62/12/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/سوره رعد/آیه 33 الی 34
﴿أَفَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَي كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي الأَرْضِ أَم بِظَاهِرٍ مِنَ القَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَصُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ﴾(۳۳)﴿لَّهُمْ عَذَابٌ فِي الحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَشَقُّ وَمَا لَهُم مِنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ﴾(۳٤) ([1] )
بعد از اينكه شبهات منكرين توحيد را بيان فرمود و به تعبيرات گوناگون اين معنا را افاده فرمود كه آنها حجت و دليلي ندارند و كفر براي اينها به عنوان يك مكتب زيبا ظهور كرد و مكر و دسيسهٴ اينها براي اينها زينت جلوه يافت و اينها از راه خدا باز ماندند در ذيل تهديد فرمود كه هيچ عاملي نميتواند اينها را هدايت كند ﴿وَمَن يُضْلِلِ اللهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ﴾ كسي را كه خداي سبحان گمراه كند احدي هدايت نميكند اضلال و هدايت مبسوطاً بحث شد كه خداي سبحان هدايت ابتدايي دارد وهدايت پاداشي ولي اضلال بدوي ندارد كه ابتدائاً خداي سبحان كسي را گمراه كند و اضلال كيفري دارد كه اضلال كيفري مربوط به سوء اختيار خود تبهكاران است اگر كسي با تمام شدن حجت ظاهر و باطن يعني عقل و وحي كتاب خدا را زير پا گذاشت و خداي سبحان به او مهلت داد كه برگردد و ديگر برنگشت توفيق اهتدا را خداي سبحان از او سلب ميكند توفيق را از او سلب ميكند نه يعني او چيزي داشت خدا از او ميگيرد يعني اين فيض را بقائاً خداي سبحان به او نميدهد اين در رحمت را به روي او باز نميكند كه فرمود ﴿وَمَا يُمْسِك فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ﴾([2] )، كه بحثش مبسوطاً گذشت كه ﴿وَمَن يُضْلِلِ اللهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ﴾ آن گاه كيفر دنيايي و اخروي اينها را بيان ميكند ميفرمايد ﴿لَّهُمْ عَذَابٌ فِى الحَيَاةِ الدُّنْيَا﴾ كفار در دنيا معذب خواهند شد ﴿وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَشَقُّ﴾ يعني به عذاب اخروي هم معذب اند و عذاب اخروي مشقتش از عذاب دنيوي بيشتر است ﴿وَمَا لَهُم مِنَ اللهِ مِن وَاقٍ﴾ چيزي واقي و حافظ اينها نيست كه اينها را از خدا حفظ كند از عذاب خدا حفظ كند يك بحث در اين است كه عذاب دنيا شاق است و عذاب آخرت اشق يك بحث در اين است كه هيچ واقي و حافظي براي كفار نيست نه در عذاب دنيا نه در عذاب آخرت و براي انسان هيچ كسي ضمانت نميكند مگر خود انسان حافظ انسان خود انسان است و لاغير احدي انسان را از عذاب خدا حفظ نميكند اما آن امر اول كه فرمود ﴿لَّهُم عَذَابٌ فِى الحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أشَقُّ﴾ اينها در دنيا معذباند و عذاب اخروي اينها مشقتش بيشتر است نحوه تعذيب كفار را قرآن كريم با چند زبان بيان ميكند گاهي ميفرمايد آخرت به سود پارسايان است يعني كافر محروم است از اين فيض بهره نميبرد كه ميفرمايد ﴿وَالعَاقِبَةُ لِلمُتَّقِينَ﴾([3] )، يا در همين سوره رعد كه بحثش قبلاً گذشت فرمود براي مؤمنين ﴿عُقْبَي الدَّارِ﴾([4] )، يعني پايان اين دار به نفع مؤمنين است اين گرچه بشارت نسبت به مؤمنين است ولي اشعار به يأس كفار دارد يعني كافر از اين فيض محروم است اين يك بيان، از اين بيان تندتر دارد در سورهٴ رعد ميفرمايد ﴿عُقبَي الكَافِرِينَ النَّارُ﴾([5] )، پايان اينها آتش است يا ﴿وَلَهُم سُوءُ الدَّارِ﴾([6] )، كه بحثش گذشت اين تهديد مستقيم است گاهي ميفرمايد عذاب آخرت براي اينها اشق است اما چرا عذاب آخرت براي اينها اشق است؟ قرآن كريم عذاب دنيا را نسبت به عذاب آخرت كوچك و كم ميداند و عذاب آخرت را بزرگ و زياد با اينكه عذاب دنيا گرچه مانند غرق فرعونيان باشد كه ﴿فَغَشِيَهُم مِنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُم﴾([7] )، اين را كوچك ميداند يا در مورد قوم عاد و ثمود كه خداي سبحان آن صاعقه و آن صيحه را بر اينها مسلط كرد كه ﴿سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أيَّامٍ﴾([8] )، آن طوفان هوايي را بر اينها مسلط كرد كه ﴿فَهَل تَرَي لَهُم مِن بَاقِيَةٍ﴾([9] )، چيزي از اينها باقي نگذاشت اين را عذاب كوچك ميداند آن عذابي كه فرمود ﴿فَدَمَّرنَاهُمْ تَدْمِيراً﴾([10] )، آنچنان هلاكشان كرديم اينها را كم و كوچك ميداند و عذاب آخرت را بزرگ و عظيم ميشمارد عذاب عظيم براي آخرت است عذاب اليم براي آخرت است عذاب آخرت چيست كه اين قدر قرآن از آن به عظمت ياد ميكند مگر سوزاندن عذاب كمي است مگر غرق كردن عذاب كمي است مگر صاعقه عذاب كمي است مگر انسان را زنده زنده زير گور كردن عذاب كمي است عذاب آخرت چيست كه از همه اينها شديدتر است تعبيرات قرآن كريم گاهي اين است كه ﴿وَلَعَذَابُّ الآخِرَةِ أشَدُّ وَأبْقَي﴾([11] )، اين در سورهٴ طه (آيه 127) است فرمود ﴿وَكَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أسْرَفَ وَلَمْ يُؤمِن بِآيَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُّ الآخِرَةِ أشَدُّ وَأبقَي﴾([12] )، انسانِ مسرفِ كافر را خداي سبحان به عذاب آخرت كه شديدتر از عذاب دنياست و پايدارتر از عذاب دنياست معذب ميكند ﴿وَلَعَذَابُّ الآخِرَةِ أشَدُّ وَأبْقَي﴾([13] )، گاهي ميفرمايد گرچه اينها در دنيا معذباند ولي عذاب دنيا نسبت به عذاب قيامت قابل قياس نيست زيرا ﴿وَالسَّاعَةُ أَدْهَي وَأمَرُّ﴾([14] )، اين در سورهٴ قمر (آيه 46) است در سوره قمر مثل همين آيه محل بحث از سوره رعد دو عذاب را بريا كفار مقرّر ميفرمايد هم عذاب دنيا هم عذاب آخرت در سوره رعد آيه محل بحث ميفرمايد عذاب آخرت اشق است يعني عذاب دنيا شاق است و عذاب آخرت اشق همين معنا را با تعبير ديگر در سورهٴ قمر بيان ميفرمايد ميكند كه ﴿أم يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُنتَصِرٌ﴾([15] )، به بعد ﴿أم يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُنتَصِرٌ﴾([16] )، كفار ميگويند ما با هم هستيم و جمعمان فراوان است و ما منتصريم و پيروز و منتقم .انتصار از آن ماست پيروزي و انتقام از آن ماست ولي ﴿سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ﴾([17] )، اينها جمعشان شكست ميخورد ناچار ميشوند كه به عقب برگردند عقبنشيني كنند هم جمعشان پراكنده ميشود هم مجبور به عقب نشيني و پراكندگي خواهند شد اين عذاب دنيايي اينها كه در دنيا شكست ميخورند و اما عذاب آخرت ﴿بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُم﴾([18] )، قيامت قرارگاه عذاب اينهاست كه اين بل ترقي است نه صرف نظر از گذشته باشد اين اضراب ترقي است نه نفي ما قبل باشد ماقبل محفوظ است به عنوان وعده الهي كه كفار يقيناً شكست ميخورند اما عذاب مهمتر به انتظار اينهاست وآن اين است ﴿بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَي وَأمَرُّ﴾([19] )، قيامت از هر داهيهاي داهيه تر است آن مصيبت جانگداز غير قابل تحمل را ميگويند: داهيه هر مصيبت و حادثه را داهيه نمي نامند ولي قيامت ا ز هر داهيهاي ﴿أدهي﴾ است و از هر امر تلخي تلخ تر است مرارت و تلخي دنيا از هر مرارت و تلخي بيشتر داهيه قيامت هم از هر داهيهاي توان فرساتر ﴿وَالسَّاعَةُ أَدْهَي وَأمَرُّ﴾([20] )، يعني (ادهي من كل داهية) و (أمر من كُلّ مُر) تلخ تر از هر تلخي است و دردناك تر از هر امر دردناك است، خب اگر اين چنين است كه در سورهٴ رعد ميفرمايد: ﴿وَلَعَذَابُّ الآخِرَةِ أشَقُّ﴾ مشقتش بيشتر است در سوره طه ميفرمايد: ﴿وَلَعَذَابُّ الآخِرَةِ أشَدُّ وَأبْقَي﴾([21] )، در سورهٴ قمر ميفرمايد: ﴿بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَي وَأمَرُّ﴾([22] )، سرش چيست كه اين همهٴ عذاب آخرت را تشديد ميكند؟ و در بعضي از موارد هم از آن به اينكه اكبر از دنياست ياد ميكند در سورهٴ سجده (آيه 21) اين است ميفرمايد اين كفار كه عليه اسلام به مبارزه برخاستند ﴿وَلَنُذِيقَنَّهُم مِنَ العَذَابِ الأدْنَي دُونَ العَذَابِ الأكْبَرِ لَعَلَّهُم يَرجِعُونَ﴾([23] )، ما اينها را به عذاب ادني گرفتار ميكنيم قبل از عذاب بزرگتر تا اينها برگردند عذاب دنيا را ادني ميداند و عذاب آخرت را اكبر مناسب با ادنا ابعد است مناسب با اكبر اصغر از اينكه فرمود ﴿وَلَنُذِيقَنَّهُم مِنَ العَذَابِ الأدْنَي دُونَ العَذَابِ الأكْبَرِ﴾([24] )، از اينجا معلوم ميشود كه عذاب دنيا نسبت به عذاب آخرت هم اصغر است چون او اكبر است هم ادنا است (چون) او ابعد است يعني عذاب دنيا نزديك است و كوچك عذاب آخرت دور است و بزرگ منتها اين تناسب در اين آيه رعايت نشده نفرمود ما عذاب اصغر را به اينها ميچشانيم دون العذاب الاكبر در برابر اكبر اصغر را ذكر نفرمود فرمود عذاب نزديكتر در برابر نزديكتر دورتر است بايد بفرمايد دون العذاب الابعد اين تناسب هم رعايت نشده نفرمود ما اين عذاب ادنا را اوّل ميچشانيم قبل از عذاب ابعد درباره دنيا كه دو صفت دارد عذابش يكي اينكه اصغر است يكي اينكه ادنا ادنا را انتخاب فرمود درباره آخرت كه دو صفت دارد يكي اكبر است يكي ابعد يكي را انتخاب فرمود كه اكبر باشد چون مقام مقام تهديد است در مقام انذار و تهديد شايسته نيست انسان بگويد عذاب كوچكتر بايد بگويد عذاب نزديكتر در مقام تهديد نبايد گفت عذاب دورتر بايد گفت عذاب بزرگتر اين است كه اين دو صفتي كه براي عذاب دنياست يكي اصغر و يكي ادنا آن ادنا انتخاب شد و آن دو صفتي كه براي عذاب آخرت است يكي اينكه اكبر است يكي اينكه ابعد آن اكبر انتخاب شد اين نكتهاي است كه بايد با بلاغت سازگار باشد يعني طوري كه مقتضاي حال را تفهيم كند حال حال انذار است و تخويف در حال تهديد و تخفيف نميگويند عذاب كوچكتر ميگويند عذاب نزديكتر نميگويند عذاب دورتر ميگويند عذاب بزرگتر اين است كه فرمود ﴿وَلَنُذِيقَنَّهُم مِنَ العَذَابِ الأدْنَي﴾([25] )، نه عذاب اصغر ﴿دُونَ العَذَابِ الأكْبَرِ﴾([26] )، نه عذاب ابعد ولي از اين معنا روشن ميشود كه عذاب دنيا نسبت به عذاب آخرت اصغر است و عذاب آخرت اكبر است ﴿وَلَنُذِيقَنَّهُم مِنَ العَذَابِ الأدْنَي دُونَ العَذَابِ الأكْبَرِ لَعَلَّهُم يَرجِعُونَ﴾([27] )، پس عذاب آخرت اشق است دنيا شاق عذاب آخرت اشد است دنيا شديد عذاب آخرت اكبر است عذاب دنيا كبير عذاب آخرت ادهاست عذاب دنيا داهيه عذاب آخرت امرّ است عذاب دنيا مر اينها اگر تلخاند آنجا تلختر است و هكذا (همچنين) چرا اين چنين خداي سبحان عذاب آخرت را با اين عظمت ميستايد ؟ براي اينكه در دنيا هر نحوه تعذيبي كه محقق بشود آن نحوه تعذيب به اذن خدا مقدور ديگران است اگر سوزاندن است كافر هم ميتواند مؤمن را بسوزاند انساني هم ميتواند انسان را در آتش بسوزاند و مانند آن اگر غرق كردن است مقدور ديگران هم است باذن الله و مانند آن در قيامت يك نحوه تعذيبي است كه خدا ميفرمايد هيچ كس اين طور نميتواند عذاب بكند هيچ عذاب كنندهاي اين طور كه من عذاب ميكنم نميتواند عذاب بكند ﴿فَيَومَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أحَدٌ ٭ وَلاَ يُوثِقُ وَثَاقَهُ أحَدٌ﴾([28] )، اين در پايان سوره فجر است در پايان سورهٴ فجر اين چنين آمده كه ﴿يَومَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الإِنسَانُ وَأنّي لَهُ الذِّكرَي ٭ يَقُولُ يَا لَيتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي﴾([29] )، معلوم ميشود دنيا عالم حيات نبود كه حيات بالقول المطلق مربوط به آخرت است كه ميگويد أي كاش من براي زندگيم پيشفرستي تهيه ميكردم ﴿فَيَومَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أحَدٌ ٭ وَلاَ يُوثِقُ وَثَاقَهُ أحَدٌ﴾([30] )، هيچ كسي نميتواند مانند خدا عذاب كند و هيچ كسي نميتواند مانند خدا انسان را در بند قرار بدهد در دنيا هر كس گرفتار ميشود يا چون در راه حق قيام كرده است آن اميد پاداش اين رنج را براي او تحملپذير ميكند ميگويد اين رنج موقت را تحمل ميكنم براي آن سعادت ابد بنابراين درد خيلي كم احساس ميشود چون عذاب كه معناي تكهتكه كردن بدن و قطع كردن بدن و مانند ذلك نيست عذاب يك امر ادراكي است اگر روح ادراك نكند كه عذابي دركار نيست لذا اينها را كه بيهوش ميكنند و جراحي ميكنند و بدنشان را قطعه قطعه ميكنند اينها احساسي ندارند دردي ندارند تا انسان درك نداشته باشد رنجي نيست و اگر به اميد يك آينده باموفقيتي اين درد را تحمل بكند اين درد براي او قابل تحمل است يعني كم درك ميكند لذا شهدا آنهايي كه به مقام شهود كامل رسيدند كه اصلا درد احساس نميكنند آنهايي هم كه در بين راه اند درد احساس ميكنند اما نه چندان هيچ دردي براي شهيد به آن معنا نيست و اگر كسي به راه باطل رفت و گرفتار انتقام شد كه (زين لهم مكرهم) يا (كفرهم) اين هم گرفتار يك واهمه است كه تاريخ در آينده براي ما پيروزي قائل است عدهأي هم به دنبال ما حركت ميكنند همين اوهامي كه دام كفار و منافقين بود و است اين وهم نميگذارد آنها عذاب را درست درك بكنند به اين وهم كه آينده خوب و تاريخ خوب به انتظار آنهاست وبراي اينهاست اين از لحاظ درك از لحاظ واقعيت خارج عذاب براي كافر يا غير كافر در دنيا بيش از چند لحظه نيست بالاخره ميميرد وقتي مرد دردي احساس نميكند انسان كه مرد دردي احساس نميكند اين كسي را كه ميسوزانند اين همان لحظات اول درد احساس ميكند وقتي كه حياتش را از دست داد چه دردي احساس ميكند اين دو چيز در دنيا هست لذا عذاب دنيا را كوچك و عذاب دنيا را شاق و مانند آن قرار ميدهد اما چرا عذاب آخرت اشد و اشق و ادهي و امرّ و امثال ذلك است در آخرت يك كافر و منافق وقتي كه معذّب ميشود آن روز برايش روشن شد كه بيراه ميرود نه اميد آينده دارد نه ميتواند با اين عملش كسي را فريب بدهد چون تمام حق براي او روشن شد آن روز حق براي همگان روشن شد ﴿ذلِكَ اليَوْمُ الْحَقُّ﴾([31] )، چيزي مخفي نيست پس وهم را در آن روز راهي نيست خيال را در آن روز راهي نيست تاريخ آيندگان درباره ما قضا و حكم ميكنند در آنس راهي نيست اين گونه از اوهام كه باعث خفت درد باشد درك باشد در آنجا نيست و از طرفي هم تمام شدني نيست اين عذاب مگر مثل عذاب دنياست كه انسان وقتي وارد آتش شد بسوزد و بميرد و از بين برود ﴿ثُمَّ لاَ يَمُوتُ فِيهَا وَلاَ يَحْيَي﴾([32] )، اينكه از بين نميرود كه اين هميشه دارد عذاب ميكشد بنابراين عذاب قيامت نسبت به عذاب دنيا اصلا قابل فرض نيست حالا اگر اين مسائل براي يك انسان روشن شد و انسان بيراهه رفت در روايات معصومين (عليهم السلام) ميفرمايند اينها ديوانه اند آيا تعبير بجاست يا نه كه ميفرمايد اينها عاقل نيستند اگر در سوره اعلي ميفرمايد ﴿ثُمَّ لاَ يَمُوتُ فِيهَا وَلاَ يَحْيَي﴾([33] )، يعني (لا يموت فيها ليستريح ولا يحيي حياة طيبة) نه ميميرد كه راحت بشود نه حيات گوارا دارد همواره در حال عذاب است اين است كه در سوره طه فرمود اين ابقاست اين ميماند قابل زوال نيست انساني كه ميسوزد و نميميرد با انساني كه همين كه افتاد و سوخت چند لحظه بعد ميميرد خب يقينا عذابها فرق ميكند اين است كه قابل قياس نيست نسبت به عذاب دنيا اين طور نيست كه حالا آدم بتواند يك روزش را لا اقل تحمل بكند عذاب دنيا در اين آتشها انسان بعد از چند لحظه شايد به ساعت نكشد بعد از چند لحظه ميميرد وقتي هم كه مرد ديگر احساس و دركي ندارد درك كه نبود عذابي نيست اين همه چوبها را ميسوزانند مگر چوبها معذب اند ؟ عذاب مربوط به درك است وقتي اين رابطه قطع شد آدم دركي ندارد اين دو راه و از طرفي هم يك عذابي در قيامت هست كه نمونهاش (را) ما در دنيا نداريم كه بگوييم مثل اين است و آن عذاب روحي است آن ﴿نَارُ اللهِ المُوقَدَةُ ٭ الَّتِى تَطَّلِعُ عَلَي الأفْئِدَةِ﴾([34] )، است آن غير از نار جهنم است آن ناري است كه به الله اسناد داده شده به علّت فاعلي نسبت داده شده آن ﴿نَارُ اللهِ المُوقَدَةُ﴾([35] )، است كه فؤاد و روح را ميسوزاند ما در دنيا بعضي از چيزهايي كه نمونههايي از عذاب روحي باشد داريم نظير خجالت نظير غم و اندوه و مانند آن اما اينها با بسياري از خاطرات دروني همراه است كه نميگذارد انسان درست درك بكند گاهي كه خجل ميشود گاهي كه غمگين ميشود اين اندوه و انفعال عذاب روحي است اما با چندين توجيهگريها ممكن است كه اين عذاب سرپوش داشته باشد لذا آن طوري كه هست آدم احساس نكند در قيامت صاف روشن ميشود نه آيندهاي در پشت سر دارد نه ميتواند توجيه كند بنابراين روز ظهور حق است و آن ﴿نارُ اللهِ﴾ احدي قابل تحمل آن را ندارد ﴿لا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أحَدٌ ٭ وَلاَ يُوثِقُ وَثَاقَهُ أحَدٌ﴾([36] )، اين ميشود عذاب آخرت اشق يعني گرچه عذاب دنيا شاق است ولي عذاب آخرت اشق است در همان جريان عقيل كه حضرت علي (سلام الله عليه) آن آهن را گداخت و كنار دستش گذاشت يك برخوردي كرد و داد عقيل درآمد فرمود «أتئن مِنَ الأذي ولا ائن من اللظي»([37] )، استدلال حضرت اين است كه تو از آتشي كه انسان افروخت نميتواني تحمل كني من از آتشي كه جبار او يعني خدايي كه به اسم جبار ظهور كرد او افروخت چگونه تحمل كنم اصلاً قابل تحمل نيست استدلال حضرت اين است نه اينكه در آخرت هم يك آهن گداخته است در دنيا هم يك آهن گداخته مثل هم اند اگر مثل هم بودند اين همه تعبيرات قرآن كريم كه ادها است امرّ است اشدّ است ابقاست اشق است اين كه نبود كه بنابراين يك چنين صحنهاي در دنيا ميسور نيست تا اينكه عذاب دنيا مثل عذاب آخرت باشد قهراً اين چنين خواهد شد كه ﴿وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أشَقُّ﴾ يعني شاقتر از عذاب دنياست آن مقداري كه بيشتر از عذاب دنياست آن مقدار قابل تبيين نيست كه چه انداره مشقتش بيشتر است
سؤال ... جواب: نه واقعيت خارجي هم تصديق ميكند آيه قرآن كريم را كفار هميشه گرفتار دو عذاب اند يا به جان هم اند يا مقهور مسلمين در ذيل آيه كريمه ﴿وَكَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً﴾([38] )، آنجا امام باقر (سلام الله عليه) ميفرمايد كه سنت خدا هم بر اين است كه از كافر به وسيله كافر انتقام بگيرد به جان هماند اينها همواره دارند كشته ميدهند كدام يك از اينها سالم ماندند ؟
سؤال ... جواب: اينها كه در برابر اديان الهي نايستادند مثل ﴿ذَرهُم يَأكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلهِهِمُ الأمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ﴾([39] )، براي آنهاست.
سؤال ... جواب: آخر آنها در برابر، مثل يك حيوان اند ديگر آنها كاري به كار كسي ندارند درباره آنها ميفرمايد ﴿ذَرهُم يَأكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلهِهِمُ الأمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ﴾([40] )، اما آن كه در برابر وحي الهي ايستاده است معذب به عذابين است يا پيروزي مستقيم اسلام بر آنها يا سلطه كافر بر كافر سلطه كافر بر كافر را امام پنجم (سلام الله عليه) در ذيل آيه ﴿وَكَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً﴾([41] )، آنجا بيان ميفرمايد بنابراين كافر كه بخواهد دست به ستم دراز كند به دو عذاب معذب است يك كافري كه مثل حيوان دارد زندگي ميكند خب نظير حيوانات است ديگر چه فرقي بين يك كافري كه در لاك خود خزيده است با يك حيواني كه در آشيانه خود آرميده؟ هيچ فرقي اين مربوط به امر اول در اين آيه ﴿لَّهُم عَذَابٌ فِى الحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أشَقُّ﴾ و اما اينكه فرمود ﴿وَمَا لَهُم مِنَ اللهِ مِن وَاقٍ﴾ هيچ كسي جلوي عذاب الهي را نميتواند بگيرد ظاهر اين جمله اخير مطلق است هم نسبت به عذاب دنيا هم نسبت به عذاب آخرت اگر گروهي مستحق عذاب دنيا شدند هيچ كسي آنها را حفظ نميكند و اگر سخن از عذاب آخرت هست استحقاق عذاب آخرت هست هيچ كسي واقي و حافظ اينها نيست تنها يك چيز است كه حافظ انسان است و آن تقواي خود انسان است وقايت انسان پرهيز انسان حافظ خود انسان است ولاغير اينكه اگر خداي سبحان اراده تعذيب كرد نه كسي آنها را از عذاب دنيا حفظ ميكند نه از عذاب آخرت آيات قرآن كريم تقريباً چند طايفه است بعضي از آيات اند كه درباره خصوص عذاب دنيا آمداند كه كسي آنها را از عذاب دنيا حفظ نميكند بعضيها در خصوص عذاب آخرت است كه در آخرت اينها حافظي ندارند بعضيها مثل اين آيه جامع و مطلق بين العذابين است يعني نه در دنيا اينها حافظي دارند نه در آخرت اينها حافظي دارند در سورهٴ غافر اين چنين آمده است سوره غافر (آيه 21) اين است كه مربوط به عذاب دنياست ﴿أوَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ كَانُوا مِن قَبلِهِمْ كَانُوا هُم أشَدَّ مِنْهُم قُوَّةً وَآثَاراً فِي الأَرْضِ فَأخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِم وَمَا كَانَ لَهُم مِنَ اللهِ مِن وَاق﴾([42] )، فرمود اينها چرا سير در زمين نميكنند نه تنها چرا كتاب تاريخ نميخوانند كتاب تاريخ يك گوشه از جريان را حل ميكند حضور در صحنه و موفقيت اراده الهي را ديدن گوشه ديگر را تبيين ميكند ميفرمايد اينها هم بروند ببينند خدا چه كرد و چگونه به حيات كفار خاتمه داد ﴿أوَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ كَانُوا مِن قَبلِهِمْ كَانُوا هُم أشَدَّ مِنْهُم قُوَّةً وَآثَاراً فِي الأَرْضِ﴾([43] )، آنها كه قبلا معذب شدند و از بين رفتند از كساني كه فعلاً در برابر وحي به مبارزه برخاستند قدرتمندتر بودند آثارشان هم بيشتر بود ﴿فَأخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِم وَمَا كَانَ لَهُم مِنَ اللهِ مِن وَاق﴾([44] )، روز خطر هيچ عاملي اينها را از عذاب الهي حفظ نكرد تحت وقايت و حفظ هيچ چيز نبودند اين عذاب دنيا استدلال هم ميفرمايد ﴿ذلِكَ بِأنَّهُمْ كَانَت تَأتِيهِمْ رُسُلُهُم بِالبَيِّنَاتِ فَكَفَرُوا فَأخَذَهُمُ اللهُ إِنَّهُ قَوِىٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾([45] )، درباره عذاب آخرت كه آيات فراواني هست كه عذاب آخرت هرگز از كفار دو نخواهد بود در سورهٴ معارج آيه دوم ﴿سَألَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ٭ لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ ٭ مِنَ اللهِ ذِى الْمَعَارِجِ﴾([46] )، چه زماني؟ ﴿تَعرُجُ المَلاَئِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِى يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ ألفَ سَنَةٍ﴾([47] )، كه اين ناظر به عذاب آخرت است هيچ دافعي براي عذاب اخروي ندارند كه جلوي آن عذاب را بگيرد و اين قسمت از آيات كم نيست آياتي كه دلالت بكند بر اينكه عذاب خدا قابل دفع نيست عذابي كه براي كفار خداي سبحان تنظيم فرمود در سورهٴ طور اين چنين آمده كه آيه هشت سوره طور ﴿إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ لَوَاقِعٌ ٭ مَا لَهُ مِن دَافِعٍ﴾([48] )، چه كساني اين عذاب واقع ميشود ﴿يَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً﴾([49] )، اگر اين بعد نبود خوب انسان به اطلاقش تمسك ميكرد اما بعد ظرف اين عذاب است چه زماني اين عذاب واقع ميشود ﴿يَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً﴾([50] )، آن روزي كه آسمانها ميلرزند كه ناظر به عذاب آخرت است بنابراين عذاب الهي نه عذاب دنيوياش نه عذاب اخروياش هيچ كدام قابل دفع نيست اينها آياتي بود كه يا درباره عذاب دنيا بود يا درباره عذاب آخرت و اما آنچه كه جامع هر دو است همين آيه سورهٴ رعد است كه محل بحث است فرمود ﴿لَّهُمْ عَذَابٌ فِى الحَيَاةِ الدُّنْيَا﴾ يك ﴿وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَشَقُّ﴾ دو ﴿وَمَا لَهُم مِنَ اللهِ مِن وَاقٍ﴾ اين ﴿وَمَا لَهُم مِنَ اللهِ مِن وَاقٍ﴾ جامع هر دو است نه عذاب اولي نه عذاب دومي هيچ كدام از اينها دفع نميشود و كسي اينها را حفظ نميكند تنها يك عامل است كه انسان را حفظ ميكند و آن را در سورهٴ تحريم بيان فرمود آيه ششم سورهٴ تحريم كه فرمود ﴿يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أنفُسَكُم وَأهْلِيكُم نَاراً﴾([51] )، خودتان را حفظ كنيد خودتان و تا آنجايي كه ميسور است اهلتان را حفظ كنيد آن ناري كه آتشگيرهاش مردم اند وسنگها ﴿وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾([52] )، وقود آن آتشگيره است آتشگيره آن هيزمهاي بزرگي اند كه اينها آتششان خاموش نميشود تا يك مدت زياد ميماند اين هيزمهاي كوچك كه پژمرده شدهاند خاكستر شدهاند اگر بخواهند هيزم جديد بياورند آتش روشن كنند آن آتشگيره كه مثلاً تنه يك درخت بزرگي است آن هنوز داراي آتش است اين هيزمهاي بعدي را با آتش آن ميگيرانند آن ريشه و آن تنه درختهاي بزرگ اينها را ميگويند آتشگيره وقود اين است كه ديگران را با آن ميسوزانند ﴿فَقَاتِلُوا أئِمَّةَ الكُفْرِ﴾([53] )، اينها در دنيا هم وقود بودند در آخرت هم وقود اند يك وقت انسان خودش ميسوزد ديگران را هم ميسوزاند در قيامت هم وقود ميشود يك وقت نه يك هيزمي است كه فقط خودش ميسوزد فرمود در آنجا وقودش مردمي هستند اين چنين اما اين مردم چه كسي هستند اين را نمونههايش را ذكر فرمود، فرمود ﴿كَدَأبِ آلَ فِرْعَوْنَ﴾([54] )، در بعضي از آيات وقتي وقود را تبيين ميكند ميفرمايد ﴿هُم وَقُودُ النَّارِ﴾([55] )، يا ﴿كَدَأبِ آلَ فِرْعَوْنَ﴾([56] )، تصريح ميكند آن وقود اينهايند آن وقتي كه اين چراغهاي نفتي و وسايل صناعي نبود يا الآن هم آنجاهايي كه اين وسايل صناعي نرفته با هيزم كه نيازهايشان را رفع ميكنند آن تنههاي درخت را آن ريشههاي درخت را كه قوي است و ميماند آنها را به عنوان وقود در اجاق نگه ميدارند آنها چند شبانهروز روشن است آن هيزمهاي كوچك را به وسيله اين مشتعل ميكنند در قيامت هم وقود جهنم آن ائمه كفرند وقتي قرآن وقود را يك جا معرفي ميكند ميفرمايد وقودش مردم اند جاي ديگر هم نشانه ذكر ميكند وقتي جريان فراعنه را ذكر ميكند ميفرمايد ﴿هُم وَقُودُ النَّارِ﴾([57] )، اينهايد يا ﴿كَدَأبِ آلَ فِرْعَوْنَ﴾([58] )، در چند جا فراعنه را ﴿وَقُودُ النَّارِ﴾ ميداند اين ائمهٴ كفر را بنابراين هيچ واقي نيست مگر تقواي خود آدم كه فرمود فقط خودتان را بايد حفظ كنيد در روز خطر كسي واقي شما باشد نيست تنها تقواي خود شما حفظ خود شماست كه شما را از اين عذابين نجات ميدهد ﴿قُوا أنفُسَكُم وَأهْلِيكُم نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾([59] )، و اين هم روشن است كه چرا هيچ كسي واقي نيست .
سؤال ... جواب: در دنيا آن بدنه كار گفته شد كه از ديگران هم بر ميآيد يا در دنيا هم ميسر است والا عذاب كه ميسر نيست آن كسي كه درك نميكند عذاب را اگر عشق شهادت دارد اصلاً اين تير را درك نميكند يا اگر آن تير را از پايش ميكشند در حال نماز، احساس نميكند آن كه عذاب ندارد آنكه از ديگران ساخته است اين است كه اين جسم را بيازارند يعني قطعه قطعه كنند مجروح كنند مصدوم كنند و مانند آن اين كه عذاب نيست عذاب مربوط به درك است اگر پاي كسي را قطع كردند او احساس نكرد قلبش متوجه معبود خودش بود اينكه عذاب نميبيند كه اين چه عذابي دارد ؟
سؤال ... جواب: نسبت به اينها كه اين حال را دارند اصلاً عذاب نيست نسبت به ديگران هست منتها كم آن ساحراني كه حسن ختام نصيبشان شد و ايمان آوردند به فرعون گفتند ﴿فَاقْضِ مَا أنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِى هذِهِ الحَيَاةَ الدُّنيَا﴾([60] )، هر چه ميخواهي بكني بكن گفت دست ميبرم سر ميبرم ﴿وَلأصَلِّبَنَّكُمْ فِى جُذُوعِ النَّخْلِ﴾([61] )، آويزان ميكنم گفتند ﴿فَاقْضِ مَا أنتَ قَاضٍ﴾([62] )، هر چه ميخواهي بكن چرا براي اينكه ﴿إِنَّمَا تَقْضِى هذِهِ الحَيَاةَ الدُّنيَا﴾([63] )، فقط همين چند روز است ديگر بالاخره كشتي ما كه نميمانيم كه ميميريم ديگر ديگر دردي نيست .
سؤال ... جواب: بله نه اينكه هيچ احساس نباشد اما انسان وقتي هم به جاي عاليتر رسيد به مقام والا رسيد اصلاً احساس هم نميكند در جريان شهداي كربلا از امام باقر (عليه السلام) سؤال كردند اينها چه احساسي داشتند فرمود درد احساس نميكردند مثل اينكه آدم با دو تا انگشت خودش گوشت يك انگشت را يك قدري فشار دهد همين قدر .
سؤال ... جواب: نه صحبت اين نيست كه من الله است يا من غير الله صحبت اين است كه چرا عذاب آخرت اشق است اشد است ابقاست ادهاست امر است چرا آن عذابي كه در قيامت هست در دنيا اصلاً نمونهاش نيست صحبتش اين است و اگر تمام موجودات سپاهيان حق اند و خداي سبحان اراده تعذيب كرد چه موجودي ميتواند جلوي اراده خدا را بگيرد لذا واقي فرض ندارد اين نكره در سياق نفي در حقيقت نفي جنس است اصلاً واقي فرض ندارد چه كسي حفظ بكند چون همه كه دارند مأموريت الهي را انجام ميدهند كسي ميتواند جلوي اراده خدا را بگيرد؟ نه خود اين شخص معذب و نه ديگران براي اينكه خود اين شخص معذب مانند ديگران همه وهمهٴ مأموران الهياند كه ﴿وللهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ وَالأرْضِ﴾([64] )، اگر همه جند الهياند و دارند دستور حق را اجرا ميكنند فرض ندارد كسي در برابر امر اله مقاومت كند و جلوي او را بگيرد لذا به عنوان نكره در سياق نفي نظير نفي حقيقت جنس در اين گونه از موارد ميفرمايد ﴿وَمَا لَهُم مِنَ اللهِ مِن وَاقٍ﴾ اعاذنا الله من شرور انفسنا.
براي همهٴ شهدا مخصوصاً طلبههايي كه اخيراً رفتند يك فاتحهاي هم قرائت بفرماييد.
« والحمد لله رب العالمين »