درس خارج اصول استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

96/12/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اخبارمن بلغ /برائت /اصول عملیه

خلاصه مباحث گذشته:

یکی از امور در باب اخبار من بلغ بحث شود اینکه اگر خبر ضعیفی به استحباب فعلی وارد شد و در مقابل خبر صحیحی ویا بگویید دلیلی بر عدم استحباب وارد شد، واضح است خبر ضعیف در مقابل خبر صحیح نمی تواند مقاومت کند ولی با توجه به اخبار من بلغ چه باید گفت؟ اگر اخبار من بلغ حجیت و یا استحباب فعل را ثابت کند،آیا معارضه هست یا نه؟ و آیا تسامح می شود و استحباب فعل ثابت می شود یا خیر؟

 

اثبات ثواب برای اخبار ضعیف معارض با دلیل معتبر بوسیله اخبار من بلغ با طریقه شیخ ره

بنابر مبنای شیخ نصاری ره که اخبار من بلغ را به ارشاد به ترتب ثواب موعود شدند و قائل به استحباب نشدند بنابراین مبنا اشکالی ندارد که قائل به ترتب ثواب شویم بر فعل با اینکه دلیل بر عدم استحباب وجود دارد، چون منافاتی بین فعلی حجت غیر علمی قائم بر عدم استحباب شود و یعنی فعل فی حد نفسه به اعتبار اینکه حجت به عدم استحباب داریم بگوییم مستحب نیست و از طرفی به اعتبار اینکه بلغ فیه الثواب، با توجه به اخبار من بلغ به عنوان انقیاد ثواب هست، نمی خواهم بگوییم عمل ثواب دارد.

در این مورد عملی رسیده و شخص بخاطر انقیاد و احتمال ثواب در خبر ضعیف می آورد وبا وجود این احتمال منافات ندارد که بگوییم حجت بر عدم استحباب داریم، و با وجود این حجت احتمال که امر نفسانی است برداشته نمی شود، حتی در مورد حجت قطعی هم احتمال خلاف بدهد مگر قطع به حکمی داشته باشد که احتمال خلاف نیست، ولی اگر قطع نباشد ولو دلیل معتبر باشد بر عدم و یا ثبوت شیئ ، احتمال خلاف آن عدم و یا ثبوت به مکان من الامکان است.

فرض این است که این عمل به دلیل معتبر استحباب او ثابت نشده و حجت بر استحباب او نیست و ما نمی خواهیم استحباب عمل را ثابت کنیم ندارد که تشریع و حرام است اما احتمال ثواب می دهد و به آن احتمال اعتنا کند و عمل کند و ثواب می برد.

یعنی نفی و اثبات بر مورد واحد نیست، آنچه را ما نفی می کنیم عبارت است از عدم استحباب این فعل و آنچه اثبات می شود اثبات انقیاد و احتمال ثواب است که همه اینها بر اساس مبنای مرحوم شیخ است که اخبار من بلغ دلالت بر حسن انقیاد دارد آیا انقیاد در این مورد امکان دارد یا خیر؟

دلیل معتبر می گوید شما نمی توانید بگویید این فعل مستحب است، و اما کسی که به این فعل عمل می کند هم که نمی گوید مستحب است که تشریع است، اما من احتمال خلاف دلیل معتبر را می دهم چون اینطور نیست که دلیل معتبر قطعا مطابق واقع باشد چون مواردی است که با اینکه دلیل معتبر است اما خلاف واقع است، پس اعتبار دلیل منافاتی با احتمال خلاف ندارد ولی الان می خواهم به همین خبر ضعیف اعتنا کنم و دلیل معتبر می گوید مستحب نیست اما نمی گوید حرام یا مکروه است، چون وقتی برای او حکم قائل نیستم لااقل مباح است و بین عدم استحباب و کراهت ملازمه نبود و مستحب بودن و مکروه بودن ترک که ما این ملازمه را قبول نکردیم یعنی حکم شارع به کراهت نیست و فقط اینجا دلیل بر عدم استحباب داریم.

شخص در این فعل مباح بخاطر قیام خبر ضعیف از باب انقیاد اعتنا کند و اتیان کند که اگر آن حجت معتبره خلاف واقع بود و ن حجت معتبره با واقع خلاف باشدآاخبر ضعیف که احتمال مطابقت با واقع را می دهد اتیان می کند و حسن فاعلی دارد و ثواب بر انقیاد داده شود و بنابر مبنای شیخ ره اشکالی ندارد پس اتیان عمل نه به عنوان استحباب دارد چون دلیل بر عدم استحباب داریمو نه این فعل حسن دارد،فقط به این احتمال را اعتنا می کند بخاطرز این خبر ضعیف که فی حد نفسه اعتبار ندارد عمل کند اشکال ندارد

مثلا یک سنتی از سنن در امامیه دلیلی نداریم اما حدیثی غیر معتبر در عامه آمده و این آقا بخاطر فرمایش رسول الله عمل کند، حسن فاعلی دارد و ثواب انقیاد هست .

پس بنابر طریقه شیخ ره وجود دلیل معتبر بر عدم استحباب منافات با عمل بر این خبر ضعیف به عنوان انقیاد ندارد، حال این مبنا صحیح نیست کلام دیگری است و خلاصه با این مبنا معارضه ای بین اخبار من بلغ و آن دلیل معتبر بر عدم استحباب وجود ندارد.

اثبات ثواب به طریقه محقق اصفهانی ره بنابر حیثیت تقییدیه[1]

اما اگر بگوییم اخبار من بلغ دلالت بر حجیت خبر ضعیف و یا استحباب عمل که اختیار کردیم در این صورت بلوغ در اخبار من بلغ که رسیده آیا به عنوان حیثیت تقییدیه است در موضوع حکم و یا به عنوان حیثییت تعلیلیه است؟ که حکم مساله تفاوت دارد.

صورت مساله خبر ضعیفی بر استحباب عمل قائم شده و از آن طرف دلیل معتبر بر عدم استحباب داریم و اخبار من بلغ مفاد شان عبارت است از حجیت خبر ضعیف و یا استحباب آن عمل که هردو حکمشان یکی است و فرض را بر این می گیریم که عنوان بلوغ جهت تقییدیه باشد در موضوع حکم، بنابراین بین اخبار من بلغ و آن دلیل معتبر که برای عدم استحباب آمده معارضه ای نیست، چرا که اگر حیثیت تقییدیه شد علت حکم نیست، مقتضای طریقیت دلالت خبر صحیح بر عدم استحباب عمل ذاتا منافاتی با اینکه این عمل مستحب باشد به عنوان بلوغ؛ خبر صحیح می گوید این عمل بما هو استحباب ندارد اما اگر دلیل بیاید و بگوید همین عمل که ذاتا استحباب ندارد و به عنوان اولی استحباب ندارد به عنوان بلغ فیه الثواب استحباب دارد و منافات ندارد، چرا که حکم به استحباب عمل کردیم عبارت است از عمل مقیداً به قید بلوغ و خبر صحیح دلالت دارد بر عدم استحباب به نحو عمل بما هو عمل، که می شود مستحب نباشد اما این عمل تحت عنوان آخر استحباب پیدا می کند.

مثلا شما می خواهید به شهری بروید یک وقت با نیت زیارت امام زاده و یا به عنوان عیادت مومن که استحباب پیدا می کند و یک وقت به نیت مشی کنید و این مشی بما هو مشی مستحب نیست و ثواب ندارد ولی مشی به عنوان عیادت و یا زیارت می شود مستحب، پس امکان دارد عمل بما هو مستحب نباشد و لی عمل بما اَنه بلغ فیه الثواب مستحب شود و استحباب عمل با قید با عدم استحباب عمل بلا قید تنافی ندارئد و چون در استحباب به خود عمل نگاه کردیم با قطع نظر از عروض ایّ عنوان و آنجایی که حکم می کنیم به استحباب عمل که خبر ضعیف حجت شده به عنوان بلوغ، با قطع نظر یلغ فیه الثواب این خبر ضعیف حجیت ندارد، بعد از اخبار من بلغ قائم شد می شود حجت، شما می گویید این عمل بدون عنوان بلغ فیه ثواب ندارد به حکم خبر صحیح، پس به خبر صحیح عمل کردید، و از این طرف بخاطر اخبار من بلغ مستحب است که به اخبار من بلغ عمل کردید اشکال ندارد، چون این دو موضوع شد چرا که فعل بدون قید و فعل باقید دو موضوع است و موضوع واحد نیست.

اما اگر عنوان بلوغ را به جهت تعلیلیه در اخبار من بلغ لحاظ کنید، اینجا تعارض واقع می شودچون فرض این است که بلغ ثواب جزء موضوع نیست و حیثیت تعلیلیه است یعنی منشاء حکم به استحباب بلوغ ثواب است، بنابراین با توجه به اخبار من بلغ نفس عمل با قطع نظر از عنوان بلوغ چون علت جزء موضوع نیست بنابراین فعل بما هو فعل فیه ثواب به حکم اخبار من بلغ ، به علت اینکه بلغ فیه ثواب؛ ولی خود فعل بما هو فعل مستحب است و از آن طرف دلیل معتبر داریم که این فعل بما هو فعل مستحب نیست یقینا اینجا بین اخبار من بلغ و آن خبر صحیح معارضه است و قاعده معارضه اینکه اگر مرجح نباشد، تعارض تساقط می کند و باید به اصل رجوع کنیم و اصل عملی در مقام عدم استحباب عمل است الا اینکه مرحوم محقق یک راه دیگر بعد تساقط بیان می فرمایند که می آید

نتیجه بحث بنابر مسلک حجیت خبر ضعیف بواسطه اخبار من بلغ و استحباب نفس عمل که طریقه محقق اصفهانی ره و اتباع ایشان بود باید تفصیل دهیم که آیا عنوان بلوغ حیثیت تقییدیه است در اخبار باشد که معارضه نیست چون تعدد موضوع پیدا می کند و اگر حیثیت تعلیلیه باشد، وحدت موضوع است و اگر موضوع واحد است نفی و اثبات بر مرود واحد وارد شده اند و تعارض است بین خبر ضعیف که اعتبارش با اخبار من بلغ ثابت می شود وخبر صحیحی بر عدم استحباب که نافی دلیل خبر ضعیف است.

تا اینجا تنافی بین خبر ضعیف که مثبت استحباب است با توجه با اخبار من بلغ و خبر صحیح که نافی استحباب است به اعتبار مدلول این دو است که یکی عدم استحباب و یکی ثبوت آن است، این تنافی بما هو مدلولان فائده ندارد چرا که با قطع نظر از اعتبار مدلول تنافی معنا ندارد، اصلا دو مدلول متنافی با قطع نظر از دلیل باب معارضه معنا ندارد باشد، همیشه تعارض بین ادله است و مدلول با قطع نظر از دلیل بحث معارضه نیست، لهذا باید با دلیل بر اثبات هر کدام ملاحظه شود، عرض شد که بنابر مسلک طریقیت معارضه نیست چون دلیل حجیت خبر صحیح بنابر مسلک طریقیت دلالت دارد بر اینکه مئودّی نازل منزله واقع است و احتمال خلاف که استحباب است، ملغی است؛ و این عمل واقعا مستحب نیست واقعا چنین است و شما که احتمال می دهید به حسب واقع مستحب باشد اعتنا نکنید، معنای اعتبار دلیل خبر صحیح این است و الا اگر شما اعتنا کنید معلوم می شود دلیل اعتبار ندارد و اعتبارش به اینکه احتمال خلافش ملغی است.

و از طرفی اخبار من بلغ برای خبر ضعیفی که مدلول او استحباب عمل است اما به عنوان بلوغ حجت است، یا بنابر مسلک دوم و سوم به عنوان حیثیت تقییدیه که دو موضوع می شود، حکم به استحباب به اعتبار قید بلوغ است و حکم به عدم استحباب به دلیل معتبر به لحاظ فعل است بما هو فعل با قطع نظر از بلوغ، که فعل معنون به عنوان بلوغ شیئ و فعل بدون عنوان بلوغ شیئ آخر که مستحب نیست و هیچ منافاتی ندارد.

اما بنابر حیثیت تعلیلیه و استدلال خاص ایشان

بین ادله طرفین تعارض است و اخبار من بلغ از یک طرف و از طرفی خبر صحیح منافات است و اگر ترجیحی بود به همان طرف حکم می کنیم و اگر نبود به لحاظ نظر بدوی تعارض در نتیجه تساقط و رجوع به اصل عملی که عدم استحباب شیئ است الا اینکه دلیل خاص برسد.

ولکن مرحوم محقق اصفهانی ره[2] نکته دارند که می فرمایند ما برای اثبات استحباب فعل حاجتی به ملاک بلوغ ثواب تمسکاً به اخبار من بلغ نداریم، که فرمایش ایشان دقیق است به این اعتبار که اخبار من بلغ اثبات ثواب می کند مطلقا، صادف الواقع ام لم یصادف، که بعضی توهم کردند ثواب بر اساس تفضل باشد که البته ما قائل نمی شویم خلافا لشیخ ره؛ خلاصه اخبار من بلغ دلالت دارد که ثواب علی ای تقدیر چه خبر ضعیف مطابق واقع باشد و چه مخالف باشد ثواب هست، سقوط اخبار من بلغ از حجیت در مورد تعارض که حیثیت تعلیلیه بدانیم، اگر اخبار من بلغ به تعارض ساقط شود موجب می شود خود اخبار در حکم خبر ضعیف باشد و این یعنی دلیل شامل حال خودش شود و واضح است دلیل خود دلیل، مصداق او نخواهد بود.

مثلا ما من عام الا و قد خص بعد بگویند خود این دلیل تخصیص بخورد و بطور کلی ایشان می فرماید نه از باب اینکه اخبار من بلغ شامل خودش شود و امکان ندارد چون لازم می آید دلیل و مدلول شیئ واحد شود الا اینکه ملاک تام موجوده در اخبار من بلغ که بالمعارضه ساقط نشده است بعد از تعارض ملاک که ثواب بالغ است وجود دارد، و خبرصحیح هم ساقط شده؛ اخبار من بلغ که ساقط شده و ما هستیم و چیزی نیست اما آیا بلوغ که اخبرا من بلغ ر خبر ضعیف حساب کنیم، ثواب هست یا نه ؟ مرحوم حاج شیخ می فرماید هم حجیت خبرصحیح و هم اخبار من بلغ کنار می رود و لذا حکم به استحباب نمی توانیم کنیم از نظر مستندا به دلیل، ولی این مورد از موادی است که می شود گفت بلغ فیه ثواب که اگر ملاک تام را بلوغ ثواب دانستیم عموم ملاک در این مورد هست و باید حکم به ثواب کنیم که همین بلوغ ثواب را علت استحباب دانستیم که بر اساس تعلیلیه است نه بر اساس حثیت تقیدیه؛ و اکر علت بلوغ ثواب شد العلة تعمم و تخصص از این باب که قیودات را دقت کنید.

اولا اخبار من بلغ شامل حال خودش نمی شود چون ناظر به ما عدای خودش است و ثانیا حیثیت تعلیلیه باشد و ثالثا این حیثیت تعلیلیه به اعتبار اینکه العلة تعمم و تخصص ملاحظه کنیم که استحباب مستند به اخبار من بلغ نیست اما به علت مستنبطه مستند میشود که عبارت است از بلوغ ثواب است که موجب شود بگوییم کل ما بلغ فیه ثواب مستحب پس این عمل مستحب است.

از این راه ایشان می فرماید ما استحباب عمل را ثابت می کنید و لکن در این کلام تامل است که استحباب را به راحتی اثبا کنیم بعد سقوط اخبار من بلغ.

نظر نهایی استاد

بیان شد وقتی دلیلی از اعتبار ساقط شد نه به عنوان حیثیت تقییدیه و نه به عنوان تعلیلیه ملحوظ نیست و ما در مقام معارضه نمی توانیم تفکیک کنیم و بگوییم تا این حد بالمعارضه ساقط می شود و زائد بر او ساقط نمیشود؛ مگر اینکه اینجا بحث دیگر که اگر عامی باشد که دلیل منفصل او را تخصیص بزند که عموم عام ضرر ندارد ولی اینجا بحث تخصیص تیست و تعارض است و لذا اخبار من بلغ به تمامه از اعتبار ساقط می شوند حیثیت تعلیلیه هم باقی نمی ماند و در نتیجه به علت موجوده در اخبار هم نمی توانیم حکم به استحباب کنیم خلافا لمرحوم محقق اصفهانی ره و صل الله علی محمد و آل محمد.

 


[1] نهایة الدرایه فی شرح الکفایه، محمد حسین اصفهانی، ج4، ص193.
[2] نهایة الدرایه فی شرح الکفایه، محمد حسین اصفهانی، ج4، ص194.