62/12/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/سوره رعد/آیه 32
﴿وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِن قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ﴾(۳۲)([1] )
قرآن كريم بعد از اينكه با براهين اصول و كليات معارف را تبيين فرمود برخوردهايي كه كفار و منافقين در برابر انبياي عظام مخصوصاً خاتم انبياء (عليهم السلام) داشتند بيان ميكند و ميفرمايد آنها با سرسختي در برابر وحي مقاومت ميكنند ولي همواره حادثههاي كوبنده به نام قارعه به اينها ميرسد مصيبتي كوبنده دامنگيرشان ميشود كه ﴿وَلاَ يَزالُ الّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُم بِمَا صَنعُوا قَارِعةٌ أو تَحُلُّ قَرِيباً مِن دَارِهِم﴾([2] )، يا به خودشان ميرسد يا به منطقه زيستي اينها نزديك ميشود كه اينها هراسناك باشند اينها زمينه و مقدمه است براي آن عذاب الهي ﴿حَتَّي يَأتِىَ وَعدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخلِفُ المِيعَادَ﴾([3] )، ميعاد به عرض رسيد كه اگر اسم مكان يا اسم زمان از وعد است اين وعده اگر درباره نيكي و فضيلت و مسرّت باشد همان وعده ناميده ميشود و اگر خطر باشد وعيد ناميده ميشود كه وعده و وعيد هر دو از يك باب هستند خُلف وعده محال است چون قبيح است امّا خلف وعيد ممكن است با عفو از آن شخص يا گروهي كه مورد تهديد هستند صرف نظر بشود ولي اگر چنانچه وعيدي نسبت به گروه وعدهاي نسبت به گروه ديگر بود آنجا وعيد يقيناً عمل ميشود خداي سبحان نسبت به كفار و بدانديشان تهديد كرد وعيد داد كه من شما را سركوب ميكنم اين سركوب كردن كفّار كه به عنوان وعيد است محصول وعدهاي است كه خداي سبحان به مؤمنين داد فرمود : ﴿إن تَنصُروا الله ينصُركُم﴾([4] )، گرچه اين وعيد علي الكفّار است ولي وعدهٴ نسبت به مؤمنين است اين گونه از وعيدها كه همراه با وعده است يقيناً تخلّف نميكند آنگاه به دنبالش ميفرمايد ﴿وَلَقَدِ استُهزِئَ بِرُسُلٍ مِن قَبلِكَ﴾ اين لام لام قسم است خداي سبحان هر كند ياد ميكند به اين امر ميفرمايد به انبياي پيشين استهزا كردند مسخره كردند آنها همه اين استهزاءها را تحمل كردند و من هم استهزاء كنندهها را مهلت دادم تا سرانجام اينها را گرفتم و آنگاه روشن شد كه عقاب من چگونه است ﴿وَلَقَدِ استُهزِئَ بِرُسُلٍ مِن قَبلِكَ﴾ تنها نسبت به تو نيست كه اينها مسخره كردند معجزه را به سخريه گرفتند هر روز پيشنهاد ميدهند كه اين كوهها را كنار ببر اين سرزمينهاي سوزان را جاي جوشش چشمهها قرار بده و مانند آن اين پيشنهادهاي استهزاآميز تنها نسبت به شما طرح نشد نسبت به انبياي ديگر هم اين چنين بود زيرا اينها منظورشان ايمان آوردن كه نيست ميخواهند به معجزه استهزا كنند يك قدري ميگويند اين كوهها را كنارتر ببر تا ما اينجا را كشاورزي كنيم وقتي كشتشان تمام شد حالا سخن از ساختن خانه و امثال ذلك است نيازي به مصالح ساختماني دارند به تو بگويند يك دستور بده كوهها يك قدري نزديكتر بيايد كه ما ديگر رنج حمل و نقل مصالح ساختماني را تحمل نكنيم اينها ميخواهند معجزهٴ الهي را به استهزا بگيرند تنها دربارهٴ تو نيست نسبت به انبياي پيشين هم همين كار را كردند و من مهلت دادم بعد گرفتم اينها را آن روز معلوم ميشود كه چگونه من اينها را مؤاخذه كردم و عقاب كردم كه به فكر احدي در نميآيد چيزي كه آقايان بايد عنايت كنيد اين است كه انبيا طرزي زندگي ميكردند كه اوّل با برهان مردم را دعوت به هدايت ميكردند آنها در برابر اين برهان يا جدال ميكردند يا نميكردند بالأخره در برابر برهان چيزي ارائه ميدادند اين ﴿قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾([5] )، و ساير موارد احتجاج و أدلّهاي است كه خداي سبحان به انبياء (عليهم السلام) ميآموزاند آنها هم با مردم در ميان ميگذارند اين يك مقطع است كه از راه انديشه انبيا با امّتها برخورد دارند مقطع دوّم وقتي آنها نااميد شدند اين رهاورد را به استهزا ميگيرند مقطع بعدي نسبت به انبيا پرخاش ميكنند و عليه او شورش ميكنند اين سه مقطع در جريان انبياي الهي هست و كم هم نيست امّا شما در هيچ جاي قرآن ديديد كه انبيا را تطميع بكنند چون اگر كسي بخواهد جلوي يك زمامداري يا مدعي را بگيرد از چند راه ميتواند او را فلج كند اول از راه فكر و انديشه با از راه فكر و انديشه او را مجاب كرد او بساط داعيهٴ خود را جمع ميكند اگر از راه فكر و اندشه نشد كه او را مغلوب كنند به حِيل و دسايس تمسك ميكنند حيل و دسايس هم فراوان است يا تطميع است يا تهديد است يا به وسيله مسخره از ميدان بردن است كه آن هم به احد الامرين برميگردد اين قدر مسخره ميكنند كه اينها از ميدان بيرون بروند و دست از ادعا بردارند اين شده است اين قدر تهديد ميكنند مبارزه ميكنند پرخاش ميكنند تا او را از صحنه خارج كنند اين شده و آنها كه داعيه دروغين داشتند با زد و بندها و زر و مال يا اتفاي غرايز و مانند آن تمكين كردند راضي شدند و صحنه را خالي كردند اگر كسي بخواهد يك رقيبي را خلع سلاح كند اوّل از راه انديشه و فكر نشد با اين دسايس دربارهٴ انبياء (عليهم السلام) همهٴ آن كارها را كردند و موفق نشدند يعني از راه انديشه و فكر به مبارزه برخواستند موفق نشدند از راه سخريه و استهزا با همه درگير شدند و اثر نكرد از راه تهديد و يورش و شورش و مبارزه و پرخاش قيام كردند ﴿حِرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَكُم﴾([6] )، گفتند و مانند آن اثر نكرد اينها را طرح كردند ولي اثر نكرد امّا راجع به تطميع اصلاً طرح هم نشده درست دقت كنيد كه روش انبيا چه جور بود آنها را اصلاً به مال يا به زن و مانند آن اصلاً تطميع نكردند هيچ سخن از اين نيست . سؤال: ... جواب: دربارهٴ تاريخ كه گفتند (ما سوتناك) اگر پول ميخواهي به تو ميدهيم و اينها آن را نميگويند تطميع آن را هم بعد به عرض ميرسانيم كجا دارد كه يك پيغمبري را به زر تطميع بكنند .
سؤال: ... جواب: آن تاريخ را به عرض ميرسانيم حالا آن چيزهايي كه همه ميدانند و در ذهن همه هم ميآيد زود نقل نكنيد يك قدري بينديشيد و سخن بگوييد در جاي قرآن كريم هست كه انبيا را با زر تطميع بكنند هيچ پيامبري را با مشتهيات با غريزه با زن با زر با مانند آن هيچ يك از آن دسايس و حِيَل أثر نكرد اما چرا اين دسيسه و اين حيله را اعمال نكردند چرا اين پيشنهاد را هم ندادند يا علن يا به طور سر پيشنهاد بدهند كه اين مقدار پول بگير و ساكت به شو همهٴ زمامداران را با اين چهار پنج راه از ميدان بيرون ميكنند مگر آنها كه به وحي تكيه كردهاند نه سخن آنها با جدال و بلوا و فكر محكوم به شكست ميشود نه با مسخره از ميدان بيرون ميروند نه با پرخاش و مبارزه و زور از ميدان بيرون ميروند امّا اصلاً سخن از تطميع مطرح نشد كه بگويند پول ميدهيم تو ساكت باش اين چرا ظاهراً انبيا بالأخره يا چهل سال يا كمتر يا بيشتر در بين مردم زندگي ميكردند بعد به اين مقام بلد نايل ميشدند كسي چهل سال تقريباً يك دورهاي از زندگي است كسي چهل سال طوري زندگي كند كه به آن سختترين دشمنش هم مجال اين دسيسه را ندهد چون او هم يقين دارد كه اين كسي كه در چهل سال به اين عظمت و بساطت و صفا زندگي كرد نه اهل زن است نه اهل زر اين را نميشود با اين راه .
سؤال: ... جواب: بله ، اينكه براي تطميع نبود كه اين يك تعارف متقابل بود اين براي آن نبود كه هيچ كسي را شما سراغ نداريد كه به خودش اجازه بدهد براي اخراج يك پيامبري از صحنه او را تطميع كند مسخره فراوان كردند قرآن كريم قسم ياد ميكند خدا ميفرمايد قسم كه همهٴ انبيا را مسخره كردند تنها تو نيستي اين نشان ميدهد در طيّ چهل سال طوري زندگي كردند كه دشمن حاضر شد آنها را مسخره بكند اما به خودش اجازه تطميع نداد چون ميدانست هيچ اثري ندارد براي اينكه اگر مال بخواهد آن مال خودش را به ديگران ميدهد آني كه حاضر است از بهترين دسترنجش به ديگران ببخشد پس به دنبال مال نيست سيرهٴ او هم سيرهاي است كه كافر و دشمن را قانع كرد كه نميشود از راه تطميع وارد شد طوري انبيا زندگي كردند كه آن سختترين دشمن كه به تعبير قرآن كريم ﴿ألدُّ الخِصَامِ﴾([7] )، خصم يعني دشمن لدود يعني دشمن لجوج ﴿ألدُّ﴾ يعني خيلي خصومتش از ديگران بيشتر است آن ﴿ألدُّ الخِصَامِ﴾([8] )، هم به خودش اجازه تطميع نداد كه با پول پيامبر را از صحنه خارج كند اين را در سراسر قرآن كريم مطالعه بفرمايد ببينيد كه يك جايي داريم كه كفّار به خودشان اجازه تطميع داده باشند وقتي رسول خدا (عليه آلاف التحية والثناء) ميفرمايد ﴿فَقَد لَبِثتُ فُيكُم عُمُراً مِن قَبلِهِ أفَلاَ تَعقِلُونَ﴾([9] )، من يك عمري در بين شما زندگي كردم هنوز من را نشناختيد اين يك .
سؤال: ... جواب: ﴿فَناظِرةٌ بِمَ يَرجِعُ المُرسَلُونَ﴾([10] )، ببين با چي برميگردند كه آيا با سرسختي برميگردند يا با سرسختي برنميگردند آن برخوردي نداشت از نزديك با حضرت او نه اينكه با تطميع با اين كار ساكتش بكنند برخوردي نداشت اگر هم بر فرض اين آيه ناظر آن باشد يك بيگانهاي دربارهٴ بيگانهاي اظهار نظر كرد چون يك صرف نامهاي ديد نميدانست سليمان چه كسي است كه نميدانست سيرهٴ عملي او چه است كه يك نامه خالي ديد و ديد در اين نامه نوشته است كه تو بايد ايمان بياوري امّا اين كي است چي است سيره او چي است چطور زندگي ميكند غذاي او چي است لباس او چي است با مردم چطور رفتار ميكند محصول كار خودش را به چه كسي ميدهد و چطور در راه خدا ميدهد چه ميدانست جايي كه پيامبري در يك امّت به سر ببرد و داعيهٴ نبوّت را در سنين چهل سالگي افشا كند ديگران براي خاموش كردن او پيشنهاد زر و زن بدهند اين اصلاً نشد مسخره كردهاند كه او را خارج كنند اما اين كار نشده و امّا جريان مسخره در مسخره چند تا امر است يكي اينكه همهٴ انبيا گرفتار استهزاي تبهكاران بودهاند يك دوم اينكه خداي سبحان از اين استهزا نميگذرد استهزا كنندگان را به عقاب دردناك كيفر ميدهد دو سوّم اينكه اين عقاب عصاره همان استهزا است يعني وقتي خوب ترسيم ميكنيد ميبينيد آن استهزاها به صورت اين عقاب درميآيد اين امور را يكي پس از ديگري ملاحظه ميفرماييد امر اول اين است كه همهٴ انبيا اتسهزاء كردند امر دوّم اين است كه خداي سبحان اين استهزاها را بيجواب نگذاشت پاسخ داد امر سوّم اين است كه اين پاسخ الهي و عقاب الهي محصول همان استهزا است همان استهزا اينها را گرفته گاهي ميفرمايد استهزا اينها را گرفته گاهي ميفرمايد خدا اينها را گرفته معلوم ميشود عمل است كه انسان را گرفتار ميكند اما امر اوّل كه به همهٴ انبيا استهزا كردند در اين آيه كريمهٴ محل بحث سورهٴ رعد كه فرمود ﴿وَلَقَدِ استُهزِئَ بِرُسُلٍ مِن قَبلِكَ﴾ كه لام لام قسم است در سورهٴ يس ﴿يَاحَسرَةً عَلَي العِبَادِ مَا يَأتِيهِم مِن رَّسُولٍ إِلاّ كَانُوا بِهِ يَستَهزِؤونَ﴾([11] )، كه يك حسرتي بر بندگان است (آيه 30) از سورهٴ يس فرمود ﴿يَاحَسرَةً عَلَي العِبَادِ مَا يَأتِيهِم مِن رَّسُولٍ إِلاّ كَانُوا بِهِ يَستَهزِؤونَ﴾ هيچ پيامبري نبود كه از اين رنج مصون باشد در سورهٴ انبياء هم به همين تعبير آمده (آيه 41) سورهٴ انبياء آمده كه ﴿وَلَقَدِ استُهزِئَ بِرُسُلٍ مِن قَبلِكَ﴾ كه لام هم لام قسم است يعني به انبياي قبل از تو هم استهزا كردند .
« والحمد لله رب العالمين »