63/01/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/سوره رعد/آیه 36
﴿وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الكِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن يُنكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَلاَ أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُوا وَإِلَيْهِ مَآبِ﴾(۳۶) ([1] )
اموري كه دراين آيه كريمه مطرح بود يك قسمتش به اين بود كه بعضي از اهل كتاب مشتاقانه وحي الهي را ميپذيرند نه به عنوان يك تكليف بلكه به عنوان يك تشريف با شوق و با نشاط قرآن كريم را ميپذيرند گروهي خواه از اهل كتاب خواه از مشركين بعضي از وحي را انكار ميكنند آن بخش از وحي كه اينها را به توحيد توحيد در عبادت توحيد در اطاعت و مانند آن دعوت ميكند انكار ميكنند آن بخش از وحي كه اينها را به معاد و رسالت دعوت ميكند انكار ميكنند اما آن قسمت از وحي كه براي عالم مبدئي قائل است اين را احياناً ميپذيرند زيرا اعتقاد به اينكه عالم خدايي دارد و آسمان و زمين را خدا آفريد اما از انسان تكليفي نخواهد و قيامتي نداشته باشد اين اعتقاد سهل است مشركين اين اعتقاد را داشتند كه نظام آفرينش مخلوق خداي سبحان است اعتقاد به اينكه عالم خدايي دارد اين سهل است چون مسئوليتي را به دنبال ندارد اما اعتقاد به قيامت است به نام يوم الحساب كه مسئوليت ميآورد ومسلئه رسالت و تكليف است كه تعهّد ميآورد والا صرف اينكه عالم خدايي دارد و انسان هم بعد از مرگ نابود ميشود و هر كس هر چه كرد از بين ميرود اين اعتقاد آسان است مشركين هم به اين اعتقاد معتقد بودند اين را انكار نميكردند مسئله معاد مسئله رسالت مسئله توحيد در اطاعت و مانند آن را انكار ميكردند امر سوم اين بود كه خداي سبحان دستور ميدهد ميفرمايد بگو كه مأموريت من توحيد است چه در دعوت و چه در عمل مقداري درباره امر اول بحث شد.
سؤال ... جواب: آنها را هم شامل ميشود چون در موقع خطر هم اهل كتاب تحزبي داشتند علي الاسلام هم مشركين تحزبي داشتند علي الاسلام يعني اين گروهها جمع ميشدند عليه اسلام به مبارزه برميخواستند هم مشركين هم اهل كتاب در امر اول مطالبي گذشت كه آياتي در قرآن كريم نشان ميداد كه همه اهل كتاب گرفتار استكبار و عناد نيستند بعضي اهل كتاب در برابر وحي و حق خاضع اند اما تتمه آنچه كه باز به امر اول برميگردد اين است كه اولاً خداي سبحان در قرآن كريم نشاط ما را هدايت كرد كه ما به چه امر خرسند و خوشحال بشويم فرمود حوادث روزگار گاهي به وفق مراد است گاهي به وفق نيست نه آنچه كه وفق مراد است شما را خوشحال كند و نه آنچه از دست شما ميرود و بر خلاف مراد شماست شما را متأثّر كند ﴿لِكَيْلاَ تَأسَوْا عَلَي مَا فَاتَكُمْ وَلاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُم﴾([2] )، كه در سوره حديد بود اما ميفرمايد شما به فهميدن وحي و حق خوشحال بشويد يعني اين را با نشاط درك كنيد اين را در سورهاي كه ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ﴾([3] )، سوره يونس (آيه 58) ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا﴾([4] )، اگر خواستند خوشحال بشوند اگر فضل و رحمت الهي شامل اينها شد خوشحال شوند قبلش هم جريان قرآن و عظمت قرآن را ذكر كرد آيه قبلش اين است كه ﴿يَا أيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِى الصُّدُورِ وَهُديً وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾([5] )، كه اين قرآن همه بيماريهاي دل را شفا ميدهد جهل از بدترين بيماريهاي دل است قرآن علم است شفا ميدهد حسد از امراض است كبر از امراض است و مانند آن از امراض قلب است قرآن شفا ميدهد آن گاه در آيه بعد فرمود ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا﴾([6] )، كه لسان لسان حصر است گرچه حرف حصر مثل انما و امثال ذلك ندارد اما سياق سياق حصر است فرمود ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا﴾([7] )، هم تقديم اين جار و مجرور هم تكرار اين تعبير ﴿فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ﴾([8] )، آن فضل و رحمت الهي كه نصيب شما ميشود بهتر از ثروتي است كه ديگران جمع ميكنند و به ما گفتند شما اگر خواستيد خود را بيازماييد ببينيد اهل دنياييد يا اهل آخرت اگر كسي آمد چيزي به شما داد شما خوشحال شديد و اگر شما خواستيد خيري به ديگري برسانيد آن سرور و نشاط را نداريد بدانيد اهل دنياييد و اهل دنيا همواره در زحمت و عذاب است قرآن كريم فرمود شما نشاطتان را در فهم معارف بدانيد كه اگر يك آيهاي معلوم شد خوشحال بشويد ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا﴾([9] )، چرا چون ﴿هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ﴾([10] )، آنها چيزهايي را جمع ميكنند كه وبال است براي آنها شما چيزي را تحصيل ميكنيد كه روح است براي شما و روح و ريحان خواهد بود پس اصل نشاط را قرآن كريم هدايت كرد كه به كدام سمت متوجه باشيد درباره اهل كتاب چون قرآن حق است حق هيچ ذي حقي را ضايع نميكند اگر در يك گروهي اكثري آنها بد باشند چند نفر هم در بين آنها سالم و معتدل باشند قرآن كريم حق آن چند نفر را حفظ ميكند همه را مذمت نميكند گرچه در بين يهوديها اكثريت طرفدار فساد بودند اما يك اقليت محدودي كه تابع حق و علاقمند به حق بودند قرآن حق آنها را رعايت كرده از آنها به عظمت و نيكي ياد كرده و آنها را همواره استثنا كرده نگفت همه اهل كتاب بدند نفرمود همه يهوديها بدند اگر چند عضو خوب در بينشان بود آنها را علي حده استثنا كرده .
سؤال ... جواب: اينها بله ديگر.
سؤال ... جواب: نه در اينكه فرح منحصر در فضل خداست اين انحصار دارد آن روايات بيان مصداق است نه حصر مفهومي همه آن روايات حق است معارض هم نيستند اينها مثبتات اند هم وجود مبارك رسول هم وجود مبارك امام هم قرآن هر چه كه به ثقلين برگشت فضل الهي هستند و رحمت الهي اند اين روايات تطبيق دارد نه تفسير يعني مصداق فضل را بيان ميكند مصداق رحمت را بيان ميكند لذا معارض هم نيستند اگر يك كسي يك روايتي را فهميد فضل الهي نصيب او شد يك يك مسأله فقهي فهميد فضل الهي نصيب او شد همه آنچه كه به ثقلين بر ميگردد فضل الهي است اما حصر در اين است كه فرمود نشاطتان را در اين قرار بدهيد آنچه كه به ثقلين برميگردد در برابر ﴿مِمَّا يَجْمَعُونَ﴾([11] )، يك وقت آدم يك آيه را فهميد بيش از آن مقدار خوشحال بشود كه شهريه گرفت بيش از آن مقدار خوشحال بشود كه يك كسي سهم امام به او داد آن فقط براي اينكه آبروي دينايش محفوظ باشد بيش از اين وبال است ما اگر خواستيم خودمان را بيازماييم ببينيم كه در چه حديم اگر كسي آمد يك پولي به ما داد خوشحاليم يا يك آيه را فهميديم اگر راه براي حساب باز نبود به ما نميگفتند قبل از اينكه بميريد خودتان را بسنجيد اينكه فرمودند «حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا»([12] )، براي همين كار است ديگر به ما فرمودند كه ببينيد اهل دنياييد يا اهل آخرت همه راهها را هم به ما نشان دادند و در آن كريمه فرمود ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا﴾([13] )، چرا چون ﴿هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ﴾([14] )، ادب قرآن كريم اين است كه حق هيچ كسي را ضايع نميكند اگر در بين يهوديها اكثريت با فاسدين است چند نفر انسان سالم در بين آنهاست حق آن چند نفر را هم حفظ ميكند لذا در بعضي از آيات كه ديروز خوانده شد ملاحظه فرموديد حق آن اهل كتابي كه تابع حقاند قرآن حفظ كرد در سورهٴ اعراف (آيه 159) هم اين چنين ميفرمايد ﴿وَمِن قَوْمِ مُوسَي أمَّةٌ يَهْدُونَ بِالحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ﴾([15] )، اگر درباره يهود آن طور لحن تند دارد كه يهود «أشد الناس عداوةً للإسلام والمسلمين» ﴿أشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ﴾([16] )، و اگر به رسولش ميفرمايد اين يهود خائن است هر روز خيانت جديد دارد ﴿تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَي خَائِنَةٍ مِنْهُمْ﴾([17] )، هر روز اين يهوديها نقشه جديد ميكشند و همه خيانتهاي اينها را افشا ميكند اگر در بين يهوديان چند عنصر سالم و حق طلب باشند قرآن كريم حق آنها را حفظ ميكند ميفرمايد ﴿وَمِن قَوْمِ مُوسَي أمَّةٌ يَهْدُونَ بِالحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ﴾([18] )، هم خودشان در مسير حق اند هم ديگران را به حق هدايت ميكنند و مردم را از باطل به حق عدول ميدهند اين هست .
سؤال ... جواب: استكبار است ديگر اين ديروز به عرض رسيد براي اينكه وقتي مسيحيها را استثنا ميكند ميفرمايد ﴿ذلِكَ بِأنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَاناً وَأنَّهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ﴾([19] )، اين قسيس و رهبان را يهوديها هم دارند عمده آن استكبار است استكبار نميگذارد انسان در برابر حق خضوع كند قرآن كريم در سورهٴ بقره گروهي از اهل كتاب را به اين وضع ميستايد كه اينها آيات الهي را آن طوري كه شايسته است تلاوت ميكنند (آيه 120 و121) سورهٴ مباركهٴ بقره فرمود ﴿وَلَنْ تَرْضَي عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَي حَتَّي تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ﴾([20] )، نوع يهود و نصاري اين چنين هستند كه تا تو يهودي و مسيحي نشوي آنها راضي نخواهند بود بايد تابع ملت اينها بشوي آن هم دين تحريف شده ﴿وَلَنْ تَرْضَي عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَي حَتَّي تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ﴾([21] )، ولي ﴿قُلْ﴾ تو در برابر اين آرزوي اينها بگو ﴿إِنَّ هُدَي اللهِ هُوَ الْهُدَي﴾([22] )، كه لسانش حصر است تنها هدايت هدايت اله است ولاغير ﴿إِنَّ هُدَي اللهِ هُوَ الْهُدَي﴾([23] )، نه آنچه كه ديگران طرح كردند ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِى جَاءَكَ مِنَ العِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِىٍّ وَلاَ نَصِيرٍ﴾([24] )، يعني آنچه كه خدا به تو داد علم است آنچه كه اينها دارند هواست جهل است و محصول هواي اينهاست هر فكري و هر مبنايي دارند محصول هواي اينهاست و اين ميشود جهل اگر آنچه كه تو داري علم است پس آنچه كه در قبال اوست ميشود جهل ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِى جَاءَكَ مِنَ العِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِىٍّ وَلاَ نَصِيرٍ﴾([25] )، كه ديگر تحت ولايت الله نيستي و از نصرت الهي هم برخوردار نخواهي بود اما همه اهل كتاب اين چنين نيستند ﴿الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ أولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ﴾([26] )، گروهي از اهل كتاب كه ما به آنها تورات يا انجيل داديم آن تورات يا انجيل را به درستي تلاوت ميكنند و در آن تورات و انجيل مسئله رسالت شما به عنوان بشارت مطرح شده است آنها كه كتاب آسماني خود را به درستي تلاوت ميكنند به تو ايمان ميآورند ﴿الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ﴾ آن كتابي كه به ايشان داديم ﴿حَقَّ تِلاَوَتِهِ أولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ﴾([27] )، كه اين به ضمير به عنوان استخدام توجيه خواهد شد به اين كتاب يعني به قرآن اينها هستند كه به قرآن ايمان ميآورند البته در بين اينها كسي كه كفر بورزد ﴿وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ﴾([28] )، به اين كتاب به قرآن ﴿فَأولئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾([29] )، پس اگر در بين اهل كتاب چند نفر شايسته باشند قرآن كريم حقوق آنها را حفظ كرده است روشنتر از همه سوره آل عمران است كه مقداري از اين سوره ديروز تلاوت شد در سوره آل عمران بسيار مبسوط و گسترده در بارهٴ يهوديها و مسيحيها بحث كرده بود يعني از طليعه آيه شصت به بعد كه جريان مباهله شروع ميشود آيه شصت سورهٴ آل عمران تا به 116 و117 و اينها برسد قسمت مهم اين آيات درباره اهل كتاب است خيانتهاي اينها توطئه اينها كارشكني اينها كفر ورزي اينها يكي پس از ديگري مطرح است تا ميرسد به آن آيهاي كه ديروز تلاوت شد و آن در پايانش اين است كه ميفرمايد ﴿لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أهْلِ الْكِتَابِ أمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللهِ آنَاءَ اللّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ﴾([30] )، از آيه شصت تا 113 به بعد كه جريان اهل كتاب را مطرح ميكند در اين پنجاه آيه تقريبا بسياري از فسادها و تبهكاريهاي اهل كتاب را كه تبيين ميكند آخر ميفرمايد همهشان يكنواخت نيستند در بين اينها انسانهاي صالح هم هست ﴿لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أهْلِ الْكِتَابِ أمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللهِ آنَاءَ اللّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ ٭ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾([31] )، اين طور نيست كه اگر اكثريت يك قومي فاسد بودند قرآن كريم آن اقليت را هم به حساب اكثريت بگويد همهشان فاسدند حقوق آن اقليت را هم علي حده تصريح ميكند .
سؤال ... جواب: اين صابئيني كه چيز هستند ميگويند ما تابع حضرت يحيي هستيم كه حضرت يحيي كتابي هم جز كتاب حضرت عيسي نداشت اينها خودشان را اهل كتاب ميدانند .
سؤال ... جواب: اين صابئيني كه در ايران فعلاً هستند خودشان را تابع حضرت يحيي ميدانند اما آن صابئيني كه در آثار باقيه ابوريحان و ديگر كتابها نقل شده آنها ستارهپرستان اند جزء مشركين اند و قرآن كريم در دو آيه از قرآن يكي همين آيه كه تلاوت شده است يكي هم مشابه اين ميفرمايد چه انسان يهودي باشد چه مسيحي باشد چه صابئي باشد چه گروههاي ديگر فرق نميكند هر كس اين اصول را پذيرفته باشد بهشت ميرود مؤمن به خدا باشد مؤمن به قيامت باشد و عمل صالح بكند عمل صالح يعني كار خودش را تطبيق با وحي آن عصر بكند كه اين عليحده بايد بحث بشود لذا در آنجا ديگر واو نيست نفرمود و من آمن فرمود اين گروه هر كسي هر نامي دارد داشته باشد هر كسس هر نامي دارد داشته باشد كسي بهشت ميرود كه اين سه اصل را داشته باشد اول توحيد دوم معاد سوم عمل صالح عملي را قرآن صالح ميداند كه برابر با دستور وحي آن عصر باشد بنابراين در اين امر اول از امور سه گانه آيه سوره رعد كه محل بحث است فرمود ﴿وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أنزِلَ إِلَيْكَ﴾ هم از نظر قرآن معلوم شد كه فرح و نشاط انسان بايد به كدام سمت بايد هدايت بشود و هم اينكه همه اهل كتاب يكسان نيستند بعضي مشتاقانه حق را ميپذيرند و عدهاي كه در برابر حق ايستادند ﴿فَأولئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾([32] )، كه بحثش گذشت .
سؤال ... جواب: بله ديگر ولايت نداشت يعني عمل صالح ندارد ديگر.
سؤال ... جواب: يعني عمل صالح ندارد ديگر .
سؤال ... جواب: بله ديگر يعني آن عمل صالح ندارد در حقيقت براي اينكه عملش برابر وحي نيست ديگر مگر يك مستضعفي.
سؤال ... جواب: علي اي حال يك كسي معاند است يك مسئله است يك كسي مستضعف است يك مسئله ديگر است در امر ثاني كه ﴿وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن يُنكِرُ بَعْضَهُ﴾ اين چنين است كه خواه از اهل كتاب خواه از مشركين و بتپرستان كه اينها بعضي از كتاب را منكرند در باره يهوديها سعي ميكردند ميگفتند آنچه برابر با تورات و انجيل است بپذيريد و آنچه مخالف تورات و انجيل است نپذيريد اين توطئهها را داشتند و دستور ميدادند ميگفتند اگر چيزي مطابق با تورات و انجيل نبود رد كنيد در همان سورهٴ آل عمران كه تقريباً پنجاه آيه در شرح حال اينهاست اين توطئهها و نقشهها هست در آيه 69 و هفتاد همان سورهٴ آل عمران اين است كه ﴿يَا أهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللهِ وَأنْتُمْ تَشْهَدُونَ﴾([33] )، با اينكه ميدانيد و حق براي شما روشن شد و توطئه گروهي از اهل كتاب اين بود كه ﴿وَقَالَت طَائِفَةٌ مِنْ أهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِى أنْزِلَ عَلَي الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾([34] )، همان سورهٴ آل عمران (آيه 72) توطئهشان اين بود كه عدهاي را اعزام ميكردند بيايند در مسجد در جمع مسلمين بگويند ما ايمان آورديم و تا پايان روز را با مسلمين باشند به عنوان اينكه اهل اسلام اند پايان روز برگردند به ديگران بگويند ما رفتيم ايمان آورديم و پشيمان شديم چيزي در اين مكتب نيست ﴿وَقَالَت طَائِفَةٌ مِنْ أهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِى أنْزِلَ عَلَي الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَار﴾([35] )، در اوايل صبح ﴿وَاكْفُرُوا آخِرَهُ﴾([36] )، آخر روز بگوييد كه ما رفتيم و اسلام آورديم ديديم خبري نبود برگشتيم اين كار را بكنيد ﴿لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾([37] )، تا ديگر مسلمانها هم برگردند با اين توطئه اين كار را هم اهل كتاب داشتند اينها كساني اند كه ﴿وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن يُنكِرُ بَعْضَهُ﴾ شامل اينها هم ميشود. ديگر مشركيني هم كه عليه اسلام تحزب داشتند هم شامل آنها ميشود.
سؤال ... جواب: آنها همان گروهي بودند كه با اينكه شهدوا الحق كه قرآن در همين سوره ظاهراً دارد با اينكه حق برايشان روشن شد كفر ورزيدند. در همين سورة آلعمران (آيه 86) اين است ﴿كَيْفَ يَهْدِى اللهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهَدُوا أنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ﴾([38] )، اينها فهميدند رسول حق است بينات الهي را يافتند اما ديگر ايمان نياوردند. اينها ديگر از توفيق الهي محرومند. بنابراين نسبت به اين گروه قرآن در پايان حق آن اقليتها را هم حفظ كرد و حق اكثريت را بيان كرد.
سؤال ... جواب: نه، اين گروه كه ايمان آوردند ﴿وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أنزِلَ إِلَيْكَ﴾ يا آنچه در سورة مائده بود كه ديروز خوانده شد كه ﴿وَإِذَا سَمِعُوا مَا أنزِلَ إِلَي الرَّسُولِ تَرَي أعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾([39] )، با اشك شوق دست از يهوديت و مسيحيت كشيدند و ايمان آوردند حق اينها را قرآن رعايت كرده. اما اهل كتاب بودند كه حق را تشخيص دادند و مسلمان شدند.
سؤال ... جواب: نه خب مسلميني كه در حوزة اسلام به دنيا آمدند و داراي اسلام فطري اند قبلاً كيش و مذهبي ديگر نداشتند. يهوديها دو دسته هستند؛ يك عده خواهان حق بودند تا حق را ديدند فوراً پذيرفتند يك عده منكر و مستكبر بودند، با اينكه حق برايشان روشن شد ايستادگي كردند. پس يهود دو دسته است نميشود گفت اين قوم يهود همهشان بدند، يك عده منتظر ظهور حضرت بودند پذيرفتند يك عده با اينكه در كتاب آسماني ديدند وحق برايشان روشن شد مع ذلك مقامت كردند. حق آن دسته از يهود را قرآن كريم حفظ كرد چون سخن از يهود است يهوديها دو قسمت بودند اكثريتشان فاسد و اقليتشان منتظر ظهور حق بودند وقتي حق ظهور كرد با اشك شوق پذيرفتند. اين حق را قرآن كريم حفظ كرده . ميماند امر سوم، در امر سوم خداي سبحان فرمود به مردم بگو: ﴿قُلْ إِنَّمَا أمِرْتُ أنْ أعْبُدَ اللَّهَ وَلاَ أشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أدْعُوا وَإِلَيْهِ مَآب﴾([40] )، اينكه فرمود در برابر منكرين اين چنين سخن بگو براي اينكه راه انكار آنها را ببنديد منكر، منكر يك حجت واضحه است. مگر نه آن است كه انسان در برابر آفريدگارش خاضع و خاشع بايد باشد. و نه آن است كه جز در برابر آفريدگار سخن احدي را نبايد بشنود. فرمود به مردم بگو كه من جز چيزي كه عقل ميپذيرد نياوردم اين جا براي انكار نيست. ﴿قُلْ إِنَّمَا أمِرْتُ أنْ أعْبُدَ اللَّهَ﴾ يك، ﴿وَلاَ أشْرِكَ بِهِ﴾ در اين عبادت هيچ چيزي را شريك قرار ندهيم. نه در عبادت و نه در اطاعت. ﴿إِلَيْهِ أدْعُوا وَإِلَيْهِ مَآب﴾ به الله دعوت ميكنم و بازگشت من هم به الله است. اليه مئابِ كه اين كسره نشانة حذف يا است يعني اليه مئابي، بازگشت من به سوي الله است. و اين جاي انكار نيست. قرآن كريم گاهي به رسولش دستور ميدهد از طرف خداي سبحان كه بگو من مأمور شدم كه خدا را مخلصاً عبادت كنم. گاهي ميفرمايد من مأمور شدم كه خدا را عبادت كنم و به او شرك نورزم. گاهي ميفرمايد: ﴿قُلْ إِنِّى أمِرْتُ أن أعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ﴾([41] )، گاهي ميفرمايد ﴿قُلْ إِنَّمَا أمِرْتُ أنْ أعْبُدَ اللَّهَ وَلاَ أشْرِكَ بِهِ﴾ گاهي با لسان اثبات گاهي با لسان نفي. گاهي با لسان اثبات خلوص گاهي با لسان نفي شرك. آن گاه به منكرين ميفرمايد: آنچه را كه من آوردم عقل ميپذيرد، جا براي انكار شما نيست. اين آيه با آنچه كه در سورة زمر آمده با آنچه كه در سورة آل عمران آمده به خواست خدا در جلسة بعد مطرح ميشود.
«و الحمد لله رب العالمين»