيِّ﴾ نه عن النبي، اما نسبت به معصيتكارها كه توبه ميكنند خداوند ﴿يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِِ﴾ يعني «يتجاوز عن سيئاتهم» عمده آن توبه اول است كه لطف خدا شامل حال كسي بشود تا اين شخص برگردد، اين نه برهان عقلي اقامه شد كه بر خدا واجب است كه بر تمام معصيتكارها اين لطفش را نازل كند، نه چنين وعدهاي كتاب و سنت به ما دادند. اين است كه انساني كه معصيت كرد به حال خود رهاست، فقط با همان آن سرمايههاي اولي يعني با فطرت، با همان ادله، با همان موعظههايي كه ميشنود، با همان نصايحي كه دوستان ميكنند، با آن كتابهايي كه ميخواند فقط با همين ابزار بايد راه برود؛ اما در درونش چشمهاي بجوشد كه او اشك بريزد اين نصيبش نميشود، اينجاست كه گاهي ميبينيد اراده ضعيف است، گاهي ميبينيد بعضي مرددند آيا توبه كنند يا توبه نكنند، برايشان بسيار دشوار است و امثال ذلك.
عناد و لجاجت بعضي در برابر خدا و پيامبر
پرسش: ...
پاسخ: اگر يك عده ﴿ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ﴾[19] و امثال ذلك شدند، آنها خودشان بالصراحه به پيامبرشان ميگويند: ﴿سَواءٌ عَلَيْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظينَ﴾[20] خداوند هم بر اين تسويه صحه ميگذارد و خبر ميدهد ﴿سَواءٌ عَلَيْهِمْ ءَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ﴾[21] حرف آنها خيلي تند است، ميگويند چه ما را موعظه بكني و چه اصلاً تو سِمت وعظ نباشي ما حرفت را نميپذيريم، به قدري لجوج و عنودند كه نميگويند «سواء علينا أ وعظت او لم تعظ»؛ چه موعظه كني چه موعظه نكني [بلکه] ميگويند ﴿قالُوا سَواءٌ عَلَيْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظينَ﴾ اصلاً جزء موعظه كنندهها نباشي، نه هستي و ما را موعظه نميكني، اصلاً اين سِمَت را در عالم نداري به پيامبرش ميگفتند. اينها كساني هستند كه به سوء اختيارشان به جايي رسيدند كه ﴿فَطُبِعَ عَلي قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ﴾[22] و مانند آن. ولي افراد عادي اينها هيچ التزامي در كار نيست كه شوقي، علاقهاي به بازگشت در اينها پيدا بشود، اينها به همان سرمايههاي اولي دارند زندگي ميكنند. آن سرمايههاي اولي مايه تمام شدن حجت خداست و تكليف شرعي بر اينها منجز است، با همان سرمايهها. اينها ميدانند و حجت خدا هم بر اينها تمام است، ميخواهند راه را طي كنند برايشان سخت است. وقتي اين راه آسان ميشود كه آن توبه اولي از طرف خدا بر اينها ريزش كند كه ﴿ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا﴾[23] آن را خدا به همه وعده نداد، عقل هم هرگز ناطق نيست چنين توبه ابتدايي بر خدا لازم است.
علاقه و خواست پروردگار به توبه انسان و تلاش گنهکاران براي مقابله با آن
پرسش: ...
پاسخ: گاهي داشتن فرزند صالح، دعاي مؤمنيني، دعاي بزرگان، كار خيري كه بعضي از بستگان آنها كردند، آبا و اجداد كرامي كه داشتند منشأيي در اين جهات بايد راه پيدا كند تا اينكه اين شخص مشمول آن لطف خاص بشود و خب ذات اقدس الهي هم كه حكيم است مشيئت او براساس حكمت است [و] گزاف كار نميكند، لذا خودش را معرفي كرد كه ما ميخواهيم بر شما توبه بفرستيم؛ اما ديگران چيز ديگر ميطلبند. آيه 26 و 27 سوره «نساء» اين است كه ﴿يُريدُ اللّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَ يَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ﴾؛ خدا ميخواهد اين كار را بكند ﴿يَتُوبَ عَلَيْكُمْ﴾ نه «عنكم» ﴿وَ اللّهُ عَليمٌ حَكيمٌ﴾ ميداند كه چه کسي تبهكار است و مشيئتش هم حكيمانه است ﴿وَ اللّهُ يُريدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ﴾ اين جمله را باز، بار دوم ذكر فرمود كه شد تكرار؛ اما ﴿وَ يُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَميلُوا مَيْلاً عَظيمًا﴾ ديگران شما را به سمت ديگر ميكشند، خدا ميخواهد بر شما توبه كند لطف بفرستد [و] به مقدار لازم لطف فرستاد، روحي به شما داد كه گناه براي او سمّ است. مثل اينكه هيچ انساني به دنيا نميآيد كه مواد مخدر به حال او سودمند باشد، هيچ بشري هر كودكي كه به دنيا ميآيد سالم به دنيا ميآيد. اگر شيريني، مواد خوب شير و مانند آن را به اين كودك بدهيد بدن جذب ميكند؛ اما همان اوايل سمّ بدهي اين بدن جذب نميكند، هيچ كودكي طوري به دنيا نميآيد كه سمّ با مزاج او سازگار باشد؛ اما در اثر تربيت غلط، همين كه نوجوان شد و جوان شد و به مواد مخدر مبتلا شد طوري است كه از اين مواد سمّي، همان لذت را ميبرد كه يك انسان سالم از عسل لذت ميبرد. اين بدن را با سمّ، عادت داد و شد يك مار و عقرب. هيچ انساني نيست كه گناه با فطرت او سازگار باشد، اين سمّ است گناه را قبول نميكند هيچ انساني هيچ كودكي براساس تربيت بد اين گناه را اين سمّ را بر اين بدن تحميل ميكنند بر اين روح و آنچه در نهان هر كسي هست به نام فطرت، اين از درون فرياد ميزند كه من اين را نميطلبم؛ منتها اين را زنده به گور كردند، اعدام نكردند يعني اين فطرت را دفن كردند، بر اين قبر فطرتي كه زنده است و مقبور است نشستند [و] بساط عيش به پا كردند، لذا او همواره ناله ميزند، هر كسي با آن فطرت خلق شده است، با الهام خلق شده است عقل او را راهنمايي ميكند وحي او را تأييد ميكند، اينها سرمايههاي اوليه است؛ اما آن لذتي كه بايد از مناجات ببرد، اينطور نيست آن در همه نيست و در رواياتي كه آمده خداوند چگونه ميگيرد اين است كه فرمود ما لذت مناجاتمان را از اين شخص گرفتيم، او نميداند كه ما چگونه او را عقاب كرديم[24] و بدترين كيفر اين است كه خدا لذت مناجات با خود را از كسي بگيرد، خب اين به عنوان موجبه جزئيه به افراد داده ميشود.
پرسش: ...
پاسخ: نه؛ آسان بودن و سهل بودن و زودتر به ثمر رسيدن و بهتر بارور شدنش موقوف بر آن لطف مجدد است وگرنه آن اندازه كه برهان عقلي اقتضا ميكند، همان سرمايههاي اولي است يعني فطرت از درون، عقل از درون، وحي از بيرون همه اينها حجت است ﴿لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ﴾[25] ميشود؛ اما آن شوقي كه انسان دلش براي مناجات بتپد آن را خدا به همه نميدهد و لازم هم نيست لا عقلاً و لا نقلاً، اگر نبود كار دشوار استو خيليها در اين جنگ شكست ميخورند، لذا فرمود: ﴿وَ اللّهُ يُريدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ﴾ اما ﴿وَ يُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَميلُوا مَيْلاً عَظيمًا﴾[26] اينچنين است.
باز بودن راه توبه براي کافران و معاندان و منافقان
عمده آن توبه اول است، لذا فرمود: ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللّهُ قَوْمًا﴾ خب ما چگونه لطفمان را شامل حال كساني بكنيم كه حجت بالغه بر اينها قيام كرد، اينها اول فهميده ايمان آوردند شهادت دادند كه پيامبر، حق است معجزات پيامبر را ديدند بعد در اثر آن مقامهاي جاهطلبي و مقامات دنيا، كفر ورزيدند خب ما چگونه اينها را هدايت كنيم: ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقُّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ﴾، ﴿کَيْفَ يَهْدِي﴾ يعني «كيف يهدي هداية ثانيه» وگرنه اگر هدايت اول نبود كه آنها ايمان نميآوردند كه، آنها شهادت نميدادند كه، بينات براي آنها كافي نبود كه فرمود اينها سه راه را پشتسر گذاشتند، عمداً آمدند كفر ورزيدند، خب خدا چگونه اينها را هدايت بكند يعني هدايت پاداشي و هدايت ثانيه؛ اما راه باز است، لذا در عين حال كه اينها را با غلاظ و شداد تهديد ميكند، ميفرمايد: ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقُّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ﴾ اين گروه ايمان نياوردند ﴿وَ اللّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمينَ ٭ أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النّاسِ أَجْمَعينَ خالِدينَ فيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ ٭ إِلاَّ الَّذينَ تابُوا﴾ همينها هم راهشان باز است؛ منتها با دشواري، اين با سختي اين راه را بايد طي كند ﴿إِلاَّ الَّذينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ﴾ اين آيه مضمونش يا شبيه به اين مضمون در موارد ديگر، نظير سورهٴ مباركهٴ «نساء» آمده، درباره منافقين. آيهٴ 144 به بعد كه ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ أَ تُريدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطانًا مُبينًا ٭ إِنَّ الْمُنافِقينَ فِي الدَّرْكِ اْلأَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصيرًا ٭ إِلاَّ الَّذينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا﴾ با اينكه ﴿فِي الدَّرْكِ اْلأَسْفَلِ مِنَ النّارِ﴾ اند؛ اما راه باز است ولي خيلي سخت است ﴿إِلاَّ الَّذينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللّهِ وَ أَخْلَصُوا دينَهُمْ لِلّهِ فَأُولئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنينَ وَ سَوْفَ يُؤْتِ اللّهُ الْمُؤْمِنينَ أَجْرًا عَظيمًا﴾.
پرسش: ...
پاسخ: توبه كه اينها حكم انشاء است به لسان اخبار، چون توبه واجب است ديگر ﴿تُوبُوا إِلَي اللّهِ﴾ امر شده، واجب است؛ منتها گاهي دارد ﴿آمِنُواْ بِاللّهِ﴾[27] گاهي دارد بهشت براي مؤمنين است، گاهي دارد ﴿تُوبُوا إِلَي اللّهِ جَميعًا﴾[28] گاهي دارد بهشت براي تائبين است اخبار است و در واقع انشاء است، اينها همه امر و نهي است در حقيقت، آن امرش است ﴿تُوبُوا إِلَي اللّهِ جَميعًا﴾ امر كرده.
پرسش: ...
پاسخ: نه؛ آن وجوب فقهي دارد، وجوب كلامي دارد. مشابه اين مضمون در سورهٴ مباركهٴ «بقره» بحثش قبلاً گذشت، از آيهٴ 159 به بعد كه آنجا دارد ﴿إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدي مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنّاهُ لِلنّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاّعِنُونَ ٭ إِلاَّ الَّذينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَيَّنُوا فَأُولئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ أَنَا التَّوّابُ الرَّحيمُ﴾، آنگاه ﴿إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفّارٌ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللّه﴾ كه توبه آنها مقبول نيست.
«و الحمد لله رب العالمين»