1400/02/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: روششناسی تفسیر قرآن کریم / انواع روشهای تفسیری / بررسی ادله قائلان به ضرب القرآن بعضه ببعض و نقد آن
سومین روش تفسیری روش اکتفا به قرآن و کفایت داشتن قرآن در تفسیر و فهم خود آیات قرآن و عدم نیاز به غیر آیات در فهم معانی و مرادات آیات قرآن است. برای این روش ادلهای مطرح میکنند.
ادله قائلان به روش تفسیری ضرب القرآن بعضه ببعض
دلیل اول: آیه 7 سوره آل عمران
﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ﴾[1]
کیفیت استدلال این است که قرآن آیات محکماتی دارد که این آیات أم الکتاب است و یک سری آیات دیگری هم دارد که متشابهات هستند. آیات محکم چه آیاتی هستند؟ أم در واقع به معنای اصل است، یعنی چیزی که چیز دیگری بازگشت به آن میکند و اضافه آن اضافه به تقدیر مِن است. یعنی وقتی میگوییم أم الکتاب یعنی أمی که بیان از کتاب باشد. پس أم الکتاب بودن آیات محکمه قرآن، یعنی آیات متشابه باید به آیات محکم بازگشت کنند و با توجه به آیات محکم که اصل و مرجع هستند، آیات متشابه را هم بفهمیم. وقتی نسبت به آیات متشابه که فهم آنها بسیار دشوار است، میشود به وسیله آیات محکم متوجه شد، پس بقیه آیات قرآن را هم که به حد تشابه نمیرسند، با سایر آیات قرآن میتوان فهمید.
پس در یک نگاه و رویکرد کلی مجموعه آیات قرآن برای فهم همه قرآن کافی است. چرا؟ چون آیات محکمات و متشابهات داریم. آیات محکمات أم، اصل و مرجع هستند، پس در آیات متشابهات هم باید به آیات محکمات مراجعه کرد و متوجه شد. پس در فهم آیات قرآن به غیر قرآن نیاز نداریم.
جواب از استدلال اول
در مقام پاسخ میگوییم، اولاً أم الکتاب را که به معنای مادر و اصل معنا کردهاند، در لغت معنای دیگری هم دارد. أم یعنی ثابت و قوی. در المعجم الوسیط و بعضی از کتب دیگر به معنی ثابت و قوی معنا کردهاند. یعنی آیات محکمات آیاتی هستند که از نظر استحکام معنا آیات ثابت و قوی هستند. پس قرآن آیات محکمات دارد که معنای ثابت، قوی، محکم و مستحکم دارد و یک دسته از آیات، آیات متشابهات هستند. این چه دلیلی میشود که از آن بفهمیم که آیات متشابهات را میتوان با رجوع به محکمات فهمید و تمام کرد؟ پس کل قرآن را با خود قرآن میشود فهمید.
در ادامه میفرماید کسانی که در قلبشان انحراف و کجی است، متشابهات را دنبال میکنند. معنایش این است که متشابهات را رها کنید و به دنبال متشابهات نباشید. شاهد این موضوع روایات فراوانی است که قبلاً به بعضی از آنها اشاره شده است که میفرمایند علم به محکم و متشابه قرآن در نزد ما (اهل بیت) است. مرحوم شیخ حر عاملی در وسائل به این روایت اشاره میکند که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) (صلی الله علیه و آله) میفرمایند به محکمات قرآن نظر کنید و از متشابهاتش پیروی نکنید. قسم به خدا تفسیرش را جز کسی که من دستش را گرفتم، برای شما روشن نمیکند (مراد حضرت علی (علیه السلام) است). این حرف اول است.
حرف دوم این است که أم الکتاب را مرجع و مادر و همان معنایی که همه چیز بازگشت به اوست، بدانیم. أم الکتاب یعنی چه؟ یعنی آیات محکمات مرجع هستند و برای اهتداء و هدایت باید به آنها مراجعه کرد. اما آیا میشود متشابهات قرآن را از محکمات فهمید؟ اصلاً در این مقام نیست. محکمات اصل و مرجع هستند و به محکمات باید رجوع کرد، اما آیا میشود متشابهات را هم با رجوع به محکمات فهمید؟ این را از آن نمیشود استفاده کرد. اگر قرار بود بفهماند که آیات محکم زمینه فهم همه آیات متشابه است، باید میفرمود هن أم المتشابهات. یعنی آیات محکمه أم، اصل و مرجع و برای آیات متشابه حلال مشکل هستند. اما میفرماید هن أم الکتاب، یعنی اصل و أم الکتاب، آیات محکمه هستند. پس دخلی به این استفادهای که شده، ندارد.
سؤال: اگر در هر متشابهی هم به فرض بگوییم به محکمات مراجعه کنیم، آیا از این استفاده میشود که تمام تشابهات را میشود از محکمات استفاده کرد و فهمش را به دست آورد و برای ما از متشابه بودن خارج میشود؟ خیر.
نتیجه این که از این آیه شریفه استفاده کفایت روش تفسیری قرآن به قرآن برای فهم تمام معانی آیات قرآن استفاده نمیشود. اتفاقاً قبلاً روایاتی هم داشتیم که خدای متعال قرآن را 3 قسمت کرده که بخشی از آن را فقط خدا، فرشتهها و راسخان در علم میدانند. چرا مردم در متشابهات هلاک شدهاند؟ چون خود را از اوصیاء الهی و از اوصیاء پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در فهم آیات قرآن بی نیاز دانستند. بنابراین از این آیه چنین مدعایی استفاده نمیشود.
دلیل دوم: امر به تدبر در آیات
دلیل دوم آقایان آیاتی است که امر به تدبر در قرآن کرده است.
﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا﴾[2]
﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾[3]
﴿كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾[4]
﴿أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُمْ مَا لَمْ يَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ﴾[5]
2 آیه کلمه تدبر در قرآن، یک آیه لیدبرو آیته و یک آیه هم أفلم یدبرو القول را آورده است. یدبرو باب تفعل و تدبر است که به خاطر قواعد اختصاصی تاء تبدیل با داء میشود و در دال دیگر ادغام میشود. نتیجه این است که ما وظیفه داریم در قرآن تدبر کنیم و ما را نکوهش کردند از اینکه چرا در قرآن تدبر نمیکنیم. پس مشخص میشود که میتوانیم در قرآن تدبر کنیم و معارف قرآن را به دست آوریم.
جواب از استدلال دوم
در مقام پاسخ میگوییم که ما هم قائل هستیم که باید در قرآن تدبر کرد. اما چگونه؟ از اندرزهای قرآنی، از مطالب عمیق، عظیم و ارزشمند قرآنی باید استفاده کنیم. از کجا باید استفاده کنیم که تمام آیات قرآن را میتوان با تدبر فهمید؟ از کجا میشود استفاده کرد که هیچ آیهای از قرآن طبعاً نیاز به غیر قرآن، حتی روایات پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت ندارد؟ ما اگر در قرآن تدبر کنیم، خود قرآن و در آیات قرآن خدای متعال میفرماید پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است که تعلیم کتاب و حکمت میکند. پس این کتاب نیاز به معلم دارد و بدون معلم نمیتوانیم این کتاب را بفهمیم.
اینکه در قرآن تدبر کنیم، چگونه است؟ خود این آیات میفرماید باید به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مراجعه کنید و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرماید برای فهم همه قرآن باید به وصی من حضرت علی و سایر اهل بیت (علیهم السلام) مراجعه کنید. به علاوه یک محک و پایه و اساس قرار میدهد که ملاک ما آتاکم الرسول و ما نهاکم عنه الرسول است. پس آیهای که فرمود کتاب مبارکی است که ما به سوی شما (پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله)) نازل کردیم تا در آیات این کتاب تدبر کنند و صاحبان عقل و خرد از آن متذکر شوند و پند بگیرند.
سؤال: آیا همه معارف را میتوانند از این قرآن به دست آورند و همه آیات آن را میتوانند بفهمند؟ از این حیث در مقام بیان نیست. به تعبیر آقایان علم اصول، صرف الوجود را میفهماند، به نحو موجبه جزئیه میفهماند، اما آیا به نحو تمام موارد و مطلق وجودات و موجبه کلیه هم مراد است؟ ابداً. این از آیه استفاده نمیشود و در مقام بیان از این حیث نیست.
آیه دیگر این است که آیا در قرآن تدبر نمیکنند و شاید بر دلها و قلبهای آنها قفلهایی هست. در اینجا هم قرآن کریم باز منافقان را نکوهش میکند. یعنی توقع است که وقتی در قرآن تدبر کنند، بخشی از معارف، پندها و اندرزهای قرآن را بفهمند. اما از طرف مقابل بعضیها این را نمیفهمند. شاهد این موضوع این است که دو سوی این مطلب بیان شده است: 1- تدبر در قرآن، 2- قفل بودن روی قلبها و نفهمیدن. پس معنایش این است که میشود در قرآن تدبر کرد و از آن، چیزی استفاده کرد.
سؤال: آیا میشود تمام آیات قرآن را فهمید و با تدبر به آن رسید؟ آیا در فهم هیچ آیهای نیازمند به روایات، غیر قرآن و حتی مباحث عقلی نیستیم؟ اصلاً استفاده نمیشود.
آیه دیگر این است که میتوانند منافقان و مخالفان پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مراجعه کنند و تدبر کنند که در قرآن با هم تهافتی نیست. اگر قرار بود از طرف غیر خدا باشد، در آن اختلافهای زیادی استفاده میشد. البته بعضیها میگویند این تدبر، تدبر از حیث فصاحت و بلاغت است، یعنی از این حیث مراجعه کنند و ببینند که از این جهت با هم هیچ اختلافی نیست.
البته ما میگوییم لازم نیست فقط صرف بحث فصاحت و بلاغت باشد. چون اگر این باشد، تدبر در قرآن که آیه قرآن به آن ترغیب کرده و ترک تدبر در قرآن را نکوهش کرده، معنایش این است که اگر بخواهیم بفهمیم که قرآن اختلاف ندارد، به سراغ فصاحت و بلاغت آن برویم. اینکه پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) قائل باشند که اینها میتوانستند در آیات تدبر کنند و همه معانی و معارف قرآن را پیدا کنند و به آن دست یابند و بفهمند که اینها با هم مخالفتی ندارند، معنا ندارد، با همه آن آیات و ادله دیگری که میگوید علم و فهم همه قرآن در نزد پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است.
پس اولاً مشخص نیست که در این آیه مراد اختلاف نداشتن در معانی باشد، شاید مراد اختلاف نبودن در فصاحت و بلاغت است، که اتفاقاً در زمان نزول قرآن (در صدر اسلام) اوج بحث فصاحت و بلاغت مطرح بوده است. مثلاً در آن زمان اشعار را میسرودند و یا معلقات را در خانه کعبه آویزان کرده بودند و بر خلاف سایر انبیاء الهی که هر کدام به فراخور شرایط و خصوصیات زمانی و مکانی خودشان اعجاز میآوردند، بالاترین و مهمترین معجزه پیغبر اکرم (صلی الله علیه و آله) قرآن کریم است که اعجازش از یک جهت با توجه به خصوصیات فصاحتی و بلاغتی آن زمان است.
ثانیاً به فرض که این آیه بفرماید به فهم معانی آیات دقت کنید که با هم اختلاف ندارند، باز معنایش این نیست که در تفسیر و فهم تمام آیات قرآن نیاز به غیر قرآن نداریم. چون اگر مرتبهای از معانی آیات قرآن را بفهمیم و با آیه دیگر بررسی کنیم، میبینیم که آنها با هم اختلاف ندارند. چون اولاً بعضی از مراتب آن را میفهمیم نه همه مراتب را و ثانیاً همین معانی ظاهری را که نگاه میکنیم، در آنها چیزی که با هم اختلاف باشد، پیدا نمیکنیم.
سؤال: مراد اینها دقیقاً چیست و از کجا میفهمیم؟ ما 2 آیه داریم و میبینیم که هیچ 2 آیهای که به حسب ظاهر با هم مخالف باشند، پیدا نمیکنیم که معنای ظاهری مخالف داشته باشند. اما واقعاً آیا معنایی که مراد این آیه هست، همین است که ما برداشت کردیم؟
به تعبیر سوم اختلاف مشاهده نکردن، شیءٌ و فهمیدن اینکه معنای تمام آیات را بتوانیم بفهمیم که چیست، شیءٌ آخر. مثلاً ما گاهی دو نقاشی را با هم مقایسه میکنیم و میبینیم که به حسب ظاهر با هم اختلافی ندارند، یا چند فرمول ریاضی را میبینیم که علامتهایی مثل آکولاد یا ضربدر یا توان دارند، وقتی روی تابلو نگاه میکنیم در این دو نوشتار تفاوتی نمیبینیم، اما چون تفاوتی در آنها نمیبینیم، کاملاً مراد از این دو نوشتار را هم میتوانم بفهمیم؟ دلالتی بر این مطلب ندارد، آن هم اختلافاً کثیرا. اگر قرار بود از غیر خدا باشد، اختلاف فراوان از آن میفهمیدند. پس چون از غیر ناحیه خدای متعال نیست، در آن هیچ اختلافی مشاهده نمیشود، ولی آیه میفرماید اختلافاً کثیرا، یعنی اختلاف زیادی میدیدند. در حالی که اختلافی نیست و مطلبی مشاهده نمیشود. پس معنایش این نیست که بتوانند تمام آیات قرآن را بفهمند.
دلیل دوم: روایات
دلیل بعدی بعضی از روایات است که قائلین به اکتفا به فهم قرآن در تفسیر خودش به آیات قرآن به آن معتقد هستند و به بعضی از روایات اشاره کردهاند. مثلاً در کتاب کافی کتاب فضل القرآن میفرماید وقتی فتنهها مثل پارههای شب تاریک و ظلمانی به شما ملتبس و مشتبه شد، بر شما باد به قرآن و مراجعه به قرآن. در اینکه مراجعه به قرآن کنید، درست است، اما خود قرآن میفرماید من آیات محکم و متشابه دارم، مرا پیغبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بیان میکند، به روایات و به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مراجعه کنید. وقتی به ایشان مراجعه کنید، حضرت از تفسیر به رأی، از ضرب القرآن بعضه به بعض، از اینکه به وصی او مراجعه نکنید، ما را نهی کردهاند.
یک نکته اینکه از کجا مشخص است که آیهای که به آن مراجعه میکنیم، ما فکر میکنیم این آیه از محکمات است و خود آن آیه که به معنایش اخذ میکنیم، از متشابهات نباشد؟ مگر از قبل برای ما بیان کردهاند که این تعداد آیات، محکمات و ماسوای آنها متشابهات است؟ ما میگوییم یا متشابهات را کنار میگذاریم و یا به محکمات برمیگردانیم. خود همان محکمی که به زعم من محکم است، شاید از متشابهات باشد. آن را چگونه میخواهید ملاک و محک قرار دهید؟