درس خارج اصول استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

96/10/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اخبار من بلغ /برائت /اصول عملیه

 

خلاصه مباحث گذشته:

متن خلاصه ...

منشاء نظر نهایی شیخ انصاری ره با توجه به وجود فاء تفریع در روایات من بلغ و تقییدی که در برخی بودکه قائل به استحباب احتیاط وانقیاد شده اند بخاطر این دو نکته بود، صاحب کفایه و مرحوم محقق اصفهانی برای جواب اشکالات که یکی فاء تفریع در تمام روایات که موجب نمی شود فاء را سببیت بدانیم و استحباب احتیاط ثابت شود و اینکه دوم روایات متعدده که مقید شده بود که اعطاء ثواب مترتب به عمل طلب قول نبی یا رجاء رسیدن به ثواب واقع که دیروز عرض شد که هم صاحب کفایه وهم حاج شیخ که استحباب نفس عمل را قبول کردند باید جواب دهند

 

متن تقریر ...

جواب از اشکال فاء تفریع تقیید در برخی روایات

فرمایش صاحب کفایه نسبت به مسئله فاء تفریع و هم مسئله تقیید روایات اینکه فرمودند که ضابط تقیید وجود ندارد و در مورد فاء هم فرمودند اولا فاء حتی اگر برای سبب باشد اثبات ادعا نمیشود اما فرمایش حاج شیخ ره روایاتی که مقید کرده بودند که اگر شخص به رجاء رسیدن به ثواب و قول رسول الله و روایت دیگر ففعل التماس ذلک الثواب که روایات مقید است اگر به قصد التماس ثواب انجام دهد این حکم است.

قبل از آن یک مطلب: خود شیخ انصاری می فرمایند در رساله تسامح در مقام توضیح که صاحب کفایه هم در مقام وارد شده اند در رساله شیخ میفرماید فاء را سببیت نمی دانیم عرض شد اگر فاء برای ترتب و سبب باشد با مدعای شیخ می سازد ولی خود جناب شیخ عاطفه را اختیار کردند.

فرمایش محقق اصفهانی در فاء تفریع[1]

اشکال مرحوم حاج شیخ که تقابل بین سبب و عطف نیست بلکه فاء برای عاطفه است، اما نهایةً خود فاء عاطفه تارة برای سببیت است و گاهی برای غیر سببیت مثل فاء که ترتیب است که صرف عطف باشد و تارة همراه عطف سببیت هم هست و این دو تقابل ندارند که اگر سبیت باشد عطف نیست، خیر بلکه فاء دائما عاطفه است و اینکه مضافا علاوه بر عاطفه سببیت را می فهماند و تارة سببیت ندارد؛ این هم نکته ادبی حاج شیخ که بر فرمایش شیخ اشکال فرمودند.

نکات حاج شیخ ره و بعد تعریض بر صاحب کفایه می فرمایند که ایشان به همان مبنای شیخ ره مشی کرده اند که فاء تارة برای سببیت باشد و اخری برای عاطفه که سببیت با مدعای شیخ می سازد اماصاحب کفایه می فرماید تعین ندارد، اگر فاء برای سببیت بود به معنای این باشد به داعی رسیدن قول رسول الله باشد عنوان ثوابا لقول رسول الله وطلبا لثواب اما عنوان نه میشود سببیت باشد و داعویت نداشته باشد این عنوان دخالت در عمل نداشته باشد، چطور؟ صاحب کفایه می فرماید عملی منشاء ثواب محتمل باشد این عمل به عنوان خودش باقی است و داعی به عنوان وجه برای عمل قرار نمی گیرد و داعی در مرحله نفس مکلف وجود دارد اگر مکلف خواسته باشد فعلی را انجام دهد اول باید تصور کند بعد تصدیق می کند بعد ایجاد شوق است وداعی در مرحله شوق است که داعی ایجاد می شود وعمل می کندو امری که مربوط به مرحله شوق است، پس نمی شود وجه وقید برای موضوع حکم قرار دهیم بنابراین بین سببیت و داعی عنوان حکم تلازم نیست بلکه نمی شود داعی را وجه و عنوان قرار دهیم با فرض قبول سببیت میفرماید اثبات مدعای شیخ نمی شود بله اگر عملی مدعو الیه است حال خودش باشد به عنوان آخری و تقییدی از ناحیه داعی نباشد این اتیان فعل به واسطه داعی است نه عنوان باشد، داعی برای مدعو الیه تا دعوت به داعی باشد کما اینکه دعوت به نفس عمل می شود چون دعوت به خودش ندارد پس نمی شود به عنوان وجه قرار داد .

مرحوم محقق اصفهانی ظهور ثانوی و ظهور دوم تعبیر ایشان است ظهور اولی که فعل مورد حکم قرار بگیرد کافی نیست

این موضوع اخبار من بلغ موضوع خبر قام علیه خبر ضعیف باشد، مثلا اگر خبر ضعیفی بر ثواب دعاء عند الرویة وارد شودو اخبار من بلغ روی همان دعا حکم ثواب می برد چون اگر ضمیمه شود فعل بلا عنوان مع الفعل مقیدا و موضوع میشود دو تا موضوع ؛ اگر فعل بدون زیادتی حکم شود اخبار من بلغ ثواب عمل آنها می توانیم بگوییم ظهور دوم محقق شده در نتیجه استحباب نفس عمل ثابت می شود خلافا لشیخ انصاری ره .

تفاوت اخبار مطلقه و مقیده

در اخبار مطلقه بر حسب فرمایش صاحب کفایه[2] که داعی نفس وجه و عنوان عمل قرار نمیگیرد برای موضوع، حکم نفس عمل است که تارة به عنوان موضوع خبر ضعیف و اخری همان نفس عمل به عنوان کلی داخل در موضوع اخبار من بلغ میشود و یا اگر اخبار مقیده را در نظر بگیرید موضوع اخبار ضعیفه نفس عمل است ولی موضوع اخبار من بلغ که مقید به طلبا لقول النبی ص اینجا موضوع نفس عمل نیست بلکه عمل مقید به داعی التماس قول و طلب قول النبی باشد که محکوم به طلب ثواب است .

پس دو موضع متفاوت به تعبیر حاج شیخ که ظهور دوم تحقق پیدا کرد در نتیجه فرمایش شیخ انصاری باید قائل به استحباب احتیاط و انقیاد شد نه استحباب نفس عمل.

اشکال محقق اصفهانی ره اگر کسی اشکال کند با فرض انبعاث عمل از امر محتمل معقول نیست داعی را بگوییم در تحت جعل باشد داعی تحت جعل قرار نمیگیرد مستشکل می گوید روایت مطلق و چه مقیده و چه قائل به سببیت و غیر سبببیت باشد در جمیع صور حکم این است که استحباب روی نفس عمل برود فرمایش شیخ انصاری قبول نیست، شماپذیرفتید اگر برای ترتب سببیت باشد باید روایت مقیده توجه کنید فرمایش شیخ انصاری اثبات می شود و استحباب احتیاط ثابت می شود و حال اینکه استحباب احتیاط معنا ندارد بیان مستشکل معقول نیست که داعی تحت جعل قرار گیرد.

اگر داعی در موضوع حکم باشد وبه تبع موضوع هم به واسطه تحت جعل قرار گیرد بعد بگویید جعل داعی به جعل ثواب است داعی تحت جعل قرار نمی گیرد در اخبار من بلغ که فعل قید به عنوان احتیاط در این طائفه روایات تحت جعل قرار دادید ولی نه جعل بالمطابقه و نه جعل بالالتزام چون در این روایات جعل ثواب است بحث امر نیست بنابراین جعل ثواب جعل لازم است ولی به تبع او جعل ملزوم شده است.

اشکال دو داعی در عمل واحد

جعل خود امر پس امر مولا رفته روی فعل با این داعی، مستشکل : اگر داعی تحت جعل قرار نمی گیرد فعل بما هو فعل موضوع قرار می گیرد پس داعی در موضوع دخیل قرار گیرد احتیاط باشد این حرف باطل است ، مستشکل : چرا نمی شود داعی را تحت جعل از باب جعل ثواب که به صورت اِن جعل امر را روی جعل معنون به احتیاط که طلبا لقول النبی ص معقول نیست و وجه عدم معقولیت این فعل که اختیاری است باید داعی باشد که شوق نحو او تعلق گرفته باشد بعد حرکت در خارج ایجاد شود پس انبعاث فعل از چیزی که منشاء شوق باشد لذا مراحل قبل شوق که که مقدمات وجودیه شوق که همان تصور و تصدیق به فائده است. اگر استحباب که برای عمل است تصدیق نشود شوق نیست و تعبیر این است فعل مادامی که منبعث استحباب که ثابت شود از اخبار من بلغ ثواب که ثواب اطاعت است که ثواب انقیاد در نتیجه ما سببیت را قائل شویم نمی توانیم داعی را تحت جعل قرار دهیم و بگوییم داعی دخالت دارد بلکه امکان دخالت نیست چون فعل مکلف صادر نمیشود الا بعد شوق و این شوق منشاء او استحباب قطعی باشد

این وقتی است که اخبار من بلغ استحباب نفس عمل را ثابت کنیم پس بحث احتمال امر فائده ندارد و باید امر استحبابی قطعی از ناحیه اخبار من بلغ باشد .

حاصل این فعل با قطع نظر از اخبار من بلغ فعل امر احتمالی دارد و استحباب علی تقدیر هست و استحبابی ندارد و باید اگر استحباب نفس عمل را بخواهیم بگوییم اخبار من بلغ استحباب نفس عمل را ثابت می کند که دو وجه است یکی اخبار من بلغ خبر ضعیف را حجت می کند و قطع به استحباب پیدا کنیم و یا اینکه بگوییم نظری به حجیت ندارد و نفس عمل مولوی خبر ضعیف حکم به استحباب او از طرف اخبار من بلغ ثابت می شود کانّه نظیر حکم ظاهری که حکم واقعی به فعلیت نرسیده و خبرضعیف حجت نیست و احتمال استحباب است اما برای ما اثبات نشده و باقی میماند که به اخبار من بلغ فقط استحباب نفس عمل است و ثواب قطعی کاشف از استحباب علی کل تقدیر و این فقط زمانی است که از طریق اخبار من بلغ ثابت شود به عنوان موثر پس فرمایش شیخ انصاری راهی ندارد .

اگر بگوییم هم اخبار ضعیف داعی باشد وهم اخبارمن بلغ موثر باشد به عنوان داعی به عبارت دیگر هم استحباب اخبار ضعیف موثریت داشته باشد به عنوان داعی فعل مکلف وهم اخبار من بلغ که استحباب علی کل تقدیر راثابت کند؛ میفرمایند انبعاث عمل واحد از دو داعی تام محال است لذا جعل داعی با فرض داعی موثر بالفعل از اخبار من بلغ محال است که اخبار من بلغ استحباب نفس عمل را علی کل تقدیر ثابت کند و از طرفی احتمال الامر را داعی قرار دهید.

اگر شما استحباب اخبار من بلغ را در عرض داعی احتمال امر قرار دهید یعنی دو داعی در فعل واحد که یکی کافی است و دومی لغو و مهمل است و اگر احتمال المر را در طول امر به شیئ قرار دهید که غیر معقول است. حکم استحبابی از ناحیه ثواب به وسییییله اخبار من بلغ قار دهید این حرف محقق نمی شود و داعی دوم به فعلیت نمی رسد چون همان احتمال الامر کافی است برای داعویت و در همه جا هست و نوبت به داعی دوم نمی رسد مضافا در استحباب نفس عملی که محتمل الثواب است نه استحباب عملی که اتیان شده باشد به داعی احتمال ثواب؛ یک وقت می گوییم نفس عملی که احتمال ثواب در او هست مستحب است که محل بحث است و یا اینکه گفته شود نفس عملی که آورده شده به داعی احتمال ثواب مستحب است و ااین دو قابل جمع نیست.

اینکه می گویید نفس عمل احتمال ثواب دارد اگر اتیان شود استحباب دارد این کلام کسانی که احتمال ثواب را کافی می دانند یا اینکه گفته شود عمل آورده شده به احتمال ثواب مستحب که صحیح نیست که شخص عمل را می آورد چون مستحب است و اینکه عمل را می آورد تا بشود مستحب که بعد اتیان مستحب شود غلط است و مشهور قائلند که چون مستحب است اتیان می کند علاوه بر اینکه استحباب داعی باشد جعل امر محتمل یا جعل ثواب مجتمل نه اینکه داعی برای امر دیگر و عمل آخرنه اینکه مستحب است که موضوع برای مستحب دیگر درست کند

تمام حرف یا باید بگوییم عمل بنفسه مستحب است از باب جعل لازم که کاشف از جعل ملزوم است و یا اینکه یک استحباب بیشتر نداریم و آن عمل مقید به این قید است و این اشکال است .

حاج شیخ ره می فرماید دو مستحب است یکی مستحب جوارحی که عملی که احتمال امر دارد و یکی مستحب جوانحی که عبارت است از نیت شما در رسیدن به امر رسول الله ص و این نیت استحباب داردپس بناءً علی هذا با این اشکال بخواهیم داعی را دخیل در ثواب یا دخیل در وجود امر استحبابی است امکان ندارد و یا بگوییم نفس عمل استحباب دارد و فرمایش شیخ ره که استحباب احتیاط باشد راهی ندارد و این اشکال وارد نیست، جواب فردا انشاالله و صلی الله علی محمد و آل محمد


[1] نهایة الدرایه فی شرح الکفایه، محمد حسین اصفهانی، ج4، ص176.
[2] کفایه الاصول، آخوند خراسانی، ج، ص352.