درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

63/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر/سوره رعد/آیه 40

 

﴿وَإِن مَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ البَلاغُ وَعَلَيْنَا الحِسَابُ﴾(٤۰)

 

در اين سوره مكررا شبهات منكرين وحي و رسالت و پيشنهاد معجزه‌هاي دلپسند و دلخواه آنها مطرح بود. آنها به عنوان بهانه‌جويي هر روز پيشنهاد معجزهٴ جديد مطرح مي‌كردند. در چند قسمت اين سورهٴ مباركهٴ رعد بيان شده كه هيچ پيامبري بدون معجزه نيست و رسول خدا (صلي الله عليه و ‌آله و سلم) هم با معجزه مبعوث شد. الا اينكه اين چنين نيست كه هر معجزهٴ پيشنهادي را كه گروهي مطرح كردند رسول خدا مأذون باشد كه بياورد. چون هرگز آيت و معجزه را بدون اذن اله نمي‌آورد كه ﴿وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِى بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾([1] )، آن گاه فرمود ﴿لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ﴾([2] )، هر حادثه يك زمان و وقت معيني دارد. اگر نظام نظام علت و معلول است و اگر قبل از تحقق علت معلول يافت نمي‌شود و اگر با تحقق علت معلول تأخير ندارد، پس براي هر موجود و هر حادثه يك وقت معيني است كه اين در نظام كلي تثبيت شده است ﴿لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ﴾([3] )، آن گاه دربارهٴ كتاب بياني فرمود كه كتاب دو قسم است؛ يك قسمش قابل محو و اثبات است و يك قسمش ثابت و لايتغير. آن موجوداتي كه در عالم حركت و ماده يعني سموات و ارض موجودند قابل تغيير و محو و اثبات‌اند. آن موجوداتي كه فوق عالم حركت و طبيعت‌اند، ماوراي طبيعت‌اند مصون از تغير و دگرگوني‌اند. لذا مسئله محو و اثبات در لوح محفوظ مطرح شد كه ﴿يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ﴾([4] )، اما آن محو و اين اثبات بر اساس معيار است نه بي‌معياري آن معيار و ضابطه هم عندالله است لا عند غير الله. كه هم كارهاي خدا در محو و اثبات حساب شده است، روي معيار و ضابطه است، و هم اين كه اين معيار و ضابطه از خارج تحميل نشده بلكه عندالله است ﴿يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ﴾([5] )، اما ﴿وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾([6] )، ‌كه دو اصل را اين تعبير ام الكتاب بيان كرد. آن گاه به دنبالهٴ بحث منكرين وحي و رسالت كه مي‌گفتند چرا معجزه و آيت نمي‌آوري يا اگر راست مي‌گويي چرا عذاب الهي نمي‌آيد نظير آنچه كه در سورهٴ هود از قوم نوح (سلام الله عليه) نقل شده كه ﴿يَانُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تِعِدُنَا إِن كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ﴾([7] )، يعني تو ما را خسته كردي به ستوه آوردي، ما را به عذابها مكرر در مكرر تهديد كردي، اگر تو پيامبري و راست گويي، آن عذابهاي تهديدي را پياده كن و اجرا كن. اين گونه از سخنان را نسبت به انبيا داشتند. آن گاه خداي سبحان در همين زمينه فرمود چه معجزه‌هايي كه به دلخواه آنها پيشنهاد داده مي‌شود و چه معجزه‌هايي كه به عنوان عذاب الهي بخواهد بر اينها نازل بشود، به دست اله است و به اذن خدا ولاغير ﴿وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِى بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾([8] )، آن گاه خطاب را متوجه خود رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)‌ كرد فرمود ﴿وَإِن مَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ﴾ يعني اگر ما اين تهديدهايي كه كرديم اين تهديدها را بخواهيم عمل بكنيم، يك مقدارش را در زمان حيات تو عمل مي‌كنيم كه اسلام و مسلمين را پيروز مي‌كنيم كفر و كفار را محكوم به شكست و عذاب مي‌كنيم. يك مقدار را هم بعد از ارتحال تو انجام مي‌دهيم اما در هر دو حال كار تو تبليغ است. كار تو محاسبه و جزاي آنها نيست. حساب آنها به عهدهٴ ماست كيفر آنها هم به عهدهٴ ما. تو فقط مبلغي و بس. خواه در زمان حيات تو يا بعد از ارتحال شما ما اسلام را پيروز خواهيم كرد آن وعده‌هايي كه داديم عمل خواهيم كرد، تو منتظر اين نباش كه در زمان حيات تو ما به حيات كفار خاتمه بدهيم. اگر ما در زمان حيات تو به بعضي از وعده‌ها عمل كرديم و عمل به بعضي از وعده‌هاي ديگر را به بعد از ارتحال شما واگذار كرديم، بر تو باكي نيست. زيرا تو مبلغي ولاغير حساب و كتاب اينها با ماست. هر چيزي اندازه‌اي دارد و وقتي. اگر ﴿وَكُلُّ شَى‌ءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ﴾([9] )، اگر ﴿لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ﴾([10] )، اگر برابر آيه سورهٴ انعام ﴿لِكُلِّ نَبَاٍ مُسْتَقَرٌّ﴾([11] ) هر گزارش و خبري يك قرارگاهي دارد پس بر تو حرجي نيست، يك، تو بيش از اين هم از ما متوقع نباش، دو، آنها هم از تأخير عذاب خوشحال نباشند، سه. براي اينكه ديدند ما خيلي از اقوام و امم را معذب كرديم و به حيات آنها خاتمه داديم. اين آيه و آياتي كه بعد از اين ذكر مي‌شود ناظر به اين مسئله است كه هم با قبل ارتباط دارد و هم با بعد. چون فرمود ﴿لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ﴾([12] )، و بعد فرمود كتاب دو قسم است محو و اثبات و كتاب ثابت، آن گاه فرمود ﴿وَإِن مَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ﴾ ما به تو نشان بدهيم بعضي از چيزهايي را كه به اينها وعده مي‌دهيم وعيد مي‌دهيم، مي‌ترسانيم، مي‌گوييم اسلام را و مسلمين را ما پيروز مي‌كنيم، كفر و كافرها را محكوم به شكست مي‌كنيم، اگر به مقداري از اين وعده در زمان حيات تو عمل كرديم كه تو را نشان داديم تو هم زنده بودي و اين پيروزي را ديدي ﴿أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَيا تو را به عنوان رحلت توفي مي‌كنيم تو متوفّا مي‌شوي، و بعد از توفي تو به وعده وفا مي‌كنيم در هر دو حال ﴿فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ﴾ تو مطمئن باش بيش از تبليغ وظيفه نداري ما هم روي نظمي كه در جهان به اذن ما حاكم است اسلام را در وقت معين پيروز مي‌كنيم، به كفر و حيات كافر هم در وقت معين خاتمه خواهيم داد. ﴿فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ﴾. تو اصرار نداشته باش كه در زمان حياتت ما به عمر همهٴ كفار خاتمه بدهيم. هر چيزي يك حسابي دارد، نظمي دارد، وقتي دارد، اتمام حجت هم يك مسئله‌ايست و مانند آن. ﴿وَإِن مَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْنه اينكه همهٴ آن وعده‌ها را ما در زمان حيات تو پياده كنيم اين چنين نيست. بعضي از آن وعده‌ها را در زمان حيات تو پياده مي‌كنيم. يك قسمت را هم بعد از وفات شما پياده مي‌كنيم. چه اينكه يك مقدار از پيروزيها در زمان حيات رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بود يك مقدار هم بعد از ارتحال حضرت ﴿وَإِن مَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ در هر دو حال ﴿فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ﴾. بر تو جز تبليغ چيز ديگر نيست و حساب آنها به عهدهٴ ماست. از اين كريمه استفاده مي‌شود كه خداي سبحان گذشته از اينكه در آخرت كه يوم‌الحساب است به حسابها رسيدگي مي‌كند احياناً در دنيا هم ممكن است به حيات كسي خاتمه بدهد و به حساب آنها رسيدگي كند آن تعذيب را به عنوان يك حساب بداند كه در دنيا هم خداي سبحان عده‌اي را به حساب بكشاند. ﴿فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ﴾. اينكه فرمود ﴿فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ﴾ يعني تو تكليفي جز تبليغ نداري اين مضمون را در سورهٴ غاشيه و همچنين سورهٴ ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الأَعْلَي﴾([13] )، بيان فرمود. سورهٴ غاشيه هشتاد‌وهشتمين سوره است. در اواخر اين سوره از آيه 22 به بعد اين چنين آمده فرمود ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ﴾([14] ) تو فقط بايد يادآور باشي، خدا را به ياد اينها بياوري، اينها را تذكره بدهي، همين. ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ ٭ لَسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ﴾([15] ) تو كه سيطره و سلطنت بر اينها نداري. زمام اينها به دست من است كه خالق اينهايم. تو فقط مبلغ و مذكري پيام ما را به اينها برسان. هر كدام نپذيرفتند حسابشان با ماست ﴿إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ﴾([16] ) اين حصر كه تو فقط مذكري به اين صورت تبيين شده كه ﴿لَسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ﴾([17] ) تو كه بر اينها سيطره و سلطه نداري. تو فقط وظيفه‌ات تذكره و تبليغ است. اين ﴿إِلاَّ مَن تَوَلَّي وَكَفَرَ﴾([18] ) كه به صورت استثنا بيان شده بعضي بر آن‌اند كه اين استثناي منقطع است، بعضي نظرشان آن است كه اين استثنا از ضمير عليهم است، بعضي بر آن‌اند كه اين استثنا از ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ﴾([19] ) است. آنها كه مي‌گويند ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ ٭ لَسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ ٭ إِلاَّ مَن تَوَلَّي وَكَفَرَ﴾([20] ) كه اين استثناست از ذكر يعني اينها را متذكر كن مگر آنها كه ديگر حرف گوش نمي‌دهند. آنها كه روي برگردانند و كفر ورزيدند و حرف تو و موعظه در آنها اثر نمي‌كند ديگر تذكرهٴ آنها لازم نيست. زيرا تذكره براي معذرة الي الله است و اتمام حجت. وقتي معذرة الي الله شد و اتمام حجت شد و در اينها هيچ اثر نكرد ديگر تذكره لازم نيست.

 

سؤال ... جواب: بله؟

 

سؤال ... جواب: چون ﴿لَسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ﴾([21] ) بيان همان است. اگر يك امر زايدي بود فاصله بود بين مستثنا و مستثنيا منه ﴿إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ﴾([22] ) يعني چه؟ يعني تو بر اينها مصيطر و مسلط نيستي تو كارت جز تذكره چيز ديگر نيست. قهرا ﴿لَسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ﴾([23] ) جملهٴ اجنبي نخواهد بود. اگر يك بيان جدايي باشد يك مطلب تازه‌اي باشد مي‌شود اجنبي اما اگر بيان همان باشد ديگر اجنبي نيست.

 

﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ﴾([24] ) كار تو يادآوري است، تذكره است مگر آنهايي كه از تذكرهٴ تو سودي نبرند. آنهايي كه اعراض كردند و كفر ورزيدند و تذكرهٴ تو در آنها هيچ اثري نمي‌گذارد، ديگر بر تو تذكرهٴ آنها لازم نيست. ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ﴾([25] ) مگر كسي كه كفر ورزيد و روي برگرداند كه ديگر تذكرهٴ آنها لازم نيست. چون تذكره براي تبليغ است و معذرة الي ربكم و اين معذرة شد و اتمام حجت تبليغ هم به عمل آمد. البته نسبت به كفار و نسبت به كساني كه روي برگردانند ادامهٴ تذكره لازم نيست نه تذكرهٴ ابتدايي. تذكرهٴ ابتدايي به عنوان اتمام حجت لازم است ولو طرف فرعون باشد تا حجت تمام بشود و معذرتا الي الله باشد. لذا به موسي و هارون (عليهما السلام) فرمود ﴿فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّيِّناً لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَي﴾([26] ) كه اين اتمام حجت بشود. اين تذكرهٴ ابتدايي كه همان هدايت ابتداييست نسبت به كفار و طاغوتيان هست. اگر تذكره شد آنها بعد از تذكره ﴿تَوَلَّي وَكَفَرَ﴾([27] ) روي برگردانند و كفر ورزيدند ديگر ادامهٴ تذكره لازم نيست چون بي‌اثر است. اينجاست كه مي‌فرمايد ﴿وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلاً﴾([28] ) اينجاست كه مي‌فرمايد ديگر تذكرهٴ اينها لازم نيست چون بي‌اثر است. اينجاست كه مي‌فرمايد ﴿فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَي﴾([29] )، اگر ذكرا نافع است تذكره بده. و اما اگر شما يقينا مي‌دانيد اينجا تذكره نافع نيست او روي برمي‌گرداند و كفر مي‌ورزد، اينجا تذكره واجب نيست. بنابراين اگر ﴿إِلاَّ مَن تَوَلَّي وَكَفَرَ﴾([30] ) استثناي از ذكر باشد به اين مناسبت كه ﴿لَسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ﴾([31] ) يك جملهٴ جدايي نيست تا فاصله بين مستثنا و مستثنا منه خللي ايجاد كند، معنايش اين است كه ﴿فَذَكِّرْ﴾([32] )، تذكره بده مگر اين گروه را. يعني همگان را همواره متذكر بكن مگر اين گروه را كه ادامهٴ تذكره نسبت به اينها لازم نيست نه اصل تذكره. اگر اصل تذكره نباشد كه تولي معنا ندارد. معلوم مي‌شود كه اصل تذكره شده. اصل ارشاد و هدايت شده، او روي برگرداند، آن كفار روي برگرداندند، دربارهٴ آنها صادق است ﴿إِلاَّ مَن تَوَلَّي وَكَفَرَ﴾([33] ) اگر به كسي تذكره ندهند كه تولّي و روي برگرداندن معنا ندارد. روي برگرداندن فرع بر اصل تذكره است. پس اصل تذكره نسبت به همگان است. اگر يك عده‌اي عمداً كفر ورزيدند و اعراض كردند ديگر ادامهٴ ذكرا لازم نيست. اين توجيه اول.

اما بنابراين كه اين استثناي از ضمير عليهم باشد معنا اين است كه ﴿لَسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ﴾([34] ) بر اينها مسلط نيستي مگر بر كفاري كه رو برگرداندند تو بر اينها مسلطي، خداي سبحان تو را بر اينها مسلط مي‌كند، به قتال اينها مأمور مي‌شوي اينها را از بين مي‌بري و مستأصلشان مي‌كني. اين يك توجيه.

وجه سوم كه اين استثنا منقطع باشد، براي اينكه ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ﴾([35] ) تو كارت فقط تذكره است، مسلط نيستي، آنها كه از تذكرهٴ تو نفعي نبردند گرفتار عذاب الهي خواهند شد كه ﴿فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الأَكْبَرَ﴾([36] ) كه يك بيان جدايي است كه در حقيقت استثنا مي‌شود منقطع.

علي اي حال با آيه محل بحث سورهٴ رعد تناسب دارد براي اينكه در آنجا فرمود كار تو تبليغ است ولاغير. در اينجا هم حصر مي‌كند مي‌فرمايد كار تو تذكره است تو كه مسلط بر اينها نيستي. زمام اينها به دست رب العالمين است. آن كه بر اينها مسلط است رب العالمين است و رب العالمين هم بر اساس نظم كار مي‌كند در فرصت مناسب به حيات اينها خاتمه مي‌دهد. هم اينها را در دنيا معذب مي‌كند هم در آخرت. لذا فرمود: ﴿إِلاَّ مَن تَوَلَّي وَكَفَرَ﴾([37] ) كه ﴿فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الأَكْبَرَ﴾([38] ) خداي سبحان اينها را به عذاب اكبر معذب مي‌كند كه ناظر به عذاب قيامت است. عذاب دنيا هرچه هم باشد عذاب اكبر نيست زيرا ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ﴾([39] ) نه نشاطش نشاط اكبر است نه عذابش، عذاب اكبر. زيرا چيزي كه منقرض مي‌شود و از بين‌رفتني است عذاب اكبر نيست. وانگهي خيلي از علل و عوامل هست كه ممكن است از شدت عذاب بكاهد و مانند آن. لذا عذاب اكبر را قرآن كريم مخصوص قيامت كبرا مي‌داند مي‌فرمايد ﴿فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الأَكْبَرَ﴾([40] ). چه اينكه در سورهٴ اعلي يعني هشتادوهفتمين سوره يك سوره قبل از همين سورهٴ غاشيه است اين چنين فرمود: ﴿فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَي﴾([41] ) پس اصل تذكره واجب است اما در صورتي كه انسان احتمال تأثير بدهد. در جايي كه يقين به عدم تأثير هست تذكره لازم نيست.

 

سؤال ... جواب: آن بعد خواهد آمد.

 

سؤال ... جواب: نه اين جملهٴ ﴿إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ ٭ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُمْ﴾([42] ) را گذاشتيم براي ذيل آيه‌ محل بحث اين آيه محل بحث اين است كه ﴿فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ﴾ اين را با آن ﴿وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ﴾ بحث خواهيم كرد ان‌شاءالله.

در سورهٴ‌ اعلي فرمود ﴿فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَي﴾([43] ) تذكره بده اگر سودمند باشد يعني اگر قطع به عدم تأثير داري ديگر تذكره لازم نيست و البته مربوط به تذكرهٴ‌ بقاء تذكره است و ادامهٴ‌ تذكره است و الا اصل تذكرهٴ‌ بدوي به عنوان اتمام حجت و معذرة الي الله لازم است ولو نسبت به فرعون و لو نسبت به كسي كه در حد فرعون باشد بنابراين تذكره بقائاً وقتي لازم است كه سودمند باشد. ﴿فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَي﴾([44] ). لذا آن الا و تولي من كفر. مي‌تواند استثنا از اصل ذكر باشد، يعني تذكره بده انما انت مذكر اما الا و تولي من كفر چون كسي كه تولي و كفر تذكرهٴ تو به حال اينها سودمند نيست، وقتي سودمند نباشد لازم نيست چون در سورهٴ اعلي فرمود ﴿فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَي﴾ يعني ان لم تنفع الذكري لا يجب عليك التذكره ديگر. اگر تذكره سودي نداشته باشد واجب نيست. لذا در سورهٴ غايشه فرمود ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ ٭ لَسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ ٭ إِلاَّ مَن تَوَلَّي وَكَفَرَ﴾([45] ) كه اگر كسي تولي و كفر است ديگر تذكره بقائاً واجب نيست.

 

سؤال ... جواب: ﴿فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَي﴾ .

 

سؤال ... جواب: نعم و لكن لا تنسلخوا اِن اَن شرطيه، ﴿فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَي﴾. فرق بين الذكري و الانذار:‌ قال سبحانه و تعالي ﴿وَتُنذِرَ بِهِ قَوْماً لُّدّاً﴾([46] ). و لو انذار لا ينفعه. حيث قال في سوره يس ﴿لِيُنذِرَ مَن كَانَ حَيّاً وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَي الْكَافِرِينَ﴾([47] ) يعني ان الانذار لا ينجح و لا ينفع الا لمن كان حياً. و اما ههنا فقال ﴿فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَي﴾. يمكن ان يكون بمعني البيان لتأثير الذكري كه ان الذكري بطلعها نافعه الا انها لا تنفع ولا تنجح بالنسبه الا الكفار. ولكن ظاهر الان هو الشرطيه و ظاهر الشرطيه هو نفي مشروط بنفي شرط. يعني لا يجب عليك التذكره ان لم تنفع الذكري.

 

سؤال ... جواب: لا حيث قال ﴿سَيَذَّكَّرُ مَن يَخْشَي﴾([48] ) فلا تنفعه الذكري.

 

سؤال ... جواب: لا تنفعهم فلا يجب عليك التذكره بقاء لا حدوثاً.

 

سؤال ... جواب: لا يجب عليك التذكرة بقاءً .

 

سؤال ... جواب: ﴿وَخَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ﴾([49] ).

 

سؤال ... جواب: ان الذكر الاوليه ان التذكره الاوليه لتجب بالنسبه الي الجميع. حيث انها ذكري للعالمين. نذيراً للبشر. و اما بقاء فلا يجب تذكره لمن لا تنفعه التذكره. كم فرق بين الحدوث و البقاء. ان التذكره الابتدائية واجبه و لو كان المخاطب فرعون. حيث قال سبحانه و تعالي ﴿فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّيِّناً لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَي﴾([50] ) و اما في نهاية المرحلة فلا يجب تذكرة لانها لا ينفعه حيث انه تمت الحجة وقال ﴿وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلاً﴾([51] ). ﴿فَأَعْرِضْ عَن مَن تَوَلَّي عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ٭ ذلِكَ مَبْلَغُهُم مِنَ الْعِلْمِ﴾([52] ). فما معني الامر بالاعراض.

﴿فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَي﴾([53] ). تو اصل تذكره را مطرح كن اگر سودي داشته باشد. اين تذكره نسبت به كسي كه اهل خشيت است سود دارد ﴿سَيَذَّكَّرُ مَن يَخْشَي﴾([54] ) اما ﴿وَيَتَجَنَّبُهَا الأَشْقَي﴾([55] ) ‌آن انسان شقاوتمند از اين تذكره فاصله مي‌گيرد خب بعد چه مي‌شود ﴿الَّذِى يَصْلَي النَّارَ الْكُبْرَي﴾([56] ) اگر عذاب است مي‌فرمايد عذاب اكبر، اگر نار است مي‌فرمايد نار كبري. در سورهٴ غاشيه فرمود ﴿فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الأَكْبَرَ﴾([57] ) در سورهٴ اعلي مي‌فرمايد ﴿الَّذِى يَصْلَي النَّارَ الْكُبْرَي﴾ كه ﴿نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّاً﴾([58] ) آن مي‌شود نار كبرا. آن قيامت مي‌شود عذاب اكبر. ﴿الَّذِى يَصْلَي النَّارَ الْكُبْرَي ٭ ثُمَّ لاَ يَمُوتُ فِيهَا وَلاَ يَحْيَي﴾([59] ).

 

سؤال ... جواب: نه، آنها كه زايده گرفته‌اند زايده نمي‌گيرند مي‌گويند كه بيان خاصيت ذكراست كه تذكره اين است كه نافع باشد. تذكره بده «ان» براي تحقيق است براي اينكه تذكره سود دارد. يك چنين چيزي گرفتند.

 

و اما اگر ما آيه سورهٴ غاشيه را كه ﴿إِلاَّ مَن تَوَلَّي وَكَفَرَ﴾([60] ) استثناي از فذكر گرفتيم با آن مطابق در مي‌آيد. ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ ٭ لَسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ﴾([61] ) مگر كسي كه ﴿تَوَلَّي وَكَفَرَ﴾([62] ) ديگر تذكره بقائاً واجب نيست نه حدوثاً چون سودي ندارد. خب در اين آيه محل بحث در سورهٴ رعد اين چنين فرمود كه ﴿وَإِن مَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ آنچه كه بر توست تبليغ است ولاغير. تو مذكّري تو مبلّغي تو كه وكيل و مسيطر نيستي. انبيا هم بر قومشان اين معنا را نازل مي‌كردند كه ما بر شما مسلط نيستيم، وكيل هم نيستيم، ما مبلغيم و پيام الهي را مي‌رسانيم. آن گاه فرمود ﴿فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ﴾ حساب اينها به عهدهٴ رب اينهاست و آن من هستم. تو فقط مبلغي. اين معنا را در همان آيه سورهٴ غاشيه فرمود ﴿إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ﴾([63] ) تو فقط مذكري ﴿إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ ٭ لَسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ﴾([64] ) حساب اينها كه به تذكرهٴ تو توجه نكردند با ماست. ﴿إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ﴾ اولاً اينها با مردن به طرف ما برمي‌گردند نه نابود بشوند چون ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ﴾([65] ) پس مرگ اياب و رجوع الي الله است ﴿إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ﴾ آب يعني رجع، مئاب يعني مرجع. فرمود ﴿إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ﴾ پس اين طور نيست كه اينها وقتي مي‌ميرند از بين مي‌روند بلكه ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ﴾ پس هر كسي كه مي‌ميرد الي الله برمي‌گردد اين يك. و اين چنين نيست كه آنجا كه رفت رها بشود ﴿ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُمْ﴾([66] ). اين حسابي كه در سورهٴ غاشيه آمده ظاهرش اختصاص به قيامت كبرا دارد و اما اين حسابي كه در سورهٴ رعد مطرح شده آيه محل بحث سورهٴ رعد احياناً احتمال حساب دنيا هم خواهد داد براي اينكه فرمود ما چه در زمان حيات تو چه بعد از ارتحال تو ؟؟؟ كار تو فقط تبليغ است حساب اينها به عهدهٴ ماست ما گاهي حساب اينها را در دنيا مي‌رسيم گاهي در آخرت. اينكه فرمود ﴿وَإِن مَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ آن وعده‌هايي كه ما به اينها داديم كه اسلام را پيروز مي‌كنيم و اينها را سرنگون مي‌كنيم اگر اين وعده‌ها را در زمان حيات تو انجام داديم كه تو را از پيروزي مسلمين باخبر كرديم و صحنهٴ پيروزي اسلام را نشان تو داديم اين در اثر محاسبه‌اي است كه با اينها كرديم. يا اگر تو رحلت بكني بعد از ارتحال تو ما اين وعده‌ها را پياده بكنيم در اثر حسابي است كه ما با آنها تسويه كرديم ﴿وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ﴾ اين حساب را گاهي ما در دنيا گاهي در آخرت. معلوم مي‌شود كه گاهي خداي سبحان در دنيا ممكن است كه حساب اينها را بررسي كند، اين يك مطلب. مطلب ديگر اينكه فرمود ما اين وعده‌هايي كه داديم اين تهديدهايي كه كرديم بعضي از اينها را ممكن است در زمان حيات تو اجرا كنيم. اينكه در يك قسمت ديگر قرآن كريم فرمود ﴿وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ﴾([67] ) خدا هرگز با بود تو آنها را عذاب نمي‌كند يا اگر آنها اهل استغفار باشند خدا آنها را عذاب نمي‌كند، از اين آيه معلوم مي‌شود دو چيز است كه امان امت است، دو چيز است كه انسان را از عذاب الهي حفظ مي‌كند؛ يكي وجود مبارك رسول الله (صلّي الله عليه و آله و سلم) يكي هم استغفار مردم. كه بعد از ارتحال حضرت اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) در آن سخنراني‌اش فرمود كه مردم دو تا امان الهي از طرف خدا در زمين بود يكي وجود مبارك رسول الله (صلّي الله عليه و آله و سلم) و يكي هم استغفار كه خدا در قرآن فرمود ﴿وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ﴾([68] ) شما آن امان اول را از دست داديد. ديگر از محضر حضرت استفاده نمي‌كنيد. مواظب باشيد كه امان دوم را كه استغفار است آن را هم از دست ندهيد زيرا امتي كه از حضور مبارك رسول خدا محروم است و از فيض استغفار هم محروم است در امان نيست. اين در آن خطبه. از آن جملهٴ مباركهٴ قرآن استفاده مي‌شود كه تا حضرت حيات دارد خدا عذاب نمي‌كند. از اين آيه سورهٴ رعد كه محل بحث است استفاده مي‌شود كه ممكن است بعضي از عذابها را در زمان حيات رسول خدا اجرا بكند كه فرمود ﴿وَإِن مَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ جمعش آن است كه آن آيه دربارهٴ امت اسلامي است نه دربارهٴ كفاري كه در برابر مسلمين به مبارزه برخاستند. مسلمين بما انهم مسلمون اگر يك سلسله مشكلاتي داشتند گرفتار آن عذاب نمي‌شوند و گر نه آن عذاب به معناي محكوم شدن، سرنگون شدن، نظير آنچه كه در جنگ احزاب دامنگيرشان شده، نظير آنچه كه در جنگ بدر دامنگيرشان شده، نظير آنچه كه در ساير صحنه‌هاي نبرد دامنگير آنها شده، اينها عذاب الهي است كه فرمود ﴿قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ﴾([69] ).

 

سؤال ... جواب: البته اگر مخصوص آن عذابها باشد اين در زمان حضرت نيست ولو نسبت به كفار. نشده يعني.

 

بنابراين آنچه كه وعده مي‌دهد نسبت به مسلمين است كه اين دو چيز در عدل هم است؛ وجود مبارك حضرت و استغفار. اين عظمت بركت وجود حضرت را نشان مي‌دهد كه وجود عنصري حضرت در سطح عبادت مردم است كه به قدري وجود حضرت پربركت است كه در عرض عبادت مسلمين است.

 

سؤال ... جواب: آن يعني مسلمان بشوند.

 

سؤال ... جواب: بله خب ديگر آن ديگر مثل مسلمين‌اند ديگر.

 

از آن آيه استفاده مي‌شود اثر وجودي حضرت به قدري رفيع و بلند است كه در حد عبادت ماست. كه دو چيز امان‌اند يكي استغفار مردم، يكي وجود مبارك حضرت، ﴿وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ﴾([70] ) معلوم مي‌شود بركت وجودي حضرت در سطح استغفار امت است. اينكه در روايات طينت آمده كه ارواح شيعيان ما را از چيزي آفريدند كه تقريباً فاضل طينت ماست، يا از جايي كه خلاصه بدن ما را آفريدند، دلهاي اينها را آفريدند كه عرش اينها به منزلهٴ فرش ماست، تأييد مي‌كند اين مسئله را. در اين آيه وجود عنصري حضرت در اين نشئهٴ در حد عبادت و استغفار مسلمين است. اين قدر منشأ بركت است.

 

سؤال ... جواب: آنچه كه باعث پيروزي اسلام است با نداشتن همهٴ امكانات و شكست كفر و كفار است با داشتن همهٴ امكانات، نشانهٴ تعذيب الهي است. و گر نه احياناً با جنگهاي برابر و رو در رو يك اختلافي هم احياناً پيش مي‌آيد. اما مسلمين با فاقد بودن همهٴ امكانات كفار با داشتن همهٴ امكانات و تداركات مسلمين پيروز بشوند آنها شكست بخورند، اين است كه قرآن كريم فرمود ﴿لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ﴾([71] ) كذا و كذا، فرمود ﴿وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِى الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ﴾([72] ) فرمود آن صحنه را به ياد بياوريد شما گروه كمي بوديد از هر طرف خطر اينكه شما را بگيرند مثل اينكه يك كركس يك جوجه‌اي را مي‌گيرد ﴿وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِى الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ﴾ اختطاف و تخطف يعني ربودن ‌وقتي اين شاهين و كركس در فضا پر مي‌كشد يك جوجه بچه‌اي را مي‌بيند و مي‌آيد اين را مي‌گيرد مي‌گويند اختطاف كرده. فرمود آن كركسها و شاهينها از هر طرف پر كشيده بودند شما يك موجودات بي‌بال و پري بوديد در اين زمين افتاده بوديد مي‌ترسيديد كه اين شاهين‌ها و كركس‌ها شما را تخطف كنند. ما به شما پر و بال داديم ديگر، پر و بال اينها را هم كنديم. اين مي‌شود معجزه ﴿وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِى الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُم بِنَصْرِهِ﴾([73] ) اين جريان پيروزي اعجازآميز مسلمين است نسبت به كفار. اين آيه سورهٴ انفال آيه 26 فرمود ﴿وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِى الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ﴾([74] ) از هر طرف مي‌ترسيديد كه اين كركسها و اين شاهين‌ها شما را تخطف كنند اختطاف كنند، بربايند. ﴿فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾([75] ) اين مي‌شود، پيروزي‌هاي اعجازآميز.

 

سؤال ... جواب: چرا ديگر. (بعض الذي نعدهم) چون قبلاً

 

سؤال ... جواب: چون خب آن هم عذاب است ديگر. چون در جنگهاي رو در رو هر كدام ﴿وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَي﴾([76] ) اما در جنگهاي نابرابري كه انبيا مبتلاي آن طاغوتيان بودند اين پيروزي‌اش با اعجاز همراه بود. براي اينكه نابرابر بود. در همين سورهٴ رعد قرآن كريم اينها را تهديد كرده بود فرموده بود كه آيه 31 همين سورهٴ رعد كه قبلا بحثش گذشت فرمود ﴿وَلاَ يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيباً مِن دَارِهِمْ حَتَّي يَأْتِىَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾([77] ) بعد هم به دنبال اين در آيه محل بحث فرمود ﴿أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللَّهُ يَحْكُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَهُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾([78] ) كه بحثش بعد مي‌آيد. مي‌فرمايد مگر اينها نمي‌بينند كه هر روز ما در گوشه و كنارهٴ زمين اينها را مي‌گيريم. اسلام و مسلمين دارند پيشروي مي‌كنند. اين قسمت زمينشان، آن قسمت زمينشان آن قسمت فرمينشان را فاتحان اسلامي دارند فتح مي‌كنند، كه ﴿أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِى الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا﴾ پس معلوم مي‌شود پيشروي اسلام به عنوان ﴿نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْخواهد بود. پس ﴿فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ﴾ آن گاه در آيه بعد دليل اقامه مي‌كند كه اين چنين نيست كه ما همهٴ تهديدها را گذاشته باشيم براي قيامت يا همهٴ تهديدها را گذاشته باشيم براي بعد از ارتحال حضرت. نه بعضي از تهديدها را در زمان وجود مبارك حضرت هم انجام داديم كه ﴿أَوَ لَمْ يَرَوْا﴾([79] ).

 

«و الحمد لله رب العالمين»

 


[1] الرعد/سوره13، آیه38 .
[2] الرعد/سوره13، آیه38 .
[3] الرعد/سوره13، آیه38 .
[4] الرعد/سوره13، آیه39 .
[5] الرعد/سوره13، آیه39 .
[6] الرعد/سوره13، آیه39 .
[7] هود/سوره11، آیه32 .
[8] الرعد/سوره13، آیه38 .
[9] الرعد/سوره13، آیه8 .
[10] الرعد/سوره13، آیه38 .
[11] انعام/سوره6، آیه67 .
[12] الرعد/سوره13، آیه38 .
[13] اعلی/سوره87، آیه1 .
[14] غاشیه/سوره88، آیه21 .
[15] غاشیه/سوره88، آیه21 و22 .
[16] غاشیه/سوره88، آیه21 .
[17] غاشیه/سوره88، آیه22 .
[18] غاشیه/سوره88، آیه23 .
[19] غاشیه/سوره88، آیه21 .
[20] غاشیه/سوره88، آیه21 و22 و23.
[21] غاشیه/سوره88، آیه22 .
[22] غاشیه/سوره88، آیه21 .
[23] غاشیه/سوره88، آیه22 .
[24] غاشیه/سوره88، آیه21 .
[25] غاشیه/سوره88، آیه21 .
[26] طه/سوره20، آیه44 .
[27] غاشیه/سوره88، آیه23 .
[28] مزمل/سوره73، آیه10 .
[29] اعلی/سوره87، آیه9 .
[30] غاشیه/سوره88، آیه23 .
[31] غاشیه/سوره88، آیه22 .
[32] اعلی/سوره87، آیه9 .
[33] غاشیه/سوره88، آیه23 .
[34] غاشیه/سوره88، آیه22 .
[35] غاشیه/سوره88، آیه21 .
[36] غاشیه/سوره88، آیه24 .
[37] غاشیه/سوره88، آیه23 .
[38] غاشیه/سوره88، آیه24 .
[39] نساء/سوره4، آیه77 .
[40] غاشیه/سوره88، آیه24 .
[41] اعلی/سوره87، آیه9 .
[42] غاشیه/سوره88، آیه25 و26 .
[43] اعلی/سوره87، آیه9 .
[44] اعلی/سوره87، آیه9 .
[45] غاشیه/سوره88، آیه21 و22 و23.
[46] مریم/سوره19، آیه97 .
[47] یس/سوره36، آیه70 .
[48] اعلی/سوره87، آیه10 .
[49] یس/سوره36، آیه11 .
[50] طه/سوره20، آیه44 .
[51] مزمل/سوره73، آیه10 .
[52] نجم/سوره53، آیه29 و30 .
[53] اعلی/سوره87، آیه9 .
[54] اعلی/سوره87، آیه10 .
[55] اعلی/سوره87، آیه11 .
[56] اعلی/سوره87، آیه12 .
[57] غاشیه/سوره88، آیه24 .
[58] توبه/سوره9، آیه81 .
[59] اعلی/سوره87، آیه12 و13.
[60] غاشیه/سوره88، آیه23 .
[61] غاشیه/سوره88، آیه21 و22 .
[62] غاشیه/سوره88، آیه23 .
[63] غاشیه/سوره88، آیه25 .
[64] غاشیه/سوره88، آیه21 و22 .
[65] بقره/سوره2، آیه156 .
[66] غاشیه/سوره88، آیه26 .
[67] انفال/سوره8، آیه33 .
[68] انفال/سوره8، آیه33 .
[69] توبه/سوره9، آیه14 .
[70] انفال/سوره8، آیه33 .
[71] توبه/سوره9، آیه25 .
[72] انفال/سوره8، آیه26 .
[73] انفال/سوره8، آیه26 .
[74] انفال/سوره8، آیه26 .
[75] انفال/سوره8، آیه26 .
[76] طه/سوره20، آیه64 .
[77] الرعد/سوره13، آیه31 .
[78] الرعد/سوره13، آیه41 .
[79] الرعد/سوره13، آیه41 .