درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

63/01/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر/سوره رعد/آیه 37

 

﴿وَكَذلِكَ أَنزَلْنَاهُ حُكْماً عَرَبِيّاً وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم بَعْدَ مَا جَآءَكَ مِنَ العِلْمِ مَالَكَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ وَاقٍ﴾(۳۷)

 

بحث در اين آيه كريمه در دو مقام خلاصه مي‌شد مقام اول راجع به صدر آيه بود، كه قرآن را به عنوان اينكه حكم عربي است و به عنوان حكم عربي نازل شده است بيان مي‌فرمود كه از لحاظ محتوا حكمت است و حكم، و از لحاظ لفظ عربي است و مقام ثاني اين بود كه اگر اهواي افراد غير معتقد به وحي قبول بشود بعد از اينكه وحي آسماني به عنوان علم قطعي رسيده است، آن چنان عذابي از خداي سبحان مقرر مي‌شود كه هيچ ولايتي و هيچ حراستي نصيب كسي كه دست به اين كار زده است نمي‌شود.

مقام ثاني خطاب به وجود مبارك حضرت رسول (صلّي الله عليه وآله وسلم) كه فرمود: ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم بَعْدَ مَا جَآءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَكَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ وَاقٍ﴾ اگر اين تبعيت،‌ تبعيت عملي باشد، خطاب به همه خواهد بود و مي‌شود گفت كه ظاهر خطاب متوجه حضرت است و محتواي خطاب متوجه امت. اگر اهوا و اميال آنها اين بود كه رسول خدا بعضي از مقررات وحي را تغيير بدهد يا تبديل بكند اين خطاب لفظاً و معناً متوجه حضرت است، نمي‌شود گفت از باب «اياك اعني واسمعي» نازل شده است زيرا اين پيشنهاد را به غير حضرت نمي‌دادند به غير حضرت نمي‌گفتند شما اين مواد قانوني را اين آيات را عوض كنيد يك وحي ديگر يك قرآن ديگر بياوريد. و قرآن كريم هم اين تهديد را اعلام كرد كه هر كس وحي خدا را بخواهد كم و زياد كند هرگز از عذاب الهي نمي‌رهد و خداي سبحان به او مهلت هم نخواهد داد. اين تغيير وحي و افتراي بر خدا يك گناهي نيست نظير ديگر گناهان كه فقط در قيامت كيفر داده بشود نه در دنيا و در قيامت كيفر داده خواهد شد.

سر اينكه مشركين و همچنين بعضي از اهل كتاب پيشنهاد تغيير و تبديل را به حضرت مي‌دادند يا مايل بودند كه حضرت بعضي از مواد قانوني قرآن كريم را عوض كند، اين بود كه هم خودشان دست به اين خلاف مي‌زدند، هم از احبار و رهبانهاي يهود اين كار را سراغ داشتند، هم خودشان آيات الهي را تحريف مي‌كردند، هم ديده بودند كه علماي يهود با گرفتن يك رشوه دست به اين كار مي‌زنند، وحي را تغيير مي‌دهند. آنچه كه خود مي‌كردند يا از ديگر علما و احبار و رهبانان يهود سراغ داشتند همان را پيشنهاد مي‌دادند. و اين تنها دربارهٴ قران كريم نبود نسبت به انبياي ديگر هم مسئله افترا را به عنوان تهمت نسبت مي‌دادند در سورهٴ.

 

سؤال ... جواب: بله ديگران را كه آيات ديگر به صراحت مخاطب قرار داد، اما اين گناه، گناهي نيست كه از ديگران بر بيايد. ديگري كه به عنوان يك فرد ساده از امت به حساب مي‌آيد، اين نمي‌تواند بگويد اوحي الي كذا و كذا. او نمي‌تواند قرآن را عوض كند آن وحي نازل شده را كتمان كند يا وحي نازل نشده را به عنوان افترا به خداي سبحان نسبت بدهد. گناه، يك گناهي است كه مخصوص انبياست و آنها منزه اند و دست به چنين گناهي نمي‌زنند و الا اصل پيروي عملي مربوط به همه است.

 

سؤال ... جواب: آنهايش كه بله اما فريد

 

سؤال ... جواب: درست است اما افترا يعني يك چيزي را به حساب وحي آوردن يعني انسان بگويد اوحي الي انّه كذا و كذا. اين را يك فرد عادي نمي‌تواند بگويد مگر اينكه ادعاي نبوت بكند مثل مسيلمه و مانند آن تا دعوي نبوت.

 

سؤال ... جواب: بله اين اطاعت عملي، تبعيت عملي منهيّ عنهاست براي همه، تبعيت عملي، اما پذيرش پيشنهاد آنها كه در سوره يونس آمده بود ﴿بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذَا أَوْ بَدِّلْهُ﴾([1] )،‌ اين پيشنهاد را به افراد عادي كه نمي‌دادند. آنآ سيكمن پو اين كاري نبود كه افراد عادي هم بتوانند انجام بدهند. اصل اين عمل كه دست به تحريف مي‌زدند از مردم عادي بعيد نبود هم خودشان اين كار مي‌كردند هم از علماي يهود سراغ داشتند. در سورهٴ بقره (آيه 75 و79) اين است:‌ ﴿أفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ﴾([2] )، شما طمع داريد كه اينها ايمان بياورند؟ ﴿وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾([3] )، شما طمع داريد اينها ايمان بياورند در حالي كه اينها وحي را شنيدند فهميدند مع ذلك تحريف كردند. ﴿ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾([4] )، اين كار منافقانهٴ منافقين است آن گاه در آيه 79 (فرمود): ﴿فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ﴾([5] )، واي به حال كساني كه يك سلسله مطالب را مي‌نويسند و به حساب وحي مي‌آورند مي‌گويند اين وحي خداست ﴿فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ﴾([6] )،‌ سخن خود را مي‌نويسند كلام خود را مي‌نويسند به خدا نسبت مي‌دهند ﴿ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللهِ﴾([7] )،‌ منظورشان چيست؟ منظورشان فراهم كردن ثمن قليل است. ثمن قليل نه يعني مال كم، چون دنيا قليل است اگر همهٴ دنيا را هم مي‌گرفتند كم بود ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ﴾([8] )، اگر به اينها همهٴ اين كوهها طلا را هم مي‌دادند باز اينها ﴿فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ﴾([9] )، چون ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ﴾([10] )، چيزي كه رفتني است و از بين رفتني است كم است. و چيزي كه با جان آدم ارتباط ندارد كم است، چيزي كه بيرون از ذات آدم است و فقط در يك تماس عرضي انسان از آن لذت مي‌برد اين ﴿مَتاعُ﴾ قليل است. ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ﴾([11] )، اينها اگر همهٴ دنيا را هم مي‌گرفتند باز قليل بود چه اينكه آن رشوه‌هاي سنگيني هم كه گرفتند خداي سبحان از آن مالها به عنوان مال قليل ياد مي‌كند. ﴿لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً﴾([12] )، كه اين لام عاقبت است يعني پايان كارشان اين است كه آن ﴿مَتاعُ﴾ آسماني را فروختند يعني دين را فروختند بهاي اندك گرفتند. ﴿ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ﴾([13] )، پس اين كار را مي‌كردند. خودشان اين كار را مي‌كردند از علماي يهود هم سراغ داشتند آن را در سورهٴ مائده بيان مي‌كند. در سورهٴ مائده آيه 41 به بعد اين است، فرمود: عده‌اي كه در محضرتو مي‌آيند براي اين است كه خلاصهٴ‌ خبر را بفهمند و گزارش بدهند نه براي اينكه از وحي چيزي باخبر بشوند. ﴿وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ﴾([14] )، اينها مي‌آيند جاسوسانه شركت مي‌كنند تا حرفها را ببرند به كساني كه در مجلس حضور نداشتند برسانند. ﴿يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ﴾([15] )، بعد از اينكه مواضع اين كلام روشن شد كه اين كلمات بايد در كجا قرار بگيرد، اينها را تحريف مي‌كردند، تغيير مي‌دند جاهاي اينها را عوض مي‌كردند. آن وحي الهي را كه در تورات و انجيل بود، جاب جا مي‌كردند بعد به ديگران مي‌دادند مي‌گفتند اين عصاره وحي موسي و عيسي است اين را ببريد در مجلس پيامبر اسلام اگر برابر اين سخن گفت نظر داد، قبول كنيد اگر مخالف اين نظر داد رد كنيد. ﴿يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ﴾([16] )، آن گاه به ارباب رجوع مي‌دادند. مي‌گفتند‌ ﴿يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا﴾([17] )، مي‌گفتند برويد در مجلس مسلمين اگر رهبر اسلامي حرفي برابر اين نوشته زد، بپذيريد اگر مخالف اين گفت نپذيريد. ﴿يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا﴾([18] )، آن گاه فرمود: ﴿وَمَن يُرِدِ اللهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللهِ شَيْئاً أولئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِى الدُّنْيَا خِزْىٌ وَلَهُمْ فِى الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيم﴾([19] )، آنهايي كه دست به تحريف وحي الهي مي‌زنند، دل آنها پاك نيست خدا آن توفيق را نداد كه اينها دلشان را تطهير كنند. قهرا دل آلوده است وقتي دل آلوده شد، تعبير قرآن كريم در مورد ديگر اين است كه شما چيزي به احبار و رهبان يهود ندهيد ﴿وَتُدْلُوا بِهَا إِلَي الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقاً مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ﴾([20] )، اين در سورهٴ نساء يا آل‌عمران هست. فرمود: اگر آنها اين چنين‌اند كه دلشان طاهر نيست، شما كاري نكنيد كه مالي به آنها بدهيد تا ادلا كنيد به وسيلهٴ‌ ادلا يك مقدار مال حرام گيرتان بيايد. تعبير ادلا دربارهٴ رشوه به اين مناسبت است كه فرمود: ﴿وَتُدْلُوا بِهَا إِلَي الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقاً مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ﴾([21] )، در آنجايي كه فرمود: ﴿وَلاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ﴾([22] )، در آن مضمون اين بيان را هم دارد كه به حاكمان به احبار و علماي يهود و مانند آنها مالي ندهيد كه ادلا كنيد. ادلا القاء الدلو في البئر است. وقتي انسان دلو را در چاه مي‌اندازد، مي‌گويند ادلي دلوه ادلا القاي دلو در بئر است. در قرآن كريم فرمود: اينها كه رشوه‌بگيرند قلبشان آلوده است در آن آيه فرمود شما اين دلوها را درون اين چاه نكنيد كه يك مشت لجن گيرتان بيايد.

 

جواب سؤال: بله.

بله سورهٴ مباركهٴ بقرهٴ آيه 188 ﴿وَلاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ﴾([23] )، مالتان را نه به باطل به دست بياوريد نه به باطل صرف كنيد. ﴿وَتُدْلُوا بِهَا إِلَي الْحُكَّامِ﴾([24] )، كه اين تدلوا عطف بر تأكلوا لذا مجزوم شد به لاي ناهيه و نونش حذف شد ﴿وَتُدْلُوا يعني لا تدلوا بها يعني به اين اموال الي الحكام.

 

﴿لِتَأْكُلُوا فَرِيقاً مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ﴾([25] )، مبادا ادلا بكنيد تا يك مشت مال مردم گيرتان بيايد. اين مال مردم كه به وسيلهٴ ادلا گيرتان آمد، چيزي به حاكم يا والي رشوه داديد، مثل آن است كه يك دلوي را انداختيد در چاه يك مشت لجن در آمد و شما خيال مي‌كنيد اين مال است. بگذاريد در اين چاه پوشيده باشد، كه بويش مردم را آزار نكند تا يوم القيامه معلوم بشود كه اين چه بوي بدي داشت. فرمود اين دلو را نيندازيد در اين چاه چيزي گيرتان نمي‌آيد. معلوم مي‌شود كسي كه در درونش اين‌كاره است يك چاهي بيش نيست. الان سر اين چاه پوشيده است وقتي مرد سر اين چاه باز مي‌شود آن گاه معلوم مي‌شود بوي عالم بي‌عمل چه مي‌كند. جهنمي‌ها را هم مي‌رنجاند. چون در جهنم، جهنمي‌ها هم متأذّي‌اند از بوي عالم بي‌عمل. در آيه محل بحث سوره مائده، فرمود: ﴿أولئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ﴾([26] )، خدا آن توفيق را نداد كه دلهاي اينها را تطهير كند. پس دل اينها تطهير شده نيست. در سورهٴ بقره هم فرمود: شما يك مشت مال را به وسيلهٴ اينها نگيريد. شما اگر يك قدري مال داديد مثل يك دلوي است كه در چاه فرو كرديد. اين كنيف منزل اين چاه فاضلاب اين چاه آلوده اين يك مشت لجن در دلوتان مي‌ريزيد چيز ديگر نيست. اگر در همان بيان مبارك حضرت امير (سلام‌الله‌عليه) كه فرمود: «طارق طرقنا»([27] )، من ديدم شبانه يك كسي آمد و يك چيزي هم كنار لباسش بسته‌اي به من نشان داد و بعد فهميدم چيزي به همراه آورده گفتم يا صله است يا صدقه است يا زكات است اينها كه به ما نمي‌رسد و اگر منظور ديگري داري يعني خلاصه اگر صله و صدقه و زكات و امثال ذلك نيست لابد رشوه است،‌ اگر منظور ديگري داريد، «امختبط»([28] )، تو آدم ديوانه‌اي!. آن گاه فرمود آنچه كه به همراه توست از اين حلواي شيرين، مثل آن است كه افعي يك غذايي را بخورد، قي بكند، قي كردهٴ افعي را كسي به‌صورت خمير دربياورد. هيچ آدم عاقلي مگر قي كردهٴ افعي را مي‌خورد. اين باطن آن عمل است ديگر. اين طور نيست كه حضرت ـ‌معاذالله‌ـ شاعرانه اغراق گفته باشد كهآآكمس كسميشنب . كلام معصوم كه منزه از قول شعري است كه. اين باطن عمل حرام و مال حرام همين است ديگر. چيز ديگر نيست كه آن وقت اگر كسي با اين مال ارتزاق كرد، مي‌شود مي‌شود كنيف مي‌شود يك چاه. اگر كنيف شد ديگري آمد چيزي از او خواست مثل اينكه دلوي انداخت در كنيف. خب اگر انسان ادلا كند دلو بگذارد در يك چاه فاضلاب خب چه درمي‌آيد؟ مرحوم كليني (رضوان‌الله‌عليه) نقل مي‌كند كه فرشتگان كه اعمال عباد را مي‌نويسند، آن اعمال ظاهره را مي‌بينند و مي‌نويسند. آن نيتها و اعمال دروني را كه انسان انجام نداد،‌ ‌آن را از كجا مي‌فهمند تا بنويسند؟ اين ظاهراً در روضهٴ كافي است اين جلد هشتم از اين هشت جلد كافي شريف است. اگر در جلد دوم نباشد در جلد هشتم است به نام روضهٴ‌ كافي. حضرت فرمود آيا بوي روضه و بوي كنيف يكسان است است؟ روضه يعني باغ. فرمود مگر نه است كه اگر شما عبور مي‌كنيد يك بوي خوبي به مشام شما رسيد مي‌فهميد ايجا باغ است و گل و ريحان دارد. و اگر عبور كرديد بوي بدي به شامهٴ شما رسيد مي‌فهميد اينجا كنيف است و چاه است. مگر انسان با بو نمي‌تواند بفهمد كجا باغ است و كجا كنيف؟ عرض كرد چرا. فرمود: با بو فرشته‌ها مي‌فهمند كه اين شخص در درونش باغ است يا كنيف. سبحان الله و تعالي. اين است كه در اين كريمه فرمود: شما مواظب باشيد اگر يك چيزي به عنوان رشوه داديد يك دلو لجن گيرتان مي‌آيد بگذاريد آن چاه سرش پوشيده باشد شما متأذي نشويد تا يك روزي كه بالاخره اسرار ﴿يَوْمَ تُبْلَي السَّرَائِرُ﴾([29] )، اين اسرار مي‌رود كنار روشن مي‌شود تا آن روز معلوم بشود كه چه كسي خوشبو است و چه كسي بدبو. در اين جا اگر در سورهٴ مائده فرمود: ﴿لَمْ يُرِدِ اللهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ﴾([30] )، به دنبالش هم فرمود: ﴿لَهُمْ فِى الدُّنْيَا خِزْىٌ وَلَهُمْ فِى الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيم﴾([31] )، در سورهٴ بقره فرمود شما ادلا نكنيد. دلو نيندازيد در اين چاه. اينها اين گونه‌اند.

آن گاه در همين سورهٴ‌ مائده كه فرمود اينها احكام الهي را تغيير مي‌دهند بعد به ديگران مي‌گويند كه اگر برابر با اين احكام رهبر اسلامي چيزي گفت، قبول كنيد و الا نه. پس تحريف و تغيير ما انزل الله در حد عمل هم سيرهٴ منافقين بود هم از احبار و رهبان اهل كتاب ديده بودند آن گاه مي‌آيند پيشنهاد مي‌دهند كه شما اين را عوض كنيد. آيات را تغيير بدهيد اين كاري بود مي‌كردند و اين كاري بود سابقه‌دار. گفتند: ﴿ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذَا أوْ بَدِّلْهُ﴾([32] )، كه در سورهٴ‌ يونس بود. اگر مشركين دربارهٴ دين يك سلسله كارهايي مي‌كردند به دست همان احبار و رهبان يهود بود ديگر. آن گاه در همين سورهٴ مائده آيه بعدش فرمود آيه 43 اين است كه ﴿وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللهِ﴾([33] )، تو را حكم قرار بدهند در حالي كه تورات پيش اينهاست حكم خدا هم در تورات بيان شده. اينها به محكمهٴ تو مراجعه مي‌كنند به اميد اينكه يك حكم دلپسند آنها صادر كني. ﴿وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَمَا أُوْلئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ﴾([34] )، آن گاه در همين سورهٴ مائده آيه 49 كه در بحث ديروز اشاره شد خداي سبحان رسولش را هشدار مي‌دهد كه بدان اينها اين گونه‌اند. اينها حاضرند وحي الهي را عوض كنند تا به آن مطامع برسند. ﴿وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللهُ﴾([35] )، بپرهيز كه مبادا يك وقتي ـ‌معاذ الله‌ـ پايت را بلغزانند بعضي از وحي را كم و زياد كني. اين هشدار است به پيامبر. ﴿وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أنزَلَ اللّهُ إِلَيْكَ فَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أنَّمَا يُرِيدُ اللّهُ أن يُصِيبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيراً مِنَ النّاسِ لَفَاسِقُونَ﴾([36] )، آن گاه اصل اين كار را به عنوان يك خطر قطعي به پيامبر گوشزد كرد پيامبر هم به امت گفت. گفت من اهل فريه بستن نيستم. چون من مي‌دانم كه فريه بستن به خدا چه كيفر نابخشودني در پيش دارد. آن را در سورهٴ احقاف بيان كرده. در سورهٴ احقاف اين چنين فرمود آيه هشتم از سورهٴ احقاف هشتم و نهم ﴿أمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ﴾([37] )، اينها گفتند تو اين آياتي كه نازل كردي از خودت آوردي افترا بستي به خدا ـ‌معاذالله‌ـ، يعني سخنان خود را به عنوان كلام الله بر مردم تحميل كردي. ﴿أمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلاَ تَمْلِكُونَ لِي مِنَّ اللَّهِ شَيْئاً﴾([38] )، اگر من دست به اين كار مي‌زدم مستحق يك عذابي بودم كه از هيچ كدام شما قدرت حمايت ساخته نبود. اين همان ﴿مَالَكَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ وَاقٍ است. اين همان ﴿مَا لَكَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ﴾([39] )، است. فرمود من اگر دست به يك چنين كاري مي‌زدم مستحق عذابي مي‌شدم كه از احدي از شما حمايت ساخته نبود چون من مي‌دانم. اين مسئلهٴ وحي و دين امري نيست كه خداي سبحان دربارهٴ آن به عنوان مهلت مي‌دهيم تا اينكه چند صباحي بگذرد بلكه توبه كند، اين طور نيست. و اگر كسي چيزي را به نام دين به مردم رساند تنها يك جاي قرآن است كه خداي سبحان آن لطف و رحمت خاصهٴ خود را عرضه مي‌كند مي‌فرمايد من خودم توبهٴ او را قبول مي‌كنم اما در صورتي كه ﴿تَابُوا وَأصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾([40] )، آن كار هم كار بسيار سختي است كه اگر كسي يك مطلب خلافي را گفت آن شهامت را داشته باشد به مردم بگويد مردم يا من نفهميدم يا شيطان مرا اغوا كرد و عمدا خلاف گفتم. آن كار هر كسي نيست. آن شهامت كه انسان بگويد من نفهميدم در طول تاريخ شايد قرنها بگذرد تا يك عالمي پيدا بشود اين طور بر نفسش مسلط باشد. آن مقدور همه نيست. لذا قرآن كريم فرمود اگر كسي حكمي را بر خلاف گفت بعد هم ﴿تَابُوا وَأصْلَحُوا وَبَيَّنُوا﴾([41] )، هم توبهٴ عملي كرد هم وظايف فرديش را انجام داد هم اصلاح كرد آنچه را كه قبلا فاسد كرد هم به مردم رساند و بيان كرد، ﴿فَأُولئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾([42] )، اينجاست كه توبه را به خود نسبت مي‌دهد در بقيهٴ موارد ﴿وَأَنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾([43]﴿يَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الْصَّدَقَاتِ﴾([44] )، و امثال ذلك است. تنها اينجاست كه مي‌فرمايد من بر آنها توبه مي‌كنم، تائبم، يعني رجوع مي‌كنم بر اينها. ﴿فَأُولئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾([45] )، البته كاري به اين دشواري كم اتفاق مي‌افتد كه انسان به مردم بگويد من نفهميده بودم. تا آنجا كه ممكن است و زنده است سعي مي‌كند حرفهايش را توجيه كند. اين است كه جهاد نفس مي‌شود جهاد اكبر اين است. در اين سورهٴ احقاف رسول خدا فرمود از طرف خداي سبحان مأمور شد كه اين چنين بگويد ﴿قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ﴾([46] )، اگر من افترا بستم مي‌دانم چه بلايي به سر من مي‌آيد و مي‌دانم كه از هيچ كدام شما ساخته نيست آن روز از من حمايت كنيد ﴿فَلاَ تَمْلِكُونَ لِي مِنَّ اللَّهِ شَيْئاً﴾([47] )، چه مي‌كنيد شما براي من؟! ﴿فَلاَ تَمْلِكُونَ لِي مِنَّ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِيضُونَ فِيهِ كَفَي بِهِ شَهِيداً بَيْنِى وَبَيْنَكُمْ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ﴾([48] )، بنابراين آنچه كه خداي سبحان به عنوان تهديد فرمود ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم بَعْدَ مَا جَآءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَكَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ وَاقٍ﴾ ‌همان بيان را در سورهٴ احقاف رسولش مي‌گويد كه اگر من افترا ببندم ﴿فَلاَ تَمْلِكُونَ لِي مِنَّ اللَّهِ شَيْئاً﴾([49] )، و اين معنا همان طوري كه در همين سورهٴ احقاف آيه بعدش آيه نه اين چنين است كه ﴿قُلْ مَا كُنتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ﴾([50] )، من يك پيامبر بي‌سابقه نيستم پيامبر نوظهور نيستم قبل از من انبيايي آمدند و اين سنت الهي بود كه رسالت را براي هدايت مردم ذخيره كند انبياي ديگر هم همين حرف را مي‌زدند. به نوح گفتند تو افترا بستي گفت من اگر افترا مي‌بستم ﴿فَعَلَيَّ إِجْرَامِي﴾([51] )، ‌من اگر مجرم باشم اين جرم من عليه من است. از هيچ كدام شما حمايت ساخته نيست. آن را در سورهٴ‌ هود بيان فرمود. آيه 35 سورهٴ هود فرمود ﴿وَلاَ يَنفَعُكُمْ نَصْحِي إِنْ أرَدْتُّ أَنْ أَنصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ٭ أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي وَأَنَا بَرِي‌ءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ﴾([52] )، اگر اين تتمهٴ جريان نوح (سلام الله عليه) ‌باشد گفتهٴ اوست و اگر مربوط به حضرت رسول باشد كه همان مطلب است. آنها اين ام، ام منقطعه است به معناي بل، ام يقولون يعني بل يقولون حرفشان اين است كه اينها را تو افترا بستي ﴿أمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ﴾([53] )، يعني بل يقولون. ﴿قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي﴾([54] )، ‌اين طور نيست كه عفو بشود يا از احدي از شما شفاعت و نصرت و ولايت ساخته باشد من از عذاب برهم اين چنين كه نيست. و آدم عاقل دست به اين كار نمي‌زند. دست به كاري بزند كه عذابش قطعي و ولايت و نصرت و حمايتش هم مقطوع العدم، ﴿أمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي وَأَنَا بَرِي‌ءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ﴾([55] )، بنابراين اين چنين نيست كه از تغيير وحي خداي سبحان بگذرد و اين پيشنهادها را به حضرت مي‌دادند. قهرا ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم مستقيماً خطاب متوجه حضرت است. پس اين طور نيست كه از باب «إياك أعني وأسمعي» باشد. و اگر رواياتي دارد كه قرآن به «إياك أعني» نازل شده است اين دربارهٴ آن مسائلي است كه يا جهات مشترك است يا مخصوص امت است اما دربارهٴ يك مسائلي كه مخصوص خود حضرت است ديگران اصلاً مطرح نيستند چگونه تهديد متوجه ديگران خواهد شد. جمله‌اي در طي بحث ديروز مانده بود در همان سورهٴ اسراء كه خداي سبحان سخت تهديد كرده بود رسولش را فرمود ﴿لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً﴾([56] )، آيه 75 سورهٴ اسراء ﴿إِذاً لأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيراً﴾([57] )، تو اگر دست به چنين كاري مي‌زدي يعني نزديك بود كه ميل كم پيدا كني به طرف اين گروه پيشنهاددهندهٴ تحريف، ﴿لأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ﴾([58] )، دو برابر عذاب دنيا دو برابر عذاب آخرت. چون كسي كه در محيط وحي است اگر خلاف بكند عذابش دو چندان است چه اينكه اگر وفاق بكند ثواب او دو چندان. در سورهٴ احزاب به اهل بيت حضرت مي‌فرمايد ﴿لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ﴾([59] )، اگر راه ثواب رفتيد پاداشتان دو برابر و اگر راه خلاف را طي كرديد كيفرتان دو برابر. شما يك حساب شخصي داريد يك حساب داريد كه حيثيت بيت وحي را بايد حفظ بكنيد. اين حيثيت بيت وحي را خود حضرت هم بايد حفظ مي‌كرد و اعضاي خانوادهٴ او هم بايد حفظ مي‌كردند. دربارهٴ خود حضرت همين آيه سورهٴ اسراست كه فرمود ﴿لأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ﴾([60] )، دربارهٴ اعضاي خانوادگي رسول اكرم در سورهٴ‌ احزاب اين چنين فرمود ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ﴾([61] )، آيه سي‌ام سورهٴ احزاب ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِىِّ مَن يَأتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيراً﴾([62] )، در طرف فضيلت هم ﴿وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحاً نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ﴾([63] )، زيرا انسان تنها يك بعد شخصي ندارد اگر به يك بيتي بسته بود بايد حرمت آن بيت را هم حفظ بكند. اينها كه وابسته به بيت وحي و رسالت بودند اگر كار خير انجام مي‌دادند هم حرمت بيت وحي محفوظ بود هم وظيفهٴ شخصي را امتثال مي‌كردند و اگر كار خلاف انجام مي‌دادند هم معصيت شخصي مرتكب شدند هم حرمت بيت وحي را رعايت نكردند. اين هتك حرمت بيت وحي باعث عذاب مجدد است. اين خاندان و اين بيت بايد به عظمت محفوظ باشد چه مسئول اصلي اين بيت كه رسول خداست چه اعضاي اين خانواده. وحي بايد از هر گزندي مصون باشد. در آنجا فرمود ﴿لأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ﴾([64] )، در اينجا به اعضاي خانواده‌اش هم مي‌فرمايد شما هم اگر معصيت كرديد ﴿يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ﴾([65] ).

«و أعاذنا الله من شرور أنفسنا و الحمد لله رب العالمين»

 


[1] یونس/سوره10، آیه15 .
[2] بقره/سوره2، آیه75 .
[3] بقره/سوره2، آیه75 .
[4] بقره/سوره2، آیه75 .
[5] بقره/سوره2، آیه79 .
[6] بقره/سوره2، آیه79 .
[7] بقره/سوره2، آیه79 .
[8] نساء/سوره4، آیه77 .
[9] بقره/سوره2، آیه16 .
[10] نساء/سوره4، آیه77 .
[11] نساء/سوره4، آیه77 .
[12] بقره/سوره2، آیه79 .
[13] بقره/سوره2، آیه79 .
[14] مائده/سوره5، آیه41 .
[15] مائده/سوره5، آیه41 .
[16] مائده/سوره5، آیه41 .
[17] مائده/سوره5، آیه41 .
[18] مائده/سوره5، آیه41 .
[19] مائده/سوره5، آیه41 .
[20] بقره/سوره2، آیه188 .
[21] بقره/سوره2، آیه188 .
[22] بقره/سوره2، آیه188 .
[23] بقره/سوره2، آیه188 .
[24] بقره/سوره2، آیه188 .
[25] بقره/سوره2، آیه188 .
[26] مائده/سوره5، آیه41 .
[27] ـ نهج البلاغه، خطبهٴ: 224 .
[28] ـ نهج البلاغه، خطبهٴ: 224 .
[29] طارق/سوره86، آیه9 .
[30] مائده/سوره5، آیه41 .
[31] مائده/سوره5، آیه41 .
[32] یونس/سوره10، آیه15 .
[33] مائده/سوره5، آیه43 .
[34] مائده/سوره5، آیه43 .
[35] مائده/سوره5، آیه49 .
[36] مائده/سوره5، آیه49 .
[37] احقاف/سوره46، آیه8 .
[38] احقاف/سوره46، آیه8 .
[39] بقره/سوره2، آیه120 .
[40] بقره/سوره2، آیه160 .
[41] بقره/سوره2، آیه160 .
[42] بقره/سوره2، آیه160 .
[43] توبه/سوره9، آیه104 .
[44] توبه/سوره9، آیه104 .
[45] بقره/سوره2، آیه160 .
[46] احقاف/سوره46، آیه8 .
[47] احقاف/سوره46، آیه8 .
[48] احقاف/سوره46، آیه8 .
[49] احقاف/سوره46، آیه8 .
[50] احقاف/سوره46، آیه9 .
[51] هود/سوره11، آیه35 .
[52] هود/سوره11، آیه34 و35 .
[53] هود/سوره11، آیه35 .
[54] هود/سوره11، آیه35 .
[55] هود/سوره11، آیه35 .
[56] اسراء/سوره17، آیه74 .
[57] اسراء/سوره17، آیه75 .
[58] اسراء/سوره17، آیه75 .
[59] احزاب/سوره33، آیه32 .
[60] اسراء/سوره17، آیه75 .
[61] احزاب/سوره33، آیه32 .
[62] احزاب/سوره33، آیه30 .
[63] احزاب/سوره33، آیه31 .
[64] اسراء/سوره17، آیه75 .
[65] احزاب/سوره33، آیه30 .