درس خارج فقه استاد رحیم محمدی‌ایلامی

99/08/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: زندان در اسلام/حبس ممسک /

کسی که شخصی را برای کشتن نگه داشته به این معنی است که شریک در قتل کسی میشود که شخص ثالثی را نگه میدارد تا آن شخص قاتل فرد زندانی را به قتل رساند. در این باب روایاتی از طرق ائمه (علیهم السلام) وارد شده که در این بین روایات صحیح مبنی بر حبس ابدی نگه دارنده شخصی که دیگری را برای قتل نگه داشته وجود دارد. علمای امامیه (رضوان الله تعالی علیهم) به مضمون این روایات فتوا داده و اختلافی در این باب نیست حتی بعضی از علماء ادعای اجماع کرده و گفتهاند: نظر فقهای شیعه بر این است که فرد ممسک یا نگه دارنده برای قتل، به حبس ابد محکوم میشود.

در این باب مرحوم سید مرتضی (رضوان الله تعالی علیه) ادعا میفرمایند: این مطلب از منفردات و از نظریات خاصه امامیه است.

ایشان در کتاب انتصار می فرماید : و ممن فردت به الامامیه القول بان الثلاثه اذا قتل احدهم و امسک الآخر و کان الثالث عینا لهم حتی فرقوا انه یقتل القاتل و یحبس الممسک و تسمل العین الناظر لهم.... و خالف باقی الفقها فی ذلک فقال ابو حنیفه و اصحابه فیمن امسک رجلا حتی قتله آخر ان القود علی القاتل دون الممسک و یعزر الممسک و قال ابن وهب: عن مالك إذا أمر عبده أن يقتل رجلا و قتله، فإن كان العبد أعجميا قتل السيد، و إن كان غير أعجمي قتل العبد و قال ابن القاسم: عن مالك في الممسك للرجل حتى يقتله غيره أن عليهما جميعا القصاص، لأن الماسك قد أراد قتله، و قال الليث بمثل قول مالك و قال لیث فان امسکه لیضربه فیقتله قتل القاتل و عوقب الآخر و قال الليث: لو أمر غلامه أن يقتل رجلا فقتله قتلا جميعا به و حكى المزني عن الشافعي أنه يقتل الذابح دون الممسك، كما يجلد الزاني دون الممسك. [1]

از جمله چیزهایی که امامیه در او منفرد و قول خاص دارند و از نظریات خاص امامیه این مطلب است که سه نفری که یکی از آن ها دست به قتل زده (مرتکب قتل شده) و دیگری آن مقتول را نگه داشته و فرد سومی هم، چشم آن ها بوده و مراقب کرده است تا کسی مزاحم کار آن ها نشود این است که قاتل کشته و ممسک حبس می شود و ناظر و مراقب هم میل داغ در چشم او می اندازند و او را کور می کنند، بعد هم در ادامه فرموده : بقیه فقها در این قضیه اختلاف دارند که منظور فقهای اهل سنت است. ابو حنیفه و اصحابش در مورد کسی که مردی را نگه داشته تا اینکه دیگری او را بکشد این است که قاتل قصاص میشود

اما ممسک تعذیر می شود. [2] این عبارت مربوط به کتاب انتصار ص 539 مسئله 300 . ما با مراجعه به کتابخانه مدرسه فقاهت آدرس این مطالبی را که مرحوم سید مرتضی (رضوان الله تعالی علیه) فرمودند به دست آوردیم، این عبارت ایشان که منسوب به ابو حنیفه است در کتاب الشرح الکبیر جلد 9 ص 344 و چند جای دیگر هم آمده. در ادامه می گوید : ابن وهب و ابن قاسم از امام مالکی نقل میکنند: در مورد فردی که ممسک دیگری است تا شخص ثالثی او را بکشد این است که هم شخص قاتل و هم ممسک هر دو کشته می شوند، پس مالکی ها قائل به مرگ و قصاص ممسک هستند. در ادامه میگوید: لیث هم که از علمای اهل سنت است قول مالک را قبول کرده است. آدرس عبارت ایشان هم در کتاب المحلی نوشته ابن حزم جلد 10 صفحه 512 و هم چنین کتاب الشرح الکبیر جلد 9 صفحه 344 . در ادامه می فرماید: اگر دیگری او را نگه داشت تا فردی او را بکشد، قاتل کشته میشود و اما ممسک عقوبت می شود، ظاهرا تعذیر است و از جناب مزنی و شافعی هم نقل شده: قاتل که همان ذابح باشد کشته میشود اما ممسک کشته نمیشود و بعد نظیر آورده و میگوید: این شبیه فرد زانی است که به زور به شخصی تجاوز کرده و دیگری آن زن را نگه داشته تا این شخص زنای خود را مرتکب شود ، چه جوری در اینجا زانی را میکشند و ممسک را نمیکشند، در اینجا هم همین جور است. آدرس این مطلب که سید مرتضی در انتصار دادند در کتاب المغنی لابن قدامه جلد 9 ص 478 آمده است. همین جور که می بینید فقهای اهل سنت در این مورد اختلاف داشتند که قول آن ها را اشاره ای کردیم بعدا از آن ها نقل قولی به صورت صراحت بیشتر خواهیم کرد. اینجا فقط اشاره ای به اقوال کردیم و اما قبل از هر چیز روایاتی را که در این رابطه است میخوانیم.

روایات مرتبط با مساله

    1. علی بن ابراهیم عن ابیه و محمد بن یحیی عن احمد بن محمد جمیعا عن ابن ابی عمیر عن حماد بن عثمان عن الحلبی عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال قضی امیرالمومنین (علیه السلام) فی رجلین امسک احدهما و قتل الآخر قال یقتل القاتل و یحبس الآخر حتی یموت غما کما کان حبسه علیه حتی مات غما. [3] - [4]

روایت در کتاب کافی محمد بن یعقوب کلینی جلد 7 ص 287 حدیث 1، هم چنین در کتاب من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق محمد بن علی بن الحسین جلد 4 ص 86 حدیث 2 و در کتاب تهذیب الاحکام شیخ طوسی جلد 10 ص 219 حدیث 9 نقل شده است.ترجمه روایت:

نقل فعل امیر مومنان علی (علیه السلام) توسط امام صادق (علیه السلام) که میفرمایند: حضرت علی (علیه السلام) در مورد دو مردی که یکی نگه دارنده و دیگری قاتل بوده چنین قضاوت فرمود: قاتل کشته میشود و آن شخص دیگر هم آن قدر در زندان میماند تا از غصه بمیرد، هم چنان که او هم با مقتول این چنین کرد، او را حبس کرد تا مرد. جناب علامه مجلسی (رضوان الله تعالی علیه) می فرماید که این حدیث، حدیث صحیحی است در کتاب ملاذ الاخیار جلد 16 صفحه 462 ، هم چنین ایشان در کتاب مرآت العقول میفرمایند که این حدیث، حدیث صحیحی است و اصحاب بر اساس این حدیث فتوی داده اند پس قاتل علیه القود و ممسک علیه الحبس ابدا حتی یموت غما، این مضمون روایت بود.

سند روایت:

علی بن ابراهیم از پدرش نقل کرده و محمد بن یحیی از احمد بن محمد و این دو گروه از ابن ابی عمیر نقل می‌کنند و ابن ابی عمیر (رضوان الله تعالی علیه) از حماد بن عثمان و ایشان از حلبی نقل می‌کند و جناب حلبی از امام صادق (علیه السلام)، بنا بر این علی بن ابراهیم از پدرش از ابن ابی عمیر و محمد بن یحیی از احمد بن محمد از ابن ابی عمیر. این در مورد سند حدیث که به مثابه دو روایت بوده که طریق هر دو به ابن ابی عمیر می‌رسد و بعد از او طریق یکی می‌شود.

    2. علی بن ابراهیم عن محمد بن عیسی عن زرعه عن سماعه قال قضی امیرالمومنین (علیه السلام) فی رجل شدّ علی رجل لیقتله و الرّجل فارّ منه فاستقبله رجل آخر فأمسکه علیه حتی جاء الرجل فقتله، فقتل الرّجل الّذی قتله و قضی علی الآخر الّذی أمسکه علیه أن یطرح فی السجن أبداً حتی یموت فیه لأنّه أمسک علی الموت. [5] - [6]

ترجمه روایت:

این حدیث هم در باب قضاوت امیر مومنان علی (علیه السلام) است که میگوید علی (علیه السلام) در مورد شخصی که دیگری را بسته و نگه داشته بود تا او را بکشد و آن شخص از دست او فرار کرده و دیگری آمد و راه را بر او بست تا این‌که قاتل آمد و او را کشت، امام دستور داد که قاتل را بکشند و او را به قتل برسانند و دیگری را هم قضاوت کرد بر این‌که او تا ابد در زندان نگه داری بشود تا در زندان بمیرد، همان جوری که او مقتول را نگه داشت تا مرد. این روایت در کتاب کافی جلد 7 صفحه 287 حدیث 2 [7] وکتاب تهذیب الاحکام شیخ طوسی جلد 10 صفحه 219 حدیث 7. حدیث بعدی ، شیخ طوسی از حسین بن سعید از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده مثل همین روایت. بنا بر این دو روایت در این موضوع هست که در باب این دو روایت مرحوم مجلسی فرمودند: حدیث با سند اول موثق و با سند دوم حدیث صحیح است و بر اساس آن فتوی داده اند و مضمون این دو روایت یکی است.

    3. علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن النوفلي، عن السكوني، عن أبي عبد الله (عليه السلام) أن ثلاثة نفر رفعوا إلى أمير المؤمنين (عليه السلام) واحد منهم أمسك رجلا وأقبل آخر فقتله والآخر يراهم فقضى في الرؤية أن تسمل عيناه و في الذي أمسك أن يسجن حتى يموت كما أمسكه وقضى في الذي قتل أن يقتل. [8] - [9]

ترجمه روایت:

امام صادق ( علیه السلام) فرمودند: سه نفر را خدمت امیر مومنان علی (علیه السلام) آوردند، یکی از آن ها مردی را نگه داشته بود و دیگری هم آمد و او را کشت، دیگری هم مراقب و چشم آن ها بود و مراقبت می‌کرد که کسی آن‌ها را نبیند، در مورد فرد مراقب دستور داد که چشمان او را میل آهنی داغ بکشند تا کور شود و کسی که مقتول را نگه داشته بود، حضرت حکم فرمود: این شخص زندانی شود تا بمیرد همچنان که او هم مقتول را نگه داشت تا کشته شد و در مورد قاتل هم حکم به قتلش کرد. در مورد این حدیث مرحوم مجلسی فرمودهاند: اصحاب به مضمون آن عمل کرده‌اند.

نکته: سمل یعنی با میل آهنی گداخته آن شخص را نابینا کردن. این نقل قول جناب مجلسی در کتاب روضه المتقین جلد 6 صفحه 88 و معنای لفظ سمله در کتاب مجمع البحرین طریحی جلد 5 صفحه 399 که سمله را معنا کرده است.[10]

این حدیث در کتاب کافی جلد 7 صفحه 288 حدیث 4[11] ،کتاب شریف من لا یحضره الفقیه جلد 4 صفحه 88 حدیث 8 و کتاب وسائل الشیعه جلد 19 صفحه 35 حدیث 3 [12] هم از او نقل کرده است.

 

    4. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ قَالَ كُنْتُ شَاهِداً عِنْدَ الْبَيْتِ الْحَرَامِ يُنَادِي بِأَبِي جَعْفَرٍ الدَّوَانِيقِيِّ رَجُلٌ وَ هُوَ يَطُوفُ وَ يَقُولُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ هَذَيْنِ الرَّجُلَيْنِ طَرَقَا أَخِي لَيْلًا فَأَخْرَجَاهُ مِنْ مَنْزِلِهِ فَلَمْ يَرْجِعْ إِلَيَّ وَ وَ اللَّهِ مَا أَدْرِي مَا صَنَعَا بِهِ فَقَالَ لَهُمَا مَا صَنَعْتُمَا بِهِ فَقَالا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ كَلَّمْنَاهُ ثُمَّ رَجَعَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَقَالَ لَهُمَا وَافِيَانِي غَداً عِنْدَ صَلَاةِ الْعَصْرِ فِي هَذَا الْمَكَانِ فَوَافَوْهُ صَلَاةَ الْعَصْرِ مِنَ الْغَدِ فَقَالَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ قَابِضٌ عَلَى يَدِهِ يَا جَعْفَرُ اقْضِ بَيْنَهُمْ فَقَالَ اقْضِ بَيْنَهُمْ أَنْتَ قَالَ لَهُ بِحَقِّي عَلَيْكَ إِلَّا قَضَيْتَ بَيْنَهُمْ قَالَ فَخَرَجَ جَعْفَرٌ ع فَطُرِحَ لَهُ مُصَلَّى قَصَبٍ فَجَلَسَ عَلَيْهِ ثُمَّ جَاءَ الْخُصَمَاءُ فَجَلَسُوا قُدَّامَهُ فَقَالَ لِلْمُدَّعِي مَا تَقُولُ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ هَذَيْنِ طَرَقَا أَخِي لَيْلًا فَأَخْرَجَاهُ مِنْ مَنْزِلِهِ وَ وَ اللَّهِ مَا رَجَعَ إِلَيَّ وَ وَ اللَّهِ مَا أَدْرِي مَا صَنَعَا بِهِ فَقَالَ مَا تَقُولَانِ فَقَالا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ كَلَّمْنَاهُ ثُمَّ رَجَعَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَا غُلَامُ اكْتُبْ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) كُلُّ مَنْ طَرَقَ رَجُلًا بِاللَّيْلِ فَأَخْرَجَهُ مِنْ مَنْزِلِهِ فَهُوَ لَهُ ضَامِنٌ إِلَّا أَنْ يُقِيمَ الْبَيِّنَةَ أَنَّهُ قَدْ رَدَّهُ إِلَى مَنْزِلِهِ يَا غُلَامُ نَحِّ هَذَا الْوَاحِدَ مِنْهُمَا وَ اضْرِبْ عُنُقَهُ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) مَا أَنَا قَتَلْتُهُ وَ لَكِنِّي أَمْسَكْتُهُ ثُمَّ جَاءَ هَذَا فَوَجَأَهُ فَقَتَلَهُ فَقَالَ أَنَا ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) يَا غُلَامُ نَحِّ هَذَا فَاضْرِبْ عُنُقَهُ لِلْآخَرِ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ اللَّهِ مَا عَذَّبْتُهُ وَ لَكِنِّي قَتَلْتُهُ بِضَرْبَةٍ وَاحِدَةٍ فَأَمَرَ أَخَاهُ فَضَرَبَ عُنُقَهُ ثُمَّ أَمَرَ بِالْآخَرِ فَضَرَبَ جَنْبَيْهِ وَ حَبَسَهُ فِي السِّجْنِ وَ وَقَّعَ عَلَى رَأْسِهِ يُحْبَسُ عُمُرَهُ يُضْرَبُ كُلَّ سَنَةٍ خَمْسِينَ جَلْدَةً‌.[13]

ترجمه روایت:

عمرو بن ابی المقدام گوید: در کنار بیت الله الحرام شاهد بودم که شخصی به طرف منصور دوانیقی اولین خلیفه عباسی که کنیه اش ابی جعفر و در حال طواف بود، آمد و این شخص با صدای بلند گفت: ای امیر مومنان[14] ( ظاهرا آن ها را با خود آورده بود و به آن ها اشاره میکرد ) این دو مرد شبانه به درب خانه برادرم آمده و درب را زدند، او را از منزلش خارج کردند و بعد از آن برادرم به سویم مراجعت نکرد به خدا قسم نمی‌دانم که این‌ها با برادرم چه کردند و چه بلایی سر او آوردند، منصور به این دو نفر متهم گفت: برادر این شخص را چکار کردید؟ آن دو نفر جواب دادند: یا امیر المومنین با او صحبت کردیم و بعد او به منزلش برگشت. منصور به دو نفر گفت: فردا بعد از نماز عصر در این مکان نزد من بیایید و فردا آن‌هاآمدند، عمرو بن ابی المقدام می‌گوید: من هم آنجا بودم. منصور دوانیقی در حالی که دست در دست امام صادق (علیه السلام) داشت ،گفت: ای جعفر بین آن‌ها قضاوت کن، این‌که تعبیر به جعفر کرده می‌خواسته این را بگوید که مثلا من خیلی با ایشان رفیق هستم به یک معنا می‌خواسته بگوید من بر ایشان برتری دارم که اسم کوچک او را می‌آورم معمولا در عرب برای احترام همان کنیه را به زبان می آورند باید بگوید یا ابا عبدالله ولی جعفر گفته است، چون این خلفاء از مستکبرین هستند این طوری صدا زده است، امام صادق (علیه السلام) فرمودند: شما بین این ها قضاوت کنید، منصور به امام صادق (علیه السلام) گفت: به حق من بر تو قسمت می‌دهم که شما بین این ها قضاوت کنید. امام صادق (علیه السلام) از نزد منصور بیرون رفتند در این هنگام برای حضرت سجاده‌ای پهن کردند و ایشان روی آن حصیر نشستند، بعد شاکی و متهمان جلوی حضرت آمده و امام فرمود: چه میگویید؟ شاکی یا فرد مدعی گفت: ای فرزند پیغمبر این دو مرد شبانه درب خانه برادرم را زدند و او را از خانه اش بیرون کردند به خدا قسم برادرم بعد از آن به سوی من برنگشت، به خدا قسم نمی‌دانم این ها چه بلایی بر سر برادرم آوردند، امام رو به متهمین کردند و فرمودند: شما چه می‌گویید؟ جواب دادند: ای فرزند پیغمبر ما با او صحبت کردیم و او بعد از آن به منزلش برگشت، امام صادق (علیه السلام) به جوانی که آن جا مامور بود گفتند: ای جوان بنویس: پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند هر کسی درب خانه شخصی را در شب بزند و او را ازمنزلش خارج کند ضامن اوست مگر اینکه دو شاهد بیاورد بر این‌که او را به خانه‌اش برگردانده است، ای جوان این شخص را ببر و از من دور کن و گردن او را بزن. این شخص گفت: ای فرزند پیغمبر به خدا قسم من این مرد را نکشتم فقط او را نگه داشتم بعد این آقا آمد ضربه‌ای به او زد و او را کشت، امام فرمود: من فرزند پیغمبر هستم ای غلام، این یکی را از من دور کن و گردن دیگری را بزن، وقتی این عکس العمل را فرد متهم از امام صادق (علیه السلام) دیدگفت: به خدا قسم من او را شکنجه نکردم فقط یک ضربه به او زدم وکشته شد، امام به برادر این مقتول دستور داد تا گردن این شخص قاتل را بزند و نسبت به دیگری که ممسک بود دستور داد به کتف های او شلاق بزنند و او را در زندان حبس کنند در مورد او قضاوت کرد که حبس ابد میشود و سالی 50 ضربه شلاق به او نواخته خواهد شد.

این قضاوتی است که امام صادق (علیه اسلام) در مورد قاتل به قصاص و ممسک به حبس ابد کردند البته در این حدیث نکته‌ای هست مبنی بر این‌که: یکی اینکه در اینجا فعل معصوم را هم در عین حال نقل می‌کند که یک ترفندی را به کار برده است به این معنی که نسبت به اولی گفتند: این را ببر ای جوان و گردنش را بزن ، بعد این ترسید و اقرار کرد چون اول هیچکدام اقرار نکردند ، این شخص اقرار کرد که ای فرزند پیغمبر من او را نکشتم فقط او را نگه داشتم بعد آمد و دیگری او را کشت و آن دیگری با یک ترفندی که حضرت زد اقرارکرد به اینکه من فقط یک ضربه زدم و او کشته شد. از این مطلب می‌توان نتیجه گرفت در باب مراجعاتی که به قضات می‌شود این جور نیست که اگر مدعی جابجا به او بگوید بینه بیاور و اگر بینه نداشت جابجا به مدعی علیه بگویند پس شما قسم بخور، بلکه قاضی میتواند قبل از او یک مقدماتی را برای فهمیدن واقعیت به کار ببرد و می‌تواند جمله ها و حرف هایی را به کار برد تا او وادار به اقرار بشود، می‌شود در الان به نیروی انتظامی یا به اداره آگاهی یا کارآگاهانی که در این رابطه وجود دارند دستور داد که اینها به یک ترفندهایی که دلیل شرعی بر منع آن‌ها نداریم استفاده کنند تا بتوانند به کشف حقیقت و واقعیت برسند این روایت فعل معصوم است در بعضی جاها دستور داد ممسک را زندانی کنید و قاتل را بکشید یک جا هم می‌گوید این جور رفتار کنید، بنابراین معصوم در مقام قضاوت بوده و هر کس در مقام قضاوت باشد می‌تواند راه ها، ترفند‌ها و روش‌هایی را که به وسیله آن ها می‌شود از فرد متهمی که جرم خود را انکار می‌کند، به کار برد و اقرار بگیرد، هم‌چنان که امام هم به همین مقدار بسنده کرد اما اگر راه ها و ترفندهایی که در شرع منعی برای آن ها نشده باشد به کار برده شود مثلا قاضی احساس کند که اگر یک تا دو روز آن شخص را در حبس نگه دارد می‌تواند اقرار را بگیرد این کار را به عنوان تعذیر بکند به نظر می آید منعی وجود ندارد و نقل فعل معصوم هم می‌تواند موید او باشد چون این بحث تعذیر بوده که منوط به صلاح دید حاکم است. بنابراین میشود در اینجا گفت تا زمانی که واقعیت معلوم شود، با آن ها یک جوری برخورد کنند به اینکه کشف حقیقت شود یا اینکه آن ها را بترسانند از باب اینکه مبادا خلاف واقع بگویند یا به شکل دیگری که البته آن سیره و روش منع شرعی نداشته باشد این یک استنباطی است که به نظر می آید میشود از این حدیث که هم نقل قول و هم سیره معصوم است داشت.

سند روایت:

در مورد سند این حدیث جناب علامه مجلسی در کتاب مرات العقول جلد 24 صفحه 39 میگوید حدیث صحیح است، در ملاذ الاخیار[15] ایشان می فرماید که در این حدیث علاوه بر حد تازیانه سالیانه هم نیامده و چون میگوید سالی 50 تا تازیانه به او بزند، بعد هم میگوید که من ندیدم عالم شیعی که متعرض این قضیه بشود شاید این از خصوصیات آن واقعه و حادثه بوده است. مرحوم آقای خویی هم در کتاب مبانی تکمله المنهاج جلد 2 صفحه 11 میفرماید که حدیث معتبر است.

 


[1] ) الانتصار في انفرادات الإمامية، السيد الشريف المرتضي، ج1، ص539- 540، مساله 300.
[2] ) ر.ج: الشرح الکبير، ابن قدامه مقدسی، عبدالرحمن بن محمد، ج9، ص344: وقال أبو حنيفة والشافعي وابو ثور وابن المنذر يعاقب ويأثم ولا يقتل لان النبي صلى الله عليه وسلم قال " ان أعتى الناس على الله من قتل غير قاتله " والممسك غير قاتل ولان الامساك سبب غير ملجئ فإذا اجتمعت معه المباشرة كان الضمان على المباشر كما لو لم يعلم الممسك انه يقتله ولنا ما روى الدار قطني باسناده عن ابن عمر ان النبي صلى الله عليه وسلم قال إذا امسك الرجل وقتله الآخر يقتل الذي قتل ويحبس الذي امسك لانه حبسه إلى الموت فيحبس الآخر إلى الموت كما لو حبسه عن الطعام والشراب حتى مات فانا نفعل به ذلك حتى يموت .
[3] ) الكافي، چاپ: الاسلامية، ج7، ص287، باب الرجل یمسک الرجل فیقتله الآخر، روایت 1.
[4] ) ر.ج: تهذيب الأحكام، ناشر: دار الکتب العلمیة، ج10، ص219: احمد بن محمد عن ابن ابي عمير عن حماد عن الحلبي عن ابي عبد الله عليه‌السلام قال : قضى امير المؤمنين عليه‌السلام في رجلين أمسك احدهما وقتل الآخر قال : يقتل القاتل ويحبس الآخر حتى يموت غما كما كان حبس عليه حتى مات غما.
[5] ) الكافي، چاپ اسلامة، ج7، ص287.
[6] ) ر.ج: تهذيب الأحكام، ج10، ص219: علي عن محمد بن عيسى عن يونس عن زرعة عن سماعة قال : قضى امير المؤمنين عليه‌السلام في رجل ليقتله والرجل فار منه فاستقبله رجل آخر فامسكه عليه حتى جاء الرجل فقتله : فقتل الرجل الذى قتله، وقضى على الآخر الذي امسكه عليه : ان يطرح في السجن ابدا حتى يموت فيه لأنه امسك على الموت.
[7] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج7، ص287. .علي بن إبراهيم، عن محمد بن عيسى، عن يونس، عن زرعة، عن سماعة قال: قضى أمير المؤمنين عليه السلام في رجل شد على رجل ليقتله والرجل فار منه فاستقبله رجل آخر فأمسكه عليه حتى جاء الرجل فقتله، فقتل الرجل الذي قتله وقضى على الآخر الذي أمسكه عليه أن يطرح في السجن أبدا حتى يموت فيه لأنه أمسكه على الموت
[8] ) الکافی، چاپ اسلامیة، ج7، ص288، روایت 4.
[9] ) تهذيب الأحكام، ج10، ص219، روایت 10.
[10] مجمع البحرين ط-الحسینی، الطريحي النجفي، فخر الدين، ج5، ص399. .وَفِيهِ « قَضَى عَلِيٌّ عليه السلام فِيمَنْ رَأَى الْمَقْتُولَ أَنْ تُسْمَلَ عَيْنَاهُ ». أي تفقئا.يقال سَمَلْتُ عينه تَسْمَلُ سَمْلاً من باب قتل إذا فقأتها بحديدة محماة
[11] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج7، ص288. .علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن النوفلي، عن السكوني، عن أبي عبد الله عليه السلام أن ثلاثة نفر رفعوا إلى أمير المؤمنين عليه السلام واحد منهم أمسك رجلا وأقبل آخر فقتله والآخر يراهم فقضى في الرؤية أن تسمل عيناه و في الذي أمسك أن يسجن حتى يموت كما أمسكه وقضى في الذي قتل أن يقتل
[12] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج19، ص36، أبواب، باب، ح3، ط الإسلامية. .وعنه، عن أبيه، عن النوفلي، عن السكوني، عن أبي عبد الله عليه السلام أن ثلاثة نفر رفعوا إلى أمير المؤمنين عليه السلام: واحد منهم أمسك رجلا، وأقبل الاخر قتله، والآخر يراهم، فقضى في [صاحب] الرؤية أن تسمل عيناه، وفي الذي أمسك أن يسجن حتى يموت كما أمسكه، وقضى في الذي قتل أن يقتل. ورواه الصدوق باسناده إلى قضايا أمير المؤمنين عليه السلام نحوه. ورواه الشيخ باسناده عن علي بن إبراهيم وكذا الذي قبله وروى الذي قبله أيضا باسناده عن الحسين بن سعيد، عن ابن أبي نجران، عن عاصم، عن محمد بن قيس، عن أبي جعفر عليه السلام والذي قبلهما باسناده عن أحمد بن محمد. أقول: ويأتي ما يدل على ذلك
[13] ) الکافی، چاپ اسلامیة، ج7، ص287، روایت 3.
[14] ) متاسفانه این لقب برای علی علیه السلام است که دیگران دزدیدند.
[15] ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار‌، العلامة المجلسي، ج16، ص467.