62/12/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/سوره رعد/آیه 31
﴿وَلَوْ أَنَّ قُرآناً سُيِّرَتْ بِهِ الجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْكُلِّمَ بِهِ المَوْتَي بِل لِلَّهِ الأَمْرُ جَمِيعاً أَفَلَمْ يَيَأْسِ الَّذِينَ آمَنوا أَن لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَي النَّاسَ جَمِيعاً وَلاَ يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيباً مِن دَارِهِمْ حَتَّي يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخْلِفُ المِيعَادَ﴾(۳۱)([1] )
اين آيه مباركهٴ سورهٴ رعد اموري را در بر دارد امر اول آنكه اگر به پيشنهادهاي كفّار عمل بشود و به بركت قرآن كريم كوهها كنده بشود و زمين به صورت يك دشت پهن در بيايد و همچنين چشمهها بجوشد و نهرها جاري بشود واز اين جهت زمين قطعه قطعه بشود يا به بركت قرآن كريم مردهها زنده بشوند سخن بگويند وسخن بشنوند اين گونه از معجزات چشمگير را اگر خداي سبحان انجام بدهد به دست حضرت هرگز اينها ايمان نميآورند زيرا وقتي قلب تيره شد و انسان گرفتار سيّئات قبلي شد توفيق ايمان پيدا كردن را از دست ميدهد اين امر اوّل بود با مطالبي كه دربارهٴ اين گذشت امر دوّم توقّع مؤمنين بود كه مؤمنين متوقّع بودند رسول خدا (عليه آلاف التحية والثناء) به اين پيشنهادها عمل كند شايد اينها مؤمن بشوند در اينجا خداي سبحان به مؤمنين خطاب ميكند ميفرمايد شما بايد از ايمان كفّار نااميد شده باشيد زيرا حجت بالغه حق را اينها ديدند معجزات الهي را ديدند و مع ذلك ايمان نياوردهاند شما توقّع نداشته باشيد كه رسول خدا به پيشنهاد اينها عمل كند زيرا اين هيچ اثري ندارد امر سوّم دربارهٴ تهديدي است كه خداي سبحان نسبت به كفّار ميكند و وضمناً وعدهأي است كه خداي سبحان به مؤمنين ميدهد امر اول از اموري كه در اين آيه مطرح بود با مباحثش تقريباً گذشت اما امر دوم كه خداي سبحان به مؤمنين ميفرمايد شما بايد از ايمان آوردن كفّار نااميد شده باشيد زيرا اينها اعجاز را ملعبه قرار ميدهند هرگونه معجزهاي را كه رسول خدا براي اينها مطرح كند اينها ايمان بيار نيستند اهل اينكه توبه كنند و ايمان بياورند نيستند فرمود ﴿أفَلَمْ يَيَأسِ الَّذِينَ آمَنوا أن لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَي النَّاسَ جَمِيعاً﴾ فرمود چرا مؤمنين مأيوس نشدند مأيوس نشدند يك تعبير صحيح ادبي نيست آيس نشدند چرا نااميد نشدند از ايمان آوردن كفّار خداي سبحان ميخواهد هر انساني با حسن اختيار خود ايمان بياورد و معجزه زمينهٴ ايمان را فراهم ميكند نه سبب تام باشد و به اندازهٴ لازم حجّت بالغه حقّ را خدا به اينها نشان داد اين بيان را هم خدا نسبت به رسول خودش ميفرمايد هم نسبت به مؤمنين به رسولش ميفرمايد تو اگر حريص باشي بر ايمان اينها آن چنان نيست كه مؤمن بشوند خدا اگر بخواهد به اجبار همه را مؤمن كند تمام افراد بشر را يك امت قرار ميدهد همان طوري كه پيروان انبيا را امّت واحده قرار داد همه افراد بشر را هم يك امت ميكند ولي آن طرز ايمان آوردن نافع نيست زيرا انسان بايد با حسن اختيار خودش مؤمن بشود و اگر با اجبار و ارجاع و مانند آن ايمان بياورد آن نفعي ندارد بنابراين هم نسبت به رسول خدا ميفرمايد گرچه تو حريصي به ايمان آوردن آنها ولي آنها مؤمن نخواهند شد و هم نسبت به مؤمنين ميفرمايد گرچه شما متوقّع هستيد كه رسول خدا به پيشنهادهاي اينها عمل بكند هر روز معجزهٴ تازه بياورد ولي اينها ايمان آورنده نخواهند بود مشابه همين اصل را خداي سبحان به بعضي از انبيا صريحاً ميفرمايد كه ديگر از اين به بعد كسي ايمان نميآورد به تو بايد آن وعده الهي كه هلاكت كفّار است برسد مشابه اين را به بعضي از انبيا صريحاً ميفرمايد آنگاه امر سوّم اين آيه وعدهٴ پيروزي مؤمنين و وعيد شكست كفّار مطرح است امّا دربارهٴ اينكه .
سؤال: ... جواب: بله بجاست. سؤال: ... جواب: بله انسان آرزو دارد كه همه كامل بشوند خدا هم با ارادهٴ تشريعي ميخواهد كه اينها به كمالشان برسند ﴿هديً للناس﴾ اين كمال و سعادت را خداي سبحان براي همه ميخواهد رسول خدا و مؤمنين هم براي همه ميطلبند و آرزو ميكنند اما يك عده عمدا ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِم﴾([2] )، اين كتاب الهي را پشت سر گذاشتهاند اگر كسي با اختيار خود ايمان نياورد تو ديگر مسئول نيستي در سورهٴ فاطر (آيه 8) اين است ﴿أفَمَن زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ﴾([3] )، و آن عمل بد را نيك ميداند طرز تفكرش آن است كه اين عمل فضيلت است آنگاه ﴿فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِى مَن يَشَاءُ فَلاَ تَذْهَب نَفْسُكَ عَلَيْهِم حَسَرَاتٍ﴾([4] )، در اين كريمه به حضرت ميفرمايد جان تو به دنبال اينكه اينها ايمان نياوردند در اثر شدّت حسرت نرود جان نده براي اينكه اينها چرا ايمان نياوردند ﴿فَلاَ تَذْهَب نَفْسُكَ عَلَيْهِم حَسَرَاتٍ﴾ يعني در اثر حسرتها اين قدر غصّه نخور كه بميري خوب حالا ايمان نياوردند نياوردند بنابراين خود حضرت حريص به ايمان افراد است طوري كه غصه ميخورد از ايمان نياوردن خدا او را تسلّي ميدهد كه جانت را در اين راه نده نسبت به مؤمنين هم اين چنين است به مؤمنين هم ميفرمايد كه شما هم متوجه باشيد كه اينها اهل ايمان نيستند با سوء اختيار خود كفر را پذيرفتند در سورهٴ نحل باز به رسولش خطاب ميفرمايد (آيه 37) به بعد ميفرمايد ﴿إِن تَحرِص عَلَي هُدَاهُم﴾([5] )، تو اگر حريص باشي كه اينها هدايت بشوند ﴿فإنَ اللهَ لا يَهدي مَن يُضلُّ﴾([6] )، كسي را كه خدا گمراه كرد هدايت نميكند اين در بحث اضلال و هدايت گذشت كه خدا هرگز اضلال ابتدايي ندارد كه كسي را گمراه كند همگان را به هدايت ابتدايي راهنمايي كرده اگر كسي بقائاً با داشتن حجّت بالغه دين را پشت سر گذاشت توفيق الهي نصيبش نميشود از آن به بعد گرفتار خواهد شد و اين معناي اضلال است نه اينكه خداي سبحان كسي را گمراه كند.
سؤال: ... جواب: بجاست ديگر.
سؤال: ... جواب: ميفرمايد دلداري ميدهد تسليّت ميدهد ميفرمايد جانت را در اين راه نده اين قدر دلسوزي نكن براي اينكه اثر ندارد .
سؤال: ... جواب: نه اين كمال لطف و عنايت است به حضرت ميفرمايد تو گرچه لطيف و مهرباني امّا خب او گوش نميدهد ديگر آنها گوش نميدهند ديگر اين چنين است .
سؤال: ... جواب: بله نه اين كمال محبّت است كمال علاقه است كه كسي به جهنم نرود از امام باقر (سلام الله عليه) رسيده است كه ميفرمايد «بليّة الناس علينا عظيمة»([7] )، ما به يك بليّهٴ سختي مبتلا شديم «ان دعوناهم لم يجيبونا وان تركناهم لم يهتدوا بغيرنا»([8] )، ما اينها را دعوت ميكنيم نميآيند رها كنيم راه غير از اين نيست اينكه صحيح نيست انسان تا آنجا كه ممكن است بگويد «بگذار تا بيفتد و بيند سزاي خويش» اين مال آخر امر است نه اوايل يا اواسط امر يكي دو بار نصيحت بكند بعد بگويد خوب حالا كه گوش نميدهد رها كنيم در يكي از خطب مبارك نهجالبلاغه است حضرت ميفرمايد تا آنجا كه ممكن است من نصيحت ميكنم اگر هيچ اثر نكرد آن وقت است «فآخر الدواء الكى»([9] )، كي يعني داغ كردن آخرين علاج داغ كردن است ﴿فَتُكْوَي بِهَا جِبَاهُهُم وَجُنُوبُهُم وَظُهُورُهُم﴾([10] )، ﴿تكوي﴾ از همان كي است كي يعني داغ كردن «فآخر الدواء الكى»([11] )، «علاج كي كنمت كآخر الدواء الكى»([12] )، علاج كي كي يعني داغ كردن حضرت فرمود «فآخر الدواء الكى» نه اينكه آدم اوايل و اواسط رها كند يكي دو بار نصيحت كرده ترك كند در سورهٴ نحل هم ميفرمايد ﴿إِن تَحْرِص عَلَي هُدَاهُم فَإِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِى مَن يُضِلُّ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ﴾([13] )، بعد هم ميفرمايد اينها قسم خوردند كه قيامت دروغ است ﴿وَأقسَمُوا بِاللهِ جَهدَ أيمَانِهم لاَ يَبعثُ اللَّهُ مَن يَمُوتُ﴾([14] )، از آن قسمهاي خيلي قوي و شديد با قسمهاي جهد ايمان كه بعد از مرگ خبري نيست خوب با اين گروه چه بايد كرد ﴿وَأقسمُوا باللَّهِ جَهدَ أيمانهم﴾ كه ﴿ لاَ يَبْعَثُ اللَّهُ مَن يَمُوتُ﴾ هر كس كه بميرد ديگر خدا او را زنده نميكند آن هم قسمهاي خيلي شديد اين گروهاند ديگر و در سورهٴ هود در پايان سورهٴ يونس اينچنين آمده در (آيه 99) سورهٴ يونس اين چنين آمده ميفرمايد ﴿وَلو شَاءَ رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرضِ كُلّهُم جَميعاً﴾([15] )، خداي سبحان با اراده تكويني اگر بخواهد مردم مؤمن بشوند همهٴ مردم عالم مؤمن ميشوند آنكه كافي نيست آنكه كمال نيست آنهايي كه در احال احساس خطر ﴿إذا ركَبُوا في الفُلك دَعوا الله مُخلصين لَهُ الدّين﴾([16] )، آن ايمان در حال ترس براي اينها سودمند است يا ايمان روترس است گرچه خالصاً خدا را ميخوانند امّا خوب سودي ندارد اين در اين كريمه هم ميفرمايد اگر خداي سبحان با ارادهٴ تكويني بخواهد احدي كافر نميشود ﴿وَلو شَاءَ رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرضِ كُلّهُم جَميعاً﴾([17] )، با اين دو تا تأكيد ﴿أَفَأنتَ تُكرِهُ النَّاسَ حَتّي يَكونُوا مُؤمنِينَ﴾([18] )، آنگاه ميفرمايد ﴿وَمَا كانَ لِنفسٍ أَن تُؤمِنَ إلاّ بِإذنِ اللهِ﴾([19] )، هيچكس توفيق ايمان پيدا نميكند مگر باذن الله خوب خدا اين توفيق را به چه كسي ميدهد و از چه كسي ميگيرد فرمود ﴿وَيَجعَلُ الرِّجسَ عَلي الَّذِينَ لاَ يَعقِلُونَ﴾([20] )، خدا اين رجس كفر و نفاق و پليدي را بر كسي حاكم ميكند كه ديوانه باشد عاقل نباشد در لسان دين موحّد عاقل است و مشرك و كافر ديوانه است چون ﴿ومَن يَرغب عَن مِلّة إبراهِيم الاّ من سَفّهَ نَفسه﴾([21] )، هركس از اين راه مشخص توحيد فاصله گرفت ميشود سفيه هركس از ملّت ابراهيم (سلام الله عليه) اعراض گرد ميشود سفيه ﴿ومَن يَرغب عَن مِلّة إبراهِيم الاّ من سَفّهَ نَفسه﴾ آنگاه آن حديث شريف به منزلهٴ عكس نقيض اين آيه مباركه خواهد بود كه «ما العقل ؟ قال: ما عبد به الرّحمن واكتسب به الجنان»([22] )، عقل آن است كه انسان با داشتن او خدا را عبادت كند و بهشت تحصيل كند پس اگر كسي خدا را عبادت نكرد عاقل نيست ان معرضوا عن ملّة إبراهيم سفيه ، عكس نقيضش اين است كسي كه سفيه نيست موحد است اين آيه با آن حديث شريف به منزله دو قضيه هستند كه احدهما عكس نقيض ديگري است و آن حديث شريف را كه «ما العقل ؟ قال: ما عبد به الرّحمن واكتسب به الجنان»([23] )، از اين آيه مباركه ميشود استفاده كرد كه اگر كسي از اين راه فاصله گرفت سفيه است در اينجا هم ميفرمايد كسي كه عاقل نيست گرفتار شرك و كفر و نفاق ميشود اين پليدي را خدا بر كسي تحميل ميكند كه عاقل نباشد عقلش را از دست بدهد ﴿وَيَجعَلُ الرِّجسَ عَلي الَّذِينَ لاَ يَعقِلُونَ﴾([24] )، اما آنچه كه به بعضي از انبيا فرمود تو مطمئن باش كسي از اين به بعد ايمان نميآورد بايد ما به آن وعيدمان و تهديدمان عمل كنيم اين به نوح (سلام الله عليه) فرمود در سورهٴ هود بعد (آيه 36) به بعد اين است فرمود ﴿وَأوحِيَ إِلَي نُوحٍ أنّهُ لَن يُؤمِنَ مِن قَومِكَ إِلاّ مَن قَد آمَنَ﴾([25] )، هر كس تا كنون ايمان آورد كه مؤمن است از اين به بعد كسي ايمان نميآورد ﴿لَن يُؤمِنَ مِن قَومِكَ إِلاّ مَن قَد آمَنَ فَلاَ تَبتَئِس بِمَا كَانُوا يَفعَلُونَ﴾([26] )، بئسي بر تو نباشد بر تو سخت نگذرد هر چه ميكنند بكنند خداي سبحان چه به نوح (سلام الله عليه) وحي رساند كه ديگر كسي به تو ايمان نميآورد در سورهٴ نوح به خداي سبحان عرض ميكند با يك لسان قاطم در سورهٴ نوح (آيه 26) به بعد ميفرمايد ﴿وَقَالَ نُوحٌ رَّبّ لاَ تَذَر عَلَي الأَرضِ مِنَ الكَافِرِينَ دَيَّاراً ٭ إنَّكَ إِن تَذَرهُمْ يُضِلّوا عِبَادَكَ وَلاَ يَلِدُوا إِلاّ فَاجِراً كَفَّاراً﴾([27] )، نوح به خدا عرض ميكند اينها را باقي نگذار زيرا نه اينها ايمان ميآورند نه نسل آيندهٴ اينها ايمان ميآورند اينها كافر هستند و كافر پرورش ميدهند خوب اين علم به غيب است اين علم غيب محصول آن وحي است نوح با ضرس قاطع عرض ميكند خدايا اينها نه خودشان ايمان ميآورند از اين به بعد نه نسل آيندهٴ اينها مؤمن هست ايمان ميآورد بنابر اين ماندن اينها فايدهاي ندارد ﴿لاَ تَذَر عَلَي الأَرضِ مِنَ الكَافِرِينَ دَيّاراً﴾([28] )، زيرا ت﴿إنَّكَ إِن تَذَرهُمْ﴾([29] )، اگر اينها را رها كني ﴿يُضِلّوا عِبَادَكَ﴾([30] )، نه تنها خودشان ايمان نميآورند باعث ضلالت ديگران هم خواهند شد و فرزندان اينها هم كافر خواهند بود ﴿وَلاَ يَلِدُوا إِلاّ فَاجِراً كَفَّاراً﴾([31] )، اين علم غيب قطعي محصول آن وحيي است كه در سورهٴ هود بيان شده كه فرمود ديگر كسي ايمان نميآورد با آن وحي قبلي نوح يقين پيدا كرد كه از قوم او نه تنها ايمان نميآورند بلكه زمينهٴ ضلالت ديگران را فراهم ميكنند و نسل آينده اينها هم كافر خواهد بود با اين گونه از بيانها اطمينان دارم به اينكه ديگر ايمان نخواهند آورد خداي سبحان گاهي به پيامبر گاهي به مؤمنين ميفرمايد بايد از ايمان آوردن اينها نااميد باشي پس ﴿أفَلَمْ يَيَأسِ الَّذِينَ آمَنوا أن لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَي النَّاسَ جَمِيعاً﴾ همان طوري كه پيروان انبيا را امّت واحده كرد ﴿إنَّ هذِهِ أُمّتُكُم أُمّةً وَاحِدَةً﴾([32] )، همهٴ مردم روي زمين را هم خداي سبحان اگر بخواهد امّت واحده ميكند ﴿لَجَعلهُم اُمةً واحدة﴾([33] )، ولي اين سودي ندارد ولي امر ثالثي كه مربوط به ذيل آيه است فرمود ﴿وَلاَ يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أو تَحُلُّ قَرِيباً مِن دَارِهِم حَتَّي يَأتِىَ وَعْدُ اللهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾ فرمود كفّاري كه اين همه آسيب رساندند همواره حادثههاي كوبنده براي اينها پيش ميآيد يا در داخلهٴ منطقه سكونت اينها حادثهٴ كوبنده پيش ميآيد يا نزديك منطقهٴ زيست اينها حادثهٴ كوبنده پيش ميآيد تا آن فتح نهايي برسد اين چنين نيست كه الان در امان باشند الان يا قارعه داخلهٴ آنها است يا قريباً من دارهم هست ﴿حَتَّي يَأتِىَ وَعْدُ اللَّهِ﴾ و اين وعد خدا هم يقيني است چون ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾ خدا ميعاد را تخلّف نميكند يك وعده است و يك وعيد وعده در برابر حسنات است وعيد در برابر سيّئات وعده را نسبت به اهل ايمان واهل عدل ميدهد كه ميفرمايد اگر اين فضايل را تحصيل كردهايد به اين پاداش ميرسيد وعيد را به عنوان كيفر به تبهكاران ميدهد خُلف وعده محال است چون مستلزم نقص است امّا خُلف وعيد محال نيست چون نه تنها مستلزم نقص نيست بلكه عفو است و كمال است ممكن است خداي سبحان نسبت به فردي كه او را تهديد كرد اين تهديد را عمل نكند چون خُلف وعيد كه قبيح نيست آن خُلف وعده است كه قبيح است خُلف وعده چون قبيح است از خداي سبحان صادر نميشود و خُلف وعيد چون با عفو و بخشش همراه است بنابراين ممكن است عفو كند اين در صورتي است كه خُلف وعيد مستلزم خُلف وعده نباشد مثل اينكه خداي سبحان به دو نفر كه جداي از هم كار ميكنند يكي وارسته است خدا به او وعده ميدهد يكي تبهكار است خدا تهديدش ميكند ممكن است وعده را نسبت به آن وارسته عمل كند يقيناً وعيد را نسبت به اين عمل نكند عفو كند و اما اگر يك خُلف وعيدي مستلزم خُلف وعده بود آنجا نه آنجا يقيناً وعيد را عمل ميكند و آن وعيد وعيدي نيست كه عفو بردار باشد مثل اينكه به مسلمين وعده پيروزي علي الكفّار ميدهد در اينجا سخن از بهشت و جهنم كه مربوط به آخرت است تنها آن نيست تنها به مؤمنين و رزمنده وعده بهشت نميدهد و كفّار را تنها به عذاب الهي وعيد و تهديد نميكند بلكه مؤمنين را علي الكافرين وعده ميدهد كه ﴿إن تَنصُروا الله ينصُركُم ويثبت أقدامكُم﴾([34] )، اين يك وعدهأي است نسبت به مؤمنين وعيدي است نسبت به كفّار كه اگر اين كفّار از آن وعيد برهند اين وعده تخلف شده در اين گونه از موارد ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾ اگر فرمود ما كفّار را سرنگون و سركوب ميكنيم اين يك وعيد محض نيست كه خُلف او بيمانع باشد به مؤمنين فرمود ما شما را بر آنها پيروز ميكنيم اين پيروزي را به عنوان وعده نسبت به مؤمنين روا داشت و آن شكست را به عنوان وعيد نسبت به كفّار روا داشت در اينجا ﴿لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾ بنابراين اين نزاعي كه امام رازي در تفسير كبيرش دارد كه آيا اين خُلف وعيد است يا نه ما ميگوييم كه خدا خُلف وعيد نميكند ولي به أدلهٴ عفو ممكن است عفو كند اين را بايد از هم جدا كرد يك وقت است وعيد وعيد محض است يك وقت وعيدي است كه محصول وعده ديگري است به ديگري وعده ميدهد كه كافر را سركوب كند اين وعيد نسبت به كافر وعدهٴ نسبت به مؤمنين است در اينجا يقيناً تخلف نميكند در اينجا چون يك وعيد ابتدايي محض نيست يقيناً تخلف نميكند وعدهٴ پيروزي مؤمنين وعيد شكست كفّار است در اين كريمه هم فرمود همواره كفّار گرفتار قارعه و حادثهٴ كوبنده هستند يا در داخلهٴ اينها يا نه نزديك اينها تا آن وعدهٴ نهايي برسد كه شما را بر اينها پيروز كنيم آن جريان عذاب الهي در قيامت سر جايش محفوظ اين پيروزي هم سرجايش محفوظ و يقيني اين چنين نيست كه تخلف بكند .
سؤال: ... جواب: نه حالا اگر يك كافري همان سيّئات نفسي داشت آن عقيدهٴ شخصي خود را بر كسي تحميل نكرد و راه معاصي فردي را هم ترك نكرد يك همچنين آدمي وعيدي دارد وعيد محض و امّا در مسائل نظامي فرمود اينهايي كه شما را آسيب ميرسانند اين چنين نيست كه از چنگال قهر ما برهند ﴿وَلاَ يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ اين گرچه در خصوص كفّار حجاز است ولي آبي از اطلاق يا عموم نيست كه همواره كفّار گرفتار حوادث قارعه و كوبنده هستند يا در داخل اينها يا در وابستگان و پيوستگان اينها يا در منطقه زيست اينها يا نزديك مركز زيست اينها تا اينكه آن وعده نهايي برسد ﴿حَتَّي يَأتِىَ وَعْدُ اللهِ﴾ و خدا هم خُلف وعده نميكند ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾ اين يقيني است ﴿وَلاَ يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ﴾ كه دامنگير خودشان ميشود ﴿أو تَحُلُّ قَرِيباً مِن دَارِهِمْ﴾ يا نزديك محل زيست آنها ﴿حَتَّي يَأْتِىَ وَعْدُ اللهِ﴾ آن وعد پيروزي برسد اين وعد پيروزي وعيد علي الكفّار است در اينجا جاي تخلف نيست ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾ اين طور نيست كه يك وعيد محض نسبت به كفّار باشد اين وعده است نسبت به مؤمنين وعيد است نسبت به كفّار كه يقيناً خدا اين را عمل ميكند و الان هم جاي درخواست و استغاثه است كه خداي سبحان به اين آيه مباركه كه وعده داد عمل بكند كه هرچه زودتر اين رزمندههاي ما را ظفر مند و پيروز بفرمايد به بركت صلوات بر محمد و آل محمد (اللهم صل علي محمد و آل محمد ).
« والحمد لله رب العالمين »