موضوع: ماضویت /شروط العقد /بیع

خلاصه مباحث گذشته:

1شرط ماضویت در عقد

مسالة المشهور کما عن غیر واحد اشتراط الماضویة بل فی التذکره ..[1]

شیخ انصاری ره اموری که ذکر فرمودند یکی از شرائط را عربیت بیان شد و یکی از فروع دیگر که مشهور از اصحاب از لفظی که برای ایجاب و قبول استفاده می کنند باید ماضی باشد و فعل مستقبل و امر در مقام انشاء نباید استفاده شود و دلیل ایشان این است کاه فعل مضارع ظهور در وعده دارد که می گوید یضرب زید کانه می گوید در آینده از زید می خواهد ضربی از او صادر می شود و فعل امر هم ظهور در استدعا و طلب دارد و حال آنکه انشاء به معنای ایجاد شیئ در افق نفس است و با وعد و استدعا سازشی ندارد و علاوه بر اینکه استفاده از فعل مضارع در باب انشاء خلاف متعارف است که معمولا از فعل ماضی در انشاء می شود پس ماضویت را معتبر میدانند چرا که ماضی صریح در انشاء است و ثانیا استعمال مضارع در انشاء غیر متعارف است چه در ایجاب و چه در قبول اگر در جواب بعت بگوید اقبل گویامی خواهد در آینده قبول کند.

اشکالی به شیخ ره شده که مبنی به بحث الفاظ و در اصول هم در بحثو اخبار و انشاء این بحث شده است؛ اخبار و انشاء از کیفیات استعمال اند و از حاق لفظ و موضوع له لفظ خارج اند، در موضوع له لفظ نه انشاء است و نه اخبار پس صراحت فعل ماضی در انشاء معنا ندارد و با فعل مضارع و امر فرقی ندارد چرا که ماضویت و مضارعیتو امریت در فعل از کیفیات استعمال هستند در موضوع له لفظ نه با ماده و نه با هیات دخیل نیستند بنابراین اینکه شیخ ره فرمودند در انشائ باید از فعل ماضی استفاده شود" لصراحته " این صراحت از کجاست با اینکه ماضی و مضارع از موضوله لفظ خارج است و این اشکال شده پس اگر در مقام انشاء ماضی استفاده می شود مضارع هم اشکالی ندارد چرا که ماضی و مضارع مساوی هر انشاء و اخبار هستند و هیچ کدام در موضوع له انشاء و اخبار نیست.

2زمان نه در ماده افعال اخذ شده و نه در هیات

دفاع از مرحوم شیخ ره که نیاز به یک مقدمه است و آن اینکه هر فعلی مرکب از دو جهت است یکی عنوان ماده و دوم هیات ؛ ماده (فآء و عین و لام و یا ضاد و راء و باء) است و هیات افعال متفاوت است مثل (فعل و یفعل و افعل) حسب ماده تفاوتی بین آنها در حروف اصلی نیست اما در هیات اینها با هم متفاوت هستند و در حقیقت ماده معنای حدث و اسمی دارد ماده ( ضاد و راء وباء) به معنای زدن و هکذا که معنای مصدری است که معنای حدث و اسمی است.

اما هیات چه ماضی و چه مضارع و چه امر باشد معنای نسبت و معنای حرفی دارد بنابراین زمان ماضی جزء معنای فعل ماضی نیست چون اگر جزء معنا باشد یا باید از ماده استفاده شود و یا از هیات در حالی که هیات غیر از نسبت چیزی نیست و ماده هم غیر از حدث چیزی نیست پس بنابراین زمان نه مدلول هیات است و نه مدلول ماده و نمی توانیم بگوییم مضارع جامع بین حال و استقبال مدلول مضارع است برخلاف آنچه بین کتب ادبی رائج است که می گویند فعل مضارع مشترک بین حال و استقبال است و زمان را مدلول افعال می دانند و این خلاف تحقیق است و همان طور که در فعل ماضی زمان ماضی جزء ماده و هیات نیسا در مضارع هم زمان نه در ماده و نه در هیات نیامده است.

در محل بحث دلالت ماضی بر زمان گذشته و مضارع حال و استقبال که متوجه می شویم مدلول التزامی این افعال است نه مدلول مطابقی چرا که فعل ماضی و یا مضارع یا در مقام اخبار استعمال شده اند و یا در مقام اخبار که مثلا می گوید یعید الصلاة که به معنای یجب الاعاده است که استعمال در مقام انشائ هم زیاد است؛ اگر در مقام اخبار باشند فعل ماضی حکایت از نسبت متحققه می کند که منسوب الی الفاعل است و نسبت را از هیات می فهمیم و اصل حدث را زا ماده ( ضرب زید) یعنی ضرب از زید محقق شده و این واقع شده و تحقق پیدا کرده و وجود پیدا کرده این خبر از حال و آینده نیست و این باید واقع شده باشد تا شما خبر دهید و تامحقق نشده نمی توانید خبر دهید پس لازمه اخبار از نسبت محققه مضی و وقوع حدث است که در گذشته واقع شده است و تا واقع نشده باشد اخبار از تحقق او معقول نیست، و این سر اینکه می گوییم فعل ماضی دلالت بر گذشته دارد التزاما نه مطابقتا پس زمان ماضی مدلول فعل ماضی است بالالتزام و مدلول بالمطابقه در ماده فقط اصل حدث است و در هیات نسبت متحققه الی الفاعل است که از متحققه بودن نسبت ما کشف می کنیم در گذشته بوده و اگر در گذشته نباشد اخبار به وقوع او کذب است.

در مضارع هم اینکه حکایت و اخبار از این است که مبداء به عنوان وصف برای فاعل خواهد بود و فاعل متصف به مبدا می شود و واضح است این اخبار از تلبس فاعل به مبداء مناسب زمان حال و استقبال است برخلاف نسبت متحققه در ماضی و لذا فعل مضارع بالالتزام دلالت بر زمان حال ویا استقبال می کند نه بالمدلول المطابقی خلافا لما هومشهور علماء الادبیات، پس اخبار از ماده محققه در فعل ماضی مناسب با مضی است نسبت به زمان تکلم و اخبار پس فعل ماضی دلالت بر نسبت متحققه بالمطابقه دارد و دلالت بر مضی بالالتزام دارد و فعل مضارع اخبار از تلبس فاعل به مبداء است در آینده نهایت دلالت بر تلبس فاعل به مبداء بالمطابقه و بر حال و اسقبال بالالتزام چون تلبس به معنای همان اخذ اللباس است در حقیقت بنابراین مناسب با معنای گذشته دارد چرا کسی که در گذشته اخذ لباس کرده نمی گویند یاخذ اللباس در حال و یا در آینده لذا التزاما دلالت بر حالو یا استقبال دارد اما اگر فعل ماضی یا فعل مضارع در مقام انشاء باشند ماضی برای ایجاد نسبت متحققه است و مضارع برای ایجاد نسبت تلبسیه است که اگر اصطلاح تعبیر کنیم بنابراین تحقیق که فرمایش شیخ انصاری ره که اگر فعل ماضی را در انشائ بکار ببریم در انشاء صریح است ولی فعل مضارع و یا امر صراحت در انشاء ندارد، توجیه این فرمایش به دو طریق است که انشالله بعد بیان می کنیم.


[1] مکاسب، شیخ مرتضی انصاری، ج3، ص138.