62/10/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/سوره رعد/آیه 27 الی 29
﴿وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ﴾(27)﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾(28)﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَيٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ﴾(29)
همانطوري كه قبلاً عنايت فرموديد كفار اين قرآن كريم را كه معجزهٴ خداست به عنوان آيت و معجزهٴ الاهي نميپذيرفتند از پيامبر طلب معجزه ميكردند و اين همانطوري كه ملاحظه فرموديد در سه امر خلاصه شد امر اول اين بود كه بالالتزام ثابت ميكردند يا مدعي بودند كه قرآن معجزه نيست در امر دوم بالصراحه تصريح ميكردند كه قرآن معجزه نيست در امر سوم ميگفتند ما هم اگر بخواهيم ميتوانيم مثل قرآن را بياوريم كه اين امر سوم از ساير امور بهتر و بيشتر مسئلهٴ جرئت اينها را نشان ميداد در سورهٴ انفال اينچنين گذشت كه ﴿لو نشاء لقلنا مثل هذا﴾[1] آيه 31 سورهٴ انفال اين بود ﴿و اذا تتلي عليهم آياتنا قالوا قدسمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا﴾[2] ما هم مثل اين ميآوريم كه اين آيه قبلاً مطرح شد و همين مضمون در سورهٴ انعام هم هست در سورهٴ انعام آيه 93 اين است كه ﴿و من اظلم ممن افتري علي الله كذباً او قال اوحي اليَّ و لم يوحِ اليه شيء و من قال سانزل مثل ماانزل الله﴾[3] همان كاري كه خدا كرد من هم ميكنم اين حد اعلاي طغيان اينهاست هر كاري كه خدا كرد به زعم تو، تو ميگويي اين آيات را خدا بر من نازل كرد به زعم تو اين آيات كلام الله است ما هم مانند اين كلام ميتوانيم بياوريم ﴿سانزل مثل ماانزل الله﴾[4] نه اينكه ﴿انزل الله﴾[5] را پذيرفته باشند كه اين من ما انزل الله است نه اينكه قبول كرده باشند اينها وحي است گفتند كه بنا بر زعم شما اينها وحي است ما هم مثل اين وحي را ميتوانيم بياوريم امر سوم امر بعدي اين بود كه اگر هم ثابت بشود كه وحي است ما نميپذيريم مگر وحي اختصاصي براي خود ما هم وحي بيايد آنطوري كه تو دريافت ميكني چون اين آيه محل بحث دو مقام داشت مقام اول راجع به سخن كفار بود مقام دوم راجع به اينكه هدايت و ضلالت به اعجاز نيست كه اگر معجزهاي بيايد حتماً اينها هدايت ميشوند و اگر معجزهاي نيايد اينها گمراه خواهند شد آن مقدارِ لازمِ از دعوت و اعجاز تبيين شده هدايت و اعجاز بايد هدايت و ضلالت به حسن اختيار يا سوء اختيار خود اشخاص است خيليها با ديدن معجزات ايمان نياوردند عدهاي هم با مشاهدهٴ اولين معجزه ايمان آوردند پس اعجاز علت تامهٴ ايمان آوردن نيست گرچه معجزه را خداي سبحان به عنوان حجت بالغه به انبيا داد همهٴ پيامبران را با اعجاز اعزام كرد ﴿و لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب والميزان﴾[6] همهٴ انبيا را با بينات ارسال كرد اما اينطور نيست كه پشت سر هم معجزه بدهد تا اينها ايمان بياورند بسياري از افراد با ديدن معجزات مكرر مع ذلك بر كفرشان اصرار داشتند نمونهاش هم جريان ناقهٴ صالح، آنگاه در مقام ثاني بحث رسيديم به اين جمله كه فرمود ﴿يضل من يشاء و يهدي اليه من اناب﴾ كه در اين هم چند امر مطرح شده بود يكي اينكه خداي سبحان در يك طايفه از قرآن كريم ميفرمايد اضلال و هدايت به دست خداست هر كه را بخواهد گمراه ميكند هر كه را بخواهد هدايت ميكند در طايفهٴ دوم از آيات فرمود خدا هر كه را بخواهد هدايت ميكند و هر كه را بخواهد گمراه ميكند ﴿و هو العزيز الحكيم﴾[7] اين ذيل نشان ميدهد كه اين توضيح بر اساس حكمت و عزت است خدا حكيم است ميداند كه را هدايت كند و كه را گمراه كند قسمت سوم طايفهاي از آيات بودند كه نشان ميدادند آنهايي را كه خدا گمراه ميكند چه كسانياند و آنهايي را كه خدا هدايت ميكند چه كساني و اين سه امر بعد از فَراغ از آن دو اصل بود كه يك هدايت ابتدايي داريم آن عالَمي و همگاني است كه ﴿هدي للناس﴾[8] خداي سبحان همه را هدايت كرده به معناي ارائهٴ طريق و اين هدايت ابتدايي مقابل ندارد به نام اضلال كه خداي سبحان بدواً كسي را گمراه كرده باشد اينچنين نيست امر دوم اين بود اصل دوم كه مفروغ عنه بود اين بود كه هدايت ابتدايي فراگير است و همه را شامل ميشود و در مقابلش اضلال نيست اما هدايت پاداشي مخصوص مؤمنيني است كه با حسن اختيار خود چند قدم جلو رفتند و اين هدايت پاداشي مقابلي دارد به نام اضلال كيفري اين اضلال كيفري كه خدا به عنوان مجازات و كيفر عدهاي را گمراه ميكند دامنگير كساني ميشود كه با تمام شدن حجت عقل و نقل «ان لله علي الناس حجتين»[9] مع ذلك «و نبذوا كتاب الله وراء ظهورهم»[10] اينها را در بقا و ادامهٴ كارشان خدا گمراه ميكند، گمراه ميكند يعني آن فيض خاص را به اينها نميدهد نه اينكه گمراه ميكند يعني چيزي به نام ضلالت براينها نازل ميكند كه آيه دوي سورهٴ فاطر اصل اين مسئله را تعيين ميكرد كه خدا يا در رحمت را به روي عدهاي باز ميكند ﴿ما يفتح الله للناس من رحمةٍ فلا ممسك﴾[11] يا در رحمت را باز نميكند ﴿و مايمسك فلا مرسل له من بعده﴾[12] نه اينكه گمراهي ميفرستد بلكه خود او را به حال خودش رها ميكند اگر كسي را خداي سبحان به حال خود او رها كرد او ميلغزد و سقوط ميكند و به هلاكت گرفتار ميشود اينها تقريباً بحثهايي بود كه گذشت براي اين دو روز فاصله يك مقدار بالاجمال اشاره شد ولي آنچه كه فعلاً مطرح است اين است كه فرمود ﴿و يهدي اليه من اناب﴾ همانطوري كه در آن بحث قبل كه سخن از ﴿و فرحوا بالحياة الدنيا﴾[13] مطرح شده بود كه ريشهٴ كفر را و ريشهٴ معصيت را قرآن كريم محبت دنيا دانست ﴿و فرحوا بالحياة الدنيا﴾[14] اينجا هم ريشهٴ ضلالتِ گمراهان را محبت دنيا ميداند قرآن كريم، قرآن ميفرمايد ما همگان را به هدايت ابتدايي هدايت كرديم يعني راهنمايي كرديم آنها كه دنيا را بر آخرت ترجيح دادند آنها از فيضِ هدايتِ ما عمداً محروم شدند اين را در سورهٴ نحل و همچنين سورهٴ فصلت بيان ميفرمايد در سورهٴ نحل آيه 107 اينچنين آمده آيه 107 سورهٴ نحل اين است ميفرمايد ﴿ذلك بانَّهم استحبّوا الحيٰوة الدنيا علي الآخرة﴾[15] ما اينها را هدايت كرديم يعني راهنمايي كرديم ولي اينها دنيا را بر آخرت ترجيح دادند دنيا را به عنوان محبوب گرفتند و آخرت را رها كردند ﴿استحبوا الحيٰوة الدنيا علي الاخرة﴾[16] ، يعني دنيا را به عنوان محبوب اتخاذ كردند و ترجيح دادند دنيا را بر آخرت لذا گمراه شدند دليل ضلالت آنها استحباب دنيا علي الآخرهٴ است يعني محبوب شمردن دنيا و مكروه دانستن آخرت ﴿بأنهم استحبوا الحيٰوة الدنيا علي الآخرة و انَّ الله لايهدي القوم الكافرين﴾[17] اين هم مؤيد آن بحثهايي است كه قبلاً گذشت كه خداي سبحان كه ميفرمايد كافرين را گمراه ميكند يا ظالمين را گمراه ميكند يا فاسقين را گمراه ميكند همان معاني را به عنوان يك قضاياي سلبي بيان ميكند ميفرمايد خدا لايهدي القوم الكافرين معلوم ميشود گمراه كردن يعني هدايت نكردن نه گمراه كردن يك امر وجودي باشد اينكه فرمود خدا كافرين را گمراه ميكند در اين كريمهٴ سورهٴ نحل فرمود كافرين را هدايت نميكند گمراه كردن امر وجودي نيست همان فيض كه نرسد اينها سقوط ميكنند لذا از اينها به قضاياي سلبي تعبير فرمود ﴿لايهدي القوم الكافرين ٭ اولئك الذين طبع الله علي قلوبهم و سمعهم و ابصارهم و اولئك هم الغافلون﴾[18] منشاء همهٴ اينها هم استحباب دنيا علي الآخرهٴ است در سورهٴ فصلت آيه هفده هم اين مضمون آمده سورهٴ فصلت آيه هفدهم اين است ميفرمايد: ﴿و أَمّا ثمود فهديناهم﴾[19] ﴿فهديناهم﴾ يعني به هدايت ابتدايي ارائهٴ طريق كرديم ﴿فاستحبوا العميٰ علي الهدي﴾[20] همينها كه ناقهٴ صالح را پي كردند ما اينها را راهنمايي كرديم نه اينكه هدايت نكرده باشيم اما دنيا را بر آخرت ترجيح دادند كارشان به اينجا كشيد ﴿و اما ثمود فهديناهم﴾[21] همان ﴿هديناهم﴾ كه ﴿انا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفورا﴾[22] همان هدايت ابتدايي به معناي ارائهٴ طريق فرمود ما ثمود را هدايت كرديم به معناي ارائهٴ طريق اما ﴿فاستحبوا العميٰ علي الهدي﴾[23] اينها كوري را بر هدايت ترجيح دادند ميخواستند كور بشوند يعني به سوء اختيار خود چشمشان را كور كردند لذا نديدند ما هم دست اينها را نگرفتيم يك آدم نابينا در كنار اين عقبهٴ كئود اگر غايب و راهنما نداشته باشد خب سقوط ميكند ديگر راهِ مستقيم نه يعني راه آسان آدم چشم ببندد برود راه مستقيم راهي است كه پايانش بهشت باشد آن راهي كه پايانش بهشت است آن راه مستقيم است نه يعني راه آسان راه مستقيم گردنه است و كتل است و دره اينجاها را ميگويند راه مستقيم كه سخت است نه راه مستقيم يعني دشت آنكه جوارِ جهنم است كه اين، بيان را كه هم در نهج البلاغه است هم در كلمات حضرت رسول(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ثابت ميكند كه راه جهنم راه آسان است نه راه بهشت فرمود «حفت الجنة بالمكاره و حفت النار بالشهوات»[24] فرمود بهشت پيچيدهٴ از دشواريهاست يعني درون بهشت است اطرافش همهاش دشواري و تيغ اگر كسي خواست يك گلي بچيند بالاخره بايد اين رنج تيغ را هم تحمل بكند اين مشكلات را هم بايد تحمل بكند از هر راهي بخواهد وارد بهشت بشود سخت است «و حفت النار بالشهوات»[25] جهنم اطرافش لذتها و شهوتهاست اطرافش پرِ شهوت است از هر راهي بروي بالاخره پايانش جهنم است جهنم اطرافش لذتها و شهوتهاست انسان به طمع اين لذايذ ميرود و ميافتد بهشت اطرافش دشواريهاست اينطور نيست كه بهشت راه آساني باشد لذا در اين كريمه ميفرمايد ﴿فلا اقتحم العقبة ٭ و ما ادراك ما العقبة ٭ فكُّ رقبة ٭ او اطعامٌ في يومٍ ذي مسغبه ٭ يتيماً ذامقربة﴾[26] خداي سبحان ميفرمايد اينها چرا گردنهها و كتلها را طي نميكنند فقط در بيابانها كه جاي صاف است راه ميروند اينها عقبه چرا نميروند در بيابان صاف در خيابان صاف راه رفتن آسان است فرمود چرا اينها از گردنه نميگذرند اينها چرا از كتل عبود نميكنند اين ﴿فلا اقتحم﴾[27] لسان لسانِ تشويق است چرا اين كار را نميكنند؟ اقتحام يعني كاري را با دشواري با مشكلات تحمل كردن وارد شدن اينكه ميفرمايد «الوقوف عند الشبهات خير من الاقتحام في الهلكات»[28] اقتحام به اين معناست در اين كريمه فرمود چرا اقتحام نميكنند گردنهها را نميروند اينها هر جا كه بيابان بازي و صافي باشد ميروند اين هم از امام هشتم(سلام الله عليه) نقل شده هم از ديگر معصومين(عليهم السلام) كه امام رضا(سلام الله عليه) در كنار سفرهٴ غذا اول يك ظرف خالي طلب ميكردند و از بهترين غذاهاي دست نخوردهٴ سفره ميگرفتند در آن كاسهٴ خالي و ظرف خالي ميريختند براي مستمند ميدادند اين آيات را ميخواندند بعد شروع به غذا ميكردند ميفرمود ﴿فلا اقتحم العقبة ٭ و ما ادراك ما العقبة﴾[29] فرمود غذاهاي مانده را به اين و آن دادن كه در دشت راه رفتن است اين غذاي سالمي را كه آوردند قبل از اينكه آدم خودش بخورد به ديگران بدهد اين عقبه است اين صراط مستقيم است والا آن مانده را به زيد و عمروبخشيدن كه اين در بيابان صاف راه رفتن است اينكه آدم را به بهشت نميبرد كه
سؤال ...
جواب: بله؟
سؤال ...
جواب: مستقيم يعني پايانش هدف هست نه مستقيم يعني آسان، مستقيم يعني سهل نيست كه طريق جهنم سهل است آدم هر راه را برود آسان است
سؤال ...
جواب: راست است ديگر راست يعني بين آغازش و هدفش هيچ مانع نيست اين راه انسان را به آن مقصد ميرساند اين معنيِ صراط مستقيم است اما همهاش گردنه است راه مستقيم اينطور نيست كه يعني يك راه آسان حضرت فرمود اينها چرا در گردنهها راه نميروند اينها هم در بيابانها راه ميروند خب كسي كه در بيابان است ديدش هم محدود است ديگر اين آيات را ميخواندند آن غذاهاي دست نخورده را در يك ظرفِ خالي ميريختند به اهلش ميدادند بعد شروع ميكردند به غذا خوردن بعد ميفرمودند ﴿فلا اقتحم العقبة﴾[30] اين گردنه رفتن است آدم سير بشود مانده را به اين و آن ببخشد اين هنري نكرده حالا به جاي اينكه به سطل بريزد به زيد و عمرو ميدهد اين راه مستقيم نيست راه مستقيم آن است كه راه دشوار است خلاصه در اين كريمه فرمود ما ثمود را هدايت كرديم معجزه فرستاديم پيامبر فرستاديم عقل داديم اما اينها دنيا را بر آخرت ترجيح دادند پس آن هدايت ابتدايي فراگير است حتيٰ به ثمود رسيده است ﴿و اما ثمود فهديناهم﴾ اما ﴿فاستحبوا العميٰ علي الهدي﴾[31]
سؤال ...
جواب: بله وقتي كه قابل نباشند آن فيض خاص را نميپذيرند.
سؤال ...
جواب: بله وقتي كه نميتواند بگيرد پس آن در را خودش بسته است آن در بسته است فيض از طرف خداي سبحان بخلي نيست الا اينكه به اين شخص نميرسد براي اينكه درِ دلش بسته است اگر انسان بخواهد يك حوضي را پر از آب زلال كند بايد آن آبهاي ماندهٴ قبلي را بردارد و آب زلال بريزد حالا اگر درِ اين حوض مهر شده ﴿ختم الله علي قلوبهم﴾[32] شد نه ممكن است آن گل و لاي را انسان بردارد نه ممكن است آب زلال بريزد اينها در اثر ﴿فاستحبوا العميٰ علي الهدي﴾[33] اين در دلشان را مهر كردند بنابراين فيض خدا كجا بيايد اين در نسبت به اينها بسته است و الا خدا «يا دائم الفضل علي البريه»[34] است هر لحظه هم هر شب فرشتهٴ رحمت ميگويد «هل من تائب يتوب مأتوب عليه و هل من مستغفر يستغفر»[35] هر آن دعوت ميكند كه بياييد خوب اينها عمدا ًنميآيند ديگر ﴿و اما ثمود فهديناهم فاستحبوا العميٰ علي الهدي فاخذتهم صاعقة العذاب الهون بما كانوا يكسبون﴾[36] آن صاعقهاي كه به عنوان يك عذاب خوار كننده است انساني كه ﴿اخذته العزة بالاثم﴾[37] از راه گناه ميخواهد عزيز بشود اين عزيزِ دروغين است و ذليلِ راستين يك متكبر كبيرِ دروغين است و صغيرِ راستين لذا در سورهٴ جاثيه و ساير سور در قرآن كريم ميفرمايد اينها در قيامت خوار ميشوند باطن ظهور ميكند كسي كه از راه گناه عزيز شد عزتِ او كاذب است و ذلتِ او صادق اگر عزتِ او كاذب است پس ذلتِ او صادق خواهد بود و عذاب كه ميآيد گذشته از اينكه به آن آسايش جسمانيشان خاتمه ميبخشد ذلتِ اينها را روشن ميكند فرمود ﴿صاعقة العذاب الهون﴾[38] اينها را موهون ميكند چرا؟ چون گروهي كه با معصيت خواستند عزيز بشوند در واقع ذليل و موهون بودند اين عذاب آن واقعشان را روشن كرده ﴿صاعقة العذاب الهون بما كانوا يكسبون﴾[39] بنابراين اگر در قرآنِ كريم فرمود ما اينها را گمراه ميكنيم منشأ گمراه شدن اينها همان حب دنياست كه رأسِ كل خطيئه است و اگر كسي دنيا را بر آخرت ترجيح داد يعني قابليت دريافتِ فيض را از دست داد و اما در آن جملهٴ اثباتي كه فرمود ﴿و يهدي اليه من اناب﴾ هر كسي را كه به طرف خدا برگردد خدا هدايت ميكند اين هدايتِ پاداشي است نه هدايت ابتدايي چون هدايت ابتدايي فراگير است ﴿هديً للناس﴾[40] حتي نسبت به قوم ثمود هم ملاحظه فرموديد اشاره كرد و اما ﴿الثمود فهديناهم﴾[41] هدايت ابتدايي به معناي ارائهٴ طريق اين فراگير است همه را هدايت كرده اما هدايت پاداشي به معناي ايصال به مطلوب موانع را برطرف كردن در قلب كشش ايجاد كردن مشكلات را حل كردن ﴿فأما من اعطي واتقي ٭ و صدق بالحسني ٭ فسنيسّره لليسري﴾[42] مشكلات را براي او آسان كردن او را بر مشكلات فائق آوردن همهٴ اينها جزء هدايتهاي پاداشي است در اين كريمه فرمود كسي كه به طرف خدا انابه بكند ما او را هدايت ميكنيم ﴿و يهدي اليه من اناب﴾ انابه يعني هر چه انسان بيشتر نوبت بگيرد از آن هدايت پاداشي بهرهٴ بيشتري ميبرد انابه كه از نوبت است ناب ينوب يعني رجع مرهٴ بعد اخري چند بار نوبت گرفته متناوباً مراجعه كرده منيب به كسي ميگويند كه پشتِ سر هم مراجعه ميكند اينطور نيست يك بار به خدا رجوع كرده و بعد به حالت عادي برگشته باشد اينها نه منيبين كسانياند كه متناوباً به خداي سبحان برميگردند و اين انابه از اوصاف ممتازهاي است كه خداي سبحان به ابراهيم خليل(سلام الله عليه) اين صفت را نسبت داد كه فرمود ﴿ان ابراهيم لحليمٌ اوّاهٌ منيب﴾[43] و به ديگران هم دستور انابه داد و انسان را كه به فطرتهاي او آشنا ميكند ميفرمايد شما در حال انابه به خدا برگرديد اينها آياتي است كه رجوع مكرر و متناوب انسان به خدا را مطرح ميكند هر كس به خدا برگردد از هدايت پاداشي بهره ميگيرد هر كس در نوبههاي مكرر چندين بار به خدا مراجعه كند چندين بار از هدايتهاي الاهي برخوردار ميشود دربارهٴ يك عده خدا ميفرمايد ﴿زدناهم هديً﴾[44] اگر هدايتها قابل كم و زياد هست در اثر آن نوبههاي كم و زيادي است كه منيبين دارند در جريان حضرت ابراهيم كه فرمود ﴿ان ابراهيم لحليم اوّاه منيب﴾[45] همان صفت را خداي سبحان به ديگران هم دستور ميدهد كه ميفرمايد آن صفت را شما تحصيل كنيد در سورهٴ روم آيه 31 اين است، بعد از اينكه در آيه سي جريان فطرت را مطرح فرمود، فرمود ﴿فاقم وجهك للدين حنيفاً فطرت الله التي فطر الناس عليها لاتبديل لخلق الله ذلك الدين القيم ولكن اكثر الناس لايعلمون﴾[46] آنگاه خطاب به رسول و امت هر دو يعني شما فطرتتان را حفظ كنيد ﴿و اقيموا﴾[47] در حقيقت ﴿الدين القيم ... ٭ منيبين اليه واتّقوه واقيموا الصلاة ولاتكونوا من المشركين﴾[48] اين بازگشتتان به خدا بگذاريد متناوب باشد هميشه نوبت بگيريد اينطور نباشد يك بار به خدا برگرديد و به همين اكتفا بكنيد چون آن شيطان هر لحظه منتظر غفلت شماست هر لحظه منتظر خوابيدن است فرمود ﴿منيبين اليه﴾[49] سعي كنيد پشت سر هم نوبت بگيريد در چند نوبت مراجعه كنيد و همين حال را كه به رسول و به امت دستور ميدهد در سورهٴ زمر به عنوان يك امر مطرح ميكند ميفرمايد كه شما به طرف خداي سبحان انابه داشته باشيد آيه 53 و 54 سورهٴ زمر اين است كه ﴿قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم﴾[50] اولاً شما بدانيد هر گناهي اسراف است و هر اسرافي هم علي انفسِ خودتان است نه اينطور كه نسبت به عالم كاري كرده باشيد اينطور نيست كه اگر كسي معصيت كرده به عالم آسيب رسانده يا به كسي صدمه وارد كرده باشد هر كسي معصيت كرده اسرافي است بر نفس خودش ﴿قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله﴾[51] از رحمت خدا نااميد نباشيد چرا؟ چون ﴿ان الله يغفر الذنوب جميعاً انه هو الغفور الرحيم﴾[52] همهٴ گناهان را خدا ميآمرزد البته با توبه اين لسان لسانِ توبه است برخلاف آن آيه معروف كه ﴿ان الله لايغفر ان يشرك به و يغفر مادون ذلك لمن يشاء﴾[53] در آنجا فرمود خدا شرك را نميآمرزد غير از شرك هر گناهي كه باشد خدا وعدهٴ آمرزش داد اما ﴿لمن يشاء﴾[54] تا مصلحت الاهي شامل حال كه بشود آنجا مراد بي توبه است زيرا با توبه خدا شرك هم ميآمرزد همهٴ مشركين به وسيلهٴ توبه اسلام آوردند و پذيرفته شدند اليوم هم همهٴ مشركين اگر توبه بكنند اسلامشان مقبول است و توبهشان مقبول.
سؤال ...
جواب: بله
جواب: لايغفر ان يشرك به.
سؤال ...
جواب: غير از شرك.
سؤال ...
جواب: چرا؟ چون شرك هم با توبه قبول ميشود ديگر آن آيه مربوط به بي توبه است. سؤال ...
جواب: بله
سؤال ...
جواب: همين آيه ديگر.
سؤال ...
جواب: اين اطلاق آيه است چون اطلاق است يك، و تفصيل هم قاطعِ شركت هست دو، فرمود ﴿ان الله لايغفر ان يشرك به﴾[55]
سؤال ...
جواب: نه اينكه فرمود ﴿لايغفر ان يشرك به﴾[56] يعني بيتوبه شرك را نميآمرزد والا هر مشركي با توبه بخشوده ميشود ديگر.
سؤال ...
جواب: بله آن هم بي توبه مراد روايات است روايات هم مثل آيه بي توبه را ميگويد والا تمام شركها با توبه پذيرفته ميشود و تمام مشركين ميتوانند به توبه مسلمان بشوند.
سؤال ...
جواب: اين هم همان است ديگر اين هم همين است صريح قرآن است يعني بي توبه والا همهٴ مشركين توبه كردند و اسلام آوردند و انبيا اسلامشان را قبول كردند اليوم هم اگر يك كسي توبه بكند از اين ماركسيستها مسلمان بشود اسلامش قبول است معناي اينكه فرمود ﴿ان الله لايغفر ان يشرك به﴾[57] يعني لايغفر ان يشرك بالله يغفر الشرك بلا توبه ساير معاصي را يغفر بي توبه اما مطلقا؟ نه ﴿لمن يشاء﴾[58]
سؤال ...
جواب: نه اين مربوط به مرتد فطري است يعني اگر مسلماني برگردد آن اختلاف آنجاست آنهم دربارهٴ احكام فقهياش والا احكام كلامياش يقيناً بخشوده ميشود عند المحققين اختلافي كه هست در مرتد فطري و بين مرتد ملي و فطري فرق هست و اختلاف هست در آن احكام چهارگانهٴ فقهي است از نجاست و ارث و امثال ذلك والا حكم كلامياش عند نوع محققين آن است كه توبهٴ اين شخص پذيرفته ميشود و اما همهٴ مشركين توبه كردند انبيا توبهشان را قبول كردند اينكه خداي سبحان ميفرمايد شرك را نميبخشد يعني بي توبه اينكه ميفرمايد مادون شرك را ميبخشد يعني بي توبه منتها ﴿لمن يشاء﴾[59] هم اطلاق آيه هم «التفصيل قاطع للشّركة» منتها نفرمود من هر كه معصيت بكند ميبخشم اما يك وعدهاي است حالا شامل حال كه ميشود گاهي ممكن است خداي سبحان به يك كسي يك فرزند صالحي بدهد كه به بركت آن فرزند صالح آن پدر بخشوده بشود يا مؤمني در حق او دعايي بكند او بخشوده بشود اينها آدم نميداند براي كه تا چه اندازه اينها مصلحت الاهي است دست خداي سبحان باز است
سؤال ...
جواب: خداي سبحان اگر بخواهد يك بندهاي را مشمول رحمت خاصش بكند در اثر يك ولد صالحي از او به بار آمده و مانند آن به آن ذي حق اينقدر ميدهد كه تا او راضي بشود و بعد از ترضيهٴ خاطر او او را ميبخشد تمام علل و اسباب دراختيار خداي سبحان است اينطور نيست كه اگر يك كسي معصيت كرد الا ولابد بايد جهنم برود و هيچ ممكن نيست خدا ببخشد نه اينچنين نيست خداي سبحان «يا باسط اليدين بالرحمة»[60] است و ﴿يغفر مادون ذلك﴾[61] اما ﴿لمن يشاء﴾[62] اين را هم ما يقين داريم كه مشيت او روي حكمت و مصلحت است كه را ميبخشد كه را نميبخشد چه اندازه ميبخشد تخفيف عذاب است يا ترفيع درجات است اينها را ما نميدانيم
سؤال ...
جواب: چرا ديگر لذا وعيد تخلف پذيرياش محال نيست وعده تخلف پذيرياش محال است اگر فرمود فلان گناه را كرديد من جهنم ميبرم اين وعيد است خلف وعيد كه بد نيست مطابق با جود است خلف وعده است كه مخالف است و هرگز نميشود خلف وعده را به خداي سبحان نسبت داد و قرآن هم فرمود ﴿ان الله لايخلف الميعاد﴾[63] خلف وعيد كه بد نيست مطابق با سعهٴ رحمت حق هم است اما اين آيات سورهٴ زمر آياتي است درسياق انابه و توبه اگر ميفرمايد ﴿ان الله يغفر الذنوب جميعاً﴾[64] يعني با توبه چرا؟ به دليل آيه بعد كه ﴿و انيبوا الي ربكم و اسلموا له من قبل ان يأتيكم﴾[65] اين سياق سياقِ توبه است اما آن سياق سياقِ توبه نيست فرمود خداي سبحان شرك را هرگز نميآمرزد مشرك را به بهشت نميبرد غير از مشرك را ممكن است به هر جهت.
سؤال ...
جواب: بله؟
سؤال ...
جواب: بله ديگر معمولاً قرآن كريم اينها را هم مشرك ميداند اين كسي كه خدا را قبول ندارد به يك سلسله اوهام وعقايد به نام شانس و بخت و اتفاق و دهر و طبيعت و ماده و امثال ذلك معتقد است اين هم در قيامت برايش روشن ميشود كه ﴿اذ نسويكم برب العالمين﴾[66] بايد بگويد بالاخره او عالَم را به يك جايي مستند ميداند يا نه به نام طبيعت يا به نام دهر ميگويد ﴿ما هي إلاّ حياتنا الدنيا نمود و نحيٰا و ما يهلكنا الا الدهر﴾[67] بعد معلوم ميشود كه نه كار خدا را به دهر نسبت داد معناي شرك اين نيست كه براي خدا شريك قائل بشوند بگويند يك قدري خدا يك قدري غير خدا معناي شرك اين است كه كاري كه مربوط به خداست به غير خدا نسبت ميدهند شرك در عبادتي كه وثنيين داشتند اين نبود كه مثل رياي رياكاران باشد رياي رياكاران آنها كه گرفتار ريا هستند در مراحل بدوي اينها مشرك راستيناند يعني يك قدري خدا يك قدري جلب توجه مردم اينها مشركاند اما آن وثنيها كه مشرك بودند نه به اين معني بود كه هم خدا را هم غير خدا را عبادت ميكردند نه كاري كه مربوط به خدا بود عبادتي كه منحصر به خداي سبحان بود براي غير خدا قائل بودند نه اينكه خدا را عبادت ميكردند خدا را اصلاً عبادت نميكردند و خالصاً للاصنام اصنام را عبادت ميكردند اين عبادتي كه مربوط به خدا بود يكجا به بتها دادند ﴿اذ نسويكم برب العالمين﴾[68] حرفشان در قيامت اين است و آن كسي كه مادي است در حقيقت تدبير اين جهان كه مربوط به خداست به طبيعت و دهر ميدهد اين هم از آن جهت مشرك است و اينگونه از افراد به هيچ وجه آمرزيده نميشوند اما يك موحد كه به خدا و قيامت و پيامبر و اصل نبوت و رسالت معتقد است ﴿خلطوا عملاً صالحاً و آخر سيئا﴾[69] گرفتار معصيت شد اين ممكن است مشمول رحمت الاه قرار بگيرد و بخشوده بشود حالا چه باعث ميشود خدا ميداند گاهي ميبينيد يك نوهٴ صالح يك فرزند صالحي بيايد زمينهٴ بخشايش همهٴ آنها را فراهم ميكند آدم كه نميداند كه گاهي ميبينيد در اثر اينكه يك اثري از او به جاي مانده است و او زمينهٴ بخشايش خدا را فراهم كرده است بخشود[ه شد] اما چه كسي و چه اندازه و براي كه،ـ اين را جز خودش كسي نميداند و ما هم يقين داريم مشيت او بر اساس حكمت و مصلحت است كه ﴿يغفر مادون ذلك﴾[70] اما ﴿لمن يشاء﴾ در اين آيات سورهٴ زمر چون سخن، سخن از توبه است ديگر اختصاص به ﴿من يشاء﴾ ندارد لجميع الناس است فرمود تمام گناهان را از هر گناهكاري با توبه ما ميبخشيم ﴿قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعاً﴾ چرا؟ چون ﴿انه هو الغفور الرحيم﴾[71] پس از طرف فاعل تام الفاعلية است او در مغفرت و رحمت تام است خوب قابل چه؟ در قابل ميفرمايد ﴿و أنيبوا الي ربكم و اسلموا له من قبل ان يأتيكم العذاب﴾[72] شما انابه كنيد شما نوبت بگيريد او بخشنده است اينطور نيست كه خزينهٴ رحمت او تمام بشود او همهٴ گناهان را ميبخشد چون ﴿انه هو الغفور الرحيم﴾[73] است اول مغفرت است بعد رحمت يعني اول لكه گيري و گردگيري است بعد شستشو كردن و صبغهٴ رحمت دادن.
سؤال ...
جواب: نه آنكه شرك بالله است.
سؤال ...
جواب: بله اين مطلق است اما.
سؤال ...
جواب: آن ظلمْ مطلق است اما اين اطلاق كه فرمود ﴿انه هو الغفور الرحيم﴾[74] دارد ﴿و انيبوا الي ربكم﴾[75] پس سياق سياقِ انابه است اينچنين نيست كه بدون توبه باشد آنجا سياق سياقِ انابه و توبه و بازگشت نبود لذا مقيد كرده فرمود ﴿لمن يشاء﴾[76] اينجا چون سياق سياقِ توبه و انابه است لذا مطلق است هر كه ﴿من يشاء﴾ ندارد كه هر كسي توبه كند خداي سبحان توبهاش را ميپذيرد ﴿و انيبوا الي ربكم و اسلموا له من قبل ان يأتيكم العذاب ثم لاتنصرون﴾[77] اما در آنجا فرمود ﴿يا بني لاتشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم﴾[78] البته ظلم سه قسم است اين ظلم لا يُغْفَر هم همين شرك است ديگر يك ظلمي است كه لايغفر اصلاً كه همين شرك است يك ظلم بالعباد است يك ظلم به نفس كه حضرت فرمود ظلم سه قسم است آن ظلمي كه لايغفر همان شرك است و اين شرك لايغفر البته بيتوبه والا با توبه همهٴ مشركين توبه كردند اسلامشان را انبيا پذيرفتند اليوم هم همهٴ مشركين توبه كنند توبهشان مقبول است
سؤال ...
جواب: بله
سؤال ...
جواب: ﴿ان الشرك لظلم عظيم﴾[79] بله يعني اين شرك را نميبخشد مثل همان آيه ديگر آن چون تفصيل قاطع شركت است شرك را بيتوبه نميبخشد
سؤال ...
جواب: خب اگر يك وقتي معصوم(عليه السلام) فرمود اينها را خدا نميبخشد نه به اين معنا كه با توبه، با توبه كه يقيناً ميبخشد منظور معلوم ميشود كه اينها اگر توبه نكردند جزء آن ﴿من يشاء﴾ نيستند اينها از آن ﴿من يشاء﴾ باخبرند خبر ميدهند كه چه كسي جزء ﴿من يشاء﴾ است چه كسي جزء ﴿من يشاء﴾ نيست ممكن است يك انساني در طليعهٴ امر پايش بلغزد و بي توبه بميرد و مشمول سعهٴ رحمت حق بشود آن ﴿من يشاء﴾ شامل حال او بشود
سؤال ...
جواب: اگر فرمود معلوم ميشود وحي شده ديگر چون ﴿و ما ينطق علي الهويٰ﴾[80]
سؤال ...
جواب: اين خلود است ديگر آنِ برميگردد تعليق حكم بر وصف مشعر به عليت است اينكه فرمودند ﴿و من يقتل مؤمناً متعمداً فجزاءه جهنم خالداً﴾[81] اين را گفتند تعليق حكم بر وصف مشعر به عليت است من قتل مؤمنً لايمانه اين برگشتِ به شرك و كفر درميآيد
سؤال ...
جواب: چرا اگر توبه بكند توبهاش پذيرفته است بي توبه بخشيده نميشود ﴿فجزاءه جهنم خالدا﴾[82] آنجا تهديد به خلود شده بنابراين فرمود ﴿انيبوا الي ربكم و اسلموا له﴾[83] انابه يعني پشت سر هم نوبت بگيريد چندين بار مراجعه كنيد براي اينكه آن دشمن شما هم چندين بار به سراغ شما ميآيد
سؤال ...
جواب: نه آن حال احتضار ديگر جاي توبه نيست در حال احتضار انسان وقتي كه ديگر برايش روشن شد دالان ورودي برزخ را به روي او گشودند ديگر جا براي توبه نيست چون ديگر بساط عمل صالح برچيده شد ديگر اگر دشمن يك بار به سراغ انسان بيايد يك توبه كافي است اما اگر دشمن هر لحظه به سراغ انسان ميآيد چاره جز انابه نيست چاره جز پشت سر هم متناوبا چند نوبت رفتن چاره غير از اين نيست اين طور نيست كه او خناس نباشد او خناس است يعني ميآيد وقتي ميبيند آدم بيدار است كنار ميرود وقتي ميبيند آدم غافل است حمله ميكند اينكه ميبينيد آدم پنج شش دقيقه در تحت ولايت شيطلان است داشت تصميمهايي ميگرفت بعد گفت اعوذ بالله من الشيطان الرجيم اين پنج شش دقيقه را او برد اينطور نيست كه او خناس نباشد او خناس است او خودش را پنهان ميكند نه از بين برود اين در كنار اين جدار هست پشت سر هم نگاه ميكند ببيند ما بيداريم يا خوابيم اگر خوابيم كه حمله ميكند اگر بيداريم كه خوب خناس است ديگر كنار ميرود اگر او پشت سر هم متناوباً ميآيد چارهاي جز انابه نيست از اين طرف هيچ چاره جز انابه نيست براي اينكه پشت سر هم او نوبت ميگيرد ميخواهد حمله كند ما هم پشت سر هم بايد نوبت بگيريم و دفاع كنيم لذا در آن كريمه يعني آيه 31 سورهٴ روم كه بعد از آنكه فرمود ﴿فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة الله التي فطر الناس عليها لاتبديل لخلق الله ذلك الدين القيم﴾[84] خطاب هم به رسول الله هم به امت فرمود ﴿منيبين اليه﴾[85] اينطور نيست كه شما يك بار برگرديد مسئله حل بشود چندين بار نوبت بگيريد متناوباً مراجعه كنيد كه محفوظ بمانيد اگر كسي منيب بود انابه داشت خداي سبحان او را هدايت ميكند هدايت پاداشي هر چه نوبت گيري او بيشتر باشد هدايت خداي سبحان بيشتر است هدايت پاداشي در سورهٴ تغابن اينچنين فرمود، فرمود ﴿و من يؤمن بالله يهد قلبه﴾[86] آيه يازده سورهٴ تغابن اين است فرمود ﴿و من يؤمن بالله يهد قلبه﴾[87] اگر كسي ايمان آورد پاداشي كه خداي سبحان در دنيا به او مرحمت ميكند اين است كه قلبش را هدايت ميكند قلب در فهميدن در تصميمگيري راهش را بلد است اگر قلب هدايت شد و راهش را بلد شد ديگر نميلغزد ﴿و من يؤمن بالله يهد قلبه﴾[88] چه اينكه در قسمتهاي ديگر هم فرمود درپايان سورهٴ عنكبوت هم فرمود ﴿و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا﴾[89] اگر كسي در راه ما جهاد كرد ما راههايمان را نشانش ميدهيم اين حرف لام با تأكيد نون نشانهٴ آن است كه اين پاداش يقيني است اين يك هدايت پاداشي است نه هدايت ابتدايي هدايت ابتدايي ﴿هدي للناس﴾[90] است شامل مؤمن و كافر شده و خدا همه را هدايت كرده از باب «ان لله علي الناس حجتين»[91] هم از راه عقل هم از راه وحي هدايت كرده اما اينكه فرمود ﴿و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا﴾[92] اين هدايت پاداشي است پس اگر در آيه محل بحث سورهٴ رعد فرمود ﴿و يهدي اليه من اناب﴾ كه يعني پاداش ميدهيم هر كس در راه خدا جهاد كند خداي سبحان راههاي خود را به او نشان ميدهد از چندين راه ميتواند به مقصد برسد اينچنين نيست كه راهش بسته باشد اما همين انابه را در اين آيه محلِ بحثِ سورهٴ رعد خداي سبحان توضيح ميدهند كه انابه يعني چه بعضي از مصاديق و درجات انابه را ذكر ميكنند ميفرمايد ﴿و يهدي اليه من اناب﴾ آن ﴿من اناب﴾ كيست؟ ﴿الذين آمنوا و تطمئنَّ قلوبهم بذكر الله﴾ به اين معناست كه الذين آمنوا واطمئنت قلوبهم بذكر الله كه اين فعل مضارع بر آن ماضي عطف شده منيب كسي است كه مؤمن دل آرام باشد يعني آرميده باشد دلش هيچ چيزي قلبش را نلرزاند چون چندين بار نوبت گرفته مراجعه كرده از سعهٴ رحمت برخوردار است آرام است دلش هيچ چيز نميتواند او را بلرزاند و بلغزاند هيچ چيز نميتواند ﴿الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله﴾ دل به ياد خدا ميآرمد
سؤال ...
جواب: بله؟
سؤال ...
جواب: چرا نه چون جدا نكرده با و اوي و امثال ذلك اين مناسب با اين كه بيان همان ﴿من اناب﴾ باشد ديگر ﴿الذين آمنوا﴾ و اين فعل مضارع تعبير كردن هم كه نشانهٴ استمرار است همواره قلبشان به ياد خدا آرام گرفته چون هميشه در نوبت گيرياند چندين بار مراجعه كردند هرگز قلبشان مضطرب نيست
سؤال ...
جواب: بله آن كه باشد كه معناي كامل انابه است كه اگر از ناب ينيب باشد بله انقطاع است.
سؤال ...
جواب: بله آن انشاء الله به خواست خدا مطرح ميشود كه در طليعهٴ امر است آنچه كه در سورهٴ انفال آمده كه مؤمنين را به پنج صفت متصف ميكند بعد ميفرمايد ﴿اولئك هم المؤمنون حقا﴾[93] آن در طليعهٴ امر است كه ﴿و جلت قلوبهم﴾[94] و الا در پايان أمر براي مؤمني كه نوبت گرفته و منيب شده ﴿تطمئن قلوبهم﴾ هست به شهادت آيات سورهٴ زمر كه فرمود ﴿تقشعّرمنه جلود الذين يخشون ربهم ثم تلين جلودهم و قلوبهم إلي ذكر الله﴾ او بالعكس اوايل ناآرامند بعد وقتي وارد حرم امن شدند آرام ميگيرند.
«و الحمد لله رب العالمين»