68/12/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/ سوره آلعمران/ آیه 42 الی 43
﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾﴿42﴾﴿يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ﴾﴿43﴾
منظور از ملائکه در آيهٴ محل بحث و بررسي اقوال مختلف
از اين كريمه استفاده ميشود كه مريم(عليها السّلام) محدثه بود يعني سخنان فرشتهها را ميشنيد و با فرشته سخن ميگفت. افرادي كه اينچنيناند جريان آنها به ياد ماندني است، لذا ميفرمايد: ﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ﴾ يعني «واذكر َإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ» اين جريان را به ياد بياور و به ياد مردم بياور، هم خودت متذكر باش و هم مردم را آگاه كن. ملائكهاي كه با مريم(عليها السّلام) سخن گفتند عدهاي ميگويند منظور از اين ملائكه خصوص جبرئيل(سلام الله عليه) است به چند شاهد: شاهد اول اين است كه اين كسي كه وحي ميآورد فقط جبرئيل است ،چون قرآن فرمود: ﴿يُنَزِّلُ الْمَلاَئِكَةَ بِالرُّوحِ﴾[1] منظور از روح وحي است و ملكي كه وحي ميآورد خصوص جبرئيل است پس منظور از اين ملائكه همه نيستند، خصوص جبرئيل است و گاهي كاري كه يك نفر ميكند به جمع اسناد ميدهند، نظير ﴿قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ﴾[2] كه نعيمبنمسعود بود[3] و يك نفر بود، پس منظور از اين ملائكه خصوص جبرئيل است. شاهد ديگر آن است كه در سورهٴ مباركهٴ «مريم» اينچنين است كه ﴿فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَاباً فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِيّاً ٭ قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّاً ٭ قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلاَماً زَكِيّاً﴾ طبق آيههاي هفده تا نوزده سورهٴ «مريم» يك فرشته با مريم(عليها السّلام) در ارتباط و گفت وگو بود و آن يك فرشته هم مثلاً جبرئيل بود، از اينجا معلوم ميشود كه ملائكهاي در كار نبود كه با مريم گفت و گو كنند فقط يك فرشته با او سخن گفت، گرچه جمع بر ظاهرش حمل ميشود ولي طبق قرائني كه داريم منظور از اين ملائكه، ملك است، آنگاه اگر كسي سؤال كند كاري كه يك نفر انجام داد چطور به جمع نسبت داده ميشود، نظير جريان ﴿قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ﴾[4] جواب اوست. اين شاهد اول تام نيست، براي اينكه اولاً آن وحياي كه آورندهاش جبرئيل(سلام الله عليه) است وحي تشريعي است كه براي انبيا و مرسلين است اين يك وحي تصديدي، تأييدي، تبشيري و مانند آن است كه براي اوليا ديگر هم حاصل است. دليلي نيست كه اين وحي، وحي خاص باشد تا آورندهاش جبرئيل باشد؛ ثانياً آن كريمهاي كه ميگويد: ﴿يُنَزِّلُ الْمَلاَئِكَةَ بِالرُّوحِ﴾[5] معلوم نيست كه منظور از روح خصوص وحي باشد، شايد منظور از روح خود جبرئيل باشد كه ساير فرشتگان در صحبت و مصاحبت جبرئيل نازل ميشوند و خدا آنها را نازل ميكند ﴿يُنَزِّلُ الْمَلاَئِكَةَ﴾ را به رهبري روح يعني به رهبري جبرئيل كه آنها در مصاحبت روحاند، چه اينكه از جبرئيل به عنوان روح امين ياد ميشود: ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ ٭ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ﴾[6] و ثالثاً اگر منظور از آن روح وحي باشد و اگر اين فرشتههايي كه در اينجا نامشان برده شد حاملان وحي باشند، فرشتگاني كه حامل وحياند مخصوص جبرئيل نيستند عده زيادي هستند كه حامل وحياند؛ منتها زعامت اين گروه را جبرئيل(سلام الله عليه) به عهده دارد، چه اينكه فرمود: ﴿بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ٭ كِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾[7] اين سفراي الهي كه حاملان وحياند فراواناند؛ منتها زعامت اين گروه را جبرئيل(سلام الله عليه) دارد، مثل اينكه قابضان ارواح فراواناند، زعامت قبض روح را عزرائيل(سلام الله عليه) به عهده دارد و هكذا مسئلهٴ احيا و هكذا مسئلهٴ تأمين رزق. اما آن شاهد دومي كه از آيههاي هفده تا نوزده سورهٴ «مريم» اقامه شده است آنها هم شهادت نميدهند، براي اينكه اين دو تا جريان است نه يك جريان؛ يك جريان اين است كه ملائكه به مريم(عليها السّلام) گزارش دادند كه تو«صفوة الله» هستي و مطهري؛ جريان ديگر مربوط به تبشير به فرزند است كه دارند فرزند اعطا ميكنند. آنچه در سورهٴ «مريم» هست مربوط به حين اعطا و بخشش فرزند است كه ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِيّاً﴾[8] آنگاه ﴿قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلاَماً زَكِيّاً﴾[9] اين دليل نيست كه فرشتگاني كه مسئله اصطفا و طهارت مريم را به او اعلام ميكنند، اين همان فرشتهاي باشد كه دارد فرزند به او هبه ميكند، چون دو جرياناند.
پرسش:...
پاسخ: برسيم به آيههاي بعدي يعني آيهٴ 45؛ اما اين آيهاي كه اصل اصطفا و طهارت را اعلام ميكند چه دليلي است براي اينكه عين همان جريان است، شايد قبل بوده. پس اين دو شاهدي كه امام رازي در تفسير ذكر كردهاند[10] ، اينها شاهد گويايي نيست و ملائكه يعني فرشتهها خصوص جبرئيل نيست، البته در صحبت جبرئيل باشند هم درست است و در صحبت آن هم نباشند هم باز درست است.
تفاوت(اصطفاک)اول و دوم از ديدگاه فخررازي
﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ﴾ اين قول مشخص نيست كه از دور بود يا از نزديك، چون كلمهٴ ندا در آن به كار برده نشد. فرشتگان به مريم(عليها السّلام) گفتند ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾؛ خداوند تو را برگزيد و طاهر كرد و بر همهٴ زنان عالميان انتخاب كرد. عدهاي براي اينكه اين اصطفاي دوم غير از اصطفاي اول باشد و تكرار نباشد، گفتند اين ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ﴾ ناظر به آن اوايل دوران زندگي مريم(عليه السّلام) است، اين ﴿وَاصْطَفَاكِ﴾ دوم ناظر به بخش دوم زندگي مريم(عليها السّلام) است. در بخش اول اين بود كه در دوران كودكي به معبد راه يافت با اينكه دخترها را براي خدمتگزاري معابد قبول نميكردند، او را قبول كردند و خدا او را قبول كرد و از گزند شيطنت شيطان حفظ كرد و هر وقتي هم كه زكريا وارد ميشد غذاي غيبي را در حضورش ميديد و مانند آن، اينها اصطفاي اوايل عمر آن اصطفاي آخر عمر. آن است كه او را با فرشتهها مشافهتاً متكلم كرد مستمع فرشتهها قرار داد كه ملائكه با او حرف ميزدند و او با ملائكه حرف ميزد و سرانجام بدون همسر او را مادر كرد خداي سبحان و مانند آن. بنابراين اصطفاي اول براي بخش اول زندگي مريم(عليها السّلام) است اصطفاي دوم براي بخش دوم، آنگاه امام رازي ميگويد كه اين ﴿وَاصْطَفَاكِ عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾ يعني بر همهٴ زنان گذشته و آينده حالا اگر درباره گذشته نباشد نسبت به آينده[11] ، همينطور است و نميشود او را معنا كرد كه «وَاصْطَفَاكِ عَلَي نِسَاءِ الْعَالَميعصرها»؛ نميشود گفت كه مريم(عليها السّلام) فقط بر زنهاي عصر خود افضل است، بلكه ظاهر آيه اين است كه نسبت به جميع زنان عالم افضل است.
پرسش:...
پاسخ: اين خلاصهٴ توهم امام رازي حالا به آن حضرت زهرا(عليها سلام) هم طبق روايات ميرسيم. جريان ﴿وَطَهَّرَكِ﴾ كه در وسط قرار گرفت آن را هم از باب تسعير في اثناء مخامصه؛ در دعوا نرخ تهيه كردن ميگويد ﴿وَطَهَّرَكِ﴾ يعني تو را تطهير كرد، همانطور كه زنان پيامبر را هم تطهير كرد كه آيه تطهير را مخصوص اهلبيت(عليه السّلام) نميداند، ميگويند شامل همه زنهاي پيامبر هم ميشود. آنگاه طهارتي كه مريم(عليها السّلام) دارد در حد همان طهارتي است كه ساير زنان پيامبر دارند ﴿وَطَهَّرَكِ﴾ اينطور.
منشأ توهم فخررازي درباره (اصطفاک) و ردّ نظر او
شايد منشأ اين توهم كه اينها به اين فكر افتادند بگويند اصطفاي اول براي اول دوران زندگي است و اصطفاي دوم براي بخش دوم حيات آن حضرت است، اين است كه فكر كردند اين ﴿عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾ متعلق به هر دو است؛ هم متعلق به ﴿اصْطَفَاكِ﴾ اول هم مفعول باواسطه براي ﴿اصْطَفَاكِ﴾ دوم، در حالي كه ظاهرش اين است كه اين به ﴿اصْطَفَاكِ﴾ دوم ميخورد، گرچه قيدي كه در پايان چند جمله شد احتمال رجوع به همه جملهها در آن قيد هست و خصوص اخير قدر متيقن است؛ اما در خود اين آيه شاهدي است كه اين قيد مخصوص جمله اخير است براي همه صلاحيت ندارد، چون ﴿اصْطَفَاكِ﴾ اول، گرچه ميتواند مقيد به ﴿عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾ باشد؛ اما ﴿وَطَهَّرَكِ﴾ اين ديگر متعلق نميخواهد «وَطَهَّرَكِ عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ» كه نيست و چون اين در وسط قرار گرفت معلوم ميشود كه اين رابطه ﴿عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾ كه قيد است فقط به اين ﴿اصْطَفَاكِ﴾ دوم است نه به ﴿اصْطَفَاكِ﴾ اول يا ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ﴾ اينها تمام شد ﴿وَاصْطَفَاكِ عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾.
نظر علامه طباطبايي درباره (اصطفاک)
اين لطيفهٴ ادبي باعث شد كه سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) همين بيان را كه ميشود از روايت هم استفاده كرد و مرحوم امينالاسلام هم در خلال تفسيرش بيميل نيست كه اينچنين معنا كند؛ اما هيچ كدام شاهد ادبي ذكر نكردند، گرچه اين بيان در الميزان سيدناالاستاد نيست؛ اما ايشان ميفرمايند كه اين اصطفاي اول، اصطفاي نفسي است [و] اصطفاي دوم، اصطفاي نسبي است. بيان ذلك اين است كه ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ﴾ يعني تو صفوة اللهي؛ خدا تو را انتخاب كرد نه بر ديگران ترجيح داد، تو را در بين ذراري انبيا انتخاب كرده است، مثل اينكه دربارهٴ حضرت موسي آمده است ﴿وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي﴾[12] ، ﴿وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَي﴾[13] و مانند آن. اما اصطفاي دوم، اصطفاي نسبي است يعني اصطفاي ﴿عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾ اگر اين اصطفاي دوم، اصطفاي نسبي شد و بر تمام زنان آدميان اين مزيّت را داري، ميشود تكرار را بر طرف كرد، چون اصطفاي اول نفسي است اصطفاي دوم نسبي.
جمع بين روايات افضل بودن فاطم زهرا و آيه محل بحث
ميشود [هم] طوري معنا كرد كه با روايات، مخالف نباشد و با اينكه حضرت صديقه كبرا(سلام الله عليها) سيدة النساء العالمين است، حتي بر مريم(عليها السّلام) به مراتب افضل است [و] منافاتي هم نداشته باشد چرا، چون آن ﴿اصْطَفَاكِ﴾ اول اصطفاي نفسي است يعني تو گوهر ذاتت صفوة الله است. خب، خيليها هم صفوهاند اين ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَي آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَي الْعَالَمِينَ﴾[14] اين مجموع بر مجموع مردم جهان فضيلت دارند و همهٴ اينها هم في انفسهم صفوةاللهاند. مريم(عليه السّلام) هم صفوة الله است، چه اينكه آل ابراهيم صفوةاللهاند، آل عمران صفوةاللهاند و آدم و نوح(عليهم الصلاة و عليهم السّلام) صفوةاللهاند.
پرسش:...
پاسخ: منافات ندارد كه همه اينها كه خودشان اصفيااللهاند بعضها بر بعض افضل باشد، در بين همه اينها وجود مبارك رسول خدا(صلي الله عليه و سلم) هم صفوةالله است؛ اما فرمود: «آدمُ وَ منُ دُوَنه تحتَ لِوائي يَومَ القِيامَة»[15] خود اينها كه اصفيااللهاند، گرچه نسبت به سايرمردم ارجح و افضلاند؛ اما يك تفاوت دروني بين خود اينها هست، همانطوري كه ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَي بَعْضٍ﴾[16] يا ﴿لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَي بَعْضٍ﴾[17] با اينكه انبيا و مرسلين نسبت به توده مردم اصفا و افضلاند؛ اما يك تفاضل دروني هم هست. پس منافات ندارد كه كسي صفوةالله باشد، ديگري هم صفوةالله باشد و اين ديگري از اين صفوه، اصفا و افضل باشد و اگر رواياتي كه بعد به خواست خدا خوانده خواهد شد دلالت كرد بر اينكه فاطمه زهرا(سلام الله عليها) سيدة النساء العالمين است[18] ، مخالف آيه نيست چون آيه با اصطفاي اول فقط بر اين معنا دلالت ميكند كه مريم صفوة الله است.
معناي﴿وَاصْطَفَاكِ عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾ از ديدگاه قرآن
در آن ذيل آيه كه دارد ﴿وَاصْطَفَاكِ عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾ اين اصطفاي نسبي است. اصطفاي نسبي را ما ببينيم قرآن كريم چطور معنا كرده، آيا مريم(عليها السّلام) در جميع شئون علمي و عملي مصطفاي خداست ﴿عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾ يا يك جهت خاص دارد كه از آن جهت، صفوه خداست بر نساي عالميان، بلكه بر همهٴ مردم. قرآن كرم وقتي از مريم(عليها السّلام) ياد ميكند، ميفرمايد مريم به علاوه مسيح، مسيح به علاوه مادرش كه اين تعبيرات گوناگون است ﴿وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا﴾[19] ، ﴿وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ﴾[20] اين تعبيرات گوناگون است، چه چيزي؟ ﴿آيَةً لِّلْعَالَمِينَ﴾[21] يعني كاري ما دربارهٴ اين مادر و پسر كرديم كه نسبت به هيچ كس نكرديم، اين آيت جهاني است، اين معجزه جهاني است. معلوم ميشود اينكه فرمود: ﴿وَاصْطَفَاكِ عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾ لازم نيست ما بگوييم ﴿وَاصْطَفَاكِ عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِين﴾ يعني عالمي عصرها نه اصلاً مريم در بين همهٴ زنان جهان گذشته و آينده اين مزيت را دارد كه بيهمسر مادر شده است اين بلي؛ اما اين نميگويد كه از همهٴ زنان عالم افضل است اعبد است اتقاست ازهد است اعقل است و كذا و كذا و كذا كه. در اين جهت اين زني است كه هيچ شريكي ندارد خب، درست هم هست در اين جهت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) هم نظير او نيست؛ اما اين دلالت نميكند كه در فضايل علمي و معرفتي و عبادت و امثال ذلك اين افضل نساء العالمين است.
مريم و مسيح (عليهماالسلام) معجزه منحصر به فرد الهي
كه پس به قرينهٴ آياتي كه ميگويد: ﴿وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ﴾[22] يا ميگويد: ﴿وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ﴾[23] اين دو طايفه از آيات كه آيت جهاني بودن را در اين ميداند كه مريم به علاوه مسيح، مسيح به علاوه مريم(عليهماالسّلام) كودكي بدون پدر به دنيا بيايد، زني بدون همسر مادر بشود اين مجموعه يك معجزه است، اين معجزه هم معجزه جهاني است.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ آنكه خداي سبحان در جريان حضرت عصر عيسي استدلال كرد، گفت كه ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَي عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ﴾[24] و جريان حضرت آدم را هم به عنوان يك كرامت ميداند، چون معجزه است و خارق عادت. اما حوا و آدم(سلام الله عليهما) هر دو در اين جهت كه فرزند كسي نبودند سهيماند ولي هيچ كسي نبود كه مادر داشته باشد و پدر نداشته باشد و هيچ زني نبود كه بدون همسر مادر شده باشد اين دوتايي يك واحدند يك معجزهاند و معجزه جهاني هم هستند، در اين جهت سابقه هم ندارد. اين آيه نميگويد كه از نظر فضيلتهاي علمي و درجات عبادي بر همهٴ زنان عالم افضل است، آنچه مربوط به علم و عبادت و مقامات است آن صفوه نفسي است كه دارد ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ﴾ متعلق ندارد كه «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ» چون اين ﴿عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾ به قرينهٴ ياد شده متعلق به هر سه نيست، متعلق به اول و سوم هم نيست وگرنه لازمهاش اين است كه اين ﴿طَهَّرَكِ﴾ كه وسط است بيمتعلق بماند، مخصوص همان جمله اخير است و اين جملهٴ اخير هم اصطفاي نسبي است نه نفسي و منظور از اينكه اين بر همهٴ زنان عالميان انتخاب شده است و فضيلت دارد از اين جهت كه بدون همسر، مادر پيغمبري شده [و] البته اين فضيلت نيست.
پرسش:...
پاسخ: نسبت به همهٴ معجزات انبيا ديگر همان كار را كردند كه روحالقدس، چون به اينها مدد كرد همان كاري كه مسيح و موسي و ساير انبيا(عليهم السّلام) كردند، ائمه ما كرند، رسول خدا كرد و امثال ذلك.
پرسش:...
پاسخ: طهارت ديگر تكرار نيست، طهارت دارد صفوه هم هست و منتخب هم هست براي همين كار يعني در بين زنان عالميان اينچنين نيست، تنها اوست كه بدون همسر مادر شده است.
پرسش:...
پاسخ: خب البته طهارت او نقش دارد؛ اما غرض اين است كه اينها نفسي است و آن اخير، نسبي است. اين كلمه ﴿عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾ بيش از اين دلالت ندارد كه كاري كرد نسبت به تو كه نسبت به هيچ زني از زنان جهان نكرد، نه تو در فضيلت و علم بر همهٴ زنان عالم افضلي، اين را آيه اصلاً نميخواهد بگويد.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ چرا قيد آورد از اينكه دو طايفه آيات با دو تعبير گوناگون گاهي ميگويد مريم و پسرش، گاهي ميگويد عيسي و مادرش دوتايي يك معجزه جهانياند، معلوم ميشود ﴿عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾ در اين قسمت ناظر است وگرنه اگر مربوط بود به اصطفاي نفسي و خصوصيتهاي گوهر ذات مريم خب ميفرمود: «وَجَعَلْنَاهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ» چطور كشتي نوح را ديگر علاوه نفرمود، نگفت كشتي به علاوه كذا [بلکه] فرمود: ﴿وَجَعَلْنَاهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ﴾[25] سفينه را آيت جهاني قرار داد، يك چنين چيزي ديگر در عالم اتفاق نيفتاد؛ يك طوفان فراگير باشد و كشتي در خشكي ساخته بشود و از تنوري كه جاي آتش است آب دربيايد و طوفان هم طوفان عالمي بشود، لذا ميفرمايد ما اين معجزه را به كسي نداديم. دربارهٴ سفينه نفرمود سفينهٴ به علاوه فلان يا فلان چيز به علاوه سفينه را ﴿آيَةً لِّلْعَالَمِينَ﴾ [بلکه] فرمود: ﴿وَجَعَلْنَاهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ﴾ اين درست است دربارهٴ كشتي. اما اين دو طايفه از آيات هر وقت سخن از جهاني بودن است ميگويد مريم به علاوه پسر، پسر به علاوه مادر اين دوتايي آيت جهانياند، معلوم ميشود كه ﴿عَلَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾ كه دارد ميگويد براساس اين خصوصيات است.
موافقت معنايي بين آيه در روايات مربوط به آن
پرسش:...
پاسخ: خب، پس اگر به سراغ روايات ميخواهيم برويم، معلوم ميشود كه روايات چيزي كه مخالف آيه است نميگويد، اگر خود آيات، بعضها ببعض ارجاع شد عصاره آيات معلوم ميشود، آنگاه ميفهميم كه اهلبيت(سلامالله عليهم اجمعين) چرا ميفرمايد كه مريم نسبت به زنان عصر خود افضل بود ولي سيدهنساءعالميان نسبت به همه افضل است، اينچنين نيست كه اين روايات، مخالف آيه را بخواهد معنا كند تا امام رازي در تفسير بگويد و آنچه گفته شد مريم سيدهٴ عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ يعني «عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ عصرا» اين خلاف ظاهر است[26] . خب، حالا برويم سراغ روايات.
پرسش:...
پاسخ: يعني آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران اين سلسله، نسبت به مجموع مردم افضلاند؛ اما خود اين سلسله كه اصفيااللهاند بعضهم نسبت به بعض افضلاند، چه اينكه درمورد مرسلين يك طايفه از آيات است، درباره انبيا هم طايفه ديگري از آيات است ديگر.
رواياتي مبتني بر برتري حضرت زهرا(سلام الله) بر تمام زنان عالم
در جريان فاطمه زهرا(صلوات الله و سلامه عليها) روايات فراواني هستند. بعضي از آن روايات را مرحوم صدوق(رضوان الله عليه) در كتاب شريف امالي نقل كرده، اينها را مرحوم صدوق مشخص كرد كه در فلان روز جمعه، فلان روز شعبان يا فلان ماه مبارك رمضان ما اين مجلس را داشتيم شاگردان در حضور او مينشستند و ايشان اين حوادث را نقل ميكرد؛ امالي ميكرد [و] املاء ميكرد. يك روايت مبسوطي در ذيل همين مجلس 73 هست كه ابن عباس ميگويد: «انَّ رسولَ الله(صلي الله عليه و آله وسلم) كانَ جالسا ذاتَ يوم و عنَده عليٌ و فاطمةُ و الحسنُ و الحسينُ(عليهم السّلام) فقال اللهمَّ اَنَّكَ تَعَلمُ اَنَّ هولاءِ اهل بَيتي و اكرمُ الناس عليه فأحِب مَن اَحَبَّهم و اَبغض مَن ابغضَهم و والِ مَن والاهُم و عادَ مَن عاداهم و اعِن مَن اَعانَهم واجَعَلهم مُطَهَّرين مِن كلِ رجسٍ معصومينَ مِن كلِ ذنبٍ وَ اَيّدهم بروحِ القدس منك» بعد فرمود «يا علي انتَ امامُ اُمَّتي و خَليفتي عليها بَعدي و انت قائدُ المؤمنينَ الي الجنةِ كَاَنّي انظُر الي ابنَتي فاطمة قد اَقبَلَت يومَ القيامةِ علي نجيبٍ مِن نور عن يميِنها سَبعون الف مَلَك و عن يسارِها سبعونَ الف ملك و بين يديها سبعون الفَ ملك و خَلفَها سبعون الف ملك تَقُودُ مُؤمِناتُ اُمتي الي الجنةِ فَايّما امرأةٍ صَلَّت في اليومِ و الليلةِ خمس صلوات و صامت شهَر رمضان و حَجَّت بيتَ الله الحرامِ وَ زَكّت ماَلها و اطاَعت زَوجَها و واَلتَ عِلياً بعدي» اگر اين كارها كه اينها جزء واجبات اوليه است اينها را انجام داد و معاصي هم داشت كه البته گرچه در اين روايت نيامده معاصي داشت «دَخَلَت الجنةَ بشفاعةِ ابنتي فاطمة و اِنّها لَسَيدةُ نساءِ العالمين فقيل يا رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلم) هي سيدة النساء عاَلِمها»؛ اينكه شما فرموديد سيدة النساء العالمين يعني نسبت به امت مرحومه اين سيده نساست يا نه نسبت به همه، اين در بين اين امت سيده نساست يا نسبت به همه زنان عالم «فقالَ(عليه السّلام) ذاك لِمريم بنتِ عمران»؛ اينكه سؤال كردي «سيده نساء عالمي عصرها» آن براي مريم است كه اين سيدة نساء عالمين عصر خودش است «فامّا ابنتي فاطمةَ فهي سيدة النساء العالمين مِن الاولينَ و الآخرين»[27] خب حالا ذيلش فضيلتهاي حضرت را هم ياد ميكند كه فرشتهها به محراب او ميآيند و به او سلام عرض ميكنند و امثال ذلك.
حضرت مريم و مسيح(عليهما السلام)مصطفاي علي العالمين
يعني اين دارد چنين مخالفت روشني با آيه بيان ميكند يا اينطور نيست يا آيه غير از آن را نميخواهد بگويد آيه آن اصطفاي اولي اصطفاي نفسي است ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ﴾ يعني تو صفوة اللهي، اين اصطفاي دوم كه اصطفاي جهاني است آن را آياتي كه ميگويد عيسي و مادرش مريم و پسرش دو تايي آيه هاي جهانياند، مشخص ميكند كه منظور از اين صفوه جهاني بودن از اين حيث است كه بدون همسر، مادر ميشود، نه در معارف نه در علوم نه در عبادات و امثال ذلك.
پرسش:...
پاسخ: نه ديگر ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ﴾ اگر لازم بود كه ميگفت «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ» نظير همان آيهٴ اصطفا كه ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَي آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَي الْعَالَمِينَ﴾[28] ديگر تكرار لازم ندارد كه، اين تكرار معلوم ميشود كه دو تا اصطفاست.
پرسش:...
پاسخ: آيه هم همين را ميخواهد بگويد، روايت هم اين را ميخواهد بگويد[29] يعني مريم(عليها السّلام) كه صفوةالله است آن صفوه نفسي او كه به علم و معنويت و معارف و عبادت او برميگردد، اين زن نسبت به زنان عصر خود صفوة الله است، آن جهت كه بدون همسر مادر ميشود آن صفوه عالميان است. از اين جهت كه بدون همسر مادر شده است هيچ زني معادل او نيست، حتي زهرا(عليها السّلام) اما از آن جهت كه علوم و معارف دارد اين صفه زنان عصر خودش هست.
پرسش:...
پاسخ: نه قبل هم همينطور نبود، گاهي ميفرمايد كه اين چيز نسبت به گذشته سابقه نداشت، نظير حضرت يحيي كه فرمود: ﴿لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيّاً﴾[30] حالا ممكن است بعدها يك نام پيدا بشود؛ مسمايي پيدا بشود اما تاكنون كسي به اين نام ناميده نشد ولي دربارهٴ حضرت مريم(عليها السّلام) با عيسي فرمود اين يك آيت جهاني است، يعني قبلش هم نبود بعدش هم نيست.
جمع بين دو طائفه از روايات در مورد حضرت زهرا
رواياتي كه درباره حضرت زهرا(عليها السلام) است البته فراوان است. اين روايتي كه در مجلس 73 امالي مرحوم صدوق بود يك روايت كاملي بود و اگر بعضي از روايات دلالت ميكند بر اينكه زهرا(عليها السّلام) سيدة النساء هذه الامة است، اينها چون مثبتيناند مقيد يكديگر نيستند. در همين امالي مرحوم صدوق در مجلس 88 حديثي ايشان نقل ميكنند از اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) اصبغبننباته ميگويد كه اميرالمؤمنين(عليه السّلام) در بعضي از خطبش فرمود: «اَيّها الناس اِسمَعُوا قُولي و اعقَلُوه عَنّي فاِنّ الفِراقَ قريبٌ أنا امام البَريةِ و وصيُ خيرِ الخَليقةِ و زوجُ سيدةِ نساءِ هذه الامةِ و ابوُ العترةِ الطاهرةِ»[31] اين معنايش آن نيست كه حضرت امير ميخواهد بفرمايد كه فاطمه زهرا(عليها السلام) سيده نساء هذه الامة است و اين هم مفهوم دارد كه سيده نساء عالميان نيست، براي اينكه اينها مثبتيناند و احدهما مقيد ديگر نيست، نشانهاش آن است كه در نهجالبلاغه نامهٴ 28 كه در اين نامه حضرت امير، امويان را مخاطب قرار ميدهد و براي معاويه(عليه اللعنة) چيز مينويسد آنجا بسياري از مسائل سياسي را نقل ميكند، ميفرمايد اولاً شما چه موقع سياستمدار بوديد و خانواده ما با خانواده شما خيلي فرق ميكند و اين مفاخر را ذكر ميكند. فرمود خيليها كشته ميشوند؛ اما وقتي از خانواده ما كسي در راه دين كشته شدند ميشود سيدالشهداء و همچنين مفاخر را ذكر ميكند تا ميرسد به اينجا ميفرمايد كه «فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا، وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا» كه اين از جملههاي بلند اين خطبه است كه ابن ابي الحديد اين جمله را اينچنين معنا ميكند كه «أنهم عبيدالله و أن الناس عبيدهم»[32] ؛ منتها از آن جهت كه حق تعليم و تربيت دارند و از آن باب باشد. فرمود مردم، دستساخت مايند ما دست پرورده خداييم، مردم را ما ساختيم اين در آن توقيع مبارك حضرت حجت(سلام الله عليه) هست، ظاهراً مرحوم اميني(رضوان الله عليه) در اعيانالشيعه در جريان حضرت حجت(سلام الله عليه) هم اين توقيع مبارك را نقل ميكردند كه از حضرت سؤال كردند ما در زمان غيبت از شما چگونه بهره ميبريم، فرمود كه «نَحن صَنائِعُ ربّنا و الخلقُ بعد صنائعنا»[33] و معاويه حضرت فرمود كه «فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا، وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا» آن هم «صنائعنا» نفرمود «صَنَائِعُ لَنَا لَمْ يَمْنَعْنَا قَدِيمَ عِزِّنَا وَ عَادِيَّ طَوْلِنَا عَلَي قَوْمِكَ أَنْ خَلَطْنَاكُمْ بِأَنْفُسِنَا» بعد روابط نژادي را بازگو ميكنند، آنگاه فرمود: «وَ لَسْتُمْ هُنَاكَ! وَ أَنَّي يَكُونُ ذلِكَ» ما با شما يكسان نيستيم براي اينكه «مِنَّا النَّبِيُّ وَ مِنْكُمُ الْمُكَذِّبُ، وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ مِنْكُمْ أَسَدُ الْأَحْلاَفِ، وَ مِنَّا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مِنْكُمْ صِبْيَةُ النَّارِ، وَ مِنَّا خَيْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ، وَ مِنْكُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ، فِي كَثِيرٍ مِمَّا لَنَا وَ عَلَيْكُمْ»[34] از اين بيان حضرت معلوم ميشود كه آنچه مرحوم صدوق در آن مجلس 88 امالي فرمودند كه حضرت فرمود من زوج سيده نساء اين امت هستم[35] ، اين مفهوم ندارد كه فاطمه(عليها السّلام) سيده نساي اين امت است و سيده نساي امم قبل نيست، با اينكه خود حضرت در نهج البلاغه اينچنين ميفرمايد كه «مِنَّا خَيْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ» يك روايت هم كه از نبي(صلوات الله عليه) رسيده است، صريحاً مشخص كرد كه «سيدةِ النساءِ الاولين و الآخرين»[36] .
«و الحمد لله رب العالمين»