درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

62/12/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر/سوره رعد/آیه 30

 

﴿كَذلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهَا أُمَمٌ لِّتَتْلُوَا عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ﴾(۳۰)([1] )

 

چون يكي از مطالب مهمّ اين سورهٴ مباركه مسئلهٴ رسالت است و دربارهٴ رسالت هم چند امر مطرح است يكي دوام او و يكي لزوم استقامت و پايداري رسول و يكي هم هشدار به امّتها كه سرسختي در برابر رسالت پايانش به عذاب الهي ختم مي‌شود لذا همهٴ اين امور را يا بالصراحة يا بالالتزام يا بالاشاره در اينجا دربر دارد مي‌فرمايد ﴿كَذلِكَ أرْسَلْنَاكَ فِي أمَّةٍ كه ﴿ قَد خَلَت مِن قَبْلِهَا أمَمٌ﴾ ما همان طوري كه انبياي پيشين را ارسال كرديم تو را هم ارسال كرديم همان طوري كه اُمم گذشته داراي يك پيامبر و هادي بودند امّت تو هم داراي پيامبر و هادي هستند و همان طوري كه اُمم گذشته سپري شدند امّت تو هم محكوم به اين حكم‌اند هم تسليّت است به پيامبر كه تو هم مانند ديگر انبيا صابر باش هم تحديد است به امّت كه اگر مانند ديگر اُمم در برابر وحي سرسختي كرديد به عذاب الهي گرفتار مي‌شويد هم بيان سنّت الهي است كه رسالت قطع شدني نيست اين سه اصل هست كه معمولاً قرآن كريم اينها را يا كنار هم يا جداي هم مطرح مي‌كنند ﴿كَذلِكَ أرْسَلْنَاكَ فِي أمَّةٍ﴾ از اينكه اين ارسال را با ﴿في﴾ ذكر فرمود نه با علي نشان مي‌دهد كه پيامبر در بين مردم است از جاي ديگر براي هدايت اينها نيامده در بين اينها بود كه به مقام رسالت مبعوث شد و اين كلمهٴ ﴿في﴾ با بعثت سازگارتر است تا با ارسال ‌﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً﴾([2]﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أمَّةٍ رَسُولاً﴾([3] )، و امثال ذلك در بين مردم فرستاديم يعني او از بين مردم است و در بين مردم از جاي ديگر نيامده كه براي اينها پيام بياورد از بين اينها بر خواست و در بين اينها است لذا براي اينكه ارسال را با همان انبعاث و برانگيختگي همراه بفرمايد با كلمهٴ ﴿فى﴾ ذكر فرمود نه با الي در ساير موارد سخن از الي است ﴿إِلَي ثَمُودَ أخَاهُم صَالِحاً﴾([4] )، يا ﴿وَإِلَي عَادٍ أخَاهُمْ هُوداً﴾([5] )، و امثال ذلك اينجا سخن از ﴿في﴾ است براي افادهٴ اين نكته ﴿كَذلِكَ أرْسَلْنَاكَ فِي أمَّةٍاين مطلب را كه سنّت الهي بر آن است كه هرگز امّتي را بدون هدايت و راهنما رها نكند طبق چندين آيه در قرآن كريم به عنوان يك اصل تبيين مي‌شود كه بعضي از آيات ديروز مطرح شد بعضي از آيات را امروز ملاحظه مي‌فرماييد در سورهٴ حديد سخن اين چنين آمده .

سؤال ... جواب : دربارهٴ انبيا هم اصولاً آنجا كه رسالت مطرح هست با كلمهٴ ﴿الي﴾ ذكر مي‌كنند از آن جهت كه انبيا من عند الله هستند از راه دور مي‌آيند سخن از ﴿الي﴾ است از آن جهت كه چهرهٴ مردمي دارند در بين مردم هستند سخن از ﴿في﴾ مطرح است در سورهٴ حديد (آيه 24) به بعد اين است كه ﴿لَقَد أرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالبَيِّنَاتِ وَأنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ﴾([6] )، اين دربارهٴ نبوّت عامه است كه ما انبيايي را با اين دو امر فرستاديم كتاب و بينات و ميزان فرستاديم ﴿لِيَقُومَ النَّاسُ بِاْقِسطِ﴾([7] )، آنگاه در آيه بعد مي‌فرمايد بعد از اينكه مسئلهٴ كلّي و سلسلهٴ انبيا را به طور كلّي اشاره فرمود در آيه بعد مي‌فرمايد ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً وَإِبْرَاهِيمَ﴾([8] )، چون اوّلين كسي كه عليه شرك و بت‌پرستي به مبارزه بر خواست نوح (سلام الله عليه) بود آن طوري كه قرآن كريم نقل مي‌كند ﴿وَلَقَد أرْسَلْنَا نُوحاً وَإِبْرَاهِيمَ وَجَعَلنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالكِتَابَ فَمِنْهُم مُهْتَدٍ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ ٭ ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَي آثَارِهِم بِرُسُلِنَا﴾([9] )، اينچنين نبود كه ما در يك قرني يك پيامبر اعزام بكنيم و بعد اين وسطها فترت باشد اگر پيامبري رفته بود اوصياي او و جانشينان او حافظ دين و كتاب او بودند فترتي در كار نبود به آن معنايي كه وحي قطع بشود و خلافت امامت و رسالت بلكل قطع بشود ﴿ ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَي آثَارِهِم بِرُسُلِنَا﴾([10] )، يعني در قفاي آنها در پشت سر آنها انبياي ديگر را فرستاديم تا مي‌رسد به اينكه ﴿وَقَفَّيْنَا بِعِيسَي ابْنِ مَرْيَمَ﴾([11] )، كه بعدش هم كه رسول الله (صلّي الله عليه وآله) است اين سخن از استمرار سلسهٴ رسالت است .

سؤال ... جواب : چرا حضرت آدم (سلام الله عليه) به عنوان نبي مطرح بود و حضرت آدم هم فرمود ﴿فَإِمَّا يَأتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُديً﴾([12] )، و امثال ذلك اما مسئلهٴ شرك و بت‌پرستي و رواج مسئله توحيد از زمان نوح (سلام الله عليه) شروع شد لذا اول كسي كه عليه شرك به مبارزه و احتجاج قيام كرد نوح (سلام الله عليه) بود در سورهٴ شوريٰ سخن از آنچه كه در سورهٴ شوريٰ است مربوط به ذيل آيه است اما در سورهٴ مؤمنون مربوط به استمرار سلسله رسالت است (آيه 44) سورهٴ مؤمنون اين چنين است شسيب﴿ ثُمَّ أرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا﴾([13]﴿تترا﴾ ريشهٴ لغوي‌اش از وتر است متواتر را مي‌گويند تترا مثل تقوا كه واو را به ت تبديل شده ﴿تتراً﴾ هم مثل تقوا است كه اصلش وقي است اين هم اصلش وتر است ﴿تتراً﴾ يعني متواتر ﴿ ثُمَّ أرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا﴾([14] )، يعني رسلاً متواترةً كه با تواتر اين رسالت استمرار دارد اين طور نيست كه يك وقت يك رسولي بيايد بعد فترتي باشد و اين رشته قطع بشود اين رشته سلسلهٴ متواتره است اين سلسلهٴ متواتره را مي‌گويند ﴿تتراً﴾ يعني سلسله متواتر ﴿ ثُمَّ أرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا﴾([15] )، يعني متواترة اين را بعد از اينكه جريان بسياري از انبيا را بالخصوص ذكر فرمود جريان استمرار رسالت را بالعموم ذكر مي‌كند در همين سورهٴ مؤمنون بعد از اينكه جريان نوح را انبياي ديگر را في الجمله ذكر مي‌فرمايد آنگاه سخن از استمرار رسالت است كه ﴿ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا كُلَّ مَا جَاءَ أمَّةً رَّسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضاً وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ فَبُعْداً لِقَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ﴾([16] )، فرمود ما اين مكذبين را به دست عذاب سپرديم كه الان يك تاريخي از آنها مانده است چيزي از آنها نمانده فقط احاديثي از آنها مانده قصّه‌اي از آنها مانده آثاري از آنها نمانده ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ﴾([17] )، همين معنا را كه استمرار سلسه رسالت و نبوّت الهي است در جاي ديگر به لسان ﴿وَلَقَد وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَولَ﴾([18] )، آمده وصلنا لهم القول يعني اين رشته را ما متصلاً حفظ كرديم اين طور نبود كه يك وقتي پيامبري بفرستيم بعد مردم را به حالشان رها كنيم اين سنّت الهي است كه براي هر امّتي پيامبري است كه ﴿وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾([19]﴿وَلَقَد وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَولَ﴾([20] )، كه حالا او را ملاحظه مي‌فرماييد ديگر بنابر اين آنچه كه مربوط به صدر اين آيه است اين است كه ﴿كَذلِكَ أرْسَلْنَاكَ فِي أمَّةٍ قَد خَلَت مِن قَبْلِهَا أمَمٌ﴾ هم رسالت رسول خدا بي‌سابقه نيست هم اين امّت در اين كه موظّف بودند به رسالت نبيّشان گوش فرا بدهند امّت بي‌سابقه نيستند و هم اين سيرهٴ الهي سيرهٴ -سابقه‌ داراي است كه سه اصل است يكي به خداي سبحان برمي‌گردد و آن سنّت الهي است يكي به رسول خدا دستور مي‌دهد كه تو اوّلين رسول نيستي صابر باش يكي هم به امّت مي‌فرمايد شما تنها امّت نيستيد امم ديگري هم بودند كه سرسختي كردند معذّب شدند پس سه نكته بود آنچه به رسول برمي‌گردد تسليّت است دلداري و دعوت به استقامت است آنچه به امّت برمي‌گردد هشدار و تحديد است آنچه كه به بيان سيرهٴ الهي است تشريح سماي حسناي حقّ است كه هدايتش مستمر است امّا آنچه كه به ذيل اين آيه برمي‌گردد كه فرمود ﴿وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ قُلْ هُوَ رَبِّى لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ﴾([21] )، فرمود اينها به رحمان به آن مبدأيي كه منشأ همهٴ رحمتها است و هر رحمتي كه باشد از او است اينها كفر مي‌ورزند و اين رحمان ربّ من است زيرا شما او را به عنوان ربّ اتخاذ نكرديد چون تنها ربّ او است تنها معبود هم او خواهد بود زيرا معبود بودن فرع بر ربوبيّت است انسان كسي را عبادت مي‌كند كه از او كاري ساخته باشد چون ربّ خدا است مدبّر خدا است و لاغير پس معبود خدا است ولاغير آنگاه فرمود ﴿تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ﴾ ﴿مَتَابِ﴾ كه اين كسره نشانه حذف يا است يعني إليه متابي گرچه ﴿وَإِلَي اللَّهِ الْمَصِيرُ﴾([22] )، گرچه ﴿وَإِلَي اللهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ﴾([23] )، همگان به سوي خدا رجوع مي‌كنند اما آن كس كه بازگشت خود را به خدا مي‌بيند پيامبر است ندا مي‌فرمايد ﴿وَإِلَيْهِ مَتَابِ﴾ كه اين يا حذف شده يعني متابي اين سخن كه از يك طرف به توحيد تكيه مي‌كند از يك طرف به معاد مرتبط است در كلمات بسياري از انبيا هست كه تكيه بر خدا است بازگشتن به سوي خدا است انسان اگر بداند بازگشتش به سوي خدا است در كارهايش متعهد‌تر است چون مي‌داند روز حسابي در كار هست توجه به رجوع و اينكه در برابر هر كار بايد جواب اماء را داشته باشد انسان را متعهد‌تر مي‌كند اين بيان در كلمات بسياري از انبيا كنار هم آمده كه بر خدا توكل مي‌كنيم بازگشت ما به سوي خدا است بر خدا توكّل مي‌كنيم او را وكيل قرار مي‌دهيم كارها را او انجام بدهد بازگشت ما به سوي خدا است نكته معاد را دارد تفهيم مي‌كند چون او مبدأ فاعلي است فاعليت از آن او است پس او را وكيل مي‌گيريم كه كاربه دست او باشد و چون بازگشت ما به سوي او است در كار مواظب هستيم اين در بسياري از كلمات هست در سورهٴ هود به اين تعبير آمده (آيه 88) سورهٴ هود اين چنين است كه ﴿قَالَ يَا قَوْمِ﴾([24] )، شعيب به قومش فرمود ﴿أرَأيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَي بَيِّنَةٍ مِن رَبِّى وَرَزَقَنِى مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً﴾([25] )، من را باخبر كنيد خبر بدهيد كه پاداش اين احساني كه خداي سبحان نسبت به من روا داشت چي است من چه بايد بكنم در برابر اين نعمتي كه خداي سبحان به من داد ساكت بنشينم ﴿أرَأيْتُمْ﴾ يعني اخبروني ﴿إِن كُنتُ عَلَي بَيِّنَةٍ مِن رَبِّى﴾([26] )، اگر با معجزه آمدم با بينه و شهادت الهي مبعوث شدم و خداي سبحان ﴿وَرَزَقَنِى مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً﴾([27] )، كه نبوّت روزي حسن است هدايت روزي حسن است با اين مقام خداي سبحان مرا بهره‌مند كرد من چه كنم ساكت بنشينم كه جواب ان كنت محذوف است آنگاه فرمود ﴿وَمَا أرِيدُ أن أخَالِفَكُمْ إِلَي مَا أنهَاكُمْ عَنْهُ﴾([28] )، اين كاري كه من مي‌گويم شما نكنيد نه براي آن است كه خودم مي‌خواهم بكنم مي‌خواهم اين كار اصلا نباشد ﴿وَمَا أرِيدُ أن أخَالِفَكُمْ إِلَي مَا أنهَاكُمْ عَنْهُ﴾([29] ) من نمي‌خواهم با شما مخالفت كنم كه شما اين كار را نكنيد من خودم اين كار را انجام بدهم اين نيست زيرا ﴿إِن أرِيدُ إِلاّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ﴾([30] )، من جز به اصلاح به مقدار وسع اراده ندارم ﴿وَمَا تَوْفِيقِى إِلاّ بِاللَّهِ﴾([31] )، در اين اصلاح خداي سبحان بايد اسباب و علل را وفق هم قرار بدهد كه مي‌شود توفيق ﴿عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ﴾([32] )، اين راجع به مبدأ ﴿وَإِلَيْهِ أنِيبُ﴾([33] )، اين راجع به معاد اين توجه به مبدأ و معاد در لسان اين پيامبر مطرح شده من اگر بخواهم اين رسالت را ايفا كنم با اين دو توجه كه مبدأ كار او است و بازگشت هم به سوي او است ﴿عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أنِيبُ﴾ همين معنا را در سورهٴ شوري (آيه 10) به اين صورت بيان مي‌فرمايد ﴿وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِن شَىءٍ فَحُكْمُهُ إِلَي اللهِ﴾([34] )، چون حلّ اختلاف در مسائل اعتقادي و عملي به طرف خدا است او ﴿بكل شىءٍ عليم﴾ است و اختلافات را بايد او حل كند ﴿وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِن شَىءٍ فَحُكْمُهُ إِلَي اللهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّى﴾([35] )، آن خداي عظيم پروردگار من است ﴿ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ﴾ او را وكيل گرفتم ﴿وَإِلَيْهِ أنِيبُ﴾ به سوي او برمي‌گردم اگر كسي خداي سبحان را مبدأ‌ امور مي‌داند او را ﴿رب العالمين﴾ مي‌داند كار را به او واگذار بكند چه اينكه قبلاً هم گذشت انسان كار را بايد به دست كسي بدهد كه در آن كار از ديگران اعلم باشد يك اقدر باشد دو اجود و اسخي باشد سه بداند چه بايد كرد و توانمند باشد آن علم و اين قدرت و اهل جود و سخي هم باشد بخل نورزد خداي سبحان به همه امور از انسان اعلم است يك بر همهٴ امور از انسان قادرتر است دو و براي افاضه هم هيچ امساك و بخلي در حريم جود او راه ندارد او اسخي و اجود است سه لذا جا ندارد كه انسان خدا را وكيل نگيرد يك كسي كه بلد نيست در اين جهان چه بكند بايد وكيل بگيرد وكيل او بايد از او بهتر باشد و از ديگران بهتر باشد و اين صفات را داشته باشد و آن خدا است لذا قرآن كريم استدلال مي‌كند مي‌فرمايد خدا را وكيل بگيريد براي اينكه او ﴿خَالِقُ كُلِّ شَىءٍ﴾ است انسان يا خود بايد عهده‌دار كارهاش باشد يا به ديگري واگذار كند نه خودش اين توانائي را دارد نه ديگري به يك كسي بايد تكيه كند كه اين صفات را داشته باشد ﴿هُوَ الله﴾ است لذا فرمود مؤمن تكيه‌گاهش به خدا است به غير خدا تكيه نمي‌كند نه به خودش تكيه مي‌كند نه به ديگري فقط به خدا متّكي مي‌كند چون هزارها علل و اسباب در پيش هست آن كسي كه زمام اين امور را به دست دارد بايد كارها را تنظيم بكند تكيه كردن به او و او را وكيل گرفتن يعني توفيق يافتن كارها را او تنظيم مي‌كند اين راجع به مبدأ فاعلي دربارهٴ مبدأ غايي و نهايت هم گفت ﴿وَإِلَيْهِ أنِيبُ﴾([36] )، به سوي او برمي‌گردم انسان اگر بداند در تمام خاطرات مسئول است و به طرف همان مبدأ برمي‌گردد مواظب كارهاي خودش هم هست ﴿وإليه اُنيب﴾([37] )، همين معنا را در سورهٴ ممتحنه (آيه 4) به اين صورت بيان فرمود ﴿قَد كَانَت لَكُمْ أسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِى إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ﴾([38] )، ‌شما به ابراهيم و همراهان او اعتصام و اقتداي خوب بكنيد يعني اين اقتدا خوب اقتدايي است هم او مقتداي خوبي است هم پيروي به او پيروي خوبي است در چه چيزي پيروي كنيد ﴿إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِم إِنَّا بُرَآءُ مِنكُم﴾([39] )، به قومشان گفتند ما از شما بيزاريم اعلام انزجار كردند تبري كردند ﴿إِنَّا بُرَآءُ مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللهِ﴾([40] )، از بت‌پرستي و بت‌پرستان ما بيزاريم از بت و بت‌پرست ما بيزاريم ﴿إِنَّا بُرَآءُ مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغَضاءُ أبَداً حَتَّي تُؤْمِنُوا بِاللهِ وَحْدَهُ﴾([41] )، موحد بشويد آنگاه در ذيلش مي‌فرمايد كه اين ابراهيم و همراهانش گفتند ﴿رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ﴾([42] )، در برابر اين اعلام انزجار هم تكيه‌گاهشان قدرت خدا بود و هم توجه به اينكه مرجعشان و بازگشتشان خدا است مگر كار آساني است كه انسان برخيزد به همهٴ بت‌پرستها بگويد از شما و روش شما ما بيزاريم ﴿إِنَّا ... كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغَضاءُ أبَداً حَتَّي تُؤْمِنُوا بِاللهِ وَحْدَهُ﴾([43] )، اين كه كار آساني نيست اگر كسي برخواست به كافر و مشرك گفت ﴿إِنَّا بُرَآءُ مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللهِ﴾([44] )، و تا موحد نشديد ما ارتباط با شما برقرار نمي‌كنيم اين كار آساني نيست اين كار به قدرت تكيه بايد بكند كه از تكيه‌گاه قدرت مدد بگيرد يكي از آن توكل است كه انسان در اين كار خدا را وكيل مي‌گيرد ديگر انابه و توبهٴ الي الله است كه دراين كارها هرچه وكيل او گفت اطاعت مي‌كنند لذا ﴿رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا([45] )، كه تو وكيل ما هستي ﴿وَإِلَيْكَ أنَبْنَا﴾([46] )، كه بازگشت ما به سوي تو است انابه داريم آن هم چندين بار به تو رجوع مي‌كنيم ﴿وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ﴾([47] )، پس آنچه كه در آيه محل بحث سوره رعد خداي سبحان به رسولش (صلّي الله عليه وآله وسلم) مي‌فرمايد كه بگو ﴿عليه﴾ دستور مي‌دهد ﴿ قُل ... عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ﴾([48] )، ‌يعني متاب من توبه‌گاه من رجوع و بازگشتن من به سوي او است اين هم جزء‌سنت الهي است كه به انبيا آموخت همان طوري كه اصل رسالت و استمرار اين سلسلهٴ رسالت به عنوان سنّت الهي است اين تعليم الهي هم سنّت الهي است كه به ديگر انبيا آموخت اين ادب نبوّت است كه انبيا در خطرناك ترين وضع از يك طرف به مبدأ از طرف ديگر به معاد كه همان مبدأ است تكيه مي‌كنند مي‌گويند ﴿عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أنِيبُ﴾([49] )، همراهانشان هم همين راه را ملي مي‌كنند مي‌گويند ﴿عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أنَبْنَا﴾([50] )، اين تعليم الهي است اگر رسول خدا مي‌فرمايد (أدبني ربي فأحسن تأديبي)([51] )، خداي سبحان مرا ادب كرد و به ادب خوب هم مرا مأدب كرده است اينها آداب الهي است خداي سبحان اين ادب را به رسولش آموخت فرمود ﴿قُل﴾ اين چنين بگو ﴿قُل هُوَ رَبّى﴾ يك چون او ربّ من است و لاغير پس ﴿لا إله الاّ هو﴾([52] )، هيچ معبودي غير از ربّ نيست كه توحيد عبادي فرع بر توحيد ربوبي است اين دو در كارهايم ﴿عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ﴾([53] )، يعني شما كه اين كاره نيستيد كه به او رجوع كنيد گرچه او بالقول المطلق ﴿مَتَابِ﴾ كل است ﴿مآب﴾ كل او است اما كي مي‌فهمد كه مسافر است آنچه بفهمد مسافر است هدف را تشخيص مي‌دهد لذا در اين سوره در دو جا فرمود گرچه خداي سبحان ﴿مآب﴾ و مرجع كل است ولي تو بگو ﴿مآب﴾ من خدا است متاب من خدا است يكي همين آيه محل بحث است كه ﴿عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ﴾ يعني وإليه متابي يكي هم آيه ديگر سورهٴ رعد كه (آيه 36) است ﴿قُل إِنَّمَا أمِرْتُ أن أعْبُدَ اللَّهَ﴾([54] )، اين تأديب الهي است اين چنين بگو در همين سورهٴ رعد (آيه 36) اين بود كه ﴿قُل إِنَّمَا أمِرْتُ أن أعْبُدَ اللَّهَ وَلاَ أشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أدْعُوا وَإِلَيْهِ مَآبِ﴾([55] )، در جاهاي ديگر دارد ﴿وَإِلَيْهِ مَآبِ﴾ اين بالقول المطلق شامل همه است كه اليه المرجع او مرجع است رجوع به طرف او است با آيه‌اي كه قبلاً خوانده شد ﴿طُوبَي لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ﴾([56] )، اين ﴿مآبٍ﴾ يعني مرجع اما در اين آيه دارد كه ﴿إِلَيْهِ مَآبِ﴾ نه مأبٌ مأبٌ يعني مرجع يعني بازگشت همه به سوي او است اما مأبِ كه يا حذف شده و كسره دلالت بر ياي محذوف مي‌كند يعني أوب و رجوع من به سوي او است گرچه أوب و رجوع همه به سوي خدا است اما آنكه بفهمد مي‌گويد ﴿وَإِلَيْهِ مَآبِ﴾([57] )، و آنكه متوجه باشد مي‌گويد ﴿وَإِلَيْهِ مَآبِ﴾.

سؤال: ... جواب: نه گرچه بازگشت همه به سوي خدا است مثل اينكه خدا رب العالمين است اما آن كسي كه ارباب متفرقه دارد اين ديد را ندارد لذا فرمود ﴿قُلْ هُوَ رَبِّى﴾ نه ﴿رَبِّى وَرَبُّكُم﴾([58] )، گرچه خدا ﴿رب العالمين﴾ است در همين سوره در چند جاي قبل فرمود به اينكه اين رب عالمين است ﴿رَبِّى وَرَبُّكُم﴾ و مانند آن اما كسي كه از اين ربوبيّت استفاده مي‌كند حضرت است و پيروان او ﴿قُلْ هُوَ رَبِّى﴾ مگر خدا رب كل شىء نيست خدا كه رب كل شىء است اما در اينجا مي‌فرمايد كه تو بگو من فقط او را مي‌پرستم ولا غير ﴿ قُلْ هُوَ رَبِّى لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ﴾([59] ) شما هر راهي را كه مي‌خواهيد طي كنيد طي كنيد.

سؤال: ... جواب: آنكه خدا رب العالمين است حرفي در او نيست فرمود ﴿ربّ كُل شىء﴾([60] )، در جاهاي ديگر هم دارد كه من مأمور شدم ﴿أن اعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِى حَرَّمَهَا وَلَهُ كُلُّ شَىءٍ﴾([61] )، يا ﴿رَبِّى وَرَبُّكُم﴾([62] )، و امثال ذلك اما كسي كه خدا را به عنوان رب قبول دارد و تابع او است يك انسان موحد است فرمود اينها كه بتها را مي‌پرستند ربشان بتها است تو بگو رب من خدا است و الا سخن از ﴿اَلْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِينَ﴾([63] )، است سخن از ﴿هُوَ الرَّحمنْ﴾([64] )، است اگر كسي به رحمان كفر ورزيد ديگر بندهٴ رحمان نيست و رحمان را به عنوان رب اتخاذ نكرده است به دنبالهٴ مسئلهٴ رسالت و نبوّت پيشنهادهايي كه كفّار مي‌دادند مطرح مي‌كند چون اين پيشنهادها را در همين سورهٴ مباركهٴ رعد ملاحظه فرموديد در چند جا طرح شده كه آنها هر روز پيشنهاد جديد طرح مي‌كردند كه فلان معجزه را بياور فلان عادت را خرق كن و مانند آن گاهي مي‌گفتند اينجا چون جاي كشاورزي كافي ندارد تو دستور بده اين كوهها چند كيلومتر كنار بروند تا ما اينجا را كشت كنيم يا مي‌گفتند مُردهاي قبرستان را احضار كن احيا كن ما با اينها حرف بزنيم يا اين زمين را براي ما بشكاف كه چشمه بجوشد اينجا از منطقهٴ خشك و سوزان بودن به در بيايد و امثال ذلك كه يك مقدار از اين پيشنهادهاي خام را در سورهٴ اسراء بيان مي‌كنند مي‌فرمايد ﴿وَلَو أنَّ قُرآناً سُيِّرَتْ بِهِ الجِبَالُ أوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأرْضُ أوكُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَي بِل للهِ الأَمْرُ جَمِيعاً﴾([65] )، فرمود اگر كتابي و اگر قرآني در عالم اين كارها از او ساخته باشد كه بتوان با اعجاز قرآن كوهها را از جا كند و اين دشت را پهن كرد و گسترش داد يا قرآني آن قدرت را داشته باشد كه به بركت اعجاز او زمين شكافته بشود و چشمه‌ها بجوشد يا قرآني به بركت اعجاز او اين قدرت را داشته باشد كه بتوان با او با مرده‌ها سخن گفت كه آنها بشنوند اين كتاب است كه جواب محذوف است يعني اگر كتابي در عالم اين آثار را مي‌داشت اين قرآن بود ولي شما مي‌خواهيد به وسيله اينها معجزه را ملعبه قرار دهيد كه هر روز به دلخواهتان اگر خواستيد كشاورزي كنيد اين كوهها را من كنار ببرم وقتي كشاورزي‌تان تمام شد حالا مي‌خواهيد ساختمان درست كنيد اين كوهها را نزديك‌تر بياورم كه مصالح ساختماني تهيه كنيد هر روزي كه يك خواسته داريد دلتان مي‌خواهد كه پيامبر آمده كه اين نظام را به دلخواهتان روزانه عوض كند اين چنين است چندين معجزه آورديم نپذيرفتيد و مهمترين معجزه هم خود قرآن كريم است اينها هيچ كدام نقشي در ايمان آوردن براي افراد عنود ندارد كه اين جواب ﴿لو﴾ محذوف است ﴿وَلَو أنَّ قُرآناً سُيِّرَتْ بِهِ الجِبَالُ أوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأرْضُ أوكُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَي﴾([66] )، اين جواب محذوف است آن جواب اين است كه لكان هذا القرآن يك احتمال يا نه اگر ما اين كار را هم بكنيم باز اينها ايمان نمي‌آورند دو احتمال بالاخره جواب محذوف است يك مقدار از اين پيشنهادها را در سورهٴ اسرا بيان فرمود كه در سورهٴ اسراء پيشنهاد دادند كه شما اگر زمين پهن كشاورزي مي‌داشتيد يا چشمه سار مي‌داشتيد نبوتت متلقي به قبول بود در سوره اسراء‌ (آيه 89) به بعد فرمود ﴿وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِى هذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ فَأبَي أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاّ كُفُوراً﴾([67] )، و حرف آنها اين است كه ﴿وَقَالُوا لَن نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّي تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً﴾([68] )، اين سرزمينهاي خشك را بشكافي ينبوع و چشمه بجوشاني كه اينجا كشاورزي خوب بشود ﴿حَتَّي تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً ٭ أوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ﴾([69] )، يا براي تو باغي از خرما و انگور باشد كه از آن راه ما تأمين بشويم ﴿فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلاَلَهَا تَفْجِيراً﴾([70] )، نهرها را هم در بين اين درختها بشكافي و منفجر كني و آب از اين نهرها عبور كند ﴿أوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفاً﴾([71] )، صاعقهٴ آسماني بر ما بيايد بفرستي ﴿أوْ تَأتِيَ بِاللهِ وَالْمَلاَئِكَةِ قَبِيلاً﴾([72] )، خدا و ملائكه را قبيل بياوري يعني طوري كه در مقابل ما باشي اينها را ببينيم خدا را ببينيم در مقابل ملائكه را بياوري در مقابل كه ما ببينيم قبيل يعني قبله ما قرار بدهي مقابل ما قرار بدهي كه اينها را ببينيم ﴿أوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِن زُخْرُفٍ﴾([73] )، يا خانه‌اي از طلا داشته باشي ﴿أوْ تَرْقَى فِي السَّماءِ﴾([74] )، يا بروي به آسمان و اگر هم رفتي به آسمان باز به تو ايمان نمي‌آوريم ﴿وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ﴾([75] )، رقي همان ترقي است ﴿حَتَّي تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَاباً نَّقْرَؤُهُ﴾([76] )، يك كتابي بياوري نظير اين كتابها كه در مطبعه است بگوييم ما همچنين كتابي آورديم بگويي بر قلب من آمده ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ ٭ عَلَي قَلْبِكَ﴾([77] )، آن را ما باور نداريم يك كتاب معمولي كه در مطبعه‌ها است يك همچنين كتاب چاپ شده يا خطي كه جلد و صفحات دارد اين طور بياوري و الا بر قلب تو نازل شود تو براي ما بخواني ما باور نمي‌كنيم كه اين را البتّه در سورهٴ انعام خداي سبحان ذكر فرمود كه اگر هم ما يك كتاب اين چنيني بياوريم كه اينها بتوانند ﴿فِى قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ﴾([78] )، كتابي در كاغذ بياوريم كه لمس بكنند با دستشان باز ايمان نمي‌آورند اينها دلشان مي‌خواهد قرآن وقتي يك كتابي كه از آسمان نازل مي‌شود مثل باران كه از بالا مي‌آيد اين طوري نازل بشود برايشان كه همه با اين چشم ببينند ديگر نمي‌دانند اين بايد در قلب مبارك پيامبر نازل بشود ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ ٭ عَلَي قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ﴾([79] )، مثل باران نيست بيايد اينها دلشان مي‌خواست يك همچنين كتابي كه عادي است و در دسترس همه است در وراقان هست بازار وراقان اين چنين باشد ﴿قُل سُبحانَ رَبي هَل كُنتَ الاّ بَشَراً رَسُولاً﴾([80] )، كه يك سلسله بحثهايي در سورهٴ إسراء بود در اين آيه محل بحث سورهٴ رعد مي‌فرمايد كه اگر هم به دلخواه اينها عمل بشود باز ايمان نمي‌آورند اين چنين نيست كه حالا اگر ما اين كوهها را كنار برديم و اين زمين پهن شد اينها ايمان بياورند جريان ناقه صالح هم كه قبلا مطرح شد فرمود ما يك معجزهٴ روشني براي اينها آورديم ﴿وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً﴾([81]﴿مُبْصِرَةً﴾ يعني آيه روشن آيه واضح و آشكار كه از سينهٴ كوه آن ناقه به آن وضع در آمده اين مي‌شود آيه مبصر يعني آيه روشن و علني اين را نپذيرفتند آنگاه مي‌فرمايد ﴿بِل للهِ الأَمْرُ جَمِيعاً﴾([82] ) هدايت و ضلالت از آن خدا است يك و انجام اين كارها هم از ناحيه خدا است دو اين طور نيست كه پيامبر هر روز بتواند به دلخواهتان كوه را ببرد يا بياورد يا زمين را بشكافد و نظام را به هم بزند تا خداي سبحان چه بخواهد و حضرت چگونه اجرا كند هم انجام اين معجزه‌هاي پيشنهادي به دست خدا است لله است لا لغير الله يك و هم هدايت و ظلالت هم با معجزه حل نمي‌شود دو به مقدار لازم هم كه معجزه هم آمده در بحثهاي قبل كه سخن از ﴿يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ﴾([83] )، بود آنجا گذشت كه معجزه زمينه را فراهم مي‌كند در همان دو سه آيه قبل از اين آيه محل بحث سوره رعد ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلاَ أنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِن ربِّهِ﴾([84] )، كفار مي‌گويند چرا معجزه جديد نمي‌آ‌يد يعني اين پيشنهادهايي كه ما مي‌دهيم چرا عمل نمي‌شود ﴿قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِى إِلَيْهِ مَنْ أنَابَ﴾([85] )، كه آنجا بحث شد اعجاز زمينهٴ هدايت را فراهم مي‌كند نه علّت تامه باشد نشانه‌اش همان معجزه‌اي بود كه درخطبهٴ قاصعه بيان شده يك معجزهٴ روشن مع ذلك اينها بر كفرشان اصرار داشتند نظير ناقهٴ صالح و مانند آن پس ﴿بِل للهِ الأَمْرُ جَمِيعاً﴾([86] )، هم جواب مسائل تكويني اينها است كه اين امور در اختيار من نيست كه من به دلخواهتان كوه را كنار ببرم يا نزديك بياورم زمين را بشكافم و مانند آن و هم اينكه هدايت و ضلالت با معجزه نيست معجزه زمينه را فراهم مي‌كند اين انسان است كه با تأمّل و مطالعهٴ در اعجاز بايد ايمان بياورد آنگاه ذيل آيه به اين اصل مي‌رسيم كه ﴿أفَلَمْ يَيَأْسِ الَّذِينَ آمَنوا أَن لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَي النَّاسَ جَمِيعاً﴾([87] ).

 

« والحمد لله رب العالمين»

 


[1] الرعد/سوره13، آیه30 .
[2] جمعه/سوره62، آیه2 .
[3] نحل/سوره16، آیه36 .
[4] اعراف/سوره7، آیه73 .
[5] اعراف/سوره7، آیه65 .
[6] حدید/سوره57، آیه25 .
[7] حدید/سوره57، آیه25 .
[8] حدید/سوره57، آیه26 .
[9] سوره حديد، آيات: 26 ـ 27 .
[10] حدید/سوره57، آیه27 .
[11] حدید/سوره57، آیه27 .
[12] بقره/سوره2، آیه38 .
[13] مؤمنون/سوره23، آیه44 .
[14] مؤمنون/سوره23، آیه44 .
[15] مؤمنون/سوره23، آیه44 .
[16] مؤمنون/سوره23، آیه44 .
[17] مؤمنون/سوره23، آیه44 .
[18] قصص/سوره28، آیه51 .
[19] الرعد/سوره13، آیه7 .
[20] قصص/سوره28، آیه51 .
[21] الرعد/سوره13، آیه30 .
[22] آل عمران/سوره3، آیه28 .
[23] آل عمران/سوره3، آیه109 .
[24] هود/سوره11، آیه88 .
[25] هود/سوره11، آیه88 .
[26] هود/سوره11، آیه88 .
[27] هود/سوره11، آیه88 .
[28] هود/سوره11، آیه88 .
[29] هود/سوره11، آیه88 .
[30] هود/سوره11، آیه88 .
[31] هود/سوره11، آیه88 .
[32] هود/سوره11، آیه88 .
[33] هود/سوره11، آیه88 .
[34] شوری/سوره42، آیه10 .
[35] شوری/سوره42، آیه10 .
[36] شوری/سوره42، آیه10 .
[37] شوری/سوره42، آیه10 .
[38] ممتحنه/سوره60، آیه4 .
[39] ممتحنه/سوره60، آیه4 .
[40] ممتحنه/سوره60، آیه4 .
[41] ممتحنه/سوره60، آیه4 .
[42] ممتحنه/سوره60، آیه4 .
[43] ممتحنه/سوره60، آیه4 .
[44] ممتحنه/سوره60، آیه4 .
[45] ممتحنه/سوره60، آیه4 .
[46] ممتحنه/سوره60، آیه4 .
[47] ممتحنه/سوره60، آیه4 .
[48] الرعد/سوره13، آیه30 .
[49] هود/سوره11، آیه88 .
[50] ممتحنه/سوره60، آیه4 .
[51] ـ بحار الأنوار، ج68، ص383 .
[52] بقره/سوره2، آیه163 .
[53] الرعد/سوره13، آیه30 .
[54] الرعد/سوره13، آیه36 .
[55] الرعد/سوره13، آیه36 .
[56] الرعد/سوره13، آیه26 .
[57] الرعد/سوره13، آیه36 .
[58] آل عمران/سوره3، آیه51 .
[59] الرعد/سوره13، آیه30 .
[60] انعام/سوره6، آیه164 .
[61] نمل/سوره27، آیه91 .
[62] آل عمران/سوره3، آیه51 .
[63] فاتحه/سوره1، آیه1 .
[64] بقره/سوره2، آیه163 .
[65] الرعد/سوره13، آیه31 .
[66] الرعد/سوره13، آیه31 .
[67] اسراء/سوره17، آیه89 .
[68] اسراء/سوره17، آیه90 .
[69] سوره إسراء، آيات: 90 ـ 91 .
[70] اسراء/سوره17، آیه91 .
[71] اسراء/سوره17، آیه92 .
[72] اسراء/سوره17، آیه92 .
[73] اسراء/سوره17، آیه93 .
[74] اسراء/سوره17، آیه93 .
[75] اسراء/سوره17، آیه93 .
[76] اسراء/سوره17، آیه93 .
[77] سوره شعراء، آيات : 193 ـ 194 .
[78] انعام/سوره6، آیه7 .
[79] سوره شعراء، آيات : 193 ـ 194 .
[80] اسراء/سوره17، آیه93 .
[81] اسراء/سوره17، آیه59 .
[82] الرعد/سوره13، آیه31 .
[83] فاطر/سوره35، آیه8 .
[84] الرعد/سوره13، آیه27 .
[85] الرعد/سوره13، آیه27 .
[86] الرعد/سوره13، آیه31 .
[87] الرعد/سوره13، آیه31 .