درس خارج اصول استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

96/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تنبیه الثانی:حسن الاحتیاط عقلا و شرعا /برائت /اصول عملیه

خلاصه مباحث گذشته:

متن خلاصه ...

تنبیه دوم: آیا احتیاط در عبادات در دوران امر بین وجوب و غیر احتیاط ممکن است واگر ممکن است نحوه احتیاط چگونه است؟

 

متن تقریر ...

حسن احتیاط عقلا و شرعا

قال فی الکفایة ( الثانی : انه لا شبهة فی حسن الاحتیاط شرعا وعقلا فی الشبهة الوجوبیه او التحریمیه فی العبادات و غیرهاکما لا ینبغی الارتیاب فی الاستحقاق الثواب فیما اذا احتاط و اتی اَو ترک بداعی احتمال الامر او النهی[1] )

مطلبی به طور کل ادعا می کنند که احتیاط حسن شرعا و عقلا، که ما هم فی الجمله قبول داریم هم در شبهات تحریمیه وهم در شبهات وجوبیه و هم در عبادات و هم در غیر عبادات، حسن احتیاط شرعا و عقلا وجود دارد.

(لا ینبغی الارتیاب فی الاستحقاق الثواب)و عمل محتاط به بدون تردید استحقاق ثواب داشته باشد و احتیاطا فعلی که احتمال وجوب دارد به شرط اینکه به داعی احتمال نهی و امر ترک و انجام دهد بگوید چون احتمال نهی مولا را می دادم ترک یا انجام دادم و می خواهم به حسب واقع مخالفت مولا نشده باشدو به همین احتمال امر یا نهی عمل کردم مستحق ثواب است که این عبارت صاحب کفایه است.

اولا در اینکه احتیاط حسن است شرعا و عقلا واین حُسن هم در باب عبادات مسلم است و هم در معاملات و سیاسات موافق صاحب کفایه هستیم، اما در بخش دوم که اگر کسی احتیاط کرد و به داعی امر انجام داد ویا به داعی نهی ترک کرد مستحق ثواب است بلا ارتیاب، بحث است؛ چون این شخص که احتیاط می کند حسن فاعلی و حسن سریره دارد و می خواهد مطیع و منقاد مولا باشد و احتیاط او کاشف از انقیاد اوست، اما این فعلی را که انجام داده یا ترک کرده گاهی مطابق واقع نیست و یا چیزی به داعی امر انجام داده و مطابق واقع نیست نه واجب بوده و نه مستحب استحقاق ثواب به لحاظ عمل خوب و ترک عمل باشد، چون ثواب در مقابل عمل خوب است و یا ترک عمل به داعی نهی مولا باشد ثواب دارد و نسبت به این عمل استحقاق ثواب می آید اما به صرف اینکه شخص منقاد و مطیع مولاست کاری از او صادر نشده تا ثواب ببرد، بله تحسین عقلی دارد اما تحسین عقلی شیئ و استحقاق ثواب شیئ آخر که یعنی طلبکار یک عمل باشدو مستحق ثواب باشد که محل بحث است وبه طور کلی نمی توان گفت چون تارة این فعل مصادف واقع است و امری داشته و تارة کثیرا ما موافق امر نیست بلکه کاری که به داعی واجب انجام داده بر خلاف واقع بوده و عملی را ترک کرده در حالیکه نهی نداشته و فرق است بین اینکه آدم خوبی باشد و اینکه کار خوبی کندو اینکه صاحب کفایه فرمودند لا ارتیاب که به طور مطلق ثواب برای اوست می شود اشکال کرد که دو اشکال دارد اما مهم در مقام مبانی احتیاط در باب عبادات است.

مبانی احتیاط در عبادات

طبق برخی مبانی ادعا کردند در باب عبادات احتیاط ممکن نیست در جایی که دوران بین وجوب و غیر استحباب باشد البته یک وقت نمی داند شیئی جزء است یا شرط اما اجمالا می داند امری تعلق گرفته، امر وجوبی یا استحبابی مثلا نمی داند جلسه استراحت امر وجوبی تعلق گرفته یا استحبابی اینجا اتیان به داعی احتیاط بلا اشکال است وممکن است و عبادت، چون در عبادت قصد قربت باشد و قصد قربت هم متوقف بر علم به امر مولا نیست چه علم تفصیلی و چه علم اجمالی؛ اما اگر بین وجوب و غیر استحباب یعنی اباحه و کراهت وحرام باشد ونمی داند امر تعلق گرفته یا نهی مثلا نمی داند تکتّف امر تعلق گرفته یا نهی در دوران امر در اینجا یک طرف وجوب و یک طرف اباحه و کراهت و حرمت که علی تقدیر علم به امر دارد و واجب است علی تقدیر حرام یا مباح و یا مکروه است وعلی تقدیر می تواند نیت کند و علی تقدیر آخر نمی تواند احتیاط کند ونیت کند.

اصل اشکال: درباب عبادات علاوه بر امر باید جزم ویقین در مقام نیت باشدو عبادت بدون جزم ویقین تحقق پیدا نمی کند، حالا اگر این مبنا را قبول داریم در دوران بین وجوب وغیر استحباب نمی توانیم جزم و یقین به عبادت پیدا کنیم چون علی تقدیر امر هست و می توانیم قصد کنیم و علی تقدیر امری نیست و نسبت به عمل واحد نمی توان هم قصد امر کرد وهم قصد امر نکرد، امکان ندارد و تکرار در عمل هم با دو قصد صحیح نیست و اتیان به این عمل به عنوان احتیاط ممکن نیست

مبنای دوم: که جزم به نیت عبادت لازم نیست، تارة اتیان به داعی امر و لو امر احتمالی و خود این احتیاط بعد داعی امر کفایت می کند و عمل را مقرب میکند و خود اتیان تاثیر در نفس عمل دارد مثل ضرب که با نیت تادیب باشد، ضرب می شود حسن ، چون نیت حسن است عمل هم حسن می شود اما اگر ضرب للایذاء و بخاطر ظلم باشد عملُّ قبیح که عمل واحد است اما وابسته به نیت است و خود این اتیان به داعی احتمال امر سبب حسن عمل می شودو در اینجا جزم لازم نیست و خود این به داعی امر مولا حسن پیدا می کندچه امر موافق واقع باشد و چه مخالف واقع و چه واقعا حسن داشته باشد و چه واقعا حسن نباشد مثل عبدی که کسی را که وارد خانه مولا شده اکرام کند به داعی اینکه احتمال می دهد او فرزند مولا است ولی بعد خلافش باشد فرد اکرام شده دشمن مولا هم باشد اما عمل او مستحق مدح است و عقلا این عبد راتحسین می کنند چون به داعی اکرام فرزند مولا او را اکرام کرده و در محل بحث هم به داعی تقرب به مولا عبد این عمل را آورده پس خود این عمل می شود مقرب الی المولا و مستحق ثواب است صادف الواقع ام لم یصادف الواقع

مبنای سوم: مثل قول اول جزم به نیت را لازم نمی دانیم و از این جهت اتیان عمل مطلقا مطابق واقع باشد یا نباشد بگوییم حسن است یا خیر ؟ بله حسن فاعلی دارد ولی حسن فعلی را مقید می کنیم به خصوص مطابقت با واقع که اگر در واقع هم امر داشت، ملاک ثواب دارد و لو این آقا جزم ندارد و نه علم تفصیلی و نه علم اجمالی و اگر اتیان امرکند ومطابق با واقع نبود اسحقاق ثواب ندارد؛ این قول سوم قول معتدل است از یک طرف جزم به نیت را ملتزم نیست و از طرفی هم بطور مطلق نمی گوید فعل به داعی احتمال امر ثواب دارد بلکه مقید می کند به مطابقت با واقع.

حاصل این شد اشکالی که آیا احتیاط در باب عبادات در دوان امر بین وجوب حرمت ممکن است یا خیر که سه مبنا بود در اینجا بنا بر مبنای اول اشکال دارد و احتیاط ممکن نیست و مبنای دوم اشکال وارد نیست و اتیان عمل بلا اشکال است و ثواب هم دارد و مبنای سوم در فرض مطابقت با وقع اشکالی نیست ومستحق ثواب است و در فرض مخالفت با واقع اشکال وارد است چون ترتب ثواب براین است که احتیاط ممکن باشد.تا اینجا مقدمه بود

اما جواب صاحب کفایه از اشکال

چگونه احتیاط در مورد دوران بین وجوب و غیر استحباب ممکن است. اولا مبنای ایشان که می فرمایند مبنای اول را قبول نداریم و دلیلی نداریم که جزم در عبادت لازم است؛ درعبادت به غیر اینکه به نحوی باشد که شخص مکلف در امنیت باشد که اتیان به عمل می کند و عملی را که به نیت درک واقع می آورد مومّن اوست و لو در واقع امری نباشد کافی است لذا می فرمایند همانطور که علم تفصیلی مومن است علم اجمالی و حتی احتمال رجاء هم باشد باز هم مومّن دارد و جزم لازم نیست و در مقریبیّت همین مقدار کافی است؛ پس اگر به احتمال امر اتیان به عمل شود مقرب است و عبادت و این شخص در مقام انقیاد مولا است .

در بحث اوامر تعبدیه و توصلیه آمده که آیا در تعبدیات جزم به امر لازم است یا خیر بیان شد نظر ما چنانکه عده از محققین هم براین مبنا بودند که جزم برای عمل لازم نیست و احتمال وجود امر برای عبادت کفایت می کند.بنابراین مبنا اشکالی بر احتیاط نیست و برخی با اشکال به مبنای اول که اگر جزم به عبادت هم لازم باشد به دوطریق می توانیم جزم پیدا کنیم و با نیت جزم بیاوریم که صاحب کفایه اشکال می کنند بر این دو وجه و ما باید این دو وجه را ذکر کنیم و بعد اشکال صاحب کفایه را ببینیم وارد است یا خیر .و صلی الله علی محمد و آله


[1] کفایه الاصول، آخوند خراسانی، ج، ص349.