درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

62/11/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر/سوره رعد/آیه 29

 

﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَيٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ﴾(29)

 

بعد از اينكه فرمود مردم در برابر وحي الاهي به دو دسته تقسيم ميشوند عده‌اي مؤمنان‌اند كه اين حقيقت را مي‌پذيرند و به احكام آن عمل مي‌كنند و عده‌اي منكرند پاداش و كيفر اين دو گروه را هم در چند جا بيان مي‌كنند يكي از مواردي كه پاداشِ مؤمنين را ذكر مي‌كنند اين كريمه است كه فرمود ﴿الذين آمنوا و عملوا الصالحات طوبي لهم و حسن مأب﴾ آنها كه مؤمن شدند و كارهاي خير و صالح انجام دادند عاقبتِ طيب و پاكيزه‌ براي آنهاست و بازگشتنگاه خوبي و بازگشت خوبي هم براي آنهاست. اموري كه در اين كريمه مطرح است چند تاست كه بعضي‌ها به قسمت اول آيه برمي‌گردند كه ايمان و عمل صالح را در بردارد و بعضي‌ها به قسمت دوم آيه برمي‌گردند كه طوبي و حسن مئاب را بيان مي‌كند اما آنچه كه به قسمت اول آيه برمي‌گردد فرمود آنها كه مؤمن‌اند و عمل صالح انجام مي‌دهند در قرآن كريم نجات از عذاب و رسيدن به نعمت الاهي را مخصوصِ كسي مي‌داند كه اين دو امر را احراز كند يكي به منزله اصل است كه آن حسن فاعلي است ديگري فرع است كه آن حسن فعلي است يعني اگر جان معتقد بود و انسان از نظر جان و عقيده موحّد و مؤمن بود و از نظر رفتار داراي عمل صالح بود اين دو امر را فراهم كرد اين انسان از عذاب مي‌رهد و به سعادت مي‌رسد اين دو امر يكي به ذات و نفس انسان برمي‌گردد كه مربوط به اعتقاد اوست يكي هم به اعمال و رفتار و اوصاف او برمي‌گردد به نام عمل صالح، در نتيجه اگر كسي داراي اين دو امر نبود مشمول رحمت خاصه حق نيست و از عذاب نجات پيدا نمي‌كند براساس اين امر مردم به چهار دسته تقسيم مي‌شوند گروه اول كساني‌اند كه هم از نظر حسن فاعلي مؤمن و موحّداند هم از نظر حسن فعلي داراي اعمال صالح‌اند اينهايند كه در اين كريمه و بسياري از آيات ديگر به اينها وعده بهشت داده شده سه گروه

ديگر گرفتار عذاب‌اند آنها كه هيچ يك از اين دو امر را ندارند نه اعتقاد دارند و نه عمل صالح مانند كافِر فاسق و ظالم يا يكي از اين دو را دارند و ديگري را ندارند مانند كافري كه كار خير و صالح مي‌كند يا كسي كه كافر نيست معتقد است ولي كاري انجام نمي‌دهد چون عامل نجات دو چيز است يكي ايمان و يكي عمل صالح و اين مركّب ينتفي بانتفاء احد اجزاء پس هر كس داراي اين دو امر نبود گرفتار عذاب خواهد شد يا فاقد هر دو بود يا فاقد يكي فاقد هر دو باشد مانند كافري كه عمل صالح ندارد فاقد يكي باشد دون ديگري مانند آن مسلماني كه هيچ عمل صالح ندارد يا كافري كه احياناً كارهاي خير انجام مي‌دهد آن سه گروه معذب‌اند و اين يك گروه منعّم لذا قهراً جهنمي‌ها بيش از بهشتي‌ها خواهند بود. از اين جهت در قرآن كريم دربارهٴ بهشت وعدهٴ به پرشدن نداد كه من بهشت را پر مي‌كنم اما در مورد جهنّم تهديد به پر شدن هست كه ﴿لاملأن جهنم من الجنة و الناس اجمعين﴾[1] انسانِ خوب آن‌قدر باشد كه بهشت را پر كند اين نيست اما انسانهاي بد كه جهنم بروند و جهنم پر بشود هست.

 

سؤال ...

جواب: اما خداي سبحان به اندازه اينكه همه مردم بهشت بروند و بهشت را پر بكند از موجودات خوب مي‌تواند اما مردم به آن اندازه نيستند كه بهشت را پر كنند البته بهشت وسعت دارد حرفي نيست اين نه به خاطر اين كه جهنم تنگ است و بهشت زياد براي اينكه ﴿و ما اكثر الناس ولو حرصت بمؤمنين﴾[2] براي اينكه گاهي پيدا مي‌شود كه بعضي از انبيا تمام تلاش و كوششان را انجام مي‌دهند رد آن محل فقط يك خانواده ايمان مي‌آورند ﴿فما وجدنا فيها غير بيت من المسلمين﴾[3] محصول تبليغات يك پيامبر در يك منطقه فقط ايمان آوردن يك خانواده است علي ايّ حال چون مركب ينتفي بانتفاء احد اجزاء معذبين سه گروه‌اند منعّمين يك گروه با حفظ اين نكته كه آنها كه متنعم‌اند و اهل بهشت‌اند يكسان نيستند ﴿لهم درجات﴾[4] و اين سه گروهي كه اهل عذاب‌اند يكسان نيستند ﴿لهم دركات﴾[5] بعضي‌ها ﴿في الدرك الأسفل من النار﴾[6] ‌اند بعضي در دركات وُسطا بعضي معذب‌اند ابداً بعضي معذب‌اند كه بعداً جزء عتقاء الله من النار خواهند بود و از جهنم نجات پيدا مي‌كنند اصل تعذيب در اثر فقدان كلا الامرين است يعني اگر ايمان نبود يا عمل صالح نبود يا احدهما نبود انسان معذَّب مي‌شود اما دوام عذاب يا انقطاع عذاب بحث ديگري است تا اينها از چه گروهي باشند دربارهٴ اينكه خداي سبحان در برابر كار بد كيفر مي‌دهد اين در قرآن مقيد نشده به اينكه اگر كسي كار بد بكند و كافر باشد عذاب مي‌شود دربارهٴ سينه مطلق است فرمود ﴿وَ جزاء سيّئة سيئة مثلها﴾[7] اگر كسي گناه كرد كيفر مي‌بيند هر كه باشد چه مسلمان چه غير مسلمان ولي در برابر حسنه يك چنين اطلاقي در قرآن نيست كه «جزاء حسنة حسنة مثلها» هر كسي كار خوب كرد جزا مي‌بيند هميشه مقيد است كه هر كسي كار خوب كرد و هو مؤمن، جزاي خير مي‌بيند يا اين قيد اول ذكر مي‌شود ﴿وَ الذين آمنوا و عملوا الصالحات﴾[8] مثل همين آيه و آيات ديگر يا آٴ قيد بعداً ذكر مي‌شود مثل آيه سورهٴ نحل ﴿من عمل صالحاً من ذكر أو أنثيٰ و هو مؤمن فلنحيينه حياةً طيّبةً﴾[9] يك چنين اطلاقي نيست كه هر كسي كار خير بكند پاداش خوب دارد هر كه كار خير بكند و مؤمن باشد پاداش خوب دارد ولي دربارهٴ عذاب اين چنين نيست.

 

سؤال ...

جواب: محسنين ديگر چه كسي را قرآن كريم محسن مي‌داند؟ وقتي كه جريان حضرت ابراهيم و ساير انبيا(عليهم السلام) را ذكر مي‌كند مي‌فرمايد ﴿سلام علي ابراهيم﴾[10] و ﴿انا كذلك نجزي المحسنين﴾[11] معلوم مي‌شود آنها را كه قرآن كريم محسن مي‌داند مثل مؤمنين‌اند مثل منيبين‌اند مثل مخبتين‌اند اصلاً احسان معناش اين است و احسان در روايت تصريح شده «الاحسان ان تعمل لله كانك تراه فان لم يكن تراه فانه يراك»[12] احسان اين است كه انسان طوري خدا را عبادت بكند كه گويا معبود خود را مي‌بيند و به اين حد برسد كه اگر معبود خود را نمي‌بيند بداند كه معبود او او را مي‌بيند ﴿ان الله يأمر بالعدل و الإحسان﴾[13] كه احسان بالاتر از عدل است اگر يك كسي عادل شد آن گاه از مرز عدالت بالاتر مي‌رود و او مرز احسان است و كافر كه به مرز عدل نرسيد فاسق كه به مرز عدل نرسيد هرگز به مرز احسان نمي‌رسد بنابراين در قرآن راجع به سيئه آيات مطلق هست كه ﴿جزاء سية سيئة مثلها﴾[14] يا براي گناهان كيفر ذكر مي‌كند بدون اينكه مقيّد بكند گناهكار چه كسي است گناهكار هر كس مي‌خواهد باشد ولي براي فضايل و اعمال صالحه كه درجات بهشت مطرح مي‌كند اين‌چنين نيست كه مطلق باشد كه هر كس اين عمل خير را انجام داد بهشت مي‌رود.

 

سؤال ...

جواب: بله خب يره ديگر اينها مربوط به محاسبه است نه مربوط به بهشت و جهنم

 

سؤال ...

جواب: در آنجا فرمود ﴿فمن يعمل مثقال ذرّد خيراً يره ٭ و من يعمل مثقال ذرّةٍ شراً يره﴾[15] اين را در قيامت مي‌بينند آن‌گاه حساب مي‌رسند بعد معلوم مي‌شود آن كه كافر بود از عملش طَرْفي نمي‌بندد به بهشت نمي‌رود و اعمال خير او اگر هم مؤثر باشد در تخفيف عذاب او مؤثر است نه اينكه او را به بهشت ببرد آن طرفِ مؤمن هم حساب‌رسي مي‌شود و به بهشت مي‌رود.

 

سؤال ...

جواب: بله اين مربوط به قيامت است نه من آتي حسنة ﴿من جاء بالحسنة﴾[16] اين نكته را مرحوم سيد نورالدين(رضوان الله عليه) در آن تفسير القرآن و العقل بيان كرده كه ﴿من جاء بالحسنة﴾[17] غير از من آتي حسنة است فرمود اگر كسي هنري دارد در قيامت با حسنه بيايد آنجا با حسنه بيايد يعني بگويد اين حسنه من است اين چندين برابر پاداش دارد و الا اگر كسي در دنيا كار خير بكند چون معتقد به معاد و مبدأ نيست ﴿و قدمنا الي ما عملوا من عمل فجلعناه هباءً منثوراً﴾[18] هر كاري كه غير مؤمن انجام مي‌دهد خداي سبحان اين را مثل پودر مي‌كند هباء منثور مي‌كند اين چيزي نيست كه در قيامت بتواند با او بيايد چون او براي قيامت و بهشت و خدا كه كار نكرد او براي تا لبه مرگ كار كرد هر كاري به اندازه نيتش امتداد دارد و مي‌ماند اگر كسي كافر است و مي‌گويد ﴿ان هي الا حياتنا الدنيا﴾[19] ديدش تا مرز مرگ است و لا غير پس كار او هم براي تا مرز مرگ است و لا غير او دنيا‌طلب است و دنيا خواه براي مرگ به بعد كاري انجام نداده چون اين‌چنين است تمام اعمال او هباء منثور است ﴿و قدمنا الي ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثوراً﴾[20] .

 

سؤال ...

جواب: ﴿و ان اسأتم فلها﴾[21] آن آيه‌اي كه در سورهٴ مباركهٴ اسراست يك وقتي هم اشاره شد آن رابطه عمل و عامل را مي‌رساند كه عمل براي عامل است و اين لام هم لامِ اختصاص است نه لام منفعت تا درباره ﴿اسأتم فلها﴾[22] از باب مشاكله باشد اين لام اختصاص مي‌گويد عمل عامل را رها نمي‌كند ﴿ان احسنتم﴾[23] احسان شما مختص به شماست ﴿و ان اسأتم﴾[24] اين اسائه شما مختص به شماست كه اين لام رابطه عمل با عامل را ذكر مي‌كند مي‌رساند كه عمل از بين نمي‌رود يك به غير عامل هم ارتباط ندارد دو اما حالااگر يك كسي كارِ خوب كرد بهشت مي‌رود را اين آيه نمي‌رساند اين آيه مي‌گويد هركسي مسئول عمل خودش است.

 

سؤال ...

جواب: همين ديگر اگر كسي احسان بكند خداي سبحان به او احسان مي‌دهد احسان را قرآن آن‌چنان مي‌داند كه بالاتر از عدل است و كافر هرگز محسن نخواهد بود بنابراين چيزي در قرآن كريم نيست كه بگويد هر كس كار خوب كرد بهشت مي‌رود اگر سخن از تخفيف عذاب است يا سخن از بهره‌هاي دنيايي است آنجا ممكن است مطلق باشد اما وقتي سخن از بهشت مطرح است جايي نيست كه بگويد هركسي كه عمل خير كرد چه مؤمن و چه كافر بهشت مي‌رود عمل خير وقتي انسان را به بهشت مي‌برد و از جهنم مي‌رهاند كه با ايمانِ فاعل همراه باشد هم حسن فاعلي هم حسن فعلي هم اعتقاد صحيح و هم عمل صالح اين دو امر اگر در جايي محقق شد انسان را از جهنم نجات مي‌دهد و به بهشت مي‌رساند و اگر اين دو امر محق نشد يا هيچ كدام محقق نشد يا احدهما محقق شد ديگري محقق نشد انسان اهل بهشت نخواهد شد كه ﴿طوبي لهم و حسن مأب﴾ اين‌چنين نيست البته ممكن است كسي در اثر اعمال صالحه‌اش يعني عمل خيرش در جهنم از تخفيف عذاب برخوردار باشد و مانند آن.

 

سؤال ...

جواب: عمل خير اگر بخواهد انسان را به بهشت ببرد بدون ايمان ممكن نيست زيرا بهشت جاي طيب است و جايي كه طيب است محل ورود خبيث نيست.

 

سؤال ...

جواب: اصول كلي دين ديگر يعني ايمان به خدا و قيامت و وحي اصول دين ديگر و در پايان سورهٴ بقره هم اجمالاً اشاره شده كه ﴿آمن بالله و اليوم الاخر و الملائكة و الكتاب و النبيين﴾[25] اين امهات دين ديگر هر چه براي او روشن شد بقيه را هم به اجمال بداند ديگر ايمان داشته باشد بگويد خدا هست قيامت هست وحي و رسالت حق است و جميع آنچه كه پيامبر آورد حق است اما جزئيات را حالا نداند نداند ولي بداند معتقد باشد كه هر چه را پيامبر فرمود حق است.

 

سؤال ...

جواب: چرا حالا اين را قرآن تحليل مي‌كند كه اين اعتقاد به تنهايي كافي نيست خب بنابراين مردم چهار دسته خواهند شد اما صرف اين تَقْدي كه در قرآن كريم اين دو امر كنار هم ذكر مي‌شوند اينها يك مطلب است كه در قرآن فراوان است مطلب ديگر تحليل اين مسأله است كه خود قرآن بيان مي‌كند آن روز كسي كه ايمان نياورده باشد يا ايمان آورده باشد ولي از ايمانش استفاده نكرده باشد آن روز نجات از عذاب ندارد اين تحليل خود قرآن است پس ادله قرآني كه دلالت مي‌كند بر اينكه بهشت براي كسي است كه هم معتقد باشد هم عمل صالح داشته باشد دو دسته است يك دسته ادله‌اي كه فقط اين دو قيد را ذكر مي‌كنند مثل ﴿من عمل صالحا من ذكر أو أنثيٰ و هو مؤمن﴾[26] يا نظير همين آيه محل بحث كه ﴿و الذين آمنوا و عملوا الصالحات﴾[27] كه لسان بيان دو قيد است طايفه ديگر آياتي‌اند كه تحليل مي‌كنند مي‌گويند اگر كسي ايمان نياورد يا ايمان آورد ولي كار خيري و بهره صحيحي از ايمانش نبرد اين اهل بهشت نيست اين دو طايفه دلالتشان يكنواخت نيست . طايفه اولا دلالتش از اين باب است كه دو قيد را كنار هم ذكر كرده لسانش لسان نفي نيست لسانش لسانِ اثبات است يعني مي‌گويد كسي كه مؤمن است و عمل صالح دارد بهشت مي‌رود بايد بگوييم اين چون در مقام تحديد است مفهوم دارد و از مفهومش استفاده بكنيم و اما اگر يك طايفه از آيات صريحاً گفت كه بهشت براي كسي است كه ايمان بياورد و عمل صالح بكند و اگر كسي ايمان نياورد يا ايمان آورد ولي از ايمانش استفاده نكرد اين به بهشت راه ندارد، اين هم اثباتِ قضيه را تأمين مي‌كند هم سلب قضيه را . هم دلالت مي‌كند به اينكه مؤمنِ عاملِ به عمل صالح اهل بهشت است و هم دلالت مي‌كند بر اينكه آن سه گروه ديگر اهل بهشت نيستند اين به خوبي دلالت مي‌كند اما از طايفه اولا كه هر دو را به عنوان لسانِ اثباتي ذكر فرمود آيات فراواني است نظير همين آيه محل بحث سورهٴ رعد و همچنين در سورهٴ كهف، در سورهٴ كهف آيه 89 و همچنين پايان سورهٴ كهف در سورهٴ كهف آيه 89 اين است كه ﴿و اما من آمن﴾[28] اين حسن فاعلي يعني انسان معتقد باشد ﴿و عمل صالحا ﴾[29] اين حسن فعلي ﴿فله جزاءً الحسني﴾[30] يعني الحسني براي اوست چرا جزائاً ﴿فله جزاء الحسنيٰ﴾[31] ﴿جزاء الحسني﴾ يعني فله الحسني چرا؟ جزائاً ﴿و سنقول له من امرنا يسرا﴾[32] كه خدا فوق جزا كه جزا وفاق عمل است فوق آن اعطا مي‌كند اين لسانش اثباتي است يعني مؤمنِ عاملِ به عمل صالح اهل بهشت است عاقبت حُسنا براي اوست در همين سورهٴ كهف آيه آخرش اين است كه ﴿فمن كان يرجوا لقاء ربه﴾[33] اگر كسي اميد لقاءالله دارد مي‌خواهد به جنت‌ اللقاء برسد يا به مادون اين دو امر را حفظ كند يك ﴿فليعمل عملاً صالحا﴾[34] اين حسن فعلي ﴿و لا يشرك بعبادة ربه أحدا﴾[35] اين حسن فاعلي عمل صالح از انسانِ موحد انسان را به لقاءالله مي‌رساند البته همگان به لقاءالله نخواهند رسيد و درجات لقاءالله هم يكسان نيست .مربوط است به درجه ايمان و عمل صالح. در سورهٴ نحل هم آمده كه ﴿من عمل صالحا من ذكر او انثيٰ و هو مؤمن فلنحيينّه حياةً طيبة﴾[36] در سورهٴ نحل آيه 97 سورهٴ نحل فرمود ﴿من عمل صالحا من ذكر او انثي و هو مومن فلنحيينه حياةً طيبةً و لنجزينهم اجرهم بأحسن ما كانوا يعلمون﴾[37] كه خداي سبحان به اندازه عمل پاداش نمي دهد بلكه احسن ما كان بيش از آن مقداري كه انسان استحقاق دارد عنايت مي‌كند در سورهٴ مباركهٴ والعصر هم لسانش لسان اثبات و نفي هر دو است منتها نه با تحليل فقط يك گروه را استثنا فرمود سه گروه ديگر گرفتار عذاب‌اند همان ﴿والعصر ٭ ان الانسان لفي خسر﴾[38] و

 

سؤال ...

جواب: نه آن به خواست خدا كه آيا جنس است از اين طرف آيه محلِ بحثِ سورهٴ رعد جمع محلّيٰ به الف و لام است اينها علي حده بحث مي‌شود اينها جزء اموري است كه در قسمت اول اين آيه بايد بحث بشود كه آنجاهايي كه دارد ﴿وَ عمل صالحاً﴾[39] جنس است نه مطلق نكره كه صرف الوجود كافي باشد اينجاها طبيعت ساريه معتبر است به شهادت آيات ديگر يعني جميع اعمال صالحي كه مكلَّف به است بايد انجام بدهد در اين سورهٴ مباركهٴ والعصر دو لسان بيان شده هم لسان سلب هم لسان اثبات و اما باز نكرده در اين سوره فرمود ﴿والعصر ٭ ان الانسان لفي خسر﴾[40] به شهادت استثنايي اين گروه معلوم مي‌شود آن الف‌لام الانسان همان استغراق است يعني همه در زحمت‌اند اين نشان مي‌دهد كه آن سه گروه معذب‌اند يك گروه‌اند كه از عذاب نجات پيدا مي‌كنند البته سه گروه معذب‌اند نه يعني سه گروه مخلدند حالا بعضي در قبركه همان برزخ است آسيب مي‌بينند برخي در قيامت آسيب مي‌بينند بعضي در صراط آسيب مي‌بينند بعضي در اوايل جهنم آسيب مي‌بيند بعد منقطع‌الآخِر است عذابشان علي‌أي حال آن گروهي كه اهل نجات است يك دسته است بقيه در زحمت‌اند حالا زحمتها فرق مي‌كند آنهايي كه در زحمتشان خيلي زيادند همانهايند كه مخلدند ﴿و العصر ٭ ان الانسان لفي خسر﴾[41] همگان خسارت مي‌بينند سرمايه‌ها را مي‌بازند مگر يك گروه ﴿الا الذين آمنوا﴾[42] اين براي حسن فاعلي و اعتقادشان است ﴿و عملوا الصالحات﴾[43] اين براي حسن فعلي كه همه دستورات اسلامي را بايد انجام بدهند ﴿و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر﴾[44] نه تنها خودشان معتقدند و خودشان عامل به عمل صالح‌اند اين دو ركن را دارند كافي باشد نه بلكه نسبت به ديگران هم بايد كاري كنند كه اين دو ركن را ديگران فراهم بكنند اگر خودشان معتقد و موحدند تواصي به حق بكنند تا در معارف ديگران معتقد بشوند اگر خودشان عمل صالح دارند تواصي به صبر بكنند كه ديگران هم به عمل صالح موفق بشوند چون در بحث صبر گذشت كه صبر سه قسمت است «وَ صبر عند المصيبه صبر علي الطاعه و صبر عنالمعصية»[45] تواصي به صبر اعمال صالحه را به طور گسترده شامل مي‌شود در اين كريمه فرمود تنها انسان گليم خودش را از اين دريا نجات بدهد كافي نيست اين جزء بعضي از وظايف است وظيفه ديگري هم انسان دارد كه آن هم جزء عمل صالح است نه جداي از عمل صالح باشد انسان موظف است عمل صالح داشته باشد عمل صالحش نسبت به خودش اين است كه اين تكاليف شخصي را انجام بدهد عمل صالح او نسبت به ديگران همان تواصي به حق و تواصي به صبر است چيز زايدي نيست اين دو امر كه اينجا ذكر شده للاهتمام است نه تكليف زايد در بعضي از آيات در كنار عمل صالح سخن از نماز و روزه هم مطرح شده نه براي آنكه عمل صالح يك چيزي است نماز و روزه چيز ديگري است آنها للاهتمام ذكرشده چه [اينكه] آن آيات را هم بعد ملاحظه مي‌فرماييد اعمال صالحه يعني تكاليف شرعي كه جاء به الوحي آن را تنظيم كرده هر چه كه وحي دستور داده انسان را به آن مكلف كرده از وظايف فردي و اجتماعي جزء عمل صالح است و اين جمع محلّيٰ به الف و لام هم همه آنها را زير پوشش قرار مي‌دهد كسي كه ﴿و عملوا الصالحات﴾[46] كسي كه صالحات را انجام بدهد و مؤمن باشد اهل نجات است . پس اگر در سوره والعصر گذشته از ﴿و عملوا الصالحات﴾[47] دو امر مهم را هم ذكر كرده است نه براي آن است كه آنها جداي از اعمال صالحه باشند از باب ذكر خاص بعد از عام للاهتمام است يعني اين دو عمل در برابر آن دو وصف به عنوان ذكر خاص بعد از عام است تواصي به حق.

سورهٴ والعصر كه دو قيد ديگر اضافه شد قيود بيگانه نيست از باب ذكر خاص بعد از عام است براي اهميت چون نظيرش هم در قرآن كريم هست اين سوره مردم را تقريباً به چهار قسمت تقسيم مي‌كند سه قسمت را در مستثنا منه نگه داشت يك قسمت را در مستثنا براي اينكه مستثنا يك امر مركب است مركب هم ينتفي بانتفاء احد اجزاء چون مركب ينتفي بانتفاء احد اجزاء آنها كه فاقد اين مركب‌اند جمعاً سه گروه‌اند ﴿والعصر ٭ ان الانسان﴾[48] يعني ايُّ انسان كان ﴿لفي خسر﴾[49] او خسارت مي‌بيند سرمايه را مي‌بازد مگر يك گروه ﴿الاّ الذين آمنوا و عملوا الصالحات﴾[50] از اينكه مستثنا مقيد به دو وصف است يكي ايمان و ديگري عمل صالح معلوم مي‌شود مستثنا منه سه گروه‌اند آنها كه فاقد هر دو هستند مانند كافري كه كار خير ندارد آنها يي كه مبتلا به فقدان يكي از دو امرند مانند مسلمان فاسق يا كافري كه كارهاي خير مي‌كند آن سه گروه جزء مُستثنا منه‌اند و ﴿لفي خسر﴾[51] اين يك گروه جزء مستثنا هستند.

 

سؤال ...

جواب: يك مقدار در خسارت است آن مقداري را كه انجام نداد خسارت مي‌بيند يا در برزخ،

 

سؤال ...

جواب: بله چه زماني بهشت مي‌رود؟ بعد از اينكه خسارت و غرامت را بپردازد يا در برزخ يا در قيامت يا در صراط يا در يك گوشه بالاخره خسارت بايد بپردازد اين به نام فشار قبر است و مانند آن وقتي پاك شد بهشت مي‌رود اين‌طور نيست يك انساني كه خسارت مي‌بيند با حفظ خسارت به بهشت برود اين تطهير مي‌شود بعد به بهشت مي‌رود.

 

سؤال ...

جواب: نه واجبات و ترك محرمات

 

سؤال ...

جواب: آنها آنچه كه صالح است لزوماً و يا واجب است لزوماً عملِ به آنها لازم است اين اصلِ بهشت را تأمين مي‌كند آن مستحبات زايده درجات بهشت را ت.مين مي‌كند اصلش را با اصل بهشت بايد سنجيد درجات زايده آن را با درجات بهشت بايد سنجيد دربارهٴ نماز شب اين آيه آمده ﴿فلا تعلم نفس ما اخفي لهم من قره أعين﴾[52] .

 

سؤال ...

جواب: نه انسان كه سرمايه را كم آورد كه بهشت نمي‌برند كه خسارت يعني سرمايه باختن اگر كسي تجارت كرد سرمايه را باخت.

 

سؤال ...

جواب: نه سرمايه را باخت مربوط به كسي است كه بايد جبران بدهد حساب پس بدهد ديگر لذا آنها يي كه ﴿فما ربحت تجارتهم﴾[53] در آن روز مسئول‌اند كه چرا سرمايه را باختي؟ اگر جبران كرد وارد بهشت مي‌شود. از اينكه،

 

سؤال ...

جواب: بله

 

سؤال ...

جواب: بهشت؟ يعني راه وسيعي دارد از هر راهي انسان مي‌تواند برود بياني از امام سجاد(سلام الله عليه) هست كه فرمود عده‌اي مي‌گويند اگر كسي به بهشت برود هنر كرده است جاي تعجب است حضرت فرمود اين‌چنين نيست اگر كسي جهنم برود جاي تعجب است با سعه رحمت حق با اينكه درهاي توبه و انابه از هر راهي به سوي آدم باز است با اينكه يك بياني را مرحوم مجلسي(رضوان الله عليه ) در بحار نقل مي‌كند شايد از والد بزرگوارشان باشد از يك بزرگواري نقل مي‌كند مرحوم مجلسي دوم كه انسان كه ‌مي‌ميرد طوري نيست كه دفعةً مگر اينكه كساني كه به بيماري فجئه مبتلا مي‌شوند اين بيماري فجئه و مرگ دفعي براي مؤمن رفاه است چون همه كارهاش آماده است براي غير مؤمن يك نحوه عذابي است مرگ فجئه براي مؤمن رفاه است چون همه كارهاش رسيده است او نيازي ندارد به رنج كشيدن اما براي غير مؤمن يك نحوه عذابي است براي اينكه اگر كسي مريض بشود و به تدريج بميرد بالاخره در آن حال مرض چيزهايي مي‌گويد كه سعهٴ رحمت الاهي شاملش مي‌شود ايشان مي‌گويد انسان كه مي‌ميرد مرگ از پا شروع مي‌شود نه از سر، اول پا سرد مي‌شود و از حركت مي‌افتد ولي زبان قدرت ذكر دارد قدرت يك لااله‌ الا‌ الله دارد اين از سعه رحمت الاهي است كه از انسان نيمه مرده هم يك ذكر بگويد قبول مي‌كند خدا با آن سعهٴ رحمت اگر انسان به جهنم برود جاي تعجب است فرمود اگر كسي بهشت رفت كه جاي تعجب نيست اگر كسي با اين همه رحمت

بيكران حق «ويل لمن غلبت آحاده أعشاره»[54] فرمود واي به حال كسي كه يكي‌هاي او بر ده‌تاهاي او اضافه بشود چون آدم يك گناه كه بكند رد برابر يك گناه يك كيفر دارد يك ثواب بكند در برابر يك ثواب ده‌تا پاداش دارد فرمود بدا به حال كسي كه يكي‌هاي او بر ده‌تاهاي او اضافه بشود اگر كسي جهنم برود [جاي] تعجب است گفتند اگر يك ذكر بگويي اين قدر است يك توبه كني اين قدر است يك انابه كني اين قدر است تا آخرين لحظه هم برگردي ما قبول داريم انسان كه نمي‌داند چه زماني مي‌ميرد كه بنابراين سعه رحمت حق باعث شده كه درهاي بهشت البته زياد است حالا انسان است و حسابِ خاص خود در اين مسأله كه عمل صالح در قرآن كريم كنار ايمان ذكر شده است سورهٴ مباركهٴ بقره آيه 277 لسانش همان لسان سورهٴ والعصر است مي‌فرمايد كه ﴿ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات﴾[55] اينها كه مؤمن شدند يعني جانِ پاك پيدا كردند و اعمال صالحه را هم انجام دادند آن‌گاه چند قيد ديگر را هم اضافه مي‌كند مي‌فرمايد ﴿و أقاموا الصلاة و آتوا الزكوٰة لهم اجرهم عند ربّهم﴾[56] اينكه فرمود اگر عمل صالح انجام دادند ﴿و أقاموا﴾[57] صلات را ﴿و آتوا﴾ زكات را اين نه براي آن است كه اقامهٴ صلات يا ايتاي زكات جزء عمل صالح نيست اين از باب ذكر خاص بعد از عام براي اهميت اين خاص است و الا ﴿و عملوا الصالحات﴾[58] شامل نماز و زكات هم كه يقيناً خواهد شد اين گروه‌اند كه ﴿لهم اجرهم عند ربّهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون﴾[59] موارد ديگر هم اين‌چنين است كه هم ايمان مطرح است و هم عمل صالح بر خلاف سينه كه بالاطلاق كيفر دارد اما آنچه كه مهم است از طايفه ثانيه آيه‌اي است كه به تحليل دلالت مي‌كند با لسان نفي كه اگر كسي ايمان نياورد يا ايمان آورد ولي از ايمانش بهره‌اي نبرد در آن روز نتيجه‌اي از بهشت نمي‌برد آن را در سورهٴ مباركهٴ انعام آيه 158 مي‌فرمايد سورهٴ انعام آيه 158 فرمود ﴿هل ينظرون الا ان تأتيهم الملائكة او يأتي ربك او يأتي بعض آيات ربك﴾[60] اينها براي ايمان آوردن منتظرند كه خدا را ببينند يا ملائكه را ببينند يا بعضي آيات الاهي را ببينند خدا كه اصلاً ديده نخواهد شد ملائكه را هم اينها مي‌بينند اما در روز مرگ مي‌بينند فرمود ﴿يوم يأتي بعض آيات ربك﴾[61] كه همان روز احتزار و مانند آن باشد بعضي از آيات حق را اينها مي‌بينند ﴿يوم يأتي بعض آيات ربك﴾[62] اما ﴿لا ينفع نفسا ايمانها لم تكن آمنت من قبل او كسبت في ايمانها خيرا﴾[63] آن حالت احتزار آن روزي كه عذاب الاهي و آيه خاص الاهي آمده آن روز حالا آدم سراسيمه بشود بگويد آمنت نظير كار فرعون كه بگويد ﴿آمنت﴾ به آنچه كه ﴿الهك آمنت به بنواسراييل﴾ آن روز ايمان نافع نيست براي چه كسي نافع نيست ﴿لاينفع نفسا ايمانها﴾[64] يعني در آن روزي كه آيه الاهي آمده آن ايمان نافع نيست براي چه كسي نافع نيست؟ براي كسي كه ﴿لم تكن آمنت من قبل﴾[65] قبلا اصلاً ايمان نياورده بود يا نه ايمان آورد ﴿او كسبت في ايمانها خيراً﴾[66] اين ﴿كسبت﴾ عطف بر آن ﴿آمنت﴾ است ﴿لم تكن آمنت﴾[67] لم تكن كسبت اين با يك تحليلِ خوب صريح فرمود مردم يا ايمان نياوردند اين گروه، يا اگر ايمان آوردند از ايمانشان بهره‌اي نبردند. در آن روز خطر كه آيه الاهي ظهور مي‌كند اين گروه هيچ طرفي نمي‌بندند آن لحظه‌اي كه مانند فرعون گفت من امروز ايمان آوردم ﴿لا ينفع نفسا ايمانها﴾[68] كه اين نفس ﴿لم تكن آمنت من قبل﴾[69] قبلاً كه در دنيا بود در حال اختيار بود ايمان نياورد اين قيد اول كه حسن فاعلي را از دست داد يا نه ايمان آورد ولي كاري انجام نداد فقط يك مسلمان شناسنامه‌اي بود ﴿او كسبت في ايمانها خيرا﴾[70] اين ﴿كسبت﴾[71] عطف بر ﴿آمنت﴾[72] است آن وقت آن ﴿لم تكن﴾[73] روي اين در مي‌آيد ﴿لم تكن آمنت﴾[74] او لم تكن كسبت في ايمانها خيرا ايمان آورد ولي از ايمان خيلي بهره‌اي نبرد فقط يك اعتقاد خالي بود فتحصل [پس به دست مي‌آيد] كه نجات از عذاب براي كسي است كه اين دو امر را داشته باشد يكي ايمان يكي عمل صالح پس اگر كسي ايمان نداشت يا ايمان داشت ولي از ايمان بهره‌اي نبرد اين نجات پيدا نمي‌كند ﴿لا ينفع نفسا ايمانها﴾[75] كه ﴿لم تكن آمنت من قبل﴾ در حال اختيار ايمان نياورد يا ايمان آورد او ﴿كسبت في ايمانها خيرا﴾[76] كه اين ﴿كسبت﴾[77] عطف بر ﴿آمنت﴾ است ﴿لم تكن﴾[78] برسر اين در مي‌آيد اين چنين مي‌شود لم تكن كسبت في ايمانها خيرا ﴿قل انتظروا انا منتظرون﴾[79] .

«والحمد لله رب العالمين»

 


[1] هود/سوره11، آیه119.
[2] یوسف/سوره12، آیه103.
[3] ذاریات/سوره51، آیه36.
[4] انفال/سوره8، آیه4.
[5] ـ.
[6] نساء/سوره4، آیه145.
[7] شوری/سوره42، آیه40.
[8] بقره/سوره2، آیه82.
[9] نحل/سوره16، آیه97.
[10] صافات/سوره37، آیه109.
[11] صافات/سوره37، آیه80.
[12] ـ بحار الانوار، ج56، ص261.
[13] نحل/سوره16، آیه90.
[14] شوری/سوره42، آیه40.
[15] زلزال/سوره99، آیه7 ـ 8.
[16] انعام/سوره6، آیه160.
[17] انعام/سوره6، آیه160.
[18] فرقان/سوره25، آیه23.
[19] مؤمنون/سوره23، آیه37.
[20] فرقان/سوره25، آیه23.
[21] اسراء/سوره17، آیه7.
[22] اسراء/سوره17، آیه7.
[23] اسراء/سوره17، آیه7.
[24] اسراء/سوره17، آیه7.
[25] بقره/سوره2، آیه177.
[26] نحل/سوره16، آیه97.
[27] بقره/سوره2، آیه82.
[28] کهف/سوره18، آیه88.
[29] کهف/سوره18، آیه88.
[30] کهف/سوره18، آیه88.
[31] کهف/سوره18، آیه88.
[32] کهف/سوره18، آیه88.
[33] کهف/سوره18، آیه110.
[34] کهف/سوره18، آیه110.
[35] کهف/سوره18، آیه110.
[36] نحل/سوره16، آیه97.
[37] نحل/سوره16، آیه97.
[38] عصر/سوره103، آیه1 ـ 2.
[39] بقره/سوره2، آیه62.
[40] عصر/سوره103، آیه1 ـ 2.
[41] عصر/سوره103، آیه1 ـ 2.
[42] عصر/سوره103، آیه3.
[43] عصر/سوره103، آیه3.
[44] عصر/سوره103، آیه3.
[45] ـ كافي، ج2، ص91.
[46] عصر/سوره103، آیه3.
[47] عصر/سوره103، آیه3.
[48] عصر/سوره103، آیه1 ـ 2.
[49] عصر/سوره103، آیه2.
[50] عصر/سوره103، آیه3.
[51] عصر/سوره103، آیه2.
[52] سجده/سوره32، آیه17.
[53] بقره/سوره2، آیه16.
[54] ـ وسائل الشيعه، ج16، ص103.
[55] بقره/سوره2، آیه277.
[56] بقره/سوره2، آیه277.
[57] بقره/سوره2، آیه277.
[58] بقره/سوره2، آیه277.
[59] بقره/سوره2، آیه277.
[60] انعام/سوره6، آیه158.
[61] انعام/سوره6، آیه158.
[62] انعام/سوره6، آیه158.
[63] انعام/سوره6، آیه158.
[64] انعام/سوره6، آیه158.
[65] انعام/سوره6، آیه158.
[66] انعام/سوره6، آیه158.
[67] انعام/سوره6، آیه158.
[68] انعام/سوره6، آیه158.
[69] انعام/سوره6، آیه158.
[70] انعام/سوره6، آیه158.
[71] انعام/سوره6، آیه158.
[72] سورهٴ انعام، آيه 158.
[73] انعام/سوره6، آیه158.
[74] انعام/سوره6، آیه158.
[75] انعام/سوره6، آیه158.
[76] انعام/سوره6، آیه158.
[77] انعام/سوره6، آیه158.
[78] انعام/سوره6، آیه158.
[79] انعام/سوره6، آیه158.