99/07/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسائل زندان در اسلام
زندان در لغت نامه های فارسی از جمله فرهنگ معین به معنای جایی که متهمان و محکومان را در آن نگاه میدارند، که بندی خانه یا قید خانه هم گفتهاند و قید در مقابل اطلاق است. انسان در بیرون از زندان مطلق و رها بوده، اما در زندان در قید است. سابقا دست زندانی ها را در غل و زنجیر میکردند اما الان این جوری نیست. محبس و بازداشتگاه نیز میگویند.
معنای اصطلاحی زندان در زبان فارسی: در اصطلاح حقوقی و آیین های مصوب، محلی است که در آن محکومانی که حکم آنان قطعی شده با معرفی مقام های صلاحیت دار قضایی و قانونی برای مدت معینی یا به طور دائم به منظور تحمل کیفر با هدف حرفه آموزی، باز پروری و بازسازی یعنی اصلاح و تربیت نگه داری میشوند.
در مقابل چنین معنای اصطلاحی، بازداشتگاه نیز میگویند.
بازداشتگاه: محل نگه داری متهمانی است که با قرار کتبی مقام های صلاحیت دار قضایی تا اتخاذ تصمیم نهایی به آنجا معرفی می شوند. زندان در اصطلاح مربوط به بعد از حکم قاضی است و بعد از محرز شدن اینکه شخص مجرم است دایم یا موقت، مدتی را در آنجا می ماند و البته به نیت اصلاح و باز پروری میباشد. اما بازداشتگاه مربوط به قبل از حکم قاضی و محکمه است که شخص را در آنجا نگه میدارند تا در مورد آن ها وقتی که پرونده تشکیل شد اتخاذ تصمیم شود، حال ممکن است که قبل از حکم قاضی با قرار وثیقه یا قرار کفالت و یا اگر با قرار دین است او را با قرار ضمانت آزاد کنند.
زندان در زبان عربی به معانی و واژگان زیادی آمده است از جمله: حبس، سجن، وقف، ایقاف، حصر، اسباط، اقرار، امساک.مشهورترین الفاظی که در عربی به معنای زندان می آید سجن و حبس هستند که البته در بسیاری از آیات قرآن از این دو کلمه استفاده شده است که یکی از آیات همان جایی است که زلیخا تهدید می کند و با تاکید میگوید: اگر یوسف تقاضای مرا اجابت نکند من او را به زندان خواهم انداخت. ﴿ قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴾[1]
سجن یعنی در زندان نگه داشتن. در مورد کلمه حبس هم میتوان به آیات قرآن مراجعه کرد هم به روایات مثل زنی که مرتد است در خانه حبس میشود و در اوقات صلاة به او شلاق می زنند. حبس به معنای زندان آمده، مقید کردن کسی را در جایی . حبس به معنای آب انبار هم آمده ، محلی که آب را درون خود نگه میدارد ، سابقا کسی که جرمی را مرتکب میشد در دره ای که هیچ راه در رویی نداشته نگه می داشتند لذا اگر به شخصی محبوس هم میگفتند ذهن به آنجا میرفت. در فرهنگ صحاح اللغه هم همین مطالب آمده است. و با فتحه به معنای زندانی کردن است . در قاموس اللغه هم میگوید سجن با کسره به معنای محبس و زندان است، لذا مسئول زندان را سجان . همان طور که به فرد زندانی سجین می گویند.
پس با مراجعه به کتاب های لغت درباره کلمات سجن و حبس میتوان گفت به معنای محدود ساختن کسی و منع او از تصرفات و رفت و آمد آزادانه. لذا در بعض کتب آمده که زندان در نگاه شرع محبوس کردن در مکان تنگ نیست بلکه عبارت است از اینکه شخصی بازداشت و از تصرفات دلخواه و آزادانه ممنوع شود، حال این بازداشت در خانه یا در مسجد باشد همان طوری که در صدر اسلام و در زمان پیامبر و امام علی (علیهم السلام) این چنین بوده است، و چه از این طریق که فرد مورد نظر را زیر سرپرستی اجباری خودش درآورد مثلا اگر از قبیله ای کسی مرتکب خلافی می شد، رییس قبیله را مکلف می کرد که این شخص باید در خانه شما باشد و بدون اذن شما حق ندارد جایی برود این مورد را حبس و زندان میگفتند چون با این کار مانع آزادی آن شخص میشدند و یا اینکه وکیل یا ماموری را بر آن شخص گمارند که در همه جا با او باشد و از او جدا نشود لذا پابندی را به پای آن شخص می بندند، شخص نمیتواند از آن محدوده ای که برایش مشخص کرده اند جایی برود.
در روایتی از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، به فرد زندانی، اسیر اطلاق شده است کرده اند . بنابراین باید توجه داشته باشیم که در فرهنگ قرآن، شرع مقدس و سنت نبوی معنای حبس و زندان: جای دادن متهم در یک مکان تنگ و تاریک به معنای سلول نیست بلکه به معنای بازداشت شخص است، لذا اگر شخصی متهم به قتل است به او می گویند دیگر حق نداری که جایی بروی تا معلوم شود که شما قاتل هستی یا نه.
فلسفه پیدایش و ضرورت زندان:انسان یک موجود اجتماعی است و نیازهای گوناگونی دارد که در سایه تعاون و همکاری درست میشود انسان خواسته ها و تمایلاتی داشته که دوست دارد به همه آن ها برسد و این کار هم عملا امکان پذیر نیست لذا اگر به خواست خود رها بشود و حوزه او محدود نشود قطعا خواسته او با خواسته های دیگران اصطکاک پیدا میکند چون خیلی از انسان ها دوست دارند که دیگران را استخدام و استثمار کنند بعضی افراد کم ایمان در جهت اهداف خود میخواهند دیگری را استثمار کنند لذا به خاطر این خصیصه که بعضی از انسان ها دارند قوانینی نباشد جامعه دچار هرج و مرج ، گرفتاری و ناامنی می شود برای جلوگیری و برخورد منافع وجود قانون ضرورت پیدا میکند.
اگر کسی قانون را زیر پا گذاشت در برخورد با او زندان وجود دارد، مثلا خطایی را مرتکب شده که لازمه اش تحقیق و بررسی است و اگر او را به حال خودش رها کنند ممکن است که صاحبان حق به او آسیبی برسانند بنابراین باید جایی به اسم بازداشتگاه، محبس و یا زندان باشد که او را نگه داری کرد، تا حق روشن شود و بعد از معلوم شدن حق او را رها میکنند و اگر مجرم بوده به سزای اعمالش می رسانند. بنابراین وجود زندان به عنوان یکی از ابزارها است البته بحث کفالت و ضمانت و مطالب دیگر در جای خودش مطرح میشود و لو کفالت به یک معنا می تواند زندان هم باشد به این صورت که کفیل بگوید من مواظب او هستم و در خانه خواهد ماند تا زمانی که قاضی حکم کند، مسئله روشن شود و او را به محکمه احضار کنم. لازمه حبس حتما وجود چهار دیواری نیست. نظام آفرینش بر پایه تقوا و پاکی، تطهیر و طهارت، صلح و صفا، حسن و جمال استوار و جزء جدایی ناپذیر نظام الهی است و اصولا انسان بر اساس فطرت توحید و خدا پرستی آفریده شده ولی عواملی از جمله نیازها، هوای نفس و شیطان های بیرون او را مجبور به تخطی و خارج شدن از حالت قانون مداری و در خدمت دستورات الهی می کنند، بنابراین باید یک جایی باشد که اگر جرمی و خطایی مرتکب شد و از آن حالت طهارت و پاکی بیرون آمد مخصوصا موارد حق الله و حق الناس، مجازات و لازمه مجازات این است که تا اثبات حکم در حبس بماند. بنابراین زندان به صورت کلی قابل توجیه است، لذا برخی از بزرگان از جمله آیت الله مکارم شیرازی (دام ظله) می فرمایند : پیدایش زندان ظاهرا از سه امر سرچشمه گرفته است اول: عشق انسان به آزادی و اینکه سلب آزادی شکنجه ای برای انسان محسوب می شود، دوم: برای جلوگیری از ضرر رساندن به مردم، جامعه و دفع شر، سوم: جلوگیری از فرار مجرم اصلی.