63/01/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/سوره رعد/آیه 37
﴿وَكَذلِكَ أَنزَلْنَاهُ حُكْماً عَرَبِيّاً وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم بَعْدَ مَا جَآءَكَ مِنَ العِلْمِ مَالَكَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ وَاقٍ﴾(۳۷)
﴿بِمَا لاَ تَهْوَي أنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ﴾([1] )، اگر مطابق ميلتان نبود، استكبار ميكنيد. يك عده را تكذيب ميكنيد در برابر يك عده هم به مبارزه برميخيزيد آنها را ميكشيد. آن گاه بحث به اينجا رسيد كه آيا اين خطاب متوجه حضرت است لفظاً و معنا كه فرمود: ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم﴾ يعني مستقيماً به خود پيامبر خطاب ميكند و تهديد ميكند، كه اگر اهواي اينها را تبعيت كردي مستحق عذاب الهي خواهي بود از ولايت الهي محروم خواهي بود وليي نداري و حافظي هم نداري؟ يا خطاب ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم﴾ گرچه لفظاً متوجه حضرت است از باب اياك اعني و اسمعي متوجه امت خواهد بود كه مرحوم امين الاسلام احتمال دادند. آيات قرآن كريم در اين مورد دو طايفه است يك سلسله از آيات ميگويد اگر تبعيت كرديد، از نصرت الهي محرومايد و مانند آن. كه اين سلسله از آيات ابا ندارد كه حمل بشود بر تبعيت عملي. اين تبعيت عملي ظاهراً خطابش متوجه حضرت است، معناي اين خطاب متوجه امت است كه تهديد ميكند اما طايفهٴ ديگر از آيات لسانش آن است كه اگر پيشنهاد اينها را در تغيير مواد قانوني پذيرفتي به حرف اينها گرايش پيدا كردي گرفتار عذاب الهي خواهي شد. اين خطاب لفظاً و معنا متوجه حضرت است. اين را نميشود گفت از باب اياك اعني و اسمعي نازل شده. نميشود گفت كه لفظش متوجه حضرت است معنايش متوجه امت. زيرا امت طرف پيشنهاد نبودند. مشركين و اهل كتاب از امت نميخواستند كه شما مادهٴ قانوني را عوض كنيد. نظير آنچه كه در سورهٴ يونس از مشركين نقل شده كه آنها به پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلم) پيشنهاد ميدادند كه ﴿ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذَا أَوْ بَدِّلْهُ﴾([2] )، كه اين قرآن را عوض كن يا اگر همين قرآن است بعضي از موادش را تغيير بده. اين پيشنهاد متوجه رسول خداست قهرا آن تهديد هم متوجه حضرت خواهد بود. آياتي كه از اين طايفه به شمار ميرود يعني ناظر به آن است كه مبادا پيشنهاد اينها را در تغيير مواد قانوني بپذيريد در قرآن كم نيست.
سؤال ... جواب: در آيه محل بحث سورهٴ رعد فرمودند ديگر كه ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم﴾ آن جا كه در سورهٴ يونس بود كه چنين بياني نداشتند كه آنجا خطاب نيست.
سؤال ... جواب: بله يعني اين آيه محل بحث بود يعني سورهٴ رعد. مرحوم امينالاسلام در همين آيه سورهٴ رعد ميفرمايد خطاب متوجه امت است آيه سورهٴ يونس به عنوان تأييد ذكر شده است كه در بعضي از موارد پيشنهاد متوجه حضرت است. در آنجا مرحوم امينالاسلام نفرموده از باب اياك اعني است. آنجا هم تهديدي نيست تا ما بگوييم اين خطاب متوجه حضرت است يا متوجه امت. در آنجا اين است.
سؤال ... جواب: ﴿قُلْ مَا يَكُونُ لِى أنْ أبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاءِ نَفْسِى إِنْ أتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَي إِلَىَّ إِنِّى أخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّى عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾([3] )، و هكذا در اينجا اين قول را مرحوم طبرسي نميفرمايد خطاب متوجه امت است كه آنجا البته مفروغ عنه است؛ يك جايي كه مسلم است آنجا را انسان شاهد قرار ميدهد براي محل بحث كه مشكوك است. در آنجا خب روشن است كه سخن متوجه حضرت است. در آيه محل بحث سورهٴ رعد كه مشكوك است، آن مسلّم را شاهد قرار داديم براي اين شك.
سؤال ... جواب: بله ديگر اينها همان، اينها راه دارد كه.
سؤال ... جواب: بله اينها راه دارد يعني بعد از اينكه حق براي شما روشن شد ميشود كه خطاب، نظير اينكه همين معنا را در سورهٴ بقره خود مرحوم علامه هم پذيرفتند كه خطاب از باب اياك اعني است يعني در آنجا فرمودند ظاهرخطاب متوجه حضرت است معنا متوجه به امت. در همان سورهٴ بقره (آيه120) اين بود: ﴿وَلَنْ تَرْضَي عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَي حَتَّي تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَي اللهِ هُوَ الْهُدَي وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِى جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلاَ نَصِير﴾([4] )، آنجا را مرحوم علامه قبول كردند خطاب متوجه امت است با اينكه ﴿بَعْدَ الَّذِى جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ﴾([5] )، دارد.
سؤال ... جواب: همين ديگر ﴿مَا لَكَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلاَ نَصِير﴾([6] )، مشابه آنچه كه در همين سورهٴ رعد آمده تقريبا، در سورهٴ رعد هم همين است. اينجا هم ﴿بَعْدَ الَّذِى جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِيٍّ﴾([7] )، آن خطاب «إياك أعنى وأسمعى يا جارة»([8] )، چند تا خطاب است ديگر، يعني از اين باب است.
بنابراين مواردي كه مسلّم است كه پيشنهاد به خود حضرت ميدادند و آيات ناظر به خود حضرت است آن موارد مسلم را ميشود شاهد قرار داد براي مورد مشكوك.
در سورهٴ قلم آيه هشتم به بعد اين چنين است كه فرمود: ﴿فَلاَ تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ ٭ وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ﴾([9] )، اينها كه وحي را تكذيب كردند اينها را اطاعت نكن. براي اينكه اينها ميخواهند تو سازش كني، تا اينها هم سازش كنند مداهنه كني تا اينها هم مداهنه كنند. مداهنه را اينها از حضرت توقع داشتند. توقعشان اين بود كه حضرت كوتاه بيايد اين قدر دربارهٴ آلههٴ آنها انتقاد نكند و آلههٴ آنها را به عنوان اينكه موجودياند لا يسمع و لا يبصر و لا يضر و لا ينفع مورد نقد قرار ندهند. اينها متوقع بودند كه حضرت، مداهنه كند تا اينها هم مداهنه كنند. ﴿وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ﴾([10] )، چون موضعگيري سخت مخصوص حضرت بود. از امت كه تقاضا نميكردند كه اينها مداهنه كنند، سازش كنند كه. در سورهٴ اسراء اين معني بازتر بيان شده؛ (آيه 73) به بعد سورهٴ اسراء فرمود: ﴿وَإِن كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِى أوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِىَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذاً لاتَّخَذُوكَ خَلِيلاً ٭ وَلَوْلاَ أن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً﴾([11] )، سورهٴ اسراء (آيه 73) به بعد. فرمود: اين مشركين دستبردار نيستند. با تمام تلاش وكوشش سعي ميكنند كه تو را از همان مسير وحي ولو كم هم كه شد، منحرف كنند فتنه كنند بلغزانند تو هم بلغزي يا چيزهايي كه ما نگفتيم بگويي، يا چيزهايي كه ما گفتيم كتمان كني. اگر تو را لغزاندند در اثر فتنه لغزيدي، آنچه را كه ما گفتيم نرساندي يا از پيش خود چيزي افزودي، آن گاه اين مشركين و كفار دوست و صديق تو خواهند شد اما با تو چه خواهيم كرد؟ تو اگر وحي را كم و زياد كني به ميل اينها بلغزي اينها دوست تو خواهند بود دوست تو خواهند شد و اما ما نسبت به تو چه ميكنيم؟ و اگر استقامت كردي، اين وحي را كما هو حقه رساندي، آنها هر چه بكنند گرفتار انتقام ما خواهند شد. اين در حد تهديد و وعيد، اما چه شد آيا رسول خدا به ميل آنها عمل كرد و لغزيد يا به عصمت الهي محفوظ ماند؟ اين را هم اين بخش از آيات مبسوطاً بيان ميكنند. هم دسيسه و توطئهٴ كفار را بيان ميكنند هم نقشهٴ آنها را كه اگر حضرت معاذالله بلغزد بعدا دوست حضرت ميشوند بيان ميكنند و هم تهديد سخت الهي را در هنگام لغزش حضرت بيان ميكنند و هم نتيجهٴ پايداري حضرت را بيان ميكنند و هم كيفر تلخي كه خداي سبحان به كفار در صورت استقامت پيغمبر و تهاجم آنها دامنگير آنها ميشود، بيان ميكند اينها را به عنوان تئوري و قضاياي كلي ذكر ميكنند. اما در اين صحنه چه واقع شد؟ آيا حضرت گرايشي پيدا كرد يا نه؟ به خواستهٴ آنها عمل كرد يا نه؟ ميل قلبي حضرت متوجه آنها شد يا نه؟ نزديك شد كه ميل پيدا كند يا نه؟ همهٴ اينها را قرآن در اين بخش از آيات بيان كرد و نفي كرد. فرمود: نه تنها رسول خدا پيشنهاد آنها را اجابت نكرد يك، نه تنها ميل به انجام پيشنهاد آنها پيدا نكرد دو، نه پيشنهاد آنها را اجابت كرد نه علاقه نشان داد كه پيشنهاد آنها را اجابت كند دو، آيا نزديك بود كه علاقه نشان بدهد يا نه؟ اين را هم نفي ميكند سه. آن وقت اين ميشود قلب سليم. قلبي كه پيشنهاد باطل را اجابت نميكند اولا ميل به اجابت هم ندارد ثانيا نزديك به اين گرايش هم نيست ثالثاً. اين ميشود قلب سليم.
در همين آيات از (آيه 73) به بعد اين چنين شروع ميشود، فرمود: ﴿وَإِن كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِى أوْحَيْنَا إِلَيْكَ﴾([12] )، آنها نزديك بود كه فتنه كنند. ﴿كَادُوا﴾ يعني قربوا كاد يعني قرب، از افعال مقاربه است آنها نزديك بود فتنه كنند. يعني تمام تلاش و كوشش آنها در حد قرب به فتنه است نه خود فتنه، نتوانستند فتنه كنند. نه اينكه آنها نزديك شدند كه توطئه كنند آنها شبانهروز تلاش كردند كه فتنه كنند اما از نظر تأثير نزديك بود كه فتنه كنند. ﴿وَإِن كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ﴾([13] )، يعني يزلونك. زلت يعني لغزش. ميگويند اين از مزالّ اقدام است يعني جاهايي است كه پاها ميلغزد. ﴿فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ﴾([14] )، يعني لغزاند اينها را. ﴿لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِى أوْحَيْنَا إِلَيْكَ﴾([15] )، از وحيي كه ما آن را به طرف تو ايحا كرديم. منظورشان اين است كه (لتفتري علينا غيره) غير وحي را به جاي وحي بر مردم بيان كنيد. آنچه را كه ما نگفتيم بگوييد، آن چه را كه ما گفتيم كتمان كنيد. ﴿ لِتَفْتَرِىَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ﴾([16] )، واذا اگر به اين پيشنهادشان عمل ميكردي و پايت ميلغزيد ﴿لاتَّخَذُوكَ خَلِيلاً﴾([17] )، آن گاه خليل و صديق و دوست تو ميشدند كه به پيشنهاد اينها عمل كردي و اگر به پيشنهاد اينها عمل نكردي آنها تمام تلاش و كوششان را پياده ميكنند كه تو را از جا بر كنند. يا اعدامت كنند يا تبعيدت كنند، از مكه بيرونت كنند. آن گاه ما ميدانيم و اينها كه بلا به سرشان ميياوريم كه آن را در (آيه 76) بيان فرمود، دو آيه بعد ﴿وَإِن كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الأَرْضِ﴾([18] )، ﴿كَادُوا﴾ نزديك بود كه تو را از جا بكنند ﴿وَإِن كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الأَرْضِ﴾([19] )، از جا بكنند كه بيرون كنند. استفزاز ﴿مِنَ الأَرْضِ﴾ مقدمه براي اخراج من الارض است. از زمين بكنند كه بيرونت كنند ﴿وَإِن كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الأَرْضِ﴾([20] )، از ارض مكه ﴿لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا﴾([21] )، تا از سرزمين مكه تبعيدت كنند. اگر اين كار را ميكردند ﴿وَإِذاً لاَّ يَلْبَثُونَ خِلاَفَكَ إِلاَّ قَلِيلاً﴾([22] )، يك چند لحظهٴ كمي ما به اينها مهلت ميدهيم بعد به حيات همهٴ اينها خاتمه خواهيم داد. خلاف يعني پشت سر تو، يعني بعد از اينكه تو را تبعيد كردند بيش از چند لحظه دوام پيدا نميكنند كه ما همهٴ اينها را به دست هلاك ميسپاريم و اين سنت الهي است كه اگر قومي با پيامبر الهي به ستيز برخيزند خداي سبحان به اينها مهلت ندهد. ﴿وَإِذاً لاَّ يَلْبَثُونَ خِلاَفَكَ﴾([23] )، يعني پشت سر تو بعد از تو ﴿إِلاَّ قَلِيلاً﴾([24] )، و اين سنت الهي است ﴿سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِن رُّسُلِنَا﴾([25] )، اين سنت ماست كه دربارهٴ انبياي قبل هم همين كار را كرديم و اين سنت هم نه تنها دربارهٴ انبياي قبل شده است اصلاً تغييرناپذير است اين سنت ﴿وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلاً﴾([26] ) .
خب پس توطئهٴ كفار اين بود كه حضرت وحي را كم و زياد كند و عوض كند. اگر كم و زياد ميكرد آنها به حضرت علاقهمند ميشدند دوست حضرت ميشدند و اگر نميكرد و ايستادگي ميكرد اينها تلاششان اين بود كه حضرت را از جا بكنند و بيرون كنند و قهرا مستحق خشم الهي ميشدند و اين سنت الهي بود. اينها به عنوان قضاياي كلي و فرضي كه اگر اين چنين شد، آن چنان ميشود. اما خب چه شد؟ حضرت پذيرفت يا نپذيرفت؟ در آيه 74 و75 اين است فرمود ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً ٭ إِذاً لأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيراً﴾([27] )، اما در اين جريان چيزي واقع نشد. فرمود اگر تثبيت الهي نميبود كه لولاي امتناعيه است، اگر تعصيم و حفظ الهي نميبود و اگر تو معصوم نبودي به عصمت الهي كه خدا عاصم است و تو معصوم، اگر عصمت الهي نميبود و اگر معصوم بودن و محفوظ بودن تو به حفظ الهي نميبود، در بين اين سه امر گرفتار آن سومي ميشدي. ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ﴾([28] )، اگر ما تثبيتت نكرده بوديم ثابتت نگه نميداشتيم يعني ما عاصم نبوديم و تو معصوم به عصمت ما نبودي ﴿لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً﴾([29] )، اگر آن عصمت نبود، نفرمود تو جواب خواستهٴ آنها را ميدادي؛ لاجبت مسئولهم پيشنهاد اينها را عمل ميكردي و افترا ميبستي كه لولا ان ثبتناك لافتريت علينا، اين چنين نيست كه تو افترا ميبستي و مسؤول اينها را اجابت ميكردي، اين نبود. ميل به اجابت پيشنهاد آنها هم نداشتي. ولي اگر اين تثبيت ما نبود، ﴿كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً﴾([30] )، خود ركون آن ادني الميل است، آن ميل كم را ميگويند ركن. وقتي انسان به نحو رقيق به يك سمتي ميل پيدا كرد ميگويند رَكَن. رَكَن يعني مال ميل ﴿قَلِيلاً﴾. تأكيداً فرمود: ﴿تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً﴾([31] )، آن هم ﴿كِدتَّ تَرْكَنُ﴾([32] )، يعني كاد ان تكون مائلا نزديك بود كه ميل كم پيدا كني. كاد ان يميل يعني نزديك بود گرايش كم پيدا كند. پس اين ميشود مرحلهٴ سوم. اين مرحلهٴ سوم را قرآن كريم در اثر عصمت دارد نفي ميكند. مرحلهٴ اول و دوم را به وضوحش واگذار كرد. يك وقت پيشنهاد باطل كه به انسان ميدهند انسان اين پيشنهاد را اجابت ميكند آن كار باطل را انجام ميدهد اين يك كار. اين اجابت پيشنهاد است. يك وقت اجابت پيشنهاد نيست ميل دارد كه اجابت كند نه اجابت كرده باشد، اين دو مرحله. يك وقت از اين ضعيفتر؛ نه اجابت ميكند و نه ميل دارد كه اجابت كند، نزديك است كه ميل پيدا كند آن هم ميل كم. اين سه مرحله. آيه اين مرحلهٴ سوم را كه ضعيفترين مرحله است نفي ميكند. ميفرمايد ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ﴾([33] )، اگر تثبيت الهي نبود ﴿لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ﴾([34] )، كاد ان يركن يعني قرب ان يميل، نزديك بود كه ميل پيدا كند. ﴿كِدتَّ تَرْكَنُ﴾([35] )، يعني نزديك بودي كه ميل پيدا كني، ميل پيدا نكردي اما نزديك بود ميل پيدا كني. آن هم نه ميل شديد ركون كه ميل ضعيف است آن هم مؤكدا به قلت كه ﴿لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً﴾([36] )، اين ميشود قلب سليم كه در اين قلب جز رضاي الهي هيچ چيز راه ندارد. عنايت فرموديد چگونه عصمت قلب مطهر را تبيين فرمود. نفرمود اگر ما تثبيت نميكرديم تو خواهش اينها را قبول ميكردي ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ﴾([37] )، لافتريت علينا، اين كه نيست. دومي را هم نفرمود، نفرمود لو لا ان ثبتناك لملت يا ركنت اليهم. اين را هم نفرمود. فرمود ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ﴾([38] )، نزديك بود كه ميل پيدا كني آن هم ميل كم. اين است كه لطيفهاي را كه مرحوم شيخ بهايي (رضوان الله عليه) در اين كتاب اربعينشان كتاب شريف اربعين مرحوم شيخ بهايي كه چهل حديث را در آنجا نقل كردند، آنجا دارد كه رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلم) روزي هفتاد بار استغفار ميكرد و ميفرمود قلبم غين ميگيرد، غبار ميگيرد با اين استغفار اين غبارها را برطرف ميكنم، چون غبار ميگيرد من روزانه هفتاد بار استغفار ميكنم. مرحوم شيخ بهايي در شرح اين حديث لطيفهاي را از اسمعي نقل ميكند: كه از اسمعي سؤال كردند اين غين قلب چيست؟ «إنه ليغان علي قلبي»([39] )، چيست؟ گفت كه اين حديث جمله را معنا ميكند اما آن جرأت در من نيست كه همهٴ اين تعبيرات را معنا كنم. اگر قلب مبارك و مطهر حضرت را ميخواهي او فوق آن است كه گرد و غباري بگيرد. اگر قلب مطهر حضرت را بحث نميكنيد بله همين توجه به غير خدا گرد و غبار قلب است. «إنه ليغان علي قلبي»([40] )، يعني همين توجهات به غير خدا گرد و غبار قلب است كه استغفار براي شستشوي اين است. ماه رجب هم اين ماه است. درس و بحث بسيار چيز خوبي است؛ اما هيچ كدام از آنها كاري كه انجام ادعيه و اوراد و اذكار اين ماههاي پربركت رجب و شعبان و رمضان دارند هيچ كدام از اينها آن كارها را انجام نميدهند خلاصه. منظور اين است كه در اين كريمه فرمود اگر تثبيت الهي نميبود، نزديك بود ميل كم پيدا كني. اين ميشود عصمت محضه، اين ميشود قلب سليم. قلب سليم را وقتي معنا ميكنند قلبي كه در او جز ياد حق چيزي نباشد. قلبي كه هيچ چيزي جز ذات حق نباشد. در اينجا هم قرآن كريم روي اين صحه گذاشت، يعني قلبت نه تنها پيشنهاد باطل را اجابت نميكند و نه تنها ميل ندارد به باطل نزديك به اين ميل هم نيست يك وقت انسان دستش در آتش ميسوزد يك وقت ميل پيدا ميكند برود پيش آتش. يك وقت نزديك است كه يك كمي آتش را نگاه كند. نزديك است كه كمي ميل كند. اين را قرآن نفي ميكند نه آن اولي و دومي اولي دومي كه مسلم البطلان است. مفروغ عنهماست. ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ﴾([41] )، يعني قربت نزديك آن هم ميل كم.
سؤال ... جواب: بله ديگر بله.
سؤال ... جواب: كدام؟
سؤال ... جواب: آن كه تحليل شد آنها ميگويند اگر اين كار را كردي قهراً دوستش ميشوند اگر نكردي كه در مقابل تو قرار ميگيرند. بعد خداي سبحان هم دربارهٴ او در اوايل سورهٴ انفال كه خوانده شد كه آنها ﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ﴾([42] )، اين نقشهها را پياده كردند ديگر. يعني كفار مكه تلاش كردند يا حضرت را بكشند يا بازداشت كنند يا اعدام كنند يا توبيخ كنند كه خداي سبحان هم آن تهديدش را نسبت به اينها اعمال كرد، فرمود ﴿وَإِذاً لاَّ يَلْبَثُونَ خِلاَفَكَ إِلاَّ قَلِيلاً﴾([43] )، منظور آن است كه در اين كريمه فرمود: اگر تثبيت و عصمت الهي نميبود، نزديك بود كه كمي ميل پيدا كني. ركون ادني الميل است، آن هم مؤكّد به شيئاً قليلاً است، آن هم مصدّر به كاد است. كاد كذا ﴿كِدتَّ تَرْكَنُ﴾([44] )، كاد ان يركن يعني قرب ان يميل، اين ميل هم مصدر به كاد است كه از افعال مقاربه است، هم ملحوق به شيئاً قليلاست كه نشانهٴ قلت است و هم خود پيكرهٴ كلمهٴ ركون ادنيالميل را ميفهماند. پس ادني الميل هم نبود قرب به ادني الميل هم نبود و اين ميشود قلب سليم.
«و الحمد لله رب العالمين»